توصيه های اخلاقی آيت الله بهجت(ره)

همه چیز در دست خداست

به غیر از حافظیّت خدا، به هیچ چیز نباید اعتماد داشت. همه چیز در دست خداست؛ در روایت است که لا حول و لا قوه الا بالله یعنی هیچ روگردانی از گناهان نیست مگر با حفظ و نگهداری خود خدا و هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت خدا نداریم مگر به کمک و یاری خداوند.(تحف العقول ص 468)

گناه زهر است

هیچ ذکری بالاتر و مهمتر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست؛ یعنی تصمیم داشته باشید اگر خداوند صدسال هم به شما عمر داد، حتی یک گناه نکنید،همچنان که اگر صد سال عمر کنید، حاضر نخواهید شد یک بار تَهِ استکانی زهر بنوسید؛ حقیقت و واقع گناه هم، زهر و سَمّ است.

نخستین گناه شاید به ناکجا آباد بکشد!

اگر انسان یک گام در راه غیر رضای خدا بردارد، دیگر گامهای بعدی را نمی داندچه خواهد شد!همان گام اول، او را به جاهایی که نمی داند، خواهد کشید.

شرط همه توسلات، توبه است

- پرسش: آیا استفاده از خاک مدفن سیدالشهداء و آب زمزم – که اینقدر آنها را برای شفا یافتن سفارش می کنید – دعای ویژه ای هم دارد؟

- پاسخ: شرط همه ی توسلات، توبه است و غیر از توبه شرط دیگری ندارد.

در هر مرتبه ای هستید، تقوا را مراعات کنید

آیت الله بهجت خطاب به نوجوانانی که بعد از تشرف امام رضا علیه السلام در مشهد خدمت ایشان رسیدند:

إنشاءالله مؤید، مقبول الزیاره و محفوظ و معصوم از شرّ شیطانهای انس و جن و آفتهای دنیوی و اخروی و ظاهری و باطنی باشید.

در هر حال با خدا باشید و خدا را فراموش نکنید تا اینکه خودمان، خودمان را فراموش نکنیم.

خداوند همیشه، همه ی مردان و زنان مؤمن را موفق بدارد تا از صراط مستقیم به چپ و راست منحرف نشوند و از خداوند همیشه سعادت خودشان را بخواهند و تا ابد از شرّ و آفت شیطانهای انس و جن، دوری کنند و به خدا و انبیاء او و اوصیای انبیاء و ملائکه ی مقرب، نزدیک شوند.

هر کسی – با هر مرتبه ای که دارد – اگر از خداوند و انبیاء و راه انبیاء و اوصیاء دوری کند، آخرش به همان اندازه ی دوری اش، پشیمان خواهد شد و هر کس در هر مرتبه و هر جا و هر کاری باشد، با نزدیک شدن به آنان، آخر کارش سعادت و خوشحالی است.

امید دارم خدا همه را در صراط مستقیم به گونه ای حفظ و تثبیت کند که گمراهان را بتوانیم به راه بیاوریم، نه اینکه آنانی را که در راه مستقیم هستند، گمراه کنیم.

گردنه ای که نمی توان از آن گذشت مگر...

در قیامت گردنه ای هست که کسی حقی از مردم بر گردنش باشد، نمی تواند ازآن بگذرد؛ یا باید از حسناتش به کسی که حق او را پایمال کرده، بدهد یا... بالاخره تا مردم در آنجا از همدیگر راضی نشوند، نمی تواننداز آنجا بگذرند.

چرا این اندازه از امام زمان علیه السلام دوریم؟!

چرا این اندازه از امام زمان عجل الله فرجه دوریم؟! ایشان که ما را می بیند و از همه ی موجودات، ظاهرترند، پس چرا این اندازه غافلیم و آن حضرت علیه السلام را از خود دور می بینیم؟! چرا این حضور قلبی را نداریم که از سوی ایشان هر لحظه به مطالبی دست بیابیم؟!

شکر گزاری بر علم ما هم می افزاید

اگر ما شاکر باشیم، خدا می داند چه اندازه بر علوم حقیقی ما افزوده می شود: «لئن شکرتم لأزیدنّکم. اگر سپاسگزاری کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد.»(سوره ابراهیم، آیه 7)

بیشتر بیاندیش!

یکی از طلاب که اهل جبل عامل بود و پس از تحصیل در نجف به وطن خود بازگشت و در آنجا بسیار مشهور شد، در درس مرحوم آقا ضیاء اراکی شرکت می کرد و خیلی اشکال می نمود.

روزی آقا ضیاء به وی فرمود: «شما که این همه سال به درس ما آمدی، یک سال هم در درس من حرف نزن، تا پس از آن یفهمی اصلا من فارسی حرف می زنم یا انگلیسی یا...»

سفارش به نماز اول وقت و فراگیری علوم دینی

حضرت آیة الله بهجت قدس سره در دیدار با مسئولان دانشگاه علوم پزشکی تهران، با اشاره به دقت در تعلیم و تربیت دانشجویان، بر وجوب همّت در تعلیم اسلامی دانشجویان، تأکید کردند و فرمودند: (دانشجویان و انسان مسلمان به هر مقامی نائل شوند، باید مطالعه ی اسلامی و دینی داشته باشند و از محرمات بپرهیزند

اگر دانشجو از مسائل دینی آگاه باشد، کار حرام انجام نمی دهد و گرفتار گناه نمی شود.

باید آن اندازه همت داشته باشیم تا گنجهایی را که رسول الله صل الله علیه و آله و سلم در روایات برای ما قرار داده اند، بیرون بکشیم و به دست جوانانمان بدهیم.اگر جوانان درس نخوانند، انحراف از دین برای آنان محتمل است. انسان باید دنبال هدایت برود، نه اینکه دنبال راهی برود که عاقبتش هلاک ابدی باشد. باید ان قدر درس بخوانند که گویی انان را در محفظه ی مطمئنی گذاشته اند که شیطان ها در آنان اثر نمی کنند.)

حضرت آیت الله بهجت قدس سره سپس با تأکید بر نماز اول وقت افزودند: (یکی از استادان اخلاق در نجف می فرمود: من ضامنم اگر کسی نمازهای پنجگانه را در اول وقت بخواند به مقامات عالیه می رسد؛ اگر کسی این کار را کرد و به مقامات عالیه نرسید، بر من لعن بفرستد. اطباء باید فقیران را هم معاینه کنند. اگر فقیر، خودش نتواند از طبیب تشکر کند، صاحب کار [خداوند و صاحب الزمان علیه السلام] می بیند و تشکر می کند.

شما بر کافران اثر بگذارید، نه آنها بر شما

باید خیلی خیلی ملتفت باشیم که از مفاد إنّی تارک ٌ فیکم الثقلین - که قرآن و عترت است و خدا آنها را برای ما قرار داده است - جدا نشویم و گر نه در دارالضّیافه ی گرگ ها قرار می گیرید. همه ملتفت باشید -که از قرآن و اهلبیت علیهم السلام که باطنشان یکی است - جدا نشوید به این طرف و آن طرف نروید زیرا منحرفان به فانیات تعلبق دارند و سخنانشان یا باطل است یا دروغ. بنابراین با کافران و سرانشان و افراد مانند انها، ابدا رفاقت و دوستی – و هر چه بدین معناست – نداشته باشید. اگر هم یک مصاحبتی با آنان کردید، شما باطل انها را بگیرید و [عقائد] حق را به آنها بدهید؛ نه اینکه آنها باطلشان را به شما تزریق کنند یا حق شما را از دستتان بگیرند.

کاری کنید که نیاز به کشتن حیوانات موذی نباشد

شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت پرسید در خانه مان مورچه زیاد است؛ آیا کشتن آنها اخلاقا پسندیده است؟

آقا فرمودند: به جای کشتن، مقداری نفت جلو لانه شان بریزید. وی گفت: حالا که در خانه پخش شده اند چه کنیم؟

آقا با تبسمی فرمودند: [یا أیها النمل] ادخلوا مسکنکم لا یحطمنّکم سلیمان و جنوده.(سوره نمل آیه ی 18)

وسواسی دچار تناقض است!

