محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری در دانشگاه افسرى امام على (ع ) 19/8/1390

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

لزوم سپاس خداوند بر اين توفيقهاي بزرگ

به همه‌ى دانش‌آموختگان عزيزِ دانشگاه‌هاى ارتش جمهورى اسلامى ايران و نيز به همه‌ى جوانان عزيزى كه سردوشى گرفتند و وارد خيل عظيمِ مجاهدان ارتش جمهورى اسلامى ايران شدند، تبريك عرض ميكنم.براى ما هم عيدى است، شايسته‌ى تبريكى است كه اين تعداد جوانهاى مؤمن، باصفا، نورانى، دانش‌آموخته و دانش‌طلب، وارد مجموعه‌ى عظيم نيروهاى مسلح و ارتش جمهورى اسلامى ميشوند. حقيقتاً در هر يك از بازديدهائى كه با شما جوانان مؤمن ديدارى هست، خداى متعال را از اعماق جان سپاس ميگوئيم، خدا را شكر ميكنيم. شما هم بر اين توفيقهاى بزرگ، خدا را سپاس بگوئيد.

 دانشگاههاي ارتش از جهات علمي ،دانشجويان،اساتيد وفرمانده و آمادگي هاي مجاهدانه ي مومنانه در ميان نيروهاي مسلح در دنياي اسلا م بي سابقه است


دانشگاه‌هاى ارتش جمهورى اسلامى ايران كانون علم و جهاد است. آنچه انسان روزبه‌روز بيشتر احساس ميكند، عطر معنويت و تدين و ايمانى است كه در اين دانشگاه‌ها استشمام ميشود؛ اين جاى خرسندى است، جاى خوشحالى است. دانشگاهى از جهات علمى، فعال؛ دانشجويان علاقه‌مند، اساتيد خوب، فرمانده‌اى كه خود يك چهره‌ى علمى است؛ علاوه‌ى بر اين، فضاى آمادگى‌هاى مجاهدانه‌ى مؤمنانه؛ رزمايش و آموزشهاى رزمى در هواى گرم ماه رمضانِ مرداد ماه و تير ماه؛ روزه گرفتن جمع زيادى از دانشجويان دانشگاه در همه‌ى هفته‌ها - هفته‌اى يك روز و بعضى بيشتر؛ اين اطلاعى است كه من دارم - اينها چيزهائى است كه نه در كشور و ميهن ما، در دنياى اسلام، در ميان نيروهاى مسلح، بى‌سابقه است.

 نيروهاي مسلحي كه براي خدا درس مي خوانند آموزش مي بينند و زحمت ميكشند عزت اسلام مسلمين و كشورند

 اينها آفريده‌ى همت بلند ملتى است كه بر برافراشتن پرچم ايمان و اسلام و ديانت، همت گماشته است. نيروهاى مسلحى كه براى خدا، در راه خدا و براى آرمانهاى الهى درس ميخوانند، آموزش مى‌بينند، زحمت ميكشند، خود را آماده ميكنند و هنگامى كه فرصت مجاهدت و دفاع دست بدهد، با فداكارى وارد ميدان ميشوند، عزت اسلام و مسلمينند، عزت كشورند.

 عزت نيروهاي مسلح ازدو جهت است:

 1-در راه علم ،جهاد وبازلال معنويت و ايمان جواني خود را مي گذرانيد

 شما عزيز و عزتمنديد. عزت شما از دو جهت است: يكى از اين جهت كه در راه علم، در راه جهاد و با زلال معنويت و ايمان، جوانىِ ارجمند خودتان را ميگذرانيد؛ اين عزت است. «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين»؛(1) عزت متعلق به خدا و پيامبر و مؤمنان است. و شما با اين شيوه، در خيل مؤمنان داخليد.

 2- مايه‌ى عزت كشور خود و ملت خود هستيد

 جهت دوم اين است كه شما مايه‌ى عزت كشور خود و ملت خود هستيد. آن كشور و آن ملتى كه بتواند ثابت كند كه آماده است براى استقلال خود، براى حفظ هويت خود، براى آرمانهاى خود، براى موجوديت خود، ايستادگى كند و مردانه دفاع كند، عزيز است. عزت آن ملت را حتّى دشمنان در اعماق وجود خودشان تصديق ميكنند؛ اگرچه از روى عناد حاضر نباشند بر زبان بياورند. امروز عزت شما را - كه نوك پيكان استوارِ دفاع ملى هستيد - دشمنان شما هم تصديق ميكنند؛ بسيارى بر زبان هم مى‌آورند.

دشمن بيمناك است نه از تجاوز شما كه از ايستادگي شما و از فكر حمله به شما

 خداى متعال ميفرمايد: «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة و من رباط الخيل ترهبون به عدوّ اللَّه».(2) آمادگى شما، دشمن را بيمناك ميكند؛ نه بيمناك از تجاوز شما - كه شما اهل تجاوز نيستيد - بيمناك از ايستادگى شما، بيمناك از فكر حمله‌ى به شما.

در دنياى مادى  آن ملتى از آسيب محفوظ ميماند كه ثابت كند آماده‌ى دفاع است. نيروهاى مسلح ما،  اين را ثابت كردند. 

  در دنيائى كه هنوز متأسفانه تكيه‌ى به قدرت سرنيزه و اسلحه ميتواند در ارتباط ميان ملتها و كشورها تعيين‌كننده باشد، در دنيائى كه قلدرانى با داشتن مشتهاى پولادين بخواهند سرنوشت ملتها را در دست بگيرند - در دنياى مادى - آن ملتى از آسيب محفوظ ميماند كه ثابت كند آماده‌ى دفاع است. نيروهاى مسلح ما، ارتش جمهورى اسلامى عزيز ما، اين را ثابت كردند. اين، عزت است؛ اين براى يك كشور، عزت‌آفرين است؛ اين را بايد حفظ كنيد. همه‌ى سرمايه‌هاى مادى و معنوى خودتان را بايد حفظ كنيد؛ ديانتتان را، ايمانتان را، انگيزه‌تان را، تقوا و پاكدامنى و پارسائى‌تان را، و عزم راسختان براى دفاع را در طول مدت خدمت و در همه‌ى عمر.

 ما اهل تجاوز به هيچ ملت و كشوري نيستيم،اما هرگونه تجاوز بلكه هر گونه تهديد را با استواري و قدرت كامل پاسخ خواهيم داد. ما در مقابل تهديد، تهديد ميكنيم.

  ما اهل تجاوز به هيچ ملتى و هيچ كشورى نيستيم؛ ما هرگز اقدام به جنگ خونين نميكنيم - ملت ايران اين را به اثبات رسانده است - اما ما ملتى هستيم كه هرگونه تجاوز را، بلكه هرگونه تهديد را، با استوارى و با قدرت كامل پاسخ خواهيم داد. ما ملتى نيستيم كه بنشينيم تماشا كنيم قدرتهاى پوشالىِ مادى كه از درون كرم‌خورده و موريانه‌خورده‌اند، ملت استوار و پولادين ايران را تهديد كنند. ما در مقابل تهديد، تهديد ميكنيم.

آمريكا ،دست نشاندگانش و سگ نگهبانش رژيم صهيونيستي بدانندپاسخ ملت ايران به هر گونه تعرض ،تجاوز بلكه هر تهديدي ،پاسخي خواهد بود كه آنها را از درون متلاشي خواهد كرد

  هر كسى فكر تجاوز به جمهورى اسلامى ايران در مخيله‌اش خطور كند، بايد خود را آماده‌ى دريافت سيلى‌هاى محكم و مشتهاى پولادين كند؛ از سوى ملت مقتدر ايران، از سوى نيروهاى مسلح؛ ارتش جمهورى اسلامى ايران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و بسيج مردمى، و پشت سر همه، ملت بزرگ ايران. و بدانند؛ هم آمريكا بداند، هم دست‌نشاندگانش بدانند، هم سگ نگهبانش رژيم صهيونيستى در اين منطقه بداند؛ پاسخ ملت ايران به هرگونه تعرضى، هرگونه تجاوزى، بلكه هر گونه تهديدى، پاسخى خواهد بود كه از درون، آنها را از هم خواهد پاشيد و متلاشى خواهد كرد.

 در عرصه علم،كار،صنعت،مديريت و سياستو نيروهاي مسلح در عرصه رزم نظامي همه بايد آماده باشند


 خود را براى تداوم اين عزت ملى و اقتدار بين‌المللى آماده نگه داريد. همه بايد آماده باشيم. همه بايد براى حفظ ارزشهاى والاى ماندگار در طول تاريخ، خود را آماده نگه دارند؛ در عرصه‌ى علم، در عرصه‌ى كار، در عرصه‌ى صنعت، در عرصه‌ى مديريت و سياست، و در نوك پيكان، براى دفاع ملى، نيروهاى مسلح؛ عرصه‌ى رزم نظامى.

 ساخت مستحكم نظام جمهورى اسلامى و اتحاد ملى، بزرگترين بازدارنده ،لزوم حفظ اين ساخت مستحكم و استوار توسط همه


 ما مطمئنيم كه ساخت مستحكم نظام جمهورى اسلامى و اتحاد ملى و نزديكى دلها ميان آحاد ملت، بزرگترين بازدارنده است. همه موظفند اين ساخت استوار و مستحكم را حفظ كنند و استحكام بيشترى به آن ببخشند. از خداوند متعال براى يكايك شما جوانان عزيزم، فرزندان عزيزم، و براى اساتيد شما، براى فرماندهان شما، براى همه‌ى كسانى كه در پديد آمدن اين پديده‌ى زيبا و پرشكوه دخيل بوده‌اند، توفيق، حسن عاقبت و عزت و سربلندى مسئلت ميكنم.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) منافقون: 8

2) انفال: 60

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از پيام مقام معظم رهبري به گنگره‌ی عظيم حج

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

الحمد للَّه ربّ العالمين و صلوات اللَّه و تحيّاته على سيّد الأنام محمّد المصطفى و ءاله الطّيّبين و صحبه المنتجبين.

*خانه خدا كانون هدايتي است كه آياتٍ بيّنات الهي از آن ساطع ميشود

 اكنون بهار حج، با طراوت و صفاى معنوى و شكوه و حشمت خداداد، فرا رسيده و دلهاى مؤمن و مشتاق را پروانه‌وار بر گرد كعبه‌ى توحيد و وحدت، به پرواز درآورده است. مكه و منا و مشعر و عرفات، منزلگاه انسانهاى خوشبختى است كه به نداى: «و اذّن فى النّاس بالحجّ ...» پاسخ گفته و به حضور در ميهمانى خداى غفور و كريم سرافراز گشته‌اند. اينجا همان خانه‌ى مبارك و كانون هدايتى‌است كه آياتٍ بيّنات الهى  از آن ساطع و چتر امان برفراز سر همگان در آن گسترده است.

*توصيه ها:

شستشو ي دل در زمزم صفاو ذكر وخشوع

گشودن چشم باطن به آيات روشن حضرت حق

روي اوردن به اخلاص و تسليم كه نشانه هاي عبوديت حقيقي اند

زنده كردن خاطره پدري كه اسماعيلش را به قربامگاه برد

شناخت راه روشن و آشكار رسيدن به دوستي رب جليل

قدم نهادن در راه دوستي رب جليل با همت مومنانه و نيت صادقانه


 دل را در زمزم صفا و ذكر و خشوع شستشو دهيد؛ چشم باطن را به آيات روشن حضرت حق بگشائيد؛ به اخلاص و تسليم، كه نشانه‌ى عبوديت حقيقى است، روى آوريد؛ خاطره‌ى آن پدرى را كه با طوع و تسليم، اسماعيلش را به قربانگاه برد، بارها و بارها در دل زنده كنيد؛ و بدينگونه راه روشن و آشكارى را كه براى رسيدن به دوستى ربّ جليل در برابر ما گشوده است، بشناسيد و قدم نهادن در آن را به همّت مؤمنانه و نيت صادقانه‌ى خود بسپاريد.

*مقام ابراهيم يكي از آيات بينات است كه نشانه:

1-مقام اخلاص و گذشت و ايثار اوست

2-مقام ايستادگي او در خواست نفساني ،عواطف پدرانه و سيطره كفر و شرك و نمرودِ زمانه

 مقام ابراهيم يكى از همان آيات بيّنات است. جاى پاى ابراهيم (عليه‌السّلام) در كنار كعبه‌ى شريف، تنها نمادى از مقام ابراهيم است. مقام ابراهيم، مقام اخلاص و گذشت و ايثار اوست؛ مقام ايستادگى او در برابر خواست نفسانى و عواطف پدرانه و نيز در برابر سيطره‌ى كفر و شرك و سلطه‌ى نمرود زمانه است.

*همت و شجاعت و عزم راسخ هر يك از ما مي تواند ما را به هدفهايي كه پيامبرا ن الهي ما را به آن فراخوانده و و عده عزت و سعادت در دنيا و آخرت را به رهپو يان آن داده اند،روانه سازد

 اين هر دو راه نجات، هم‌اكنون در برابر يكايك ما آحاد امت اسلامى گشوده است. همت و شجاعت و عزم راسخِ هريك از ما ميتواند ما را روانه به سوى همان هدفهائى سازد كه پيام‌آوران رسالت الهى، از آدم تا خاتم، بشر را به سوى آن فراخوانده و وعده‌ى عزت و سعادت در دنيا وآخرت را به رهپويان آن داده‌اند.


*قيام وانقلاب در برخي كشورهاي مهم اسلامي در رأس همه مسائل

 در اين محضر عظيمِ امت اسلامى، شايسته است كه حج‌گزاران به مهمترين مسائل جهان اسلام بپردازند. اكنون در رأس همه‌ى اين مسائل، قيام و انقلاب در برخى كشورهاى مهم اسلامى است. در ميانه‌ى حجّ سال گذشته و حج امسال، حوادثى در دنياى اسلام پديد آمده است كه ميتواند سرنوشت امت اسلامى را دگرگون ساخته و آينده‌اى درخشان و سرشار از عزت و پيشرفت مادى و معنوى را نويد دهد. در مصر و تونس و ليبى طاغوتهاى ديكتاتور و فاسد و وابسته، از سرير قدرت سرنگون شده‌اند و در برخى كشورهاى ديگر، امواج پرخروش قيام مردمى، كاخهاى زر و زور را به ويرانى و نابودى تهديد ميكند.

*حقايق آشكار شده از صحفه تازه گشوده تاريخ امت ما

 اين صفحه‌ى تازه گشوده از تاريخ امت ما، حقايقى را آشكار ميسازد كه همه از آيات بينات الهى است و به ما درسهاى  حياتبخش ميدهد. اين حقايق بايد در همه‌ى محاسبات ملتهاى مسلمان به كار گرفته شود.
 

۱-سر برآوردن نسل جوان  با اعتماد به نفس
 

نخست آنكه اكنون از دل ملتهائى كه دهها سال در سيطره‌ى سياسى بيگانگان بوده‌اند، نسل جوانى‌سر برآورده است كه با اعتماد به نفسِ تحسين‌برانگيز به استقبال خطر رفته و به روياروئى  با قدرتهاى مسلّط برخاسته و همت به دگرگون‌سازىِ وضعيت گماشته است.


2-نفوذ و حضور نمايان و پرشكوه اسلام علي رغم تسلط و تلاش حاكمان سكولار براي دين زدايي در اين كشورها


 ديگر آنكه به رغم تسلط و تلاش حاكمان سكولار و تلاشهاى پيدا و پنهان آنان براى دين‌زدائى در اين كشورها، اسلام، با نفوذ و حضورى نمايان و پرشكوه، هدايتگر دلها و زبانها گشته و چون چشمه‌اى جوشان در گفتار و كردار توده‌هاى ميليونى، به اجتماعات و رفتارهاى آنان طراوت و حيات بخشيده است. مأذنه‌ها و مصلاّها و تكبيرها و شعارهاى اسلامى، نشانه‌ى آشكارى از اين حقيقت، و انتخابات اخير تونس برهان قاطعى بر اين مدعا است. بى‌گمان انتخابات آزاد در هر كشور اسلامى ديگر هم نتيجه‌اى جز آنچه در تونس پيش آمد، نخواهد داشت.


3-ملتها با نيروي خداد عزم و اراده قادر به تغيير سرنوشت خود هستند


 ديگر آنكه در حوادث اين يك سال، به همه نشان داده شد كه خداوند عزيز و قدير، در عزم و اراده‌ى ملتها آنچنان قدرتى تعبيه كرده است كه هيچ قدرت ديگر را ياراى مقاومت در برابر آن نيست. ملتها با اين نيروى خداداد قادرند سرنوشت خويش را تغيير دهند و نصرت الهى را نصيب خود سازند.


4- جغرافياى سياسى اين منطقه به دست ملتها و در جهت عزت و استقلال كامل آنان رقم خواهد خورد،علي رغم تلاشهاي آمريكا براي سيطره بر اين بخش حساس جهان

 ديگر آنكه دولتهاى مستكبر و در رأس آنان امريكا، كه در طول دهها سال با ترفندهاى سياسى و امنيتى، دولتهاى منطقه را سر به فرمان خود ساخته و به پندار خود، جاده‌ى بى‌مانعى براى سيطره‌ى روزافزون اقتصادى و فرهنگى و سياسى بر اين بخش حساس جهان پديد آورده بودند، اكنون نخستين آماج بيزارى و نفرت ملتهاى اين منطقه‌اند. اطمينان بايد داشت كه نظامهاى برآمده از اين انقلابها هرگز به نامعادله‌ى خفتبار پيشين تن نخواهند داد و جغرافياى سياسى اين منطقه به دست ملتها و در جهت عزت و استقلال كامل آنان رقم خواهد خورد.


5-آشكار شدن طبيعت مزور و منافقِ قدرتهاي غربي براي مردم اين كشورها


 ديگر آنكه طبيعت مزوّر و منافقِ قدرتهاى غربى براى مردم اين كشورها آشكار شد. در مصر و تونس و ليبى - هركدام به نوعى - آمريكا و اروپا تا توانستند، در نگهدارى از مهره‌هاى خود كوشيدند و هنگامى كه عزم ملتها برخواست آنان فائق آمد، به روى مردم پيروز لبخند مزورانه‌ى دوستى زدند.

*نياز امت اسلامي به دو عنصر اساسي

 حقايق گرانبها و آيات بينات الهى در حوادث يك سال اخير در اين منطقه بيش از اينها است و براى‌اهل تدبر، ديدن و شناختن آن دشوار نيست. ليكن با اين همه، امروز همه‌ى  امت اسلامى و بويژه ملتهاى به‌پاخاسته، نيازمند دو عنصر اساسى‌اند:


1- تداوم ايستادگى و پرهيز شديد از سست شدن عزم راسخ


 نخست: تداوم ايستادگى و پرهيز شديد از سست شدن عزم راسخ. فرمان الهى به پيامبر اعظم (صلّى اللَّه عليه و ءاله و سلّم) در قرآن چنين است: «فاستقم كما امرت و من تاب معك و لاتطغوا» و «فلذلك فادع و استقم كما امرت»، و نيز از زبان حضرت موسى (عليه‌السّلام): «و قال موسى لقومه استعينوا باللَّه و اصبروا انّ الارض للَّه يورثها من يشاء من عباده و العاقبه للمتقين».


*مصداق بزرگ تقوا در اين دوره براي ملتهاي به پا خاسته فمتوقف نساختن حركت مبارك خود و سرگرم نشدن به دستاوردهاي اين مقطع


 مصداق بزرگ تقوا در اين دوره براى ملتهاى به‌پاخاسته آن است كه حركت مبارك خود را متوقف نسازند و خود را سرگرم دستاوردهاى اين مقطع نكنند. اين است بخش مهم از تقوائى كه دارندگان آن، به وعده‌ى «عاقبتِ نيك» سرافراز گشته‌اند.


2- هشيارى در برابر حيله‌هاى مستكبران بين‌المللى و قدرتهائى كه از اين قيامها و انقلابها لطمه ديده‌اند. ابزار آنان تطميع ،تهديد و فريب است


 دوم: هشيارى در برابر حيله‌هاى مستكبران بين‌المللى و قدرتهائى كه از اين قيامها و انقلابها لطمه ديده‌اند. آنها بيكار نميمانند و با همه‌ى توان سياسى و امنيتى و مالى، براى برقراريِ دوباره‌ی نفوذ و قدرت خود در اين كشورها، به ميدان مى‌آيند. ابزار آنان، تطميع و تهديد و فريب است. تجربه‌ها نشان داده است كه درميان خواص، هستند كسانى كه اين ابزارها در آنان كارگر ميشود و ترس و طمع و غفلت، آنان را دانسته يا ندانسته به خدمت دشمن درمى‌آورد. چشم بيدار جوانان و روشنفكران و عالمان دينى بايد بدقت مراقبت كند.


*مهمترين خطر دخالت و تأثيرگذاريِ جبهه‌ی كفر و استكبار در ساخت نظام جديد سياسی در اين كشورها


 مهمترين خطر، دخالت و تأثيرگذاريِ جبهه‌ی كفر و استكبار در ساخت نظام جديد سياسی در اين كشورها است. آنان همه‌ى كوشش خود را به كار خواهند برد تا نظامهاى جديد، هويت اسلامى و مردمى نيابد.

*لزوم تلاش جهت تامين اسلاميت و مردمي بودن نظام نوين با توجه به برجستگي نقش قانون اساسي و شرط اتحاد ملي جهت پيروزيهاي آينده

همه‌ى دلسوزان در اين كشورها و همه‌ى آنان كه به عزت و كرامت و پيشرفت كشور خود دلبسته‌اند، بايد تلاش كنند تا اسلاميت و مردمى بودن نظام نوين، به تمام و كمال تأمين شود. نقش قانون اساسى‌ها در اين ميان، برجسته است. اتحاد ملى و به رسميت شناختنِ دگرسانى‌هاى مذهبى، قبيله‌اى و نژادى، شرط پيروزى‌هاى آينده است.

*نجات ملتهاي بيدار و مبارز از ظلم وكيد آمريكا و مستكبران غربي در گرو برقراري تعادل قوا در جهان به نفع آنان و رسيدن به مرز قدرت بزرگ جهاني است

 ملتهاى شجاع و به‌پاخاسته در مصر و تونس و ليبى و ديگر ملتهاى بيدار و مبارز بدانند، نجات آنان از ظلم و كيد آمريكا و ديگر مستكبران غربى، تنها و تنها در آن است كه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار شود. مسلمانان براى اينكه بتوانند مسائل خود را به صورت جدّى با جهانخواران حل كنند، بايد خود را به مرز قدرت بزرگ جهانى برسانند؛ و اين جز با همكارى و همدلى و اتحاد كشورهاى‌اسلامى به دست نخواهد آمد. اين، وصيت فراموش‌نشدنى امام خمينى عظيم است.

*نجات از خطرهاي ايجاد شده توسط آمريكا و ناتو جز با تشكيل قطب قدرتمند جهان اسلام ميسر نيست

 آمريكا و ناتو به بهانه‌ى قذافىِ خبيث و ديكتاتور، ماهها بر سر ليبى و مردم آن آتش ريختند. و قذافى همان كسى بود كه پيش از قيام شجاعانه‌ى ملت ليبى، درشمار دوستان نزديك آنان به شمار ميرفت؛ او را در آغوش ميگرفتند، با دست او از ثروت ليبى ميدزديدند و براى خام كردن او، دستش را ميفشردند يا ميبوسيدند. ... پس از قيام مردم، همين او را بهانه كردند و تمام زيرساختهاى ليبى را به ويرانى كشاندند. كدام دولت توانست از فاجعه‌ى كشتار مردم و ويرانى كشور ليبى به دست ناتو جلوگيرى كند؟ تا چنگ و دندان قدرتهاى خونخوار و وحشى غربى شكسته نشود، هميشه چنين خطرهائى براى كشورهاى‌اسلامى  متصور است و نجات از آن، جز با تشكيل قطب قدرتمند جهان اسلام ميسر نيست.

*نشانه هاي ضعيف تر شدن غرب و آمريكا و  صهيونيزم از هميشه :

گرفتاريهاي اقتصادي

ناكاميهاي پي در پي در افغانستان و عراق

اعتراضهاي عميق مردمي در آمريكا و ديگر كشورهاي غربي

مبارزات و جانفشانى‌هاى مردم فلسطين و لبنان،

قيامهاى دليرانه‌ى مردم در يمن و بحرين و برخى ديگر از كشورهاى زير نفوذ آمريكا

 غرب و آمريكا و صهيونيزم، امروز از هميشه ضعيف‌ترند. گرفتاريهاى اقتصادى، ناكامى‌هاى‌پى‌درپى‌در افغانستان و عراق، اعتراضهاى عميق مردمى در آمريكا و ديگر كشورهاى غربى - كه دامنه‌ى آن روزبه‌روز گسترده‌تر شده است - مبارزات و جانفشانى‌هاى مردم فلسطين و لبنان، قيامهاى دليرانه‌ى مردم در يمن و بحرين و برخى ديگر از كشورهاى زير نفوذ آمريكا، همه و همه حامل بشارتهاى بزرگى براى امت اسلامى و بويژه كشورهاى انقلابى جديد است.

*لزوم بهره بري بيشتر مردان و زنان مومن در سراسر جهان به ويژه در مصر و تونس و ليبي براي تشكيل قدرت بين الملل اسلامي واعتماد خواص به وعده نصرت الهي

 مردان و زنان مؤمن در سراسر جهان اسلام و بويژه در مصر و تونس و ليبى، از اين فرصت براى تشكيل قدرت بين‌الملل اسلامى، بيشترين بهره را ببرند. خواص و پيشروان نهضتها به خداى بزرگ توكل و به وعده‌ى نصرت او اعتماد كنند و صفحه‌ى تازه‌گشوده‌ى تاريخ امت اسلامى را با افتخارات ماندگار خود، كه مايه‌ى رضاى‌الهى  و زمينه‌ساز نصرت اوست، مزين سازند.

والسّلام على عباد اللَّه الصّالحين‌

سيّدعلى حسينى خامنه‌اى‌
5 آبان 1390
29 ذيقعده 1432

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري در ديدار دانش‌آموزان و دانشجويان(11/8/90)

در آستانه‌ى روز ملى مبارزه با استكبار جهانى‌

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 *سيزده آبان روز مبارزه با استكبار، در واقع روز شروع سقوط هيبت استكباري آمريكا

خوشامد عرض ميكنم به همه‌ى شما جوانان عزيز، دانش‌آموزان، دانشجويان و مسئولان محترم. مبارك باد بر شما سيزدهم آبان، كه روز مبارزه‌ى با استكبار نام نهاده شده. در واقع بايد گفت: روز شروع سقوط هيبت استكبارى آمريكا.

*مايه و قوام اصلي هم هحركتهاي بزرگ و پيروز،ذكر الهي است

 اين ايام، ايام دهه‌ى ذى‌حجه است. شما جوانان عزيز، دلهاى نورانى، روحيه‌هاى شاداب، فرزندان عزيز من، توجه داشته باشيد كه يكى از بهترين روزها و شبهاى دوره‌ى سال، از لحاظ فضيلت و امكان ارتباط دلها با خدا، همين روزهاست. مايه و قوام اصلى همه‌ى حركتهاى بزرگ و پيروز، ذكر الهى است؛ ياد خدا بودن، با خدا ارتباط داشتن. در قرآن ميفرمايد: «و يذكروا اسم الله فى ايّام معلومات».(1) در حديث دارد كه «ايام معلومات» كه خداى متعال به ذكر در اين ايام دستور داده است، همين ده روز اول ذى‌حجه است.

* همچنان كه امروز فرصت پيشرفت، شكوفائى، حركتهاى بزرگ سياسى و انقلابى و اجتماعى مال شما جوانهاست، فرصت توجه به خداى متعال و ذكر الهى و مستحكم كردن رابطه‌ى قلبى با خدا هم متعلق به شماست.

 در اين ده روز، روز عرفه وجود دارد، كه روز دعا و استغفار و توجه است. دعاى سراسر عشق و شور و سوز در روز عرفه، كه سيدالشهداء امام حسين (عليه‌السّلام) در مراسم عرفات انشاء فرموده است، نشان‌دهنده‌ى آن روحيه‌ى شيدائى و عشق و شورى است كه پيروان اهل‌بيت در يك چنين ايامى بايد داشته باشند. اين ايام را قدر بدانيد. فرصت مال شماست. همچنان كه امروز فرصت پيشرفت، فرصت شكوفائى، فرصت حركتهاى بزرگ سياسى و انقلابى و اجتماعى مال شما جوانهاست، فرصت توجه به خداى متعال و ذكر الهى و مستحكم كردن رابطه‌ى قلبى با خدا هم متعلق به شماست.

* بهترين وسيله‌براي زنده كردن ذكر الهي، ترك گناه است.

بهترين وسيله‌اى كه ميتواند ذكر الهى را براى شما و براى ما زنده كند، ترك گناه است. اين كار، براى شما آسانتر از پيرهاست. شما جوانها دلهاى نورانى داريد، زمينه‌هاى آماده‌اى داريد؛ از خداى متعال كمك بخواهيد. قدر اين دوره‌ى درخشان جوانى را بدانيد، رابطه‌ى خودتان را با خدا مستحكم كنيد و در اين راه پرافتخارى كه ملت ايران آغاز كرده است و شما امروز در نقاط اوج اين راه قرار داريد، ان‌شاءالله با همه‌ى وجود، با همه‌ى توان، ادامه بدهيد و پيش برويد.

*برجستگي سيزده آبان به علت:قدرت الهي،اراده مبارزه و ايستادگي در راه مبارزه

 سيزدهم آبان هم - كه دو روز ديگر است - در حقيقت به معناى واقعى كلمه، يكى از ايام‌الله است؛ فرصتى است براى فكر كردن و استنتاج كردن و بر اساس اين استنتاج، آينده را ساختن و براى آينده برنامه‌ريزى كردن؛ چون آينده مال شماست. چگونه حركت كنيم كه بتوانيم خودمان را، ملتمان را، كشورمان را، تاريخمان را، بلكه امت اسلامى را به اوج برسانيم؟ راه چيست؟ اين را بايد با تفكر و تدبر در اين عبرتها به دست آورد. يكى از اين عبرتها در همين سيزدهم آبان است. قدرت الهى از يك طرف - كه همه‌چيز در همين جمله‌ى «قدرت الهى» مندرج است - و بعد اراده‌ى مبارزه و ايستادگى در راه مبارزه، كه متكى به قدرت الهى و توفيق الهى است، از طرف ديگر، سيزدهم آبان را يك برجستگى بخشيده است.

