محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان كتابخانه‌ها و كتابداران(29/4/90)

*ابزارهاي نو ظهورجاي كتاب را نمي گيرند

هرچه ما پيش برويم، احتياج ما به كتاب بيشتر خواهد شد. اين كه كسى تصور كند با پديد آمدن وسائل ارتباط جمعىِ جديد و نوظهور، كتاب منزوى خواهد شد، خطاست. كتاب روزبه‌روز در جامعه‌ى بشرى اهميت بيشترى پيدا ميكند. ابزارهاى نوظهور مهمترين هنرشان اين است كه مضمون كتابها و محتواى كتابها و خود كتابها را راحت و آسان منتقل كنند. جاى كتاب را هيچ چيزى نميگيرد.

 

*هديه كتاب به انسان :استفاده از محصول فكر آحاد گوناگون بشر

يك نكته اين است كه ما اگر درصدد هم‌افزائى آحاد خودمان، از لحاظ فكر و تجربه و ذوق و هنر هستيم، بايستى ارتباط خودمان را با كتاب بيشتر كنيم. كتاب مجموعه‌اى است از محصولات يك فكر، يك انديشه، يك ذوق، يك هنر؛ مجموعه‌اى است از يافته‌هاى يك يا چند انسان. ما خيلى بايد مغتنم بشمريم كه از محصول فكر آحاد گوناگون بشر استفاده كنيم؛ اين كارى است كه كتاب به ما تقديم ميكند، هديه ميكند؛ اين هديه‌ى كتاب به ماست. لذا كتاب يك پديده و يك موجود ذى‌قيمت است؛ هميشه اينجور بوده است، در آينده هم همين جور خواهد بود. لذاست كه به كتاب بايستى اهتمام ورزيد.

 

*بدترين وپرخسارت ترين تنبلي ها،تنبلي در خواندن كتاب

اهتمام به كتاب در واقع قوامش به اهتمام به كتابخوانى است. در جامعه بايد سنت كتابخوانى رواج پيدا كند. فايده‌ى سوادآموزى اين است. اثر حركت و نهضتى كه در كشورها براى ريشه‌كن كردن بيسوادى انجام ميگيرد، عبارت است از همين، كه بتوانند از اين مجموعه‌ى عرضه‌كننده‌ى فكر و ذوق و استعدادِ ديگران استفاده كنند؛ اين بدون كتابخوانى امكان‌پذير نيست. به گمان من يكى از بدترين و پرخسارت‌ترين تنبلى‌ها، تنبلى در خواندن كتاب است. هرچه هم انسان به اين تنبلى ميدان بدهد، بيشتر ميشود.

 

*ضرورت ترويج كتابخواني توسط همه دستگاهها

 كتابخوانى بايد در جامعه ترويج شود؛ و اين كار بر عهده‌ى همه‌ى دستگاه‌هائى است كه در اين زمينه مسئولند؛ از مدارس ابتدائى بگيريد - كه برنامه‌هائى بايد باشد كه كودكان ما را از اوان كودكى به خواندن كتاب عادت بدهد؛ خواندن با تدبر، خواندن با تحقيق و تأمل - تا دستگاه‌هاى ارتباط‌جمعى، تا صدا و سيما، تا وسائل تبليغاتى گوناگون.

 

*ضرورت همه گير شدن تبليغات كتابخواني در دستگاههاي ارتباط جمعي

يكى از كارهاى بزرگ و مهم در سطح جامعه اين است كه تبليغات كتابخوانى همه‌گير شود. ما امروز مى‌بينيم براى كالاهاى كم‌اهميت كه تأثيرى هم در زندگى انسانها ندارند، صاحبانش تبليغات رنگينِ عجيب و غريبى را متصدى ميشوند، مباشر ميشوند؛ دستگاه‌هاى ارتباط‌جمعى، مطبوعات، صدا و سيما آنها را پخش ميكنند؛ در حالى كه آن محصولات هيچ ضرورتى ندارند، هيچ لزومى ندارند، يك چيز اضافى در زندگى هستند؛ گاهى بودنشان مفيد است، گاهى بودنشان حتّى مفيد هم نيست؛ شايد مضر هم هست. محصولى با عظمت كتاب، با ارزش كتاب، درخور اين است كه تبليغ بشود؛ تشويق بشوند كسانى كه ميتوانند كتاب را بخوانند؛ اين را ما بايد به صورت عادت در بياوريم.

 

*كتاب بايد در سبد كالاي مصرف خانواده ها سهم قابل قبولي داشته باشد

و من عرض كنم؛ ما در كشورمان، در جامعه‌ى خودمان، از واقعيتى كه در اين زمينه وجود دارد، راضى نيستيم. بله، درست است؛ امروز حجم كتابهائى كه توليد ميشود، با گذشته خيلى تفاوت كرده است؛ گاهى چند برابر كتاب منتشر ميشود، يا تيراژ كتابها بالا ميرود؛ ليكن اين كافى نيست؛ اينها براى كشور ما خيلى كم است. بايد جورى بشود كه در سبد كالاى مصرفى خانواده‌ها، كتاب يك سهم قابل قبولى پيدا كند و كتاب را بخرند براى خواندن، نه براى تزئين اتاق كتابخانه و نشان دادن به اين و آن. اين هم يك نكته است، كه مسئله‌ى كتابخوانى در جامعه است.

 

*نقش كتابدار در راهنمايي مراجعه كنندگان به كتاب:

1-راهنمايي به نظم در مطالعه

2-راهنمايي به آميختن مطالعه كتابهاي آسان با كتابهايي كه احتياج به تفكر دارند  

يك مسئله، مسئله‌ى كتابخانه‌هاست. خب، كتابداران محترم زحمات عمده‌اى را در اين زمينه به عهده ميگيرند و متصدى و مباشرند. بنده از دوران نوجوانى در مراجعه‌ى به كتابخانه‌ها، نقش كتابداران را از نزديك مشاهده ميكردم. ميرفتيم كتابخانه‌ى آستان قدس رضوى و ميديدم كه كتابدارهاى آنجا چه نقشى ايفاء ميكنند، چه زحمتى ميكشند، چه دلسوزى‌اى به خرج ميدهند. نفس كتابدارى، يك كار انسانىِ فرهنگىِ برجسته‌اى است؛ منتها كتابدار صرفاً آن كسى نيست كه خدمتِ آوردن و دادن كتاب را به عهده ميگيرد؛ كتابدار ميتواند منبع و منشأ و مرجعى باشد براى راهنمائى مراجعه كنندگان به كتاب.

 يكى از كارهاى مهم اين است كه ما ذهن را عادت بدهيم به نظم در مطالعه. گاهى مراجعه‌ى به يك كتاب اگر در جاى خود قرار بگيرد؛ يعنى قبل از اين كتاب، كتابهاى ديگرى كه متناسب با اين موضوع است، خوانده شده باشد، بعد اين كتاب مطالعه شود، تأثير بمراتب بيشتر و عميق‌ترى خواهد داشت از اين كه اين كتاب بدون ملاحظه‌ى آنچه كه مرتبط با آن است، ديده شده باشد. خب، اين راهنمائى ميخواهد.

  بعضى از ذهنها اهل كتابند؛ منتها كتاب آسان، كتابى كه احتياج به فكر كردن نداشته باشد. عيبى ندارد، اين هم كتاب خواندن است، نفى نميكنيم؛ اما بهتر از اين شيوه‌ى كتابخوانى، اين است كه انسان در مجموعه‌ى كتابخوانىِ خود بتواند بياميزد كتاب آسان را - فرض كنيد رمان را، خاطره را، كتابهاى تاريخى آسان را - با كتابهائى كه احتياج دارد به فكر كردن، مطالعه كردن؛ اين نوع كتابها را بايد وارد مقوله‌ى كتابخوانى كرد. ذهن را عادت بدهيم به اين كه اهل تأمل باشد، اهل تدقيق باشد؛ ذهن كار كند، در مواجهه‌ى با كتاب فعاليت كند؛ اين احتياج دارد به راهنمائى.

 

*لزوم درست كردن سير مطالعاتي براي قشرهاي مختلف

 

يكى از چيزهائى كه ما امروز خيلى احتياج داريم، برنامه‌هاى مطالعاتى براى قشرهاى مختلف است. بارها اتفاق مى‌افتد كه جوانها را، نوجوانها را به كتابخوانى تشويق ميكنيم؛ مراجعه ميكنند، ميگويند آقا چه بخوانيم؟ اين سؤال يك جواب ندارد؛ احتمالاً جوابهاى متعددى دارد. مجموعه‌ى متصديان امر كتاب - چه در وزارت ارشاد، چه در مجموعه‌ى كتابخانه‌ها - روى اين مسئله بايد كار جدى بكنند؛ در بخشهاى مختلف، براى قشرهاى مختلف، به شكلهاى مختلف، با تنوع متناسب، سير مطالعاتى درست كنند؛ اول اين كتاب، بعد اين كتاب، بعد اين كتاب. وقتى كه جوان، نوجوان، يا كسى كه تاكنون با كتاب انس زيادى نداشته است، وارد شد، حركت كرد، راه افتاد، غالباً مسير خودش را پيدا خواهد كرد. اين هم يك نكته است.

*انتخاب و گزينش كتابهاي خوب و سالم جهت:پرورش فكر و در اختيار گذاشتن راه درست  

يك نكته‌ى ديگر، انتخاب و گزينش كتاب است. كتاب، محصول فكر و مغز و تجربه و هنر و ذوق يك كسى است يا كسانى است كه اين كتاب را تهيه و توليد كرده‌اند. لزوماً هر كتابى مفيد نيست و هر كتابى غيرمضر نيست. بعضى كتابها مضر است. مجموعه‌اى كه متصدى امر كتاب است، نميتواند با اتكاء به اين فكر كه ما آزاد ميگذاريم، خودشان انتخاب كنند، هر كتاب مضرى را وارد بازار كتابخوانى كند - همچنان كه داروهاى مسموم را، داروهاى خطرناك را، داروهاى مخدر را متصديان امور اين داروها آسان و بى‌قيد در اختيار همه نميگذارند؛ از دسترس دور نگه ميدارند؛ گاهى هشدار ميدهند - اين يك خوراك معنوى است؛ اگر فاسد بود، اگر مسموم بود، اگر مضر بود، ما به عنوان ناشر، به عنوان كتابدار، به عنوان كتابخانه‌دار، به عنوان متصدى پخش - به هر عنوانى كه با كتاب ارتباط دارد - حق نداريم اين را در اختيار افرادى قرار بدهيم كه آگاه نيستند، ملتفت نيستند؛ كه اين در فقه اسلام، يك فصل مخصوص به خود دارد. پس بايد مراقبت كرد. بايد كتاب خوب را، كتاب سالم را در اختيار گذاشت. بيشتر هم بايد توجه كرد به اين كه آن كتاب بتواند هم پرورش فكرى بدهد، هم راه درست را در اختيار بگذارد. بنابراين در كنار برنامه‌ى مطالعاتى، توجه به اين نكته هم لازم است.

 

*لزوم بالا بردن جايگاه  كشورمان در نشر و استفاده از كتاب

ما به عنوان ملت ايران و به عنوان يك ملت مسلمان، ارتباطمان با كتاب، ارتباط بنيانى و عميق و كهن است. ما امروز و ديروز با مقوله‌ى كتاب آشنا نشده‌ايم. در كشور ما، بخصوص بعد از انتشار اسلام، كتابخانه‌هاى عظيم، مجموعه‌هاى علمى، مكتوبات باارزش، يك سابقه‌ى كهن تاريخى دارد. ما ملتى هستيم كه با كتاب خيلى سابقه داريم؛ در طول قرنهاى متمادى با كتاب انس داشته‌ايم. البته آن روزها دسترسى به كتاب آسان نبود. استنساخ كتابهاى خطى دشوار بود، اما در عين حال كسانى كه اهل بودند، شايسته براى استفاده‌ى از كتاب بودند، چه مجاهدتها ميكردند. خوانده‌ايم و مكرر شنيده‌ايم كه كسانى به يك كتاب احتياج داشتند، دارنده‌ى كتاب بخل ميورزيده و نميداده است؛ بعد با التماس، با زحمت، يك شب، دو شب اين كتاب را امانت گرفتند، شب و روز نخوابيدند، استراحت نكردند، براى اينكه اين كتاب را استنساخ كنند و يك نسخه‌ى آن را در اختيار خودشان داشته باشند. از اين قبيل فراوان است. امروز اين موانع برطرف شده است. پيشرفت علم، توليد كتاب، تكثير كتاب، انتشار كتاب را آسان كرده. ما امروز بايستى با توجه به اين سابقه‌ى كهن، جايگاه خودمان را در نشر كتاب، در استفاده‌ى از كتاب، بالا ببريم.

 

*لزوم توجه توليد كنندگان كتاب به خلأها و نيازهاي فكري جامعه

توليدكنندگان كتاب هم بايستى به اين معنا توجه كنند. در توليد كتاب - چه توليد به معناى ايجاد كتاب، چه توليد به معناى ترجمه‌ى كتاب، چه توليد به معناى نشر كتاب و در اختيار اين و آن قرار دادن - به نيازها و خلأهاى جامعه نگاه كنند؛ خلأهاى فكرى را، نيازهاى فكرى را بشناسند، انتخاب كنند، سراغ آنها بروند. ما مى‌بينيم در مجموعه‌ى كتاب و بازار كتاب، گاهى اوقات هدايتهاى همراه با انحراف را دنبال ميكنند؛ بخصوص سراغ مسائلى ميروند كه براى ذهنيت جامعه، براى ذهنيت كشور، چه از لحاظ جنبه‌هاى اخلاقى، چه از لحاظ جنبه‌هاى دينى و اعتقادى، چه از لحاظ جنبه‌هاى سياسى، زيانبخش است. انسان بوضوح مشاهده ميكند كه در بازار كتاب، در مجموعه‌ى كتاب، دستهائى فعالند؛ يك چيزهائى را وارد كنند، ترجمه‌هائى را به وجود بياورند، با مقاصد سياسى؛ ظاهرش هم فرهنگى است، اما باطنش سياسى است.

 

*بسياري از كارهاي دشمن در مقوله فرهنگ باطنش سياسي است

به شما عرض كنم؛ بسيارى از كارهائى كه در مقوله‌ى فرهنگ در كشور ما از سوى بيگانگان، دشمنان، معارضان اسلام و نظام اسلامى ترويج ميشود، ظاهرش فرهنگى است، اما باطنش سياسى است؛ اين را انسان مشاهده ميكند. مجموعه‌ى دست‌اندركاران امر كتاب - چه شما كه كتابداريد، چه مديريت كتابخانه‌ها، چه آن كسانى كه در وزارت ارشاد مسئول اين كارند، چه خود ناشران محترم - بايد توجه كنند كه مواد تغذيه‌ى معنوى سالم، مفيد و مقوى بايستى در سطح جامعه منتشر شود. امروز خوشبختانه سطح سواد و امكان استفاده از كتاب، وسيع و گسترده است؛ از اين امكان بايد استفاده كرد.

 

*تيراژ كتابها در كشور ما راضي كننده و قانع كننده نيست

من از اين اجتماعى كه امروز هست، ميخواهم اين استفاده را بكنم كه يك تجديد مطلعى بشود در مسئله‌ى كتاب و كتابخوانى و كتاب خوب و كتاب مفيد و كتاب سالم؛ يك حركتى را همه‌ى مسئولان در كشور آغاز كنند؛ از آنهائى كه برنامه‌ريزى ميكنند، تا آنهائى كه توليد ميكنند، تا آنهائى كه تبليغ ميكنند، تا مخاطبان كتاب، جوانها و غير جوانها كه كتاب را ميخوانند، يك نگاه جديدى داشته باشيم. تيراژهاى هزار و دو هزار و سه هزار و اينها شايسته‌ى كشورِ هفتاد و پنج ميليونى ما با اين همه جوان، با اين همه انگيزه نيست؛ بايد تيراژها خيلى بالاتر باشد. حالا در بعضى از موارد خوشبختانه انسان مى‌بيند دفعات چاپ كتابها خيلى بالاست؛ ليكن در عين حال در مجموع كه نگاه ميكنيم، نه، راضى كننده نيست، قانع كننده نيست؛ بايد يك حركتى آغاز شود.

 

*كاري كنيم كه كتاب از دست جوان ما نيفتد

به هر حال من، هم تشكر ميكنم از مجموعه‌ى مسئولان امر كتاب، و هم خواهش ميكنم كه به مسئله‌ى كتاب به شكل جدى‌ترى نگاه شود. كارى كنيم كه كتابخوانى يك امر رائج بشود و كتاب از دست جوان ما نيفتد. اين كه گفته ميشود در شبانه‌روز سرانه‌ى مطالعه‌ى كتاب فلان مقدار است، اينها آمارهاى راضى كننده‌اى نيست؛ خيلى بيشتر از اين بايد باشد. هيچ وقت انسان از كتاب مستغنى نيست. از دوران نوجوانى، از اول سوادآموزى تا آخر عمر، انسان احتياج دارد به كتاب؛ احتياج دارد به درك مسائل و جذب مواد تغذيه‌ى معنوى و روحى و فكرى؛ اين بايستى در سطح عموم جامعه فهميده شود و دنبال شود و اقدام شود.
ان‌شاءاللَّه خداوند متعال شماها را موفق و مؤيد بدارد. ما از زحماتتان تشكر ميكنيم. از آنچه كه اتفاق افتاده، خرسنديم و توقع ما اين است كه آنچه را كه انجام داديد، ان‌شاءاللَّه به اضعاف مضاعف آنها را زياد كنيد. خداوند شما را كمك كند و ان‌شاءاللَّه مشمول دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) باشيد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات منتشر نشده مقام معظم رهبري در ديدار رئيس‌جمهور، هيئت دولت و اعضای هيئت رئيسه‌ مجل

بسم الله الرحمن الرحيم

 فرصت داريد در اين دنيا به قدر آسمانها وزمين براي خود حسنه ايجاد كنيد

 ياد خدا را نبايد از قلم انداخت. ما هرچه داريم، از توسل و توجه به حضرت ربوبيت است؛ اوست كه دلها را به سمت اهداف والا متوجه ميكند؛ اوست كه دلها را قرص ميكند؛ اوست كه دلها را بر روى يك نقطه‌ى ويژه مجتمع ميكند. انسانها با هيچ ترفندى نميتوانند دلها را جذب و مجتمع كنند؛ اين دست قدرت الهى است، اين كار خداست. بحمداللَّه مردم تو راهند، متوجه‌اند.

 ماها بايد قدر فرصت را بدانيم. ما كه مسئول هستيم، خداى متعال يك فرصتى به ما داده. اين مهلت عمر و مهلت مأموريت يافتن - كه ما هر كداممان در اين نظام براى يك مدتى مأموريتى پيدا كرديم - سر مى‌آيد. اين فرصتى كه به ما داده شده، بايد قدر بدانيم و حداكثر استفاده را بكنيم؛ چون وقتى انسان از اين عالم پايش را بيرون گذاشت، همه‌ى درهاى حركت و تحرك از سوى خود انسان قفل ميشود. بله، ممكن است ديگران براى ما استغفار كنند و به درد ما بخورد، يا كارهائى صدقه‌ى جاريه باشد؛ اما ديگر خود ما هيچ كار نميتوانيم بكنيم، دستمان بسته است. تا در اين دنيا هستيم، دستمان باز است؛ ميتوانيم خيلى كارها بكنيم. با يك نگاه، با يك لبخند، با يك كلمه حرف، با يك حركت دست، با يك حركت قلم، شما الان ميتوانيد به قدر آسمانها و زمين براى خودتان حسنه ايجاد كنيد - در اين دنيا اينجورى است؛ ميتواند انسان بكند، دست باز است - از اينجا كه رفتيم، دست بسته است؛ ديگر هيچ كار نميتوانيم بكنيم؛ مگر ديگران يك وقتى به ياد ما بيفتند، يك صدقه‌اى بدهند، استغفارى بكنند، يك چيزكى خواهد رسيد؛ كه به هيچ وجه جايگزين آن كارى كه خود ما ميتوانستيم بكنيم، نخواهد شد. لذاست كه اين فرصت را بايد قدر دانست.

 ما ميتوانيم يكي پس از ديگري صفرها را تبديل كنيم به عدد

 اگر بخواهيم اين قدردانى را به معناى حقيقى كلمه به كار ببنديم، بايد همه‌ى نيروها را به صحنه بياوريم؛ واقعاً كمربسته‌ى كار، وارد ميدان شويم و يك مقدارى هم برگرديم به خودمان، نقصهاى خودمان را مشاهده كنيم. ما هر كداممان نقصهائى داريم؛ كم هم نيست. معمولاً عيوب ما انسانها خيلى بيشتر از محسّناتمان است؛ خودمان ملتفت نيستيم. اگر اينجور نبود، كسى مثل پيغمبر با آن عظمت -  كه نور خالص است و ظلمتى در وجود او نيست - استغفار نميكرد. پيغمبر هم استغفار ميكرد؛ «لأستغفر اللَّه فى كلّ يوم سبعين مرّة». حضرت فرمود: بارها و بارها من در روز استغفار ميكنم؛ «انّه ليغان على قلبى». طبيعت بشر، اينجورى است. ما مجموعه‌اى از ضعفها هستيم؛ اما خداى متعال توان قدرت پيشرفت و حسن بى‌انتها را هم در ما قرار داده، كه ميتوانيم همين طور هى بر اين ضعفها فائق بيائيم؛ يكى پس از ديگرى اين صفرها را تبديل كنيم به عدد، اين منفى‌ها را تبديل كنيم به مثبتات. خدا كه به ما ظلم نميكند. ما ميتوانيم همه‌ى اينها را از آن طرف برگردانيم به عدد.

  يكي از راههاي تقرب به پروردگار: اقرار به ذنب وكوتاهي ها در وجود خودمان  

 هرچه كرديم، پيش رفتيم. آن مقدارى كه باقى ميماند و كمبود كار ماست، اين را بايد متوجه باشيم. يعنى اگر انسان متوجه ضعفهاى خود و كمبودهاى كار خود و عيوب خود نبود، عقب خواهد ماند. يكى از فوائد مسابقه اين است ديگر. در مسابقه چون يك رقيب بغل دست انسان هست، آدم كمبود خودش را ميفهمد؛ والّا وقتى خود انسان به‌تنهائى دارد ميدود، يك وقت لازم بداند، مثلاً مى‌ايستد و چند تا سرفه و عطسه‌اى هم ميكند؛ ديگر نميداند كه همين كار چقدر انسان را عقب مى‌اندازد. وقتى يك نفر بغل دست انسان هست كه همان دو ثانيه، پنج ثانيه را هم توقف نكرده، آدم مى‌بيند كه عجب، چقدر انسان جلو افتاد. در زندگى كارى ما، ثانيه‌ها و دقايق و ساعات، عقب‌افتادگى وجود دارد؛ اينها را بايد ببينيم تا به فكر جبران بيفتيم. اگر نتوانيم جبران كنيم، لااقل پيش خداى متعال اقرار كنيم؛ «و ان كان قددنا اجلى و لم يدننى منك عملى فقد جعلت الاقرار بالذّنب اليك وسيلتى».(1) يكى از راه‌هاى تقرب به پروردگار، همين است: اقرار به ذنب و اقرار به كوتاهى‌ها و عقب‌ماندگى‌ها و نقصها و تاريكى‌هائى كه در وجود خودمان هست. به اين مسئله توجه كنيم. همه‌ى اينها با توفيقات الهى امكان‌پذير است.

