نکات کوتاه اخلاقی از علما

امام خمینی (ره):

«و سعی کن از مجالسی که انسان را از یاد خدا غافل می کند پرهیز نمایی که با خو گرفتن به این مجالس، ممکن است از انسان سلب توفیق شود که خود مصیبتی است جبران ناپذیر» (نامه ۶۱/۲/۸ به سید احمدآقا)

آیه الله بهاء الدینی (ره):

«اگر زرنگ هستید، در دستگاه خدا زرنگ باشید» (کتاب نردبان آسمان، ص ۱۸۳)

«نفس از موجودات ناری است و دشمنی آن با انسان، از شرق و غرب هم بیشتر است» (کتاب سیری در آفاق، نوشته حسین حیدری کاشانی، ص ۱۸۱)

«برای  رهایی از مشکلات، راه هایی است که بهترین آنها را خود ما حس کرده ایم و به کمک آنها به حاجت هایمان رسیده ایم، که چهار چیز است: نذر کردن گوسفند  برای فقرا، خواندن حدیث کساء به طور پی در پی، پرداختن صدقه و ختم صلوات».  (کتاب آیت بصیرت، ص ۶۸)

«یاد خدا [صرفاً] سبحان الله و الحمدلله  گفتن نیست؛ بلکه یاد خدا آن است که واجبات را انجام دهیم و اگر به محرمات  الهی رسیدیم از آن دوری کنیم». (سیری در آفاق، ص ۱۴۶)

علامه طباطبایی (ره):

«ممکن  است انسان گاهی از خدا غافل شود و خدا یک تب سخت خطرناک چهل روزه به او  بدهد، برای این که یک بار از ته دل بگوید: یا الله». (جرعه های جانبخش،  نوشته غلامرضا گلی زوار، ص ۳۸۰)

«گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را عقب می اندازد». (ز مهر افروخته، نوشته سید علی تهرانی، ص ۸۳)

آیه الله  حسن   زاده   آملی:

«یکی  از اهم مراقبات این است که انسان، واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد... وقتی واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف می شود؛ یعنی قلم او هرزه و نوشته هایش زهر آگین خواهد شد». (مجموعه مقالات آیه الله حسن  زاده، ص ۱۲۶)

«تسویف یعنی سَوفَ سَوفَ کردن، یعنی امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن. [ولی] وقت نیست، و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درست بسازیم». (مجموعه مقالات، ص ۱۷۶)

« نزد اولیاء الله مجرب است که اکثار ذکر شریف «یا حیُّ یا قیّومُ یا مَن لا اله الّا انت» موجب حیات قلب است». (کتاب نامه ها بر نامه ها از آیه الله حسن  زاده، ص ۲۲۶)

آیه الله کشمیری (ره):

«اگر سوره والعادیات روزی ۱۱۰ مرتبه خوانده شود، روزی حلال فراوان خواهد آمد». (روح و ریحان، نوشته علی اکبر صداقت، ص ۸۱)

«آنان که غیض شدید دارند سوره الم نَشرَح لک صدرک» را چند بار بخوانند که شرح صدر می آورد». (آفتاب خوبان، علی اکبر صداقت، ص ۲۹)

«لاحول  و لا قوه الا بالله، روزی صد مرتبه چنان چه در روایت آمده، هفتاد نوع بلا  را از انسان دور می کند که آسان ترین آن غم و اندوه است». (آفتاب خوبان، ص  ۸۳)

آیه الله تألّهی همدانی:

«رضایت امام بر زیارت امام مقدم است و از همین همدان هم می شود امام را زیارت کرد». (یادنامه آیه الله تألّهی همدانی، ص ۲۲)

« می خواهی بدانی ایمان داری یا نه، ملاحظه کن ببین نماز صبحت قضا شود بیشتر غصه می خوری یا ده تومانت از بین برود». (همان، ص ۹۰)

کلمات قصار از علامه طباطبایی رحمة الله علیه

ما از کتاب خدا چه می فهمیم؟

* ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم .

* اعتبارات دنیا نوعاً وفا نمی کند و اگر هم وفا بکند تا دم قبر است و بعداز آن ماییم و ابد ما!

* ما ابد در پیش داریم، هستیم که هستیم.

* ما سرانجام هر چه را در خارج می‌جستیم، در درون یافتیم:

 

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست              از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی

* گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب می‌اندازد.

* درس اخلاق، گفتنی نیست، عمل کردنی است.

* علامه در اواخر عمر مبارکشان دائم می‌فرمودند: توجه! توجه! و این، فراتر از «تذکر» و «تفکر» است.

* بشر باید عاطفه داشته باشد کسی که عاطفه ندارد، یعنی با قرآن دوست نیست!

* رفتن به قبرستان در سازندگی انسان مؤثر است.

* علامه حسن زاده آملی می فرمایند: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی، تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: «دعای سحر حضرت امام باقر علیه‌السلام را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشت‌آفرین شیرین‌تر است»

* حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و مانند استاد خود، مرحوم آیة الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند:

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش         کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟!

توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله سید علی قاضی (ره)        

*   چند سفارش ایشان عبارت است از: اول روخوانی قرآن. می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید. توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(ص) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان!

*   شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [ نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است ].

*   می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.

*   اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب 

*   علامه طباطبایی می فرمودند: « چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان! »

*   « اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب. »

*   از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها. 

*   دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!

                        تا توانی دلی بدست آور *** دل شکستن هنر نمی باشد

 

کیهان -  (گفت و شنود)

نبض
گفت: مگه انگلیس آن همه کینه‌توزی علیه ایران نکرده و مگر هنوز هم به دشمنی‌های خود ادامه نمی‌دهد؟
گفتم: بر منکرش لعنت.
گفت: پس چه خبر شده که انگلیسی‌ها برای ورود به ایران ریسه شده‌اند؟!
گفتم: ولی قرار است مجلس از جایگاه نظارتی و وزارت اطلاعات از جایگاه امنیتی و وزارت خارجه از جایگاه مسئولیت سیاست خارجی خود اینگونه حرکت‌های مشکوک را کنترل کنند.
گفت: چند هفته قبل هیئت پارلمانی اروپا وارد کشور شد و با عوامل فتنه ملاقات کرد و بالاخره معلوم نشد کدامیک از دستگاه‌های مربوطه در وظیفه خود کوتاهی کرده است و هر کدام مسئولیت را به گردن دیگری انداختند.
گفتم: چه عرض کنم؟! دو تا پزشک بر بالین بیماری حاضر شده و دست زیر پتو بردند تا نبض بیمار را بگیرند و بعد از چند دقیقه هر دو اعلام کردند که مورد نگران‌کننده‌ای نیست. بیمار پتو را کنار زد و معلوم شد پزشکان در زیر پتو نبض همدیگر را گرفته‌اند!

ادامه نوشته

«کلمات قصار از مرحوم آیت الله حق شناس»

* اگر انسان واقعاً اهل شنيدن موعظه باشد، تمام در و ديوار او را موعظه می كنند.

* عمر شما در اثر خدمت به مردم زياد مي‌شود.

* دور شدن از بندگى خدا، آغاز مشكلات انسان است.

* سرمايه‌ی اصلى استجابت دعا، اعتقاد است.

* ابتداى سفر الى الله سحرخيزى است.

* بايد نفس اَمّاره را با بيدارى شب و نماز اول وقت كنترل كنيد.


ادامه نوشته

نکات اخلاقی از حضرت آیت اللّه مشکینی (قدس سره)

درهای آسمان باز می‌شود :‍

گاهی سجده‌های طولانی انجام دهید و اصرار کنید تا اشکتان جاری شود. روایت دارد با اصرارهای فراوان، درهای آسمان باز می‌شود و خداوند می‌فرماید: ملائک ببینید بنده من چه می‌کند.

  اهمیت تفکر در زندگی:

 یکی از وظایف مهم انسانی، تفکر است. تفکر، تدبر، نظر و اینها عناوینی است که در روایات زیاد وارد شده است.   

 انسان باید اهل تفکر باشد، تفکر یعنی فکر را به کار انداختن. تدبر نیز در لغت به معنی دنبال کردن است، یعنی مطالبی را که راجع به وضع خودش یا راجع به عالم است، دنبال کند؛ نظر هم به این معنا است. انسانی که تفکر و تدبر در خودش، کارش، حالش و زندگی‌اش نداشته باشد، ناقص است و کان اکثر عبادة ابی‌ذر(ره) التفکر؛ تفکر خودش عبادت است. در روایت آمده که تفکر ساعة خیر من عباده سبعین سنة؛ گاهی یک ساعت تفکر، به اندازه هفتاد سال عبادت و یا بیشتر، ارزش دارد. این‌که حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: ما رایت شیئا الا و قد رایت الله قبله و معه و بعده؛ این تفکر است.

  بالاترین صفت انسانی:

بعضی از اوصاف روحی انسان ملکات نامیده می‌شود، که مشکل پیدا می‌شود و زود هم از بین نمی‌رود، مثل ملکه عدالت در انسان. سال‌ها باید انسان با شیاطین و نفس اماره بجنگد، کشتی بگیرد، زمین بخورد و زمین بزند تا نیروی روحی انسان این قدرت را پیدا کند و قوی بشود تا دیگر در مقابل هوای نفس اسیر نشود؛ به آنجا که رسید، می‌شود ملکه عدالت؛ این همان تقواست ملکه عدالت بالاترین صفت انسان است

 دلیل بزرگداشت اربعین حسینی چیست‌؟

اعتبار اربعین امام حسین (ع‌) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی‌ وفاداران به امام حسین (ع‌) شناخته شده بوده است‌. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات‌ فراوان در باره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه وعبادت است‌، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه(ماه صفر) (از سال 121)،روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است‌.