در وسوسه گاهی میان دو نقیض جمع می شود. شخص دارای وسواس، هم یقین دارد و هم ندارد! نقل شده که کسی به دخول وقت نماز ظهر یقین نمی کرد؛ آنقدر طول داد که دیگر وقت تمام شد [و آفتاب غروب کرد].

چه زمانی ازدواج کنیم؟

جوانی 18 ساله از حضرت آیة الله العظمی بهجت رحمة الله پرسید: چه زمانی ازدواج کنیم؟

آقا تبسم نمایانی کرد و فرمود: پس از بلوغ!

استحباب در خانه ماندن زن

در خانه نگه داشتن زن، مستحب است و اگر بیرون رفتن برای وی خطری داشته باشد، این کار واجب می شود.

پرسش: آیا فضیلت نماز جماعت تنها برای مردان است یا زنان هم می توانند شرکت کنند؟

پاسخ: به شرطِ آنکه در مسجد با پرده ای کاملا پوشیده باشند، می توانند شرکت کنند؛ در راه هم اگر پشت سر مردان حرکت کنند، اینکار مانند پرده ای آنان را از مردان جدا می سازد و باید اینگونه باشند.از علی علیه السلام بگو تا از علی علیه السلام بشنوند

حضرت آیة الله العظمی بهجت رحمة الله به یکی از روحانیان که گاهی در مجالس ایشان موعظه می کند، فرمودند: بر منبر، خطبه های کوچک نهج البلاغه را بخوان و برای مردم بازگو کن چرا که وقتی آن خطبه ها خوانده شود، مردم در پای منبر شنونده ی امام علی علیه السلام خواهند بود.

طلّابی که تنها در تبلیغ متعمّم می شوند

پرسش: آیا کار طلابی که تنها هنگام تبلیغ متعمّم می شوند شبهه یا اشکالی دارد؟

پاسخ: مانند کسانی هستند که تنها هنگام نماز عمامه گذاشته و تحت الحنک می اندازند.

هر کار خوبی صدقه است

امام صادق علیه السلام از پدرانشان، از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل فرموده اند: کلُّ معروفٍ صدقه هر کار خوبی صدقه است.(الخصال ج 1 134)

او [دیگر] کیست؟! قرآن بخوان، خوب است

روزی جوانی در راه خانه، از حضرت آیة الله بهجت رحمة الله پرسید: نظر شما درباره ی دکتر... [نویسنده ای که اشکالات بنیادین فراوانی در کتابهایش هست] چیست؟

فرمودند: او [دیگر] کیست؟!

و پس از چند لحظه شاید به این خاطر که دانستند جوان مقصود ایشان را متوجه نشده باشد دوباره رو کرد به وی و افزودند: قرآن بخوان [که اینکار] خوب است.
منبع: http://www.basirat.ir/

دسته‌بندي و تشريح جريان‌هاي مهم سياسي بحرين

الف) جمعيت‌هاي اسلام‌گراي اهل تسنن از مهم‌ترين جريان‌هاي حامي دولت آل‌خليفه هستند. اين جريان‌ها عموماً از انشقاق‌هاي به‌وجود آمده در سازمان اخوان‌المسلمين و با تأثيرپذيري از برخي از كشورهاي عربي شكل گرفته‌اند. اين جريان‌ها كه در ابتدا بستر فعاليت گروه‌هاي سلفي بودند؛ بعد از سال 2001 به‌تدريج وارد عرصه فعاليت سياسي شدند. مهم‌ترين اين جمعيت‌ها عبارتند از: 1- جمعيت منبر (تريبون) اسلامي كه در واقع نماينده جريان اخوان‌المسلمين محسوب مي‌‌شود. 2- جمعيت اصالت اسلامي كه يك جمعيت سلفي افراطي است.


ب) جريان چپ‌گراها؛ چپ‌گراها اگرچه قدرت دهه پنجاه قرن بيستم را ندارند؛ اما به هر شكل، بازيگران قابل توجهي را در صحنه سياسي بحرين در اختيار دارند. از ميان اين تشكل‌ها مي‌توان به جمعيت عمل دموكراسي (وعد) اشاره كرد.


ج) جريان ليبرال؛ سومين دسته فعال در بحرين، جريان ليبرال است كه با توجه به حضور قشر اقتصادي، خواهان اصلاحات سياسي در چارچوب انديشه بازار اقتصادي و برنامه‌هاي الحاقي آن شامل آزادي‌هاي فردي و تعددگرايي سياسي است. با وجود اين، كارشناسان بحريني انديشه ليبرال را همچنان در دوره تكامل جنيني خود مي‌دانند. جمعيت ميثاق ملي، جمعيت گروه فرهنگي، جمعيت انديشه آزاد و تجمع ملي دموكراتيك، از مهم‌ترين جريان‌هاي اين مشرب فكري محسوب مي‌شوند.


د) اسلام‌گرايان شيعه؛ با توجه به اكثريت جمعيتي كه در اختيار دارند، از همان ابتدا در صحنه سياسي بحرين و به‌ويژه در بلوك مخالفان دولت آل‌خليفه حضور بالفعل داشته‌اند. بي‌ترديد جمعيت وفاق ملي اسلامي به‌عنوان محبوب‌ترين جريان سياسي، نه‌تنها مخالف نظام است؛ بلكه تمامي ساختار جامعه بحرين و محور اصلي فرايند قيام مردم اين كشور را در اختيار دارد. جمعيت وفاق ملي اسلامي بحرين در 7 نوامبر 2001 اعلام موجوديت كرد. اين ساختار سياسي، همچنين بزرگ‌ترين جمعيت سياسي بحرين محسوب مي‌شود كه اعضاي آن به 35 هزار نفر مي‌رسد كه محوري‌ترين جريان سياسي شيعه در اين كشور است. بنيان‌گذاران اين حزب، يكصدتن از علماي شيعه بحرين؛ نظير دكتر سعيد شهابي، شيخ علي سلمان، شيخ عبدالامير الجمبري، استاد عبدالوهاب حسين و استاد حسن المشيمع بودند. رهبر حزب الوفاق، شيخ عيسي احمد قاسم از علماي برجسته بحرين است. ساختار تشكيلاتي وفاق شبيه به شوراي عالي شيعيان لبنان (مجلس اعلاي اسلامي لبنان) است كه شخصيت‌هاي معروف شيعي عضو جريان دعوت (الدعوه) و ولايت فقيه را در كنار شماري از سرمايه‌داران شيعه در خود گنجانده است.


در اساسنامه اين جمعيت تأكيد شده كه اين جمعيت براي تأسيس دولتي نوين و مدرن تلاش مي‌كند؛ كشوري كه در آن، حاكميت از آن ملت به‌عنوان منبع اصلي حاكميت باشد. در بخش ديگري از اساسنامه تأكيد شده است كه هدف اصلي جمعيت وفاق، تحقق اصول آزادي، عدالت و برابري در سايه ديدگاه‌هاي اسلامي براي بحرين است.


در چارچوب همين نگاه، هم‌اكنون جميعت وفاق ملي اسلامي بحرين، محوري‌ترين جمعيت حاضر در انتفاضه 14 فوريه بحرين محسوب مي‌شود. همين مسئله باعث شد تا تعدادي از رهبران اين جمعيت، طي چند ماه گذشته دستگير و حتي به اعدام محكوم شوند.اين جمعيت در بيانيه‌اي که 22 اوت 2011 منتشر شد، ضمن تأكيد بر ادامه مبارزه براي دستيابي به حقوق ملت بحرين، خاطرنشان كرد رويكرد تهديدآميز آل‌خليفه هرگز اين جمعيت را از راهي كه در پيش گرفته، مأيوس نخواهد کرد.


ديگر گروه‌هاي شيعه فعال در بحرين عبارتند از:


ـ جمعيه‌الترعيه؛ اين گروه، شاخه‌اي از حزب الدعوه عراق است و شيخ عيسي قاسم، شيخ سليمان مدني و شيخ عبدالاميرالجمبري از بنيان‌گذاران آن بودند. اين جمعيت بيشتر به فعاليت‌هاي فرهنگي مي‌پردازد.