 شكر نعمت بزرگ حضور در اين دوران

 ما در دوران خوبى واقع شديم. بايد خدا را شكر كنيم، براى اينكه در يك چنين دورانى واقع شديم و خداى متعال يك چنين نعمت بزرگى، يك چنين فرصت بزرگى در اختيار ما قرار داده كه بتوانيم براى جامعه‌مان، براى كشورمان، براى اسلام عزيز و براى تاريخ مفيد باشيم. يك روزى بود كه نميتوانستيم. آن كسانى كه ميخواستند، انگيزه داشتند، همت داشتند، قادر نبودند؛ امروز آنهائى كه همت دارند و انگيزه دارند، قادرند. اين را قدر بدانيم و خدا را شكر كنيم. به روح مطهر امام بزرگوارمان رحمت بفرستيم و همچنين به شهداى عزيز و مجاهدان راه حق كه اين راه را به روى ما گشودند.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

1) مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه

منبع:http://www.moghtadaamin.blogfa.com

محورهايي از بياناتمقام معظم رهبري در جمع اساتيد و فارغ‌التحصيلان تخصصی مهدويت(18/4/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

  كار در بخشهاي نماز،زكات،تفسير ومهدويت ،يك انفاق حقيقي وصدقه مقبوله عند الله

اولاً تشكر ميكنم از همه‌ى برادران و خواهران كه در بخشهاى مختلف - و همه هم لازم - مشغول كار و تلاش هستيد؛ چه بخش مربوط به نماز، چه زكات، چه تفسير، چه مهدويت و چه بقيه‌ى آنچه كه جناب آقاى قرائتى بيان كردند. همه‌ى اينها كارهاى مهمى است، كارهاى لازمى است و حقاً و انصافاً كار در اين بخشها يك انفاق حقيقى و صدقه‌ى مقبوله‌ى عنداللَّه تعالى است ان‌شاءاللَّه. از همه متشكريم، ولى بالخصوص از جناب آقاى قرائتى لازم است تشكر كنيم. تشكر كه نه؛ چون كار، كار خداست، براى خداست، ان‌شاءاللَّه خداوند بايد از ايشان و همكارانشان تشكر كند؛ لكن قدردانى بايد بكنيم. من اين چند جمله را در جمع شما برادران و خواهران بگويم:  

ارزش مضاعف براي كسي است كه  نيازها را پيدا كند و همت بگمارد و خلأها را پر كند

  آقاى قرائتى يك نمونه‌ى بسيار خوب و درس‌آموزى است خود ايشان. اولاً كارهائى را كه ايشان مباشر آنها شد، دنبال آنها رفت، همه‌اش خلأهائى بود كه وجود داشت؛ ايشان خلأها را پر كرده؛ خيلى ارزش دارد. بعضى كارها خوبند، اما تكرارى‌اند. اگر كسى توانست نيازها را، خلأها را پيدا كند، بشناسد و همت بگمارد بر اينكه اين خلأها را پر كند، اين ارزش مضاعفى دارد. ايشان اينجور عمل كرده است؛ هم در قضيه‌ى نماز - نمازِ با اين عظمت، با اين اهميت، ركن دين، مايه‌ى قبول همه‌ى اعمال انسان، اين مورد بى‌اعتنائى قرار بگيرد در جامعه، توجه لازم به آن نشود. اين، خيلى خلأ بزرگى است - ايشان به اين خلأ پرداخت، هم مسئله‌ى زكات، كه واقعاً در جامعه‌ى ما مطرح نبود و خود اين مطرح نبودن يك نقطه‌ى ضعف بود، يك نقيصه بود، ايشان همت كرد، وارد شد؛ همه جا برو، همه جا بگو، به همه اصرار كن، خسته نشو، تا اين به جريان بيفتد. قضيه‌ى تفسير همين جور است، قضيه‌ى مهدويت و بقيه‌ى قضايائى كه حالا ايشان دنبال ميكنند؛ اين يك نكته است در كار آقاى قرائتى عزيز و محترممان.

 تأثير عجيب خلوص نيت در پيشرفت كارها

 نكته‌ى دوم كه اهميت آن از نكته‌ى اول بيشتر هم هست، صفا و خلوص ايشان است. خود اين صفا هم موجب شده است كه ايشان بتواند كارها را پيش ببرد. خداى متعال با نيتهاى خالص همراه است؛ خلوص نيت تأثير عجيبى دارد در پيشرفت كارهائى كه با اين نيت انجام ميگيرد. اين هم يك نكته است؛ خيلى مهم است.

  علت تجليل از آقاي قرائتي:الگو شدن كار ايشان براي همه(پيدا كردن خلأها و پركردن آنها)

من اينها را عرض كردم نه براى خاطر اينكه حالا بخواهيم از يكى تجليل كنيم يا يكى را بزرگ كنيم. اينها كه نه مورد احتياج و انتظار آقاى قرائتى است، نه ما دنبال اين چيزها هستيم؛ ميخواهيم اينجور كار كردن براى ما - براى همه‌مان، بخصوص ما طلبه‌ها - الگو بشود؛ يعنى اينجور حركت كنيم؛ نه اينكه حالا همين كارها را بكنيم؛ بلكه به اين معنا كه بگرديم دنبال خلأها، دنبال آنچه كه نياز به آن هست، اينها را پيدا كنيم. هر كسى ذوقى دارد، استعدادى دارد، توانائى‌هايى دارد، ظرفيتى دارد، از اين ظرفيت استفاده بشود براى اينكه كار انجام بگيرد. اين يك.

  ضرورت استمرار و پيگيري كارها و رها نكردن آنها بمجرد ظهور آثار و بركات آن

دوم، استمرار و پيگيرى، كه من حالا همين جا از خود آقاى قرائتى و همكاران ايشان هم ميخواهم كه اين كارهائى كه شروع كردند، مطلقاً اينها را رها نكنند؛ اين كارها پيگيرى بشود، دنبالگيرى بشود. اينجور نباشد كه يك كارى را شروع كنيم، بمجرد اينكه بركاتى، ثمراتى از آن ظاهر شد، خرسند بشويم، خوشحال بشويم، خدا را هم شكر بكنيم، ولى احساس بى‌نيازى، احساس سيرى به ما دست بدهد؛ نه، بايد كار دنبال بشود. اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند به ايشان، به همه‌ى شما برادران، خواهران عزيز كمك كند، طول عمر بدهد، سلامتى بدهد كه بتوانيد اين كارها را دنبال كنيد؛ اينها مهم است.

   چرايي اهميت مسأله مهدويت به عنوان يك مسأله اصلي در حلقه معارف عاليه ديني

 اما مسئله‌ى مهدويت كه اين روزها به مناسبت نزديكى نيمه‌ى شعبان و عيد بزرگ اسلامى - بلكه بشرى - با طرح اين مسئله تناسب دارد، همين قدر بايد عرض كنيم كه مسئله‌ى مهدويت در شمار چند مسئله‌ى اصلى در چرخه و حلقه‌ى معارف عاليه‌ى دينى است؛ مثل مسئله‌ى نبوت مثلاً، اهميت مسئله‌ى مهدويت را در اين حد بايد دانست. چرا؟ چون آن چيزى كه مهدويت مبشر آن هست، همان چيزى است كه همه‌ى انبياء، همه‌ى بعثتها براى خاطر آن آمدند و آن ايجاد يك جهان توحيدى و ساخته و پرداخته‌ى بر اساس عدالت و با استفاده‌ى از همه‌ى ظرفيتهائى است كه خداى متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده؛ يك چنين دورانى است ديگر، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام اللَّه عليه و عجّل اللَّه تعالى فرجه). دوران جامعه‌ى توحيدى است، دوران حاكميت توحيد است، دوران حاكميت حقيقى معنويت و دين بر سراسر زندگى انسانهاست و دوران استقرار عدل به معناى كامل و جامع اين كلمه است. خب، انبياء براى اين آمدند.
 ما مكرر عرض كرديم كه همه‌ى حركتى كه بشريت در سايه‌ى تعاليم انبياء، در طول اين قرون متماديه انجام دادند، حركت به سمت جاده‌ى اسفالته‌ى عريضى است كه در دوران حضرت مهدى (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف) به سمت اهداف والا كشيده شده است كه بشر در آن جاده حركت خواهد كرد. مثل اينكه يك جماعتى از انسانها در كوه و كمر و راه‌هاى دشوار و باتلاق‌زارها و خارستانها با راهنمائى‌هاى كسانى همين طور حركت دارند ميكنند تا خودشان را به آن جاده‌ى اصلى برسانند. وقتى به جاده‌ى اصلى رسيدند، راه باز است؛ صراط مستقيم روشن است؛ حركت در آن آسان است؛ راحت در آن راه حركت ميكنند. وقتى به جاده اصلى رسيدند، اينجور نيست كه حركت متوقف بشود؛ نه، تازه حركت به سمت اهداف والاى الهى شروع ميشود؛ چون ظرفيت بشر يك ظرفيت تمام‌نشدنى است. در طول اين قرون متمادى، بشر از كج‌راهه‌ها، بيراهه‌ها، راه‌هاى دشوار، سخت، با برخورد با موانع گوناگون، با بدن رنجور و پاى مجروح شده و زخم‌آلود، در بين اين راه‌ها حركت كرده است تا خودش را به اين جاده‌ى اصلى برساند. اين جاده‌ى اصلى همان جاده‌ى زمان ظهور است؛ همان دنياى زمان ظهور است كه اصلاً حركت بشريت به يك معنا از آنجا شروع ميشود.

  پرداختن به مسأله مهدويت :

 الف)در همه اديان الهي به شكلهاي تحريف شده و مبهم

اگر مهدويت نباشد، معنايش اين است كه همه‌ى تلاش انبياء، همه‌ى اين دعوتها، اين بعثتها، اين زحمات طاقت‌فرسا، اينها همه‌اش بى‌فايده باشد، بى‌اثر بماند. بنابراين، مسئله‌ى مهدويت يك مسئله‌ى اصلى است؛ جزو اصلى‌ترين معارف الهى است. لذاست كه در همه‌ى اديان الهى هم تقريباً - حالا تا آنجائى كه ما اطلاع داريم - يك چيزى كه لبّ و معناى حقيقى آن همان مهدويت است، وجود دارد، منتها به شكلهاى تحريف شده، به شكلهاى مبهم، بدون اينكه درست روشن باشد كه چه ميخواهند بگويند.

 ب)درهمه مذاهب اسلامي

 مسئله‌ى مهدويت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ يعنى مخصوص شيعه نيست. همه‌ى مذاهب اسلامى غايت جهان را كه اقامه‌ى حكومت حق و عدل به وسيله‌ى مهدى (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) است، قبول دارند. روايات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پيغمبر اكرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراين، هيچ ترديدى در آن نيست.

 ج) درشيعه:مبهم نبودن  مسأله مهدويت به عنوان يك امتياز 

 منتها امتياز شيعه در اين است كه مسئله‌ى مهدويت در آن يك مسئله‌ى مبهم نيست؛ يك مسئله‌ى پيچيده‌اى كه براى بشر قابل فهم نباشد، نيست؛ يك مسئله‌ى روشن است، مصداق واضحى دارد كه اين مصداق را ميشناسيم، خصوصياتى از او را ميدانيم، پدران او را ميشناسيم، خانواده‌ى او را ميشناسيم، ولادت او را ميشناسيم، جزئيات آن را خبر داريم. در اين معرفى هم باز روايات شيعه، تنهائى در صحنه نيستند؛ حتّى رواياتى از غير طريق شيعه هم وجود دارد كه همين معرفى را براى ما روشن ميكند و بايد كسانى كه مال مذاهب ديگر هستند، توجه كنند و دقت كنند تا اين حقيقت روشن را دربيابند. بنابراين اهميت مسئله يك چنين سطحى دارد و ما بيشتر از ديگران اولى‌ هستيم به اينكه به اين مسئله بپردازيم؛ كارهاى علمى و دقيق و متقن روى اين مسئله انجام بگيرد.

 انتظار يعني:ترغب ،مترصد يك حقيقت قطعي بودن،انتظار يك موجود حي و حاضر

 مسئله‌ى انتظار هم كه جزء لاينفك مسئله‌ى مهدويت است، از آن كليدواژه‌هاى اصلى فهم دين و حركت اساسى و عمومى و اجتماعى امت اسلامى به سمت اهداف والاى اسلام است؛ انتظار؛ انتظار يعنى ترغب، يعنى مترصد يك حقيقتى كه قطعى است، بودن؛ اين معناى انتظار است. انتظار يعنى اين آينده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حىّ و حاضر؛ اين خيلى مسئله‌ى مهمى است. اينجور نيست كه بگويند كسى متولد خواهد شد، كسى به وجود خواهد آمد؛ نه، كسى است كه هست، وجود دارد، حضور دارد، در بين مردم است. در روايت دارد كه مردم او را مى‌بينند، همچنانى كه او مردم را مى‌بيند، منتها نميشناسند. در بعضى از روايات تشبيه شده است به حضرت يوسف كه برادران او را ميديدند، بين آنها بود، در كنار آنها بود، روى فرش آنها راه ميرفت، ولى نميشناختند. يك چنين حقيقت بارز، واضح و برانگيزاننده‌اى؛ اين كمك ميكند به معناى انتظار.

 لازمه انتظار :آماده سازي و نزديكي ما به عدل،حق،توحيد،اخلاص و عبوديت،قانع نبودن به وضع موجودو پيشرفت بيشتر

اين انتظار را بشريت نياز دارد، امت اسلامى به طريق اولى‌ نياز دارد. اين انتظار، تكليف بر دوش انسان ميگذارد. وقتى انسان يقين دارد كه يك چنين آينده‌اى هست؛ همچنانى كه در آيات قرآن هست: «و لقد كتبنا فى الزّبور من بعد الذّكر انّ الارض يرثها عبادى الصّالحون. انّ فى هذا لبلغا لقوم عابدين»(1) - مردمانى كه اهل عبوديت خدا هستند، ميفهمند - بايد خود را آماده كنند، بايد منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمه‌اش آماده‌سازى خود هست. بدانيم كه يك حادثه‌ى بزرگ واقع خواهد شد و هميشه منتظر باشيد. هيچ وقت نميشود گفت كه حالا سالها يا مدتها مانده است كه اين اتفاق بيفتد، هيچ وقت هم نميشود گفت كه اين حادثه نزديك است و در همين نزديكى اتفاق خواهد افتاد. هميشه بايد مترصد بود، هميشه بايد منتظر بود. انتظار ايجاب ميكند كه انسان خود را به آن شكلى، به آن صورتى، به آن هيئت و خُلقى نزديك كند كه در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شكل و آن هيئت متوقع است. اين لازمه‌ى انتظار است. وقتى بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحيد باشد، اخلاص باشد، عبوديت خدا باشد - يك چنين دورانى قرار است باشد - ما كه منتظر هستيم، بايد خودمان را به اين امور نزديك كنيم، خودمان را با عدل آشنا كنيم، آماده‌ى عدل كنيم، آماده‌ى پذيرش حق كنيم. انتظار يك چنين حالتى را به وجود مى‌آورد.

 يكى از خصوصياتى كه در حقيقتِ انتظار گنجانده شده است، اين است كه انسان به وضع موجود، به اندازه‌ى پيشرفتى كه امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبه‌روز اين پيشرفت را، اين تحقق حقايق و خصال معنوى و الهى را در خود، در جامعه بيشتر كند. اينها لوازم انتظار است.

 پرهيز از كارهاي عاميانه و جاهلانه و غير مستند در باب مهدويت 

خب، بحمداللَّه امروز كسانى دارند در مسئله‌ى انتظار كارِ عالمانه ميكنند؛ آن طورى كه در گزارشهاى جناب آقاى قرائتى بود و قبلاً هم اين گزارش را خوانده بودم، حالا هم كه ايشان اشاره كردند و گفتند. از كارِ عالمانه و همراه با دقت در مسئله‌ى انتظار و مسئله‌ى دوران ظهور نبايد غفلت كرد. و از كارِ عاميانه و جاهلانه بشدت بايد پرهيز كرد.

 كارهاي عاميانه و جاهلانه و دور از معرفت در باب مهدويت،باعث دور شدن مردم از انتظار حقيقي و فراهم شدن زمينه براي مدعيان دروغين ودجال 

 از جمله‌ى چيزهائى كه ميتواند يك خطر بزرگ باشد، كارهاى عاميانه و جاهلانه و دور از معرفت و غير متكى به سند و مدرك در مسئله‌ى مربوط به امام زمان (عجّل‌اللَّه تعالى فرجه الشّريف) است، كه همين زمينه را براى مدعيان دروغين فراهم ميكند. كارهاى غيرعالمانه، غيرمستند، غير متكى به منابع و مدارك معتبر، صرف تخيلات و توهمات؛ اينجور كارى مردم را از حالت انتظار حقيقى دور ميكند، زمينه را براى مدعيان دروغگو و دجال فراهم ميكند؛ از اين بايستى بشدت پرهيز كرد. در طول تاريخ مدعيانى بودند؛ بعضى از مدعيان هم همين چيزى كه حالا اشاره كردند، يك علامتى را بر خودشان يا بر يك كسى تطبيق كردند؛ همه‌ى اينها غلط است. بعضى از اين چيزهائى كه راجع به علائم ظهور هست، قطعى نيست؛ چيزهائى است كه در روايات معتبرِ قابل استناد هم نيامده است؛ روايات ضعيف است، نميشود به آنها استناد كرد. آن مواردى هم كه قابل استناد هست، اينجور نيست كه بشود راحت تطبيق كرد. هميشه عده‌اى اين شعرهاى شاه نعمت‌اللَّه ولى را - در طول سالهاى متمادى و در موارد زيادى - بر آدمهاى مختلفى در قرون مختلف تطبيق كردند، كه بنده ديدم. گفتند بله، اينى كه گفته من فلان كس را، فلان جور مى‌بينم، اين فلان كس است؛ يك شخصى را گفته‌اند. باز در يك زمان، صد سال بعد مثلاً، يك كس ديگرى را پيدا كردند و به او تطبيق كردند! اينها غلط است، اينها كارهاى منحرف‌كننده است، كارهاى غلط انداز است. وقتى انحراف و غلط به وجود آمد، آن وقت حقيقت، مهجور خواهد شد، مشتبه خواهد شد، وسيله‌ى گمراهى اذهان مردم فراهم خواهد شد؛ لذا از كارِ عوامانه، از تسليم شدن در مقابل شايعات عاميانه بايستى بشدت پرهيز كرد

ورود در ميدان كار عالمانه در باب مهدويت ،بايد توسط  اهل فن ،حديث،رجال وسند شناس صورت گيرد

  كارِ عالمانه، قوى، متكى به مدرك و سند، كه البته كار اهل فنِ اين كار است، اين هم كار هر كسى نيست، بايد اهل فن باشد، اهل حديث باشد، اهل رجال باشد، سند را بشناسد، اهل تفكر فلسفى باشد؛ بداند، حقايقى را بشناسد، آن وقت ميتواند در اين زمينه وارد ميدان شود و كار تحقيقاتى انجام دهد. اين بخش از كار را هرچه ممكن است، بيشتر بايد جدى گرفت تا راه ان‌شاءاللَّه براى مردم باز شود؛ هرچه دلها با مقوله‌ى مهدويت آشنا شود و انس پيدا كند و حضور آن بزرگوار براى ما، ما مردمى كه در دوران غيبت هستيم، محسوستر شود و بيشتر حس كنيم و رابطه بيشتر داشته باشيم، اين براى دنياى ما و براى پيشرفت ما به سمت آن اهداف بهتر خواهد بود.

ادعاي تشرف خدمت  امام زمان (عليه السلام) ، يا دروغ است يا از رو ي تخيل 

 اين توسلاتى كه در زيارات مختلف وجود دارد كه بعضى از اينها اسانيد خوبى هم دارد، اينها بسيار باارزش است. و توسل، توجه، انسِ با آن بزرگوار از دور. اين انس به معناى اين نيست كه حالا كسى ادعا كند كه من خدمت حضرت ميرسم يا صداى ايشان را ميشنوم؛ ابداً اينجور نيست. غالب آنچه كه در اين زمينه گفته ميشود، ادعاهائى است كه يا دروغ است، يا طرف دروغ هم نميگويد، تصور ميكند، تخيل ميكند. ما كسانى را ديديم. آدمهاى دروغگوئى نبودند، اما خيال ميكردند، تخيل ميكردند؛ تخيلات خودشان را به عنوان واقعيت براى اين و آن نقل ميكردند! نبايستى تسليم اينها شد.

 راه درست و منطقي توسل به حضرت امام زمان(عليه السلام )،توسل از دور است

 راه درست، راه منطقى. آن توسل، توسل از دور است؛ توسلى است كه امام آن را از ما ميشنود، ان‌شاءاللَّه ميپذيرد؛ ولو اينكه ما با مخاطب خودمان از دور داريم حرف ميزنيم؛ اشكالى ندارد. خداى متعال سلامِ سلام‌دهندگان و پيامِ پيام‌دهندگان را به آن بزرگوار ميرساند. اين توسلات و اين انس معنوى بسيار خوب و لازم است.

 اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند متعال ظهور آن حضرت را هرچه نزديكتر كند، ما را جزو ياران آن بزرگوار، هم در غيبتش، هم در حضورش قرار بدهد و ان‌شاءاللَّه ما را جزو مجاهدانِ در كنار آن بزرگوار و شهيدشدگان در ركاب آن بزرگوار قرار بدهد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) انبيا: 105 و 106

منبع:http://www.moghtadaamin.blogfa.com

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبری در ديدار مسئولان نظام در روز عيد مبعث (9/4/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

*روز مبعث برترين وبزرگترين وپربركت ترين روزهاي همه ايام سال 

  اگر عظمت و اهميت ايام به اين باشد كه خداى متعال لطفى را در روزى بر بشريت نازل كرده باشد، يقيناً روز مبعث عظيم‌ترين و مهمترين همه‌ى روزهاى سال است؛ چون نعمت بعثت و برانگيختن پيامبر اعظم براى بشريت از همه‌ى نعمتهاى الهى در طول تاريخ بزرگتر است. بنابراين ميتوان به‌جرأت اين را گفت كه روز مبعث، برترين و بزرگترين و پربركت‌ترين روزهاى همه‌ى ايام سال است. خاطره‌ى آن روز را بايد گرامى بداريم و عظمت آن حادثه را در نظرمان مجسم كنيم.

 *بعثت هنگامي اتفاق افتاد كه صدها سال بود بشر در ميان خود سفير  الهي نديده بود

 اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) فرمود: «ارسله على حين فترة من الرّسل و طول هجعة من الأمم»؛ بعثت در هنگامى اتفاق افتاد كه دوران طولانى‌اى بود بشريت از حضور انبياى الهى محروم بود. از ظهور حضرت عيسى حدود ششصد سال ميگذشت. صدها سال بود كه بشر در ميان خود سفير الهى نديده بود. نتيجه چه بود؟ «و الدّنيا كاسفة النّور ظاهرة الغرور»؛(1) دنيا تاريك بود، ظلمانى بود، معنويت رخت بربسته بود، بشر در جهالت و گمراهى و غرور به سر ميبرد. در يك چنين شرائطى، خداى متعال پيغمبر را فرستاد.

 *همه دنيا وهمه تمدنهاي امروز مديون آن تمدن قرن سوم و چهارم هجري مسلمانان است

  نبى مكرم، آن عنصر شايسته‌اى بود كه براى يك چنين حركت عظيمى، براى طول تاريخ بشريت، خداوند او را آماده كرده بود. لذا توانست در طول بيست و سه سال يك جريانى را به راه بيندازد كه اين جريان با همه‌ى موانع، با همه‌ى مشكلات، تا امروز تاريخ را جلو رانده و پيش برده است. بيست و سه سال، زمان كوتاهى است. سيزده سال از اين مدت هم با مبارزاتِ غريبانه گذشت. در مكه اول با پنج نفر و ده نفر و پنجاه نفر شروع شد و جمعيت معدودى در زير فشارهاى طاقت‌فرساى دشمنان متعصب، كور و جاهل توانستند مقاومت كنند. ستونهاى مستحكمى ساخته شد براى اينكه جامعه‌ى اسلامى و تمدن اسلامى بر روى اين ستونها قرار بگيرد. بعد هم خداوند متعال شرائطى را پيش آورد كه پيغمبر توانست به مدينه هجرت كند و اين نظام و اين جامعه را به وجود بياورد و اين تمدن را پى‌ريزى كند. همه‌ى مدتى هم كه پيغمبر اكرم اين نظام نوپا را پرداخت، ساخت، آماده كرد و پيش راند، ده سال شده است؛ يعنى يك مدت كوتاه. يك چنين حوادثى معمولاً در طوفان امواج حوادث دنيا گم ميشود، از بين ميرود، فراموش ميشود. ده سال خيلى مدت كوتاهى است؛ اما در همين مدت پيغمبر اكرم توانست اين نهال را غرس كند، آبيارى كند، وسيله‌ى رشد و نمو آن را فراهم كند؛ يك حركتى را ايجاد كند كه اين حركت يك تمدنى را آفريد و اين تمدن بر اوج قله‌ى تمدن بشرى در دوران مناسب خود قرار گرفت. يعنى در قرن سوم و چهارم هجرى، در همه‌ى دنياى آن روز، با سابقه‌ى تمدنها، با حكومتهاى مقتدر، با ميراثهاى گوناگون تاريخى، هيچ تمدنى به عظمت و رونق تمدن اسلامى مشاهده نشده است؛ اين هنر اسلام است.