*  امام به خاطر ايستادگي در مقابل طرح كاپيتولاسيون به وسيله مزدوران آمريكا در 13 آبان 43 تبعيد شدند پانزده سال بعد  فرزندان امام، يعنى جوانان انقلابى دانشجو، در روز 13 آبان  آمريكا را از ايران تبعيد كردند

 امام عزيز ما، آن مرد يگانه‌ى تاريخ ما، در مقابل طرح كاپيتولاسيون و مصونيت آمريكائى‌ها - كه آن روز در ايران همه‌كاره بودند - ايستاد و به خاطر اين اعتراض، روز 13 آبان با حال غربت و تنهائى، به وسيله‌ى مزدوران آمريكا از ايران تبعيد شد. در آن روز و در اين تبعيد، هيچ كس در كنار امام نبود. البته دلهاى مردم با امام بود؛ اما امام را از خانه‌اش ربودند و در غربت كامل، او را در روز 13 آبان سال 43 از ايران تبعيد كردند. پانزده سال بعد - پانزده سال، زمان زيادى نيست؛ مثل برق ميگذرد - فرزندان امام، يعنى جوانان انقلابى دانشجو، در روز 13 آبان رفتند لانه‌ى جاسوسى آمريكا در تهران را تسخير كردند؛ آمريكا را از ايران تبعيد كردند. ببينيد فعل و انفعال حركت مردمىِ متكى به اراده‌ى الهى و قدرت الهى، چه كار ميكند.

*مردم در انقلاب، شاه را از ايران راندند؛ در 13 آبان، آمريكا را از ايران راندند

امام در آن غربت در تبعيد ايستاد، با كمال استقامت راه را دنبال كرد و مردم را كم‌كم و بمرور آورد وارد صحنه كرد. امام مردم را بيدار كرد؛ احساس استقلال و آرمان‌خواهىِ همراه با مجاهدتى كه در آن هيچ خوف و ترسى وجود ندارد، در مردم زنده كرد. مردم به ميدان آمدند و انقلاب پيروز شد. مردم در انقلاب، شاه را از ايران راندند؛ در 13 آبان، آمريكا را از ايران راندند. لذا امام فرمود: انقلابى بزرگتر از انقلاب اول. اين يك عبرت است. يعنى يك ملت وقتى در راه درست، با هدايت صحيح و با بصيرت، ايستادگى و استقامت ميكند، هيچ قدرتى در مقابل او تاب مقاومت ندارد. همه‌ى مانعها برداشته شد. اين مسئله، محال به نظر مى‌آمد. حكومت سلطنتىِ دو هزار و پانصد ساله، آن هم با پشتيبانى همه‌ى قدرتهاى مادى دنيا، از ايران برچيده شود؟ باوركردنى بود؟ اما اراده‌ى اسلامى و ايمانى ملت ايران به رهبرى امام، اين امر محال را ممكن كرد؛ اين امر نشدنى، واقع شد. همه در مقابل چشمشان اين را بوضوح ديدند و آن را لمس كردند.

* پرچم تسلطِ ظالمانه‌ى متكبرانه‌ى آمريكا از بام ايران پائين كشيده شد؛ زير پاى جوانهاى مؤمن ما لگدمال شد

 و از اين بالاتر، پرچم تسلطِ ظالمانه‌ى متكبرانه‌ى آمريكا از بام ايران پائين كشيده شد؛ زير پاى جوانهاى مؤمن ما لگدمال شد. اين هم نشدنى به نظر ميرسيد. اين هم يك كار ناممكن به نظر ميرسيد. تحليل ميكردند، ميگفتند، مينوشتند كه ايران اسلامى چون در مقابل آمريكا ايستاده است، پس قطعاً شكست ميخورد و مجبور به عقب‌نشينى ميشود. تحليلهاى مادى اين را ميگفت، اين را نشان ميداد. خيلى از روشنفكرنمايان ما كه خود را اهل تحليل سياسى و زير و رو كردن حوادث و استنتاج از حوادث ميدانستند، اينجور تحليل ميكردند. اما بعكس شد؛ اسلام پيروز شد، جمهورى اسلامى پيروز شد، آمريكا مجبور به عقب‌نشينى شد.

*به فضل الهي و همت مردم و پيشروي جوانان عزيز ،ايران اسلامي در همه توطئه هاي 32 ساله استكبار پيروز شد. بعد از اين هم همين جور خواهد بود

 از آن روز تا امروز، سى و دو سال ميگذرد. جوانهاى عزيز! در اين سى و دو سال، هيچ سالى نبوده است كه از سوى استكبار به رهبرى آمريكا و صهيونيسم، عليه ايران توطئه‌اى يا توطئه‌هائى شكل نگيرد؛ به قصد شكست دادن ملت ايران، به قصد شكست دادن انقلاب و نظام جمهورى اسلامى. و به فضل الهى، به حول و قوه‌ى الهى، به همت مردم عزيز ما، و در هر دوره، به همت پيشروى جوانان عزيز ما، ايران اسلامى در همه‌ى اين توطئه‌ها پيروز شد و آمريكا شكست خورد. بعد از اين هم همين جور خواهد بود. تحليل درست، اين است. نگاه درست به آينده، اين است.

*  تصميم بگيريد، هدف را درست انتخاب كنيد و دنبال اين هدف(در زمينه‌ى  علمى،اقتصادى،اجتماعى،اخلاق، گسترش تفكر اسلامى و بيدارى اسلامى در جهان )، با استقامت حركت كنيد

شماها ان‌شاءالله پنجاه سال، شصت سال، هفتاد سال، پيش روى خودتان عمر داريد. براى اين عمر طولانى - كه خداى متعال ان‌شاءالله با بركت و رحمت و فضلِ خود به شما عنايت كند - بايد برنامه‌ريزى كنيد. پايه‌ى برنامه‌ريزى اين است: تصميم بگيريد، هدف را درست انتخاب كنيد و دنبال اين هدف، با استقامت حركت كنيد؛ در اين صورت هيچ قدرتى در مقابل شما ياراى ايستادگى نخواهد داشت. هدفهاى شما در زمينه‌ى علمى، در زمينه‌ى اقتصادى، در زمينه‌ى اجتماعى، در زمينه‌ى اخلاق، در زمينه‌ى گسترش تفكر اسلامى و بيدارى اسلامى در جهان است؛ اينها آرزوهاى بزرگ شماست.

* دشمنان شما هر كه باشد، هر چه باشد، با هر حجم قدرتى كه در دنيا باشد، مجبور به عقب‌نشينى خواهد شد

 راه فقط همين است. درست تشخيص بدهيد، تصميم قطعى بگيريد، حركت كنيد، راه بيفتيد، به خداى متعال تكيه و اعتماد كنيد؛ به نتيجه خواهيد رسيد. دشمنان شما هر كه باشد، هر چه باشد، با هر حجم قدرتى كه در دنيا باشد، مجبور به عقب‌نشينى خواهد شد؛ همچنان كه در قضيه‌ى انقلاب، در قضيه‌ى 13 آبان، در قضاياى جنگ تحميلى، در قضيه‌ى محاصره‌ى اقتصادى و در همه‌ى توطئه‌هاى ديگر تا امروز اينجورى بوده.

* مردم سالاري ديني كه متكي به فلسفه درست و متكي به زمينه فكري و اعتقاديِ مستحكم  و از لحاظ علمي پيشرونده و قابل اجرا است ،دست ما را پر كرده است.

 دست ما پر است. ما فكر درست داريم. جمهورى اسلامى يك انديشه‌ى سياسىِ نوئى به دنيا عرضه كرده است: مردم‌سالارى دينى. اين انديشه‌ى سياسى نو، متكى به فلسفه‌ى درست، متكى به زمينه‌هاى فكرى و اعتقادىِ مستحكم و از لحاظ عملى قابل اجرا و پيشرونده است. اين فكر، اين راه، اين فلسفه و اين تجربه‌اى كه در طول اين سى و دو سال در اختيار ملت ايران است، دست ما را پر كرده است.

* قصد دشمن ازمتهم كردن جمهوري اسلامي به يك حركت تروريستي مهمل و بي منطق و غلط ،نجات از گرفتاريهاي خودشان و متهم كردن شريف ترين عناصر مبارز و مجاهد در جمهوري اسلامي است

دشمن تلاش ميكند. نبايد فكر كرد كه دشمن از فعاليت منصرف خواهد شد؛ نه، داريد مى‌بينيد. در همين روزها، در بحبوحه‌ى گرفتارى‌هاى آمريكا در قضيه‌ى اين حركت مردمىِ وسيعِ جنبش وال استريت در نيويورك و در ساير شهرها و ايالات آمريكا، دولت آمريكا به نظرش رسيد كه به خيال خودش و به قول خودش، باز يك برگ ديگرى رو كند. يك سناريوى مسخره‌ى تروريستى درست كردند كه جمهورى اسلامى را متهم كنند به يك حركت تروريستىِ مهمل، بى‌منطق و غلط؛ كه هر كس از اهل معرفت و فن در دنيا آن را ديد، رد كرد، محكوم كرد. متوسل و متشبث به اين چيزها ميشوند، براى اينكه شايد بتوانند خودشان را از آن گرفتارى‌ها نجات بدهند، آن را تحت تأثير و تحت‌الشعاع قرار بدهند؛ شايد بتوانند بر جمهورى اسلامى فشار وارد كنند. البته اين مسئله را دنبال خواهند كرد. قصدشان اين است كه شريف‌ترين عناصر مبارز و مجاهد در جمهورى اسلامى را متهم به تروريست كنند. آنها خودشان تروريستند. امروز تروريست بزرگ در دنيا، دولت آمريكاست.

* ما امروز صد سند غير قابل خدشه در اختيار داريم كه نشان ميدهد دولت آمريكا پشت سر ترورها و تروريستهائى بوده است كه در ايران يا در منطقه واقع شده است. ما با اين صد سند، آبروى آمريكا را در دنيا خواهيم برد

در اين قضيه هم دست ما پر است. ما امروز صد سند غير قابل خدشه در اختيار داريم كه نشان ميدهد دولت آمريكا پشت سر ترورها و تروريستهائى بوده است كه در ايران يا در منطقه واقع شده است. ما با اين صد سند، آبروى آمريكا را در دنيا خواهيم برد؛ آبروى اين مدعيان حقوق بشر و مبارزه‌ى با تروريسم را در دنيا پيش افكار عمومى خواهيم ريخت؛ اگرچه امروز هم آبروئى ندارند.


*شكست آمريكا در افغانستان ، عراق ، شمال آفريقا ،خود آمريكا و كشورهاي غربي و نظام سرمايه داري

 آمريكا شكست‌خورده است. آمريكا در افغانستان شكست‌خورده است. در مقابل ملت افغانستان، آمريكا نتوانسته است وجهه‌ى خود را حفظ كند؛ ادعاهاى دروغ خود را ثابت كند. در مقابل ملت عراق، آمريكا شكست‌خورده است. همين چند روز قبل از اين، نمايندگان و نخبگان سياسى ملت عراق به اتفاق، مصونيت نظاميان آمريكا در عراق را رد كردند؛ نظر دادند كه بايد آمريكا از عراق بكلى خارج شود. و خارج خواهد شد؛ چاره‌اى ندارد. آمريكا بعد از سالها تلاش و هزينه‌هاى مادى و انسانى فراوان، ناچار است از عراق خارج شود؛ ناچار است از افغانستان خارج شود؛ ناچار است شكست را بپذيرد.
 اينها در شمال آفريقا شكست خوردند؛ حسنى مبارك را نتوانستند حفظ كنند، بن‌على را نتوانستند حفظ كنند - اينها همه مزدورهاى آمريكا بودند، اما ملتها بر اينها فائق آمدند - در ليبى، رفيقشان قذافى را نتوانستند حفظ كنند. تا همين آخر هم، قبل از مرگ ذليلانه‌ى قذافى، اينها ارتباطاتى داشتند، شايد بتوانند با هم تفاهم كنند. ملتها نفاق استكبار را، نفاق آمريكائى‌ها و غربى‌ها را، چه در قضيه‌ى مصر، چه در قضيه‌ى تونس، چه در قضيه‌ى ليبى ديدند، در قضاياى ديگر هم خواهند ديد. اينها منافقند، اينها دورويند.

*مبارزه حق با باطل تا سرنگوني استكبار ادامه پيدا خواهد كرد. 

امروز در خود آمريكا، در خود كشورهاى غربى، در خود نظام سرمايه‌دارى و به اصطلاح ليبرال‌دموكراسى - كه هم «ليبرال»اش دروغ است، هم «دموكراسى»اش دروغ است - اينها شكست‌خورده‌اند. امروز مردم آمريكا در سرتاسر ايالات آمريكا، و مردم در هشتاد كشور جهان عليه اين نظام ايستادگى كردند. ممكن است مردم را سركوب كنند، اما اين آتش خاموش نخواهد شد. نميتوانند دفاع كنند؛ دستشان خالى است. دنيا جريان ديگرى پيدا كرده است و بدانيد به حول و قوه‌ى الهى، مبارزه‌ى حق - كه با سردمدارى ملت ايران و با پرچم اسلام آغاز شده است - با باطل، با طاغوتها، با فرعونها و با فرعون استكبار، تا سرنگونى استكبار ادامه پيدا خواهد كرد.

* مبارزه‌ى با يك ملت بصير،صبور، آگاه و  ملتى كه جوانانش متكى به خدا و پايدار در اين راهند، به جائى نميرسد؛ آنها شكست ميخورند، اما ملت ايران پيروز خواهد شد.

 تحليلگران - به قول خودشان - در اتاقهاى فكرشان مى‌نشينند مطالعه ميكنند، بررسى ميكنند، مى‌بينند نقطه‌ى كانونى و مركزى اين حركت، جمهورى اسلامى است؛ لذا متوجه شماها ميشوند؛ متوجه جوانهاى ما، متوجه مسئولان ما كه محكم ايستادند و اين راه را با جرأت، با قدرت، با توكل به خدا، با خوشبينى به آينده و با اميدِ تمام دارند ادامه ميدهند. آن وقت عليه ملت ايران توطئه ميكنند؛ خب، بكنند. سى و دو سال است كه دارند عليه ملت ايران توطئه ميكنند. البته در هر توطئه‌اى، براى ملت ايران زحمت‌افزائى كردند، اما ملت ايران پيروز شده است و پس از هر توطئه‌اى كه خنثى شده، ملت ايران يك پله بالاتر رفته. ما را تحريم ميكنند. ممكن است تحريم فشارى به وجود بياورد، اما ملت ايران را يك درجه جلو ميبرد؛ توانائى او را بيشتر ميكند. به خيال خودشان علم و فناورى را بر روى جوانهاى ايرانى بستند، اما جوانان ايرانى خودشان از درون خودشان جوشيدند. امروز در زمينه‌ى علم و فناورى، پيشرفت ما نسبت به گذشته، نميشود گفت دو برابر و سه برابر است؛ ده‌ها برابر است. مبارزه‌ى آنها به جائى نميرسد. مبارزه‌ى با يك ملت بصير، ملت صبور، ملت آگاه، ملتى كه جوانانش متكى به خدا و پايدار در اين راهند، به جائى نميرسد؛ آنها شكست ميخورند، اما ملت ايران پيروز خواهد شد.

* قطعاً ملت ايران در همه‌ى اين چالشهائى كه امروز با آن مواجه است و احياناً در آينده هم با آنها مواجه خواهد بود، بينى دشمن را به خاك خواهد ماليد.
 

شما جوانها بايد براى آينده، بيشترين بار اين مسئوليت را بر دوش بگيريد و خودتان را بسازيد؛ نگذاريد دشمن با توطئه‌هاى تبليغاتى، با دروغ‌پردازى، اميد را از دلها بزدايد؛ نگذاريد بين شما اختلاف ايجاد كنند؛ نگذاريد بين ملت و مسئولين، ايجاد اختلاف و جدائى كنند؛ آنها اين را ميخواهند؛ آنها از اين يكپارچگى ميترسند؛ آنها از اين شعارهاى مستحكم شما ميترسند؛ آنها از عزم و اراده‌ى جدى مسئولين ميترسند؛ ميخواهند اين عزم و اراده را متزلزل كنند. وقتى ملت در كنار مسئولين ايستاده است، هيچ مسئولى احساس ترديد نميكند؛ احساس تزلزل نميكند و پيش ميرود. اين براى كشور ما لازم است؛ تا امروز بوده است، ان‌شاءالله در آينده هم خواهد بود. قطعاً ملت ايران در همه‌ى اين چالشهائى كه امروز با آن مواجه است و احياناً در آينده هم با آنها مواجه خواهد بود، بينى دشمن را به خاك خواهد ماليد.

 رحمت خدا بر شهداى عزيز ما. رحمت خدا بر صبر ملت ما. رحمت خدا بر پدران و مادران صبورى كه مشكلات را تحمل كردند، فقدان جوانهاشان را تحمل كردند و ايستادند و به نسلهاى بعدى درس دادند. و رحمت خدا بر امام بزرگوار ما، كه اين راه را او باز كرد، او جلو افتاد، او ايستاد تا همه‌ى ما دلگرم شديم و به دنبال او حركت كرديم و اين راه طولانى را طى كرديم. اميدواريم همه‌ى شما مشمول ادعيه‌ى زاكيه‌ى حضرت بقيةالله باشيد.

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

 1) حج: 28

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نخبگان و برگزیدگان كرمانشاه(26/7/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

*اين جلسه موجب معرفت بيشتر نسبت به كرمانشاه و برگزيدگان اين استان

 اين جلسه، بسيار جلسه‌ى شيرين و مطلوب و به‌يادماندنى‌اى بود، متنوع، با مطالبى پرمغز و پرمضمون. از بياناتى كه كردند، من حقيقتاً بهره بردم و استفاده كردم. همچنين اين جلسه موجب ميشود كه يك معرفت بيشترى نسبت به كرمانشاه و برگزيدگان اين استان و استعداد نخبه‌پرورى اين استان، براى بنده و امثال بنده به وجود بيايد. يكى از آقايان فرمودند كه استان سينه‌ى ستبر ايران است - كه چه تعبير زيبا و پرمغزى است - ميخواهم عرض بكنم كه علاوه‌ى بر اين، چهره‌ى زيباى ايران هم هست؛ علم و هنر و ادب و تلاش انقلابى و ورزش و روحيه‌هاى پهلوانى و همه چيز بحمدالله با هم در اين استان جمع شده است.

*آشنايي با برخي چهره هاي نخبه اين استان 

البته من از قبل از انقلاب با بعضى از چهره‌هاى نخبه و برجسته‌ى استان آشنا بودم؛ از جمله، مرحوم يدالله بهزاد كه دوست قديمى ما بود. ايشان مكرر مشهد مى‌آمدند. مرحوم بهزاد ضمن دارا بودن از طبع شعرِ خيلى خوب - بخصوص در قصيده و قطعه، كه ايشان انصافاً در كشور برجسته و ممتاز بود - همان روحيه و خلقيات پهلوانىِ كرمانشاه هم در ايشان بود. ايشان يك سفر مشهد آمده بود، و همان موقع من تحت تعقيب بودم؛ از مشهد خارج شده بودم، رفته بودم يك محل دوردستى. يك وقت ديدم آقاى بهزاد و بعضى از دوستان ديگرِ انجمن ادبى مشهد آمدند آنجا براى ديدن ما؛ با اينكه اين كار خطرناك بود. اين مرد اهل كارهاى مبارزاتى به آن شكل نبود، اما رفاقت و دوستى و صميميت، او را به اين وادى كشانده بود. اينها تحسين‌برانگيز است.

با مرحوم كيوان سميعى هم - كه حقاً و انصافاً يك دانشمند محقق و كم‌نظير بود - آشنا بودم. ايشان علاوه بر كتابى كه در شرح حال مرحوم سردار كابلى نوشته - كه خود آن كتاب با اينكه شرح حال است، اما پر از مطلب و تحقيق و مضمون است - يك كتاب ديگرى هم دارد كه هر چه فكر كردم، اسمش يادم نيامد ...(1) بله، درست است؛ «تحقيقات ادبى» است. واقعاً  انسان احساس ميكند كه اين مرد در حد محمد قزوينى و شخصيتهاى اينجورى قرار ميگيرد، از لحاظ تحقيق، اطلاعات وسيع در زمينه‌ى ادبيات، تاريخ و همه چيز؛ انصافاً شخصيت برجسته‌اى بود.مرحوم آقاى نجومى (رضوان‌الله عليه) هم كه ما از اوائل انقلاب خدمت ايشان رسيديم و با ايشان آشنا شديم؛ انصافاً مرد جامعى بود - هم فقيه بود، هم اديب بود، هم هنرمند بود - شخصيت كم‌نظيرى در بين روحانيون بود.البته در گذشته، از دوران قم هم با نخبگان روحانى اين استان آشنا بوديم؛ مرحوم آقاى حاج آقا مجتبى حاج آخوند (رحمة الله عليه)، مرحوم شهيد حاج آقا بهاء محمدى عراقى و بعضى ديگر از دوستان؛ در عين حال بايد عرض كنم كه چهره‌ى حقيقى علمى و هنرى و ادبى كرمانشاه، آنچنان كه بايد، شناخته شده نيست؛ و اين جاى افسوس و دريغ است.

 * حق اين است كه مسئولين تبليغات كشور و صدا و سيما، به كمك خود زبدگان و نخبگان اين منطقه، كرمانشاه را معرفى كنند

 حق اين است كه مسئولين تبليغات كشور و صدا و سيما، به كمك خود زبدگان و نخبگان اين منطقه، كرمانشاه را معرفى كنند. حالا يك بخش، مربوط به گذشته‌ى كرمانشاه است، يك بخش مربوط به امروزِ كرمانشاه است. امروز خوشبختانه استعدادها خيلى بالاست؛ كه امروز در بياناتى كه دوستان در اينجا كردند، نمونه‌اى از اين استعداد بالاى استان مشاهده شد. كسى مثل آقاى پروفسور شمسى‌پور واقعاً جزو مفاخرند. اينها نه فقط مايه‌ى افتخار استان هستند، بلكه حقاً و انصافاً جزو مفاخر كشورند. شناخته شدن اينها اميدبخش است. اين جوانهاى عزيزى كه صحبت كردند، هر كدام در بخش خود نويدبخشند؛ نويدبخش يك آينده‌ى بهتر براى كل كشورند.دو روز پيش هم كه در دانشگاه بوديم، بعضى از جوانها در آنجا مطالبى گفتند و پيشنهادهائى كردند كه من لذت بردم. ممكن است برخى از آنچه كه در ذهن و آرزوى اين جوانان هست، با واقعيت تطبيق نكند، يعنى بلندپروازى به حساب بيايد؛ ليكن همين خوب است، همين مطلوب است كه جوانهاى ما بلندپروازى كنند، افقهاى بلند و دوردست را در نظر بگيرند و به سمت آن حركت كنيم.

 *در دوران رژيم طاغوت، زمينه براى رشد استعدادهاى گوناگون واقعاً وجود نداشت، امروز اين زمينه و فضا هست

امروز خوشبختانه در كشور، اين همت، اين انگيزه و اين زمينه وجود دارد؛ اما يك روزى نبود. در دوران رژيم طاغوت، زمينه براى رشد استعدادهاى گوناگون واقعاً وجود نداشت. آن كسانى كه در خودشان به صورت شخصى انگيزه‌هائى وجود داشت، دنبال انگيزه‌هاى شخصى حركت كرده بودند؛ هميشه هم همين جور است. يك وقت هست يك كاروان به راه مى‌افتد، يك كاروان ملى حركت ميكند؛ اين، زمينه لازم دارد، فضا لازم دارد. امروز اين زمينه و فضا هست، اما ديروز نبود. لذا آنچه كه ما از مفاخر علمى و ادبى و هنرى و دينى و غيره در گذشته داريم، ميتوانيم اميدوار باشيم كه در آينده ان‌شاءالله به همت و توان و تلاش و كوشش جوانان ما و مردان و زنان مؤمن ما و به توفيق الهى، چندين برابرِ آنها موجودى خواهيم داشت.

 انگيزه هاي ديدار با برگزيدگان:

 1-تكريم برگزيدگان در جامعه به صورت يك سنت درآيد

 ديدار برگزيدگان - كه من در استانهاى مختلف اينجور ديدارى را معمولاً تدارك ميكنم و اين ديدارها براى خود من خيلى مفيد است - در درجه‌ى اول، براى تكريم برگزيدگان است؛ تكريم خلاقيت است. ما ميخواهيم اين را به صورت يك سنت در جامعه شاهد باشيم كه به كسانى كه صاحب دانشند، صاحب خلاقيتند، يك تلاش برجسته‌اى را كرده‌اند يا ميتوانند بكنند، احترام گذاشته شود. بسيارى از كسانى كه كشورها را با تلاش علمى خودشان، با فكر خودشان پيش ميبرند، انتظار پاداش مادى ندارند؛ اما انتظار قدرشناسى دارند. ما ميخواهيم اين قدرشناسى انجام بگيرد. نه اينكه فقط اين بنده‌ى حقير قدرشناسى كنم - كه خب، اين چيز مهمى نيست - ميخواهيم اين به صورت يك سنت در كشور ما، در جامعه‌ى ما، در بين مردم ما رائج شود؛ كه اگر يك نقطه‌ى برجسته‌اى در انديشه، در فكر، در تلاش و مجاهدت ديده شد، به آن احترام گذاشته شود. انگيزه‌ى اول ما اين است.

* اطلاع و آگاهى و آشنائى با چهره هاي برجسته، اولين مرتبه‌ى تقدير از اينهاست.

  خوشبختانه در همه‌ى نقاط كشور هم از اين نقطه‌هاى برجسته وجود دارد. من در بعضى از استانها مشاهده كردم كه يك دانشمندى، عالمى، كتابى را در زمينه‌ى مورد علاقه‌ى بنده منتشر كرده، بنده هم با اينكه اهل كتاب خواندنم و غالباً از منشورات و كتابها مطلعم، اما اسم اين كتاب حتّى به گوش من نرسيده، حتّى اسم اين مؤلف را هم نشنيده‌ام؛ تعجب كردم. اين نشان‌دهنده‌ى اين است كه ما ذخائر و گنجينه‌هاى فراوانى داريم كه پنهان است؛ بايد اينها را آشكار كنيم، چهره‌هاى برجسته‌مان را بايد بشناسيم، بايد مردم بدانند. نفس اين اطلاع و آگاهى و آشنائى، اولين مرتبه‌ى تقدير از اينهاست.

 2-الگو سازي

 علاوه بر اين، آن نكته‌ى دومِ مورد نظر ما به وجود مى‌آيد؛ كه انگيزه‌ى دوم من از تشكيل اين جلسات، الگوسازى است.

 امروز سعى ميشود در زمينه‌هاى گوناگون براى جوامع مختلف الگو تراشيده بشود. حقيقتاً سياستهائى اين را دنبال ميكنند. وقتى شما مى‌بينيد فرضاً يك موجود منحرف دوجنسى بدون اينكه يك هنر فوق‌العاده برجسته‌اى داشته باشد، يكهو اول در تمام رسانه‌هاى آمريكائى و بعد غربى، اسم و رسم پيدا ميكند و مجلات معتبر و پرتيراژ غربى عكسهاى او را، زندگينامه‌ى او را، سنين مختلف او را، شكلهاى گوناگون زنانه و مردانه‌ى او را منعكس ميكنند، اين را نميشود حمل بر يك امر تصادفى كرد؛ اين، فكرشده است. اينها الگوسازى‌هائى است براى منحرف كردن نسلهاى بشرى. آماج حمله هم فقط ايران نيست.

 *يكي از مواد پروتكلهاي صهيونيستي ،دور نگه داشتن نسلهاي بشري از رويه ها و روشهاي انساني متعارف،با الگوسازي

  با مشاهده‌ى اين چيزها، در ذهن انسان تأييد ميشود آن چيزى كه سالها قبل به عنوان پروتكلهاى صهيونيستى در دنيا منتشر شد و به زبانهاى مختلف ترجمه شد؛ كه يكى از مواد آن پروتكلها اين بود كه بايد نسلهاى بشرى از رويّه‌ها و روشهاى انسانىِ متعارف دور بشوند؛ دچار انحرافات اخلاقى بشوند. حالا هدف چيست، جاى بحث فراوانى دارد. يكى از اصول كارهاى فراهم كنندگان اين تفكر انحرافى و خطرناك صهيونيستى، همين بوده. انسان روزهاى اول شايد باور نميكرد، اما بتدريج انسان باور ميكند. ميخواهند الگوسازى كنند؛ حالا اين نوعِ بدترش است، اما شكلهاى گوناگون ديگرى هم دارد.

 *يكي از كارهاي لازم :ارائه الگو در بخشهاي مختلف، براي نسل جوان و نونهال

 ما نياز داريم براى جوان خودمان، براى نسل نونهال خودمان، الگوهائى را از بخشهاى مختلف مشخص كنيم؛ آن كس كه علاقه‌ى به علم دارد، آن كس كه علاقه‌ى به هنر دارد، آن كس كه علاقه‌ى به ادبيات دارد، آن كس كه علاقه‌ى به تاريخ دارد، آن كس كه علاقه‌ى به كارهاى عملى دارد، آن كس كه علاقه‌ى به كشاورزى يا صنعت يا فناورى دارد، هر كدام بتوانند الگوهاى شايسته‌ى خودشان را پيدا كنند. اين يكى از كارهاى لازم ماست، كه تشكيل اين جلسات به ما كمك ميكند.

 3- نشان دادن استعداد ذاتى كشور و ملت ؛ نه به بيگانگان، بلكه به خودمان

 يك نكته‌ى ديگر هم كه مهم است، نشان دادن استعداد ذاتى كشور و ملت ماست؛ نه به بيگانگان، بلكه به خودمان. يكى از چيزهائى كه ما را بايد نسبت به موقعيتهاى خودمان بشدت هوشيار كند، اين است كه در طول ده‌ها سال تبليغات شده بود كه ايرانى ناكارآمد است؛ بايد از ديگران بياموزد، بايد از ديگران تقليد كند، بايد به دامن ديگران متوسل و متشبث شود. در دوران جوانى و نوجوانى‌هاى ما اين جزو چيزهاى رائج بود. تا صحبت يك چيزى ميشد، ميگفتند اينجا كه خب، نميشود اين چيزها را بسازند. ميخواستند توى يك شهر بر روى يك خيابانى پل بسازند، بايد مهندس خارجى مى‌آمد؛ اگر ميخواستند يك سد بسازند، بايد چندين شركت خارجى و مهندسين  و متخصصين خارجى مى‌آمدند؛ يكى ديواره‌ى سد را ميساخت، يكى توربين را ميساخت، يكى بقيه‌ى دستگاه‌ها را ميساخت؛ اصلاً تصور نميشد. حتّى تا اوائل انقلاب، اين فكر بود. من فراموش نميكنم؛ بنا بود يك نيروگاه گازى را يك جائى بسازند - از قبل از انقلاب نيمه‌كاره مانده بود - به مسئولينش ميگفتيم اين كار را انجام بدهيد؛ آمدند پيش من - من آن وقت رئيس جمهور بودم - گفتند آقا اصلاً امكان ندارد. آنها باورشان نمى‌آمد. خب، امروز مهندسين كشور ما، جوانان ما، پيشرفته‌ترين نيروگاه‌ها را در شكلهاى مختلف، در انواع مختلفِ خودش دارند ميسازند. ما امروز ميتوانيم نيروگاه هسته‌اى بسازيم. اين استعدادها شناخته شده نبود.