ـ جبهه اسلامي براي آزادي بحرين؛ اين تشكل ريشه در مبارزات اسلامي دهه 1970 و به‌ويژه نهاد مذهبي «صندوق الحسين» دارد. در سال 1981 نزديک به 70 نفر از اعضاي اين جبهه پس از كسب آموزش‌هاي نظامي و تخريبي با قصد سرنگوني دولت وارد عمل شدند؛ ولي در اين اقدام، ناكام ماندند و همگي به حبس محكوم شدند. تا پيش از سال 1990 اين تشكل‌ پيشتاز حركت اسلامي و نماينده بنيادگرایي اسلامي در بحرين بود؛ اما از سال 1990 به بعد، به‌تدريج خود را با ديگر مخالفان و جريان اصلي سياست در اين كشور وفق داد و به اهداف و اصول دموكراتيك گرايش پيدا كرد.

ـ حزب‌الله بحرين؛ از سال 1987 به بعد، دولت بحرين بارها اعلام كرده است كه گروهي به نام حزب‌الله بحرين خواهان سرنگوني حكومت آن كشور شده است. دولت بحرين مدعي است اين گروه، سه هزار نفر عضو دارد كه همگي نظامي‌اند و از حزب‌الله لبنان تغذيه مي‌شوند و مورد حمايت ايران هستند. گروه‌هاي مختلف شيعي در بحرين، طي اعلاميه‌ها و بيانيه‌هايي، وجود چنين گروهي را رد کرده و اعلام داشته‌اند اين اقدام دولت، حربه‌اي براي ساختن دشمن فرضي است تا ناآرامي‌ها را به خارج منتسب كند. در گزارش سازمان ديده‌بان حقوق بشر در سال 1997 نيز آمده است: هيچ گروه مخالف بحريني با نام حزب‌الله شناخته نشده و اين، اصطلاحي است كه صرفاً از سوي حكومت براي اشاره به طيف نيروهاي شيعه مخالف استفاده مي‌شود.

ـ حركه‌الخلايا الثوريه (حركت هسته‌هاي انقلابي)؛ اين جنبش از جمله حركت سري و زيرزميني شيعي بحرين است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تحت تأثير آن در بحرين تشكيل شد.

ـ حركه‌انصار الشهداء الاسلاميه (حركت اسلامي انصار الشهداء)؛ ‌اين حركت مخفي و سري در اوايل دهه 1910 و تحت تأثير انقلاب اسلامي ايران به‌وجود آمد. رهبري اين تشكل برعهده شيخ جمال علي‌العصفور بود. اين گروه را نيز دولت كشف كرد. شيخ عصفور در سال 1980 دستگير شد و تا سال 1981 در بازداشت به سر مي‌برد كه در همين سال و در بازداشت، بر اثر مسموميت درگذشت. حزب‌العمل الاسلامي، حزب الرساله و جمعيه اهل‌البيت از جمله ديگر احزاب شيعي در بحرين هستند. همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، مردم بحرين و به‌ويژه شيعيان آن، به صورت خودجوش راهپيمايي‌ها و تجمعات بسياري در حمايت از انقلاب اسلامي برپا كردند. در سال 1979 راهپيمايي‌هاي متعددي عليه حكومت «آل‌خليفه» برپا شد و طي آن، مردم خواهان مشاركت در تعيين سرنوشت خود و تعديل حكومت آل‌خليفه بودند. طي سال‌هاي اوليه انقلاب اسلامي ايران، جميعت شيعي بحرين ظهور يك قدرت انقلابي شيعه در ايران را به‌مثابه نيرويي مي‌ديدند كه مي‌توانست در ابراز رنج‌هايشان آنان را ياري دهد و اين اميد را پديد آورد كه شيعيان حاشيه خليج‌فارس ديگر تنها نيستند و تسليم سرنوشت نشده‌اند. با توجه به اين امر در سال 1360 كودتايي ناموفق براي سرنگوني نظام حاكم بر بحرين از سوي شيعيان اين كشور انجام شد (فاضلي‌نيا، ژئوپلتيك شيعه و نگراني غرب از انقلاب اسلامي، ص 104) حكومت بحرين تعداد زيادي از شيعيان ايراني مقيم بحرين را از كشورش اخراج و بسياري از مراكز ديني شيعيان را تعطيل کرد. عده زيادي را به بهانه‌ بازجويي به مدت طولاني، بازداشت و سپس به خارج تبعيد كرد.

با سخت‌گيري دولت درباره شيعيان و حركت‌هاي شيعي و تعطيلي مراكز ديني و فرهنگي آنان، فعاليت اسلام‌گرايان از سال 1984 به بعد به سردي ‌گراييد. پس از سقوط صدام و روي كارآمدن دولتي شيعي در عراق در سال 1382 تا 1386 اعتراضات مختلفي در نقاط شيعه‌نشين بحرين عليه تبعيض و ظلم‌هاي حكومت بحرين و اقليت سني نسبت به شيعيان روي داد. همين روند اعتراض‌ها باعث شد شعار اسلامي شيعيان عراق باعنوان «يك فرد، يك رأي» تبديل به شعار اصلي شيعيان بحرين در انتخابات پارلماني شود و از 18 نامزد جمعيت وفاق اسلامي، 17 نفر آن‌ها به مجلس بحرين راه يابند و يك شخص هم به پست معاونت نخست‌وزيري برسد.

اعتراض شيعيان نسبت به حقوق اوليه و تبعيض و اعتراض جمعيت‌ شيعي «وفاق» به رئيس مجلس اين كشور درباره مفاسد مالي و اداري برخي وزراي كابينه سني، از جمله موارد اعتراضي بعدي بود كه نشان‌دهنده مصمم‌تر شدن شيعيان بحرين به تقويت حضور و نفوذ و تأثيرگذاري خود در ساختار سياسي بحرين در سال‌هاي اخير است. اگرچه دولت بحرين، اصلاحاتي انجام داد؛ اما اوج اين اعتراضات بعد از بيداري اسلامي و سرنگوني چند رژيم عربي در دوره اخير شكل گرفت. در اين دوره، مردم به‌صورت يكپارچه‌اند و با اينكه فضاي سركوب، دستگيري و كشتار با كمك نيروهاي خارجي (عربستان و بعثي‌هاي عراق) نسبت به دوره هاي قبل شديدتر بود؛ ولي اعتراضات به اشكال مختلف تداوم دارد. در مجموع، بيداري اسلامي در حال حاضر در نقطه اوج قرار دارد و مردم شيعه بحرين با دقت و درايت و حضور در صحنه با تداوم اعتراضات مي‌توانند حقوق از دست رفته چندين ساله خود را به‌دست آورند

بالاتر از شهادت مقامي نيست

روز دوشنبه ۲۵/۲/۹۱ مراسم سومين روز شهادت مظلومانه ي جانباز شيميايي، بسيجي دريادل، رزمنده سرافراز، رزمي كار قهرمان و شيرمرد جبهه هاي جنوب و غرب شهيد حاج احمد اشرف برگزار شد.

مراسمي با شكوه و با عظمت، شايسته اين شهيد گرانقدر و سرافراز كه 36 ماه در جبهه هاي حق عليه باطل حضور و در 14 عمليات شركت فعال و مؤثر داشت.

در اين مراسم روح بخش و سراسر معنوي ، از همه اقشار جامعه حضوري چشمگير داشتند؛ اما ديگر حاج احمد در بين ما نيست و او رفت تا به ياران شهيدش بپيوندد و پس از سالها دوري از همرزمان و همسنگرانش مهمان آنان شد.

شهيد حاج احمد اشرف

مراسم تشیع پیکر پاک جانباز ۸ سال دفاع مقدس شهید حاج احمد اشرف  صبح امروز در شهرستان ملارد بروی دستان مردم ولایت مدار شهرستانهای شهریار ملارد و قدس تشیع شد ودر آرامگاه ابدی جای گرفت . حضور خیل عظیم مشتاقان ولایت در این مراسم نشان از ادامه داشتن راه شهدا و پیروی مردم از ولایت است چرا که شهدا با تاریخ ایران زمین اجین شده اند و جزوی از تاریخ ما هستند که هرگز فراموش نخواهند شد و راهشان ادامه خواهد داشت انشالله تا ظهور حضرت ولی عصر (عج) .