 

روز سوم این ماه(صفر) از سال 64روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ‌پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.

ادامه نوشته

آشنایی با توصیه‌های معنوی برای شب یلدا


شب یلدا، نخستین شب زمستان و طولانی ترین شب سال است که ایرانی ها طی رسوم کهن خود، به دور یکدیگر جمع می شوند و ضمن دید و بازدید، خوراکی های خاصی مانند هندوانه، انار، آجیل و... را مصرف می کنند.

هنگام شب یلدا، جوانان پای صحبت‌ها و قصه‌های بزرگسالان می‌نشینند و از لابه‌لای داستان‌ها و قصه‌هایی که از زبان این گنج‌های زندگی می‌شنوند، عبرت‌ها و درس‌های بی شماری برای خود می‌اندوزند

ادامه نوشته

اربعین امام حسین(ع) تسلیت باد

کیهان -  (گفت و شنود)

دستاورد
گفت: برخی از مدعیان اصلاحات یک جوری درباره آمریکا حرف می‌زنند که انگار نه انگار همین آمریکا این همه جنایت و آدم‌کشی و غارتگری علیه مردم مظلوم ایران مرتکب شده است.
گفتم: بدجوری هم ذوق‌زده می‌شوند و آب از لب و لوچه‌شان سرازیر می‌شود.
گفت: تعجب می‌کنم که با این بینش و منش چطوری در نظام اسلامی ایران مسئولیت هم گرفته‌اند؟ در حالی که انگار غیر از قربون صدقه رفتن آمریکا هیچ وظیفه‌ای ندارند.

ادامه نوشته

کیهان- (گفت و شنود)


زرهپوش
گفت: آقای یونسی گله کرده است که هنوز وزارت اطلاعات به طور کامل از سوی دولت اعتدال تسخیر نشده است!
گفتم: کلید دولت اعتدال که سوئیچ بولدوزر از کار درآمد، حالا با اظهارات آقای یونسی معلوم می‌شود سوئیچ بولدوزر نیست، «شاه کلید» است که برای روشن کردن تانک و زرهپوش هم در حمله به وزارتخانه‌ها و تسخیر نظامی آنها کارایی دارد!
گفت: حالا یعنی آقای یونسی از بر و بچه‌های وزارت اطلاعات با آنهمه تجربه و خدمت و صداقت دلخور است؟! خب چرا؟! ایشان که خودش هم وزیر اطلاعات بوده مگه چه بدی از آنها دیده؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی فرزندش را به باد ناسزا گرفته بود. پرسیدند؛ چی شده؟! مگر چه کرده؟ گفت؛ اگر می‌دونستم چه کرده که می‌کشتمش.

ادامه نوشته

"جملاتی زیبا و پرمغز از علامه محمد تقی جعفرى(رحمة الله علیه)"

تنها حيات معقول است، كه مى تواند عظمت و ارزش تكليف را عنصر اساسى حيات تلقى نمايد.

- آن انسان رشد يافته كه انسان ها را اجزاء خود مى داند، با سقوط هر يك از آن ها، تباهىِ جزئى از خود را مشاهده مى كند.- اخلاق يعنى شكوفايى حقيقت در درون آدمى.

- گلشنِ سرسبزِ واقعيّات، گل و رياحينى خوشبوتر از جان هاى آدميان ندارد.

- جامعه براى خود داراى شخصيّتى است كه انديشمندان به منزلۀ عقل و اخلاقيّون به منزلۀ وجدان آن مى باشند.


ادامه نوشته

دستورات اخلاقی از آیت الله سعادت پرور

- اي عزيزان من! خود را بشناسيد كه شناختن خدا در خودشناسي است. كسي از اين انديشه (خداشناسي) زيان نديده است.

2- كوشش بي جا براي دنيا مكنيد كه به غير روزي خود نتوانيد رسيد. غم و غصه دنيا را به خود راه ندهيد كه زيان در اين است.

3- از هواپرستي كناره گيريد تا همه چيز به شما داده شود و بدانيد آن چه در هواپرستي مي جوييد در ترك هوا يافت مي شود.

4- نفس را نبايد زياد در فشار گذاشت تا از فرمان سركشي كند؛ بلكه بايد همه لذايذ را به طور اعتدال به او داد. در اولين قدم بايد لذت شرك جلي و معصيت خدا را قطع كرد و به مرور زمان دست به امور ديگر زد.

5- در مقابل شيطان به واجبات و ترك معاصي بپردازيد هنگامي كه قدرت معنوي تان افزوده شد به ترك مكروهات و انجام مستحبات بپردازيد.

ادامه نوشته

گفتار و توصیه های کوتاه اخلاقی آیت الله بهجت


آنچه در پي مي آيد گلچيني از رهنمودها و توصيه هاي اخلاقي حضرت آيت الله بهجت است كه از منابع مختلف انتخاب شده است.

۱) هم جنسي و هم شكلي و اختلاط با كفار، تسلط و حكومت آنها را بر مسلمانان آسانتر مي سازد.