 و اين در حالى است كه از بعد از دوران نبى مكرم اسلام، از بعد از همان دوران ده‌ساله، حوادث گوناگون و تلخى هم براى امت اسلامى به وجود آمد؛ موانع به وجود آمد، اختلافات به وجود آمد، درگيرى‌هاى داخلى پيدا شد. با همه‌ى اينها، انحرافاتى كه در طول زمان به وجود آمد، ناخالصى‌هائى كه در جريان اسلام پيدا شد و رشد كرد، پيام پيغمبر اكرم و پيام بعثت در طول سه چهار قرن توانست آن عظمت را به وجود بياورد كه همه‌ى دنيا و همه‌ى تمدنهاى امروز مديون آن تمدن قرن سوم و چهارم هجرى مسلمانان است. اين يك تجربه است.

 *نجات بشر و حركت بشر به سوي كمال به بركت اسلام ممكن است ولا غير

 بشريت اگر بينديشد و انصاف را رعايت كند، تصديق خواهد كرد كه نجات بشر و حركت بشر به سوى كمال، به بركت اسلام ممكن خواهد شد و لاغير. ما مسلمانها قدرناشناسى كرديم؛ ما نمك خورديم و نمكدان را شكستيم؛ ما قدر اسلام را ندانستيم؛ ما پايه‌هائى را كه پيغمبر اكرم براى بناى جوامع برجسته و متكامل انسانى بناگذارى كرده بود، در ميان خود نگه نداشتيم؛ ما ناشكرى و ناسپاسى كرديم و چوبش را هم خورديم.

 *پايه هاي اصلي جامعه اسلامي:ايمان،عقلانيت،مجاهدت وعزت

اسلام اين توانائى را داشت و دارد كه بشريت را به سعادت برساند، به كمال برساند و از لحاظ مادى و معنوى او را رشد دهد. اين پايه‌هائى كه پيغمبر گذاشتند - پايه‌ى ايمان، پايه‌ى عقلانيت، پايه‌ى مجاهدت، پايه‌ى عزت - پايه‌هاى اصلى جامعه‌ى اسلامى است.

 *دنباله روي از خط نبي معظم اسلام با:

1- تقويت ايمان در دلها ودر عمل خود

2-  بهره مندي از خرد انساني

3-  جهاد في سبيل الله در ميادين مختلف

4-  مغتنم شمردن حس عزت و كرامت انساني

ايمانمان را در دلهاى خود و در عمل خود تقويت كنيم؛ از خرد انسانى، كه هديه‌ى بزرگ الهى به بشر است، استفاده كنيم؛ جهاد فى‌سبيل‌الله را  چه در ميدانهاى نبرد نظامى، آن وقتى كه لازم باشد؛ چه در ميدانهاى ديگر، ميدان سياست، ميدان اقتصاد و ديگر ميدانها - دنبال كنيم و حس عزت و كرامت انسانى و اسلامى را براى خودمان مغتنم بشماريم.

 اينها وقتى در يك جامعه‌اى زنده بشود، اين جامعه همان حركت اسلامى را، همان خط نبى معظم اسلام را يقيناً دنبال خواهد كرد. به بركت پيام اسلام، به بركت نداى امام بزرگوار، ما ملت ايران توانستيم بخشى از آن را در زندگى خودمان تحقق ببخشيم؛ آثار و ثمراتش را داريم مشاهده ميكنيم.

 *آينده اي روشن وشروع فصلي جديد درتاريخ منطقه خاورميانه و شمال آفريقابا استضائه از نور اسلام و استفاده از جهتگيري دست مبارك پيامبراكرم(ص)

  امروز دنياى اسلام متوجه شده است. اين حركاتى كه امروز در برخى كشورهاى شمال آفريقا و منطقه‌ى خاورميانه مشاهده ميشود، همان استفاده و استضائه‌ى از نور اسلام و استفاده‌ى از جهتگيرى دست مبارك پيغمبر اكرم است. لذاست كه آينده‌ى اين منطقه، آينده‌ى اين كشورها، به توفيق الهى، به حول و قوه‌ى الهى، آينده‌ى روشنى است.

  غربى‌ها بيخود لجاجت ميكنند، بيخود بر مواضع غلط خودشان پافشارى ميكنند. آنچه امروز در مصر و در تونس و در برخى كشورهاى ديگر به جريان افتاده است و مشاهده ميشود، معنايش اين است كه تاريخ اين منطقه ورق خورده است و فصل جديدى شروع شده است. آن موازنه‌ى غلطِ ظالمانه‌اى كه از صد سال پيش، صد و پنجاه سال پيش، مستكبران غربى، مستعمران غربى در اين منطقه به وجود آورده بودند و ميخواستند اين را حاكم بر سرنوشت اين منطقه‌ى عظيم و حساس بكنند، به هم خورده است؛ فصل جديدى شروع شده است.

 *به نتيجه رسيدن قطعي اين حركتهاعليرغم تلاش غربيها وآمريكادرجهت انحراف و مخفي كردن جنبه اسلامي آن

  البته امروز قدرتهاى مستكبر غربى جان‌سختى به خرج ميدهند؛ نميخواهند در مقابل اين واقعيت بزرگ و غيرقابل انكار تسليم شوند كه ملتهاى منطقه بيدار شدند، ملتهاى منطقه به اسلام برگشته‌اند؛ ليكن حقيقت همين است. نفس اسلامى در كشورهاى مسلمان دميده شده است. وابستگان و حكام دست‌نشانده‌ى آمريكا و غرب با اين ملتها كارى كردند كه اين ملتها احساس كردند كه جز قيام، جز حركت عظيم عمومى، جز انقلاب، راهى در مقابل آنها نيست؛ لذا قدم در اين راه گذاشتند و دارند پيش ميروند. اين حركتها يقيناً به نتيجه خواهد رسيد.

   البته غربى‌ها خيلى تلاش ميكنند. امروز همه‌ى دستگاه‌هاى تبليغاتى و سياسى و اقتصادى آمريكا و بعضى از مزدورانشان در اين منطقه به كار افتاده است تا اين انقلابهاى مردمى را، اين قيامهاى بزرگ را از مسير اصلى منحرف كنند؛ جنبه‌ى اسلامى آن را مخفى كنند، مكتوم كنند، انكار كنند؛ كسانى را پيدا كنند كه با فريب مردم بر سر كار بيايند و همه‌ى معادله‌ها را باز دوباره به نفع غرب برگردانند. اين تلاشها را دارند ميكنند، ليكن فايده‌اى ندارد؛ ملتها بيدار شده‌اند. وقتى ملتى بيدار شد، وقتى ملتى وارد عرصه شد، جان خود را كف دست گرفت و آمد، ديگر نميشود او را برگرداند، نميشود او را فريب داد. ما اميدواريم اين مسير دشوار ملتهاى مسلمانِ قيام كرده و آنهائى كه اين زمينه در آنها هست، ان‌شاءالله ادامه پيدا كند و اين مسير هرچه كوتاه‌تر شود. نتيجه قطعى است؛ راه ممكن است طولانى باشد، ممكن است كوتاه باشد.

 * علاج مشكلات ايجاد شده بواسطه دشمنان درانقلابهاي منطقه،بيداري مردم و نخبگان و مسئولان دلسوز

 امروز آمريكائى‌ها به كمك صهيونيستها، به كمك برخى از همپيمانان و مزدوران خودشان در منطقه تلاش ميكنند اين انقلابها را منحرف كنند، بر اينها مسلط شوند، بر روى امواج اينها سوار شوند؛ ليكن فايده‌اى ندارد. البته براى ملتها دردسر درست ميكنند - اين دردسرها طبيعى است - اختلاف ايجاد ميكنند؛ ما همه‌ى اين چيزها را تجربه كرده‌ايم. در انقلاب ما هم اختلاف ايجاد كردند، نفوذ پيدا كردند، اقوام را به جان هم انداختند، درگيرى‌هاى داخلى درست كردند، يك دشمن خارجى را تحريك كردند كه به ما حمله‌ى نظامى كند، لشكركشى كند؛ اينها همه اتفاق افتاد، اما ملت ايستاد، راه را با قدرت ادامه داد، بر همه‌ى اينها فائق آمد، بعد از اين هم فائق خواهد آمد. بنابراين، اين مشكلات هست.

  امروز مشاهده ميكنيد در مصر، در جاهاى ديگر، اختلافات داخلى ايجاد ميكنند، درگيرى ايجاد ميكنند، يقيناً سلسله‌ى ترورها و فتنه‌انگيزى‌ها را به راه خواهند انداخت. علاج عبارت است از همين بيدارى مردم، بيدارى نخبگان؛ نخبگان علمى، نخبگان سياسى، مسئولان دلسوز و علاقه‌مند به سرنوشت كشور. اينها بايد بيدار باشند، مراقبت كنند و ان‌شاءالله كار به بهترين وجهى ادامه پيدا خواهد كرد. اين همان ادامه‌ى بعثت پيغمبر و حركت نبوى است كه امروز به اين شكل دارد خود را نشان ميدهد.

 *حركت اسلامي يعني:ملتها وقتي از اسلام بهره مند باشند،عزت طلبند،كرامت طلبند

 ملتهاى مظلوم دنبال كرامت خودشان هستند؛ همان عزت و كرامتى كه يكى از پايه‌هاى دعوت پيغمبر بود. در طول سالهاى متمادى، دشمنان و مستكبران و اشغالگران و مداخله‌گران، ملتهاى ما را استثمار كردند؛ در عين حال آنها را تحقير كردند، ذليل كردند. ملتها وقتى كه از اسلام بهره‌مند باشند، عزت‌طلبند، كرامت‌طلبند. اين همان حركت اسلامى است. حركت اسلامى معنايش اين است.

  ما ملتهاى مسلمان بايد هشيار باشيم. نخبگان كشورهاى اسلامى بايد بيدار باشند؛ خودشان را سرگرم بگومگوهاى بى‌مورد و كم‌اهميت نكنند؛ اختلافات مذهبى، اختلافات قومى، اختلافات سليقه‌اى و بحثهاى حاشيه‌اى را وارد نكنند. آنچه كه در اين منطقه دارد اتفاق مى‌افتد، عظمتش بيش از اين حرفهاست.

*حركتهاي مورد قبول و حمايت ما :حركتهاي ضد استكباري و ضد صهيونيستي و ديكتاتورهاي داخلي است

 ما ملت ايران هم خوشحال و خوشوقتيم از اين كه مى‌بينيم ملتهاى مسلمان دارند حركت ميكنند و آزادى و كرامت خودشان را به دست مى‌آورند. از آغاز پيدايش و پيروزى اين انقلاب در ايران، مواضع انقلاب نسبت به مسائل منطقه، حركتهاى منطقه، قيامهاى منطقه، روشن بوده است. هر جائى كه حركت بر ضد استكبار است، بر ضد صهيونيسم است، بر ضد دولت غاصب صهيونيستى در كشور عزيز فلسطين است، اين حركت، حركت مقبول و مورد حمايت و تأييد ماست. هر جا حركت عليه آمريكاست، عليه اين ديكتاتورىِ بين‌المللى است - كه امروز آمريكا يك ديكتاتورى بين‌المللى به وجود آورده است - هر جا حركت عليه ديكتاتورى‌هاى داخلى است، براى احقاق حق ملتهاست، ما با آنها موافقيم.

 *معيار قرار دادن بصيرت در انقلابها

 بايد همه هوشيار باشند؛ هم ما هوشيار باشيم، هم ملتها هوشيار باشند؛ بدانند دسائس و حيله‌هاى دشمنان متنوع است، پيچيده است. بصيرت را معيار كار خودمان قرار بدهيم. ملتها توجه داشته باشند؛ آمريكائى‌ها و صهيونيستها و مزدورانشان و همراهانشان سعى ميكنند انقلابها را منحرف كنند؛ كشورهائى را كه در آنها بيدارى به وجود آمده است، مورد توجه قرار ميدهند؛ هرچه ميتوانند، تلاش ميكنند حركت اين ملتها را منحرف كنند.

  *مشهود بودن دست آمريكا و صهيونيسم در قضيه سوريه

 ملت مظلوم بحرين هم مثل ملت مصر است، مثل ملت تونس است، مثل ملت يمن است؛ آنجا هم قضيه همين است؛ تفكيك بين اينها معنا ندارد. مامى‌بينيم متأسفانه كسانى به جاى اينكه به حرف دل ملتها توجه كنند، راهى را ميروند، حركتى را ميكنند كه دشمنان اين ملتها اين حركت را دارند دنبال ميكنند. امروز آمريكا براى شبيه‌سازى كارى كه در مصر و در تونس و در يمن و در ليبى و امثال اينها انجام گرفته است، متوجه شده است كه سوريه را - كه در خط مقاومت است - دچار مشكل كند. ماهيت قضيه در سوريه با ماهيت قضيه در اين كشورها متفاوت است. در اين كشورها حركت ضد آمريكا و ضد صهيونيسم بود، اما در سوريه دست آمريكا آشكار و مشهود است؛ صهيونيستها دنبال قضيه هستند. ما نبايد اشتباه كنيم. ما نبايد معيار را فراموش كنيم. آنجائى كه حركت ضد آمريكا و ضد صهيونيسم است، آن حركت، حركت اصيل و مردمى است؛ آنجائى كه شعارها به نفع آمريكا و صهيونيسم است، آنجا حركت انحرافى است. ما اين منطق را، اين بيان را، اين روشنگرى را حفظ خواهيم كرد.

 *ايستادگي ومقاومت و اتحاد ملت و وحدت كلمه و همكاري مسئولان،عامل يأس دشمنان   

 البته ميدانيم دشمنان نظام جمهورى اسلامى خشمگين ميشوند، عصبانى ميشوند، بر توطئه‌هاى خودشان عليه ما مى‌افزايند. ما در مقابل اين توطئه‌ها ايستادگى كرديم. ملت آبديده شده است. ملت ايران در طول اين سى سال، در مقابل انواع توطئه‌ها ايستاده است؛ استقامت كرده است؛ آبديده شده است. دلشان را خوش ميكنند به بعضى از حوادث داخلى، خوشحالى ميكنند.

 خوشبختانه امروز دستگاه‌هاى گوناگون كشور، با اميد، با شوق، مشغول كارهاى خودشان هستند. در همين مدتهاى اخير، در همين سال اخير، شما ببينيد چقدر كار در كشور انجام گرفته است. ما از كشورى كه وارد كننده‌ى فرآورده‌هاى نفتى بود، تبديل شديم به كشورى كه اين فرآورده‌ها را صادر ميكنيم. در زمينه‌هاى مختلف، بحمدالله كشور مشغول است. همين مسئله‌ى كوچك كردن دولت - اقدامى كه دولت و مجلس مشتركاً انجام دادند - كار بسيار مهم و بزرگى است؛ اينها بايستى دنبال شود و ان‌شاءالله دنبال ميشود.

 ملت ايران با ايستادگى خود، با مقاومت خود، با اتحاد خود، با اميد بى‌پايان خود به كمك الهى، و مسئولان كشور با وحدت كلمه، با همكارى‌هاي خود،ان‌شاءالله خواهند توانست يك بار ديگر اميد دشمنان ملت ايران را تبديل به نوميدى و يأس كنند.

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان نظام در روز عيد مبعث

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

 تبريك عرض ميكنم اين عيد بزرگ و اين روز شريف را به حضار محترم اين مجلس، مسئولان محترم كشور، سفيران محترم كشورهاى اسلامى و به عموم ملت عزيز ايران و به امت بزرگ اسلامى و به همه‌ى جامعه‌ى بشريت.

 اگر عظمت و اهميت ايام به اين باشد كه خداى متعال لطفى را در روزى بر بشريت نازل كرده باشد، يقيناً روز مبعث عظيم‌ترين و مهمترين همه‌ى روزهاى سال است؛ چون نعمت بعثت و برانگيختن پيامبر اعظم براى بشريت از همه‌ى نعمتهاى الهى در طول تاريخ بزرگتر است. بنابراين ميتوان به‌جرأت اين را گفت كه روز مبعث، برترين و بزرگترين و پربركت‌ترين روزهاى همه‌ى ايام سال است. خاطره‌ى آن روز را بايد گرامى بداريم و عظمت آن حادثه را در نظرمان مجسم كنيم.

 اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) فرمود: «ارسله على حين فترة من الرّسل و طول هجعة من الأمم»؛ بعثت در هنگامى اتفاق افتاد كه دوران طولانى‌اى بود بشريت از حضور انبياى الهى محروم بود. از ظهور حضرت عيسى حدود ششصد سال ميگذشت. صدها سال بود كه بشر در ميان خود سفير الهى نديده بود. نتيجه چه بود؟ «و الدّنيا كاسفة النّور ظاهرة الغرور»؛(1) دنيا تاريك بود، ظلمانى بود، معنويت رخت بربسته بود، بشر در جهالت و گمراهى و غرور به سر ميبرد. در يك چنين شرائطى، خداى متعال پيغمبر را فرستاد.

 نبى مكرم، آن عنصر شايسته‌اى بود كه براى يك چنين حركت عظيمى، براى طول تاريخ بشريت، خداوند او را آماده كرده بود. لذا توانست در طول بيست و سه سال يك جريانى را به راه بيندازد كه اين جريان با همه‌ى موانع، با همه‌ى مشكلات، تا امروز تاريخ را جلو رانده و پيش برده است. بيست و سه سال، زمان كوتاهى است. سيزده سال از اين مدت هم با مبارزاتِ غريبانه گذشت. در مكه اول با پنج نفر و ده نفر و پنجاه نفر شروع شد و جمعيت معدودى در زير فشارهاى طاقت‌فرساى دشمنان متعصب، كور و جاهل توانستند مقاومت كنند. ستونهاى مستحكمى ساخته شد براى اينكه جامعه‌ى اسلامى و تمدن اسلامى بر روى اين ستونها قرار بگيرد. بعد هم خداوند متعال شرائطى را پيش آورد كه پيغمبر توانست به مدينه هجرت كند و اين نظام و اين جامعه را به وجود بياورد و اين تمدن را پى‌ريزى كند. همه‌ى مدتى هم كه پيغمبر اكرم اين نظام نوپا را پرداخت، ساخت، آماده كرد و پيش راند، ده سال شده است؛ يعنى يك مدت كوتاه. يك چنين حوادثى معمولاً در طوفان امواج حوادث دنيا گم ميشود، از بين ميرود، فراموش ميشود. ده سال خيلى مدت كوتاهى است؛ اما در همين مدت پيغمبر اكرم توانست اين نهال را غرس كند، آبيارى كند، وسيله‌ى رشد و نمو آن را فراهم كند؛ يك حركتى را ايجاد كند كه اين حركت يك تمدنى را آفريد و اين تمدن بر اوج قله‌ى تمدن بشرى در دوران مناسب خود قرار گرفت. يعنى در قرن سوم و چهارم هجرى، در همه‌ى دنياى آن روز، با سابقه‌ى تمدنها، با حكومتهاى مقتدر، با ميراثهاى گوناگون تاريخى، هيچ تمدنى به عظمت و رونق تمدن اسلامى مشاهده نشده است؛ اين هنر اسلام است.

 و اين در حالى است كه از بعد از دوران نبى مكرم اسلام، از بعد از همان دوران ده‌ساله، حوادث گوناگون و تلخى هم براى امت اسلامى به وجود آمد؛ موانع به وجود آمد، اختلافات به وجود آمد، درگيرى‌هاى داخلى پيدا شد. با همه‌ى اينها، انحرافاتى كه در طول زمان به وجود آمد، ناخالصى‌هائى كه در جريان اسلام پيدا شد و رشد كرد، پيام پيغمبر اكرم و پيام بعثت در طول سه چهار قرن توانست آن عظمت را به وجود بياورد كه همه‌ى دنيا و همه‌ى تمدنهاى امروز مديون آن تمدن قرن سوم و چهارم هجرى مسلمانان است. اين يك تجربه است.

 بشريت اگر بينديشد و انصاف را رعايت كند، تصديق خواهد كرد كه نجات بشر و حركت بشر به سوى كمال، به بركت اسلام ممكن خواهد شد و لاغير. ما مسلمانها قدرناشناسى كرديم؛ ما نمك خورديم و نمكدان را شكستيم؛ ما قدر اسلام را ندانستيم؛ ما پايه‌هائى را كه پيغمبر اكرم براى بناى جوامع برجسته و متكامل انسانى بناگذارى كرده بود، در ميان خود نگه نداشتيم؛ ما ناشكرى و ناسپاسى كرديم و چوبش را هم خورديم. اسلام اين توانائى را داشت و دارد كه بشريت را به سعادت برساند، به كمال برساند و از لحاظ مادى و معنوى او را رشد دهد. اين پايه‌هائى كه پيغمبر گذاشتند - پايه‌ى ايمان، پايه‌ى عقلانيت، پايه‌ى مجاهدت، پايه‌ى عزت - پايه‌هاى اصلى جامعه‌ى اسلامى است.

 ايمانمان را در دلهاى خود و در عمل خود تقويت كنيم؛ از خرد انسانى، كه هديه‌ى بزرگ الهى به بشر است، استفاده كنيم؛ جهاد فى‌سبيل‌الله را  چه در ميدانهاى نبرد نظامى، آن وقتى كه لازم باشد؛ چه در ميدانهاى ديگر، ميدان سياست، ميدان اقتصاد و ديگر ميدانها - دنبال كنيم و حس عزت و كرامت انسانى و اسلامى را براى خودمان مغتنم بشماريم.

 اينها وقتى در يك جامعه‌اى زنده بشود، اين جامعه همان حركت اسلامى را، همان خط نبى معظم اسلام را يقيناً دنبال خواهد كرد. به بركت پيام اسلام، به بركت نداى امام بزرگوار، ما ملت ايران توانستيم بخشى از آن را در زندگى خودمان تحقق ببخشيم؛ آثار و ثمراتش را داريم مشاهده ميكنيم.

 امروز دنياى اسلام متوجه شده است. اين حركاتى كه امروز در برخى كشورهاى شمال آفريقا و منطقه‌ى خاورميانه مشاهده ميشود، همان استفاده و استضائه‌ى از نور اسلام و استفاده‌ى از جهتگيرى دست مبارك پيغمبر اكرم است. لذاست كه آينده‌ى اين منطقه، آينده‌ى اين كشورها، به توفيق الهى، به حول و قوه‌ى الهى، آينده‌ى روشنى است.

 غربى‌ها بيخود لجاجت ميكنند، بيخود بر مواضع غلط خودشان پافشارى ميكنند. آنچه امروز در مصر و در تونس و در برخى كشورهاى ديگر به جريان افتاده است و مشاهده ميشود، معنايش اين است كه تاريخ اين منطقه ورق خورده است و فصل جديدى شروع شده است. آن موازنه‌ى غلطِ ظالمانه‌اى كه از صد سال پيش، صد و پنجاه سال پيش، مستكبران غربى، مستعمران غربى در اين منطقه به وجود آورده بودند و ميخواستند اين را حاكم بر سرنوشت اين منطقه‌ى عظيم و حساس بكنند، به هم خورده است؛ فصل جديدى شروع شده است.