پيام تسليت پايگاه ام ابيها:

بسم ا… الرحمن الرحيم

شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه ی مستانه شان و در شادی وصلشان «عند ربهم يرزقون» اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» پروردگارند. مقام معظم رهبري

امام خميني (زه) مي فرمايند: خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند، خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند، خوشا به حال آنهایی كه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.

درود خداوند بر خانواده هایی كه با صبر و شكيبایی و مقاومت و با تقدیم عزیزان خود به خدا و اسلام، بزرگترین حماسه های تاریخ معاصر را ترسیم كرده و می كنند.

شهادت اين شهيد بزرگوار را به خانواده محترم شهيد تبريك و تسليت عرض نموده و ار خداوند متعال مي خواهيم توفيق تحمل اين مصيبت و توان ادامه راه شهيد را بيشتر از پيش كرامت فرمايد.

                                                                               پايگاه بسيج ام ابيها(س)

چرايي حمايت ايران از سوريه

از زمان شكل گيري و پيدايي انقلاب ها، جنبش ها و ناآرامي ها در كشورهاي اسلامي- عربي شمال آفريقا و خاورميانه، اين سوال در اذهان عده اي پديدار شد كه چرا جمهوري اسلامي ايران، سياست دو گانه اي را در قبال اين تحولات اتخاذ كرده است؟ ايران از يك طرف در كشورهاي تونس، ليبي، مصر، بحرين و يمن از حركت هاي انقلابي و اعتراضات مردمي در برابر حكومت هاي شان حمايت كرده و از طرف ديگر در سوريه، به صورت جدي از رژيم حاكم در اين كشور در برابر معارضان حمايت مي كند؟

منشأ پيدايي اين سوال واقعيت هاي موجود است. سياست خارجي جمهوري اسلامي در قبال قيام هاي مردمي در كشورهاي مختلف عربي- اسلامي، دفاع و حمايت از حقوق ملت هاي به پا خاسته و در كشور سوريه، حمايت از رژيم و حاكميت در اين كشور به موازات دفاع از حقوق ملت سوريه است؛ حقوقي كه بايد از طريق اصلاحات سياسي تأمين شود و اكنون حاكميت چنين اصلاحاتي را در كشور سوريه آغاز كرده است. بنابراين اصل دفاع از حقوق ملت ها و توده هاي مردم در همه كشورها به عنوان يك اصل خدشه ناپذير در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، همواره رعايت شده و در تحولات كنوني منطقه نيز، بر اساس همين اصل عمل مي شود. اگر جمهوري اسلامي ايران در برخي ازاين كشورها به صورت كامل از قيام هاي مردمي كه با هدف ساقط كردن حكومت ها به صحنه آمده اند، حمايت مي كند و اين نوع حمايت در صحنه تحولات سوريه نه تنها ملاحظه نمي شود، بلكه بر عكس، سياست ايران حمايت از حاكميت در اين كشور است، دلايلي دارد از جمله:

1- ماهيت تحولات در كشورهاي تونس، مصر، ليبي، يمن و بحرين متفاوت از آن چيزي هست كه در سوريه در جريان است. از زمان پيدايي اين تحولات در منطقه، مقام معظم رهبري فرمودند، جمهوري اسلامي از تحولاتي حمايت مي كند كه داراي سه ويژگي مردمي، اسلامي و ضد استكباري باشد. در تمامي كشورهاي ياد شده به جز سوريه، قيام ها و انقلاب ها از اين سه ويژگي برخوردار است. در سوريه، گروه هايي كه به عنوان مخالفان حاكميت دست به مبارزه مسلحانه زده اند، نه تنها از اين ويژگي ها برخوردار نبوده، بلكه تكيه گاه اصلي آنان استكبار جهاني است.

2- دو نشست با عنوان «دوستان سوريه» در تركيه و فرانسه با دو هدف اصلي حمايت از مخالفان و معارضان در سوريه از يك طرف و فشار بر بشار اسد جهت كناره گيري از قدرت از طرف ديگر، نشان داد كه ناآرامي ها و تحولات در سوريه، بيش از آنكه منشأ دروني و مردمي داشته باشد، منشأ خارجي دارد.

3- مديريت اصلي معارضان در سوريه كه داراي ماهيتي تروريستي هستند، در اختيار آمريكايي ها و صهيونيست ها است. كشورهايي پشت سر اين تروريست ها قرار دارند و رسماً اعلام حمايت، تجهيز به سلاح و پرداخت حقوق ثابت به آنها را اعلام كرده اند كه در صحنه هايي چون بحرين به طور كامل در مقابل مردم قرار داشته و از ديكتاتور خون آشامي چون آل خليفه حمايت مي كنند. بنابراين، شعار اين گروه كشورها تحت عنوان حمايت از مردم سوريه، پوششي براي توجيه حمايت هاي شان از تروريست ها است.

4- در ميان تمامي كشورهاي عربي- اسلامي، رژيم سوريه و شخص بشار اسد، از بيشترين حمايت هاي مردمي برخوردار است. علت اصلي مقاومت و ايستادگي حاكميت در برابر تمامي فشارها طي يك سال گذشته، همين حمايت هاي مردمي است. كساني كه در وراي مرزهاي اين كشور توطئه سرنگوني بشار اسد را طراحي كردند و گروه هايي را بدين منظور مسلح كرده و به درگيري ها و بحران آفريني ها در سوريه دامن زدند، گمان مي كردند ظرف يكي دو ماه مي توانند بشار اسد را ساقط كرده و عوامل خود را در دمشق بر كرسي قدرت بنشانند.

اگر اين پيش بيني تحقق نيافت، دليل اصلي آن برخورداري حكومت اسد از حمايت فراگير و گسترده مردمي است. دليل اصلي حمايت هاي مردمي از حاكميت در سوريه و مخالفت هاي مردمي با حاكميت در ديگر كشورهاي عربي- اسلامي را بايد در سياست هاي حكام به ويژه در عرصه سياست خارجي اين كشورها طي سال هاي گذشته جست وجو كرد. در حالي كه سياست خارجي كشورهايي چون مصر مبني بر هم پيمان شدن با آمريكا و رژيم صهيونيستي براي مردم مصر طي دهه هاي اخير، توليد حقارت و خفت و خواري كرده، سياست خارجي سوريه مبني بر حضور در جبهه مقاومت ضدصهيونيستي و حمايت همه جانبه از فلسطيني ها، براي سوري ها توليد افتخار كرده است. در خلال جنگ هاي 33 روزه و 22 روزه، كشورهايي چون مصر و عربستان در كنار صهيونيست ها براي شكست حزب الله در لبنان و حماس در غزه تلاش كردند، اما كشور سوريه در خلال اين دو جنگ، حامي سرسخت حزب الله و حماس بود. مردم مسلمان در كشورهاي عربي- اسلامي به خوبي با اين نوع سياست هاي متفاوت آشنا بوده و به همين دليل در مصر، مردم به صورت يكپارچه عليه حسني مبارك قيام كرده و او را عامل آمريكا و رژيم صهيونيستي معرفي مي كنند، لكن همين مردم در سوريه از بشار اسد در مقابل تروريست هايي كه خود را مردم معرفي مي كنند، حمايت مي نمايند.

5- مواضع مقام هاي غربي و رژيم صهيونيستي، به خوبي پرده از پشت صحنه هاي فشار بر رژيم سوريه بر مي دارد. مقام هاي صهيونيستي كه از عوامل اصلي پشت صحنه ناآرامي ها در سوريه هستند و تاكنون ارتش سوريه، بسياري از تجهيزات و بمب هايي كه تروريست ها در اختيار داشته اند را كشف كرده و اسرائيلي بودن اين تجهيزات آشكار شده، طي ماه هاي اخير اظهاراتي داشته اند كه اين اظهارات اهداف پنهاني تروريست ها و حاميان آنها را آشكار مي سازد. در چندين نوبت مقامات رژيم صهيونيستي از جمله نتانياهو اعلام كرده اند كه در صورت سقوط اسد در سوريه ضربه كاري بر پيكر حز ب الهي لبنان وارد مي شود. همچنين اعلام كرده اند چنانچه طرح ساقط كردن اسد در سوريه با شكست مواجه شود، بزرگ ترين شكست راهبردي در تاريخ رژيم صهيونيستي به اين رژيم وارد خواهد شد. چند روز پيش وزير دفاع رژيم صهيونيستي اعلام كرد: «سقوط اسد ضربه اي جدي به ايران خواهد بود و واسطه هاي ضداسرائيلي ايران در لبنان و غزه آسيب خواهد ديد.»