۲) اگر بي تفاوت باشيم و براي رفع گرفتاريها و بلاهايي كه اهل ايمان بدان مبتلا هستند دعا نكنيم، آن بلاها به ما هم نزديك خواهد بود.

۳) ائمه ما (عليهم السلام) دعاها را در اختيار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببينند.

۴-اگر بخواهيم محيط خانه گرم و باصفا و صميمي باشد، فقط بايد صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشي و رأفت را پيشه خود كنيم تا محيط خانه گرم و نوراني باشد.

۵-ما بايد باب توجيه خطا و اشتباه را به روي خود ببنديم و براي هر خطا، زبان به استغفار بگشاييم و اگر قابل جبران باشد، جبران كنيم.

ادامه نوشته

وقتی امام حسین(ع) خادمی را برای اطعام یک سگ آزاد کرد

حسن بصری گفته است که حسین بن علی بزرگواری بود زاهد، پرهیزکار، صالح و خوش خلق. پس رفت روزی با اصحابش به سوی بستانی که داشت، و در آن باغ غلامی از آن حضرت بود که اسم او صافی بود. پس چون آن حضرت به نزدیک بستان رسید، دید که آن غلام نشسته است نان می خورد. پس آن جناب نظر به او نمود و در پشت درخت خرمایی نشست که غلام او را نبیند.
پس آن غلام، گرده نان را بر می داشت و نصف آن را به جانب سگی که در آنجا بود می انداخت و نصف دیگر را می خورد. آن جناب از کار آن غلام تعجب نمود. پس چون از خوردن فارغ شد، گفت: حمد مخصوص پروردگار عالمیان است. خدایا، ببخش مرا و ببخش آقای مرا و برکت به او بده، چنان که برکت دادی به ابوین او، به رحمت تو ای رحم کننده ترین رحم کنندگان.

پس حضرت سید الشهدا برخاست و فرمود: ای صافی!
پس آن غلام با فزع تمام برخاست و عرض کرد: ای آقای من و آقای مومنین تا روز قیامت، من شما را ندیده بودم از من عفو کن.
آن جناب فرمود: تو مرا حلال کن ای صافی، زیرا که داخل شدم در باغ تو به غیر اذن تو.
صافی عرض کرد: ای آقای من، این سخن را از راه کرم و بزرگی می فرمایی.
آن جناب فرمود: من دیدم نصف نان خود را تناول نمودی و نصف دیگر را به سگ می دادی این چه معنی داشت؟
غلام عرض کرد که این سگ در هنگام خوردن مرا نگاه می کرد، پس من حیا کردم از او، ای آقای من، به جهت اینکه نگاه به من می کرد، و حال اینکه سگ از تو بود، محافظت می کرد بستان تو را از دشمنان، و من غلام تو بودم و او سگ تو بود، خوردیم با هم روزی تو را.
پس آن جناب به گریه درآمد و فرمود: حال که چنین است، پس تو آزادی در راه خدا. بخشیدم به تو هزار تومان را به رضا و خواهش دل خودم.
غلام عرض کرد: چون مرا آزاد کردی، می خواهم به خدمت گزاری بستان تو مشغول باشم.

آن جناب فرمود که کریم چون به کلامی تکلم کند باید به فعل آن را تصدیق کند. آیا نگفتم وقتی که داخل بستان شدم اینکه مرا حلال کن که بی اذن تو داخل شدم در باغ تو؟! پس قول خود را تصدیق کردم و بستان را به تو بخشیدم با آنچه در بستان است، جز اینکه این اصحاب من که با من آمده اند به جهت خوردن خرما و رطب آمده اند. پس ایشان را امروز میهمان خود کن و به جهت خاطر من اکرام بکن. خدای تعالی اکرام کند تو را در روز قیامت و مبارک کند از برای تو در حسن خلق تو و ادب تو!
پس آن غلام گفت: اگر بستان خود را به من بخشیدی، پس من آن را وقف کردم از برای اصحاب شیعیان تو.

تحلیل تاریخی:مشخصات مردم کوفه و شام در زمان حکومت معاویه و یزید

آیت الله شهید دکتر بهشتی/ مردم کوفه مثل مردم بسیاری از جوامع امروزی، نیمه رشدیافته‌اند

مردم شام تربیت‌شده‌های یکسره معاویه بودند. سرشان به زندگی گرم بود. از اسلام فقط مسجد می‏ شناختند و لا اله الا الله محمد رسول الله و از حکومت اسلامی هم دربار با شکوه معاویه و یزید. مقررات برای آن‌ها این بود که هر کدام به وسیلۀ چاپلوسی و خودنمایی هرطور شده خودشان را به این دستگاه نزدیک کنند و هرچه بیشتر از این خوان یغما بهره‏‌مند شوند. مردمی که در سرزمین پر نعمت شام زندگی کرده بودند بسیار نیرومند و پرقدرت و جنگجو بودند. مورخین می ‏نویسند که غالبا معاویه و یزید و عمال او هرجا انقلاب می‏ شد مردم را از سپاه شام می‏ ترساندند. می‏ گفتند هان! آرام بگیرید والّا سپاه شام می‏ آید. سپاه شام لولویی شده بود برای همه! اما دیگر در میان این مردم فکر عدالت اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر خیلی کم وجود داشت. «آنچه استاد ازل گفت همان می‏ گفتند»