 البته امروز قدرتهاى مستكبر غربى جان‌سختى به خرج ميدهند؛ نميخواهند در مقابل اين واقعيت بزرگ و غيرقابل انكار تسليم شوند كه ملتهاى منطقه بيدار شدند، ملتهاى منطقه به اسلام برگشته‌اند؛ ليكن حقيقت همين است. نفس اسلامى در كشورهاى مسلمان دميده شده است. وابستگان و حكام دست‌نشانده‌ى آمريكا و غرب با اين ملتها كارى كردند كه اين ملتها احساس كردند كه جز قيام، جز حركت عظيم عمومى، جز انقلاب، راهى در مقابل آنها نيست؛ لذا قدم در اين راه گذاشتند و دارند پيش ميروند. اين حركتها يقيناً به نتيجه خواهد رسيد.

 البته غربى‌ها خيلى تلاش ميكنند. امروز همه‌ى دستگاه‌هاى تبليغاتى و سياسى و اقتصادى آمريكا و بعضى از مزدورانشان در اين منطقه به كار افتاده است تا اين انقلابهاى مردمى را، اين قيامهاى بزرگ را از مسير اصلى منحرف كنند؛ جنبه‌ى اسلامى آن را مخفى كنند، مكتوم كنند، انكار كنند؛ كسانى را پيدا كنند كه با فريب مردم بر سر كار بيايند و همه‌ى معادله‌ها را باز دوباره به نفع غرب برگردانند. اين تلاشها را دارند ميكنند، ليكن فايده‌اى ندارد؛ ملتها بيدار شده‌اند. وقتى ملتى بيدار شد، وقتى ملتى وارد عرصه شد، جان خود را كف دست گرفت و آمد، ديگر نميشود او را برگرداند، نميشود او را فريب داد. ما اميدواريم اين مسير دشوار ملتهاى مسلمانِ قيام كرده و آنهائى كه اين زمينه در آنها هست، ان‌شاءالله ادامه پيدا كند و اين مسير هرچه كوتاه‌تر شود. نتيجه قطعى است؛ راه ممكن است طولانى باشد، ممكن است كوتاه باشد.

 امروز آمريكائى‌ها به كمك صهيونيستها، به كمك برخى از همپيمانان و مزدوران خودشان در منطقه تلاش ميكنند اين انقلابها را منحرف كنند، بر اينها مسلط شوند، بر روى امواج اينها سوار شوند؛ ليكن فايده‌اى ندارد. البته براى ملتها دردسر درست ميكنند - اين دردسرها طبيعى است - اختلاف ايجاد ميكنند؛ ما همه‌ى اين چيزها را تجربه كرده‌ايم. در انقلاب ما هم اختلاف ايجاد كردند، نفوذ پيدا كردند، اقوام را به جان هم انداختند، درگيرى‌هاى داخلى درست كردند، يك دشمن خارجى را تحريك كردند كه به ما حمله‌ى نظامى كند، لشكركشى كند؛ اينها همه اتفاق افتاد، اما ملت ايستاد، راه را با قدرت ادامه داد، بر همه‌ى اينها فائق آمد، بعد از اين هم فائق خواهد آمد. بنابراين، اين مشكلات هست.

 امروز مشاهده ميكنيد در مصر، در جاهاى ديگر، اختلافات داخلى ايجاد ميكنند، درگيرى ايجاد ميكنند، يقيناً سلسله‌ى ترورها و فتنه‌انگيزى‌ها را به راه خواهند انداخت. علاج عبارت است از همين بيدارى مردم، بيدارى نخبگان؛ نخبگان علمى، نخبگان سياسى، مسئولان دلسوز و علاقه‌مند به سرنوشت كشور. اينها بايد بيدار باشند، مراقبت كنند و ان‌شاءالله كار به بهترين وجهى ادامه پيدا خواهد كرد. اين همان ادامه‌ى بعثت پيغمبر و حركت نبوى است كه امروز به اين شكل دارد خود را نشان ميدهد.

 ملتهاى مظلوم دنبال كرامت خودشان هستند؛ همان عزت و كرامتى كه يكى از پايه‌هاى دعوت پيغمبر بود. در طول سالهاى متمادى، دشمنان و مستكبران و اشغالگران و مداخله‌گران، ملتهاى ما را استثمار كردند؛ در عين حال آنها را تحقير كردند، ذليل كردند. ملتها وقتى كه از اسلام بهره‌مند باشند، عزت‌طلبند، كرامت‌طلبند. اين همان حركت اسلامى است. حركت اسلامى معنايش اين است.

 ما ملتهاى مسلمان بايد هشيار باشيم. نخبگان كشورهاى اسلامى بايد بيدار باشند؛ خودشان را سرگرم بگومگوهاى بى‌مورد و كم‌اهميت نكنند؛ اختلافات مذهبى، اختلافات قومى، اختلافات سليقه‌اى و بحثهاى حاشيه‌اى را وارد نكنند. آنچه كه در اين منطقه دارد اتفاق مى‌افتد، عظمتش بيش از اين حرفهاست.

 ما ملت ايران هم خوشحال و خوشوقتيم از اين كه مى‌بينيم ملتهاى مسلمان دارند حركت ميكنند و آزادى و كرامت خودشان را به دست مى‌آورند. از آغاز پيدايش و پيروزى اين انقلاب در ايران، مواضع انقلاب نسبت به مسائل منطقه، حركتهاى منطقه، قيامهاى منطقه، روشن بوده است. هر جائى كه حركت بر ضد استكبار است، بر ضد صهيونيسم است، بر ضد دولت غاصب صهيونيستى در كشور عزيز فلسطين است، اين حركت، حركت مقبول و مورد حمايت و تأييد ماست. هر جا حركت عليه آمريكاست، عليه اين ديكتاتورىِ بين‌المللى است - كه امروز آمريكا يك ديكتاتورى بين‌المللى به وجود آورده است - هر جا حركت عليه ديكتاتورى‌هاى داخلى است، براى احقاق حق ملتهاست، ما با آنها موافقيم.

 بايد همه هوشيار باشند؛ هم ما هوشيار باشيم، هم ملتها هوشيار باشند؛ بدانند دسائس و حيله‌هاى دشمنان متنوع است، پيچيده است. بصيرت را معيار كار خودمان قرار بدهيم. ملتها توجه داشته باشند؛ آمريكائى‌ها و صهيونيستها و مزدورانشان و همراهانشان سعى ميكنند انقلابها را منحرف كنند؛ كشورهائى را كه در آنها بيدارى به وجود آمده است، مورد توجه قرار ميدهند؛ هرچه ميتوانند، تلاش ميكنند حركت اين ملتها را منحرف كنند.

 ملت مظلوم بحرين هم مثل ملت مصر است، مثل ملت تونس است، مثل ملت يمن است؛ آنجا هم قضيه همين است؛ تفكيك بين اينها معنا ندارد. ما مى‌بينيم متأسفانه كسانى به جاى اينكه به حرف دل ملتها توجه كنند، راهى را ميروند، حركتى را ميكنند كه دشمنان اين ملتها اين حركت را دارند دنبال ميكنند. امروز آمريكا براى شبيه‌سازى كارى كه در مصر و در تونس و در يمن و در ليبى و امثال اينها انجام گرفته است، متوجه شده است كه سوريه را - كه در خط مقاومت است - دچار مشكل كند. ماهيت قضيه در سوريه با ماهيت قضيه در اين كشورها متفاوت است. در اين كشورها حركت ضد آمريكا و ضد صهيونيسم بود، اما در سوريه دست آمريكا آشكار و مشهود است؛ صهيونيستها دنبال قضيه هستند. ما نبايد اشتباه كنيم. ما نبايد معيار را فراموش كنيم. آنجائى كه حركت ضد آمريكا و ضد صهيونيسم است، آن حركت، حركت اصيل و مردمى است؛ آنجائى كه شعارها به نفع آمريكا و صهيونيسم است، آنجا حركت انحرافى است. ما اين منطق را، اين بيان را، اين روشنگرى را حفظ خواهيم كرد.

 البته ميدانيم دشمنان نظام جمهورى اسلامى خشمگين ميشوند، عصبانى ميشوند، بر توطئه‌هاى خودشان عليه ما مى‌افزايند. ما در مقابل اين توطئه‌ها ايستادگى كرديم. ملت آبديده شده است. ملت ايران در طول اين سى سال، در مقابل انواع توطئه‌ها ايستاده است؛ استقامت كرده است؛ آبديده شده است. دلشان را خوش ميكنند به بعضى از حوادث داخلى، خوشحالى ميكنند.

 خوشبختانه امروز دستگاه‌هاى گوناگون كشور، با اميد، با شوق، مشغول كارهاى خودشان هستند. در همين مدتهاى اخير، در همين سال اخير، شما ببينيد چقدر كار در كشور انجام گرفته است. ما از كشورى كه وارد كننده‌ى فرآورده‌هاى نفتى بود، تبديل شديم به كشورى كه اين فرآورده‌ها را صادر ميكنيم. در زمينه‌هاى مختلف، بحمدالله كشور مشغول است. همين مسئله‌ى كوچك كردن دولت - اقدامى كه دولت و مجلس مشتركاً انجام دادند - كار بسيار مهم و بزرگى است؛ اينها بايستى دنبال شود و ان‌شاءالله دنبال ميشود.

 ملت ايران با ايستادگى خود، با مقاومت خود، با اتحاد خود، با اميد بى‌پايان خود به كمك الهى، و مسئولان كشور با وحدت كلمه، با همكارى‌هاى خود، ان‌شاءالله خواهند توانست يك بار ديگر اميد دشمنان ملت ايران را تبديل به نوميدى و يأس كنند.

 از خداوند متعال ميخواهيم كه به بركات فراوان خود بر اين ملت بيفزايد؛ و به بركت اين روز شريف و اين عيد مبارك، و به احترام وجود مقدس خاتم‌الانبياء، ان‌شاءالله ملت ايران و ملتهاى مسلمان را مشمول تفضلات و نصرت خود قرار بدهد و قلب مقدس ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را از همه‌ى ما راضى و خشنود كند.

    والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

1) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 8

محور هايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار شركت كنندگان مسابقات قرآني(۱۴/۴/۹۰)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌


دو غفلت ما درباره قرآن:

        1)غفلت از اينكه قرآ ن وسيله اجتماع ما مسلمانهاست

  آنچه كه در اين مسابقات بين‌المللى جلو چشم انسان قرار ميگيرد، اين است كه قرآن مايه‌ى جمع است، مايه‌ى وحدت است. ما مسلمانها عوامل اتحاد زيادى داريم، يكى‌اش و شايد اهمش قرآن است. همه‌ى مسلمين، همه‌ى ملتهاى مسلمان در مقابل قرآن خاضعند؛ از قرآن ميخواهند درس بگيرند؛ ميخواهند خود را به قرآن نزديك كنند. اين خيلى فرصت مهمى است. دشمنان اسلام و دشمنان قرآن سعى كرده‌اند بين ملتهاى مسلمان فاصله بيندازند، آنها را از هم جدا كنند، گاهى حتّى آنها را روبه‌روى هم قرار بدهند و دشمنِ هم وانمود كنند. اين ناشى است از غفلت از قرآن. وقتى ملتهاى مسلمان، همه اين كتاب آسمانى، اين پيام آسمانى، اين هديه‌ى عظيم الهى را قبول دارند، چه چيزى بهتر از اين وسيله‌ى اجتماع و اتحاد؟ همه بنشينيم سر اين سفره‌ى معنوى؛ همه استفاده كنيم از اين مايه‌ى عزت و قدرت اسلامى و الهى.

         2)غفلت از باور به مفاهيم قرآني و اعتراف به آنچه خداي متعال به ما در قرآن وعده كرده

 ما دو غفلت داريم: يكى غفلت از اين كه قرآن وسيله‌ى اجتماع ما مسلمانهاست. دوم، غفلت از باور به مفاهيم قرآنى و اعتراف به آنچه كه خداى متعال به ما در قرآن كريم وعده كرده است. وعده‌هاى الهى را هم بايد باور كنيم. اگر وعده‌هاى الهى را باور كرديم، آن وقت راه به سوى عزت، به سوى وحدت، به سوى اقتدار در مقابل امت اسلامى باز خواهد شد، امت اسلام از عقب‌ماندگى نجات پيدا خواهد كرد. همين آياتى كه الان اين استاد محترم مصرى تلاوت كردند: «ان ينصركم اللَّه فلا غالب لكم»؛(1) اگر خدا شما را نصرت بكند، هيچ قدرتى بر شما غلبه نخواهد كرد. «و ان يخذلكم فمن ذالّذى ينصركم من بعده»؛(2) اگر خدا شما را نصرت نكند، كمك نكند، كى به شما كمك خواهد كرد؟ يك سطر درخشان است. اين را ملتها بنويسند، پرچم كنند، بزنند جلو چشمشان، بالاى سرشان.

  • چگونگي كسب نصرت الهي

 «ان ينصركم‌اللَّه فلا غالب لكم»؛ اگر خدا شما را يارى كند، هيچ قدرتى بر شما غلبه نميكند. چه كار كنيم كه خدا ما را يارى كند؟ اين يك مسئله است. چه كار كنيم كه نصرت خدا شامل حال ما بشود؟ اين را هم خود قرآن به ما گفته: «ان تنصروااللَّه ينصركم»(3)، «و لينصرنّ‌اللَّه من ينصره»(4)؛ شما خدا را نصرت كنيد، دين خدا را نصرت كنيد، براى خدا قيام كنيد، خدا شما را نصرت خواهد كرد. هر جا ملتها براى دين خدا قيام كردند، نيروشان را آوردند وسط صحنه، خداى متعال آنها را نصرت كرد. و وقتى خدا آنها را نصرت كرد، ديگر هيچ كس نتوانست بر آنها غلبه پيدا كند. ما نمونه‌اش را در خودمان ديديم. ما آزموديم، تجربه كرديم كه «انّ اللَّه لا يغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بأنفسهم»(5). اين را ما ملت ايران آزمايش كرديم؛ اين را در عمل آزموديم. در خودمان تغيير ايجاد كرديم، خداى متعال هم اوضاع ما را تغيير داد. عجيب هم اين است كه اگر يك قدم ما برداريم، خدا ده قدم برميدارد. ما اندكى خودمان را تغيير داديم، خدا مبالغى به ما كمك كرد، اوضاع ما را تغيير داد.

  •  پوچي تمام قدرتها در برابر نصرت الهي

امروز هم داريم در دنيا مى‌بينيم. الان ملت مصر را نگاه كنيد. همان اللَّه‌اكبر است و همان نماز جماعت است و همان شعارهاى اسلامى است؛ آمدند توى ميدان، خداى متعال نصرت داد. مگر آمريكا ميخواست كه اين اتفاقات در مصر بيفتد؟ مگر جبهه‌ى خبيثِ صهيونيستى كه در همه‌ى قدرتهاى غربى نفوذ دارد، ميخواستند اين اتفاق بيفتد؟ مگر وابستگان سياسى‌شان در منطقه به خودشان حاضر بودند اين فكر را راه بدهند كه يك چنين اتفاقى خواهد افتاد؟ اما افتاد. چرا؟ چون «ينصركم اللَّه فلا غالب لكم». خدا كه نصرت كرد، ديگر همه‌ى قدرتها پوچند. اينجورى ملتها بايد عزتشان را به دست بياورند. «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين»؛(6) عزت مال خداست. «تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء»؛(7) او عزت ميدهد. از خدا عزت را بخواهيد.

  •  ايران اسلامي امروز:معجزه دعوت قرآن و خبر قرآن به ماست

 خب، با قرآن بايستى آشنا شد. به قرآن بايد با همه‌ى وجود، با همه‌ى دل ايمان آورد، ايمان ظاهرى كافى نيست. با همه‌ى دل بايستى قرآن را و وعده‌ى الهى را باور كرد. امروز هم باورش آسانتر از ديروز است. امروز، يعنى در اين دوره‌اى كه ما داريم، من و شما داريم زندگى ميكنيم، اين قدر آيات و بشائر الهى وجود دارد كه دل انسان را آسان ميكند؛ چون دارد مى‌بيند همانى كه حضرت ابراهيم عرض كرد: «و لكن ليطمئنّ قلبى»،(8) اين اطمينان براى انسان پيدا ميشود. دارد مى‌بيند ديگر؛ در مقابل چشم ماست. چه بود ايران؟ ايرانِ طاغوت، ايرانِ آمريكا، ايرانِ پيوسته‌ى با صهيونيستهاى غاصب؛ او چه بود، حالا چيست: قطب قدرتمند مقابله‌ى با استكبار و صهيونيسم، سند محكم ملتهاى مسلمان؛ اينها را داريم جلوى چشممان مشاهده ميكنيم. اين معجزه‌ى دعوت قرآن و خبر قرآن و آگاهى‌هائى است كه قرآن به ما ميدهد. اين را بايد حفظ كنيم.

  • حفظ قرآن هدف نيست،وسيله است براي آسان خواندن،آسان تكرار كردن و امكان تدبر پيدا كردن

 آنچه من حالا در اين جلسه ميخواهم به طور خاص به قرآنى‌هاى عزيز كشورمان بگويم اين است كه به سمت حفظ قرآن بيشتر برويد. حفظ، وسيله است البته؛ حفظ وسيله است. حفظ، هدف نيست. حفظ قرآن، وسيله است؛ وسيله است براى اين كه انسان، آسان بخواند، آسان تكرار كند و امكان تدبر پيدا كند. جوانها بروند از استعدادشان، از حافظه‌شان استفاده كنند؛ بچه‌ها را، جوانها را بكشانيد به سمت حفظ قرآن. البته امروز با گذشته‌ى ما قابل مقايسه نيست، خيلى جلو هستيم؛ اما كم است. آنچه كه الان در كشور ما وجود دارد، كم است. بروند به سمت حفظ قرآن. وقتى كه حفظ شد، حفظ حاصل شد، آن وقت توان و فرصت براى تدبر بيشتر پيدا خواهد شد و همين تدبر است كه كليد است. كليد اصلى، همين تدبر در قرآن و فكر كردن در قرآن است. به هر حال ما به همه‌ى قرآنيان عزيز كشورمان و همچنين كسانى كه ميهمان اين جلسات هستند، خوشامد ميگوئيم؛ اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند بركاتش را به احترام قرآن بر همه‌ى شماها نازل كند و ما را در دنيا و آخرت با قرآن محشور كند.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1)آل‌عمران:160
2)همان‌
3)محمد:7
4)حج:40
5)رعد:11
6)منافقون:8
7)آل‌عمران:26
8) بقره: 260

با تشكر فراوان از خواهران كريمي

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران(13/4/90 )

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرحيم

نامگذاري ميلاد سيد الشهداء( عليه السلام) به روز پاسدار، يك ابتكار پر مغز

 اين ابتكار جالب كه روزى به نام پاسدار را ارتباط بدهند با ميلاد مسعود سيدالشهداء (سلام الله عليه)، يك ابتكار پرمغز و جهت‌دهى است. بايد از كسانى كه اول اين فكر به ذهن آنها رسيده است و ما را متوجه به اين معنا كردند، تشكر كرد؛ زيرا داعيه‌ى سپاه پاسداران، داعيه‌ى بزرگى است: پاسدارى از انقلاب اسلامى، كه حالا مختصرى عرض خواهيم كرد.

  • تحقق معناي پاسداري در دوران ده ساله امام حسين (عليه السلام)با:

1)تبيين وانذار

2)تحرك تبليغاتي

3)بيدار كردن و حساس كردن وجدانهاي عناصر خاص(خواص)

4)ايستادگي در مقابل يك انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان

5)صبر در مقابل اظهارات ،وسوسه هاو ترديد افكني هاي افراد صاحب نفوذ،آگاه و آقا زاده هاي مهم اسلام

 اين معنا ـ معناى پاسدارى ـ با همه‌ى ابعاد آن، با همه‌ى ابزارها و وسائل ممكن، در وجود مقدس سيدالشهداء (سلام الله عليه) متجسد است؛ نه اين‌كه ديگران نكردند يا نخواستند بكنند، بلكه به اين معنا كه خانه‌ى پُرِ اين حركت در رفتار دوران ده‌ساله‌ى امامت سيدالشهداء (سلام الله عليه) تحقق پيدا كرده است. تمام راه‌هائى كه ميشود فرزند پيغمبر از آن راه‌ها استفاده كند براى حفظ ميراث عظيم اسلام ـ كه ميراث جد او و پدر او و پيروان راستين آنهاست ـ در زندگى سيدالشهداء محسوس است؛ از تبيين و انذار، از تحرك تبليغاتى، از بيدار كردن و حساس كردن وجدانهاى عناصر خاص ـ همين خواص كه ما تعبير ميكنيم ـ در آن خطبه‌ى منا، اينها همه در طول زندگى سيدالشهداء است. بعد هم ايستادگى در مقابل يك انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان؛ نه اين‌كه امام حسين از سرنوشت اين حركت بى‌اطلاع بود؛ نه، اينها امام بودند. مسئله‌ى معرفت امام و علم امام و آگاهى وسيع امام بالاتر از اين حرفهائى است كه ماها در ذهنمان ميگنجد؛ بلكه به معناى ترسيم يك دستورالعمل مى‌ايستد، تسليم نميشود، مردم را به يارى ميطلبد، بعد هم وقتى يك عده‌اى پيدا ميشوند ـ كه همان اهل كوفه باشند ـ و اظهار ميكنند كه حاضرند در كنار آن بزرگوار در اين راه قدم بگذارند، حضرت درخواست آنها را اجابت ميكند و به طرف آنها ميرود؛ بعد هم در ميانه‌ى راه پشيمان نميشود. بيانات امام را كه انسان نگاه ميكند، مى‌بيند حضرت عازم و جازم بوده است براى اين كه اين كار را به پايان ببرد. اين‌كه در مقابله‌ى با حركت انحرافى فوق‌العاده خطرناك آن روز، امام حسين (عليه الصّلاة و السّلام) مى‌ايستد، اين ميشود يك درس، كه خود آن بزرگوار هم همين را تكرار كردند؛ يعنى كار خودشان را به دستور اسلام مستند كردند: «انّ رسول الله قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلاّ لحرمات الله ناكثا لعهد الله مخالفا لسنّة رسول‌الله يعمل فى عبادالله بالاثم و العدوان فلم يغيّر عليه بفعل و لا قول كان حقاّ على الله ان يدخله مدخله»؛(1) حضرت اين را بيان كردند. يعنى من وظيفه‌ام اين است، كارى كه دارم انجام ميدهم، بايستى ابراز مخالفت كنم، بايد در جاده‌ى مخالفت و ايستادگى قدم بگذارم، سرنوشت هرچه شد، بشود؛ اگر سرنوشت پيروزى بود، چه بهتر؛ اگر شهادت بود، باز هم چه بهتر. يعنى اينجورى امام حسين (عليه السّلام) حركت كردند.

 اين شد ايثار كامل و اسلام را هم حفظ كرد. همين حركت، اسلام را حفظ كرد. همين حركت موجب شد كه ارزشها در جامعه پايدار بشوند، بمانند. اگر اين خطر را نميپذيرفت، حركت نميكرد، اقدام نميكرد، خونش ريخته نميشد، آن فجايع عظيم براى حرم پيغمبر، دختر اميرالمؤمنين و فرزندان خاندان پيغمبر پيش نمى‌آمد، اين واقعه در تاريخ نميماند. اين حادثه‌اى كه ميتوانست جلوی آن انحراف عظيم را بگيرد، بايد به همان عظمت آن انحراف در ذهن جامعه و تاريخ، شوك ايجاد ميكرد و كرد.  اين فداكارى امام حسين است.