موارد ذكر شده براي فهم چرايي دفاع ايران از سوريه در حوادث اين كشور كفايت مي كند. دقت و تأمل در اين موارد آشكار مي كند كه جبهه مقابل حاكميت در سوريه داراي ماهيتي آمريكايي- صهيونيستي است. متأسفانه برخي از كشورهاي همجوار با سوريه با وجود ادعاهاي اسلام گرايي و ضديت با نظام استكبار جهاني و طرفداري از حقوق مسلمانان و به ويژه فلسطيني ها، هم اكنون درهمراهي با ديگر متحدان عرب آمريكا در منطقه مانند عربستان، قطر، اردن و ... در ماجراي سوريه در پازل آمريكا و براي تأمين منافع رژيم صهيونيستي بازي مي كنند.

دکتر یدالله جوانی
منبع: http://www.basirat.ir/

انتخابات فراموش نشود

مردم ایران با هوشیاری و زمان‌شناسی بسیار دقیق و به‌موقع برای انتخابات مجلس نهم در 12 اسفند سال گذشته، بسیار باشکوه و حماسی پای صندوق‌های رأی حاضر شدند و با حضور اعجاب‌آورشان بیشتر نمایندگان‌شان را انتخاب و بسیاری از توطئه‌های برملانشده دشمن را خنثی کردند. در این میان، 65 کرسی مجلس خالی ماند که تکلیف آن و اینکه چه کسی برای چهارسال آینده آن را در اختیار می‌گیرد، باید دو روز دیگر یعنی 15 اردیبهشت روشن شود. حضور مردم شهرهایی که نمایندگانشان در مجلس کامل نشده، در پای صندوق‌های رأی بسیار ضروری است؛ چراکه نامزدهای متعدد مرحله اول در رقابت با رقبا غربال شده‌اند و با آمدن دو رقیب برای رقابت بر سر یک کرسی، کار را برای رأی‌دهنده آسان کرده‌ و در عین‌حال، اهمیت آن را نیز بالا برده‌اند. در برخی شهرها مانند تهران برگزاری مرحله دوم بسیاربسیار مهم است؛ زیرا باید 25 نماینده از 30 نماینده آن انتخاب شوند. نقش پررنگ نمایندگان تهران در فعالیت‌های مجلس حکم می‌کند که باید برای تکمیل سهم تهران، حضور گسترده و مدبرانه‌ای صورت گیرد تا مابقی نمایندگان، شایستگان حقیقی باشند که به مجلس نهم راه پیدا می‌کنند.

ارزش و مقام معلم

 شرافت و مرتبت معلم زماني اهميت دارد كه بتواند شان خداوند و پيامبران را در  وجود خود محقق سازد  و پيوند انسان به هدف متعالي خلقت يعني عبادت را برقرار سازد. لذا در اين تعريف شهيد مرتضي مطهري  يكي از آن معلمان راستين است كه اولاً با نگاه  تركيبي  به همه معارف بشري نظر مي كند و ثانيا  تمامی  تلاشهاي علمي و عملي را  مقدمه اي براي عبادت مي داند و در اين راه به مرحله سوم دينداري راه مي يابد  و  با شهادت، عبادت عملي و علمي خود را كامل مي سازد . به همين مناسبت روز شهادت اين بزرگ مرد فرزانه (11  ارديبهشت ) را روز معلم ناميدند.

  هنر معلمي:

 معلمي شغل و حرفه نيست، بلکه ذوق و هنر توانمندي است معلمي در قرآن به عنوان جلوه اي از قدرت لايزال الهي نخست ويژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالي است. در نخستين آيات قرآن که بر قلب مبارک پيغمبر اکرم (ص) نازل شد، به اين هنر خداوند اشاره شده است:

 اقرا باسم ربک الذي خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذي علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم. (علق: 1ـ 5) بخوان به نام پروردگارت که جهانيان را آفريد. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کريمترين است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمي دانست.

 در اين آيات خداوند، خود را ?معلم? مي خواند و جالب اين که معلم بودن خود را بعد از آفرينش پيچيده ترين و بهترين شاهکار خلقت، يعني انسان آورده است.  مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرينش قرارداد. نوعي انساني را که هيچ نمي دانست، به وسيله قلم آموزش

 داد که اين از اوج خلاقيت و هنر شگفت خداوند در امر آفرينش حکايت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد

 از اين رو، مي توان گفت که هنر شگفت معلمي از آن خداوند عالم است.

 شهيد ثاني رحمت الله درباره هنر معلمي خداوند مي فرمايد:

 خداوند از آن جهت به وصف (اکرميت) و نامحدود بودن کرامتش، توصيف شد که علم و دانش را به  بشر ارزاني داشته است. اگر هر مزيت ديگري، جز علم و دانش، معيار فضيلت به شمار مي رفت،  شايسته بود همان مزيت با وصف (اکرميت) در ضمن اين آيات همراه و هم پا گردد و آن مزيت به  عنوان معيار کرامت نامحدود خداوند به شمار آيد. کرامت الهي در اين آيات با تعبير ?الاکرام? بيان شده است. چنين تعبيري مي فهماند که عالي ترين نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترين مقام و جايگاه  او، يعني علم و دانش هم طراز است.

  به همين جهت امام خميني (ره) مي فرمود:

 معلم اول خداي تبارک و تعالي است ..... به وسيله وحي؛ مردم را دعوت مي کند به نورانيت؛ دعوت مي کند به محبت؛ دعوت مي کند به مراتب کمالي که از براي انسان است.

 معلّمي برتر از شهادت

 حضرت امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:? هنگامي که روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي کند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت ?. اين ارزش بدان جهت است که شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان  و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.

 توصيه امام سجاد (ع) به دانش آموزان

 امام سجاد (ع) در زمينة حفظ حقوق معلم مي فرمايد: ? حق معلم بر تو آن است که همواره، با ديدة  تعظيم و تکريم به او بنگري، مجلس او را گرامي بداري و به سخنانش با دقت گوش دهي، رو به جانب او بنشيني و صدايت را در حضورش بلند نکني ?.

 لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد

 مرحوم شهيد ثاني در مورد لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد مي نويسد: ? معلم بايد دربارة شاگردان، خواهان اموري باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستي کند. و از هرگونه شر و بدي که براي خويش    نمي پسندد براي شاگردانش نيز نپسندد؛ زيرا اين گونه دلسوزي و برابر انديشي نسبت به شاگردان، حاکي از کمالِ ايمانِ معلم و حُسن رفتار و برادري، نمايانگر روح تعاون و همبستگي معلم نسبت به آنان مي باشد? .

 حقوق معلم در آينة فرمايشات حضرت سجاد (ع)

 حضرت سجاد (ع) در فرمايشات خود سفارش بسياري در حفظ حقوق معلم از سوي شاگردان دارند        و مي فرمايد:? حق کسي که عهده دار تعليم توست آن است که او را بزرگ شماري و مجلس او را سنگين بداري و نيکو به وي گوش فرا دهي و روي خود را بر او کني و با او بلند سخن نگويي و کسي را که از او چيزي        مي پرسد تو پاسخ ندهي و بگذاري که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هيچ کس به صحبت ننشيني و در محضر او بدگويي از کسي نکني و اگر از او در نزد تو بدگويي شد از او دفاع کني و عيب پوشش باشي و فضايل و مناقب او را آشکار کني و با دشمنش همنشيني نکني و با دوستش دشمني نورزي؛ پس چون چنين کردي، فرشتگان خداي تعالي به سود تو گواهي خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط براي خدا بوده نه به خاطر مردم ?.