اما مردم کوفه و عراق این طور نبودند. این‌ها مدتی از زندگی را با سلمان فارسی‏ ها و مدتی را تحت فرماندهی عالی علی‌بن‌ابیطالب (ع) گذرانده بودند و شیوۀ حکومت علی را دیده بودند. دنیادوست‌‏ترین آن‌ها وقتی به یاد شیوه و رفتار علی‌بن‌ابیطالب با خُرد و کلان مردم می‏افتاد دلش می‏ تپید. اما وجدان آن‌ها نیمه بیدار بود. از یک طرف هم مثل مردم شام دلشان برای زندگی دنیا غش می‌‏رفت می‏خواستند این‌ها هم مثل آن‌ها زندگی داشته باشند. این‌ها مردمی بودند نیمه‌رشید و نه رشید. نه یکسره نادان و غافل شده بودند و نه یک جامعۀ ماشینی و نه یک جامعه هوشیار رشد یافته. همین مردم کوفه تا روز هشتم ماه ذی‌الحجه، موقعی که عبیدالله‌بن‌زیاد به دستور یزید وارد کوفه شد، هجده هزار نفر مرد سپاهی کنار مسلم‌بن‌عقیل، نمایندۀ مخصوص امام حسین، آماده برای جنگ بودند.

**************************************************************************

روز هشتم ذی‌الحجه، عبیدالله ناشناس نقاب انداخته وارد شد و یکسره به دارالاماره رفت. همه خیال می‏ کردند ابا‌عبدالله الحسین است و شادی می کردند. عبیدالله به دارالاماره رفت و عده‏‌ای از اعیان و اشراف را خواست. گفت ما چقدر نیرو داریم؟ گفتند شمایی و همین عده‌‏ایی که توی دارالاماره هستند. 50 یا 60 نفر. بقیه همه با مسلم‌بن‌عقیل‌اند. می‏‌خواهی نگاه کنی؟ بیا مسجد را نگاه کن. آمد از آن بالا نگاه کرد دید جمعیتی پست و بلندِ مسجد کوفه و اطرافش و کوچه‌ها را گرفته است که همه طرفداران حسین‌بن‌علی هستند. آمده‌اند با مسلم بیعت کرده‌اند و پیمان یاری بسته‌‌اند. عبیدالله‌بن‌زیاد عده‏‌ای از سرشناسان و سران اقوام را خواست و آن‌ها را تطمیع کرد. بعد این‌ها را فرستاد بیرون گفت بروید بین مردم و بدون اعلام عمومی هرکدام بروید به چهار پنج نفر از آن‌ها که آماده‌‏ترند بگوید بروید دنبال کارتان و دست بردارید که توسط سپاه شام کشته می‏ شوید!

آمدند از بین مردم عده‌ای را این‌طور کشیدند و بردند. هر کس نگاه کرد، دید انگار بغل‌دستی‌اش نیست! کمی که جمعیت خلوت‏‌تر شد، گفت بروید اعلام عمومی کنید که امیر عبیدالله‌بن‌زیاد از طرف یزید آمده و اعلام می‏ کند که هر کس به خانۀ خودش رفت یا به دارالاماره آمد در امان است. مادرها و خواهرها دست جوان‌ها را گرفتند و گفتند: بیا برویم بچه‏ جان کشته می‏ شوی عزیز من! هرکس به ترتیبی آمد و کسی را برد. غروب روز هشتم مسلم‌بن‌عقیل با سی نفر در مسجد کوفه ماند یعنی از صبح تا غروب سی نفر شدند! مسلم که از مسجد می‏ خواست بیرون بیاید، پشت سرش را نگاه کرد و دید هیچ کس نیست؛ حتی آن سی نفر هم نبودند!

*****************************************************************************

 مردم کوفه در سپاه عمربن‌سعد به جنگ اباعبدالله آمدند ولی مگر در همین راه توانستند بمانند؟ وقتی خاندان اباعبدالله را بعد از روز عاشورا از کربلا به کوفه حرکت دادند، عبیدالله‌بن‌زیاد هنوز در کوفه بود. وقتی زینب کبری (س) آنجا ایستاد به صحبت‌کردن، همین‏‌ها شروع کردند های‌های گریه‌کردن و دشنام دادن به عبیدالله بن زیاد و یزید. طولی نکشید که در خانه سلیمان‌بن‌صرد‌ خزایی، که از صحابۀ پیغمبر و از افراد سرشناس کوفه بود، نهضت سرّی آغاز شد. همین‏‌ها تصمیم گرفتند توبه کنند و پس از سه سال بلافاصله بعد از مرگ یزید، در سال 64، سلیمان‌بن‌صرد خزایی با چهار هزار نفر با سپاهیان عبیدالله‌بن‌زیاد و مروان‌بن‌حکم جنگید. این جنگ از نظر قدرت روحی شبیه جنگ سربازان حسین‌بن‌علی بود.