البته به زبان هم گفتن اينها آسان است. كارى كه امام حسين (عليه السّلام) كردند، يك كار فوق‌العاده‌اى است. يعنى ابعاد آن از آنچه كه ما امروز محاسبه ميكنيم، خيلى بالاتر است. ما جوانبش را، ريزه‌كارى‌هايش را غالباً نديده ميگيريم. من يك بار در يك صحبتى، صبر امام حسين (عليه السّلام) را تشريح كردم. صبرش فقط اين نبود كه بر تشنگى صبر كند، بر كشته شدن ياران صبر كند؛ اينها صبرِ آسان است. صبرِ سخت‌تر اين است كه ديگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هى بگويند آقا نكنيد، اين كار غلط است، اين كار خطرناك است. هى ايجاد ترديد كنند. كى‌ها؟ افرادى مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبير، عبدالله عباس؛ اين شخصيتهاى برجسته‌ى بزرگ آن روز دنيا، آقازاده‌هاى مهم اسلام، اينها هى بگويند نكن اين كار را. هر كه باشد، اگر چنانچه آن عزم و آن اراده و آن ثبات در او نباشد، با خودش فكر ميكند كه من ديگر تكليفى ندارم، اينها كه دارند اينجورى ميگويند، دنيا هم كه دارد آنجورى حركت ميكند، بگوئيم و بگذريم. آن كه در مقابل اين اظهارات، در واقع وسوسه‌ها، ترديدافكنى‌ها، راه شرعى درست‌كردن‌ها بايستد و دلش نلرزد و قدم در اين راه بگذارد، او همان كسى است كه ميتواند اين تحول عظيم را به وجود بياورد. و امام بزرگوار ما در اين جهت تشبّه كردند و اقتفاء كردند به سيد و سالار شهيدان، كه من يك وقتى گفتم و حالا نميخواهيم وارد اين مقوله بشويم؛ شرحش مفصل است. اين پاسدارىِ امام حسين است.

  • انصافاً سپاه  از روز اول تا امروز به قول خودش عمل كرده 

 سپاه در واقع با اين نامگذارى، با لطافت ميخواهد بگويد كه من در اين راه قدم ميگذارم؛ خيلى خب مبارك است و خيلى بزرگ و مهم است، جا هم دارد. ميشود آدمهاى عيبجو و نكته‌بين و نكته‌سنج بيايند بگويند فلان جا اين اشتباه بود، فلان جا غلط بود، فلان كس اينجورى رفتار كرد. بر همه‌ى جريانها و واحدها و آدمها و شخصيتهاى حقيقى و حقوقى ميشود ايراد گرفت؛ اما اگر منصفانه به حركت سپاه پاسداران نگاه كنيم، از روز اول تا امروز، مى‌بينيم انصافاً سپاه به قول خودش عمل كرده؛ حقاً و انصافاً سپاه در اين راه ايستاده است. آدمها مى‌آيند و ميروند؛ اما آن هويت جمعى محفوظ ميماند؛ يكسان است.

  • نسلهاي آينده سپاه بايد در حركت تكاملي عالَم از لحاظ معرفت،بصيرت،آگاهي،فداكاري،آماده به كاري،درست،بجا و بهنگام كارانجام دادن، يك قدم جلوتر ازنسلهاي گذشته بردارد   

 من در آخرين ديدارى كه با عزيزان سپاهى داشتم، يك نكته‌اى را عرض كردم كه آن نكته مهم است؛ فقط اشاره‌اى ميكنم و آن اين است كه گفتم نسلهاى متجدد سپاه، متبدل سپاه، نسلهاى آينده‌ى سپاه بايد سعى كنند يك قدم جلوتر و بالاتر از نسلهاى گذشته بردارند. يعنى عالَم رو به رشد است، رو به تكامل است؛ حركت، حركت تكاملى است، پس جا دارد اگر ما انتظار داشته باشيم، توقع داشته باشيم كه جوانِ وارد شده‌ى در سپاهِ امروز، از لحاظ معرفت، بصيرت، آگاهى، فداكارى، آماده‌به‌كارى، درست كار انجام دادن، بجا كار انجام دادن، به هنگام كار انجام دادن ـ كه اينها خصوصياتى است كه سپاه از خودش در طول اين سالها نشان داده است ـ يك قدم سپاه را از نسل گذشته بالاتر ببرد

  • آگاهي از اعماق جنگ ظريف و خطرناك امروز دشمن توانايي و هوشمندي بيشتري را ميطلبد

  به سپاهِ امروز كه انسان نگاه كند، ببيند كه كيفيت بالاست. اين ممكن هم هست؛ نگوئيد چطور چنين چيزى ممكن است. نه، كاملاً ممكن است. يعنى شما نگاه كنيد به شرائطى كه آن روز بود: جنگى وجود داشت و حضور دشمن در خاك ما؛ چه قبل از جنگ تحميلى هشت ساله، حضور ضد انقلاب مسلح، چه بعد هم كه جنگ شروع شد، خود اين يك عامل و انگيزه‌ى قوى‌اى بود كه آدمهاى بى‌تفاوت را هم حركت ميداد و مى‌آورد داخل آن صحنه‌ى عجيب و پرشور. امروز آن جنگ نيست؛ يك جنگ ظريف‌ترى هست و البته خطرناك‌ترى. آگاهى از اعماق اين جنگ يك توانائى بيشتر و هوشمندى بيشترى را ميطلبد. اگر ما ديديم امروز كسانى وارد اين ميدان هستند و تلاش ميكنند و مبارزه ميكنند و با بصيرت در وسط ميدان مى‌ايستند، پس جا دارد كه بگوئيم اين از لحاظ انگيزه، از لحاظ عمل، كمتر از او نيست. اگر بهتر عمل كند، بهتر هم هست. در آينده هم همين جور ميتواند باشد؛ همت را اين بايد قرار داد.

  •  انقلاب يك حركت پيشرونده و پر شتاب به سمت اهداف ترسيم شده و تغيير ناپذير:

1)هدف نهايي:تعالي و تكامل و قرب الهي

2)هدف پايين تر:انسان سازي

3) هدف پايين تر از آن:ايجاد جامعه اسلامي با همه مشخصات آثار كه در آن استقرار عدالت،توحيد و معنويت باشد

 امروز من عرض ميكنم هويت سپاه كه هويت پاسدارى است، به معناى يك مفهوم محافظه‌كارانه تلقى نشود. پاسدارى يعنى نگه داشتن، حفظ كردن. اين حفظ كردن را ميتوان با يك تفسير محافظه‌كارانه معنا كرد. يعنى بگوئيم وضع موجود انقلاب را حفظ كنيم؛ من اين را نميگويم. حفظ انقلاب به معناى حفظ وضع موجود نيست. چرا؟ چون انقلاب در ذات خود يك حركت پيشرونده است، آن هم پيشرفت پرشتاب. به كجا؟ به سمت هدفهاى ترسيم شده، هدفها عوض نميشوند. اين اصول و ارزشهائى كه بر روى آن بايستی ايستادگى كرد و براى آن جان داد، اصول و ارزشهائى هستند كه در اهداف، مشخص شده‌اند. هدف نهائى، تعالى و تكامل و قرب الهى است. هدف پائين‌تر از آن، انسان‌سازى است؛ هدف پائين‌تر از آن، ايجاد جامعه‌ى اسلامى است با همه‌ى مشخصات و آثار، كه استقرار عدالت در آن باشد، توحيد باشد، معنويت باشد. اينها اهداف هستند. اين اهداف عوض‌شدنى نيستند؛ يعنى ما نميتوانيم بيائيم مايه بگذاريم تا از هدف كم كنيم. بگوئيم خيلى خب، يك روز ميخواستيم عدالت برقرار كنيم، حالا ميگوئيم عدالت كه نميشود، يك نيمه‌عدالتى برقرار كنيم! نه، عدالت. اين، هدف است. توحيد، استقرار شريعت اسلامى به طور كامل، اينها اهداف است، اينها تغييرپذير نيست. ليكن در جهت حركت به سمت اين اهداف، سرعتها قابل كم و زياد شدن است، شيوه‌ها قابل تغيير يافتن است، تدابير ممكن است جورواجور باشد. در اين جهت، انقلاب پيشرونده و پيش‌برنده است.

  • پاسداري از انقلاب يعني پاسداري از حركت انقلابي و پيشرفت انقلابي،نه به معناي حفظ وضع موجود

 حفظ انقلاب يعنى حفظ همين حالت پيشروندگى و پيش‌برندگى. پاسدارى از انقلاب، به اين معناست. اگر ما اينجور نگاه كرديم و مفهوم پاسدارى را اينجور فهميديم، آن وقت آن طراوت و شور و هيجانى كه در حركت پاسدارى هست، مضاعف خواهد شد.

جوانِ امروز اكتفا نميكند به ظواهرى كه حالا در جامعه‌ى ما به هر حال تا حدود زيادى هست، بلكه اعماق را، مغزها را، سيرتها را مورد توجه قرار ميدهد؛ دنبال آنها حركت ميكند. ايمانهاى عميق، آگاهى‌هاى بيشتر؛ اينها چيزهائى است كه ما بايد دنبالش باشيم. پس اين پاسدارى است به معناى صحيح، به معناى كامل، به معناى درست؛ پاسدارى از حركت انقلابى و پيشرفت انقلابى.

  • دو حركت لازم در سپاه جهت پاسداري از حركت انقلابي و پيشرفت انقلابي:

1- حركت دروني سپاه شامل دو بعد:

  الف)- بعد معنوي:پرداختن به ارزشها به معناي حقيقي كلمه

 ب)- بعد مادي:تشكيلات،بعد علمي و تحقيقاتي،ساخت و ساز و توليد ،آموزشهاي نظامي و نظامي گري

خب اگر بخواهيم اين كار بشود، دو حركت در سپاه بايد انجام بگيرد: يك حركت، حركت درونى سپاه است؛ در درون خود، يعنى خود را تكامل ببخشد. يك حركت، حركت به معناى يك جزء پيش‌برنده‌ى مجموعه‌ى كل نظام و انقلاب است، يعنى تأثيرگذارى در بيرون. اين دو تا حركت به موازات هم بايد پيش برود. اگر ما از آن حركت اول غافل بوديم، در درون مجموعه‌ى سپاه و خانواده‌ى سپاه آن حركت پيشرونده و ترقى‌بخش و تعالى‌بخش را انجام نداديم، حركت دوم، يعنى تأثير سپاه در پيشبرد مجموعه‌ى انقلاب، ناكام خواهد ماند. دست و پائى هم اگر بزند، دست و پاى غلطى خواهد بود؛ چون:

ذات نايافته از هستى بخش

كى تواند كه شود هستى‌بخش

 پس دو تا حركت لازم است: آن حركت درونى، همانى است كه فرمانده‌ى محترم سپاه، به ابعادى از آن اشاره كردند، كه درست است؛ من تأييد ميكنم، همين كارها بايد انجام بگيرد. اين حركت درونى يك بعد مادى و يك بعد معنوى دارد. بعد معنوى همين پرداختن به ارزشها به معناى حقيقى كلمه، يعنى مشخص كردن شاخصهاى ارزشى پاسدارى و عرضه كردن خود و ديگران بر اين شاخصها به قصد پيشرفت، به قصد صيرورت صحيح و كامل به سمت آن هدفها است. اين بعد معنوى‌اش است، بعد مادى‌اش هم همين كارهاى خوبى است كه در سپاه دارد انجام ميگيرد؛ بعد تشكيلات، بعد علمى و تحقيقاتى، بعد ساخت و ساز و توليد، بعد آموزشهاى نظامى و نظاميگرى و از اين قبيل. اينها همه بايد در كنار هم انجام بگيرد. يك مجموعه‌ى زنده‌ى پرنشاطِ هميشه‌جوان كه فرسودگى و پيرى در آن راه ندارد، آن وقت از سپاه به وجود خواهد آمد كه خوشبختانه امروز زمينه‌هايش آماده است، زيرساختهايش آماده است، تجربياتش موجود است، انگيزه‌هايش بحمدالله هست. اين ميشود حركت درونى. اين مجموعه به عنوان يك مجموعه‌ى شاخص، يك خط الگوى روشن وجود خواهد داشت. ممكن است كسانى از جوانهاى ما، از مردم ما وارد سپاه هم نشوند، اما اين الگو را براى زندگى خودشان انتخاب كنند؛ الگوى معنويت درست، و الگوى فكر و تدبير و راه درست و حركت صحيح در زمينه‌هاى سازندگى.

  2- حركت به معناي يك جزء پيشبرنده مجموعه كل نظام و انقلاب يعني تأثير گذاري در بيرون

 بعد نوبت به تأثير اين حركت در حركت مجموعه‌ى انقلاب ميرسد. اين هم به خودى خود حاصل خواهد شد. وقتى يك مجموعه‌ى زنده، پرنشاط، باطراوت، پيشرونده، بشدت پايبند به مبانى و اصول و ارزشها در نظام وجود دارد و دارد حركت ميكند و زنده است و همه جا را مى‌بيند و آگاهى دارد و بصيرت دارد و تأثير ميگذارد، اين قهراً در پيشبرد مجموعه اثر تعيين كننده خواهد داشت ـ البته اين مخصوص سپاه هم نيست؛ من اين حرف را عيناً براى حوزه‌هاى علميه هم ميگويم، براى نهادهاى دولتى هم ميگويم، منتها اندازه‌ها و وزن اينها با هم يكسان نيست؛ هر كدام جايگاهى دارند، وزنى دارند. حالا فعلاً درباره‌ى سپاه صحبت ميكنيم ـ و ما به اين حركت سازنده و پيشرونده و متكامل احتياج مبرم داريم. يعنى اسلام، امروز نيازمند به اين حركت است.

  • بي سابقه بودن حضور توده هاي مردمي،با گرايش توحيدي و الهي درحركتهاي منطقه نسبت به گذشته    

 حركت نظام جمهورى اسلامى اثر خودش را در دنيا بخشيده است، تأثيرات عميقى گذاشته است، قدرتهاى استكبارى و شيطانى را تضعيف كرده است، راه‌هاى تازه‌اى در مقابل ملتها باز كرده است. يك فصل تازه‌اى در دنيا شروع شده است، يعنى هرچه انسان نگاه ميكند، ديگر نظيرى براى آن نيست. البته بنده، هم در عمر خودم در دوره‌ى جوانى، هم در تاريخ، تحولات گوناگونى را كه در جاهاى گوناگون دنيا از جمله در منطقه‌ى ما اتفاق افتاده است، يا ديده‌ام يا خوانده‌ام. اين انقلابهائى كه در كشورهاى آفريقائى، آمريكاى لاتين، انقلابهاى چپ در دهه‌ى 60 ميلادى ـ يعنى پنجاه سال قبل مثلاً ـ اتفاق افتاد، اينها را ديديم؛ نه اين‌كه ندانيم كه سابقه‌ى تاريخى اين تحولات چيست و چه جورى است؛ نه، اينها را ديده‌ايم. اما اين كه امروز دارد اتفاق مى‌افتد، بي سابقه است؛ اين ديگر نظير ندارد. در آن حوادثى كه در دهه‌ى 60 ميلادى پيش مى‌آمد ـ چه در آفريقا، چه در آمريكاى لاتين، چه در برخى از كشورهاى آسيا ـ آنچه كه اتفاق مى‌افتاد، غلبه‌ى يك حزب و يك تشكيلات بود بر سرنوشت يك ملت؛ با يك گرايش مادى و ماركسيستى، كه معنويت و خدا در آن وجود نداشت. ميگفتند مردمى؛ اما مردمى بودنش به اين بود كه يك حزبى غالباً هم با كودتا مى‌آمد سر كار. همين احزاب و رژيمهاى به اصطلاح انقلابى كه در شمال آفريقا سر كار آمدند، همه‌شان با كودتا سر كار آمدند؛ مثل جمال عبدالناصر، مثل همين قذافى و ديگران. حركتِ مردمى و انقلاب به معناى حقيقى نبود. آنچه امروز دارد اتفاق مى‌افتد، حضور مردم است با تنشان، با جانشان؛ اينها مردمند. ممكن است احزاب هم به معنائى حضور داشته باشند يا تأثير هم داشته باشند؛ اما آن كه توى ميدان است، يك مجموعه‌ى نظامى نيست، يك مجموعه‌ى كودتاگر نيست؛ مجموعه‌هاى مردمى‌اند، توده‌هاى مردمى‌اند، آن هم با گرايش توحيدى و خدائى و الهى؛ با الله اكبر، با نماز جماعت. حالا تبليغات آمريكائى و صهيونيستى بگذار انكار كنند ؛ خب بكنند، واقعيت كه با انكار آنها عوض نميشود. واقعيت اين است. اين اصلاً سابقه ندارد. تا آنجائى كه ما در دورانهاى انقلابها ديده‌ايم و شنيده‌ايم و خوانده‌ايم، يك چنين چيزى با اين فراگيرى اصلاً سابقه ندارد.

  • موج بعدي اين حركتها در مناطق خيلي دور دست تر هم وجود دارد و چنين چيزي پيش خواهد آمد       

 اين يك چيز جديد است.  يعنى واقعاً تاريخ منطقه و به تبع آن تاريخ دنيا ورق خورده است؛ يك فصل جديدى آغاز شده. ما اينجا چه كاره‌ايم؟ من هيچ نميخواهم ادعا كنم و بگويم انقلاب اسلامى همه‌كاره بود ـ حالا بعضى هم حساسند از اين‌كه گفته بشود منشأ اين انقلابها، انقلاب اسلامى است ـ نه، اصلاً چنين ادعائى هم نميكنيم، لازم هم نيست چنين ادعائى بكنيم؛ اما مسئله اين است كه امروز همان حركتى كه ما ملت ايران سى سال قبل، سى و دو سال قبل شروع كرديم، عيناً همان حركت را با يك تفاوتهاى منطقه‌اى و بومى و جغرافيائى و تاريخى، در دنياى اسلام در چندين كشور داريم مشاهده ميكنيم. و من عرض كردم موج بعدى اين كار در مناطق خيلى دوردست‌تر هم وجود دارد و چنين چيزى پيش خواهد آمد، كه اين براى ما تشويق‌آميز است، اين براى ما مبشّر است، مژده‌بخش است؛ نشان ميدهد كه ما اميدمان به آينده بايد بيشتر باشد.

 

  • انقلاب اسلامي،الگوي جلوي چشم ملتهاي مسلمان عليرغم خواست دشمن، با :كارهاي علمي ،فني و تحقيقاتي،به بركت اسلام و روحيه انقلابي

 البته دشمن با همه‌ى توان روى همين نقطه دارد كار ميكند. نميخواهد اين الگو جلوى چشم ملتهاى مسلمان گرفته بشود، بگويند ببينيد ايران به كجا رسيد. اما چه بخواهند، چه نخواهند؛ بپسندند، يا نپسندند، اين اتفاق افتاده است. همين كارهاى علمى و فنى و تحقيقاتى‌اى كه شماها و سازمانهاى ديگرِ نيروهاى مسلح دارند ميكنند و آنچه كه در خارج از نيروهاى مسلح، در دانشگاه‌ها، در مراكز گوناگون تحقيقاتى، امروز دارد در كشور انجام ميگيرد، اينها چيزهائى است كه آينده‌ها را به طور دقيق تصوير و ترسيم ميكند؛ يعنى مهره‌هاى آينده را، يكى يكى دارد ميچيند. اينهاست كه معين ميكند آينده مال كيست. اين البته به بركت اسلام و روحيه‌ى انقلابى است، اين روحيه را بايستى تقويت كرد. بنابراين، پاسدارى از انقلاب را به اين معنا بگيريم. به اين معناى متحول، متطور، پيشرونده.

  • سرگرم نشدن دستگاه هاي انقلاب به كارهاي غير مفيد و احياناً مضر از جمله اختلافات

 يكى از چيزهائى هم كه حالا در عرصه و در ميدان لازم است به آن توجه كنيم، اين است كه: مراقب باشيم دستگاه‌هاى انقلاب سرشان گرمِ كارهاى غيرمفيد و احياناً مضر در اين حركت پيشرونده نشود، كه يكى از اينها، همين مسئله‌ى اختلافات است، كه من اگر روى اينها تكيه ميكنم، به خاطر اين است.

  • دفاع در مقابل جرياني كه در برابر انقلاب قد علم ميكند،وظيفه هر كسي است 

 يك وقت هست كه يك جريانى در مقابل انقلاب مى‌آيد قد علم ميكند به قصد كوبيدن انقلاب، خب، وظيفه‌ى هر كسى است كه دفاع كند. انقلاب از خودش دفاع ميكند، مثل هر موجود زنده‌ى ديگرى. انقلابى كه نتواند در دوران فتنه، در دوران ايجاد كودتاهاى گوناگون ـ سياسى و نظامى و امثال اينها ـ از خودش دفاع كند، زنده نيست. اين انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع ميكند، غالب هم ميشود، پيروز هم ميشود، برو برگرد هم ندارد؛ كمااينكه در سال 88 ديديد اين كار اتفاق افتاد. يك وقت اين است قضيه.

  • در قضيه اختلاف نظر،اختلاف سليقه و عقيده مشتعل كردن آنها مضر است

 يك وقت نه، قضيه، قضيه‌ى ايستادگى در مقابل يك حركت براندازانه و اينچنين نيست؛ اختلاف نظر، اختلاف سليقه، اختلاف عقيده احياناً است. اينها را بايستى هرچه ممكن است فرو كاست. اينجور چيزها را هرچه ممكن است بايد كم كرد. مشتعل كردن اين اختلاف نظرها مضر است.

  • در مقابل حرف غلط، تبيين و روشنگري،حركت متين، مستدل و مستند، به دور از هو و جنجال لازم است

 يك مسئله اين است كه اگر يك كسى يك حرف غلطى زد، آيا كسى بايد به او جواب بدهد يا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شيوه‌ى خودش را دارد، راه خودش را دارد، كار خاص خودش است. يك وقت هست كه حالا كه كسى يك حرف غلطى زد، ما بيائيم مثلاً صدجا اين حرف غلط را تابلو كنيم، شعار كنيم كه آقا، فلانى اين حرف غلط را زد، تا همه بدانند. اين است كه اشتباه است، خطاست. من با حركت روشنگرانه از سوى هر كسى، از سوى هر نهادى، هيچ مخالفتى ندارم، بلكه علاقه‌مندم و معتقدم به مسئله‌ى تبيين. يعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى كار ما از اول، مسئله‌ى تبيين بوده است. تبيين لازم است؛ اما اين معنايش اين نيست كه ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنيم. مراقب باشيد. اين را همه بايد مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جريانهاى سياسى، در جريانهاى گوناگون فكرى و سليقه‌اى مطلقاً مشتعل كردن فضا مناسب نيست. حالا شماها الحمدلله همه‌تان بصيريد، آگاهيد، لابد از جريانات خبر داريد و الان همين اوضاعى را كه توی كشور هست، مى‌بينيد كه متأسفانه اين عليه آن، آن عليه اين؛ و دستگاه‌هاى خارجى چه خوشحالى‌اى ميكنند؛ تحليل ميگذارند رويش: بله، بينشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بين رفتند(!) آرزوهاى خودشان را هى مرتباً تكرار ميكنند. خب، پيداست كه اين مسئله نقطه‌ى ضعف ماست. نبايد بگذاريم اين نقطه ضعف ادامه پيدا كند يا افزايش پيدا كند. اينها را بايد توجه داشت. حركت، حركت متين، مستدل و مستند باشد. اگر كسانى اختلاف‌نظرهائى دارند، با استدلال بيان كنند. عرض كردم، من معتقد به تبيين هستم. در دوران مبارزات هم، اختلاف ما با چپی‌ها و ماركسيست‌هائى كه آن وقت مبارزه ميكردند، سر همين بود كه ما ميگفتيم بايد تبيين كرد، آنها به تبيين اعتقاد نداشتند؛ يك چيز ديگرى ميگفتند، يك تفسير ديگرى داشتند. كار انقلاب از اساس با تبيين، روشنگرى، بيان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد كرد. ممكن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع ميشوند. اين، حرف ماست؛ اين، عرض ماست.