 *گذشته ما نشان‌دهنده‌ى وجود يك استعداد برتر و يك ذخيره‌ى استعدادىِ سرشار در اين منطقه‌ى از جغرافياى عالم است

 سالهاى متمادى روى اين قضيه كار شد. از حدود صد و پنجاه سال پيش كه بتدريج فرهنگ غربى، روش غربى، نمودارهاى تمدن غربى و پيشرفت فناورى غربى وارد كشور شد، بتدريج اين مسئله جا افتاد؛ هم گفته شد و تأكيد شد، هم در عمل اينجور معلوم شد كه از ايرانى كارى برنمى‌آيد. فراموش كردند كه تاريخ ما، ميراث گذشته‌ى ما سرشار از افتخارات علمى است. آن روزى كه در دنياى غرب خبرى نبود، آن روزى كه آنجا اگر يك پيشرفت علمى به وجود مى‌آمد، يك كشف علمى ميشد، كاشف را به جرم جادوگرى آتش ميزدند، آن روزى كه تاريكى علمىِ مطلق بر منطقه‌ى اروپا حاكم بود - كه در اين زمينه حرفها هست - آن روز كشور ما پيشرو كشورهاى اسلامى بوده. اين پيشرفتها مال دنياى اسلام است، اما ايران پيشانى كشورهاى اسلامى بود در پيشرفتهاى گوناگون علمى؛ در فلسفه، در علوم عقلى، حتّى در علوم شرعى، در فقه، در حديث. بيشترين كتابهاى حديث در آن دوره‌ها - چه حديث اهل سنت، چه حديث شيعه - مال ايرانى‌هاست؛ نويسندگان ايرانى، محدثين ايرانى، فقهاى ايرانى؛ آن وقت تا برسد به علوم طبيعى، در پزشكى، در داروسازى، در مهندسى، در ستاره‌شناسى و در بقيه‌ى علوم. خب، اين گذشته‌ى ماست؛ اين نشان‌دهنده‌ى وجود يك استعداد برتر و يك ذخيره‌ى استعدادىِ سرشار در اين منطقه‌ى از جغرافياى عالم است. ما چرا بايد اين را فراموش ميكرديم؟ فراموش كرديم. امروز ميخواهيم نشان بدهيم كه اينجورى نيست.

خب، البته در زبان بارها بنده گفته‌ام، اين قضيه را تكرار كرده‌ام، شايد اوائل هم شعارى به نظر مى‌آمد، كه ميگفتيم استعداد ايرانى از متوسط استعداد بشرىِ بين‌المللى بالاتر است؛ اين را ما اطلاع داشتيم. بعضى‌ها فكر ميكردند اين شعار است؛ اما خب، الحمدلله دارد يواش يواش نشان داده ميشود.

 *در رشد پيشرفت علمي حركتمان به سمت جلو، سرعت بسيارى داشته؛ چندين برابر سرعت متوسط عالم

 همين رشد پيشرفت علمى كه اشاره كردند - كه بنده هم بارها اين را گفته‌ام - اين يك واقعيتى است؛ اين آمارهاى بين‌المللى است. درست است كه ما آنجائى كه بالفعل از لحاظ علمى رسيديم، عقب‌تر از بالفعل دنياست، به مراحلى و منازلى؛ اما اين به خاطر عقب‌ماندگى قديمى ماست. حركتمان به سمت جلو، سرعت بسيارى داشته؛ چندين برابر سرعت متوسط عالم. اگر همين سرعت را حفظ كنيم، بلكه افزايش بدهيم، مسلّماً به خطوط مرزى علم خواهيم رسيد و اين خطوط مرزى را خواهيم شكست و جلو خواهيم رفت؛ اين اتفاق خواهد افتاد. جوان كشور ما بايد اين را باور كند؛ يكى از راه‌هاى باورش همين است. امروز اينجا جوان مى‌آيد صحبت ميكند؛ حرف نو، نكته‌ى نو و پيشنهاد جديد را با روحيه‌ى خوب در اينجا ارائه ميدهد. استادان برجسته و بزرگ در علم، در هنر، در خطاطى، در بقيه‌ى رشته‌ها مى‌آيند حرف ميزنند؛ مطالب نو، نكته‌هاى نو ميگويند. اينها بايد منعكس بشود تا جوان كشور ما باور كند.

 *امروز علم در دنيا يك ابزارى براى تبعيض و عدم تعادل اجتماعات و عقب‌رفتگى اجتماعات شده. ما بايد اين را برگردانيم.

 نكته‌ى ديگرى هم كه من بايد عرض كنم، اين است كه برجستگى‌هاى يك جامعه در اين زمينه‌هاى ذهنى و فكرى و علمى بايد در خدمت تعالى انسان قرار بگيرد. امروز در دنيا اينجور نيست؛ امروز در دنيا نه علم در خدمت تعالى انسان است، نه هنر و نه بقيه‌ى چيزها. خب، يك نمونه‌ى هنر، سينماست. قله‌ى سينماى دنيا، هاليوود است. اين دستگاه‌هاى هنرى دنيا چقدر به اخلاق بشرى، به معنويت انسان، به اميدبخشى به انسان كمك ميكنند؟ عكس قضيه است؛ نميشود گفت صفر، مبالغى زير صفر! يعنى بنيانهاى اخلاقى را، بنيانهاى فكرى را، تعالى بشرى را تخريب ميكنند. امروز در دنيا، هنر در خدمت تعالى انسان نيست؛ علم هم همين جور. علم در خدمت سرمايه‌دارى است، در خدمت ثروت‌اندوزان است. دانش بشرى امروز در خدمت كسانى است كه كمپانى‌هاى بزرگ اقتصادى مال اينهاست؛ جنگها را اينها راه مى‌اندازند، انسانها را اينها ميكُشند، كشتارهاى جمعى را اينها ميكنند؛ علم در خدمت اينهاست. علم در خدمت مردم محروم افغانستان نيست. علمى كه به افغانستان رفته، همان هواپيمائى است كه بالاى سرشان ميرود، بمبارانشان ميكند. علمى كه آن روز به عراق آمد، ابزارهاى شيميائى بود كه حلبچه را به آن روز درآورد. در اين مناطق، علم اينجورى است. علم در خود كشورهاى غربى هم همين طور است. بله، ثروتِ يك جمعى را، يك اقليتى را بالا برده؛ خود آن ثروت موجب شده كه علم پيشرفت پيدا كند؛ اما علم شده يك ابزارى براى تبعيض و عدم تعادل اجتماعات و عقب‌رفتگى اجتماعات. ما بايد اين را برگردانيم.

 *علم به طور طبيعى و ذاتى يك پديده‌ى الهى است ،ما بايستى برجستگى‌هاى جامعه را در خدمت معنويت انسان قرار بدهيم.

 ذات علم، اينجورى نيست. علم به طور طبيعى و ذاتى يك پديده‌ى الهى است، يك نعمت الهى است، يك موهبت الهى است؛ هنر هم همين جور، قريحه‌هاى هنرى هم همين جور؛ اينها همه موهبتهاى پروردگار است. اختيار و انتخاب انسان است كه اين موهبتها را در راه درست يا در راه غلط قرار ميدهد. انسان مادىِ بى‌خداىِ تمدن صنعتى اينها را در خدمت غير خدا قرار داده، انسان خدائىِ الهىِ معنوىِ جمهورى اسلامى و دنياى اسلام ميتواند همه‌ى اينها را در خدمت انسان قرار بدهد. اين را بايد هدف قرار داد، اين را بايد مورد توجه قرار داد. ما بايستى برجستگى‌هاى جامعه را در خدمت معنويت انسان قرار بدهيم.

 *از جمله واجبترين كارهاي مسئولان،قدر دانستن استعدادها و نبوغهاي برتر است

 من آنچه كه در پايان عرايضم - چون اذان نزديك است - عرض ميكنم، اين است كه خوشبختانه ما در سرتاسر كشور نشانه‌هاى وجود نبوغها و برجستگى‌ها و برترى‌هاى استعدادى را شاهديم؛ اين را بايد قدر بدانيم. مسئولين كشور، از جمله واجبترين كارهايشان همين است. امروز در ميان همين پيشنهادهائى كه شد، يكى اين بود كه اساتيد برجسته متمركز بشوند، در جاهائى مورد توجه قرار بگيرند، از وجود اينها استفاده بشود؛ اين كاملاً درست است. جوانهاى برجسته همين جور. بنياد نخبگان - كه الحمدلله تلاشهاى خوبى دارد - همين جور بايد دنبال كند. ما بايستى اين جريان نوآور جامعه را كه به معناى واقعى كلمه مشغول خلاقيت است، تقويت كنيم. ان‌شاءالله اين به آينده‌ى خوبى براى كشور منتهى خواهد شد.

من از ديدار امروز خوشحالم. همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز را به خدا ميسپارم. از اين كتابها و نوشته‌ها و مدالى(2) كه شما عزيزان، اينجا به ما لطف كرديد، من تشكر ميكنم. اميدوارم ان‌شاءالله همه‌ى شما مشمول لطف و تفضل پروردگار قرار بگيريد.

 والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

1)يكى از حاضران: «تحقيقات ادبى»

2)خانم مريم هاشمى فرود، بانوى ووشوكار كرمانشاهى كه در رقابتهاى ووشوى جهان توانست به مقام قهرمانى دست يابد، مدال طلاى خود را تقديم رهبر معظم انقلاب اسلامى كرد.

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي ازبیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان كرمانشاه(24/7/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 براى من اين جلسه‌ى پرشكوه و پرمغز، بسيار شيرين و دلنشين است؛ جمع عظيم و كثير جوانان دانشجو و اساتيد محترم اين استان، كه بايد به اين تعداد بزرگ و كميت عظيم دانشجو و استاد در اين استان، ماشاءالله گفت. مطالبى هم كه دوستان بيان كردند، چه آنچه كه رئيس محترم، دانشمند و مؤمن اين دانشگاه بيان كردند، چه آنچه كه جوانان عزيزمان گفتند، در اينها مطالب قابل توجه و قابل پيگيرى‌اى بود.

*اهميت ديدار با جوانان از دو جهت:

 1-حضور در ميان جوانان به انسان روحيه جواني و نشاط ميبخشد 

 براى من ديدار با شما جوانان عزيز از دو جهت مهم است: يكى اينكه خود حضور در ميان جوانان، شنيدن از آنها، گفتن با آنها، به انسان روحيه‌ى جوانى و نشاط ميبخشد؛ كه ما امروز در مسئوليتهاى مختلف به اين روحيه‌ى نشاط نيازمنديم. در يك چنين جمعهائى، حالت ابتكار و نوآورى و طلبگارىِ قله‌هاى بلند موج ميزند؛ و اين همان چيزى است كه براى ما مطلوب است.

2-نسل جوان، بار انقلاب را بر دوش داشته است و دارد و در آينده هم خواهد داشت

 جهت دوم اين است كه نسل جوان، بار انقلاب را بر دوش داشته است و دارد و در آينده هم خواهد داشت. اين مخصوص جوان دهه‌ى 60 نيست؛ جوان دهه‌ى 90 هم كه شما هستيد، بار سنگينى را بر دوش داريد. و من مى‌بينم و مشاهده ميكنم كه بحمدالله جوان كشور ما، بخصوص جوانان دانشجو و تحصيلكرده، اين بار را بخوبى پيش ميبرند و ان‌شاءالله به منزل خواهند رساند. هم امروز كه روز مجاهدت و ايستادگى و بصيرت و صبر در گذرگاه انقلاب است، و هم در آينده كه مسئوليتها و مأموريتهاى زيادى در عرصه‌هاى مختلف بر دوش شما جوانان خواهد بود - در عرصه‌ى علمى، در عرصه‌ى سياسى، در عرصه‌ى اجتماعى، در عرصه‌هاى ديپلماسى، در عرصه‌هاى اقتصادى و فنى و همه‌ى عرصه‌هاى زندگى - نقش جوانان برجسته است. پس شما، هم امروز مسئول و مشغول تلاش هستيد، هم ان‌شاءالله در آينده چنين خواهد بود. بنابراين ديدار با جوانان، گفتن با آنان و شنيدن از آنان، داراى اهميت است.

 *بهره مندي از جواني به معناي لذت بردن از شهوات مادي نيست ،بهره مندي از جواني اين است كه جواني را در اطاعت خدا بگذراند،يكي از مهمترين مصداقهاي اطاعت خدا ترك گناه است.

 پيغمبر اكرم از جوانى از صحابه‌ى خودشان خوششان آمد و براى او دعائى كردند و فرمودند: «اللّهمّ امتعه بشبابه»؛(1) يعنى پروردگارا ! او را از جوانىِ خود متمتع كن، بهره‌مند كن. معلوم ميشود همه‌ى جوانان از جوانىِ خود بهره‌مند نميشوند كه پيغمبر براى اين جوان چنين دعائى را كرد. تمتع از جوانى، بهره‌مندى از جوانى به چه معناست؟ خطاست اگر خيال كنيم بهره‌مندى از جوانى به معناى لذت بردن از شهوات مادى جوانى است، سرگرمى‌هاى جوانى است، استفاده‌ى از لهويات در دوره‌ى جوانى است؛ اين نيست بهره بردن از جوانى. در يك بيان ديگرى پيغمبر اكرم فرمودند: «ما من شابّ يدع لذّة الدّنيا و لهوها و اهرم شبابه فى طاعة الله الّا اعطاه الله اجر اثنين و سبعين صدّيقا»؛(2) يعنى جوانى كه دامن خودش را پاك نگه ميدارد، از شهوات مادى دورى ميگزيند، در پيش خداى متعال اجر هفتاد و دو صديق را دارد. «در جوانى پاك بودن شيوه‌ى پيغمبرى است». مثالى هم كه خداى متعال به عنوان الگو در مقابل جوانان گذاشته است، يوسف پيغمبر است. تمتع از جوانى به اين نيست؛ تمتع از جوانى اين است كه انسان - همچنان كه در اين حديث هست - «اهرم شبابه فى طاعة الله»؛ جوانى را در اطاعت خدا بگذراند. اطاعت خدا هم فقط نماز خواندن نيست. البته نماز خواندن خيلى با فضيلت و مهم است و سازنده است، اما فقط اين نيست. در عرصه‌ى وسيع زندگى، مصداقهاى زيادى براى اطاعت خدا هست؛ كه يكى از مهمترين آنها ترك گناه است، آلوده نكردن دامن است. درس هم كه شما ميخوانيد، اطاعت خداست؛ ابتكار هم كه ميورزيد، اطاعت خداست؛ همين كارهائى كه اين جوانهاى عزيز اينجا گفتند - در زمينه‌ى مسائل شيمى، انرژى، علوم انسانى، پزشكى و غيره - تلاش در اين راه‌ها، همه اطاعت خداست.

 خب، در جمع جوانان حرفهاى گفتنى زياد است و ما خيلى حرف براى گفتن داريم؛ البته جوانها هم براى گفتن به ما خيلى حرف دارند؛ بايد از همين فرصتها استفاده كرد؛ ليكن به مناسبت مسائلى كه در منطقه است، اين انقلابهائى كه واقع شد، نهضتهائى كه به وجود آمد، نظامهاى طاغوتىِ مرتجعِ مستكبرِ وابسته‌اى كه برخلاف انتظار و برخلاف همه‌ى تحليلها سرنگون شد و همچنين پيامدهاى اينها، لازم است بحثهائى با نگاه به اين قضيه اتفاق بيفتد؛ كه من ان‌شاءالله شرح خواهم داد.

*تلاشها براي ايجاد نظام جايگزين در انقلابهاي منطقه( يا نظام وابسته به غرب يا نظام سكولار يا نظام اسلامي)

 اين پيامدهائى كه گفتم، كشمكشهاى آشكار و پنهانى است كه الان بر سر نظامهاى جايگزين وجود دارد. فرض كنيد در مصر - كه البته اين براى كسانى كه قضايا را دنبال ميكنند، محسوس و مشهود است - يقيناً دستهاى استكبار و عوامل استكبار سعى ميكنند حالا كه نظام وابسته ساقط شد، شايد بتوانند يك نظامى را سر كار بياورند كه باز وابستگى‌اش به غرب محفوظ باشد؛ يك نظامى بر سر كار بيايد كه وابسته‌ى به غرب باشد؛ برنامه‌هاى غرب را، برنامه‌هاى آمريكا را بر طبق ميل آنها اجرا كند؛ منتها با يك شكل مدرنترى. عده‌اى مايلند اين نظام جديد از شكل پيرِ فرسوده‌ى منفورِ حسنى مباركى در بيايد، يك شكل ظاهرالصلاح‌ترى به خودش بگيرد. يك عده‌اى دنبال اين هستند و دارند تلاش ميكنند و پول خرج ميكنند. بعضى اين را نميخواهند، اما دنبال اين هستند كه يك نظام سكولار بر سر كار بيايد؛ نظامى كه تعهد دينى نداشته باشد. اينها هم دارند كار ميكنند، تلاش ميكنند. عده‌اى هم به دنبال ايجاد يك نظام اسلامى هستند. البته تفسيرها و تعبيرها از نظام اسلامى مختلف است. بنابراين كشمكشهائى در اين زمينه‌ها وجود دارد؛ تلاش براى ايجاد نظام جايگزين.

 * شاكله‌ى نظام جمهورى اسلامى(خوب بودن ما ،خوب عمل كردن ما ،آبرومند بودن ما) يكي از عوامل اثر گذار در عرصه كشاكش و تصميم گيري انقلابها است
 

 به طور طبيعى يكى از عواملى كه ميتواند در اين عرصه‌ى كشاكش و تصميم‌گيرى و اثرگذار براى آينده، اثر بگذارد، نظام جمهورى اسلامى ايران، رفتار دولتمردان، رفتار مردم و به طور كلى شاكله‌ى نظام جمهورى اسلامى است. من آن روز هم در جمع مردم عزيز كرمانشاه گفتم؛ امروز خوب بودن ما، خوب عمل كردن ما، آبرومند بودن ما اثرگذار است در كشورهائى كه يا انقلاب كردند يا در شرف انقلابند. خداى نكرده بى‌آبرو شدن ما، ناكارآمد نشان داده شدن ما، مكدر بودن چهره‌ى ما، تأثيرات منفىِ متقابلى روى آنها خواهد گذاشت. لذا اين مهم است كه ما چه هستيم، چه باشيم و چگونه عمل كنيم.

*اهميت بازخواني از هويت كلي و شاكله كلي انقلاب

 خب، به اين جهت، من امروز اينجا يك بازخوانى‌اى از هويت كلى و شاكله‌ى كلى انقلاب مطرح ميكنم. براى خود ما هم مهم است. ما نميتوانيم سرمان را پائين بيندازيم و نفهميم در دنيا چه ميگذرد، همين طور جلو برويم. اينجور حركت كردن كه انسان چشم و گوش بسته، بدون توجه، بدون نگاه به اطراف، بدون نگاه به واقعيتها، بدون نگاه به افقهاى دوردست حركت كند، غالباً به گمراهى و اشتباه منجر خواهد شد. پس خودمان هم بايد يك نگاهى بكنيم، يك بازخوانى‌اى بكنيم.من امروز بخشى از اين بازخوانى را اينجا انجام ميدهم. البته ان‌شاءالله اين، برنامه‌ى كلى‌تر و عمومى‌تر ما خواهد بود. اگر به خودمان نگاه كرديم، ديديم انحرافى در ما وجود دارد، ببينيم اين زاويه در اين مسير ما كجا پيدا شده است؟ زاويه‌ى از خط مستقيم در چه نقطه‌اى به وجود آمده است؟ عامل آن چيست؟ اينها بايد بررسى شود. سؤالهائى مطرح ميشود. تا جائى كه وقت باشد، من دو سه تا سؤال را عرض ميكنم و درباره‌اش توضيح ميدهم.

سوال:

  مسئله‌ى پيرى و جوانى نظام چگونه قابل تحليل است؟آيا نظام اسلامي پيرو فرسوده خواهد شد؟آيا راهي براي پير نشدن نظام اسلامي وجود دارد؟اگر نظام اسلامي پير و فرسوده شد آيا راه علاجي براي آن وجود دارد؟

 يك سؤال اين است كه مسئله‌ى پيرى و جوانى نظام چگونه قابل تحليل است؟ هر موجود زنده‌اى دوران جوانى‌اى دارد، دوران پيرى‌اى دارد. وضع نظام اسلامى در اين زمينه چيست و چگونه خواهد شد؟ آيا نظام اسلامى پير خواهد شد؟ فرسوده خواهد شد؟ ازكارافتاده خواهد شد؟ براى اينكه چنين وضعى پيش نيايد، آيا راهى وجود دارد؟ اگر يك وقتى چنين حالتى پيش آمد، آيا علاجى براى آن متصور است و وجود دارد؟ اينها سؤالات مهمى است. اين سؤالات بايد در مراكز فكر و تصميم‌گيرى و تصميم‌سازى - عمدتاً در حوزه و دانشگاه - بين اصحاب فكر مطرح شود؛ بايد روى اينها فكر شود، بحث شود؛ شما جوانها هم رويش فكر كنيد.

* زنجيره منطقي نظام اسلامي:

 1-انقلاب اسلامي(حركت انقلابي كه نظام مرتجع ،وابسته و فاسد راسرنگون مي كند)

 2-تشكيل نظام اسلامي(هويت كلي كه تعريف مشخصي دارد ،جمهوري اسلامي ، يعنى نظامى كه در آن، مردم‌سالارى از اسلام گرفته شده است و با ارزشهاى اسلامى همراه است)

 3-تشكيل دولت اسلامي(منظور از دولت، فقط قوه‌ى مجريه نيست؛ يعنى مجموع دستگاه‌هاى مديريتى كشور كه اداره‌ى يك كشور را برعهده دارند؛ نظامات گوناگون اداره كننده‌ى كشور)

 4-تشكيل جامعه اسلامي(جامعه‌اى كه در آن، آرمانهاى اسلامى، اهداف اسلامى، آرزوهاى بزرگى كه اسلام براى بشر ترسيم كرده است، تحقق پيدا كند )

 5-تشكيل امت اسلامي

 من يك نكته‌اى را در اينجا عرض بكنم. يك زنجيره‌ى منطقى وجود دارد؛ پيش‌ها اين را گفتيم، بحث شده. حلقه‌ى اول، انقلاب اسلامى است، بعد تشكيل نظام اسلامى است، بعد تشكيل دولت اسلامى است، بعد تشكيل جامعه‌ى اسلامى است، بعد تشكيل امت اسلامى است؛ اين يك زنجيره‌ى مستمرى است كه به هم مرتبط است. منظور از انقلاب اسلامى - كه حلقه‌ى اول است - حركت انقلابى است؛ والّا به يك معنا انقلاب شامل همه‌ى اين مراحل ميشود. اينجا منظور ما از انقلاب اسلامى، يعنى همان حركت انقلابى و جنبش انقلابى كه نظام مرتجع را، نظام قديمى را، نظام وابسته و فاسد را سرنگون ميكند و زمينه را براى ايجاد نظام جديد آماده ميكند. حلقه‌ى بعد، نظام اسلامى است. منظور من در اينجا از نظام اسلامى، يعنى آن هويت كلى كه تعريف مشخصى دارد، كه كشور، ملت و صاحبان انقلاب - كه مردم هستند - آن را انتخاب ميكنند. در مورد ما، مردم ما انتخاب كردند: جمهورى اسلامى. جمهورى اسلامى يعنى نظامى كه در آن، مردم‌سالارى از اسلام گرفته شده است و با ارزشهاى اسلامى همراه است. ما از اين حلقه هم عبور كرديم. منظور از دولت اسلامى اين است كه بر اساس آنچه كه در دوره‌ى تعيين نظام اسلامى به وجود آمد، يك قانون اساسى درست شد؛ نهادها و بنيانهاى اداره‌ى كشور و مديريت كشور معين شد. اين مجموعه‌ى نهادهاى مديريتى، دولت اسلامى است. در اينجا منظور از دولت، فقط قوه‌ى مجريه نيست؛ يعنى مجموع دستگاه‌هاى مديريتى كشور كه اداره‌ى يك كشور را برعهده دارند؛ نظامات گوناگون اداره كننده‌ى كشور. بخش بعد از آن، جامعه‌ى اسلامى است؛ كه اين، آن بخش بسيار مهم و اساسى است. بعد از آنكه دولت اسلامى تشكيل شد، مسئوليت و تعهد اين دولت اسلامى اين است كه جامعه‌ى اسلامى را تحقق ببخشد. جامعه‌ى اسلامى يعنى چه؟ يعنى جامعه‌اى كه در آن، آرمانهاى اسلامى، اهداف اسلامى، آرزوهاى بزرگى كه اسلام براى بشر ترسيم كرده است، تحقق پيدا كند. جامعه‌ى عادل، برخوردار از عدالت، جامعه‌ى آزاد، جامعه‌اى كه مردم در آن، در اداره‌ى كشور، در آينده‌ى خود، در پيشرفت خود داراى نقشند، داراى تأثيرند، جامعه‌اى داراى عزت ملى و استغناى ملى، جامعه‌اى برخوردار از رفاه و مبراى از فقر و گرسنگى، جامعه‌اى داراى پيشرفتهاى همه‌جانبه - پيشرفت علمى، پيشرفت اقتصادى، پيشرفت سياسى - و بالاخره جامعه‌اى بدون سكون، بدون ركود، بدون توقف و در حال پيشروى دائم؛ اين آن جامعه‌اى است كه ما دنبالش هستيم. البته اين جامعه تحقق پيدا نكرده، ولى ما دنبال اين هستيم كه اين جامعه تحقق پيدا كند. پس اين شد هدف اصلى و مهمِ ميانه‌ى ما.

 *هدف نهايي كمال الهي ومعنوي است،و تشكيل جامعه اسلامي هدف مياني براي رسيدن به آن هدف نهايي است  

 چرا ميگوئيم ميانه؟ به خاطر اينكه اين جامعه وقتى تشكيل شد، مهمترين مسئوليت اين جامعه اين است كه انسانها بتوانند در سايه‌سار چنين اجتماعى، چنين حكومتى، چنين فضائى، به كمال معنوى و كمال الهى برسند؛ كه: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدون»؛(3) انسانها به عبوديت برسند. «ليعبدون» را معنا كردند به «ليعرفون». اين معنايش اين نيست كه «عَبَدَ» به معناى «عَرَفَ» است - عبادت به معناى معرفت است - نه؛ بلكه به معناى اين است كه عبادت بدون معرفت معنى ندارد، امكان ندارد، عبادت نيست. بنابراين جامعه‌اى كه به عبوديت خدا ميرسد، يعنى به معرفت كامل خدا ميرسد، تخلق به اخلاق‌الله پيدا ميكند؛ اين، آن نهايت كمال انسانى است. بنابراين هدف نهائى، آن است؛ و هدف قبل از آن، ايجاد جامعه‌ى اسلامى است، كه هدف بسيار بزرگ و بسيار والائى است. خب، وقتى يك چنين جامعه‌اى به وجود آمد، زمينه براى ايجاد امت اسلامى، يعنى گسترش اين جامعه هم به وجود خواهد آمد؛ كه حالا آن مقوله‌ى ديگرى و بحث ديگرى است.


*مفاهيمي مانند :عدالت،آزادي،تكريم انسان، با معانى اسلامىِ خودش مورد نظر ماست، نه با معانى غربى خودش

  اين چيزى كه به عنوان هدف ذكر شد، يك امر بسيار والاست. من اول اين را عرض بكنم؛ اين مفاهيمى كه گفته شد - مفهوم عدالت، مفهوم آزادى، مفهوم تكريم انسان - با معانى اسلامىِ خودش مورد نظر ماست، نه با معانى غربى خودش. آزادى در منطق اسلامى معنائى دارد، غير از آن معنائى كه آزادى در منطق غرب دارد. تكريم انسان، احترام به انسان، ارزش دادن به انسانيتِ انسان در مفهوم اسلامى مغاير است با اين مفهوم در معناى غربى و تلقى غربى. يكى از مشكلات ما در طول اين سالها اين بوده كه افرادى آمده‌اند مفاهيم اسلامى را با مفاهيم غربى ترجمه كرده‌اند، حرفهاى غربى‌ها را تكرار كرده‌اند، دنبال تحقق آنها بودند؛ در حالى كه انقلاب اسلامى براى اين نيست.آزادى غربى در زمينه‌ى اقتصاد، همين مطالبى است كه مى‌بينيد؛ همين «اقتصاد آدام اسميتى» و رسيدن به اين وضع ديكتاتورى اقتصادى موجود دنيا، كه الان دارد انحلال و فروريختگى خودش را بتدريج نشان ميدهد. مراد ما از آزادى كه اين نيست. آزادى انسانى به معناى آزادى اخلاقىِ بى‌بندوبارىِ فرهنگىِ غربى نيست. ما نبايد براى اينكه خودمان را در چشم غربى‌ها شيرين كنيم، دم از حرفى بزنيم كه آنها ميزنند؛ كه حرفِ غلط است، باطل است و امروز دارد بطلان خودش را نشان ميدهد. ما از احترام به انسان، احترام به زن حرف ميزنيم؛ اين نبايستى اشتباه بشود با آنچه كه در غرب در زير اين مفاهيم ترجمه ميشود و گفته ميشود و بيان ميشود. مفاهيم اسلامى مورد نظر است؛ عدالت با معناى اسلامى خود، آزادى با معناى اسلامى خود، كرامت انسان با معناى اسلامى خود؛ كه اينها همه در اسلام روشن است، مبيّن است. غربى‌ها هم براى خودشان يك حرفهائى دارند. در اين زمينه‌ها، در اين ارزشگذارى، راه آنها، راه كج و منحرفى است.