ملاحظه کنید مردم کوفه چنین مردمی هستند. شاید بعضی‏ ها بگویند مردم کوفه تلون مزاج داشتند که تعبیر بسیار غلطی است. بهترین تعبیری که به فکر من می‌رسد این است: مردم کوفه مثل مردم بسیاری از جامعه‌های امروزی دنیا، نیمه رشدیافته‌اند نه یکسره رشید و نه یکسره فرمانبردار و فرمانبر. هرچه بخواهند از گرده‌شان می‌کشند! واقعا جامعه‌های نیم‌بند و نیمه‌رشد‌یافته جامعه‌های بدبختی هستند. اگر همیشه در آن حالت بمانند، نه این طرف‌اند و نه آن طرف. نه زنگی زنگ و نه رومی روم! بنابراین سپاهیان عمربن‌سعد در کربلا، در عین اینکه دارند جنگ می کنند و به روی ابا‌عبدالله و سربازان و خاندان او شمشیر می‏ کشند، ناراحتی وجدان دارند و متزلزل‌اند.

شهادت حضرت علی اصغر به روایت لهوف

سید ابن طاووس در لهوف می نویسد:

پس زنان حرم و دختران محترم رسول اکرم صداها به ناله و گریه بلند نمودند. آن حضرت با دل پر از حسرت ، به سوى خیمه رجعت نمود و زینب خاتون علیهاالسّلام را فرمود که فرزند دلبند صغیر مرا بیاور تا با او وداع نمایم و چون او را آورد، امام مظلوم طفل معصوم را گرفت و همین که خواست از راه راءفت و کمال مرحمت خم شده او را ببوسد، حرمله بن کاهل اسدى پلید - لَعَنَهُ اللّهُ - از خدا حیا ننمود تیرى به جانب آن نوگل بوستان احمدى انداخت که تیر به گلوى نازک آن طفل معصوم اصابت نمود به طورى که گویا گلو را ذبح نمایند، گوش تا گوش پاره نمود.

پس آن حضرت با کمال غم و حسرت ، به زینب خاتون ، فرمود: این طفل را بگیر؛ پس امام علیه السّلام هر دو دست را در زیر گلوى طفل گرفت چون پر از خون شد به سوى آسمان پاشید، آنگاه فرمود: آنچه که بر من این مصائب را آسان مى نماید آن است که این مصیبت بزرگ در حضور پروردگار عادل نازل مى گردد. امام باقر علیه السّلام فرمود: از آن خون طفل معصوم که امام علیه السّلام به آسمان پاشید، حتى یک قطره هم روى زمین نیفتاد! راوى گوید: تشنگى بر امام شهید به غایت شدید گردید، آنحضرت خود را به بلندى مُشْرف بر فرات رساند تا داخل فرات گردد، در آن حال برادر آن امام ناس جناب ابوالفضل العباس ، در پیش روى آنحضرت حرکت مى کرد.

در این هنگام لشکر ابن سعد تبهکار سر راه بر فرزند احمد مختار، گرفتند. مردى از قبیله ((بنى دارم )) تیرى به جانب جناب سیّدالشهداء علیه السّلام انداخت که آن تیر در زیر چانه شریف آن شهید راه دین حنیف محکم بنشست . پس تیر رابیرون کشید و هر دو دست مبارک را در زیر چانه مجروح نگاه داشت و چون پر از خون شد، به سوى آسمان انداخت و این مناجات را به درگاه قاضى الحاجات ، مَرْهَم دل مجروح ساخت که الها! به سوى تو شکایت مى آورم از آنچه از ظلم و ستم نسبت به فرزند دختر پیغمبرت به جا مى آورند.

مرحوم آیت الله بهجت/ آیا مزاحمت با بلندگوهای عزاداری صحیح است؟

مرحوم آیت الله محمد تقی بهجت، در نقلی که در کتاب «در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت» از ایشان ذکر شده درباره شیوه عزاداری هیات ها در ماه محرم نکته مهمی را یادآوری کرده است که در ادامه می خوانید.

«بلند کردن صداى بلندگوهاى مساجد و روضه خوانى ها اگر به اندازه اى باشد که هرکس بخواهد بخوابد، بتواند بخوابد، اشکال ندارد. در غیر این صورت، یعنى اگر بلند کردن صداى بندگو به اندازه اى که هر کس بخواهد بخوابد نتواند بخوابد، خلاف سیره متشرعه است؛ زیرا ممکن است در اطراف مسجد یا تکیه، فردى مبتلا به مرض قلبى باشد و یا شخصى غیر مریض در اطراف باشد که بخواهد فرداى آن روز سر کار برود و نتواند بخوابد، آیا مزاحمت او که مى خواهد روزى عالیه خود را تامین کند، اشکال ندارد؟!