  • نيازهاي سپاه به يك حركت پيشرونده:

 حركت، حركت پيشرونده باشد. به خيلى چيزها نياز هست. من اينجا يادداشت كردم؛ از جمله صفِّ واحد بودن، كه همين مسئله‌ى وحدتى است كه عرض كرديم. «انّ الله يحبّ الّذين يقاتلون فى سبيله صفّا كانّهم بنيان مرصوص»؛(2) مثل يك ستون مستحكم، مثل يك ديوار حصين و نفوذناپذير در مقابل تهاجم دشمن بايستى ايستاد. حالا شما جوانهاى عزيز كه در سپاه هستيد؛ روحانيون عزيز، علما، طلاب جوان و مؤمن و فعال كه در دفتر نمايندگى مشغول به كار هستيد، دو چيز را بدانيد: يكى اين‌كه همه‌تان خيلى كار داريد؛ هم جوانهاى سپاهى، هم روحانيون محترم؛ خيلى كار جلوتان داريد كه بايد انجام بدهيد. دوم اين‌كه بدانيد كه همت اگر بكنيد، اين كارها را حتماً ميتوانيد انجام بدهيد و يك برهه‌اى از زمان كه بگذرد، ناگهان مى‌بينيد در يك نقطه‌ى بالاترى قرار داريد؛ يعنى پيشروندگى حتمى است. تلاش كه بود، همت كه بود، اميد كه بود، حتماً پيشروندگى هست؛ يعنى برو برگرد ندارد. اين را بايستى مجموعه‌ى سپاه در نظر داشته باشند. البته برنامه‌ريزى‌هاى گوناگون در صدر تشكيلات سپاه يك امر لازم و دائمى و هميشگى است كه بايستى انجام بگيرد، دارد هم انجام ميگيرد و خوب هم هست. و اميدواريم ان‌شاءالله خداى متعال كمكتان كند. امروز همين مقدار بس است. اميدواريم خداوند شماها را مشمول لطف خودش قرار بدهد.

  • از كارهاي خيلي لازم رسيدگي به خانواده شهداست با:تلطف،احوالپرسي و خبرگيري

  اين را هم به مسئولين محترم سپاه، چون حالا اغلب اينجا هستيد، عرض كنم، كه يكى از كارهاى خيلى لازم كه من الان به آقاى سردار فرماندهى كل سپاه هم اين را تذكر دادم، اين است كه به خانواده‌هاى شهدايتان رسيدگى كنيد. رسيدگى هم مهمترينش و بهترينش عبارت است از تلطف و احوالپرسى و خبرگيرى؛ همه‌اش كمك نيست، خيلى‌ها هم به كمك احتياج ندارند؛ اما به محبت و ملاطفت و همراهى و همدلى، همه احتياج دارند؛ از بالا تا پائين همه دوست ميدارند كه مورد ملاطفت قرار بگيرند. بعضى از شهداى سرافراز ما بحمدالله شهرت همگانى دارند، همه اينها را ميشناسند؛ خيلى‌ها هم هستند كه نه، پيش اهل آسمانها البته مشهورند؛ آنها را ملائكه‌ى خدا خوب ميشناسند؛ اما در بين ماها، شايد خيلى معروف نيستند؛ به اينها بپردازيد، سراغ اينها برويد و اميدواريم ان‌شاءالله دوستان يك عملكرد منسجم و مدونى در اين زمينه پيش‌بينى كنند.

با تشكر فراوان از خواهران كريمي

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری در ديدار رئیي و مسئولان قوه قضائيه(6/4/1390)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

تأثير صبر و بصيرت در برابر محنتها: 

  حادثه‌ى هفتم تير يك محنت واقعى بود؛ حقيقتاً يك ضربه و يك حادثه‌ى تلخ و تكان دهنده‌اى بود براى كشور و براى نظام. در قلب دستگاه مديريت كشور، شخصيتى مثل شهيد مظلوم مرحوم آيةالله بهشتى و ديگر بزرگان، فعالان از قوه‌ى قضائيه، از مجلس شوراى اسلامى، از دولت، از نخبگان سياسى، از نخبگان علمى، يك چنين حادثه‌اى به وجود بيايد، يك چنين فاجعه‌اى رخ بدهد، واقعاً محنت بود. منتها در اينجا يك نكته‌اى وجود دارد كه در طول تاريخ، اين نكته قابل مشاهده و لمس است و آن اين است كه هرگاه ملتى، جماعتى، فردى در مقابل يك محنتى كه بر آن جمع يا بر آن فرد يا بر آن ملت وارد ميشود، صبر و بصيرت به خرج داد، آن محنت براى او تبديل ميشود به نعمت. راز پيروزى حق، پيروزى كلمه‌ى حق، انتشار حق، انتشار توحيد در طول تاريخ در ميان بشر همين نكته است. انبياى عظام الهى، و در مواردى ملتهائى كه تحت حاكميت اين بزرگان بودند، اين همه محنت را تحمل كردند؛ بايد در طول تاريخ نامى از پيام پيغمبران نمانده باشد؛ بايد فكر آنها، ايده‌ى آنها، راه آنها در زير تندباد حوادث تلخ بكلى نابود شده باشد، در هم پيچيده شده باشد، از بين رفته باشد. شما مى‌بينيد بعكس است؛ يعنى هرچه تاريخ جلوتر آمده، پيام نبوتها در ميان مردم، در افكار مردم، زنده‌تر شده است. رازش همين نكته است: صبر و بصيرت در مقابل محنتها.

 نقش صبر و بصيرت مردم در مقابله بادشمن در قضيه هفت تير و لزوم حفظ آن     

  مردم ما در قضيه‌ى هفت تير اين هنر را به خرج دادند: به جاى اينكه نااميد شوند، به جاى اينكه اعتماد به نفس خودشان را از دست بدهند، به جاى اينكه از دشمن بترسند و در مقابل دشمن زانو بزنند، به جاى ضعف و انكسار و انهزام، ملت ما به خاطر بصيرتى كه داشتند و به طور دائم به وسيله‌ى امام بزرگوار در آنها تزريق ميشد و در ميان مردم دامن زده ميشد، صبر كردند، ايستادگى كردند و موج را عليه دشمن برگرداندند.

 من خبرهاى هفت تير را بعدها شنيدم. در آن روزِ هفت تير و روزهاى بعد از هفت تير، من در حال عادى و معمولى نبودم - بيهوش و نيمه بيهوش بودم - ليكن وقتى شنيدم كه آنچه اتفاق افتاده است، چه بوده است و مردم چگونه با آن برخورد كردند، حقيقتاً مثل يك ناظرى كه از بيرون نگاه ميكند، شگفت‌زده شدم. مردم ما بايد اين را حفظ كنند. اين را بايد ما به عنوان يك درس - درسى كه آن را عمل كرديم، آن را به تاريخ پس داديم - حفظ كنيم.

 لزوم ايستادگي در مقابل زورگويان عالم

  براى ملتى مثل ملت ايران كه با يك چنين هدف والائى - رسيدن به ارزشهاى اسلامى و تحقق مبانى اسلام در جامعه و انتشار آن در عالم - وارد ميدان شده است، قهراً حادثه زياد است. خب، شما به اسلامى عمل ميكنيد كه با ظلم مخالف است، با زور مخالف است، با زير بار رفتن ملتها در مقابل دشمنان و زورگويان مخالف است، حتّى در مقابل زورگوئى‌هاى دنيا نسبت به ديگران هم بى‌تفاوت نيست. در مقابل اين مجرا و اين حركت، كى با شما مخالف خواهد شد؟ زورگويان عالم، ظالمين عالم، استعمارگران، مستبدان بين‌المللى، ديكتاتورهاى ظالم و خشن؛ اينها همه در مقابل شما صف‌آرائى ميكنند. اينها پول دارند، رسانه دارند، قدرت سياسى دارند، قدرت تبليغاتى دارند؛ لذا محنت درست ميكنند. در مقابل اينها بايد ايستاد. ملت ما اين امتحان را داده و موفق هم شده است.

 تبديل محنتهاي تحميلي به نردباني براي عروج :با صبر و بصيرت

  امروز نظام جمهورى اسلامى در مقايسه‌ى با هفتم تير 1360 از لحاظ اقتدار، از لحاظ پيشرفت، از لحاظ توانائى‌هاى گوناگون، از لحاظ اعتبار بين‌المللى و ايجاد اميد در ملتها، از زمين تا آسمان تفاوت كرده است . اين به خاطر همين ايستادگى ملت عزيز ما بوده است. پس اين اصل را ما از حادثه‌ى هفتم تير به ياد داشته باشيم كه هرگاه محنت و سختى‌اى كه بر ما تحميل ميشود، با صبر ما، با استقامت ما، با بصيرت ما مواجه شود، آن محنت تبديل ميشود به نردبانى براى عروج، براى ارتقاء و براى پيشرفت؛ و شد، ان‌شاءالله بعد از اين هم خواهد شد.

  نياز قوه قضائيه به دو عنصر: اقتدار و اعتماد

  در مورد قوه‌ى قضائيه: قوه‌ى قضائيه به دو عامل نياز دارد تا بتواند موفق باشد. در هر نظامى، در هر اجتماعى، قوه‌ى قضائيه حل و فصل كننده‌ى اختلافات و حاكم كننده‌ى عدل در مقابل ظلم و تجاوز و فساد و اينهاست. براى اينكه قوه‌ى قضائيه در اين هدف والا موفق بشود، به دو چيز احتياج دارد: يكى قدرت و اقتدار - كه بايد قوى باشد - دوم، اعتماد؛ يعنى مردم بايد به او اعتماد داشته باشند. قوه‌ى قضائيه اين دو چيز را نياز دارد.

 الف) تأمين اقتدار قوه قضائيه با :زير ساختهاي انساني و فني 

 اقتدار قوه‌ى قضائيه را ميتوان با همين زيرساختهاى انسانى و فنى - كه در اين زمينه، شرحى از پيشرفتها را رئيس محترم قوه دادند؛ بنده هم تا حدود زيادى در جريان كارهائى كه انجام گرفته است، هستم - تأمين كرد. قوه‌ى قضائيه با استحكام درونى، با تربيت و به كار گرفتن انسانهاى شايسته، فاضل، امين و درستكار، قوّت و اقتدار پيدا ميكند. با وضع قوانين درست، با نظارتهاى متناسب، با بهره‌گيرى از پيشرفتهاى گوناگون فنى و سازمانى و استفاده‌ى از همه‌ى دنيا، اين اقتدار به وجود مى‌آيد. ما از اين كه از ديگران ياد بگيريم - مكرر عرض كرده‌ايم - خجالت نميكشيم. ما از هر ملتى، از هر كشورى، از هر نظام قضائى‌اى در دنيا كه يك نكته‌ى خوب و روشن در كار خود داشته باشد، استفاده خواهيم كرد، از او ياد ميگيريم. البته چشم‌بسته به روشها و حرفهاى اين و آن نميگرويم؛ اين غلط است. چون در دنيا اينجور رفتار ميكنند، پس ما هم بايد اينجور رفتار كنيم؛ نه، اين غلط است. «و ان تطع اكثر من فى الارض يضلّوك عن سبيل الله ان يتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا يخرصون».از روش اين و آن اطاعت و تبعيت نميكنيم. غربى‌ها اينجورى عمل ميكنند، شرقى‌ها اينجورى عمل ميكنند، فلان كشور اينجورى عمل ميكند، پس ما هم بكنيم؛ نه، اين غلط است. ما از تشخيص خودمان تبعيت ميكنيم. يعنى وقتى ديديم در نظام قضائىِ فلان كشور دورافتاده - بزرگ يا كوچك - اين نكته وجود دارد كه كار آنها را در امر قضا سهل كرده است و اين فوائد را داشته است، عقل ما وقتى اين را تشخيص داد، آن وقت اين را عمل ميكنيم. اين تبعيت از او نيست، اين تبعيت از عقل است؛ اين خوب است. اينها براى قوه‌ى قضائيه اقتدار مى‌آورد. تلاش زياد، ابتكارِ روزبه‌روز و نوآورى اقتدار مى‌آورد. نميتوان همين طور نشست تا امور در جريان عادى خودش پيش برود؛ مسئولين قوه بايد نگاه كنند، ضعفها را پيدا كنند، مشكلات را پيدا كنند، گره‌هاى كور را پيدا كنند، اينها را با ابتكار برطرف كنند؛ ذهنهاى برتر و ذهنهاى ممتاز ميتوانند كمك كنند؛ بحمدالله در درون قوه هم هستند، از بيرون قوه هم استفاده بشود. زيرساختهاى فنى تأمين بشود، زيرساختهاى انسانى تأمين بشود؛ اين ميشود اقتدار قوه‌ى قضائيه؛ يك قوه‌ى قوى و مقتدر كه توانائى حركت به سمت اهداف خودش را دارد. اين ركن اول.

 ب) تأمين اعتماد مردم: با عدالت و عمل دقيق و حكيمانه به قانون           

 ركن دوم - كه اعتماد مردم است - با تأمين عدالت امكان‌پذير خواهد شد، با عمل دقيق و حكيمانه‌ى به قانون تأمين خواهد شد. مردم بايد اعتماد پيدا كنند. وقتى ديدند كه قوه‌ى قضائيه به قول خود در اجراى عدالت عمل ميكند، اطمينان پيدا ميكنند. حتّى آن كسى هم كه عليه او حكم داده شده است، وقتى بين خودش و قلبش و خدايش خلوت ميكند، تصديق ميكند كه نه، حق با آن است. ممكن است در زبان و در ظاهر زير بار نرود، اما قلباً قبول خواهد كرد. بنابراين يك حالت اعتمادى به قوه‌ى قضائيه به وجود مى‌آيد. اين اعتماد لازم است.

  عدالت مهم است. اگر بخواهيم عدالت در قوه‌ى قضائيه جريان دائمى و عمومى و فراگير پيدا كند، بايستى تقوا و نگاه بيطرفانه در حوادث كوچك و بزرگى كه به قوه‌ى قضائيه ارجاع ميشود، حاكم شود؛ اين را بايد همه رعايت كنند، از بالا تا پائين. اين يك نكته‌ى بسيار مهمى است. اين، اعتماد ايجاد خواهد كرد.

 تشكيك در گزارشهاي مسئولان برجسته نظام ، ضد حالت اعتماد مردم است.

 يك چيزى كه ضد حالت اعتماد مردم است، اين است كه افرادى عليه قوه - چه اين قوه، چه قوه‌ى مجريه يا قوه‌ى مقننه - بنا كنند تشكيك كردن. عادت بدى پيدا شده است - البته اين جديد هم نيست، اينها هميشه بوده است؛ اما خب، حالاها چون وسائل ارتباط جمعى متكثر است، همه‌گير است، فراگير است، بيشتر خود را نشان ميدهد - اين عادت بد، تشكيك كردن در گزارشهاست. قوه‌ى قضائيه گزارش ميدهد، يك نفر مى‌آيد ميگويد كه از كجا معلوم اينها راست است. يك شبهه‌اى به وجود مى‌آورد. قوه‌ى مجريه گزارش ميدهد، يكى پيدا ميشود و ميگويد آقا از كجا معلوم اين آمارها درست باشد. تشكيك ايجاد ميكند. عين همين قضيه در مورد قوه‌ى مقننه هم هست. نميشود زحمات يك مجموعه‌ى انسانىِ فعال را با يك ان قلت بيجا و القاء شبهه‌ى بى‌مورد، همه را انسان زير پا له كند؛ اين غلط است. البته جلوى حرف كسانى كه اختيار حرف زدن خود را ندارند، نميشود گرفت؛ اما مسئولان متوجه باشند. رسانه‌هائى كه احساس مسئوليت ميكنند، متوجه باشند؛ بى‌دليل گزارشهاى رسمى مسئولان برجسته‌ى نظام را زير سؤال نبرند. هم در قوه‌ى قضائيه اين حرف هست، هم در قوه‌ى مجريه اين حرف هست، هم در قوه‌ى مقننه اين حرف هست. زير سؤال بردن فعاليتها، زحمات را ضايع ميكند. انسان مى‌بيند اين ايام در مورد آمارهاى قوه‌ى مجريه خدشه ميكنند، در مورد اظهارات و آمارهاى قوه‌ى قضائيه خدشه ميكنند، در مورد اقدامهاى مثبت و فعاليتهاى خوب قوه‌ى مقننه و مجلس القاء شبهه ميكنند؛ اين، اعتماد مردم را از بين ميبرد. ما به عنوان كسى كه مستمع و شنونده و مخاطب اين گزارشهاست، بايد هوشيارانه نگاه كنيم، اما گزارشها را تلقى به قبول كنيم. بايد تلقى به قبول كنيم. البته در مواردى ممكن است يك آمار دروغ، آمار غلط، آمار اشتباهى هم داده شود؛ اين را نبايد تعميم داد و شبهه كرد؛ اين، اعتماد مردم را از دستگاه‌هاى نظام، از بدنه‌هاى نظام سلب ميكند، ضايع ميكند. مسئولين به اين نكته توجه داشته باشند. بنابراين، اين اعتماد هم خيلى مهم است.

 تا وقتي از طريق قانوني جرمي ثابت نشده، كسي حق ندارد آبروي يك مسلماني را ببرد

  يك مطلب ديگرى كه در باب قوه‌ى قضائيه و عملكرد قوه و بازخوردهاى اين عملكرد در بيرون بايد مورد توجه قرار بگيرد - كه الان رئيس محترم قوه هم اشاره كردند - اين است: خب، قوه‌ى قضائيه با متهم مواجه است. يك نفرى متهم به يك معنائى ميشود؛ قوه‌ى قضائيه وظيفه دارد از راه‌هائى كه قانون معين كرده، برود تحقيق كند، تفحص كند و مشخص كند كه اين اتهام وارد است يا وارد نيست. صرف متهم شدن كه جرم نيست. به هر كسى ممكن است يك اتهامى وارد شود. تا وقتى كه از طريق قانونى جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بيرون قوه، نه در تريبونها و منبرهاى رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى، كسى حق ندارد آبروى يك مسلمانى را ببرد؛ اين بسيار مسئله‌ى مهمى است. بعضى اوقات انسان مى‌بيند روى قوه‌ى قضائيه فشار مى‌آورند كه آقا افشاء كنيد. نه آقا، هيچ لزومى ندارد افشاء كردن. در موارد خاصى، بله، شارع مقدس مشخصاً و معيناً خواسته است كه مردم مجازات را ببينند، يا مجازات شونده را بشناسند؛ اينها موارد خاصى است، مال همه جا نيست. بخصوص وقتى كه در فضاى جامعه روحيه‌ى تعميم وجود دارد كه يك چيزى را به غير مورد خودش تعميم ميدهند، اينجا انسان خيلى بايد احتياط كند. تا وقتى جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبايستى كسى را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نبايد قرار داد؛ چون وقتى گفتيد متهم است، افكار عمومى تفكيك نميكند بين متهمى كه هيچ گناهى نكرده است، با آن كسى كه شواهدى بر گناه او وجود دارد.  

 عدم لزوم انتشار اسم افراد مجرم وآبرو ريزي از آنها،حتي پس از اثبات جرم ومجازات ، مگر در موارد خاصي 

 حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟ عرض كردم، مگر يك موارد خاص؛ «و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين». چند موردِ اينجورى داريم. حتّى اگر چنانچه فرض كنيم يك نفرى جرمى هم كرده است، اين جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، اين شخص به مجازات محكوم هم شده است - فرض كنيد رفته زندان - چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامه‌ها منتشر كنيم تا بچه‌ى اين آدم كه دارد مدرسه ميرود، ديگر رويش نشود مدرسه برود؟ چه اشكال دارد كه اين مدتِ زندانش را بگذراند، بيايد بيرون، خودش و خانواده‌اش زندگى عادى‌شان را ادامه دهند؟ خب، جرمى كرد، مجازات شد، تمام شد ديگر. بايد حتماً آبروريزى بشود؟ اين از نكات بسيار مهمى است.

 عدم زير سوال بردن عملكرد قوه قضائيه    

  البته مخاطب اين حرف فقط قوه‌ى قضائيه نيست؛ مسئولان قوه، خارج قوه، رسانه‌ها مخاطبند. نه از آن طرف بايستى عملكرد قوه‌ى قضائيه را زير سؤال برد؛ هر اقدامى كه قوه‌ى قضائيه ميكند، بگويند نخير، يك كاسه‌اى زير نيم‌كاسه هست، يك غرضى هست - نخير، كسى نبايد اينجور عمل كند، اينجور حرف بزند -   

عدم آشكار شدن اتهام افراد در افكار عمومي  

 نه از اين طرف، افراد به صرف اينكه متهم به يك معنائى شدند، اين اتهام آشكار شود، واضح شود، در افكار عمومى مطرح شود. افكار عمومى از اين مسئله چه لذتى ميبرد؟ براى افكار عمومى چه فايده‌اى دارد كه بداند زيدى، عمروئى، بكرى متهم به فلان عمل خلافى است؟ بايد به اينها توجه كرد.
 عرض كردم؛ آنچه كه تضمين‌كننده‌ى همه‌ى اين مطالب است، تقواست. تقوا اين است كه ما مراقب حرفمان، مراقب كارمان، مراقب جهتگيرى‌مان، مراقب رفتارمان باشيم. كوچكترين اعمال ما ثبت ميشود؛ «فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره. و من يعمل مثقال ذرّة شرّا يره».(3) اعمال ما، گفتار ما، الفاظ ما همه ثبت ميشود؛ بعد ما را به سؤال و جواب ميكشند. دادگاه عدلى وجود دارد كه در آن دادگاه عدل بايد انسان جواب بدهد. زير جواب ميمانيم. تقوا يعنى همين را رعايت كنيم، همين را مواظبت كنيم.

 پيشرفتهاي قوه قضائيه نويدي براي آينده

 بحمدالله قوه‌ى قضائيه از اول انقلاب تا امروز در هر دوره‌اى يك قدم جلوتر گذاشته است؛ در هر دوره‌اى پيشرفتهاى باارزشى داشته است. امروز هم بحمدالله پيشرفتهاى قوه‌ى قضائيه و كارهائى كه در قوه‌ى قضائيه دارد انجام ميگيرد، حقيقتاً اميدوار كننده است. انسان وقتى نگاه ميكند به اين نشاط، به اين همت، به اين روحيه‌ى ابتكار، به اين اميدى كه در مسئولين قوه وجود دارد و دارند حركت ميكنند - بحمدالله حركت عالمانه، حركت مبتكرانه - خرسند ميشود؛ اينها نويد آينده است.

با تشكر فراوان از همكاري خواهران كريمي

بيانات مقام معظم رهبري در ديدار رئيس و مسئولان قوه قضائيه

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

 اولاً خوشامد عرض ميكنيم به برادران و خواهران عزيز، كاركنان و مسئولان و قضات محترم قوه‌ى قضائيه و خانواده‌هاى معظم و معزز شهيدان واقعه‌ى تلخ هفتم تير. و تشكر ميكنيم از جناب آقاى آملى، رياست محترم قوه، كه در گزارش پرمغز و عالمانه‌ى خودشان نكات بسيارى را در مورد قوه‌ى قضائيه مطرح كردند و اقدامات شايسته‌ى تحسين و تقديرى را كه در قوه‌ى قضائيه انجام گرفته است، به اطلاع عموم مردم رساندند. از خداوند متعال درخواست ميكنيم كه به ايشان و به همكارانشان در سطوح مختلف قوه‌ى قضائيه كمك كند، توفيق بدهد و آنها را بر ادامه‌ى اين راه نورانى و پرخير و بركت ان‌شاءالله يارى كند. از شخص ايشان - كه بحمدالله رتبه‌ى برجسته‌اى در علم و ابتكار و نشاط و انگيزه و همت بلند دارند - همين انتظار هم هست. ان‌شاءالله خداوند از همه قبول كند.