* غربى‌ها به همان مفاهيمِ مورد ادعاى خودشان هم هرگز عمل نكردند؛

حمله به افغانستان به بهانه ايجاد دموكراسي ،در صورتيكه باطن قضيه اين است كه آمريكا يا ناتو به افغانستان احتياج دارد

 البته در عمل - اين را همه بدانند؛ البته شما ميدانيد - غربى‌ها به همان مفاهيمِ مورد ادعاى خودشان هم هرگز عمل نكردند. يعنى سررشته‌داران، سردمداران و قدرتمندان غربى هرگز پاى همان عدالتى كه گفتند، پاى همان آزادى‌اى كه گفتند، نايستادند؛ اينها را به عنوان يك تابلو مطرح كردند و زير اين تابلو هر كار خواستند، كردند. فرض بفرمائيد به افغانستان حمله ميكنند، زير تابلوى ايجاد دموكراسى، اما باطن قضيه اين نيست؛ باطن قضيه اين است كه آمريكا يا ناتو به افغانستان احتياج دارد، براى اينكه آنجا يك پايگاه ثابت بسازد، از آن پايگاه چين را بپايد، هند را بپايد، ايران را بپايد، آسياى جنوب غربى را بپايد.

تهاجم به عراق به بهانه مبارزه با سلاح اتمي،اما هدف، تسلط بر يك كشور ثروتمندِ نفت‌خيز در همسايگى جمهورى اسلامى، و تسلط بر دنياى عرب، و حمايت از اسرائيل، و تكميل زنجيره‌ى استكبار در اين منطقه بود.

عراق را با عنوان مبارزه‌ى با سلاح اتمى مورد تهاجم قرار ميدهند، اما باطن قضيه اين نيست. البته بعد آمدند داستانسرائى كردند و گفتند بله، گشتيم، پيدا نكرديم؛ اشتباه كرده بوديم! اينجورى نيست. مگر ميشود كسى به خاطر يك گزارش غلط و اشتباه و تأييد نشده، اين همه خرج، هزينه‌ى انسانى، هزينه‌ى مالى بر خودش هموار كند و به عراق حمله كند؟ هدف از حمله‌ى به عراق، مبارزه‌ى با سلاح شيميائى نبود؛ بلكه تسلط بر يك كشور ثروتمندِ نفت‌خيز در همسايگى جمهورى اسلامى، و تسلط بر دنياى عرب، و حمايت از اسرائيل، و تكميل زنجيره‌ى استكبار در اين منطقه بود.

 حمله هوايي به ليبي به بهانه زدن قذافي،اما هدف جاده صاف كردن براى شركتهاى نفتى است،داشتن مركزي براي حكومت بر اين منطقه

 همين حالا نيروهاى ناتو مرتباً به ليبى حمله‌ى هوائى ميكنند. الان چند ماه است كه اين حملات هوائى بدون هيچگونه مجوز واقعى، انسانى، قانونى و بين‌المللى ادامه دارد؛ حرفشان اين است كه ميخواهيم قذافى را بزنيم! قضيه اين نيست. مسئله، جاده صاف كردن براى شركتهاى نفتى است. ليبى يك منطقه‌اى است كه هم مشرف به مصر است، هم مشرف به تونس است، هم مشرف به سودان است، هم مشرف به الجزائر است، كنار مديترانه است، يك قدمى اروپاست. اينها ميخواهند اينجا يك مركزى داشته باشند، بتوانند بر اين منطقه حكومت كنند؛ اسمش را ميگذارند مبارزه‌ى با قذافى! در حالى كه قضيه اين نيست.

 * دموكراسى‌اى كه امروز در غرب رائج است  عمدتاً اين دموكراسى دروغين است؛ واقعى نيست

 يعنى غرب همين مفاهيم و اهدافى را هم كه خودش ادعا ميكرد، غالباً پوششى قرار داد براى مقاصد شيطانى. بنابراين اگر ما ميگوئيم عدالت، اگر ما ميگوئيم آزادى، مقصودمان همان حرفهائى نيست كه آنها ميگويند؛ همان دموكراسىِ دروغين. من با قاطعيت عرض ميكنم؛ دموكراسى‌اى كه امروز در غرب رائج است - حالا يك جاهائى استثناء است - عمدتاً اين دموكراسى دروغين است؛ واقعى نيست. پس منظور ما مفاهيمى است برگرفته‌ى از منطق اسلام و قرآن و آنچه كه در معارف اسلامى است.

* تشكيل جامعه اسلامي هدفي است كه كهنه شونده نيست 

 پس تشكيل جامعه‌ى اسلامى شد هدف؛ با همين خصوصيات، با همين شاخصهائى كه گفته شد. اين هدف هرگز كهنه‌شونده نيست. مطالبه‌ى عدالت هرگز منسوخ نميشود. از اولِ تاريخ بشر تا امروز، انسانها به دنبال عدالت بوده‌اند. هر جا قيامى از طرف مردم هست، غالباً بر ضد بى‌عدالتى است، بر ضد تبعيض است. انسانها دنبال آزادى هستند. خداى متعال انسان را آزاد آفريده است؛ «لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرّا»؛(4) خدا تو را آزاد آفريده است. انسان دنبال آزادى است؛ اين يك خواسته‌ى فطرى است، اين كهنه‌بشو نيست.

 بنابراين وقتى انسان اهداف و آرمانهاى نظام اسلامى را نگاه ميكند - يعنى جامعه‌ى اسلامى با اين خصوصيات - مى‌بيند اينها هيچ وقت كهنه نميشود. انسان هميشه دنبال اين آرمانهاست. هرچه هم كه حركت بكند، جا براى حركتِ بيشتر وجود دارد. مثلاً يكى از آرمانهاى شما پيشرفت است. پيشرفت نهايت ندارد، آخر ندارد. «فوق كلّ ذى علم عليم»؛(5) هرچه شما دانش داشته باشيد، بالاتر از آن، دانشى متصور است. يعنى عرصه، يك عرصه‌ى تمام‌شدنى نيست. پس اينها كهنه نميشود؛

 *ساز و كارها ونهادسازي ها براي ايجاد جامعه اسلامي ممكن است كهنه شود كه قابل نو شدن است

  ليكن در راه رسيدن به اينها، آن حلقه‌ى قبلى، گفتيم دولت اسلامى است. دولت اسلامى، يعنى سازوكارها و نهادسازى‌هاى لازم براى ايجاد آن جامعه‌ى اسلامى؛ اينها چرا، ممكن است كهنه شود. ممكن است اقتضائات در دنيا جورى بشود كه اين سازوكار، اين هندسه‌ى نظام، كامل نباشد، مطلوب نباشد، لازم باشد عوض شود؛ هيچ اشكال ندارد. نظام اسلامى اين ظرفيت را دارد. اگر نظامى دنبال آن آرمانهاست، آن آرمانها كهنه‌بشو نيست؛ اما سازوكارها، چينش اين نهادهائى كه ميخواهد ما را به آن آرمانها برساند، قابل نو شدن است.

 * نو شدن به معناى اين است كه اقتضائات بيرونى و واقعيتها گاهى يك چيزى را اقتضاء ميكند، يك روز چيز ديگرى را اقتضاء ميكند؛ اين، همان جابه‌جا كردن خطوط هندسى نظام است.

 البته نو شدن به معناى اين است كه اقتضائات بيرونى و واقعيتها گاهى يك چيزى را اقتضاء ميكند، يك روز چيز ديگرى را اقتضاء ميكند؛ يك نمونه‌ى عملىِ عينى‌اش همين سياستهاى اصل 44 در باب اقتصاد است. يك روز تقسيم منابع اقتصادى در كشور به آن شكلى بود كه در صدر اصل 44 قانون اساسى آمده است. اسم آوردند؛ اين نهادها، اين بنيادها متعلق به بخش عمومى است، اينها متعلق به بخش خصوصى است - احصاء كردند، مشخص كردند - ليكن در ذيل همين اصل آمده است كه اين تا هنگامى است كه به شكوفائى اقتصاد كشور كمك كند. معنايش چيست؟ معنايش اين است كه اگر شرائط جورى شد كه اين تنظيم و اين ترتيب به شكوفائى و پيشرفت اقتصاد كمك نميكند، ميتواند تغيير پيدا كند؛ و تغيير پيدا كرد. اين، همان جابه‌جا كردن خطوط هندسى نظام است.

 فرض بفرمائيد ما يك روزى در قانون اساسى نخست‌وزير و رئيس جمهور داشتيم، با يك شكل خاصى؛ بعد تجربه به ما نشان داد كه اين درست نيست. امام دستور دادند گروهى از خبرگان ملت، از دانشگاهيان، از روحانيون، از مجلس شوراى اسلامى، از برجستگان و نخبگان بنشينند و آنچنان كه بر طبق نياز است، آن را تغيير بدهند. همين كار را هم كردند. يا در زمينه‌ى قضا همين جور. در آينده هم اينها قابل تغيير است.

 امروز نظام ما نظام رياستى است؛ يعنى مردم با رأى مستقيمِ خودشان رئيس جمهور را انتخاب ميكنند؛ تا الان هم شيوه‌ى بسيار خوب و تجربه‌شده‌اى است. اگر يك روزى در آينده‌هاى دور يا نزديك - كه احتمالاً در آينده‌هاى نزديك، چنين چيزى پيش نمى‌آيد - احساس بشود كه به جاى نظام رياستى مثلاً نظام پارلمانى مطلوب است - مثل اينكه در بعضى از كشورهاى دنيا معمول است - هيچ اشكالى ندارد؛ نظام جمهورى اسلامى ميتواند اين خط هندسى را به اين خط ديگر هندسى تبديل كند؛ تفاوتى نميكند. و از اين قبيل.

 *همين نگاهِ دوباره و نوسازى و بازسازى هم بايستى ناظر به اصول باشد(اصولي مانند شايسته سالاري و عدالت)

 البته همين تغيير هم بايد متكى به اصول باشد. همين نگاهِ دوباره و نوسازى و بازسازى هم بايستى ناظر به اصول باشد؛ برگرفته و برخاسته‌ى از اصول اسلامى باشد. مثلاً فرض بفرمائيد شايسته‌سالارى. احساس بشود كه شايسته‌سالارى، به اين شكل، بهتر تحقق پيدا ميكند؛ يا عدالت، به اين شكل، بهتر تحقق پيدا ميكند.

 *در همه‌ى نظامات جمهورى اسلامى، اصل شايسته‌سالارى بايد رعايت شود.گزينش بايد بر طبق معيارها و صلاحيتها باشد، نه بر طبق اميال و چيزهاى شخصى

 در زمينه‌ى شايسته‌سالارى، من باز اين حديث را از پيغمبر اكرم براى شما بخوانم. در فتح مكه، پيغمبر يك جوان نوزده ساله را گذاشتند حاكم مكه. پيغمبر مكه را كه فتح كردند، لازم بود حاكم يا فرماندارى آنجا بگذارند. اين همه پيرمردها و بزرگان بودند، اما پيغمبر يك جوان نوزده ساله را منصوب كرد. بعضى‌ها اشكال كردند كه آقا اين سنش كم است، چرا او را گذاشتيد؟ طبق اين روايت، پيغمبر فرمود: «لا يحتجّ محتجّ منكم فى مخالفته بصغر سنّه»؛ كسانى كه با انتصاب اين شخص براى فرماندارى مكه مخالفند، استدلالشان را اين قرار ندهند كه چون سنش كم است، جوان است؛ اين استدلال، استدلال درستى نيست. يعنى اگر استدلال ديگرى داريد، خيلى خوب، بيائيد بگوئيد؛ اما كم بودن سن، جوان بودن، استدلال درستى نيست. «فليس الاكبر هو الافضل بل الافضل هو الاكبر»؛(6) آن كسى كه بزرگتر است، لزوماً برتر نيست؛ بلكه آن كسى كه برتر است، در واقع بزرگتر است. افضل، يعنى شايسته‌تر. اين شايسته‌سالارى است؛ خب، اينها بايد رعايت شود. در همه‌ى نظامات جمهورى اسلامى، در قوه‌ى مجريه، در قوه‌ى مقننه، در قوه‌ى قضائيه، در نيروهاى مسلح، در نهادهاى گوناگون، اين اصل شايسته‌سالارى بايد رعايت شود. شايسته‌گزينى؛ گزينش بايد بر طبق معيارها و صلاحيتها باشد، نه بر طبق اميال و چيزهاى شخصى. اين در اسلام خودش يك اصل است. تمام اين تغييرها و تبديلهائى كه در اسلام وجود دارد، بر اساس اين است.

*سياستهاي نظام در زمينه اقتصادي و ديپلماسي ممكن است تغيير كند، ليكن اين تغيير هم بايد بر اساس اصول اسلامى باشد

 سياستها هم همين جور. سياستهاى نظام هم ممكن است تغيير پيدا كند؛ يك روزى يك سياست اقتصادى در كشور حاكم باشد، يك روز ديگر به اقتضاى نيازها، يك سياست ديگر؛ منتها هر دو بايد از اسلام گرفته شده باشد. اين تغيير هم بايستى مبتنى باشد بر اصول اسلامى. سياست ديپلماسى ما ممكن است در يك شرائطى تغيير پيدا كند، ليكن اين تغيير هم بايد بر اساس اصول اسلامى باشد. اينجور نيست كه اگر چنانچه كسى سليقه‌اش اينجور است، يا منفعت شخصى‌اش اينجور است، يا بقايش در مسند قدرت اينجور اقتضاء ميكند، حق داشته باشد كه اين سياست را يا اين خط را تغيير دهد؛ نه، لازم است بر طبق معيارها باشد. البته در خود قانون اساسى تضمينهاى لازم براى اين معنا هم پيش‌بينى شده است.

*آرمانهاي نظام به دليل فطري بودن قابل تغيير نيست؛ اما نظاماتى كه ما را به اينها ميرساند، احياناً قابل تغيير است؛ بستگى به اين دارد كه اقتضائات زمانه چگونه باشد.

  بنابراين نتيجه‌اى كه ميتوانيم بگيريم، اين است كه نظام اسلامى آرمانهايش غير قابل تغيير است؛ علت اين است كه آرمانها، آرمانهاى فطرى است. نگاه به اين آرمانها، نگاه هوس‌گونه و از سر هوسِ گذرا نيست؛ بلكه نياز طبيعى و جوشيده‌ى از فطرت انسان است. نياز به عدالت، نياز به آزادى، نياز به پيشرفت، نياز به رفاه عمومى، نياز به خُلقيات عالى، اينها نيازهاى فطرى انسان است. جامعه‌ى اسلامى يعنى اين. ما دنبال اين هستيم. اين قابل تغيير نيست؛ اما نظاماتى كه ما را به اينها ميرساند، احياناً قابل تغيير است؛ بستگى به اين دارد كه اقتضائات زمانه چگونه باشد.

*نظام اسلامي هم ثبات دارد هم تحول
 

 بنابراين با اين ديد، نظام جمهورى اسلامى، هم ثبات دارد، هم تحول دارد. ثبات وجود دارد،يعنى حركت، يك حركت مستمرى است به سمت آرمانها؛ تذبذب و عوض كردن راه وجود ندارد؛ حركت در خط مستقيم به سمت آرمانهاى معين است؛ اما سازوكارها عوض ميشود. يك وقت انسان به سمت يك هدفى ميرود، ناچار است سوار اتومبيل بشود، در يك بخشى ناچار است سوار قطار بشود، در يك بخشى ناچار است سوار هواپيما بشود، در يك بخشى هم ممكن است لازم باشد پياده حركت كند؛ اما هدف تغييرناپذير است، اگرچه شكل حركت تغييرپذير است.

 پاسخ به سوال:  مسئله‌ى جوانى و پيرى نظام چگونه قابل حل است؟

 1- نوسازى نظام ممكن است، اما به معناى تجديدنظر در آرمانها نيست؛ زيرا اين آرمانها فطرى است

 2- نوسازى به معناى تغيير نظامات، تغيير سازوكارها، تغيير سياستها، عملى است، ممكن است، در مواردى هم لازم است و مانع از تحجر است؛ منتها بايد بر طبق اصول باشد

 3- اين تغيير بايد بر اساس اصول باشد

 

"پس نظام اسلامي فرسوده بشو نيست،متحجر بشو و از راه باز مانده نيست"

 بنابراين اگر بخواهيم اين بخش را خلاصه كنيم، در پاسخ به اين سؤال كه مسئله‌ى جوانى و پيرى نظام چگونه قابل حل است، بايد بگوئيم: اولاً نوسازى نظام ممكن است، اما به معناى تجديدنظر در آرمانها نيست؛ زيرا اين آرمانها فطرى است. دوم، نوسازى به معناى تغيير نظامات، تغيير سازوكارها، تغيير سياستها، عملى است، ممكن است، در مواردى هم لازم است و مانع از تحجر است؛ منتها بايد بر طبق اصول باشد. نكته‌ى سوم هم همين است كه اين تغيير بايد بر اساس اصول باشد. پس آرمانها كه شاكله‌ى كلى نظام از آنها الهام گرفته، قابل تغيير نيست. نظام جمهورى اسلامى يك چنين نظامى است. با اين نگاه، نظام فرسوده‌بشو نيست، متحجربشو نيست، از راه‌بازمانده نيست و نخواهد شد؛ هميشه ميتواند جوان باقى بماند.

* جوانى و پيرى، ملاك كاملى نيست. بعضى از نظامها در همان جوانى‌شان هم بدند. نظام سلطنتى، نظام استبدادى. . نظامى كه بر مبناى اخلاق است، بر مبناى معرفت است، بر مبناى اصول اسلامى است، بر مبناى آرمانهاى فطرى است، اگر صدها سال هم از عمرش بگذرد، پيربشو نيست

 البته اين را هم اضافه بكنيم؛ جوانى و پيرى، ملاك كاملى نيست. بعضى از نظامها در همان جوانى‌شان هم بدند. نظام سلطنتى، نظام استبدادى، نظامى كه با زور يا با كودتا به وجود مى‌آيد، همان اوّلش هم كه جوان است،  نظام ملعون و مطرودى است. نظامى كه بر مبناى اخلاق است، بر مبناى معرفت است، بر مبناى اصول اسلامى است، بر مبناى آرمانهاى فطرى است، اگر صدها سال هم از عمرش بگذرد، پيربشو نيست؛ ميتواند هميشه زنده باشد، هميشه شاداب باشد، هميشه زاينده و پيشرونده باشد؛ مهم اين است. با اين ديد به نظام جمهورى اسلامى نگاه كنيد. البته نظام ما با گذشت سى سال، در اول عمرش قرار دارد؛ يعنى در مقابلِ رژيمهائى كه در دنيا حاكمند - دويست سال، سيصد سال - اين نظام هنوز نظام جوانى است. نظام ما از نشاط جوانى - به معناى واقعى كلمه - برخوردار است. اما در افق آينده هم كه نگاه ميكنيم، اين حالت، حالت ماندگار و هميشگى است. يك نظام بالنده، بانشاط، پيشرونده و پيرنشونده؛ اين نظامِ جمهورى اسلامى است.

 *ولايت فقيه يعني يك مديريت زنده و بالنده و پيشرونده

 يك مسئله، مسئله‌ى رهبرى است؛ چيزى كه در دنيا معمول نيست، در جمهورى اسلامى هست. ولايت فقيهى كه امام بزرگوار ما معنا كردند، تعريف كردند، مطرح كردند و بعد پياده كردند و بعد خود آن بزرگوار مظهر تام و تمام و كاملش بود - كه هر كس ايشان را از نزديك ميشناخت، هرچه كه ميگذشت، خصوصيات برجسته و ممتاز اين مرد بيشتر براى او آشكار ميشد - يعنى يك مديريت زنده و بالنده و پيشرونده.

 *رهبري يك مديريت اجرايي نيست بلكه ناظر بر مديران اجرايي است ، به اين معنا كه از حركت كلى نظام مراقبت كند.

  يك جمله‌اى را امام بيان كردند: ولايت مطلقه‌ى فقيه. يك عده‌اى با مغالطه خواستند اين قضيه را به نحوى مشوب كنند و يك معناى غلط و تفسير غلطى بدهند. گفتند معناى ولايت مطلقه اين است كه رهبرى در نظام جمهورى اسلامى، مطلق از همه‌ى قوانين است؛ مثل يك اسبِ مهار كنده شده‌اى، هر جا بخواهد، هر كار بخواهد، ميتواند بكند. مسئله اين نبود، اين نيست. امام بزرگوار خودش از همه بيشتر به رعايت قوانين، به رعايت اصول، به رعايت مبانى، به رعايت جزئيات احكام شرعى مقيد بود؛ و اين وظيفه‌ى رهبرى است. در نظام جمهورى اسلامى، رهبرى فقط تابع اين نيست كه كسى او را به خاطر اينكه شرائط را از دست داده، عزل كند؛ اگر اين شرائط در او وجود نداشته باشد، خودش به خودى خود عزل‌شده است؛ اين خيلى چيز مهمى است. رهبرى يك مديريت است؛ البته مديريتِ اجرائى نيست. اين اشكال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضى از تبليغات ادامه دارد. اينجور تلقى كنند كه رهبرى يك مديريت اجرائى است؛ نه، مديريت اجرائى، مشخص است. مديريت اجرائى در بخش قوه‌ى مجريه ضوابط مشخصى دارد، معلوم است، مسئولين معينى دارد؛ در قوه‌ى قضائيه هم - كه آن هم مديريت اجرائى است - همين طور، هر كدام مسئوليتهائى دارند؛ قوه‌ى مقننه هم كه معلوم است. رهبرى، ناظر بر اينهاست. به چه معنا؟ به اين معنا كه از حركت كلى نظام مراقبت كند.

 *رهبرى، يك مديريت كلان ارزشى است. گاهى اوقات فشارها، مضيقه‌ها و ضرورتها، مديريتهاى گوناگون را به بعضى از انعطافهاى غير لازم يا غير جائز وادار ميكند؛ رهبرى بايستى مراقب باشد، نگذارد چنين اتفاقى بيفتد

 در واقع رهبرى، يك مديريت كلان ارزشى است. همين طور كه اشاره كردم، گاهى اوقات فشارها، مضيقه‌ها و ضرورتها، مديريتهاى گوناگون را به بعضى از انعطافهاى غير لازم يا غير جائز وادار ميكند؛ رهبرى بايستى مراقب باشد، نگذارد چنين اتفاقى بيفتد. اين مسئوليتِ بسيار سنگينى است. اين مسئوليت، مسئوليت اجرائى نيست؛ دخالت در كارها هم نيست. حالا بعضى‌ها دوست ميدارند همين طور بگويند؛ فلان تصميمها بدون نظر رهبرى گرفته نميشود. نه، اينطور نيست. مسئولين در بخشهاى مختلف، مسئوليتهاى مشخصى دارند. در بخش اقتصادى، در بخش سياسى، در بخش ديپلماسى، نمايندگان مجلس در بخشهاى خودشان، مسئولان قوه‌ى قضائيه در بخش خودشان، مسئوليتهاى مشخصى دارند. در همه‌ى اينها رهبرى نه ميتواند دخالت كند، نه حق دارد دخالت كند، نه قادر است دخالت كند؛ اصلاً امكان ندارد. خيلى از تصميمهاى اقتصادى ممكن است گرفته شود، رهبرى قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نميكند؛ مسئولينى دارد، مسئولينش بايد عمل كنند. بله، آنجائى كه اتخاذ يك سياستى منتهى خواهد شد به كج شدن راه انقلاب، رهبرى مسئوليت پيدا ميكند. در تصميم و عملِ رهبرى بايد عقلانيت در خدمت اصول قرار بگيرد، واقع‌بينى در خدمت آرمان‌گرائى‌ها قرار بگيرد.

*  در قضيه‌ى هسته‌اى، در آن دوره‌ى اول كه تلاطمهائى بود، بعضاً اقدامهائى انجام ميگرفت كه شايد مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانى عمومى گفتم اگر چنانچه اين كارها انجام نگيرد، خودم وارد ميشوم. و همين هم شد. اين معناى رهبرى است

  در قضيه‌ى هسته‌اى، در آن دوره‌ى اول كه تلاطمهائى بود، بعضاً اقدامهائى انجام ميگرفت كه شايد مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانى عمومى گفتم اگر چنانچه اين كارها انجام نگيرد، خودم وارد ميشوم. و همين هم شد. اين معناى رهبرى است؛ اين يك چيزى است كه از اسلام گرفته شده است؛ يك نكته‌ى مثبتى است در نظام اسلامى.

 دستگاه‌هاى گوناگون - قوه‌ى قضائيه، قوه‌ى مجريه، قوه‌ى مقننه - مثل همه‌ى دنيا، كارهاى موظف قانونى خودشان را دارند انجام ميدهند، با اختيارات كاملى كه در قانون اساسى معين شده؛ اما حركت كلان و كلى نظام اسلامى به سمت آن آرمانها بايد منحرف نشود؛ اگر منحرف شد، بايد گريبان رهبرى را گرفت، او را بايستى مسئول دانست؛ او مسئول است كه نگذارد. البته اين مسئله، مثالهاى زيادى دارد؛ چون وقت كم است، به يكى از آنها اشاره‌ى مختصرى ميكنم.

 * مسئله‌ى روابط با آمريكا،  اين به حركت عمومى نظام ضرر ميزد، فايده‌اى هم براى وضع معيشت و زندگى مردم نداشت. اينجا ممانعت شد.

 مسئله‌ى روابط با آمريكا، كه در اين چند سال چه كارها كردند، چه تلاشها كردند، در دوره‌هاى مختلفِ دولتهاى گوناگون، تحت تأثير عوامل مختلف. خب، اين به حركت عمومى نظام ضرر ميزد، فايده‌اى هم براى وضع معيشت و زندگى مردم نداشت. اينجا ممانعت شد. و مسائل گوناگونى از اين قبيل هست.

 * با تحزّب مطلقاً مخالف نيستيم. حزبى كه مورد نظر ماست، عبارت است از يك تشكيلاتى كه نقش راهنمائى و هدايت آحاد مردم را به سمت يك آرمانهائى ايفاء ميكند.


يك مسئله‌ى ديگر هم در ذهنم بود كه مطرح كنم - مسئله‌ى حزب و تحزّب - گمان ميكنم وقت كم است؛ لذا مختصر عرض ميكنم. در كشورهائى كه ملاحظه ميكنيد انقلاب شده، احزاب وسط ميدانند. اين سؤال پيش مى‌آيد كه نگاه ما به تحزّب و حزب چيست. الان وقت كم است و من نميتوانم تفصيلاً بگويم؛ ان‌شاءالله يك وقتى در اين باره به تفصيل صحبت ميكنم. به طور اجمال بگويم ما با تحزّب مطلقاً مخالف نيستيم. اين كه خيال كنند ما با حزب و تحزّب مخالفيم، نه، اينطور نيست. قبل از پيروزى انقلاب، پايه‌هاى يك حزب بزرگ و فعال را خود ما ريختيم؛ اول انقلاب هم اين حزب را تشكيل داديم، امام هم تأييد كردند، چند سال هم با جديت مشغول بوديم؛ البته بعد به جهاتى تعطيل شد. همان وقت به ما اشكال ميكردند كه تحزّب با وحدت عمومى جامعه مخالف است. من آن وقت يك سخنرانى مفصلى كردم، كه بعد هم پياده شد و چاپ شد و پخش شد؛ تحت عنوان «وحدت و تحزّب». تحزّب ميتواند در جامعه انجام بگيرد، در عين حال وحدت هم صدمه‌اى نبيند؛ اينها با هم منافاتى ندارد. منتها آن حزبى كه مورد نظر ماست، عبارت است از يك تشكيلاتى كه نقش راهنمائى و هدايت آحاد مردم را به سمت يك آرمانهائى ايفاء ميكند.

دو جور حزب داريم:

 1- كانال‌كشى براى هدايتهاى فكرى(سياسي يا ديني و عقيدتي) اين مورد تأييد است

 ما دوجور حزب داريم: يك حزب عبارت است از كانال‌كشى براى هدايتهاى فكرى؛ حالا چه فكرى به معناى سياسى، چه فكرى به معناى دينى و عقيدتى. اگر چنانچه كسانى اين كار را بكنند، خوب است. قصد عبارت از اين نيست كه قدرت را در دست بگيرند؛ ميخواهند جامعه را به يك سطحى از معرفت، به يك سطحى از دانائى سياسى و عقيدتى برسانند؛ اين چيز خوبى است. البته كسانى كه يك چنين توانائى‌اى داشته باشند، به طور طبيعى در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأى خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ ليكن اين هدفشان نيست. اين يك جور حزب است؛ اين مورد تأييد است. ميدان باز است؛ هر كس ميخواهد بكند، بكند.

2- مجموعه‌اى براى كسب قدرت. من اينجور حزبى را تأييد نميكنم

 يك جور حزب، تقليد از احزاب كنونى غربى است - حالا من گذشته را كارى ندارم - احزاب كنونى غربى به معناى باشگاه‌هائى براى كسب قدرت است؛ اصلاً حزب يعنى مجموعه‌اى براى كسب قدرت. يك گروهى با هم همراه ميشوند، از سرمايه و پول و امكانات مالىِ خودشان بهره‌مند ميشوند، يا از ديگران كسب ميكنند، يا بندوبست‌هاى سياسى ميكنند، براى اينكه به قدرت برسند. يك گروه هم رقيب اينهاست؛ كارهاى مشابه اينها را انجام ميدهد تا آنها را از قدرت پائين بكشد، خودش بشود جايگزين. الان احزاب در دنيا غالباً اينگونه‌اند. اين دو حزبى كه در آمريكا به نوبت در رأس كار قرار ميگيرند، از همين قبيلند؛ اينها در واقع باشگاه‌هاى كسب قدرتند. اين نه، هيچ وجهى ندارد. اگر كسانى در داخل كشور ما با اين شيوه دنبال تحزّب ميروند، ما جلويشان را نميگيريم. اگر كسى ادعا كند كه نظام جلوى تشكيل احزاب را گرفته است، يك دروغ واضحى گفته؛ چنين چيزى نيست؛ اما من اينجور حزبى را تأييد نميكنم. اينجور حزب‌سازى، اينجور حزب‌بازى معنايش عبارت است از كشمكش قدرت؛ اين هيچ وجهى ندارد. اما حزب به معناى اول، يعنى يك كانال‌كشى در درون جامعه، براى گسترش فكر درست - چه فكر عقيدتى و اسلامى، چه فكر سياسى و تربيت كادرهاى گوناگون - بسيار خوب است؛ اين چيز نامطلوبى نيست. اجمال قضيه اين است؛ حالا تفاصيلش را ان‌شاءالله در وقتهاى ديگرى عرض ميكنيم.