اگر انسان مسلمان بخواهد متمدن به تمدن اسلام باشد و دیگران را به حقایق اسلام دعوت کند، یا افراد مسلمان را در اسلام برقرار و ثابت نگاه دارد که به بلاد مختلفه کفر فرار نکنند، باید کاملا حقوق و حدود اسلامى را بشناسد و به آن ها عمل کند. شاید ایجاد این گونه مزاحمت ها حتى براى فرد غیر مسلمان هم از ما جایز نباشد. با رعایت اخلاقیات و رفتار صحیح اسلامى، افراد غیر مسلمان هم به اسلام و مسلمان ها گرایش پیدا مى کنند.»

شهید حسن تهرانی مقدم


حسن تهرانی مقدم 6 آبان ماه 1338 در محله سرچشمه تهران متولد شد.و در آبان 1390 در پادگان اميرالمومنين (ع) و در حال آماده‌سازي آزمايش موشكي بر اثر انفجار زاغه مهمات، به ياران شهيدش پيوست.

مسئولیتها و اهم فعالیتهای او
فرمانده ادوات
مسئول هماهنگي آتش توپخانه
موسس و فرمانده توپخانه سپاه
ساخت كاتيوشا
پايه‌گذاري قدرت موشكي
راه‌اندازي مركز تحقيقات فني توپخانه در اهواز
مسئول تطبيق آتش خمپاره‌اي سپاه در قرارگاه كربلا در عمليات طريق‌القدس
راه‌اندازي فرماندهي موشك سپاه
انتصاب به عنوان فرمانده موشكي نيروي هوايي سپاه
تلاش براي استقلال در صنعت موشكي
موفقيت در ساخت شهاب 3
ساماندهي صعود بزرگ به قله دماوند
جانشين نيروي هوايي سپاه
رئيس سازمان جهاد خودكفايي سپاه

دستمالی که با پدرموشکی ایران دفن شد

در میان متعلقاتِ شخصی شهید «حاج حسن طهرانی مقدم»، پدر صنایع موشکی ایران و دانشمندِ کم نظیر علوم هوا و فضا، دستمال سیاه قرار داشت که ایشان تکه کاغذی را به آن الصاق کرده و روی آن با دست خط خود مرقوم فرموده بود: «عنایت فرموده و این دستمال مشکی را در کفن بنده قرار دهید. حسن مقدم».

دختر شهید طهرانی مقدم، راز این دستمال مشکی را این گونه گشود: «این دستمال در کمد شخصی ایشان قرار داشت پارچه ای است که پدرم در ایام سوگواری امام حسین(ع) با آن اشک چشم های خود را پاک می کرد.»

این دستمال مطابق با وصیتِ حاج حسن در کنار پیکر سوخته و قطعه قطعه شده ی او به خاک سپرده شد

مردی که لرزه بر اندام آمریکا و رژیم صهیونیستی انداخت


در پي پيروزي در عمليات طريق‌القدس و آزادسازي بستان، امام خميني(ره) در 8 آذر 1360طي پيامي اين عمليات را فتح‌الفتوح ناميدند و فرمودند:
«آنچه براي اينجانب غرورانگيز و افتخار آفرين است، روحيه بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادت‌طلبي عزيزاني كه سربازان حقيقي ولي الله اعظم ارواحنا فداه هستند مي‌باشد و اين است فتح‌الفتوح. من به ملت بزرگ ايران و به فرماندهان شجاع قبل از آنكه پيروزي شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبريك بگويم، وجود چنين رزمندگاني را كه در دو جبهه معنوي و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بيرون آمده‌اند تبريك مي‌گويم.
 
 
 
فرمانده ادوات
شهيد حسن تهراني مقدم يكي از همان رزمندگان مورد خطاب حضرت امام خميني(ره) بود كه در اين عمليات مسئوليت واحد ادوات تيپ كربلا را برعهده داشت كه شامل انواع خمپاره‌انداز، سلاح‌هي ضد زره و تيربار بود. در حالي كه حدود بيست سال سن داشت، به خاطر جثه لاغر و نحيف و چهره استخواني‌اش بيش از هجده سال نشان نمي‌داد ولي هوش سرشار و نبوغ بالايي كه خداوند به او عطا كرده بود، باعث شده‌بود كه بيش از ده سال جلوتر از سن خودش حركت كند و توانايي و تخصص و ظرفيت و لازم براي چنين وظيفه مهمي را در عرضه نبرد كسب كند.
ادامه نوشته

کاریکاتور

مذاکرات محرمانه

مذاکره محرمانه


ادامه نوشته

حکایات تاریخی

گویند شیخ ابو سعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مركبی نداشت، پیاده سفر كرده و خدمت دیگران می كرد. تا در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع اوری هیزم به اطراف رفت. زیر درختی، مرد ژنده پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد. دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی به اینجا پناه اورده است و هفته ای است كه خود و خانواده اش در گرسنگی به سر برده اند. شیخ چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو.
مرد بینوا گفت: مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشه ای ببرم.
شیخ گفت حج من، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم به ز آنكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم.