 

 داستاني زيبا از رابطه شاگرد و معلم:

 بهترين نوع اين رابطه که سرشار از ادب و فروتني است، در داستان حضرت موسي (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسي (ع) مأمور شد تا از بنده اي صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوي اين معلم و شاگرد را اين چنين بيان مي کند:

موسي به او گفت: ?آيا از تو پيروي کنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده که مايه رشد است به من بياموزي؟ گفت : ?تو هرگز هم پاي من نمي تواني صبر کني و چگونه در مورد چيزهايي که از آن شناخت نداري، شکيبايي مي کني؟? گفت: ?اگر خدا بخواهد، مرا شکيبا خواهي يافت و در هيچ کاري

 نافرماني تو نمي کنم?. گفت: اگر به دنبال من آمدي، چيزي از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگويم.?

   معلمي در کلام امام خميني (ره):

 نقش معلم در جامعه، نقش انبياست؛ انبيا هم معلم بشر هستند. تمام ملت بايد معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم. 

 معلم در سخنان مقام معظم رهبري:

 دست تواناي معلم است که چشم انداز آينده ما را ترسيم مي کند. اگر مي بينيد که اميرمؤمنان، مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايد: ?من علمني حرفاً فقد صيرني عبداً؛   هرکس چيزي به من بياموزد، مرا غلام خويش کرده است.? اين بيان براي ما درس است تا معلمان، قدر

 خود را بدانند و تشخيص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت يک ملت مؤثر است. 

  معلم در کلام استاد مطهري:

 معلم بايد نيروي فکري متعلم را پرورش دهد و او را به سوي استقلال رهنمون شود. بايد قوه ابتکار او   را زنده کند؛ يعني در واقع، کار معلم آتش گيره دادن است. فرق است ميان تنوري که شما بخواهيد آتش از بيرون بياوريد و در آن بريزيد تا آن را داغ کنيد و تنوري که در آن هيزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گيره از خارج مي آوريد و آن قدر زير اين چوب ها و هيزم ها قرار مي دهيد که اينها کم کم  

 مشتعل  شود.

  مقام معلم

 مي توان در سايه آموختن                           گنج عشق  جاودان اندوختن

اول از استاد، ياد آموختيم                           پس، سويداي سواد  آموختيم

از پدر گر قالب تن يافتيم                            از معلم جان روشن   يافتيم

اي معلم چون کنم توصيف تو                       چون خدا مشکل توان تعريف تو

اي تو کشتي نجات روح ما                         اي به طوفان جهالت نوح  ما

يک پدر بخشنده آب و گل است                      يک پدر روشنگر جان و دل است

ليک اگر پرسي کدامين برترين                     آنکه دين آموزد و علم  يقين

استاد حسين شهريار

هفنه معلم بر همه معلمان مبارک

جزئيات نحوه شهادت حضرت زهرا (س) به روايت رجبي دواني

سؤال: جايگاه بيعت در زمان پيامبر چگونه بوده است؟

رجبي دواني: بيعت از قبل از اسلام بوده است و اعلام وفاداري، اطاعت، تبعيت و عدم خيانت به بزرگي است و در اسلام رنگ و لعاب شرعي به خود گرفت و تعهداتي را براي فرد به وجود آورد. با بيعت مراتب اطاعت و وفاداري را به رهبر بايد اعلام نمود و سرپيچي از فرامين او خلاف شرع خواهد بود.

در ديدگاه شيعه از آن‌جايي که رهبر معصوم است ديگر موقعيتي پيش نخواهد آمد که رهبر صلاحيتش را از دست بدهد و شما مجاز به نقض بيعت باشيد، البتهاهل تسنن به اين قائل نبودند و حتي در مورد عثمان بیعت را نقض کردند، اما با روي کار آمدن اميرالمؤمينن مي‌بينيم که به راحتي بيعت مي‌شکنند و بعد از آن مي‌بينيم که اين مسئله در فقه اهل تسنن مبنا پيدا مي‌کند و مواردي بيان مي‌شود که مي‌توان از رهبر اطاعت نکرد و حتي مي‌توان رو در روي او ايستاد.

بدترين و سخت‌ترين رفتار غاصبين خلافت با خاندان پيامبر

غاصبين خلافت با بني اميه و بني زهره کنار مي‌آيند، حتي با ابوسفيان که در موقع رحلت پيامبر در مدينه نيست کنار آمده و به او باج مي‌دهند با انصار مخالف مدارا مي‌کنند، اما بدترين و سخت‌ترين رفتار را با خاندان پيامبر انجام مي‌دهند. امام رضا (ع) فرمودند: «فرض کنيد اين آيه شريفه «قل لا اسئلکم عليه اجرا الا الموده في القربي» مردم مي‌خواستند زحمات پيامبر را جبران کنند و به حضرت پاداشي بدهند آيه آمد: اي پيامبر بگو من هيچ اجر و مزدي در برابر رسالتي که انجام دادم از شما نمي‌خواهم به جز محبت خويشان نزديک من، اين بود عمل به آيه قرآن که بدترين رفتار را با خاندان او بکنيد؟!»

بهترين و نزديک‌ترين نقل به شيعه را ابن قطيبه دينوري در کتاب «الامامه و السياسه» آورده است ترجمه اين کتاب با عنوان امامت و خلافت موجود است. در اين کتاب با بيان مطالبي، ارکان اعتقادي اهل تسنن به لرزه درآمده، برخي به دروغ معتقدند اين مطالب را شيعه اضافه کرده در حالي که اين‌طور نيست. برخي معتقدند اين فرد وجود خارجي ندارد!‌ متأسفانه وقتي نخواهند حق را بپذيرند دست به هر کاري مي‌زنند.

چند روز پس از غصب خلافت ...
 

ابن قطيبه دينوري مي‌گويد: «چند روز پس از غصب خلافت عمر ابن خطاب به ابوبکر گفت تا علي بيعت نکند پايه‌هاي خلافت محکم نخواهد شد و براي حکومت خطرساز خواهد بود. بايد از او بيعت بگيريم. ابوبکر اين نظر را پذيرفت و قنفذ غلام آزاد شده عمر را نزد علي فرستاد و به او گفت به او بگو خليفه رسول الله تو را مي‌طلبد. قنفذ آمد و پيام را داد.

علي (ع) خطاب به ابوبكر: چه زود به رسول خدا دروغ بستيد!

حضرت فرمود: چه زود به رسول خدا دروغ بستيد! قنفذ به ابوبکر گزارش داد، ابوبکر مدتي طولاني گريست و گفت: دوباره نزد او برو و بگو خليفه رسول خدا از تو درخواست مي‌کند نزد او بيايي. قنفذ پيام را رساند. حضرت فرمودند: چيزي را ادعا کرده که شايسته او نيست و قنفذ را رد کرد ابوبکر دوباره گريست و براي بار سوم او را فرستاد که باز هم حضرت او را رد کردند.

عمر: مي‌خواهم اين خانه را با اهل آن به آتش بکشم اگرچه دختر پيامبر در آن باشد اين کار را خواهم کرد

عمر گفت علي به صورت مسالمت آميز نمي‌آيد بايد اجازه دهي بر او سخت بگيريم ابوبکر اجازه داد و عمر همراه با گروهي به طرف خانه علي حرکت کرد، در حالي‌که شعله آتشي در دست داشت از او پرسيدند چه مي‌خواهي بکني گفت: مي‌خواهم اين خانه را با اهل آن که مرکز توطئه‌اي بر عليه خلافت ما شده به آتش بکشم. به او گفته شد دختر پيغمبر در اين خانه هست گفت: اگرچه او باشد اين کار را خواهم کرد و نزديک آمد.»
 

ابن ابي الحديد در کتاب «شرح نهج البلاغه» به نقل از کتاب «سقيفه» ابوبکر جوهري که اين کتاب از دست رفته ولي ابن ابي الحديد در اختيار داشته نقل مي‌کند، «عمر با سيصد نفر رجاله (نه به معني پياده در برابر سواره بلکه به نوعي معناي منفي دارد و مقصود آدم‌هاي بي سر و پا مي‌باشد) به طرف خانه حضرت زهرا رفتند.»

عمر: اي‌دختر پيغمبر! مي‌دانم نزد پدرت چقدر محبوب بودي اما ...