 * مسئله‌ى ترور و جنجال تبليغاتى اخير يك سناريو است. بدانند جمهورى اسلامى با هر توطئه‌اى، با هر حركت مخرب و مزاحمى، با همه‌ى توان مقابله خواهد كرد

 يك جمله هم اشاره بكنم به اين سناريوى اخير آمريكائى‌ها. اين مسئله‌ى ترور و جنجال تبليغاتى اخير يك سناريو است. آمريكائى‌ها يك حرفى بزنند، از آن طرف هم آنهائى كه در اروپا هستند، به كمكشان بيايند - مثل اين كه آن پاس بدهد، اين بزند - يك بازى سياسى را در دنيا راه بيندازند؛ عوامل گوناگون خودشان، از وابستگانشان در منطقه و خارج منطقه را هم به كار بگيرند و يك جنجال درست كنند؛ اين يك سناريوى آمريكائى است. البته ما با دقت رصد ميكنيم. ما مراقبت ميكنيم ببينيم پشت صحنه‌ى اين سناريو چيست. و بدانند جمهورى اسلامى با هر توطئه‌اى، با هر حركت مخرب و مزاحمى، با همه‌ى توان مقابله خواهد كرد. قطعاً نيات شيطانى‌اى وجود دارد. ما اين نيات را تا حدودى شناسائى كرديم، بيشتر هم شناسائى خواهيم كرد. ما نگاه ميكنيم ببينيم اينها چه كار ميخواهند بكنند.

 * مطمئناً ملتهاى اروپا آن روزى كه بفهمند مشكلاتشان ناشى از سلطه‌ى صهيونيزم است، اين حركتها تشديد هم خواهد شد.

 البته يكى از هدفهاى ابتدائى‌شان احتمالاً اين است كه مسائل آمريكا را تحت‌الشعاع قرار بدهند. در هشتاد كشور، از اين حركت عظيمى كه امروز به وجود آمده، مردم دارند دفاع ميكنند؛ از اين جنبش فتح «وال استريت» دارند حمايت ميكنند؛ اين چيز كوچكى نيست، خيلى چيز مهمى است. مطمئناً ملتهاى اروپا آن روزى كه بفهمند مشكلاتشان ناشى از سلطه‌ى صهيونيزم است، اين حركتها تشديد هم خواهد شد.

 امروز بسيارى از مشكلاتى كه در كشورهاى اروپائى، مثل انگليس، مثل فرانسه، مثل آلمان، مثل ايتاليا وجود دارد، ناشى از اين است كه سياستهاى شبكه‌ى خبيث صهيونيستى بر دولتهاى اين كشورها حاكم است. اينها از سرمايه‌داران و كمپانى‌داران صهيونيست كه در دنيا زيادند، چشم ميزنند و حساب ميبرند. در آمريكا هم همين جور است. تملق‌گوئى به صهيونيستها، يك شيوه‌ى معمول در بين قدرتمندان آمريكاست. در اروپا هم كم و بيش همين جور است.

  * اين حركت سركوب ميشود، اما از بين نميرود؛ آتش زير خاكسترى خواهد ماند و يك روزى آنچنان شعله خواهد كشيد كه همه‌ى اين بناى پوشالى استكبارى و سرمايه‌دارى را خواهد سوزاند و خاكستر خواهد كرد.

وقتى ملتها - چه ملت آمريكا، چه ملتهاى اروپا - بدانند كه خيلى از اين بدبختى‌ها ناشى از سلطه‌ى شيطانى و اهريمنى اين شبكه است، يقيناً انگيزه‌شان بيشتر خواهد شد، حركتشان شديدتر خواهد شد. ممكن است امروز آمريكا با پليس، بلكه با ارتش، مردم را سركوب كند - كه سابقه هم دارد؛ چند سال قبل از اين در شيكاگو يك حركتى به وجود آمد، ارتش را وارد كردند؛ گمانم زمان كلينتون بود، حاكميت آن مجموعه‌ى قبل از بوش - هيچ ابائى ندارند؛ ارتش را وارد ميكنند، مردم را سركوب ميكنند، ميزنند، ميكُشند، زندانهاى سخت ميكنند؛ اين حركت سركوب ميشود، اما از بين نميرود؛ آتش زير خاكسترى خواهد ماند و يك روزى آنچنان شعله خواهد كشيد كه همه‌ى اين بناى پوشالى استكبارى و سرمايه‌دارى را خواهد سوزاند و خاكستر خواهد كرد.

 * ما همه در صحنه هستيم، همه جزو ملتيم، همه سربازان انقلاب و نظام اسلامى هستيم. بدانند اينجا يك پيكرِ يكپارچه‌ى متحدِ مستحكمى است در مقابل هر توطئه‌اى خواهد ايستاد و باج هم به كسى نميدهيم

 البته ما در حال حاضر مسئولين آمريكائى را برحذر ميداريم از اين كه حركت ناشايست و شيطانى‌اى - چه در زمينه‌هاى سياسى، چه در زمينه‌هاى امنيتى - از آنها سر بزند. بدانند جمهورى اسلامى زنده است، بيدار است. آنها اگر چنانچه پشت به مردم خودشان دارند، ما رو به مردم خودمان داريم. آنها اگر چنانچه منفور مردم خودشان هستند، منفور اكثريتشان هستند - كه قضيه اينجور است - در جمهورى اسلامى قضيه بعكس است. اين اجتماعات عظيم مردم، امروز و در همه‌ى موارد ديگر، نشان‌دهنده‌ى عزم راسخ مردم است. ما همه در صحنه هستيم، همه جزو ملتيم، همه سربازان انقلاب و نظام اسلامى هستيم. بدانند اينجا يك پيكرِ يكپارچه‌ى متحدِ مستحكمى است، در مقابل هر توطئه‌اى خواهد ايستاد و باج هم به كسى نميدهيم. خطاست اگر خيال كنند فشار مى‌آورند، بعد باج ميگيرند. البته اين، كار معمول قدرتهاست. از كارهاى رائج قدرتهاى مستكبر بين‌المللى همين است؛ يك دولتى را پيدا ميكنند، آدمهاى ضعيف و غير متكى به مردم در رأس اين دولتهايند؛ به آنها يك فشارى مى‌آورند، يك شايعه‌اى درست ميكنند، سپس از آنها باج ميگيرند. جمهورى اسلامى در اين سى و دو سال نشان داده كه به كسى باج نخواهد داد، اين فشارها هم روى او اثر نميكند؛ «و لمّا رءا المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الّا ايمانا و تسليما».(7) ما وقتى اين فشارها را ملاحظه ميكنيم، اين شيطنتها و توطئه‌ها را از طرف خبيث‌ترين شياطين عالم نسبت به خودمان مشاهده ميكنيم، ميفهميم وعده‌ى الهى راست است؛ ميگوئيم «هذا ما وعدنا الله و رسوله». خدا وعده فرموده بود كه وقتى در راه مستقيم حركت كنيد، شيطانها و كجروان با شما مقابله ميكنند؛ بسم‌الله، اين نمونه‌اش است. اين را خدا قبلاً به ما فرموده بود، آيات قرآن به ما گفته بود. «و صدق الله و رسوله»؛ سخن خدا راست است. «و ما زادهم الّا ايمانا و تسليما»؛ اين، ايمان ما را به وعده‌ى الهى بيشتر ميكند. خداوند فرموده است: «لينصرنّ الله من ينصره».(8) هر كس خدا را نصرت كند، دين خدا را نصرت كند، راه خدا را نصرت كند، آرمانهاى الهى را نصرت كند، خدا يقيناً او را نصرت و پيروز خواهد كرد. و بدانيد اين در انتظار ملت عزيز ايران است.

 بسيار جلسه‌ى خوبى بود. براى من، اين اجتماع عظيم، اين اجتماع پرشور، اين دلهاى پاك و صاف، فراموش‌نشدنى است.

 پروردگارا! به محمد و آل محمد، فضل و لطف و رحمت خود را بر اين جوانان عزيز، بر مردم عزيز كرمانشاه نازل كن. پروردگارا! دشمنان ملت ايران را منكوب و نابود كن. پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را در صراط مستقيم خود ثابت‌قدم بدار. قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود كن. روح مطهر شهيدان و روح مطهر امام بزرگوار را از ما راضى و خشنود بفرما.

    والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

1) الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 52
2) مجموعة ورام، ج 2، ص 60
3) ذاريات: 56
4) نهج البلاغه، نامه‌ى 31
5) يوسف: 76
6) بحارالانوار، ج 21، ص 121
7) احزاب: 22
8) حج: 40

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

پيام مقام معظم رهبري به  بيستمين اجلاس سراسری نماز (19/7/1390)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم

انسان، به سرشت و طبيعت خود، مشتاق و نيازمندِ نيايش و خشوع در برابر خداوند است كه آفريننده‌ی همه‌ی نيكيها و زيبائيها است؛ و نماز، برآورنده‌ی اين نياز است. اديان الهی با تشريع نماز، كام تشنه‌ی فطرت انسان را سيراب ميكنند و او را از سرگشتگی و گمراهی در فرو نشاندن اين عطش طبيعی نجات می‌بخشند. تكرار نماز در هر روز و شب، فرصت و نعمتی است كه آدمی را از غرقه شدن در غفلت ميرهاند؛ به او مجال حضور دلْ ‌آگاهانه در برابر خدا می‌بخشد؛ جان او را صيقل ميدهد و گوهر باطن او را درخشان می‌سازد.

ذِكر و نماز و نيايش آنگاه كه با سامان زندگی اجتماعی درهم می‌آميزد معجزه‌ی اسلام را در آرايش منظومه‌ی احكام عباديِ آن آشكار ميسازد. مسجد، مظهری از اين درهم‌ آميختگی است. نماز در مسجد و با جماعت مؤمنان، همگانی نشستن بر گِردِ سفره‌ی ميهمانی خداوند است، و اين خود، بارِشِ رحمت الهی را انبوه‌تر و دل‌نشين‌تر می‌سازد.

به بركت نماز، فضای مسجد نورانی و عطرآگين ميگردد و سخن حق و ‌آموزش دين و اخلاق و سياست در آن بيش از هر جای ديگر بر دل و جان می‌نشيند و به زندگی فرد و جامعه، سمت و سوی خدائی ميدهد.

مسجد را با اين نگاه بايد نگريست. روح مسجد، كالبد زندگی را پرنشاط و پرانگيزه ميسازد. در هر جا سامان زندگی است، مسجد، مركز و كانون اصلی است. در بنای شهر و روستا، در مدرسه و دانشگاه، در مراكز جمعيتی از بازارهای كسب و كار تا فرودگاهها و جاده‌ها و پايانه‌های سفری و تا آسايشگاهها و بيمارستانها و بوستانها و گردشگاهها، در همه و همه بايد مسجد را همچون قطب و محور بنا نهاد.

مسجد در همه جا بايد پاكيزه، زيبا و آرامبخش باشد. مديريت محتوايی و معنويِ مسجد كه بر دوش روحانی مسجد است بايد خردمندانه و مسئولانه، و حتی عاشقانه باشد. حوزه‌های علميه برای آماده‌سازی روحانيانی در اين طراز، وظيفه‌ئی ذاتی و طبيعی دارند.

اگر مسجد، كيفيت شايسته‌ی خود را بيابد، هزينه‌های مادی و معنوی بسياری از دوش جامعه و مردم و مسئولان برداشته خواهد شد.

به اميد آن روز، و با سلام بر حضرت بقية‌الله اروحنا فداه.
                                                                     والسلام عليكم و رحمة‌الله
  
                                                                        سيد علی خامنه‌ای

                                                                          19/ مهر/1390

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع مردم گيلان‌غرب(23/7/1390)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين‌ سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌.

خداى متعال را بسيار سپاسگزارم كه عمرى داد و توانستيم بار ديگر اين شهر مقاوم و مردم غيور و عزيز آن را از نزديك زيارت كنيم. حقاً در دوران دفاع مقدس، اين شهر امتحان خوبى پس داد. جوانان عزيزى كه امروز در مجموعه‌ى مردم گيلانغرب و مجموعه‌ى شهرستان زندگى ميكنند، بايد به خود ببالند كه پدران آنها، مادران آنها، گذشتگان آنها يك چنين عظمت و شكوهى را در يك دورانِ بسيار سخت از خود نشان دادند. من آن روزها چند بار به گيلانغرب آمدم؛ هم در خود شهر، هم در ارتفاعات نزديك به اين شهر - منطقه‌ى كوه‌هاى برآفتاب و مناطق استقرار نيروهاى خودمان - و غربت نيروهاى مدافع را در اين منطقه به چشم ديدم؛ ليكن با همه‌ى اين غربت، نشانه‌هاى شجاعت و دلاورى اين مردم هم آشكار بود. شهرى كه نه فقط به وسيله‌ى بمباران، بلكه به وسيله‌ى تهاجم زمينى هم تهديد ميشد، توانست بايستد، مقاومت كند و مردم، شهر را تخليه نكنند. اين يادبود بسيار عظيمى است از آن دوران سخت، و واقعاً جاى افتخار دارد.

 بعضى از شما جوانهاى عزيز در ايام جنگ نبوديد، بعضى كودكان خردسالى بوديد. من نميخواهم بگويم جوانهاى ما به كار پدران خود و گذشتگان خود ببالند - اگرچه جاى باليدن و افتخار كردن هست - ميخواهم اين نكته را عرض بكنم كه جوانِ امروز بداند در يك چنين فضائى، در يك چنين منطقه‌اى، با يك چنين خاندانهائى، پرورش يافته است.

*امروز دفاع ازمرزهاي هويت ملي ،شخصيت ديني و اسلامي،و مرزهاي عقيدتي هست،جوان امروز ميتواند در ميدان شرف و افتخارِ دفاع از شخصيت ملى، از عزت ملى، از هويت ملى، از عقيده‌ى مستحكم اسلامى نقش ايفاء كند

 درست است كه امروز دفاع از مرزهاى جغرافيائى نيست، دوران جنگ مسلحانه‌ى دفاع از كشور امروز در اينجا مطرح نيست، اما دفاع از مرزهاى هويت ملى چرا؛ اين مطرح است؛ دفاع از مرزهاى شخصيت دينى و اسلامى چرا؛ دفاع از مرزهاى عقيدتى چرا؛ اينها هست. همه‌مان مسئوليم. جوانِ امروز اگر در آن دوره نبوده است تا در مقابل دشمن بايستد و از هجوم او ممانعت كند و از خانه‌ى خود و شهر خود دفاع كند، امروز ميتواند در ميدان شرف و افتخارِ دفاع از شخصيت ملى، از عزت ملى، از هويت ملى، از عقيده‌ى مستحكم اسلامى نقش ايفاء كند. دختران و پسران جوان، زنان و مردان مؤمن، در اين منطقه‌ى دفاعىِ حساسِ كنونى، همه ميتوانند نقش ايفاء كنند. اين روحيه بايد حفظ شود. مسئولان اين منطقه بايد توجه كنند كه يك چنين زمينه‌ى با ارزش انسانى و معنوى و روحى در اين منطقه وجود دارد؛ همچنان كه زمينه‌هاى مادى وجود دارد.

من در كرمانشاه گفتم، به شما هم عرض ميكنم؛ اين منطقه، منطقه‌ى مستعدى است؛ از لحاظ آب، از لحاظ خاك، از لحاظ آب و هوا، از لحاظ جهات گوناگون، استعدادهاى بالفعل‌نشده‌اى وجود دارد؛ آن وقت همان طور كه امام جمعه‌ى محترم شما الان گفتند و درست گفتند - و من خوشم آمد از اين كه امام جمعه نيازهاى مردم را، نيازهاى شهر را، مسئله‌ى خود بداند و دنبال كند - نرخ بيكارى بالاست و علاوه‌ى بر آن، عوارض بيكارى، يعنى چيزهائى از قبيل اعتياد، در اين منطقه وجود دارد.

 *جوانها با بروز و رواج اعتياد و با رسوخ فرهنگهاي فساد انگيز در جامعه تان مبارزه كنيد

 من ميخواهم از جوانها اظهار توقع كنم. جوانهاى عزيز! با بروز و رواج اعتياد در جامعه‌تان مبارزه كنيد؛ با رسوخ فرهنگهاى فسادانگيز در جامعه‌تان مبارزه كنيد. امروز شما مرزدارانِ منطقه‌ى دفاع مقدسِ از عقيده و عمل و رفتار اجتماعى هستيد؛ همچنان كه همه‌ى ملت ايران مدافعانِ از هويت ملى و از شخصيت عظيم ملت ايران هستند.
 مسئولان هم بايستى ان‌شاءاللَّه به فكر باشند. ما در اين سفر اطلاعات خودمان را تكميل كرديم. مسئولين هم ان‌شاءاللَّه مى‌آيند، با آنها هم در ميان گذاشته خواهد شد. به قدرى كه براى دولت امكان باشد، توانائى داشته باشد، قطعاً خدمات لازم ارائه خواهد شد.

*حفظ خاطرات دوران دفاع مقدس، يكى از چيزهائى كه در حفظ همين مرز هويت ملى تأثير زياد دارد

  يكى از چيزهائى كه در حفظ همين مرز هويت ملى تأثير زياد دارد، عبارت است از حفظ خاطرات آن دوران دفاع مقدس و دوران باشكوه. اين كه در شهر شما يك بانوى مسلمان و شجاع در مقام دفاع ميتواند سرباز دشمن را اسير كند و نيروى مهاجم را به خاك و خون بكشد، اين را نگه داريد و براى خودتان حفظ كنيد. اين كه اين شهر توانسته است در سخت‌ترين شرائط در مقابل تهاجم دشمن بايستد، اين را براى خودتان نگه داريد و حفظ كنيد. البته براى گيلانغرب حفظ خاطرات دوران دفاع مقدس لازم است؛ عيناً حفظ اين خاطرات، براى مردم قصر شيرين، براى مردم اسلام‌آباد غرب لازم است. در آن مناطق هم مردان و زنان مدافع و مبارزى حضور داشتند، تلاش كردند و با همه‌ى وجود در مقابل دشمن ايستادند. اين حفظ هويت اسلامى ملت ايران آنقدر اهميت دارد كه براى آن، مردان بزرگ، دانشمندان بزرگ، مجاهدان بزرگ، شخصيتهاى برجسته بايد احساس مسئوليت كنند.

* امروز دنياى استكبار همه با هم يكى شدند، جمع شدند، براى اينكه هويت اسلامى ملت مبارز و قهرمان ايران را به انزوا بكشانند

  شما ببينيد امروز دنياى استكبار همه با هم يكى شدند، جمع شدند، براى اينكه اين هويت را انكار كنند؛ براى اينكه هويت اسلامى ملت مبارز و قهرمان ايران را به انزوا بكشانند. هر كس امروز عرصه‌ى سياستهاى بين‌المللى و بازى‌هاى بين‌المللى را در مقابل چشم داشته باشد، ببيند مستكبرين در آمريكا، در اروپا، در كشورهاى وابسته‌ى به آنها، براى در هم شكستن مقاومت ملت ايران دارند خودشان را ميكُشند، يقه ميدرانند، شايد بتوانند ملت ايران را وادار به عقب‌نشينى كنند، ميفهمد كه اين ايستادگى عمومى مردم بر سر آرمانها و ارزشهاى انقلاب چقدر ارزشمند و مهم است.

*تهمت بي معني و مهمل مدافع تروريسم بودن جمهوري اسلامي بي فايده و بي اثر است 

 هر چند صباحى يك بار سياستگذارانشان، طراحانشان - به قول خودشان - در اتاقهاى فكر مى‌نشينند و عليه نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران يك طرحى ميريزند؛ اما خداى متعال اين طرحهاى عقيم را خنثى ميكند. در اين چند روز اخير، در همه‌ى مطبوعات و رسانه‌هاى تصويرى و صوتى و مكتوب و غيره - كه وابسته‌ى به شبكه‌ى صهيونيستى بين‌المللى بود - هياهو و جنجال كردند، يك تهمت بى‌معنى و مهملى را به چند نفر ايرانى در آمريكا نسبت دادند، اين را بهانه‌اى قرار دادند براى اينكه جمهورى اسلامى را به عنوان مدافع تروريسم مطرح كنند! نگرفت، نميگيرد. اينگونه توطئه‌ها مرتب و پى‌درپى از سوى آنها انجام ميگيرد، اما بى‌فايده و بى‌اثر.

 * امروز در ميان ملتها، هيچ دولتى در دنيا به قدر آمريكا منفور و منزوي نيست

 ميگويند ميخواهيم ايران را منزوى كنيم؛ اما خودشان منزوى شدند. امروز در ميان ملتها، هيچ دولتى در دنيا به قدر آمريكا منفور نيست. امروز آمريكا منفورترين دولتها و رژيمها در چشم ملتهاى منطقه است. شما منزوى هستيد كه منفوريد.

 رئيس جمهور آمريكا دو سال قبل به مصر رفت تا يك مقدار تملق اسلام و مسلمانها بكند، بلكه بتواند افكار عمومى دنياى اسلام را به خودش متوجه و منعطف كند. نتيجه چه شد؟ يك اقليت كوچك - يعنى گروه حاكم؛ همين حسنى مبارك معزولِ بركنار شده - طرفدارى كردند، اما عموم ملت مصر و عموم ملتهاى منطقه فريب اين ظاهرسازى را نخوردند. امروز شما مى‌بينيد شعار ضد آمريكا در همان كشورها برپاست.

* جنبش وال استريت نشانه منزوي بودن آمريكا

 رئيس جمهور آمريكا به كشور افغانستان - كه كشور تحت اشغال آنهاست و صد و چند ده هزار نيروى آمريكائى و ناتو در افغانستان هستند - سفر ميكند، اما جرأت نميكند از پايگاه بگرام، كه پايگاه آمريكائى است، خارج شود؛ با هيچكدام از رجال سياسى افغانستان در كابل  و غير كابل نتوانست ملاقات كند؛ رفت به پايگاه، از پايگاه آمد بيرون! شما از اكثريت مردم ميترسيد، از اكثريت ملتها ميترسيد. امروز شما از اكثريت ملت خودتان در آمريكا هم ميترسيد؛ نشانه‌اش اين حركت و جنبش وال استريت است كه به نيويورك محصور نماند؛ در شهرهاى متعدد ديگر در آمريكا مردم اظهار نفرت ميكنند. پس شما منزوى هستيد.

 *ايران طرفدار ملتهاست، طرفدار مظلومين است. جمهورى اسلامى با ظلم مخالف است، با ظالم مبارزه ميكند، در مقابل زورگوئى و زياده‌خواهى ظالمان و مستكبران هم با همه‌ى وجود مى‌ايستد و عقب‌نشينى نميكند.

 براى اينكه جمهورى اسلامى را منزوى كنند، «ايران‌هراسى» را عمومى كنند، مرتباً حرف پشت سر حرف مى‌آورند. نه؛ ايران طرفدار ملتهاست، طرفدار مظلومين است. جمهورى اسلامى با ظلم مخالف است، با ظالم مبارزه ميكند، در مقابل زورگوئى و زياده‌خواهى ظالمان و مستكبران هم با همه‌ى وجود مى‌ايستد و عقب‌نشينى نميكند. براى همين است كه ملتها هر جائى كه جمهورى اسلامى را ميشناسند، به جمهورى اسلامى علاقه‌مندند، طرفدار جمهورى اسلامى‌اند، شعارهاى جمهورى اسلامى براى آنها دلنشين است؛ بعكسِ شما سران رژيم ايالات متحده‌ى آمريكا، كه در عراق منفوريد، در افغانستان منفوريد، در مصر منفوريد، در تونسِ بعد از انقلاب منفوريد، در ليبى كه نيروهاى نظامى وارد كرديد و تحرك نظامى داريد، منفوريد؛ حتّى در اروپا منفوريد.

* دشمن با تلاش خود، با فعاليت خود، با جان كندن خود، در مبارزه‌ى با ملت ايران به جائى نميرسد و ايستادگى ملت، ايستادگى جوانان ما براى حفظ هويت ملى و شخصيت اسلامى‌شان، بر همه‌ى اين تلاشها فائق مى‌آيد.

  چند سال قبل در يكى از كشورهاى اروپائى طبق معمول يك اقليتى نشستند جايزه‌ى صلح نوبل را براى رئيس جمهور فعلى آمريكا تصويب كردند - اينها يك اقليتى بودند؛ انگيزه‌هاى سياسى، روابط سياسى بر اين كار آنها حاكم بود - بعد رئيس جمهور آمريكا رفت كه جايزه را بگيرد، مردم همان كشور عليه رئيس جمهور تظاهرات كردند! شما با اقليتها هستيد، شما با مجموعه‌هاى يك درصدى هستيد، مجموعه‌هاى عظيمِ نود درصدى مردم با شماها مخالفند؛ اين درست نقطه‌ى مقابل جهتگيرى و حركت جمهورى اسلامى است. لذا دشمن با تلاش خود، با فعاليت خود، با جان كندن خود، در مبارزه‌ى با ملت ايران به جائى نميرسد و ايستادگى ملت، ايستادگى جوانان ما براى حفظ هويت ملى و شخصيت اسلامى‌شان، بر همه‌ى اين تلاشها فائق مى‌آيد. و من از شما جوانهاى عزيز ميخواهم قدر اين وضعيت را بدانيد و خودتان را روزبه‌روز براى آينده‌ى پرافتخارِ سربلند آماده‌تر كنيد.

*جوانها با نفوذ دشمنان، با تأثير فرهنگى دشمنان، با عوامل سست‌كننده‌اى كه دشمن در جامعه تزريق ميكند، مقابله و مبارزه كنيد

خوشبختانه امروز ميدان علم باز است، ميدان فعاليتهاى فناورى باز است؛ مسئولين كشور ميدانهاى اقتصادى را هم بايد باز كنند تا جوانهاى اين كشور با اعتماد به نفس وارد ميدانهاى گوناگون بشوند. اين كشور مال شماست. نسل ما آنچه كه در توان داشته است، در طول سالهاى متمادى انجام داده است. امروز كشور مال جوانهاست، متعلق به جوانهاست. در بخشهاى گوناگون، جوانها بايد خودشان را آماده نگه دارند. با نفوذ دشمنان، با تأثير فرهنگى دشمنان، با عوامل سست‌كننده‌اى كه دشمن در جامعه تزريق ميكند، شما جوانها مقابله و مبارزه كنيد. اسلام را به عنوان نجاتبخش مادى و معنوى بدانيد و بشناسيد.

* پرچم اسلام ان‌شاءاللَّه همه‌ى اين منطقه را نجات خواهد داد

 پرچم اسلام ان‌شاءاللَّه همه‌ى اين منطقه را نجات خواهد داد. امروز ما داريم مشاهده ميكنيم كه روزبه‌روز نهضت اسلامى در اين منطقه‌ى عظيم اسلامىِ خاورميانه رو به گسترش است؛ دشمن در حال انزواست، در حال عقب‌نشينى است و حركت اسلامى على‌رغم حركتى كه دشمن براى خاموش كردن آن ميكند، در راه پيشروى است.

* من ترديدى ندارم كه آينده متعلق به اسلام است

 من ترديدى ندارم كه آينده متعلق به اسلام است، آينده در قلمرو اسلام است و شما جوانها ان‌شاءاللَّه به توفيق الهى آن روزى را كه پرچم اسلام در همه‌ى اين مناطق به اهتزاز دربيايد و يك مجموعه‌ى متحد اسلامىِ مقتدر و باعزت تشكيل بشود، خواهيد ديد.

 من مجدداً ابراز خرسندى ميكنم از حضور در ميان مردم عزيز گيلانغرب و همچنين مردم اسلام‌آباد و قصرشيرين كه زحمت كشيدند تشريف آوردند و در اين اجتماع، بعضى حضور دارند. همچنين عذرخواهى ميكنم اگر نتوانستم به شهرهاى ديگر بروم. فرصتها و امكانات محدود است؛ اگرچه ميل ما و ارادت ما به مردم اين مناطق، يك ارادت همگانى است.

 پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را به خدمتگزارىِ واقعى و مخلصانه براى اين ملت موفق بفرما. پروردگارا! دشمنان اين ملت را مغلوب و منكوب كن. پروردگارا! آرزوهاى بزرگ و آرمانهاى والاى اين ملت را برآورده بفرما. قلب مقدس ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را از همه‌ى ما راضى و خشنود كن. ارواح طيبه‌ى شهدا و روح مطهر امام بزرگوار را از ما راضى كن.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار بسيجيان استان كرمانشاه(22/7/1390)


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

والحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيةاللَّه فى الأرضين‌.

 اگرچه از گذشته، هم از دور، هم از نزديك، منطقه‌ى  كرمانشاه و مردم كرمانشاه را تا حدود زيادى ميشناختم، اما در اين دو سه روز كوتاهى كه خداوند توفيق داد با شما مردم عزيز در بخشهاى مختلف ملاقات كردم و مطالعه كردم و رفتارها را ديدم، ارادتم به كرمانشاه و كرمانشاهى بيشتر شد. خدا را سپاسگزاريم كه توفيق و هدايت خود را شامل اين مردم باصفا، مؤمن، صادق، داراى مروت و فتوت و جوانمردى كرده و بحمداللَّه نسل جوان و رو به رشدِ اين منطقه و اين استان، همان خصوصيات مثبت و برجسته و ممتازى را كه گذشتگان آنها از خلقيات اجتماعى براى آنها به ارث گذاشتند، حائز شده و مهمتر اين كه فكر انقلاب، جريان انقلاب، روحيه‌ى انقلابى، منطق انقلاب و سخن انقلاب در اين استان زنده است.

 * سلامت جسمى و توانائى جسمانى، براى مردانى كه اهل معنا، معنويت، فكر و  اهداف والا هستند، چيز لازمى است و بسيار مفيد و كمك‌كار آنهاست.


برنامه‌هاى امروز هم برنامه‌هاى خوبى بود. از برنامه‌ريزان محترم اين جلسه هم تشكر ميكنيم؛ هم سرود دسته‌جمعى‌شان، هم ورزش باستانى‌شان خوب بود. از جوانهائى كه ميل به ورزش دارند، آمادگى ورزش دارند، بجد ميخواهيم كه اين احساس توانائى را در خودشان جدى كنند. مجموعه‌ى نسل حاضر ما در كنار پيشرفتهاى معنوى، پيشرفتهاى فكرى و چيزهائى كه انقلاب به ما هديه داده است - كه من اجمالاً عرض خواهم كرد - آمادگى‌هاى جسمانى خودشان را تأمين كنند. سلامت جسمى و توانائى جسمانى، براى مردانى كه اهل معنا، اهل معنويت، اهل فكر و اهل اهداف والا هستند، چيز لازمى است و بسيار مفيد و كمك‌كار آنهاست.