 يك جمله راجع به ماجراى هفت تير عرض كنيم، يك جمله هم راجع به قوه‌ى قضائيه به عرض حضار محترم برسانيم. حادثه‌ى هفتم تير يك محنت واقعى بود؛ حقيقتاً يك ضربه و يك حادثه‌ى تلخ و تكان دهنده‌اى بود براى كشور و براى نظام. در قلب دستگاه مديريت كشور، شخصيتى مثل شهيد مظلوم مرحوم آيةالله بهشتى و ديگر بزرگان، فعالان از قوه‌ى قضائيه، از مجلس شوراى اسلامى، از دولت، از نخبگان سياسى، از نخبگان علمى، يك چنين حادثه‌اى به وجود بيايد، يك چنين فاجعه‌اى رخ بدهد، واقعاً محنت بود. منتها در اينجا يك نكته‌اى وجود دارد كه در طول تاريخ، اين نكته قابل مشاهده و لمس است و آن اين است كه هرگاه ملتى، جماعتى، فردى در مقابل يك محنتى كه بر آن جمع يا بر آن فرد يا بر آن ملت وارد ميشود، صبر و بصيرت به خرج داد، آن محنت براى او تبديل ميشود به نعمت. راز پيروزى حق، پيروزى كلمه‌ى حق، انتشار حق، انتشار توحيد در طول تاريخ در ميان بشر همين نكته است. انبياى عظام الهى، و در مواردى ملتهائى كه تحت حاكميت اين بزرگان بودند، اين همه محنت را تحمل كردند؛ بايد در طول تاريخ نامى از پيام پيغمبران نمانده باشد؛ بايد فكر آنها، ايده‌ى آنها، راه آنها در زير تندباد حوادث تلخ بكلى نابود شده باشد، در هم پيچيده شده باشد، از بين رفته باشد. شما مى‌بينيد بعكس است؛ يعنى هرچه تاريخ جلوتر آمده، پيام نبوتها در ميان مردم، در افكار مردم، زنده‌تر شده است. رازش همين نكته است: صبر و بصيرت در مقابل محنتها.

 مردم ما در قضيه‌ى هفت تير اين هنر را به خرج دادند: به جاى اينكه نااميد شوند، به جاى اينكه اعتماد به نفس خودشان را از دست بدهند، به جاى اينكه از دشمن بترسند و در مقابل دشمن زانو بزنند، به جاى ضعف و انكسار و انهزام، ملت ما به خاطر بصيرتى كه داشتند و به طور دائم به وسيله‌ى امام بزرگوار در آنها تزريق ميشد و در ميان مردم دامن زده ميشد، صبر كردند، ايستادگى كردند و موج را عليه دشمن برگرداندند.

 من خبرهاى هفت تير را بعدها شنيدم. در آن روزِ هفت تير و روزهاى بعد از هفت تير، من در حال عادى و معمولى نبودم - بيهوش و نيمه بيهوش بودم - ليكن وقتى شنيدم كه آنچه اتفاق افتاده است، چه بوده است و مردم چگونه با آن برخورد كردند، حقيقتاً مثل يك ناظرى كه از بيرون نگاه ميكند، شگفت‌زده شدم. مردم ما بايد اين را حفظ كنند. اين را بايد ما به عنوان يك درس - درسى كه آن را عمل كرديم، آن را به تاريخ پس داديم - حفظ كنيم.

 براى ملتى مثل ملت ايران كه با يك چنين هدف والائى - رسيدن به ارزشهاى اسلامى و تحقق مبانى اسلام در جامعه و انتشار آن در عالم - وارد ميدان شده است، قهراً حادثه زياد است. خب، شما به اسلامى عمل ميكنيد كه با ظلم مخالف است، با زور مخالف است، با زير بار رفتن ملتها در مقابل دشمنان و زورگويان مخالف است، حتّى در مقابل زورگوئى‌هاى دنيا نسبت به ديگران هم بى‌تفاوت نيست. در مقابل اين مجرا و اين حركت، كى با شما مخالف خواهد شد؟ زورگويان عالم، ظالمين عالم، استعمارگران، مستبدان بين‌المللى، ديكتاتورهاى ظالم و خشن؛ اينها همه در مقابل شما صف‌آرائى ميكنند. اينها پول دارند، رسانه دارند، قدرت سياسى دارند، قدرت تبليغاتى دارند؛ لذا محنت درست ميكنند. در مقابل اينها بايد ايستاد. ملت ما اين امتحان را داده و موفق هم شده است.

 امروز نظام جمهورى اسلامى در مقايسه‌ى با هفتم تير 1360 از لحاظ اقتدار، از لحاظ پيشرفت، از لحاظ توانائى‌هاى گوناگون، از لحاظ اعتبار بين‌المللى و ايجاد اميد در ملتها، از زمين تا آسمان تفاوت كرده است . اين به خاطر همين ايستادگى ملت عزيز ما بوده است. پس اين اصل را ما از حادثه‌ى هفتم تير به ياد داشته باشيم كه هرگاه محنت و سختى‌اى كه بر ما تحميل ميشود، با صبر ما، با استقامت ما، با بصيرت ما مواجه شود، آن محنت تبديل ميشود به نردبانى براى عروج، براى ارتقاء و براى پيشرفت؛ و شد، ان‌شاءالله بعد از اين هم خواهد شد.

 در مورد قوه‌ى قضائيه: قوه‌ى قضائيه به دو عامل نياز دارد تا بتواند موفق باشد. در هر نظامى، در هر اجتماعى، قوه‌ى قضائيه حل و فصل كننده‌ى اختلافات و حاكم كننده‌ى عدل در مقابل ظلم و تجاوز و فساد و اينهاست. براى اينكه قوه‌ى قضائيه در اين هدف والا موفق بشود، به دو چيز احتياج دارد: يكى قدرت و اقتدار - كه بايد قوى باشد - دوم، اعتماد؛ يعنى مردم بايد به او اعتماد داشته باشند. قوه‌ى قضائيه اين دو چيز را نياز دارد. اقتدار قوه‌ى قضائيه را ميتوان با همين زيرساختهاى انسانى و فنى - كه در اين زمينه، شرحى از پيشرفتها را رئيس محترم قوه دادند؛ بنده هم تا حدود زيادى در جريان كارهائى كه انجام گرفته است، هستم - تأمين كرد. قوه‌ى قضائيه با استحكام درونى، با تربيت و به كار گرفتن انسانهاى شايسته، فاضل، امين و درستكار، قوّت و اقتدار پيدا ميكند. با وضع قوانين درست، با نظارتهاى متناسب، با بهره‌گيرى از پيشرفتهاى گوناگون فنى و سازمانى و استفاده‌ى از همه‌ى دنيا، اين اقتدار به وجود مى‌آيد. ما از اين كه از ديگران ياد بگيريم - مكرر عرض كرده‌ايم - خجالت نميكشيم. ما از هر ملتى، از هر كشورى، از هر نظام قضائى‌اى در دنيا كه يك نكته‌ى خوب و روشن در كار خود داشته باشد، استفاده خواهيم كرد، از او ياد ميگيريم. البته چشم‌بسته به روشها و حرفهاى اين و آن نميگرويم؛ اين غلط است. چون در دنيا اينجور رفتار ميكنند، پس ما هم بايد اينجور رفتار كنيم؛ نه، اين غلط است. «و ان تطع اكثر من فى الارض يضلّوك عن سبيل الله ان يتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا يخرصون».(1) از روش اين و آن اطاعت و تبعيت نميكنيم. غربى‌ها اينجورى عمل ميكنند، شرقى‌ها اينجورى عمل ميكنند، فلان كشور اينجورى عمل ميكند، پس ما هم بكنيم؛ نه، اين غلط است. ما از تشخيص خودمان تبعيت ميكنيم. يعنى وقتى ديديم در نظام قضائىِ فلان كشور دورافتاده - بزرگ يا كوچك - اين نكته وجود دارد كه كار آنها را در امر قضا سهل كرده است و اين فوائد را داشته است، عقل ما وقتى اين را تشخيص داد، آن وقت اين را عمل ميكنيم. اين تبعيت از او نيست، اين تبعيت از عقل است؛ اين خوب است. اينها براى قوه‌ى قضائيه اقتدار مى‌آورد. تلاش زياد، ابتكارِ روزبه‌روز و نوآورى اقتدار مى‌آورد. نميتوان همين طور نشست تا امور در جريان عادى خودش پيش برود؛ مسئولين قوه بايد نگاه كنند، ضعفها را پيدا كنند، مشكلات را پيدا كنند، گره‌هاى كور را پيدا كنند، اينها را با ابتكار برطرف كنند؛ ذهنهاى برتر و ذهنهاى ممتاز ميتوانند كمك كنند؛ بحمدالله در درون قوه هم هستند، از بيرون قوه هم استفاده بشود. زيرساختهاى فنى تأمين بشود، زيرساختهاى انسانى تأمين بشود؛ اين ميشود اقتدار قوه‌ى قضائيه؛ يك قوه‌ى قوى و مقتدر كه توانائى حركت به سمت اهداف خودش را دارد. اين ركن اول.

 ركن دوم - كه اعتماد مردم است - با تأمين عدالت امكان‌پذير خواهد شد، با عمل دقيق و حكيمانه‌ى به قانون تأمين خواهد شد. مردم بايد اعتماد پيدا كنند. وقتى ديدند كه قوه‌ى قضائيه به قول خود در اجراى عدالت عمل ميكند، اطمينان پيدا ميكنند. حتّى آن كسى هم كه عليه او حكم داده شده است، وقتى بين خودش و قلبش و خدايش خلوت ميكند، تصديق ميكند كه نه، حق با آن است. ممكن است در زبان و در ظاهر زير بار نرود، اما قلباً قبول خواهد كرد. بنابراين يك حالت اعتمادى به قوه‌ى قضائيه به وجود مى‌آيد. اين اعتماد لازم است.

 عدالت مهم است. اگر بخواهيم عدالت در قوه‌ى قضائيه جريان دائمى و عمومى و فراگير پيدا كند، بايستى تقوا و نگاه بيطرفانه در حوادث كوچك و بزرگى كه به قوه‌ى قضائيه ارجاع ميشود، حاكم شود؛ اين را بايد همه رعايت كنند، از بالا تا پائين. اين يك نكته‌ى بسيار مهمى است. اين، اعتماد ايجاد خواهد كرد.

 يك چيزى كه ضد حالت اعتماد مردم است، اين است كه افرادى عليه قوه - چه اين قوه، چه قوه‌ى مجريه يا قوه‌ى مقننه - بنا كنند تشكيك كردن. عادت بدى پيدا شده است - البته اين جديد هم نيست، اينها هميشه بوده است؛ اما خب، حالاها چون وسائل ارتباط جمعى متكثر است، همه‌گير است، فراگير است، بيشتر خود را نشان ميدهد - اين عادت بد، تشكيك كردن در گزارشهاست. قوه‌ى قضائيه گزارش ميدهد، يك نفر مى‌آيد ميگويد كه از كجا معلوم اينها راست است. يك شبهه‌اى به وجود مى‌آورد. قوه‌ى مجريه گزارش ميدهد، يكى پيدا ميشود و ميگويد آقا از كجا معلوم اين آمارها درست باشد. تشكيك ايجاد ميكند. عين همين قضيه در مورد قوه‌ى مقننه هم هست. نميشود زحمات يك مجموعه‌ى انسانىِ فعال را با يك ان قلت بيجا و القاء شبهه‌ى بى‌مورد، همه را انسان زير پا له كند؛ اين غلط است. البته جلوى حرف كسانى كه اختيار حرف زدن خود را ندارند، نميشود گرفت؛ اما مسئولان متوجه باشند. رسانه‌هائى كه احساس مسئوليت ميكنند، متوجه باشند؛ بى‌دليل گزارشهاى رسمى مسئولان برجسته‌ى نظام را زير سؤال نبرند. هم در قوه‌ى قضائيه اين حرف هست، هم در قوه‌ى مجريه اين حرف هست، هم در قوه‌ى مقننه اين حرف هست. زير سؤال بردن فعاليتها، زحمات را ضايع ميكند. انسان مى‌بيند اين ايام در مورد آمارهاى قوه‌ى مجريه خدشه ميكنند، در مورد اظهارات و آمارهاى قوه‌ى قضائيه خدشه ميكنند، در مورد اقدامهاى مثبت و فعاليتهاى خوب قوه‌ى مقننه و مجلس القاء شبهه ميكنند؛ اين، اعتماد مردم را از بين ميبرد. ما به عنوان كسى كه مستمع و شنونده و مخاطب اين گزارشهاست، بايد هوشيارانه نگاه كنيم، اما گزارشها را تلقى به قبول كنيم. بايد تلقى به قبول كنيم. البته در مواردى ممكن است يك آمار دروغ، آمار غلط، آمار اشتباهى هم داده شود؛ اين را نبايد تعميم داد و شبهه كرد؛ اين، اعتماد مردم را از دستگاه‌هاى نظام، از بدنه‌هاى نظام سلب ميكند، ضايع ميكند. مسئولين به اين نكته توجه داشته باشند. بنابراين، اين اعتماد هم خيلى مهم است.

 يك مطلب ديگرى كه در باب قوه‌ى قضائيه و عملكرد قوه و بازخوردهاى اين عملكرد در بيرون بايد مورد توجه قرار بگيرد - كه الان رئيس محترم قوه هم اشاره كردند - اين است: خب، قوه‌ى قضائيه با متهم مواجه است. يك نفرى متهم به يك معنائى ميشود؛ قوه‌ى قضائيه وظيفه دارد از راه‌هائى كه قانون معين كرده، برود تحقيق كند، تفحص كند و مشخص كند كه اين اتهام وارد است يا وارد نيست. صرف متهم شدن كه جرم نيست. به هر كسى ممكن است يك اتهامى وارد شود. تا وقتى كه از طريق قانونى جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بيرون قوه، نه در تريبونها و منبرهاى رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى، كسى حق ندارد آبروى يك مسلمانى را ببرد؛ اين بسيار مسئله‌ى مهمى است. بعضى اوقات انسان مى‌بيند روى قوه‌ى قضائيه فشار مى‌آورند كه آقا افشاء كنيد. نه آقا، هيچ لزومى ندارد افشاء كردن. در موارد خاصى، بله، شارع مقدس مشخصاً و معيناً خواسته است كه مردم مجازات را ببينند، يا مجازات شونده را بشناسند؛ اينها موارد خاصى است، مال همه جا نيست. بخصوص وقتى كه در فضاى جامعه روحيه‌ى تعميم وجود دارد كه يك چيزى را به غير مورد خودش تعميم ميدهند، اينجا انسان خيلى بايد احتياط كند. تا وقتى جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبايستى كسى را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نبايد قرار داد؛ چون وقتى گفتيد متهم است، افكار عمومى تفكيك نميكند بين متهمى كه هيچ گناهى نكرده است، با آن كسى كه شواهدى بر گناه او وجود دارد. حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟ عرض كردم، مگر يك موارد خاص؛ «و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين».(2) چند موردِ اينجورى داريم. حتّى اگر چنانچه فرض كنيم يك نفرى جرمى هم كرده است، اين جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، اين شخص به مجازات محكوم هم شده است - فرض كنيد رفته زندان - چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامه‌ها منتشر كنيم تا بچه‌ى اين آدم كه دارد مدرسه ميرود، ديگر رويش نشود مدرسه برود؟ چه اشكال دارد كه اين مدتِ زندانش را بگذراند، بيايد بيرون، خودش و خانواده‌اش زندگى عادى‌شان را ادامه دهند؟ خب، جرمى كرد، مجازات شد، تمام شد ديگر. بايد حتماً آبروريزى بشود؟ اين از نكات بسيار مهمى است.

 البته مخاطب اين حرف فقط قوه‌ى قضائيه نيست؛ مسئولان قوه، خارج قوه، رسانه‌ها مخاطبند. نه از آن طرف بايستى عملكرد قوه‌ى قضائيه را زير سؤال برد؛ هر اقدامى كه قوه‌ى قضائيه ميكند، بگويند نخير، يك كاسه‌اى زير نيم‌كاسه هست، يك غرضى هست - نخير، كسى نبايد اينجور عمل كند، اينجور حرف بزند - نه از اين طرف، افراد به صرف اينكه متهم به يك معنائى شدند، اين اتهام آشكار شود، واضح شود، در افكار عمومى مطرح شود. افكار عمومى از اين مسئله چه لذتى ميبرد؟ براى افكار عمومى چه فايده‌اى دارد كه بداند زيدى، عمروى، بكرى متهم به فلان عمل خلافى است؟ بايد به اينها توجه كرد.

 عرض كردم؛ آنچه كه تضمين‌كننده‌ى همه‌ى اين مطالب است، تقواست. تقوا اين است كه ما مراقب حرفمان، مراقب كارمان، مراقب جهتگيرى‌مان، مراقب رفتارمان باشيم. كوچكترين اعمال ما ثبت ميشود؛ «فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره. و من يعمل مثقال ذرّة شرّا يره».(3) اعمال ما، گفتار ما، الفاظ ما همه ثبت ميشود؛ بعد ما را به سؤال و جواب ميكشند. دادگاه عدلى وجود دارد كه در آن دادگاه عدل بايد انسان جواب بدهد. زير جواب ميمانيم. تقوا يعنى همين را رعايت كنيم، همين را مواظبت كنيم.

 بحمدالله قوه‌ى قضائيه از اول انقلاب تا امروز در هر دوره‌اى يك قدم جلوتر گذاشته است؛ در هر دوره‌اى پيشرفتهاى باارزشى داشته است. امروز هم بحمدالله پيشرفتهاى قوه‌ى قضائيه و كارهائى كه در قوه‌ى قضائيه دارد انجام ميگيرد، حقيقتاً اميدوار كننده است. انسان وقتى نگاه ميكند به اين نشاط، به اين همت، به اين روحيه‌ى ابتكار، به اين اميدى كه در مسئولين قوه وجود دارد و دارند حركت ميكنند - بحمدالله حركت عالمانه، حركت مبتكرانه - خرسند ميشود؛ اينها نويد آينده است.

 اميدواريم خداوند متعال از همه‌ى شماها قبول كند و شما را مشمول دعاى حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) قرار دهد و ان‌شاءالله قلب مقدس آن بزرگوار را از شما راضى كند. خداوند ان‌شاءالله ارواح طيبه‌ى شهداى عزيزمان و روح مطهر امام بزرگوار را از همه‌ى ما راضى و خشنود كند.

    والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

1) انعام: 116
2) نور: 2
3) زلزله: 7 و 8

10فرمان گروه انحرافي

 

بصيرت:گروه انحرافي براي حضور در انتخابات آتي، به استان‌هاي كشور چشم دوخته است. آنها براي اين حضور، ۱۰ فرمان راهبردي را در دستور كار قرار داده‌اند.گروه انحرافي از مدت‌ها قبل به صورت مستقيم و غير مستقيم در حال آماده كردن مقدمات حضور خود و چهره‌هاي وابسته‌ به خود در انتخابات مجلس نهم شوراي اسلامي است.منحرفين، بر طبق آنچه كه پيش‌بيني مي‌شد و در اخبار منتشر شده نيز بيان شده است؛ قصد دارد با استفاد از سياست "گريز از مركز " به جاي حضور پر رنگ در فضاي انتخاباتي پايتخت، در استان‌هاي كشور حضور يابد و با دست يازيدن به راهبردها و دستورالعمل‌هايي كه عمدتا از جانب ليدر اصلي اين گروه پراكنش يافته‌اند، زمينه حضور خود در مجلس نهم شوراي اسلامي را فراهم كند.

 به گزارش فارس، راهكارهاي گروه انحرافي براي حضور در فضاي انتخاباتي استان‌ها شامل فرمان‌ها و دستورالعمل‌هايي است كه هريك منتج به پياده سازي سياست‌ها و اهداف اين گروه در به دست آوردن برخي كرسي‌هاي مجلس مي‌شود.

اهدافي چه از قبيل اينكه شخصي با تابلوي همين جريان و يا حمايت از چهره‌هاي اصلي جريان انحراف وارد گود انتخابات شود و يا اينكه اشخاصي به مجلس راه يابند كه در پايبندي به اعتقادات متزلزل باشند و در واقع بتوانند به صورت ناخودآگاه به عنوان مهره گروه انحرافي در مجلس عمل كنند.

و آن راهبردها و فرمان‌ها؛

*فرمان اول: استفاده از رانت و پول‌هاي دولتي

در واقع گروه انحرافي و ليدرهاي اصلي آن در تمام اين مدت نشان د‌اده‌اند كه در پول‌خواري و استفاده اشرافي از رانت‌هاي دولتي و پول بيت‌المال يد طولايي دارند.در همين زمينه مي‌توان به صحبت‌هاي مرتضي نبوي كه چندي قبل در گفت‌وگو با فارس عنوان شد اشاره كرد:

"امروز شاهديم كه اشرافيتي جديد در ادامه جريان شكل گرفته از آغاز انقلاب به وجود آمده و البته در درون جريان اصولگرايي نيز نضج گرفته است. "اين در حاليستكه شائبه‌هاي مطرح شده در زمينه فعاليت‌هاي مشكوك اقتصادي گروه انحرافي در مقولات مختلف نيز زبانزد خاص و عام است.آنها در پرونده‌هايي همچون ايران خودرو، برخي بانك‌هاي خصوصي، مناطق آزاد تجاري، برخي شركت‌هاي وابسته موسسات دولتي و ... حضور پررنگي دارند و افشا‌گري‌هاي چهره‌ها و رسانه‌هاي مبرّز و دستگيري‌هاي برخي مديران وابسته به گروه انحرافي كه در مناصب اقتصادي حضور دارند، مؤيد همين ادعاست.با اين اوصاف مي‌توان اذعان كرد كه "مشكل اقتصادي " تنها مشكلي است كه گروه انحرافي براي فعاليت‌هاي انتخاباتي خود با آن مواجه نيست.چندي قبل يكي از چهره‌هاي گروه انحرافي، پس از قطع بودجه شورايعالي ايرانيان خارج از كشور گفته بود: "اكنون بودجه را از جاي ديگري! تأمين مي‌كنيم "

*فرمان دوم : استفاده از شخصيت‌هاي خاكستري نسبت به گروه انحرافي

علامه مصباح يزدي، چندي قبل در يكي از سخنراني‌هايشان نكته‌اي موجز را بيان كردند كه شايد آنطور كه بايد و شايد مورد توجه قرار نگرفت.ايشان در ادامه هشدارهاي خود پيرامون فعاليت‌هاي مشكوك گروه انحرافي، اين جمله را بيان كردند:"حال اگر كسي رياست، پول و سوابق داشته باشد و خدمات دولت نهم و دهم نيز در اختيار او قرار گيرد و چه بسا رييس جمهور هم بگويد؛ هر چه دارم از او بوده است! چه تأثيراتي مي‌تواند داشته باشد؟ "اين نكته نغز را مي‌توان به مقامات كوچكتر نيز بسط داد.در واقع گويا دور نيست روزي كه فرمانداري، بخشداري يا هر مقام ديگري اين نكته را خطاب به مردم يك منطقه بيان كند كه اين آب و گاز و خدمات را با دستور فلان مقام ايجاد كرديم.

به ديگر بيان اينكه "فلان مقام " كه از قضا از چهره‌هاي گروه انحرافي و يا وابستگان به آن هم هست، مي‌تواند با موج سواري بر روي خدمات ايجاد شده توسط افرادي كه شايد در ظاهر هيچ تعلقي به گروه انحرافي از خود نشان نداده‌اند و خاكستري محسوب مي‌شوند، نام خود را به عنوان نفر اول مطرح سازد و در نتيجه اين اوست كه به عنوان علت‌العلل تمام خدمات انجام شده در يك روستا يا يك شهر مطرح مي‌شود.

* فرمان سوم : مذاكره با فتنه‌گران و تلاش براي فعال‌سازي آراي خاموش

آنچه همه از گروه انحرافي و مواضع ليدرهاي آن به عنوان يك صفت هميشگي سراغ دارند، سكوت آنان در قبال فتنه‌گران و فرقه سبز است. آنها هيچگاه در اين زمينه اظهار نظري مبني بر برائت نداشته‌اند و حتي نزديكان ليدر اصلي گروه انحرافي بارها بيان كرده‌اند كه آنها به جذب آراي كسانيكه در انتخابات رياست جمهوري به احمدي نژاد رأي ندادند نيز فكر مي‌كنند.