ابن قطيبه ادامه مي‌دهد: «آمد و فرياد مي‌زد، اي‌دختر پيغمبر! مي‌دانم نزد پدرت چقدر محبوب بودي اما افرادي را که در خانه‌ات پناه گرفته‌اند را بايد به ما تسليم کني وگرنه خانه‌ات را آتش مي‌زنم حضرت زهرا (س) پشت درب خانه آمدند و فرمودند: اي پسر خطاب اين بود عمل به سفارش پيامبر؟! هنوز کفن پدرم من خشک نشده شما با خاندان او اين‌گونه رفتار مي‌کنيد؟!»

عمر: آتش زدن اين خانه از آن‌چه پدر تو آورده است مهم‌تر است

در نقل ديگر گفته است: «آتش زدن اين خانه از آن‌چه پدر تو آورده است مهم‌تر است. حضرت زهرا (س) به شدت منقلب شده و خطاب به پيامبر فرمودند: «يا ابتاه بعد از تو ما از پسر ابي قحافه و پسر خطاب چه‌ها که نديديم» و استغاثه نمودند که «خدايا به فرياد ما برس» استغاثه حضرت به‌قدري سخت و سنگين بود که کساني‌که همراه عمر آمده بودند از شدت تأثر نزديک بود قلب‌هايشان پاره‌پاره شود و جگرهايشان دريده شود و گفتند ما اين کار را نمي‌کنيم و آن‌جا را ترک کردند، اما گروهي با عمر ماندند.»

در ادامه به باز شدن در اشاره كرده اما چگونگي باز شدن در را نمي‌گويد اما در منابع شيعه آمده: «عمر تهديد را عملي کرد آتشي را به در انداخت و وقتي در نيم سوز شد با لگدي محکم در را گشود حضرت زهرا پشت در بودند و بين در و ديوار ضربتي به حضرت وارد شد و حضرت بيهوش شده و بر زمين افتادند، آن‌ها وارد منزل شدند.»

زبير در خانه زهرا(س) در دفاع از علي شمشير كشيد اما ...

ابن قطيبه و ديگر منابع سني هم نقل کردند که «به سمت حضرت علي رفتند. زبير بد عاقبت در آن‌جا در دفاع از اميرالمؤمنين سلاح کشيد او را خلع سلاح کردند و به سراغ اميرالمؤمنين رفتند و بازوان حضرت را بستند و ايشان را کشان کشان مي‌بردند.»

به دستور عمر قنفذ با غلاف شمشير به قدري بر دستان زهراي اطهر زد که دست ايشان کبود، توانشان زايل و دوباره بي‌هوش شدند

باز اين‌جا نقل شيعه است که «حضرت زهرا به هوش آمدند و لباس حضرت را گرفتند و گفتند نمي‌گذارم با پسرعمويم اين‌گونه رفتار کنيد به نقلي خود عمر و به نقل ديگر به دستور او قنفذ با غلاف شمشير به قدري بر دستان حضرت زدند که دست ايشان کبود شد و توانشان زايل شد و دوباره بي‌هوش شدند و آن‌ها اميرالمؤمنين را بردند و به داخل مسجد بُرده.

علي (ع): اي عمر تو امروز کار را براي ابوبکر درست ميكني که فردا به تو باز گرداند

عمر شمشير بالاي سر حضرت گرفت و گفت بايد با خليفه رسول خدا بيعت کني. حضرت فرمودند اگر بيعت نکنم چه؟ گفت: با همين شمشير سر از تنت جدا خواهيم کرد. فرمود: اي عمر مرکب خلافت را بپوش که تو امروز کار را براي ابوبکر درست ميكني که فردا به تو باز گرداند و سپس خطاب به مردم بي بصيرت جاهلي که آن‌جا بودند فرمودند: اي مردم نگذاريد امري را که خداوند در خاندان پيامبرتان قرار داده از بين آن‌ها خارج شود که سعادت دنيا و آخرت را از دست مي‌دهيد. در اين‌جا ابوعبيده جراح گفت: اي علي کسي منکر فضائل تو نيست تو خدمات زيادي کردي اما بدان مردم بر روي ابوبکر توافق کرده‌اند و فرصت براي به خلافت رسيدن تو هم زياد است!»

عمر: اي علي ما تو را به برادري رسول خدا به رسميت نمي‌شناسيم

عمق خباثت اينان اين‌جاست که حضرت فرمودند: «با برادر پيامبرتان و بنده خدا اين‌گونه رفتار مي‌کنيد؟ عمر گفت: بنده خدا آري اما ما تو را به برادري رسول خدا به رسميت نمي‌شناسيم.

زهراي اطهر: دست از علي برنداريد که به خدا قسم به سوي قبر پيامبر مي‌روم و در حق همه شما نفرين مي‌کنم

حضرت زهرا به هوش آمده و وقتي ديد حضرت را برده‌اند با وجود اينکه آسيب ديده بودند به مسجد آمدند و وقتي آن صحنه را ديدند به شدت برآشفتند و گفتند دست از علي برنداريد که به خدا قسم به سوي قبر پيامبر مي‌روم و در حق همه شما نفرين مي‌کنم و حرکت کردند که بروند.

حضرت علي به سلمان فرمودند: «برو و جلوي دختر رسول خدا را بگير که اگر نفرين کند خدا عذابي خواهد فرستاد که هيچ کس روي زمين باقي نمي‌ماند.» سلمان جلو آمد و گفت: اي دختررسول خدا پدر شما رحمه للعالمين بود شما نفرين نکنيد. حضرت فرمودند: «بگذار حقم را از اين نامردان بگيرم»؛ سلمان گفت: اين گفته من نيست فرموده اميرالمومنين است.»

آن‌چه حضرت زهرا را به اوج رسانده ولايت‌مداري ايشان است

آن‌چه حضرت زهرا را به اوج رسانده ولايت‌مداري ايشان است، تا شنيد که حضرت دستور داده‌اند متوقف شده و اطاعت كردند و گفتند: «شکيبايي مي‌کنم اما از خدا مي‌خواهم که بين ما و اين‌ها داوري کند» ابوبکر اين صحنه را که ديد به شدت به هم ريخت و گفت: دست از علي برداريد ما او را ملزم به بيعت نمي‌کنيم و اميرالمؤمنين همراه با حضرت زهرا بيعت نکرده مسجد را ترک کرده و به منزل رفتند.

منابع سني: اعتبار علي به زهرا بود و تا او زنده بود حضرت علي مقابل اين‌ها مي‌ايستاد!

نقل ديگري در منابع سني هست که ابن قطيبه نياورده است.« ابوبکر دستش را جلو آورد و به دست علي زد و عده اي فرياد زدند که بيعت کردند» اما اين نقل معتبر نيست و ديگر منابع اهل سنت هم مي‌گويند تا حضرت زهرا زنده بودند علي بيعت نکرد. آن‌ها مي‌گويند اعتبار علي به زهرا بود و تا او زنده بود حضرت علي مقابل اين‌ها مي‌ايستاد!

علي (ع) براي اتمام حجت حضرت زهرا را سوار بر مرکبي نموده و دست حسنين را گرفته و شبانه به سراغ اصحاب پيامبر رفتند

سني ها اين مدت را شش ماه مي‌دانند در صورتيکه يکي از کارهايي که حضرت علي در مقابله با جنگ نرم دشمنان داشتند که سني و شيعه هم نقل کرده‌اند عبارت بود از اينكه براي اتمام حجت حضرت زهرا را سوار بر مرکبي نموده و دست امام حسن و امام حسين را گرفته و شبانه به سراغ اصحاب با سابقه پيامبر و عمدتاً ‌انصار رفتند و با آن‌ها مطرح کردند، که چرا مرا رها کرديد و با اين‌ها بيعت کرديد مگر با من بيعت نکرده بوديد؟ آن‌ها گفتند اگر تو زودتر آمده بودي ما هيچ‌کس را بر تو برتري نمي‌داديم حضرت فرمودند: سبحان الله انتظار داشتيد پيکر پيغمبر را به عنوان وصي او دفن نشده روي زمين باقي بگذارم و بر سر قدرت باقي مانده با مدعيان آن درگير شوم؟ آن وقت خود شما به من چه مي‌گفتيد؟

علي (ع): در موقعيتي که کسي حاضر نيست در دفاع از من سر خود را بتراشد چطور مي‌خواهد از جانش مايه بگذارد

حضرت زهرا با آن‌ها صحبت کردند آن‌ها قول دادند که حضرت را ياري کنند و قرار گذاشتند فردا در فلان ساعت در فلان نقطه همه با سلاح هايشان حاضر شوند تا بر ضد غاصبان قيام کنند منتها شرطي هم گذاشتند که براي شناسايي سرهايشان را بتراشند طبق نقل منابع سني در موعد مقرر تنها سه نفر حاضر شدند سلمان، ابوذر و مقداد و عمار هم با تأخير خود را رساند. حضرت چند ساعت معطل ماندند اما حتي يک نفر هم نيامد و در آخر فرمود در موقعيتي که کسي حاضر نيست در دفاع از من سر خود را بتراشد چطور مي‌خواهد از جانش مايه بگذارد لذا از مقابله مسلحانه با دستگاه خلافت صرف نظر نمودند.
 