*مورد توجه قراردادن سپاه به عنوان يك نهاد و شاخه‌ى برآمده‌ى برومندى از ريشه‌ى اين انقلاب و بسيج هم به عنوان يك حادثه‌ى بديع و بى‌نظير در مجموعه‌ى حوادث انقلاب

 امروز در اين جلسه، مسئله و بحث بر سر سپاه و بسيج است. سپاه به عنوان يك نهاد، يك شاخه‌ى برآمده‌ى برومندى از ريشه‌ى اين انقلاب و اين نظام، و بسيج هم به عنوان يك حادثه‌ى بديع و بى‌نظير در مجموعه‌ى حوادث انقلاب، بايد مورد توجه قرار بگيرد.

*لزوم واژه سازي و نهاد سازي در هر نهضتي بر اساس تفكرات و مباني پايه اي نهضت  

 يكى از چيزهائى كه در هر حركت عمومى و در هر نهضت لازم است، اين است كه بر اساس تفكرات و مبانى پايه‌اى اين نهضت و اين جريان، هم بايستى «واژه‌سازى» بشود، هم بايستى «نهادسازى» بشود. وقتى يك فكر جديد - مثل فكر حكومت اسلامى و نظام اسلامى و بيدارى اسلامى - مطرح ميشود، مفاهيم جديدى را در جامعه القاء ميكند؛ لذا اين حركت و اين نهضت بايد واژه‌هاى متناسب خودش را دارا باشد؛ اگر از واژه‌هاى بيگانه وام گرفت، فضا آشفته خواهد شد، مطلب ناگفته خواهد ماند.

* ما براى نظام مطلوب خودمان، اسم جديد ميگذاريم؛ ميگوئيم مردم‌سالارى اسلامى، يا جمهورى اسلامى. ليبرال‌دموكراسى را قبول نداريم

 ما مردم‌سالارى را قبول داريم، آزادى را هم قبول داريم، اما ليبرال‌دموكراسى را قبول نداريم. با اينكه معناى لغوى «ليبرال‌دموكراسى»، همين آزادى و همين مردم‌سالارى است، اما واژه‌ى ليبرال‌دموكراسى در اصطلاح مردم عالم، در معرفت و شناخت مردم عالم، با يك مفاهيمى همراه است كه ما از آن مفاهيم بيزاريم؛ نميخواهيم آن اسم را بر روى مفهوم پاكيزه و سالم و صالح و خالصِ خودمان بگذاريم؛ لذا ما براى نظام مطلوب خودمان، اسم جديد ميگذاريم؛ ميگوئيم مردم‌سالارى اسلامى، يا جمهورى اسلامى؛ يعنى نام جديد انتخاب ميكنيم.

 *انقلاب اصطلاح استكبار ، استضعاف ، مردمى بودن را آورد

 يا براى تقسيم درست ثروت و استفاده‌ى همگان از ثروتهاى عمومى، كه يكى از اهداف والا و اساسى اسلام است، از واژه‌ى «سوسياليسم» استفاده نميكنيم. با اينكه سوسياليسم هم از لحاظ معناى لغوى ناظر به همين معناست، ليكن با يك مفاهيم ديگرى همراه است كه ما از آن مفاهيم بيزاريم؛ با يك واقعيتهائى در تاريخ و در جامعه همراه شده كه ما آنها را قبول نداريم. لذا ما به جاى استعمالات و اصطلاحاتى كه بين چپ‌روها و ماركسيستها و اينها معروف بود، اصطلاح «استكبار» را، اصطلاح «استضعاف» را، اصطلاح «مردمى بودن» را مطرح كرديم و آورديم. ما آورديم، يعنى انقلاب آورد، نه اينكه اشخاص خاصى در اين زمينه تأثير حتمى و قاطعى داشته باشند.

* نهادسازي يعني يك انقلاب بايد دستگاههاي مجري خود را بوجود آورد،متحول كردن دستگاههاي موجود و بوجود آوردن دستگاه متناسب با خواست خود

 همين طور است نهادسازى. وقتى يك انقلاب و يك حركت تحقق پيدا ميكند، بايستى دستگاه‌هاى مجرى خود را - آن مجموعه‌هائى كه آن هدفها را بايد دنبال كنند - به وجود بياورد. يكى از كارها اين است كه دستگاه‌هاى موجود جامعه را متحول كند، يكى ديگر اين است كه دستگاه متناسب با خواست خود را به وجود بياورد. هر دو سخت است، هر دو جزو كارهاى دشوار است.

 *انقلاب اسلامي هم واژه سازي را انجام داد هم نهاد سازي را.ارتش تبديل شد به يك ارتش انقلابي . در كنار اين، نهاد نوپا و تازه‌اى از خود انقلاب روئيد و آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود

  انقلاب اسلامى هر دو را انجام داد. فرض كنيد در مقوله‌ى نظامى، ارتش كه ساخته و پرداخته‌ى فرهنگ ديگرى و نظام ديگرى و كسان ديگرى بود، تبديل شد به يك ارتش انقلابى، به يك ارتش متدين و مؤمن؛ ساختهايش هم تغيير پيدا كرد، روشهايش هم تغيير پيدا كرد، شعارهايش هم تغيير پيدا كرد؛ در آن، تحول به وجود آمد.

 *روئیدن نهاد سپاه از خود انقلاب

 در كنار اين، نهاد نوپا و تازه‌اى از خود انقلاب روئيد و آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود؛ كه اگر اين دومى نميشد، اوّلى هم امكان‌پذير نبود. اينها هنرهاى انقلاب است كه امام بزرگوار ما مظهر اِعمال اين هنرها و فهم دقيق از نياز جامعه و نياز آينده بود و اين را با قدرت، با قاطعيت و با پيگيرى انجام داد.

* اقدام امام در سازماندهي بسيج يكي از كارهاي معجزه آساي انقلاب بود

 اين حركت عظيم بسيج، اين اقدامى كه امام در سازماندهى بسيج كرد - مطالبه‌ى سازماندهى بسيج را امام كرد، ارتش بيست ميليونى را امام مطرح كرد - يكى از همان كارهاى معجزآساى انقلاب بود كه امام انجام داد.

 *يكي از اركان آمادگي در مقابله با دشمنان مسئله بسيج بود

 من آن روز عرض كردم؛ وقتى يك نظامى، يك كشورى، يك ملتى با اين آرمانهاى والا و بظاهر دست‌نيافتنى - مقابله‌ى با ظلم جهانى، مقابله‌ى با سلطه‌ى بين‌المللى قدرتها، مقابله‌ى با نظام سلطه، مقابله‌ى با استضعاف و استكبار، هر دو - سر كار مى‌آيد، طبعاً دشمنان گردن‌كلفتى دارد، دشمنان بزرگى دارد، قدرتهاى بزرگى به ميدان او مى‌آيند براى مقابله‌ى با او؛ لذا بايد آمادگى‌هاى لازم را در خود به وجود بياورد. يكى از اركان اين آمادگى‌ها، همين مسئله‌ى بسيج بود.

 *«ارتش بيست ميليونى» را امام مطرح كردند؛ ما عرض كرديم «ارتش ده‌ها ميليونى»

امام با اين مضمون فرمودند كه وقتى بيست ميليون انسانِ آماده‌ى مبارزه‌ى با سلاح در يك جامعه‌اى باشد، هيچ قدرتى در دنيا طمع نميورزد؛ ميفهمد هزينه‌ى تهاجم به اين مجموعه، هزينه‌ى زيادى است. «ارتش بيست ميليونى» را امام مطرح كردند؛ البته بيست ميليون در مقايسه‌ى با جمعيت آن روز كشور كه حدود چهل ميليون بود؛ بعد ما عرض كرديم «ارتش ده‌ها ميليونى». واقع قضيه هم همين است.

*معناي ارتش بيست ميليوني:همه آماده دفاع و مبارزه اند

  البته اين معنايش اين نيست كه همه‌ى جامعه نظامى ميشوند، همه تفنگ دست ميگيرند؛ معنايش اين است كه همه آماده‌ى دفاع ميشوند، آماده‌ى مبارزه‌اند. ملتى كه همه آماده‌ى مبارزه‌اند، اين ملت ديگر شكست نخواهد خورد. هر توطئه‌اى در مقابل اين ملتِ اينچنينى، اينجور با اين سطح از آمادگى، نقش بر آب خواهد شد. امام يك چنين ابتكارى را كرد.

 *نگاه اهتمام ورزانه امام نسبت به بسيج تا آخر عمر، نشانه شناخت درست نياز ملت در حال و آينده است 

 لذا در آذر 58 امام بسيج را اعلان كردند، تشكيل دادند؛ تا آخر عمر هم امام نسبت به بسيج، همين نگاه اهتمام‌ورزانه را داشتند. «بسيج مدرسه‌ى عشق است»، «مكتب شاهدان و شهيدان گمنام است»، «بسيج لشكر مخلص خداست»؛ اينها تعبيرات امام بزرگوار است. اين نشانه‌ى درست شناختن نياز اين كشور و اين ملت و اين نظام است در حال و آينده؛ اين يك چيزى است كه هميشه به آن احتياج است؛ پنجاه سال ديگر هم همين نياز وجود دارد.

*بسيج سال 58 نيازهاي آن روز را تأمين كرد ، امروز بسيج ما در زمينه‌ى علم، ابتكارونوآورى، پيشرو است

 البته بسيجى كه در سال 58 تشكيل شد، نيازهاى آن روز را تأمين ميكرد - اين يك نياز بود - امروز بسيج نوع نيازهاى ديگرى را برآورده ميكند. مسائلى كه امروز مطرح است، آن روز مطرح نبود. امروز بسيج ما در زمينه‌ى علم، در زمينه‌ى ابتكار، در زمينه‌ى نوآورى، پيشرو است. اين هم هنر امام بود.

 *درخواست امام براي تشكيل بسيج دانشجو و طلبه،نشان دهنده نياز كشور به روحيه بسيجي در همه زمينه ها

  امام در همين نوشته‌اى كه در آذر 67 مرقوم كردند - يعنى آخر عمرشان، تقريباً ده سال بعد از آن نوشته‌ى اول - از دانشجويان و طلاب ميخواهند كه بسيج تشكيل بدهند؛ بسيج دانشجو و بسيج طلبه. اين نشان‌دهنده‌ى اين است كه نيازى كه كشور به روحيه‌ى بسيجى دارد، مربوط ميشود به همه‌ى زمينه‌ها، از جمله زمينه‌هائى كه در قلمرو حوزه‌هاى علميه است و زمينه‌هائى كه در قلمرو دانشگاه‌هاست.

 *امامِ با آن عظمت، ميگفت من افتخارم اين است كه يك بسيجى‌ام.

  امروز در حوزه‌ى علميه هم فضلاى بسيجى ما، علماى بزرگ بسيجى ما حضور دارند، افتخار هم ميكنند. امام هم افتخار ميكرد. امامِ با آن عظمت، ميگفت من افتخارم اين است كه يك بسيجى‌ام. در دانشگاه هم همين جور است. در دانشگاه هم بسيج دانشجو، بسيج استاد، يك پديده‌ى پيشرونده و پيشرو محسوب ميشود.

* بسيج، حركت برخاسته‌ى از ايمان، از عشق، از اعتماد به نفس و توأم با ابتكار است.

 امروز ما در همه‌ى زمينه‌ها مسائلى داريم كه آن روز نداشتيم. آن روز اين پيشرفتهاى علمى نبود. اول انقلاب، همّ و غمّ نظام و بسيج و سپاه و همه‌ى مسئولين كشور و انقلاب اين بود كه اين موجوديت جديد را حفظ كنند؛ اين نهالى كه تازه از سرزمين اين مملكت روئيده بود، نگذارند از بين برود و بركنده شود. در همين غرب كشور، در منطقه‌ى جنوب شرقى كشور، در منطقه‌ى شمال شرقى كشور، در منطقه‌ى جنوب غربى كشور، در مناطق گوناگون، مستكبرين، دشمنان انقلاب، دشمنان اسلام، دشمنان ايران حوادثى را به راه انداخته بودند. آن روز جوانان مؤمن و دلباخته، با روحيه‌ى خودجوش بسيجى توى ميدان مى‌افتادند و جان خودشان را فدا ميكردند؛ كه من مثالهاى كرمانشاه‌اش را، هم ديروز در ديدار با خانواده‌هاى شهدا بعضى را اشاره كردم، هم در صحبت پريروز؛ كه يك ماه بعد از انقلاب، انسان ميديد اين حركتهاى خودجوش مردمى، اين جوانها، از همين كرمانشاه دارند حركت ميكنند. بسيج اين است. بسيج، حركت برخاسته‌ى از ايمان، از عشق، از اعتماد به نفس و توأم با ابتكار است.

 *در همه‌ى زمينه‌ها بايد ابتكار كرد

 در همه‌ى زمينه‌ها بايد ابتكار كرد. من حالا نگاه ميكردم به همين ورزش باستانى؛ به قول قديمى‌ها، اين نيم‌گودى كه اينها اجرا كردند، پر از ابتكار بود. خب، ما گودهاى ورزش باستانى را در دوران جوانى ديديم؛ مكرر، همه جا، همه جور؛ يك روش ثابت و مستقرى داشت، هميشه و همه جا هم همان تكرار ميشد. البته بد هم نبود، خوب بود، اما اين همه نوآورى در آن نبود. امروز من مى‌بينم كه اين جوانها همان پايه‌هاى ورزشىِ قديمى را گرفته‌اند، اين را با انواع و اقسام ابتكارها و زيبائى‌ها و ظرافتها مُذهّبش كردند، خراطى كردند، نقاشى كردند، يك چيز زيبائى از آب درآوردند؛ اين ابتكار است. حالا اين در زمينه‌ى ورزش باستانى است؛

 *ابتكار در نيروهاي مسلح: ابتكار در نوع فرماندهى،در نوع جنگيدن، در نوع جنگ‌افزار و  در نوع سازماندهى

 در همه‌ى زمينه‌ها اين ابتكار ممكن است. ابتكار در نوع فرماندهى، ابتكار در نوع جنگيدن، ابتكار در نوع جنگ‌افزار، ابتكار در نوع سازماندهى؛ اين مال محدوده‌ى نيروهاى مسلح.

 *ابتكار در بيرون نيروهاي مسلح:

الف- ابتكار در عرصه ديپلماسي كه ناشي از روحيه بسيجي، روحيه‌ى جوان، مبتكر، پيشرو، داراى اعتماد به نفس است

بعد برويم بيرونِ نيروهاى مسلح. ابتكار در نوع ديپلماسى. عرصه‌ى عظيم ديپلماسى با انواع شيطنتها همراه است. عرصه‌ى ديپلماسى، عرصه‌ى شيطنت است؛ مى‌بينيد ديگر. البته خدا را شكر كه دشمنان ما را از كسانى قرار داده كه نميفهمند چه كار بايد بكنند؛ هى اقدام ميكنند، هى غلط ميكنند، اشتباه ميكنند، هى پاشان توى چاله ميرود؛ عبرت هم نميگيرند، دوباره همان را تكرار ميكنند؛ مثل همين حرفهائى كه در تبليغاتشان، در اظهاراتشان ميگويند و انجام ميدهند. عرصه‌ى ديپلماسى، يك چنين عرصه‌اى است؛ هوشمندى لازم است، ابتكار عمل لازم است، نوع برخورد مبتكرانه لازم است؛ اينها ناشى از همين روحيه‌ى انقلابى‌اى است كه ما از آن تعبير ميكنيم به روحيه‌ى بسيجى، روحيه‌ى جوان، مبتكر، پيشرو، داراى اعتماد به نفس.

ب-ابتكار در زمينه اقتصاد، فعاليتهاى توليدى ، در زمينه‌ى پيشرفت علمى و تحقيقى

 در زمينه‌ى اقتصاد هم همين جور، در زمينه‌ى فعاليتهاى توليدى هم همين جور، در زمينه‌ى پيشرفت علمى و تحقيقى هم همين جور. بنابراين منطقه‌اى كه ما نام بسيج را بر آن اطلاق ميكنيم و روحيه‌ى بسيجى را در آن گسترش ميدهيم، يك منطقه‌ى محدود نيست، فقط منطقه‌ى نظامى نيست؛ همه‌ى بخشهاى كشور ميتوانند داراى روحيه‌ى بسيجى باشند.

 علم‌آموزى بسيجى، ثروت‌اندوزى بسيجى، ديپلماسى بسيجى، سياست‌ورزى بسيجى، مديريت بسيجى، سازماندهى بسيجى؛ مفهوم بسيج شامل حال همه‌ى اين زمينه‌ها ميشود؛ معنايش هم عبارت است از نوآورى و ابتكار و اخلاص.

 *پايه‌ى اصلى كار بسيجى، اخلاص است.گمنام يعنى دنبال نام و نشان نبودن كه اين ناشى است از روحيه‌ى اعتماد به خدا 

پايه‌ى اصلى كار بسيجى، اخلاص است. «گمنام»، از جمله‌ى تعبيرات امام است: «مكتب شاهدان و شهيدان گمنام». گمنام يعنى دنبال نام و نشان نبودن. گفت: «در كيش ما تجرد عنقا تمام نيست/در قيد نام ماند اگر از نشان گذشت».(1) براى خدا كار كردند، كه اين ناشى است از روحيه‌ى اعتماد به خدا؛ ميدانيم كه پيش خداى متعال ضايع نميشود. شما در خلوت عبادت ميكنيد، با خدا حرف ميزنيد، كسى هم نميفهمد؛ خاطرتان هم جمع است كه خدا دارد مى‌بيند، اين عبادت را محسوب ميكند؛ كرام‌الكاتبين الهى نميگذارند اين عبادت شما مثل عملى كه انجام نشده، بماند؛ نه، تحقق پيدا كرده، اين را يادداشت ميكنند؛ آن وقت «فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره»؛(2) همين را مى‌بينيد. عين همين در فعاليتهاى اجتماعى است. شما يك حركتى را انجام ميدهيد براى خدا، يك اقدامى را ميكنيد براى خدا، يك تصميمى را ميگيريد براى خدا، هيچ كس هم نميفهمد؛ براى اين تصميم، پيش هيچ كس هم تفاخر نميكنيد؛ اين را خداى متعال ميفهمد، ميداند، مينويسد. به خداى متعال اعتماد داريد، به خداى متعال حسن ظن داريد. حالا گيرم ديگران نفهميدند. مگر ديگران چقدر به ما مزد ميدهند؟ در مقابل مزد الهى، اين مزدهاى دنيوى مگر چقدر است؟ بسيجى اينجورى فكر ميكند؛ لذاست كه اخلاص به خرج ميدهد، مخلصاً للَّه كار را انجام ميدهد. اخلاص، يكى از خصوصيات است. اگر اخلاص شد، آن وقت خودپرستى‌ها و خودمحورى‌ها و اينها بركنار خواهد شد؛ ثروت‌اندوزى براى خود، دست دراز كردن به اينجا، به آنجا، ديگر ممنوع خواهد شد. اينها همه‌اش ناشى از شرك است؛ شرك پنهان. وقتى كه اخلاص بود، شرك نبود، اينها ديگر از بين خواهد رفت. روحيه‌ى بسيجى اين است. در مديريتهاى كشور، در نظام عمومى كشور و سازماندهى عمومى كشور، در فعاليتهاى گوناگون، در فعاليتهاى مرسوم دولتى، در فعاليتهاى شخصى، همه جا روحيه‌ى بسيجى ميتواند خودش را نشان بدهد.

 *آمادگي دفاعي همراه با ابتكا رو نو آوري لازم است.حمايت كامل از سازماندهي هاي بسيج ،با در نظر گرفتن عمق فكر و بصيرت

 البته براى بخش نظامى و آمادگى‌هاى دفاعى، يك امتياز وجود دارد. وقتى ما ميگوئيم همه جا بسيج هست، معنايش اين نيست كه از بسيجِ بيست ميليونى‌اى كه امام گفت - يا ده‌هاميليونىِ بعد از امام - غفلت كنيم؛ نه، نه؛ آن لازم است. با آرزوها و آمال و نگاه‌هاى بلندنظرانه‌اى كه ملت ما دارد، آمادگى دفاعى لازم است و هميشه بايد وجود داشته باشد؛ همراه با ابتكار، همراه با نوآورى. لذاست كه ما از سازماندهى‌هاى بسيج كاملاً حمايت ميكنيم. عمق فكر و بصيرت هم در اين سازماندهى‌ها بايد مورد ملاحظه قرار بگيرد. يعنى جوانان عزيز ما بدانند، آگاهانه حركت كنند؛ بدانند دنبال چه هستند.

*درفضاي نظام سلطه و استكبار ،ملتي پيدا شده كه حرف حق مي زند،پاي اين حرف ايستاده و به خاطر اين ايستادگي اين فكر به تدريج جاي خود را در منطقه و جهان باز كرده است

 در بين مجموعه‌ى اين حركاتى كه در اطراف جهان وجود دارد؛ اين آميختگى حق و باطل، اين تسلط و هيمنه‌ى ظالمانه و شيطانىِ انسانهاى شيطان‌صفت بر زندگى ديگران؛ در اين فضاى كذائى، كه فضاى استكبار است، همان فضاى نظام سلطه است كه ما بارها تكرار كرده‌ايم، يك ملتى پيدا شده كه حرف حق ميزند، دنبال حق است، دنبال حقوق انسانهاست، دنبال استقرار عدالت است. اين ملت، ملت عزيز ايران است؛ به بركت اسلام، به بركت انقلاب. ملت ايران پاى اين حرف ايستاده است. به خاطر ايستادگى ملت ايران، اين فكر بتدريج جاى خود را در اين منطقه باز كرده، بلكه در جهان باز كرده؛ حالا ما در اين منطقه‌اش را داريم مى‌بينيم. اين يك حقيقتى است.

 *شیطانهای عالم زور خودشان را ميزنند و همه‌ى همت خودشان را به ميدان مى‌آورند براى مقابله‌ى با نظام اسلامی.اگر اين طرف ايستادگى داشته باشد، ، اميد را در دل خود از دست ندهد ، قطعاً پيروزى با اين طرف است؛ اين يكى از سنتهاى الهى است.

بديهى است كه شيطانهاى عالم دست برنميدارند؛ تا وقتى از پا نيفتند، دست برنميدارند. حكومت منحرف و كج و غلط شوروى تا وقتى بود، مثل همين نظام ليبرال‌سرمايه‌دارى و - به قول خودشان - ليبرال‌دموكراسى، با اسلام و جمهورى اسلامى مخالف بود. ميدانيد اينها در صد تا مسئله با هم مخالف بودند، اما در چند مسئله با همديگر توافق داشتند؛ يكى از آن مسائل و در رأس آنها، مبارزه‌ى با قيام اسلام و پيشرفت اسلام و نظام جمهورى اسلامى بود. ولى خب، نظام منحرفِ شيطانىِ شوروى نابود شد، اين يكى هم نابود خواهد شد؛ اما تا هستند، زور خودشان را ميزنند و همه‌ى همت خودشان را به ميدان مى‌آورند براى مقابله‌ى با نظام اسلامى؛ البته بلاشك بى‌فايده است. اگر اين طرف ايستادگى داشته باشد، صبر داشته باشد، اميد را در دل خود از دست ندهد و دنبال كند، قطعاً پيروزى با اين طرف است؛ اين يكى از سنتهاى الهى است. خداى متعال صادق است، اصدق القائلين است؛ «و لينصرنّ اللَّه من ينصره»،(3) «ان تنصروا اللَّه ينصركم».(4)

* شما پيروز خواهيد شد، چون برحقيد، و چون ايستادگى ميكنيد ولى تا فرا رسيدن آن پيروزى نهائى، مبارزه، درگيرى و چالش ادامه دارد.


يك جبهه‌اى دارد حق را تعقيب ميكند، دنبال ميكند؛ جبهه‌ى مقابل او به دنبال باطل است. يك وقت هست كه اين جبهه‌ى حق ميترسند؛ خب بله، معلوم است كه شكست ميخورند؛ حقند، اما شكست ميخورند. يك وقت هست كه بى‌صبرى نشان ميدهند، البته شكست ميخورند؛ يك وقت حرف حق دارند، اما به لوازمش عمل نميكنند، دنبال دنيا و ماديت و عشرتند، البته شكست ميخورند. خداى متعال چك سفيدى نداده است كه شما چون برحقيد، حتماً پيروز خواهيد شد؛ نه، شما پيروز خواهيد شد، چون برحقيد، و چون ايستادگى ميكنيد. اگر بايستيد، پيروز خواهيد شد. ولى تا فرا رسيدن آن پيروزى نهائى، مبارزه، درگيرى و چالش ادامه دارد.

*پيروزى حتمى و سريع با روحيه بسيجي در ارتش،سپاه،يگانهاي بسيج،دستگاههاي دولتي،دستگاههاي انتظامي،دستگاه ديپلماسي

 در دل نظام اسلامى بايد يك نيروى دفاعىِ قادر، بيدار، مستحكم و آماده به كارى هميشه وجود داشته باشد؛ اين همان روحيه‌ى بسيجى است. ارتش هم ميتواند روحيه‌ى بسيجى داشته باشد، سپاه هم ميتواند روحيه‌ى بسيجى داشته باشد، يگانهاى بسيج هم كه با همين مبنا تشكيل شدند، ميتوانند روحيه‌ى بسيجى داشته باشند، دستگاه‌هاى دولتى هم ميتوانند روحيه‌ى بسيجى داشته باشند، دستگاه‌هاى انتظامى هم ميتوانند روحيه‌ى بسيجى داشته باشند، دستگاه ديپلماسى هم ميتواند روحيه‌ى بسيجى داشته باشد. اگر اين شد، پيروزى حتمى و سريع خواهد شد. به بسيجى با اين چشم نگاه كنيم، به روحيه‌ى بسيجى با اين چشم نگاه كنيم؛ و اين روحيه را هرچه ميتوانيم، زنده بداريم.

*از اساسي ترين كارهايي كه بر عهده بسيج است ، حمايت و دفاع از اصول مسلّم اسلامى است. مراقب است كه انحراف به وجود نيايد؛ هر جا انحرافى مشاهده شد، بسيج در مقابل آن مى‌ايستد

 از جمله‌ى اساسى‌ترين كارهائى كه بر عهده‌ى بسيج است و در بافت درونىِ هويت بسيج دخالت دارد، عبارت است از حمايت و دفاع از اصول مسلّم اسلامى. اين هم در بيانات امام هست؛ اصول تغييرناپذير اسلامى. اينجا بسيج، يك نقش فرادوره‌اى پيدا ميكند. بسيج نگاه ميكند ببيند كه اين حركت عمومى انقلاب و نظام از مسيرِ درست منحرف نشود؛ مراقب است كه انحراف به وجود نيايد؛ هر جا انحرافى مشاهده شد، بسيج در مقابل آن مى‌ايستد. اين از جمله‌ى خصوصياتى است كه مربوط به بسيج است؛ يعنى در مقابل انحرافات مى‌ايستد.

 * از خصوصيات بسيج ،خط مستقيم به سمت اهداف والاى انقلاب اسلامى، بدون هيچگونه انعطاف و انحراف

 خط مستقيم به سمت اهداف والاى انقلاب اسلامى، بدون هيچگونه انعطاف و انحراف؛ از خصوصيات بسيج اين است. اين ديگر نگاهى از بالاست، نگاهى فرادوره‌اى است؛ در واقع فرازمانى است. در بعضى از بخشها ممكن است اشكالاتى پيش بيايد؛ حركت عمومى بايد حركت مستقيمى باشد. اين نگاه، نگاه بسيجى است.

 *يك عده‌اى اشتباه ميكنند؛ خيال ميكنند بسيجى يعنى كسى كه پابند به مقررات نيست، پابند به قوانين نيست، پابند به ضوابط مستقر در جامعه نيست

 يكى از چيزهائى هم كه من لازم است عرض كنم، اين است كه بسيج با همين خصوصياتى كه گفته شد، پايبند به قوانين و مقررات و ارزشهائى است كه در قالب نظام مجسم شدند. ابتكار بايد به وجود بيايد، نوآورى بايد به وجود بيايد، اما بى‌انضباطى نه. يك عده‌اى اشتباه ميكنند؛ خيال ميكنند بسيجى يعنى كسى كه پابند به مقررات نيست، پابند به قوانين نيست، پابند به ضوابط مستقر در جامعه نيست؛ نخير، اين اشتباه است، اين خطاست. البته اگر چنانچه هويت كلى بسيج كه گاهى در مجموعه‌ى نظام خودش را نشان ميدهد - يعنى شامل رهبرى و مجموعه‌ى قانونگذار و اينها - ببيند يك ضابطه‌اى مانع است، آن ضابطه را عوض ميكند. ضابطه را عوض ميكند، نه اينكه بى‌ضابطگى و بى‌انضباطى به خرج بدهد. از دوره‌ى جنگ، در زبان بعضى‌ها بود كه بسيج بى‌هوا حركت ميكند - ميگفتند بسيجِ بى‌ترمز - علت هم اين بود كه در ميدانهاى جنگ، در عرصه‌هاى نبرد، بسيجى‌ها همين طور هى پا به زمين ميكوبيدند، اصرار داشتند كه حمله انجام بگيرد؛ ميخواستند زودتر تهاجم كنند. آن روحيه‌ى هيجان و نشاط جوانى، آنها را به سمت ميدانها ميكشاند. خب، فرمانده‌ها همه جا مصلحت نميدانستند؛ نگه ميداشتند. يك نوع كشمكشِ اينجورى هميشه در بخشهاى مختلف جبهه‌هاى نبرد وجود داشت.