اين نكته به عنوان يك راهبرد اصلي، مد نظر گروه انحرافي در استان‌هاي كشور است. آنها مذاكره با كساني را در دستور كار دارند كه اگرچه در ماجراي فتنه تبديل به مهره سوخته نشدند اما مي‌توانند با اندكي مذاكره به مواضعي همسو با گروه انحرافي دست يابند و به عنوان كانديداي آنها و يا مهره آنها مطرح باشند. ضمن آنكه منحرفين، در اين زمينه راهبرد رويكرد به طيف‌هاي مخالف را نيز در دستور كار دارند و طرفدارسازي از بين مخالفان احمدي نژاد را براي خود از ياد نبرده‌اند.بر طبق اخبار موثق، ليدر اصلي گروه انحرافي در يكي از نشست‌هاي انتخاباتي اين گروه گفته است:"بايد طوري عمل كنيم كه همه ۱۳ ميليون راي موسوي را جذب كنيم. "

*فرمان چهارم : استفاده از آنها يي كه مي‌توانند مهره باشند

برخي افرادي كه از هم اكنون در حال آماده سازي خود براي حضور در انتخابات و فراهم كردن مقدمات آن در استان‌ها هستند، افرادي به‌ شمار مي‌روند كه در واقع داراي شخصيت‌هايي متزلزل هستند و به دليل ضعف اعتقادي، از مواضعي همسو با تفكرات گروه انحرافي برخوردارند.استفاده از اين افراد به عنوان يك راهبرد اصلي گروه انحرافي براي به دست گيري كرسي‌هاي مجلس نهم مد نظر است.

چندي قبل يكي از چهره‌هاي مبرز و شهره به اصولگرايي در يكي از استان‌هاي كشور كه البته روحاني هم هست در يك مصاحبه مطبوعاتي گفته بود: "معتقدم مقابله با اين نوع تهديدات از جمله جمع كردن ماهواره‌ها راه حل مناسبي نيست زيرا با پيشرفت هاي امروزي به گونه‌اي ديگر مي‌توان از اين وسايل استفاده كرد! "و نيز معاون سياسي ـ امنيتي استانداري يكي از استان‌هاي كشور نيز چندي قبل در اظهار نظري پيرامون مكتب ايراني گفته بود: "مكتب ايراني حسين فهميده‌ها را در برابر تانك دشمن قرار داد و تانك‌هاي استكبار زبون را به خاك ماليد. "اين صحبت‌ها از آن رو مطرح مي‌شود تا شاهدي باشد بر اين حقيقت كه گروه انحرافي و تفكراتش، در استان‌هاي كشور معتقداني مغرض يا غير مغرض نيز دارد.

*فرمان پنجم : مقدس نمايي براي استفاده از احساسات مذهبي

آنها در مقدس‌ نمايي، تظاهر به داشتن ارتباطات غريبه و استفاده از مغيّبات يد طولايي دارند. اگرچه شايد در قبال اين قبيل تفكرات و اقدامات آنان، گزافه‌گويي هايي نيز شده باشد اما حقيقت آن است كه آنان با اعتقاد به اينكه از "اصل دين و حقيقت! " حرف مي‌زنند و يا با "منبع فيض " در ارتباط هستند همواره تلاش كرده‌اند به نوعي خود را وصل به مغيّبات جلوه دهند كه البته بايد گفت در اين راه قدم‌هاي غلطي را نيز برداشته‌اند.

اين مسئله كه بارها در حرف‌ها و رفتارهاي آنان جلوه‌گر شده و در مقاطعي نيز دستاويز و علت برخي اقدامات آنان قرار گرفته، گوياي آن است كه اينان باز هم از اين حربه خرافي استفاده خواهند كرد و در اين راه حتما عده‌اي ساده لوح به سوي آنان دست اقبال خواهند گشود.در همين زمينه، علامه مصباح يزدي در يكي از سخنراني‌هايشان مي‌گويند:"اين شخص منحرف با اين بهانه كه فوق العاده است و ارتباطات معنوي با امام زمان عجّل الله تعالي فرجه و اصحاب ايشان دارد، تأثير عجيبي بر رئيس‌جمهور گذاشته و اعتمادش را جلب كرده است.

صرف اينكه يك نفر عمامه‌اي بر سر بگذارد يا خود را اهل زهد و پارسايي و ارتباط با عوالم ديگر نشان دهد، نمي‌توان به وي اعتماد كرد، گرچه كه برخي از روي ساده‎لوحي فريب اين افراد را هم مي‌خورند.وي يكي از شگردهاي اين جريان انحرافي را معرفي سركرده آن به عنوان يك انسان مقدس و متدين و اهل ارتباط دانست. "

*فرمان ششم : فرا رسيدن موعد پرداخت بدهي توسط آنان كه مقروض‌اند

گروه انحرافي پس از آغاز به كار دولت با سياست "موتور روشن و چراغ خاموش " اقدامات خود را به پيش برد و قصد داشت با همين سياست نيز اهداف خود را صورت دهد كه البته موج افشاگري‌ها دامنگير آن شد.آنها در تمام اين مدت به اين سبب كه نقشه راه خود براي آينده را نيز ترسيم كرده بودند، دست به تغيير و تحولات مديريتي و دولتي در سطوح مختلف و در تمام استان‌هاي كشور زدند. به ديگر سخن اينكه آنان صرفاً با ملاك "تعهد به گروه انحرافي " پست‌ها و سمت‌هايي را به برخي افراد اعطا كرده‌اند كه اكنون و در شرايط گذار به مرحله انتخابات مجلس، وقت جبران مافات اين افراد در قبال ناحقي كه گروه انحرافي بر گردنشان دارد، فرا رسيده است.

جبران مافاتي كه يا به صورت دفاع تمام قد از گروه انحرافي و مواضع و تفكرات غلط آنان صورت گرفته و خواهد گرفت و يا به صورت در اختيار گذاري امكانات و اموال بيت‌المال در اختيار آنها و يا وابستگان به آنها.به اين جمله كه توسط يكي از مديران دولتي در يكي از استان‌ها بيان شده و نشانگر عرض ارادت به گروه انحرافي است دقت كنيد:"بايد از ظرفيت مديران مازندراني كه در مركز كشور فعاليت دارند براي توسعه استان استفاده شود در حاليكه جايگاه ملي بودنشان نيز بايد حفظ شود.(منظور، ليدر گروه انحرافي است!)و البته در همين رابطه مي‌توان به خبر نامه سرگشاده ۱۳ استاندار در حمايت از گروه انحرافي نيز اشاره كرد.

*فرمان هفتم : بهره‌برداري از چهره‌هاي زرد

عده بسياري ماجراي ديدار ليدر اصلي گروه انحرافي از نمايشگاه عكس برخي هنرپيشه‌ها، خريدن تابلوهاي او و تعاريف عرفاني از آثارش را به ياد دارند.

ماجرايي كه البته پس از آن نيز با ديدار از نمايشگاه عكس يك بازيگر زن ديگر و يا ديدار با اعضاي گروه تئاتر مفسد انگيز "هدا گابلر " ادامه يافت.در اثناي همين ديد و بازديدها و قول و قرارها بود كه يكي از بازيگران سرشناس كشور گفت:"بايد از ظرفيت آقاي مشايي استفاده كنيم! "اين گونه رفتارها و استفاده از بازيگران و خوانندگان و ... كه مسبوق به سابقه است، در واقع ذخيره روز مباداي گروه انحرافيست براي روزگاري كه آنها به رأي اين افراد و طرفداران آنها نياز وافر دارند.افرادي كه در ماجراي فتنه ۸۸ ديديم چگونه دستاويز برنامه‌هاي انتخاباتي سران فتنه قرار گرفته‌اند و در قالب كليپ و اعلام موضع، چگونه در چارچوب منافع آنان اداي دين! مي‌كنند.

*فرمان هشتم : استفاده سوء از سمت‌هاي در اختيار گروه انحرافي

گروه انحرافي و چهره‌هاي شناخته شده و ناشناس آن بر برخي پست‌هاي دولتي، سيطره دارند. پست‌هايي كه از سطوح كلان كشور سرآغاز مي‌گيرد و تا رده‌هاي بسيار پايين‌تري در استان‌هاي كشور ادامه دارد.

تقريباً تمامي فعالان سياسي كشور و منتقدان گروه انحرافي بارها بيان كرده‌اند كه اين گروه در دولت لانه كرده است.

بديهيست كه منحرفين براي دست يازيدن به اهداف خود، در گام اول از سمت‌ها و اختيارات دولتي كه دارند استفاده خواهند كرد. چه اينكه انجام اقداماتي مثل اعطاي وام توسط سازمان ميراث فرهنگي به يك بازيگر زن براي برگزاري نمايشگاه، انجام اقداماتي مثل جشن جهاني نوروز كه در راستاي اهداف گروه انحرافي برگزار شد و ... نمادي از همين اقدامات است.

از ديگر سو نبايد اين نكته را نيز از ياد برد كه گروه انحرافي از زمان آغاز حركت خود سمت‌هايي را در دولت ايجاد و يا تقسيم كرده است كه در واقع بايد همين جريان و چهره‌هايش را منشأ اصلي آن دانست.

و حال اين خطر نيز وجود دارد كه صاحبان سمت‌هاي ايجاد شده يا تقسيم شده، دقيقا به عنوان مهره گروه انحرافي و در چارچوب اهداف انتخاباتي اين گروه عمل كنند.

*فرمان نهم : شخصيت‌شويي با استفاده از آبروي رئيس جمهور

يكي از فرمول‌هاي اساسي گروه انحرافي و سران آن، همواره استفاده از وجهه مردمي و مذهبي رئيس جمهور احمدي نژاد بوده است.

آنها نشان داده‌اند كه نه تنها براي پيشبرد اهداف خود از اين فرصت استفاده مي‌كنند بلكه براي فرار از انتقادات نيز، موارد ذكر شده را مستمسك قرار خواهند داد.براي مثال، ليدر اصلي گروه انحرافي، چند سال قبل در گفت‌وگو با ويژه نامه نوروزي همشهري اين مطلب را بيان كرده بود كه احمدي نژاد راه ولايت است و با توجه به اينكه ولايت پاك است پس ما راه رسيدن به ولايت كه احمدي نژاد باشد را نيز پاك مي دانيم. وي با ذكر اين جمله عملا منش خود و گروهش را پاسخگويي به انتقادات بيان كرد.

اين منحرفين همچنين جمله مشهوري دارند كه همه ما بارها و بارها آن را شنيده‌ايم. "هدف رئيس جمهور است. "آنها همواره تأكيد و تصريح دارند كه اگر كسي آنها را مورد انتقاد قرار مي‌دهد در واقع قصد دارد كه رئيس جمهور را مورد خطاب قرار دهد.

و البته تأسف‌بار تر اينكه رئيس جمهور نيز به اين جمله اعتقاد دارد. هم او بود كه در مراسم توديع بقايي از سازمان ميراث فرهنگي اعلام كرده بود: "آقاي بقايي سيبل شده است. "البته اين قسمت اول فرمول دو قسمتي‌ آنها در استفاده از وجهه رئيس جمهور است. در گام دوم آنها با همين امكان، قصد حضور در ميان مردم و در واقع مصادره آراي رئيس جمهور احمدي نژاد را به نفع خود دارند.

*و فرمان دهم :استفاده از ظرفيت دانشگاه آزاد و مديريت آن

قديمي‌ها ضرب المثلي دارند كه مي‌گويد: "آب مي گردد و گودال را پيدا مي‌كند. "محمدشريف ملك زاده، دبير شوراي عالي ايرانيان خارج از كشور كه اخيراً نيز بازداشت شده است، يكي از مديران جاسبي، رئيس دانشگاه آزاد بود كه البته در رده مديران نزديك به ليدر اصلي گروه انحرافي نيز قرار گرفت.اين نكته جدا از آنكه معاني واضحي در ارتباط گيري گروه انحرافي با دانشگاه آزاد دارد، مؤيد اين نكته نيز هست كه در واقع مديران نزديك به تفكر رياست دانشگاه آزاد هستند كه مي‌توانند به چهره‌هاي انحرافي نزديك شوند.خبر ديگري نيز از ديدار ليدر اصلي گروه انحرافي با تعدادي از دانشجويان و اعضاي دانشگاه آزاد موجود است كه طي چند روز گذشته و با ماهيت انتخاباتي برگزار شده است.

با توجه به گستردگي حضور دانشگاه آزاد در اقصي نقاط كشور و از طرفي شائبه‌هاي طرح شده در زمينه مديريت سوء اين دانشگاه، ظن قوي وجود دارد، كه گروه انحرافي براي حضور انتخاباتي در استان‌ها، از امكانات دانشگاه آزاد اسلامي استفاده خواهند كرد.

 
 

 

اعلام استعفاي محمد شريف ملك زاده به صالحي

متن كامل استعفاي محمد شريف ملك زاده از معاونت اداري مالي وزارت امور خارجه:

جناب آقاي دكتر صالحي
وزير محترم امور خارجه
با سلام و احترام فراوان
ضمن تشكر از حسن اعتماد جنابعالي به اينجانب، صرف نظر از جوسازي‌هاي ناجوانمردانه و ظلم فراواني كه در اين مدت در حق اينجانب روا داشته‌اند، راضي نيستم آن برادر گرامي به‌خاطر حقير بيش از اين متحمل فشارهاي غيرمنصفانه قرار گيرد و از اين جهت براي حفظ آرامش كه نياز مبرم كشور در شرايط حاضر است، خواهشمند است با استعفاي اينجانب از مسووليت معاونت اداري و مالي وزارت امور خارجه موافقت فرماييد.
ضمنا اينجانب كليه اتهامات ناجوانمردانه نسبت داده شده به خود را با صراحت هرچه تمام‌تر تكذيب مي‌نمايم. اينجانب تاكنون در هيچ محكمه‌اي داراي پرونده نبوده و فاقد هرگونه سابقه سوء مي‌باشم.
لازم مي‌دانم ضمن تشكر از رياست محترم جمهوري اعلام دارم به عنوان سرباز كوچك نظام و ولي امر مسلمين جهان حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مقام معظم رهبري در هر موقعيتي تمام مساعي خود را در خدمت به كشور و انقلاب اسلامي به‌كار خواهم بست.
محمد شريف ملك‌زاده

پاسخ علي اكبر صالحي به استعفانامه ملك‌زاده:

بسمه تعالي
برادر عزيز جناب آقاي دكتر ملك‌زاده
حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولي و نعم النصير
خودت را به خداوند بزرگ و متعال واگذار كن كه يقينا بهترين پناهگاه است.
با استعفاي جنابعالي موافقت مي‌شود و برايتان از خداوند متعال عاقبت بخيري مسئلت دارم.
صالحي

 علي‌اكبر صالحي وزير امور خارجه در نامه‌اي خطاب به علي لاريجاني رئيس‌ مجلس شوراي اسلامي، موافقت خود با استعفاي محمدشريف ملك‌زاده معاون اداري و مالي وزارت خارجه را اعلام كرد كه متن نامه به شرح زير است:

با سلام؛ احتراما به پيوست تصوير نامه موافقت اين‎جانب با استعفاي جناب آقاي محمدشريف ملك‌زاده جهت استحضار جناب‎عالي، نمايندگان محترم و صدور دستورات مقتضي ايفاد مي‌گردد.


لازم به توضيح است برخي از استيضاح‌كنندگان وزير امور خارجه تاكيد كرده بودند عدم كنار گذاشتن ملك‌زاده منتج به استيضاح قطعي وزير خارجه خواهد شد و علي لاريجاني رئيس‌ مجلس شوراي اسلامي نيز بعد از قبول استعفاي ملك‌زاده از سوي صالحي گفته بود كه استيضاح منتفي نشده است.

نامه سرگشاده دانشجويان خطاب به رئيس‌جمهور

جناب آقاي رئيس‏جمهور!
با سلام
اين روزها كه دلسوزانه تحولات اقتصادي ارزشمندي را در حوزه‏هايي نظير بانكداري اسلامي، هدفمند كردن يارانه‏ها، اصلاح قانون كار و... دنبال مي‏كنيد و بالواقع به شعار جهاد اقتصادي الگوي عمل مي‏پوشانيد، از باب آنچه در حواشي دولت اصول‌گرا مي‏گذرد، بغضي گلوگير رفيق راهمان شده است. از همين باب دست به قلم شديم تا به عنوان حاميان سوم تيري گفتمان احمدي‏نژاد به او عرض شكايت بريم.

ما نه از آنانيم كه از آغاز دولت هر روز بر تلاش‏هاي شبانه‏روزيش تاختند و نه از آنان كه دستاوردهاي عظيم و گرانقدرش را ناچيز انگاشتند.
نمي‏توانيد ما را اين‌گونه متهم كنيد. ما نسلي از جنس سوم تيريم. همان حاميانيم كه يك روز تخطي رئيس مجمع از خط رهبري را مورد اعتراض قرار داديم، يك روز مقابل مجلس شوراي اسلامي ايستاديم تا نقصشان را گوشزد كنيم و روز ديگر بر روند ناصواب قوه‌قضائيه خرده گرفتيم و البته همه را در دايره انقلاب ديده و مي‏ديديم.

ما عهدي با خدايمان داشتيم كه هنوز نيز بر سر آنيم و عهدي با شما كه در سوم تير بستيم تا سرباز رهبري بمانيم. يادتان هست حتماً آن روزهايي را كه گفتيد نخواهيد گذاشت تيرها متوجه رهبري شود. يادتان هست حتماً آن روزهايي را كه تبليغات سياه و سفيد ستادها دست به دست مي‏گشت و آن مادران كه طلا براي ستادها مي‏فرستادند و ما و شما كه دوشادوش هم از ولايت مي‏گفتيم و عدالت. ما همان نسليم كه اكنون 2 گروه مي‏خواهند كه ديگر نباشيم.

آقاي رئيس‏جمهور!

اگر شما خاطرات آن روزها را در گرماگرم جدال‏هاي سياسي و كاري فراموش كرده‏ايد، ما اما همه را خوب به خاطر داريم و مدام از خود مي‌پرسيم كجاست آن رئيس‏جمهوري كه قرار بود سپر رهبري باشد و چرا تاكنون بارها و بارها رهبري سپرش شده است؟ مگر رهبري نفرمود "اتقوا من مواضع التهم؟ " اين آقاي ولايت‌مدار چرا به دستور ايشان در باب پرهيز از قرار دادن دولت در موضع تهمت گوش نمي‏كند؟ آيا او در قبال همين يك سؤال ساده پاسخ و دفاعي دارد؟ چرا كاري مي‏كند كه شايعات بدتر قوت بگيرد؟ چرا يازده روز در خانه نشست و بساط جنجال رسانه‏هاي بيگانه را فراهم كرد تا رهبري با آن ادبيات سخن بگويند؟ چرا اين آقاي ولايت‌مدار بعد از شنيدن سخنان محزون رهبري كه در آن خود را "حقير " خواندند، دق نكرد؟ اين است رسم سپر بودن براي رهبري؟!

كجاست آن حمايت‏هاي بي‏دريغ آقا؟ چرا اين قدر همه چيز تغيير كرده؟ چرا دولت عرصه ميدان‏داري يك جريان خاص و حذف حاميان سوم تيري شده است؟ چرا آقاي مصباح را گروهي خاص كه منتسب به دولتند، بي‏شرمانه و وقيحانه اقتدارگرا نام مي‏نهند؟ اين چه رسم انتقاد از شهيد مطهري زمان است؟ آيا اين ادبيات همان ادبيات فتنه‌گران 88 نيست؟ اين بازي به سود چه كسي است و به ضرر چه كسي؟ جدال دولت و حوزه به نفع كيست؟ چرا صف‏بندي‏هاي اين جريان خاص كه مي‏كوشد رئيس‏جمهور را هر روز تنها و تنهاتر كند با اصلاح‏طلبان جدي نيست؟ چرا صف‏بندي‏ها عوض شده و تاريخ كارگزاران سازندگي و شكل‏گيري اصلاح‏طلبان و قدرت‌طلباني نو در حال تداعي است؟ ماجراي عزل و نصب‏هاي حاشيه‏ساز در درون دولت و در وزارت خارجه چيست؟ چرا اصرار بر حاشيه‏سازي است؟ چرا رئيس‏جمهور قرار است هر روز تنها و تنهاتر شود؟

آقاي احمدي‏نژاد!

به خاطر داريد آن روزي را كه نشريه همت و موج انديشه بسته شد؟ حضرتعالي آن روز تصريح كرديد "اين قبيل برخوردها را قبول نداريم و معتقديم اين رفتارها نشان‌دهنده روحيه ديكتاتوري است و همگان بدانند كه اين كشور ديكتاتوربردار نيست و مسائلي كه 30 سال قبل بود، تمام شده است. " يادتان هست آن روز كه رئيس قوه‌قضائيه هم در انتقاد از شما برآمد، لحن خبرنگار و پاسخ شما را از پيش طراحي شده خواند و ناشي از تحريك محركان و تشويق مشوشان؟!...

اكنون هفته‏نامه انقلابي 9 دي به عنوان يكي از پايگاه‏هاي ارزشمند جريان انقلابي با بهانه‏هاي واهي توقيف شده است. چرا خبري از آن خروش انقلابي شما نيست؟ چرا سايت‌هاي فتنه و سايت‏هاي جريان مردود بايد بنويسد اما رسانه‏هاي انقلاب نه؟! كجاست رئيس‏جمهوري كه ساعت‏ها پاي انتقادات تند و تيز دانشجوياني كه حاميش بودند مي‏نشست و يك به يك پاسخ مي‏گفت؟ چرا تلاش برخي براي جدا كردن احمدي‏نژاد و حاميانش، تلاش برخي براي بني‏صدرسازي از احمدي‏نژاد و تلاش برخي براي حذف جريان سوم تير كارگر افتاده است؟ چرا ديگر رئيس‏جمهور با حاميانش نشست و برخاست نمي‏كند؟

آقاي احمدي‏نژاد!

9 دي گواهي است بر تلاش‏هايي كه براي ايجاد 2قطبي‏هاي جديد و خطرناك در كشور رقم مي‏خورد. وقتي جريان سوم تير از ميانه حذف شد و روزنامه و خبرگزاري دولت هم در دستان كسي افتاد كه 2 خط حرف منطقي نمي‏تواند بنويسد، راه براي حذف شما باز شده است. اكنون جريان خواص مردود و جرياني كه در حاشيه دولت وجود دارد بر سر حذف جريان سوم تير متفق‏القولند و چه جالب كه پيوندي اين چنين در برخورد با هفته‏نامه 9 دي عيان مي‏شود تا زودتر از آنكه بايد بفهميم در كشور چه در حال رخ دادن است.

آقاي رئيس‏جمهور!

دست به قلم شديم تا از شما بخواهيم به سوم تير بازگرديد. به متن جريان انقلابي و هيئت‏ها برگرديد. انتقادهاي تند و تيزشان را بشنويد اما برگرديد. دست به قلم شديم تا بگوييم دلمان براي محمود احمدي‏نژاد سوم تير تنگ شده است. دست به قلم شديم تا بگوييم دعوت ما را براي نشستن با دانشجويان منتقد خود پذيرا باشيد. دست به قلم شديم تا بگوييم برخي در تلاشند اطراف شما را هرچه مي‏توانند خلوت‏تر كنند. دست به قلم شديم تا بگوييم اگر عملكردتان براي حاميان دلسوزتان قابل توجيه نيست، چه در صورت درستي انتقاد و چه در غير آن اشكال از شماست. چون از صف سوم تيري‏ها بريديد. چون نشست و برخاست‏هايتان كم‏كم با گروهي اندك و خاص شكل گرفت. چون كاناليزه شديد. چون پايگاه حوزوي خود را كنار گذاشتيد و بزرگاني كه در حوزه حامي شما بودند را فراموش كرديد. چون هيئت‏ها را كنار گذاشتيد و در يك كلام چون عوض شديد.

دست به قلم شديم تا بگوييم جريان اطراف شما درصدد تشديد 2 قطبي شما و حاميانتان است. خواستيم هشدار بدهيم. دست به قلم شديم تا بگوييم بس كنيد. حاشيه‏سازي‏ها را كنار بگذاريد. به قرار گرفتن دولت در موضع تهمت پايان دهيد. دست به قلم شديم تا بگوييم بر مبناي همان عهد كه در سوم تير بستيم فقط و فقط پاي رهبري خواهيم ايستاد و شما را هم با خط‏كش اطاعت از رهبري مي‏سنجيم و متناسب با آن مواضع خود را تراز مي‏كنيم. دست به قلم شديم تا بگوييم غصه‏هاي رهبري كم نيست. واي بر ما اگر بر اين غصه‏ها با تك‏روي‏ها و عملكرد جاهلانه‏مان بيفزاييم و بعد خود را ولايتمدار هم بدانيم.