##############################################

ناصرالدین شاه سالی یک بار (آن هم روز اربعین) آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله قلمکار هر یک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک می کردند. بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عده‌ای دیگ‌های بزرگ را روی اجاق می گذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود. خود اعلی حضرت هم بالای ایوان می‌نشست و قلیان می کشید و از آن بالا نظاره‌گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد.
به دستور آشپزباشی در پایان کار به در خانه هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می شد و او می‌بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. کسانی را که خیلی می‌خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می‌ریختند. پر واضح است آن که کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلا یک قدح بزرگ آش که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت می شد. به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت:
بسیار خوب! بهت حالی می کنم دنیا دست کیه! آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.

##############################################

هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و زن مصری اش فوزیه در سال 1317 خورشیدی چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب به تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند.ه


در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بوده دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور با پولی که از کدخدای ده می گیرند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیۀ دیوارها را ماست مالی کردند.

بعد از خواندن  این حکایت در ذهنها این سئوال نقش می بندد که محمدرضا پهلوی و پدرش رضا شاه که در آن زمان زنده بود در بهبه جنگ جهانی دوم و آن همه خطر که ایران را تهدید می کرد چون سه سال بعد از تاریخ این ازدواج ، نیروهای متفقین به ایران حمله نمودند چطور ذهنشان درگیر این حاشیه های خنده آور بوده است کاش در پی تجهیز قشون و سرباز بودند به جای رنگ و لعاب ...


##############################################


نکات پند آموز از آیت الله بهجت

همه چیز در دست خداست


به غیر از حافظیّت خدا ، به هیچ چیز نباید اعتماد داشت . همه چیز در دست خداست ؛ در روایت است که لا حول و لا قوه الا بالله یعنی هیچ روگردانی از گناهان نیست مگر با حفظ و نگهداری خود خدا و هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت خدا نداریم مگر به کمک و یاری خداوند .( تحف العقول ص ۴۶۸ )

گناه زهر است


هیچ ذکری بالاتر و مهمتر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست ؛ یعنی تصمیم داشته باشید اگر خداوند صدسال هم به شما عمر داد ، حتی یک گناه نکنید ،همچنان که اگر صد سال عمر کنید ، حاضر نخواهید شد یک بار تَهِ استکانی زهر بنوسید ؛ حقیقت و واقع گناه هم ، زهر و سَمّ است .


ادامه نوشته

اقتصاد مقاومتی


مدیریت مصرف و استفاده از محصولات داخلی

تحریم‌‌ها را ناکارآمدتر می‌کند

اقتصاد مقاومتی


حمایت از تولید ملی بهترین و موثرترین عامل

برای مقاومت در برابر تحریم ها است

اقتصاد مقاومتی


برای عبور از تنگنای تحریم ها و خنثی سازی توطئه های

 اقتصادی دشمنان، باید راهکار ایستادگی و مقاومت

همراه با تلاش و کار مضاعف را در پیش گرفت.

اقتصاد مقاومتی


اقتصاد مقاومتی ،

تبدیل کننده تحریم به فرصت

فراز هایی از دست نوشته های شهید چمران



خوش دارم : از همه چیز و همه کس ببرم و جز خدا انیسی نداشته باشم

خوش دارم : هیچ کس مرا نشناسد، هیچ کس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد ، هیچ کس  راز و نیاز های شبانه ام را نفهمد هیچ کس اشکهای سوزانم را در نیمه های شب نبیند و جز خدا کسی نداشته باشم

خوش دارم : آزاد از قید و بندها در غروب آفتاب ، بر بلندی کوهی نشینم و فروریختن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این هو بسپارم،قلب سوزانم را بگشاید و این زیبایی سحرانگیز با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، آتشفشان درونم را آزاد کند

خوش دارم: اشک را که عصاره ی حیات من است ، آزادانه سرازیر کنم و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیات بگیرم و من دیوانه وار تسلیم این زیبایی شوم و روحم به سوی ابدیتی که از نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پرورگار به معراج روم

یا امام زمان(عج)

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی با من بمان، با من سحرکن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را

کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن

گل های شمعدانی همه شکل تو هستند

رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من، تا به تا شد

دردی کشان، پیمانه هاشان را شکستند

تو میر عشقی، عاشقان بسیار داری

پیغمبری، با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی با من بمان، با من سحر کن

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر

این خانه لبریز تو شد، شیرین بیان، حلوای تر

تو میر عشقی، عاشقان بسیار داری

پیغمبری، با جان عاشق کار داری

با امام زمان(عج)

می شود باز بگویند که بی تقصیرند

جمعه هایی که بدون تو چنین دلگیرند

باز در گوش زمان ثانیه ها می گفتند

خسته از چرخش این عقربه های پیرند

یوسف پرده نشین بی تو زلیخا صفتان

شبی از حسرت پنهان شدنت می میرند