 *ميگفتند بسيج بى‌ترمز است. اين به اين معنا نيست كه بسيج بى‌انضباط است، يا بايد بى‌انضباط باشد، يا بى‌انضباطى يك ارزش است؛ ابداً. انضباط و بر طبق مقررات عمل كردن يك ارزش است

 ميگفتند بسيج بى‌ترمز است. اين به اين معنا نيست كه بسيج بى‌انضباط است، يا بايد بى‌انضباط باشد، يا بى‌انضباطى يك ارزش است؛ ابداً. خود نفس انضباط، منضبط بودن، منتظم بودن، يك ارزش است. اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) به فرزندانش وصيت ميكند: «اوصيكم بتقوى اللَّه و نظم امركم»؛(5) كارتان را منظم داشته باشيد، نظم داشته باشيد. اگر نظم از بين رفت، اگر اين آهنگِ درست از بين رفت، ناهنجارى به وجود مى‌آيد؛ در همه جا همين جور است. نظم است كه زمينه براى موفقيت فراهم ميكند. يك نيروى نظامى هم اگر نظم نداشته باشد، بكلى بى‌فايده ميشود. اين تشريفاتى كه شما در نيروهاى نظامى ملاحظه ميكنيد، اين رژه و سان و درجه و لباس و منظم بودن، اينها همه‌اش اين نيست كه بخواهند ظاهر را درست كنند؛ نه، اين عادت دادن نيروى نظامى به انضباط است، به نظم است. شما از اينجا بايد حركت كنيد، از اين خط يك قدم آن طرف‌تر نبايد پا را بگذاريد؛ اين نظم است. خوشبختانه امروز، هم در سپاه، هم در ارتش مى‌بينيم كه اين چيزها كاملاً رعايت ميشود. نظم چيز لازمى است. اگر نظم را از يك مجموعه‌ى نظامى، از يك واحد نظامى بگيرند، هيچ فايده‌اى ندارد. فرض كنيد يك تيپ نظامى هزار نفر آدمند. خب، هزار نفر آدم كه اين كارائى‌ها را ندارد. هزار نفر آدم وقتى در قالب يك تيپ، چند گردان، هر گردانى چند گروهان، هر گروهانى چند دسته، با فرماندهى‌هاى منظم، با حد مشخص، با دستور كارىِ منظم تشكيل شد، آنگاه اين تيپ اين توانائى را پيدا ميكند؛ والّا هزار نفر آدم، بدون اين نظم، بدون اين برنامه، بدون اين دستور، از او كارى برنمى‌آيد. نظم اينقدر مهم است. بنابراين انضباط ارزش است، بى‌انضباطى ارزش نيست؛ بى‌قانونى ارزش نيست، بر طبق مقررات عمل كردن ارزش است؛ اين را توجه داشته باشند.

 *اگر يك وقتى واقعاً ديده شد مقرراتى وجود دارد كه جلوى ابتكار را، جلوى حركت را، جلوى پيشرفت را ميگيرد، آن كسانى كه بايد آن مقررات را تغيير بدهند، تغيير بدهند و مانع را بردارند

 اين از اين طرف؛ از آن طرف هم بعضى‌ها براى اينكه حركتهاى ابتكارى را، حركتهاى برخاسته‌ى از روحيه‌ى بسيجى را به حاشيه و انزوا برانند، به بعضى از مقررات دست‌وپاگير تمسك نكنند؛ اين هم اين طرف قضيه است. اگر يك وقتى واقعاً ديده شد مقرراتى وجود دارد كه جلوى ابتكار را، جلوى حركت را، جلوى پيشرفت را ميگيرد، آن كسانى كه بايد آن مقررات را تغيير بدهند، تغيير بدهند و مانع را بردارند. از آن طرف، بى‌قانونى و خروج از مقررات انجام نگيرد؛ از اين طرف، دست‌وپاگيرى مقررات و مزاحمت مقررات از ميان برداشته شود. مديريتهاى كلان در بخشهاى مختلف بايد به اين چيزها توجه كنند. به هر حال اين يك بخشى بود از نگاهى كه ما به بسيج داريم.

* حركت انقلاب اسلامى، يك حركت موفق است؛ تجربه‌ى روى زمين ما اين را نشان ميدهد

 من به شما عرض بكنم؛ آينده‌ى كشور، آينده‌ى بسيار روشنى است. على‌رغم همه‌ى آنچه كه دشمنان ما هى خواسته‌اند و هى گفته‌اند و بعضى حنجره‌هاى غرض‌ورز و زبانهاى آلوده‌ى به بدخواهى آنها را تكرار كردند، تبليغ كردند، يك عده‌اى هم ساده‌لوحانه باور كردند، حركت انقلاب اسلامى، يك حركت موفق است؛ تجربه‌ى روى زمين ما اين را نشان ميدهد. ما خيالبافى نميكنيم؛ نميخواهيم توهّم‌سازى كنيم و خودمان را با توهّماتِ خودمان خوشحال كنيم؛ نه، واقعيات را نگاه ميكنيم، مى‌بينيم نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران در سايه‌ى اين نظام، در اين سى و دو سال، روزبه‌روز پيشرفت كردند؛ آن هم پيشرفتهائى بسيار برجسته‌تر از پيشرفتهاى متعارف و معمول ملتها. بعضى از ملتها هستند كه مديريتهاى خوبى دارند، كارهاى خوبى ميكنند؛ ولى اين حركت ملت ايران، موفقانه‌تر و كاميابانه‌تر بوده از آنچه كه در دنيا وجود دارد و متعارف است. در همه‌ى زمينه‌ها همين جور است؛ ما پيشرفت كرده‌ايم.

 *پيشرفت كردن معنايش اين نيست كه مشكلات نيست؛ معنايش اين است كه حركت به سمت كامل شدن و بهتر شدن است؛ و اين وجود دارد

 بعضى از مشكلات در جامعه وجود دارد. پيشرفت كردن معنايش اين نيست كه مشكلات نيست؛ معنايش اين است كه حركت به سمت كامل شدن و بهتر شدن است؛ و اين وجود دارد. در همه‌ى زمينه‌ها همين‌طور است؛ در زمينه‌ى سياسى، در زمينه‌ى علمى، در زمينه‌ى تجربه‌هاى مختلف در عرصه‌هاى گوناگون، كه ميتواند الهام‌بخش مديرانى باشد كه در قسمتهاى مختلف كشور يا در مديريتهاى كلان كشور حضور دارند؛ اين ميتواند به آنها كمك كند.

*به اعتقاد من، با نگاه و تشخيص من، امروز  پايبندى به مبانى و ارزشهائى كه انقلاب بر اساس آنها به وجود آمد، بيشتر از گذشته است

  و از همه مهمتر، پايبندى به ارزشهاست. پايبندى به مبانى و ارزشهائى كه انقلاب بر اساس آنها به وجود آمد، خيلى چيز مهمى است. به اعتقاد من، با نگاه و تشخيص من، امروز اين پايبندى بيشتر از گذشته است. خب، اول انقلاب هيجانهاى جوانها خيلى زياد بود - كه ناشى از همان شعله‌ى انقلاب بود - اما عمق در همه جا وجود نداشت.

*جوانِ امروز ما عميق‌تر است. ناهنجارى هست؛ بايد نگاه كنيم ببينيم اين ناهنجارى‌ها به سمت سلامت يافتن و عافيت يافتن است يا نه؛ اگر ديديم به سمت سلامت است، بفهميم كه كار، كار موفقى است

 بنده آن روز هم با دانشجوها سر و كار داشتم؛ هفته‌اى يك بار ميرفتم دانشگاه، پاسخ به سؤالات ميدادم. در تهران و هر جاى ديگر هم كه ميرفتم، همين جور بود؛ با سؤالات دانشجوها و ذهن دانشجوها مواجه بودم. امروز نگاه‌ها خيلى عميق‌تر، بنيانى‌تر و برخاسته از ژرف‌نگرى بيشتر در مبانى است. آن روز هيجان بود، حركت بود، حركت هم حركت بسيار موفق و باارزشى بود، فداكارى‌هاى فراوانى هم شد؛ اما جوانِ امروز ما عميق‌تر است. امروز آن مايه‌هاى هيجانى هم نيست، تبليغات دشمن هم فراوان است، در عين حال جوانِ امروز اينجورى است. حالا بعضى‌ها از همه‌ى اين مثبتات چشم ميپوشند، نگاه ميكنند به موارد آسيب‌يافته و ناهنجار؛ فقط ناهنجارى‌ها را مى‌بينند؛ اين غلط است. ناهنجارى هست؛ بايد نگاه كنيم ببينيم اين ناهنجارى‌ها به سمت سلامت يافتن و عافيت يافتن است يا نه؛ اگر ديديم به سمت سلامت است، به سمت درست شدن است، به سمت فهميدن است، بفهميم كه كار، كار موفقى است؛ آن هم در اين دنيا؛ دنيائى كه مسائل تبليغاتى از اطراف به جوان مؤمن و سالم ما تهاجم كردند.

 *آگاهى‌هاى اسلامىِ عميق را در حوزه‌ى كارىِ خودتان گسترش بدهيد

جوانهاى عزيز! اين ديدگاه را پايه‌اى قرار بدهيد براى حركت خودتان. سعى كنيد در محيط پيرامونى اثر بگذاريد. سعى كنيد اين تعمق را بيشتر كنيد. سعى كنيد آگاهى‌هاى اسلامىِ عميق را در حوزه‌ى كارىِ خودتان گسترش بدهيد. امروز خوشبختانه وسائل اين كارها هم فراهم است. همين نوشته‌هاى شهيد مطهرى و نوشته‌هاى فضلا و علماى برجسته‌اى كه امروز در قم و تهران و جاهاى ديگر هستند، چيزهاى خوبى است، معارف خوبى است، مطالب خوبى است؛ در آنها معنويت هست، عقلانيت هست، دقت هست، آينده‌نگرى هست. ذهن خودتان را به اين معارف تبديل كنيد و اين را در محيط پيرامون خودتان گسترش بدهيد.

 *هرچه ميتوانيد، ارتباط معنوى و شخصى خودتان با خداوند متعال را تقويت كنيد

 البته يك روحى هم در اينجا وجود دارد و آن، ارتباط با خداست. هرچه ميتوانيد، ارتباط معنوى و شخصى خودتان با خداوند متعال را تقويت كنيد؛ اين خيلى باارزش است. اين نگاه جوانانه‌ى شما، يك سخن گفتنِ از روى دل با خدا، يك استغفار، يك تهليل و تكبير، يك استغاثه، تضرع پيش پروردگار عالم، از شما جوانها، آثار خيلى زيادى را بر جا ميگذارد؛ اين را فراموش نكنيد.

 *جلسات معنويت و دعا همراه با شناخت مفاهيم و معرفت باشد

 اين جلساتى هم كه داريد - جلسات معنويت و دعا و اينها - سعى كنيد آنها را همراه كنيد با معرفت. دعاى كميل، همراه با شناخت مفاهيم دعاى كميل و معرفت دعاى كميل؛ دعاى ندبه، همين جور؛ و بقيه‌ى كارهائى كه انجام ميگيرد، با معرفت باشد. از علماى محترم، خوب و صاحب فكر - كه بحمداللَّه هستند - استفاده بشود.

*ملت ايران به كمك همين روحيه‌هاى جوان و مؤمن و بسيجى و داراى ابتكار، ان‌شاءاللَّه قله‌هاى اقتدار جهانى را فتح خواهد كرد

 اين حركت، حركت موفقى است و ملت ايران به كمك همين روحيه‌هاى جوان و مؤمن و بسيجى و داراى ابتكار، ان‌شاءاللَّه قله‌هاى اقتدار جهانى را فتح خواهد كرد و به دست خواهد آورد و ان‌شاءاللَّه پرچم اسلام را بر اين قله‌ها خواهيد كوبيد؛ همچنان كه سى سال پيش كسى خيال نميكرد كه شعار اسلام و قرآن و ايمان به مبانى اسلامى در كشورى مثل تونس يا در كشورى مثل مصر بلند شود. امروز اين شعارها را مشاهده ميكنيد. ان‌شاءاللَّه اين روند رو به گسترش است.

 پروردگارا ! به محمد و آل محمد، فضل و رحمت و كرامات خود را بر اين دلهاى پاك و روشن نازل بفرما. پروردگارا ! به محمد و آل محمد، ما را در هر نقطه‌اى از كشور و در هر بخشى از بخشهاى مجموعه‌ى اين كشور قرار داريم، موفق بدار كه بتوانيم بر طبق رضاى تو عمل كنيم. پروردگارا ! دشمنان اين ملت را منكوب و سركوب كن. پروردگارا ! وسائل عزت و شرف و افتخار دينى و اسلامى اين ملت را روزبه‌روز براى او فراهم‌تر بفرما. پروردگارا ! ارواح طيبه‌ى شهيدان عزيز ما را با پيغمبر و اوليائش محشور بفرما. پروردگارا ! روح مطهر امام بزرگوار ما را با اوليائش محشور كن.

 والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) كليم كاشانى‌
2) زلزال: 7
3) حج: 40
4) محمد: 7
5) نهج‌البلاغه، نامه‌ى 47

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري در مراسم مشترك نيروهاى مسلح‌ كرمانشاه(21/7/1390)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 به همه‌ى فرماندهان عزيز و آحاد يگانهاى مستقر در اين ميدان و همه‌ى نيروهاى مسلح فداكار و شجاع در استان كرمانشاه، از ارتش، سپاه، بسيج، نيروى انتظامى و عشاير، درود ميفرستم و از خداوند متعال توفيقات روزافزون براى همه‌ى شما مسئلت ميكنم.

 اين پادگان و اين منطقه، يادآور خاطرات بسيار شكوهمندى است. دلاورمردان، فداكاران، كسانى كه دلهاشان لبالب از عشق به اسلام و ايران عزيز بود، در اين منطقه فداكارى‌ها كردند. همت آنان بر كوه‌هاى استوار اين منطقه فائق آمد. دشمن مسلحِ مؤيدِ از سوى شياطين را به مدد الطاف الهى و نزول ملائكه‌ى الهى توانستند شكست بدهند و براى كشورشان آبرو، حيثيت، عزت و مصونيت به وجود بياورند. ياد آن روزها را فراموش نخواهيم كرد. آن روزها براى ما درس است و همواره اين نويد را به خودمان داديم و ميدهيم كه جوانان ما، عزيزان ما، نيروهاى مسلح ما در سازمانهاى مختلف، روزبه‌روز آمادگى‌شان، ايمانشان، عزم و تصميمشان، بيشتر، پيشتر و استوارتر خواهد شد.

*امتيازنيروهاي مسلح در بين همه خدمتگذاران اسلام و كشور:

 1-حافظ امنيتند

  نيروهاى مسلح اين امتياز را در بين همه‌ى خدمتگزاران اسلام و كشور دارا هستند كه اولاً حافظ امنيتند. اگر امنيت از يك كشورى، از يك ملتى سلب شود، راه همه‌ى پيشرفتها به روى او بسته خواهد شد. امنيت، بستر و فضاى اساسى و لازم و حياتى براى همه‌ى كارهاست. علم، پيشرفت، تكنولوژى، ثروت و معنويت در سايه‌ى امنيت حاصل خواهد شد. نيروهاى مسلح نظام جمهورى اسلامى ايران، حافظان امنيتند؛ وظيفه‌ى خود را حفظ امنيت مرزهاى كشور و فضاى عمومى كشور ميدانند؛ و اين امتياز بزرگى است.

2- در عرصه‌ى خدمت، جان خود را در كف ميگيرند و به ميدان مى‌آيند

 دومين امتياز نيروهاى مسلح اين است كه در عرصه‌ى خدمت، جان خود را در كف ميگيرند و به ميدان مى‌آيند. جوانان و فرماندهان و رزمندگان نيروهاى مسلح، در عرصه‌ى خدمت، خود را با شوق آماده‌ى فداكارى ميكنند و وارد ميشوند؛ اين خاصيت ايمان اسلامى آنهاست. اينجا خبرى از تحميل نيست، خبرى از فشار نيست؛ اينجا انگيزه از درون ميجوشد.

3- در ميدان با انگيزه ايمان حاضر مي شوند

 اگر قدرتهاى مادى دردسرِ اعصابِ فروريخته‌ى سربازان خود را در مناطق گوناگون عالم دارند، نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى از اين امتياز و افتخار برخوردارند كه نيروهاى آنها با انگيزه‌ى ايمان در ميدان حاضر ميشوند؛ اين امتياز بزرگى است. جانبازى، فداكارى و آمادگى براى دادن جان، اينهاست كه پوشيدن لباس مقدس رزمندگى و نظامى را براى هر انسانى داراى افتخارى بزرگ ميكند؛ اين را قدر بدانيد، به آن بباليد و به شرائط آن عمل كنيد.

 4- نيروهاى مسلح در چشم مردم، محترم و داراى تكريمند

 عزيزان من! نظام جمهورى اسلامى و ملت بزرگ ايران و كشور عزيز ما در طول سه دهه‌ى گذشته نشان داده است كه داراى اقتدار روزافزون است. جنگ تحميلىِ هشت ساله بر كشور ما و مردم ما به همه نشان داد كه تهاجم به جمهورى اسلامى پرهزينه است. فقط رژيم صدام در مقابل ما نبود؛ رژيم صدام و نيروهاى مسلح صدامى از سوى شياطين بزرگ عالم و شيطان بزرگ - آمريكا - تأييد ميشد، حمايت ميشد. شكست نيروهاى مهاجم به كشور ما، در واقع شكست عمده قواى قدرتهاى مسلح عالم و سياستهاى شيطانى آنها بود؛ فهميدند با كى طرفند؛ با نظام اسلامى. مردم شجاع كشورمان پشتيبان نيروهاى مسلح بوده‌اند و هستند. خداى متعال به شما كمك ميكند؛ دلهاى مردم را نسبت به شما مهربان كرده است. امروز نيروهاى مسلح در چشم مردم، محترم و داراى تكريمند. اينها امتيازات بزرگى است.

 *توسعه اسلام هراسي و ايران هراسي با شيوه هاي احمقانه و ابلهانه و بارها تكرار شده توسط قدرتهاي استكباري،كه تا كنون نتيجه اي نداشته است

 برادران عزيز! جوانان عزيز! فرماندهان محترم! وظيفه‌ى امروز ملت ما يك وظيفه‌ى خطير و حساسى است. امروز فرصتهاى بسيارى در مقابل ما قرار دارد. قدرتهاى استكبارى با سياستهاى گوناگون سعى ميكنند ايران‌هراسى و اسلام‌هراسى را در دنيا توسعه بدهند. مى‌بينيد كارهاى گوناگون آنها را. براى ايران‌هراسى، براى اسلام‌هراسى، شيوه‌هاى احمقانه، ابلهانه، بارها تكرار شده و بى‌خاصيتى آنها نشان‌داده‌شده، مجدداً به وسيله‌ى سياستگذاران درمانده و پريشان غربى و همپيمانانشان تكرار ميشود. اين شيوه‌ها تاكنون نتيجه‌اى نداشته است. اينها نتوانسته‌اند مقصود شيطانى خود را عمل كنند.

 *امروز ايران، ملت ايران، نيروهاى مؤمن كشور ما در چشم كشورهاى اسلامى و ملتهاى منطقه عزيز است

امروز ايران، ملت ايران، نيروهاى مؤمن كشور ما در چشم كشورهاى اسلامى عزيزند؛ امروز نظام جمهورى اسلامى در چشم ملتهاى منطقه عزيز است؛ اين درست نقطه‌ى مقابل آن سياستى است كه آنها خواسته‌اند اعمال كنند. باز هم اين سياستها را تكرار ميكنند، باز هم تودهنى خواهند خورد؛ باز هم آزموده‌ها را مى‌آزمايند، باز هم طعم تلخ شكست را خواهند چشيد.

 *رژيم آمريكا نميتواند از باتلاقى كه به دست خودش در افغانستان به وجود آورده، خودش را خارج كند؛ چون راهش را بلد نيست.با راه‌هاى مادى، با نگاه مادى، با نگاه متكبرانه، با روحيه‌ى تجاوزكارانه و طلبگارانه نميشود  كارها را پيش برد. كار، با منطق، با عقل، با معنويت پيش ميرود.

امروز رژيم مستكبر آمريكا دچار مشكلات است. باتلاق فراهم‌آورده‌ى به دست خودشان در مناطق گوناگون، آنها را دارد غرق ميكند. رژيم آمريكا نميتواند از باتلاقى كه به دست خودش در افغانستان به وجود آورده، خودش را خارج كند؛ چون راهش را بلد نيست. آنها نميتوانند خودشان را خلاص كنند. با راه‌هاى مادى، با نگاه مادى، با نگاه متكبرانه، با روحيه‌ى تجاوزكارانه و طلبگارانه نميشود در دنيائى كه امروز مردم در آن بيدارند، كارها را پيش برد. كار، با منطق، با عقل، با معنويت پيش ميرود؛ اين همان روشى است كه نظام جمهورى اسلامى در پيش گرفته.

 عزيزان من! خوشوقت باشيد، خوشحال باشيد. ان‌شاءاللَّه مشمول رحمت الهى هستيد، مشمول تأييدات الهى هستيد. خداى متعال به شما كمك ميكند. آياتى را در ابتداى مراسم تلاوت كردند: «انّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة الّا تخافوا و لا تحزنوا»؛(1) بيم نكنيد، اندوهگين نشويد، خدا با شماست. «نحن اوليائكم فى الحياة الدّنيا و فى الاخرة»؛(2) فرشتگان در همين دنيا هم به امر پروردگار پشتيبان شما هستند.

 پروردگارا ! تو را به اوليائت، به كلام مقدس قرآن و به روح مؤمن شهيدان سوگند ميدهيم، ما را روزبه‌روز به عهد و پيمانى كه با تو بسته‌ايم، پايبندتر قرار بده. پروردگارا ! اين جوانان عزيز را، اين فرماندهان مسئول و متعهد را مشمول لطف و رحمت و هدايت خود قرار بده. ارواح شهيدان ما را با اوليائشان، با پيغمبر و شهداى كربلا محشور كن.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) فصلت: 30
2) فصلت: 31

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري در جمع خانواده‌هاى شهدا و ايثارگران كرمانشاه(21/7/1390)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

خداى متعال را سپاسگزارم كه اين توفيق را امروز داد كه در اين مجلسِ داراى عظمت معنوى شركت كنم. براى من در سفر به شهرهاى مختلف، يكى از مهمترين و باعظمت‌ترين ديدارها، ديدار با خانواده‌ى معظم شهيدان و ايثارگران و جانبازان است. علت اين است كه در مسئله‌ى ايثار، عظمتى نهفته است كه هيچ جامعه‌اى بدون دارا بودن يك چنين نقطه‌ى مهم و تعيين‌كننده‌اى نخواهد توانست به عزت و عظمت دست پيدا كند.

   *يكي از جهات و معاني مختلف ايثار،فرصت شناسي و پاسخگويي به نياز لحظه هاست

ما در قضيه‌ى شهادت شهيدان و مجاهدت ايثارگران و جانبازان معمولاً جوانب محدودى را مى‌بينيم و مشاهده ميكنيم؛ در حالى كه خود عمل و حركت ايثار در جامعه كه منجر به شهادت يا جانبازى ميشود، معانى متعددى دارد؛ جهات مختلفى دارد كه هر كدام از اينها درخور بررسى است. يكى از اين جهات، فرصت‌شناسى و پاسخگوئى به نياز لحظه‌هاست. ممكن است احساس مسئوليت در كسانى باشد، اما در لحظه‌ى نياز، اين مسئوليت را نه تشخيص بدهند و نه عمل كنند؛ اين خيلى تفاوت دارد با آن حركت و اقدامى كه درست در لحظه‌ى نياز اتفاق مى‌افتد و انجام ميگيرد. جوانان شجاع و باغيرت و مؤمن و فداكارى كه نياز كشور را احساس كردند و به سراغ خطر رفتند و به استقبال خطر شتافتند، اينها اين امتياز برجسته را دارند كه نياز را در زمان خود فهميدند و به آن پاسخ گفتند. اين يك بعد بسيار مهمى است، اين براى ما درس است.
 من ديروز اشاره كردم كه جوانهاى كرمانشاهى يك ماه بعد از پيروزى انقلاب احساس كردند نياز هست كه بروند. شهيد سيد محمدسعيد جعفرى - شهيد پيشرو و پيشتاز - با جمع رفقاى خودش رفتند از پادگان لشكر سنندج دفاع كردند؛ فهميدند كه معناى اين دفاع چيست؛ تسلط ضد انقلاب بر يك پادگان نظامى، معنايش چيست. اين زود فهميدن، بوقت فهميدن، بهنگام عمل كردن و پاسخ به نياز دادن، آن نقطه‌ى برجسته‌اى است كه نبايد مغفول بماند.

 *احتياج هميشگي به هوشمندي،موقع شناسي و فرصت شناسي

شهداى عزيز ما در سرتاسر كشور اين خصوصيات را دارند. دوستان و برادران نام شهرها را ذكر كردند، خاطره‌هائى از مناطق مقاومت در اين استان بيان كردند. البته از سرتاسر كشور آمدند، شهداى برجسته و نامدارى در اين سرزمين به خاك و خون غلتيدند كه از مناطق ديگر آمدند؛ ليكن نقش مردم اين استان، نقش جوانان باايمان، نقش آن احساس عظيم و عزيز و كميابى كه در اين جوانها بود - هوشمندى آنها، موقع‌شناسى آنها، فرصت‌شناسى آنها - نبايستى نديده گرفته شود؛ و اين همان چيزى است كه ما هميشه به آن احتياج داريم.

*ضربه خوردن جوامع از ندانستن موقعيت و نشناختن فرصت 

 غالباً كشورها و جوامع از ندانستن موقعيت و نشناختن فرصت، ضربه ميخورند. وقتى دشمنى كمين ميگيرد و ما نميدانيم كه او كمين گرفته است، نميشناسيم؛ يا اگر چنانچه اطلاع پيدا كرديم، علاج را زود و بهنگام ارائه نميدهيم؛ آن وقت ضربه ميخوريم.

*دشمن را از دور بايد ديد، از دور بايد شناخت

 جمله‌ى خوبى را اين برادر عزيز اينجا گفتند. گفتند خانواده‌ها ميگفتند اگر اين رزمنده را ما از خانه بيرون نفرستيم، فردا دشمن دم در خانه مى‌آيد، بايد بجنگيم. اين خيلى نكته‌ى مهمى است؛ اين همان نكته‌اى است كه اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) فرمود: هر جماعتى كه در داخل خانه‌ى خودشان مورد تهاجم دشمن قرار بگيرند، غفلت كنند از اين كه دشمن دارد مى‌آيد، اينها شكست خواهند خورد، مغلوب خواهند شد. دشمن را از دور بايد ديد، از دور بايد شناخت؛ اين غفلتى بود كه آن روز آن كسانى كه بايد ميديدند، نديدند. در تهران هى گفته ميشد و خبر ميرسيد كه در منطقه‌ى كرمانشاه، در منطقه‌ى ايلام - بيشتر در اين مناطق - دشمن مشغول آرايش نظامى است. آنجا كه گفته ميشد، سياسيونى كه مسئول كار بودند، انكار ميكردند؛ ميگفتند نه، چنين خبرى نيست. تا وقتى تهران را بمباران كردند. در روز 31 شهريور 59 جنگ در واقع آغاز نشد - آن روز تهران بمباران شد - جنگ از پيش شروع شده بود. اگر مسئولانى كه آن روز در رأس كار بودند - همان كسانى كه بعد هم نشان دادند لياقت اداره‌ى كشور را ندارند - ميفهميدند، تشخيص ميدادند و آمادگى خود را بالا ميبردند، نه خرمشهر آنجور ميشد، نه قصرشيرين آنجور ميشد، نه برخى از مناطق ديگر مرزى.

 * وقتى استعدادهاى مردمى و حضور مردمى ميدان پيدا كند كه وارد عرصه شود، اين غفلتها پيش نمى‌آيد. اين چيزى بود كه آن روز اجازه نميدادند

 آن غفلت اوليه موجب شد كه بر اين منطقه و منطقه‌ى خوزستان، آنطورى كه من در برهه‌ى كوتاهى از نزديك مشاهده كردم، آنچنان فضاى غم‌آلودى حاكم شود كه بعضى از مناظر آن را كه من از نزديك ديدم، نميتوانم فراموش كنم. كار وقتى دست مردم باشد، وقتى استعدادهاى مردمى و حضور مردمى ميدان پيدا كند كه وارد عرصه شود، اين غفلتها پيش نمى‌آيد. اين چيزى بود كه آن روز اجازه نميدادند. در همين مناطق، اينجا و آنجا، گروه‌هاى مردمى گرد هم مى‌آمدند، به زحمت زياد قبضه‌هاى سلاحى را براى خودشان فراهم ميكردند، مشغول دفاع ميشدند؛ آنها آنجا ناراضى بودند، در جلسات رسمى گله و شكايت ميكردند كه چرا فلانى در فلان‌جا اسلحه جمع كرده است! عده‌اى جوان داشتند دفاع ميكردند؛ بنابراين نميتوانستند تحمل كنند. اين براى ما درس است.

 *نظام جمهوري اسلامي با اين آرمانها و هدفها با چالشهاي گوناگون مواجه ميشود ،؛ لذا بايد آماده باشد. اين آمادگى، بيش از همه چيز متكى به ايمانهاى مردم  وآگاهي مردم است

 من ديروز عرض كردم؛ نظامى مثل نظام جمهورى اسلامى، با اين آرمانها، با اين هدفها، با اين داعيه‌ى بزرگى كه دارد - دشمن ظلم است، دشمن استكبار است، دشمن زياده‌خواهىِ متكبرانه‌ى قدرتهاى بين‌المللى است - با چالشهائى مواجه ميشود؛ به رنگهاى مختلف، به شكلهاى گوناگون؛ لذا بايد آماده باشد. اين آمادگى، بيش از همه چيز متكى به ايمانهاى مردم است. آن حصار پشتيبان، آن پاسدار اعظم در دفاع از هويت يك ملت و عزت يك ملت و نجات يك ملت از كيد دشمنان، آگاهى مردم است؛ اين را ما در جنگ تجربه كرديم. امروز هم در هر بخشى، در هر مجموعه‌اى از كار كه مسئولان آگاهانه متوجه باشند و به مردم نقش بدهند، همين اتفاق خواهد افتاد.

 *جمهوري اسلامي مردمسالاري است .شهدا، جانبازان، آزادگان و خانواده‌هاى آنها در اين راه با صبر عظيم خود بهترين آزمايش را دادند

 جمهورىِ اسلامى است، مردم‌سالارى است؛ مردم‌سالارى اسلامى. مردم‌سالارى بايد معنائى داشته باشد؛ معناى واقعى دارد، تعارف نيست. شهدا، جانبازان، آزادگان و خانواده‌هاى آنها در اين راه، بهترين آزمايش را دادند. اين صبر عظيمى كه خانواده‌هاى شهيدان نشان دادند، خيلى ارزش دارد. اگر خانواده‌ها بى‌صبرى نشان ميدادند، بى‌معرفتى نشان ميدادند، بى‌بصيرتى نشان ميدادند، فضاى مجاهدت سرد ميشد؛ دلها مشتاق فداكارى و ايثارگرى باقى نميماند. خانواده‌ها صبر نشان دادند. سالهاى متمادى از آن دوران دفاع مقدس گذشته است، اما باب شهادت بسته نشده؛ باز هم مشاهده ميكنيم خانواده‌هائى داغدار عزيزانى ميشوند كه به مناسبتهاى گوناگون وادى شهادت بر روى آنها در باز ميكند، آنها پر ميگشايند و ميروند. اگر اين بصيرت و اين صبر در ملتى باشد، بدون ترديد اين ملت قله‌ها را درخواهد نورديد.