شيعه همين نقل را دارد منتها با اين تفاوت که مي‌گويد: حداقل سه بار تکرار شد حتي نقل است چهل شب تکرار شد قرار مي‌گذاشتند اما سر قرار دوازده نفر مي‌آمدند و وقتي حضرت ديدند کسي نمي‌آيد فرمودند که (در نهج البلاغه هم آمده است): «در کار خويش انديشيدم خواستم با اين‌ها مقابله کنم ديدم با اين گروه اندک اين‌ها از بين مي‌روند و خوش نداشتم اين‌ها را ازدست بدهم، لذا خار در چشم و استخوان در گلو ميراث الهي خود را تاراج رفته مي‌ديدم.»

علي(ع) و استفاده زيبا از منطق دشمن بر عليه او

در جلسه‌اي که حضرت را به زور آوردند بسيار زيبا از منطق دشمن بر عليه آن‌ها استفاده کرد و فرمود:.« شما چرا انصار را از صحنه خارج کرديد؟» گفتند: چون سابقه اسلام ما از آن‌ها بيشتر بود و ما خويشان پيامبر بوديم و به جانشيني پيامبر سزاوارتر بوديم. حضرت فرمودند: «من با اينکه ادله بسياري دارم بر حقانيت خودم اما بر همين ادله شما استناد مي‌کنم. اگر قدمت در اسلام و خويشاوندي با پيامبر ملاک است خود مي‌دانيد که سابقه اسلام من از همه شما بيشتر است و نزديک ‌ترين خويشان اويم.»

پدر ابوبكر: اگر به سن است که من پدر او هستم، من بايد خليفه شوم و نه او!

در منابع خود اهل تسنن آمده: «بعد از قضيه غصب خلافت در سقيفه وقتي خبر انتخاب ابوبکر به جامعه رسيد عده‌اي از جمله قحافه پدر ابوبکر تعجب کردند که چطور ابوبکر انتخاب شده، در جواب گفتند: چون سنش بيشتر از بقيه بود  قحافه گفت: اگر به سن است که من پدر او هستم من بايد خليفه شوم و نه او!»

آگاهي بخشي به مردم در راستاي حقانيت خويش روشي بود که اشاره کرديم. در سقيفه سه نفر وارد شدند و بين انصار اختلاف انداختند اما چطور خلافت ابوبکر در جامعه جا افتاد و غدير به فراموشي سپرده شد؟

ابوبکر از تيره‌هاي مهم قريش نبود و به همين دليل بني اميه و بني زهره با او مخالف بودند، آن‌ها هم دشمن علي بودند، اما ابوبکر را در شأن خود نمي‌دانستند. برخي ديگر در قريش هم همين نظر را داشتند. انصار هم که نمي‌خواستند خلافت به دست مهاجرين بيفتد، اما چطور شد که ابوبکر پذيرفته شد؟

همان طور که گفته شد اين دو تيره مهم را با دادن وعده متقاعد کردند و اين در حالي است كه هنوز ابوسفيان در سفر تجاري به سر مي‌برده اما به سبب آن‌که خطر اصلي را بني‌هاشم مي‌دانستند مجاب شدند که فعلاً ‌از ابوبکر که از تيره اي پايين است حمايت کنند تا بعداً‌ خلافت را از اين تيره پست بيرون آورده و خود به خلافت برسند.

انصار و اختلافي که بين آنها دو دستگي ايجاد كرد

انصار هم به سبب اختلافي که بينشان ايجاد شد، دو دسته شدند. توده‌هاي انصار برايشان سؤال ايجاد شد، اما بزرگان انصار توجيه کردند. اوسي‌ها گفتند ما مجبور بوديم اين فرد را بپذيريم تا خلافت به خزرجي‌ها نرسد و گروه ديگر انصار هم توجيه کردند که با توجه به فرمايش پيامبر که فرمودند بايد جانشين ايشان از قريش باشد، فرقي نمي‌کند که چه کسي باشد.

البته در تاريخ داريم غاصبين خلافت احساس آرامش نمي‌کردند، تا اين‌که قبيله‌اي به نام «اسلم» كه براي خريد خواروبار وارد مدينه شده‌ بودند. عمر به اين‌ها گفت: ما خواروبار شما را با قيمت مناسب در اختيارتان قرار مي‌دهيم به شرط آن‌که با خليفه ما بيعت کنيد و آنها مي‌پذيرند.

جريان گسترده مخالفت و سرپيچي نسبت به حکومت مدينه در دوره ابوبكر

يکي از علل هم که باعث شد مخالفت‌هاي جدي با ابوبکر صورت نگيرد اين بود که بعد از انتشار خبر رحلت پيامبر و کنار زدن اميرالمؤمنين و روي کار آمدن ابوبکر، يک جريان گسترده مخالفت و سرپيچي نسبت به حکومت مدينه در کل عربستان پديد آمد، تا حدي که گروهي از اسلام برگشتند مي‌گفتند اگر اسلام حقيقتي داشت بايد همان چيزي که پيامبر گفته بود انجام مي‌شد. عده‌اي هم که زکات را باج مي‌دانستند و برايشان دادن زکات سخت بود وقتي ديدند کس ديگري روي کار آمده دو دسته شدند گروهي به کل منکر زکات شدند (که مرتد محسوب مي‌شوند) و گروهي هم گفتند به اين دولت زکات نمي‌دهيم. (جريان مانعين زکات)

شكل ‌گيري جريان پيامبران دروغين در زمان ابوبكر

جريان ديگري که پديد آمد پيامبران دروغين بود، که چند نفر پيدا شدند و عده ‌پيامبري کردند و گروهي هم به آن‌ها پيوستند. فتنه‌اي بر پا شد و ابوبکر مجبور شد با اين‌ها مقابله کند و بهانه هم اين بود که اساس اسلام در خطر است دراين شرايط ديگر کسي به فکر اين نمي‌افتاد که خليفه غاصب است و ...

کشتارهاي وسعي در اين مورد اتفاق افتاد (توسط خالد ابن وليد) که توانست شبه جزيره عربستان را از اين فتنه آرام کند. ابوبکر در اواخر عمرش از بيم آن‌که اصحابي که در اين جنگ‌ها ورزيده شده‌اند خطري براي حکومتش باشند به بهانه گسترش اسلام آن‌ها رابه جنگ فرستاد و فتوحات را آغاز کرد و نگذاشت آن‌ها به مدينه بازگردند که ديگر عمرش کفاف نداد و دومي روي کار آمد.

علت اصلي جا افتادن ابوبکر رقابت بين مهاجران و شرايط پديد آمده بود

علت اصلي جا افتادن ابوبکر رقابت بين مهاجران و شرايط پديد آمده بود، حتي طبق نقل امام باقر(ع):  امام علي (ع) با ابوبکر بيعت نکردند تا زماني که احساس کردند اگر بيعت نکنند شعار لا اله الا الله و محمداً‌ رسول الله در خطر نابودي است و آن در موقعيتي بود که متنبيان (مدعيان دروغين پيامبري) و مرتدان به طرف مدينه حمله آورده بودند. حضرت ابوبکر را خبر کردند و گفتند براي آن‌که خيالت از جانب من راحت باشد و بتواني با اين‌ها مقابله کني به خانه من بيا و من در خانه با تو بيعت مي‌کنم و همين هم شد.