*ما در تشخيص هدفهامان و تعيين راهِ به اين هدفها، هرگز دچار ترديد نشديم

ما در تشخيص هدفهامان و تعيين راهِ به اين هدفها، هرگز دچار ترديد نشديم؛ در راهِ خودمان شك نكرديم؛ خدا را شكر ميكنيم. خداى متعال هيچگاه دلهاى ما را خالى از نور اميد نگذاشت. و در واقعيت ديديم كه اين اميدها، اميدهاى واهى نبود؛ اميدهاى درستى بود.
 يك روزى بود كه وقتى كسانى به صحنه نگاه ميكردند، بظاهر هيچ چيز اميدبخشى در صحنه به چشم نمى‌آمد؛ اما مردمان بصير - در رأس همه، امام بزرگوار - به ما اميد ميدادند، نويد ميدادند. گاهى ما تعبداً گوش ميكرديم، اما قادر به تحليل نبوديم. تعبداً قبول ميكرديم، بعد ميديديم همين جور شد؛ بعد ميديديم همين اميد الهى، همين نويد آسمانى تحقق پيدا كرد. و امروز وقتى به تجربه‌ى سى و دو ساله‌ى انقلاب نگاه ميكنيم، پى‌درپى موفقيتهاى نظام جمهورى اسلامى را مى‌بينيم.

*روحيه ايثارگري،گذشت ،فداكاري،شناخت وقت انجام وظيفه و انجام دادن به وقت و به موقع  

در ديدارهاى با خانواده‌هاى معظم شهيدان و جانبازان عزيز و ايثارگران، آن چيزى كه در درجه‌ى اول مورد اهتمام اين حقير است، بعد از تجليل و احترام و تقديم مراتب تشكر و قدردانى به خانواده‌هاى عزيز، اين است كه مجموعه‌ى ملت عزيز ما توجه كنند كه روحيه‌ى ايثارگرى نجاتبخش يك كشور است، نجاتبخش يك ملت است. روحيه‌ى گذشت، روحيه‌ى فداكارى، وقت انجام وظيفه را شناختن، كار را بوقت و بموقع انجام دادن، نجاتبخش است.

*مشاهده آثار پيشرفت و موفقيت در كشور

خوشبختانه امروز ما آثار پيشرفت و موفقيت را در كشورمان مشاهده ميكنيم؛ مى‌بينيم كه داريم پيش ميرويم؛ البته تلاش لازم است، كار لازم است. كارها به سمت ظريف‌تر شدن و پيچيده‌تر بودن پيش ميرود. هوشمندى امروز مردم ما هم بمراتب از سالهاى گذشته بيشتر است. بحمداللَّه مردمان مؤمن، پايبند، معتقد و متعهد به آرمانها در جامعه‌ى ما زياد است؛ در اين استان عزيز هم همين جور. در اين استان، ما آنچه كه ديديم، آنچه كه شنيديم، مردانگى و فتوّت و دلاورى و جوانمردى و - همان طور كه ديروز عرض كرديم - خصال نيكِ پهلوانى در مرد و زن بوده است.

*شما در پيشانى دفاع مقدس قرار گرفتيد. پشتيبانى كرديد، گذشت كرديد؛ خداوند ان‌شاءاللَّه اجرها و پاداشهاى معنوى را به شما خواهد داد؛ همچنان كه اجر دنيوى آن را - كه عزت كشور است - به شما و به ملت ايران بخشيد.

اشاره كردند كه خانمى در گيلانغرب از دشمن اسير گرفت؛ يك زن، يك بانوى مؤمن و شجاع. آنچنان نمودارهاى شجاعت در اين استان زياد است كه انسان نميتواند بشمرد. از اوّلى كه اينجا تشكيل شد، نيروهاى مردمى و سپاهى در كنار نيروهاى مبارز ارتش فداكارى كردند. افسران شجاع و لايقى در اينجا بودند؛ فرمانده هوانيروزى كه شهيد شيرودى و ديگران از امكانات و پشتيبانى او استفاده ميكردند و اين پروازهاى عجيب را انجام ميدادند؛ چه در لشكر 81، و چه در بخشهاى گوناگون؛ كه بعضى از افسران شجاع و مؤمن را ما در همين پادگان ابوذر كه ايشان ذكر كردند، از نزديك ديديم. آنها آنچنان با اخلاص و فداكارى كار ميكردند كه فضاى اين منطقه را پر كرده بودند از همين نشانه‌هاى اخلاص و فداكارى و پهلوانى و گذشت و ايثار؛ و اين جزو افتخارات استان شماست، و اين براى شما خواهد ماند. شما در پيشانى دفاع مقدس قرار گرفتيد. افتخارات دفاع مقدس بسيارى‌اش مربوط به اين استان است. پشتيبانى كرديد، گذشت كرديد؛ خداوند ان‌شاءاللَّه اجرها و پاداشهاى معنوى را به شما خواهد داد؛ همچنان كه اجر دنيوى آن را - كه عزت كشور است - به شما و به ملت ايران بخشيد.

 *لزوم پيگيري كمبودهاي اين استان با تلاش و كار مسئو لين

 اين سفر براى ما سفر بسيار مطلوب و شيرينى است، به خاطر ديدار با مردم عزيز و چهره‌ى شاد و خندان آنها؛ كه ديروز در اين مسير، ده‌ها هزار چهره‌ى شاد و خندان را انسان مشاهده ميكرد؛ اين نشانه‌ى چهره‌ى باطراوت اين استان است. اميدواريم ان‌شاءاللَّه مسئولين بتوانند كارهائى را كه در اين استان لازم است انجام بگيرد - كه كارهاى فراوانى هم در اين استان بايستى ان‌شاءاللَّه صورت بگيرد - انجام بدهند. استانِ بسيار بااستعدادى است و كمبودهائى هم دارد؛ اين كمبودها ان‌شاءاللَّه بايستى با تلاش و كار مسئولين پيگيرى شود.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع بزرگ مردم كرمانشاه‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

و الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌.

 بسيار خرسندم و خداى متعال را شاكرم كه اين توفيق را امروز - اگرچه ديرهنگام - به اين بنده‌ى حقير داد كه در جمع شما مردم عزيز و وفادار و مؤمن كرمانشاه حضور پيدا كنم. اگر ديدار از شهر شما و استان شما تأخير افتاد، اين از اهميت اين استان و مردم عزيز آن نميكاهد. اين استان از لحاظ جايگاه انسانى و جايگاه طبيعى و جايگاه جغرافيائى، يكى از استانهاى ممتاز كشور عزيز و پهناور ماست. در آغاز عرايض، چند جمله‌اى در مناقب كرمانشاه و مردم عزيز كرمانشاه عرض كنيم.

* امتیازات استان کرمانشاه:
 
 ۱-خصوصیات مثبت مردم کرمانشاه
 
برخى از خصوصيات مثبت، بين مردم سرتاسر كشور مشترك است؛ ولى بعضى از خصوصيات در برخى از استانها برجسته‌تر و پررنگ‌تر است. مردم كرمانشاه را از ديرباز به جوانمردى و سلحشورى و وفادارى و مهربانى شناختيم؛ مردمى غريب‌نواز، مردمى مهمان‌نواز، و به طور خلاصه، داراى صفات نيكِ پهلوانى. اين جزو خصوصياتى است كه در كرمانشاه ميدرخشد؛ از دور و نزديك، همه اين را ميدانند و احساس ميكنند.

 آنچه كه اين بنده را در مورد كرمانشاه، هميشه وادار به تحسين ميكرده است، اين است كه مردم اين استان با وجود چندگونگى، از لحاظ قومى، از لحاظ مذهبى، حتّى از لحاظ گويشى، در كنار هم، مهربان، با سلم و مدارا و برادروار زندگى ميكردند و ميكنند؛ اين خصوصيت بسيار مثبتى است كه بايد بر آن پافشارى كرد، آن را حفظ كرد و افزايش داد. عشاير و مرزداران غيور اين استان، در همه‌ى نقاط اين استان، با همان خصوصيات عشايرى و غيرتمندى شناخته ميشوند.

 من در سال 59، اوائل جنگ تحميلى، سرتاسر اين استان را رفتم و از نزديك ديدم. در گيلانغرب و اسلام‌آباد كه مردم شيعه هستند، در پاوه و اورامانات كه مردم سنى هستند، در ريجاب و دالاهو كه گروهى مردمِ اهل حق هستند؛ همه جا مردم در حال دفاع، در حال اظهار ارادت به نظام جمهورى اسلامى بودند. من همان روحيه‌اى را كه در مناطق گوناگون اين استان ديدم، در مركز استان هم كه مجموعه‌اى از نمونه‌هاى اقوام و عشاير گوناگون در اينجا هستند، مشاهده كردم. اين، صفت برجسته‌اى است.

 ۲-نقش مردم کرمانشاه در دفاع مقدس و انقلاب
 
دوران دفاع مقدس، آزمايش بزرگى براى اين استان بود. جنگِ هشت ساله از اين استان شروع شد و در اين استان ختم شد. اولين حملات هوائى رژيم بعثى عراق به اين استان و به شهرهاى اين استان - به همين اسلام‌آباد و گيلانغرب و بقيه‌ى مناطق مرزى - و اولين تجاوز مرزى به قصر شيرين در اين استان بود. هشت سال بعد هم باز جنگ در اينجا خاتمه پيدا كرد. آخرين حركت دفاعى كشور ما و مردم عزيز ما در قضيه‌ى مرصاد، باز در اين استان بود. يعنى سراسر اين هشت سال، اين استان در حال دفاع، در حال ايستادگى و شجاعت بود. قبل از شروع جنگ تحميلى هم از اول انقلاب همين جور بود. يك ماه بعد از پيروزى انقلاب - يعنى در اسفند سال 57 - جوانهاى كرمانشاهى بودند كه رفتند تا از پادگان لشكر سنندج دفاع كنند؛ اولين گروه‌هائى كه براى دفاع در مقابل ضد انقلاب بسيج شدند و راه افتادند رفتند، كه بعضى از همانها جزو شهداى نام‌آور كرمانشاه‌اند.

 ۳-برجستگی استان کرمانشاه از لحاظ نیروی انسانی
 
شخصيتهاى برجسته و ممتازى در ادبيات، در انواع هنر، در شعر، در خط، در علوم - علوم فنى و مهندسى، علوم پايه، علوم دينى - در ورزش، در گذشته‌ى دور و نزديك در اين استان وجود داشتند؛ امروز هم بحمداللَّه هستند. خاندانهاى علمىِ معروفى كه سابقه‌ى حضور علمى آنها در اين شهر و در اين استان بعضاً به بيش از يك قرن و دو قرن ميرسد، در اين استان حضور دارند. يعنى از لحاظ نيروى انسانى، اين استان يك چنين استان برجسته‌اى است.

۴-نقش برجسته زنان استان
 
 نقش زنان در اين استان، يكى از نقشهاى برجسته است. ما در تمام استانهاى كشور - بجز يك استان ديگر غير از استان كرمانشاه - اين همه زن شهيده و زن جانباز كه در قضاياى دفاع مقدس به شهادت رسيدند يا جانباز شدند، نداريم. در اينجا زنانى كه در جبهه شهيد شدند و همچنين كسانى كه در بمبارانهاى دشمن به شهادت رسيدند، فقط يك نمونه‌ى ديگر در سرتاسر كشور دارد. اين هم يكى از امتيازات است.

 ۵-خصوصیات ممتاز طبیعی و جغرافیایی
 
وضع طبيعى استان هم متناسب با همين وضعيت انسانى است؛ يك وضع طبيعىِ ممتازى است. هم از لحاظ اوضاع طبيعى، هم از لحاظ موقعيت جغرافيائى، اين استان ممتاز است. اين استان استعداد عالى كشاورزى دارد، آب سطحىِ فراوان و البته متأسفانه مهار نشده دارد؛ كه يكى از كارهائى كه بايد در اين استان انجام بگيرد، مهار بيش از پيش آبهاى سطحى است. اين استان زمينهاى حاصلخيز، خاك حاصلخيز، اراضى قابل كشت دارد. در اين استان، بيش از هشتصد هزار هكتار زمين قابل كشت و زراعت وجود دارد. اين استان آب و هواى متنوع دارد، قابليتهاى صنعتى و معدنى دارد. به خاطر موقعيت جغرافيائى‌اى كه دارد، از لحاظ ارتباط با خارج و ارتباط با بخشهاى گوناگون كشور، اين استان قابليت حمل و نقل و بازرگانى دارد. چندين مركز مهم اقتصادى كشور در فاصله‌هاى برابر و متقاربى با اين شهر و اين استان قرار دارند. همچنين به خاطر طبيعت زيبا و آثار منحصربه‌فرد تاريخى‌اى كه در اين استان هست، قابليت گردشگرى دارد. اينها خصوصيات طبيعى و جغرافيائى و انسانى اين استان است.

*جوان اين استان بايد سرشار از اميد و نشاط و ميل به كار باشد
 
 با توجه به اين نقاط مثبت و برجسته، جوان اين استان بايد سرشار از اميد و نشاط و ميل به كار باشد. جوانهاى استان توجه كنند و بدانند كه در چه موقعيتى، در چه منطقه‌ى حساس و داراى امتيازى زندگى ميكنند. البته مشكلات وجود دارد، كه ان‌شاءاللَّه بايد مسئولين همتهاى خودشان را بگمارند بر رفع كامل مشكلات؛ كه در رأس مشكلات اين استان، مسئله‌ى اشتغال است. مسئله‌ى اشتغال در اينجا، از متوسط كشور، حساس‌تر است و بايد نسبت به امر اشتغال در اين استان توجه ويژه‌اى بشود.

*ضرورت نگاه جامع ملت ایران به وضع خود و نگاه بصیرانه به وضع جهان با توجه به شرایط حساس جهانی 
 
خب، سفر امروز ما كه چند روز هم به طول خواهد انجاميد و من برنامه‌هاى گوناگونى را با شما مردم عزيزمان، چه در اين شهر، چه در بعضى از شهرهاى ديگر دارم، در يك موقعيت حساس زمانى قرار گرفته است. هر روز از منطقه و از جهان، خبرهاى تازه‌اى ميرسد. مسائلى كه امروز در منطقه‌ى ما هست و در سرتاسر جهان بروز ميكند، مسائل بى‌سابقه‌اى است؛ چه مسائل منطقه، چه مسائلى كه در غرب دارد اتفاق مى‌افتد؛ چه در اروپا و چه در آمريكا. شرائط جهان، شرائط حساسى است؛ و البته به نفع ما. در چنين شرائطى، خيلى خوب است كه ملت ايران يك نگاه جامعى به وضع خود داشته باشند و يك نگاه بصيرانه‌اى به وضع جهان.

۱- مسایل داخلی
 
مسأله اصلی ما مسأله مردم است
 
من امروز از اين فرصت استفاده ميكنم و برخى از مسائل مهمى را كه در رابطه‌ى با ملت عزيزمان و كشورمان در اين برهه قابل توجه است و لازم به يادآورى است، عرض خواهم كرد. مسئله‌ى اصلى ما، مسئله‌ى مردم است؛ حضور مردم، ميل مردم، اراده‌ى مردم، عزم راسخ مردم. اين را بايد عرض كنيم؛ در همه‌ى تحولات و جنبشهاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم، نقش معيار است. يعنى گسترش يك تحول، گسترش يك فكر، گسترش نفوذ يك مصلح اجتماعى، وابسته‌ى به اين است كه با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جريان و آن جنبش و آن تحول با مردم بيشتر باشد، امكان موفقيت او بيشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، ديرى نخواهد پائيد، كارى نخواهد كرد. البته در تاريخ كشور ما جابه‌جائى‌هاى قدرت، آمدن سلسله‌هاى سلاطين و رفتن آنها، به مردم ارتباطى نداشته است؛ ليكن همين سلسله‌هاى حكومتى و سلطنتى‌اى كه در طول تاريخ ما وجود داشته‌اند، هر كدام از آنها كه توانسته‌اند رابطه‌ى خودشان را با مردم به يك نحوى محكم و گرم و دوستانه كنند، پايدارى‌شان، موفقيتشان در اداره‌ى كشور و در عزت ملى بيشتر بوده است؛ هر كدام، از مردم منقطع شدند، همه چيز را از دست دادند؛ كه نمونه‌ى اتمّ آن، سلسله‌ى قاجار و سلسله‌ى منحوس پهلوى در اين دوره‌هاى اخير است. ما يك تجربه‌ى مشروطيت را داريم در دوران نزديك خودمان، و يك تجربه‌ى ملى شدن صنعت نفت را.
 
در نهضت مشروطيت، انگليسها با مكر و كلك خودشان، مردم و رهبران مردمى را كنار زدند؛ مشروطيت سر از قلدرى رضاخان درآورد.

در اين دو، مردم حضور داشتند، شركت داشتند؛ عامل پيروزى هر دو نهضت، مردم بودند؛ ولى از مردم جدا شدند. در نهضت مشروطيت، انگليسها با مكر و كلك خودشان، با حيله و خدعه‌ى خودشان، آمدند بر امواج مشروطيت سوار شدند، مردم و رهبران مردمى را كنار زدند؛ مشروطيت سر از قلدرى رضاخان درآورد.

در قضيه‌ى صنعت نفت و ملى شدن نفت ، به مردم پشت كردند؛ كودتاى آمريكائى آمد امور را قبضه كرد.

 در قضيه‌ى صنعت نفت و ملى شدن نفت هم در اول دهه‌ى 30 شمسى در كشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقيت‌آور بود؛ ليكن ديرى نپائيد كه از مردم جدا شدند، به مردم پشت كردند؛ كودتاى آمريكائى آمد امور را قبضه كرد و كشور را مجدداً به استبداد كشاند.

 نقش مردم در پیروزی انقلاب و حوادث بعد از آن
 
در طول تاريخ ما، هيچ حادثه‌اى مثل حادثه‌ى پيروزى انقلاب اسلامى و حوادث بعد از آن نبوده است كه مردم در آن، نقش مستقيم داشته باشند. در انقلاب اسلامى مردم آمدند؛ همه‌ى مردم، همه‌ى قشرهاى مردم، از شهرى و روستائى، از زن و مرد، از پير و جوان، از تحصيلكرده و بيسواد، همه و همه در كنار هم حضور پيدا كردند. با اينكه متكى به قدرت و زور هم نبودند، سلاح هم نداشتند، اگر هم داشتند، به كار نميبردند، اما در عين حال توانستند يك رژيمِ تا دندان‌مسلحِ متكى به قدرتهاى استكبارى را بكلى از پا در بياورند و انقلاب را پيروز كنند.
 
نقش مردم با پيروزى انقلاب تمام نشد؛ و اين از حكمت امام بزرگوار ما و ژرف‌نگرى آن مرد حكيم و معنوى و الهى بود
 
منتها نكته‌ى اساسى در انقلاب ما اين بود كه نقش مردم با پيروزى انقلاب تمام نشد؛ و اين از حكمت امام بزرگوار ما و ژرف‌نگرى آن مرد حكيم و معنوى و الهى بود. او ملت ايران را بدرستى شناخته بود، ملت ايران را باور كرده بود، به سلامت و صداقت و عزم راسخ و توانائى‌هاى ملت ايران ايمان داشت. همان روزها بعضى‌ها بودند كه ميگفتند خيلى خوب، انقلاب پيروز شد، مردم برگردند بروند خانه‌هاشان. امام محكم ايستاد و كارها را به مردم سپرد.
 
۱-تعیین نظام سیاسی کشور به وسیله مردم
 
 
يعنى پنجاه روز بعد از پيروزى انقلاب، نظام سياسى كشور به وسيله‌ى رفراندوم مردم تعيين شد. شما به انقلابهاى گوناگون نگاه كنيد تا معلوم شود كه اهميت اين حرف چقدر است. پنجاه روز بعد از پيروزى انقلاب، مردم فهميدند چه نظامى را ميخواهند. خودشان پاى صندوقهاى رأى آمدند و با آن رأى عجيب و تاريخى مشخص كردند كه نظام جمهورى اسلامى را ميخواهند. در اين دويست سال اخير - كه سالهاى انقلابهاى بزرگ است - در هيچ انقلابى چنين اتفاقى نيفتاده است كه با اين فاصله‌ى كم، نظام جديد به وسيله‌ى خود مردم، نه به وسيله‌ى يك عامل ديگر، تعيين شود.
 
۲-تعیین نمایندگان خبرگان قانون اساسی
 
 بعد بلافاصله امام بزرگوار دنبال قانون اساسى بود. من فراموش نميكنم؛ در ماه‌هاى ارديبهشت يا خرداد سال 58 - يعنى سه ماه چهار ماه بعد از پيروزى انقلاب - امام شوراى انقلاب را كه ماها بوديم، براى يك كار مهمى به قم خواستند. ما خدمت امام رفتيم. من از ياد نميبرم چهره‌ى خشمگين امام را كه نظير آن را من در امام كم ديدم. حرفشان اين بود كه چرا براى قانون اساسى فكرى نميكنيد. اين در حالى بود كه هنوز سه ماه از پيروزى انقلاب بيشتر نگذشته بود. همان جلسه تصميم‌گيرى شد كه انتخابات مجلس خبرگان برگزار شود. مسئولين كشور - كه دولت موقت بود - آمدند انتخابات را برگزار كردند. مردم در يك انتخاباتِ سراسرى شركت كردند، نمايندگان خود را - كه خبرگان قانون اساسى بودند - معين كردند. خبرگان هم در ظرف چند ماه قانون اساسى را تدوين كردند.
 
۳-تصویب قانون اساسی با رأی بالا توسط مردم
 
 بعد امام باز دوباره فرمودند كه اين قانون اساسى‌اى كه تدوين شده است، بايد به رأى مردم برسد. با اينكه نمايندگان مردم آن را تدوين كرده بودند، اما امام فرمود باز هم بايستى رأى مردم باشد. لذا آمدند رفراندوم قانون اساسى كردند، مردم هم با رأى بالائى قانون اساسى را تصويب كردند. بنابراين نقش مردم بعد از پيروزى انقلاب تمام نشد. در خصوصيات اداره‌ى كشور، اين نقش ادامه پيدا كرد.
 
۴-انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی ،خبرگان رهبری و شوراها تا کنون توسط مردم
 
 هنوز يك سال از پيروزى انقلاب نگذشته بود كه رئيس جمهور بر طبق قانون اساسى انتخاب شد. بعد از چند ماه، مجلس شوراى اسلامى انتخاب شد. از آن تاريخ تا امروز، در طول اين سى و دو سال، مرتباً خبرگان رهبرى، رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، نمايندگان شوراها، به وسيله‌ى مردم انتخاب شدند. مردم خودشان هستند كه تصميم ميگيرند، شركت ميكنند، انتخاب ميكنند؛ كار دست مردم است. حضور مردم، يك چنين حضور برجسته‌اى است.

 به خاطر حضور ، ايمان  و پايبندى مردم به نظام اسلامى؛ نظام توانسته همه مشکلات را در خود  حل و هضم کند
 
 در طول اين سالهاى متمادى، دولتهاى گوناگون و ذائقه‌هاى سياسى گوناگون بر سر كار آمدند - چه در مجلس با سلائق سياسى مختلف، چه در قوه‌ى مجريه - بعضى‌ها حتّى با اصول نظام زاويه هم داشتند؛ ليكن ظرفيت عظيم نظام، بدون اينكه ناشكيبائى نشان بدهد، توانسته است همه‌ى اين مسائل را از سر بگذراند؛ توانسته است همه‌ى اين مشكلات را در خود حل و هضم كند؛ به خاطر حضور مردم، به خاطر ايمان مردم، به خاطر پايبندى مردم به نظام اسلامى؛ يعنى خودشان را صاحب كشور دانستن. در گذشته هميشه ميگفتند كشور صاحب دارد؛ منظورشان اين بود كه فلان امير و فلان حاكم و فلان سلطان صاحب كشور است! مردم نقشى نداشتند، كاره‌اى نبودند. امروز به بركت انقلاب اسلامى، مردم ميدانند كشور صاحب دارد؛ صاحب كشور هم خود مردمند.

هر نظامی مثل نظام ما بخواهد بماند، بايد يك نيرو و ظرفيت عظيمى از او نگهبانى كند، اين نيروى نگهبان عبارت است از اراده‌، عزم و حضور مردم
 
 ما وقتى تجربه‌ى سى و دو ساله‌ى انقلاب را بازخوانى ميكنيم، ژرفِ ژرفائى حكمت امام و تدبير امام را درمى‌يابيم؛ چرا؟ چون هر نظامى مثل نظام جمهورى اسلامى، با اين آرمانهاى بلند، با اين ضديت و مخالفتى كه با استكبار و بى‌عدالتى بين‌المللى دارد، با ايستادگى‌اى كه در مقابل شياطين قدرت در سرتاسر جهان دارد، دشمنهاى گردن‌كلفتى دارد. چالش ايجاد ميكنند، مشكل به وجود مى‌آورند. اگر اينچنين نظامى بخواهد بماند، بايد يك نيرو و ظرفيت عظيمى از او نگهبانى كند، تا بتواند ايستادگى كند، تا بتواند پيشرفت كند و متوقف نماند. در انقلاب اسلامى، با تدبير امام - كه از متن اسلام گرفته شده بود - اين نيروى نگهبان عبارت است از اراده‌ى مردم، عزم مردم، حضور مردم. لذا نظام اسلامى چالشها را درنورديد و بر چالشها پيروز شد.
 
پیروزی جمهوری اسلامی بر همه چالشهای سخت و نرم تا امروز
 
 
به اطمينان كامل ميشود گفت كه جمهورى اسلامى تا امروز بر همه‌ى چالشهاى سخت و نرم كه در مقابل او قرار گرفت، پيروز شده است و به عون الهى، به فضل الهى، به هدايت الهى، بر هر چالش ديگرى هم در آينده پيروز خواهد شد.

۱-چالش جنگ تحمیلی
 
 يكى از چالشهاى بزرگى كه همان اول انقلاب به سراغ كشور آمد، همين جنگ تحميلى هشت ساله بود. شوخى نيست؛ هشت سال! جنگى را بر اين كشور تحميل كردند. هر نظامى باشد، با ناآمادگى‌اى كه در اول انقلاب به طور طبيعى هست، در يك چنين چالشى شكست ميخورد؛ اما كشور عزيز ما، نظام مقدس جمهورى اسلامى شكست نخورد؛ پيروز شد. جنگ به وسيله‌ى مردم اداره شد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و هم نيروهاى گوناگون، متكى به مردم بودند؛ به ايمان مردم، به عشق مردم، به صفاى مردم. از خط مقدم تا همه‌ى صفوف عملياتى، تا پشت جبهه و پشتيبانى، مردم با صفا و صداقتى مثال‌زدنى و فراموش‌نشدنى، براى فداكارى آمادگى داشتند. آن كسانى كه در سنين جوانىِ بعد از آن دوران هستند، متأسفانه به ياد نميدهند. چقدر خوب است كه آن حوادث ممتاز و برجسته و زيبا بازخوانى شود.

 در همين شهر كرمانشاه براى من نقل كردند كه جعفرآباد بمباران شده بود، يك خانواده‌اى زير آوار مانده بودند. بچه‌هاى فرماندارى رفتند كمك كردند، اينها را از زير آوار بيرون آوردند. پيرمردِ پدر اين خانواده بعد براى تشكر به فرماندارى آمده بود. تشكر ميكرد كه به من كمك كرديد. مسئولين فرماندارى به او گفتند شما فهرست خسارتهاتان را بدهيد كه ما به شما كمك كنيم و جبران خسارتهاتان بشود. در اين نقل، اين پيرمرد گفت: حيف است از تو همشهرى! مگر من براى جيفه‌ى دنيا اينجا آمده‌ام؟ ببينيد، او كرمانشاهى است ها! اين تعبير، همان تعبير پرگذشت و پر اغماضى است كه يك انسان والا انجام ميدهد. از اين نمونه‌ها در اين شهر شما و استان شما فراوان است. در همه‌ى مناطق عملياتى غرب و جنوب غربى و شمال غربى، از اين نمونه‌ها ميشود پيدا كرد. اينها چيزهائى است كه در ملتهاى ديگر پيدا نميشود. يك نمونه‌هاى برجسته‌ى اينچنين را، آن هم با اين فراوانى، نميشود پيدا كرد. جنگ را مردم اداره كردند؛ مردم پاى كار بودند.

۲-چالش فشارهاى اقتصادى و تحريمها
 
 يكى ديگر از چالشهاى بزرگ، همين چالش فشارهاى اقتصادى و تحريمها بود. امروز سخن از تحريم ميگويند؛ تحريم براى ما چيز تازه‌اى نيست. از سال اول پيروزى انقلاب، تحريمهاى يكجانبه از طرف آمريكا و كشورهاى اروپائى شروع شد و در طول جنگ، اين تحريمها و محدوديتها به اوج خود رسيد. من يك وقتى گفته‌ام؛ ما ميخواستيم از خارج از كشور سيم خاردار تهيه كنيم. كشورى كه اين سيم خاردار بايد از آنجا عبور ميكرد - شوروى سابق - اجازه نميداد كه اين كالا از داخل خاك او عبور كند، بيايد ايران! حالا كالا نه كالاى نظامى است، نه سلاح تهاجمى است؛ سيم خاردار است! اينقدر محدوديت عليه كشور ما به وجود آوردند.
 
*غرض دشمن از تحریمهای اقتصادی :به زانو درآوردن نظام و ملت
 
در همه‌ى زمينه‌هاى اقتصادى به دنبال ايجاد تحريم بودند؛ غرضشان هم اين بود كه ملت ايران را به زانو در بياورند، نظام را به زانو در بياورند؛ اما نظام جمهورى اسلامى به كمك صبر و بصيرت شما مردم، همه‌ى آن سياستها و  سياستگذاران را به زانو درآورد.

 *استفاده ما از محدو دیتها به عنوان یک فرصت و دستیابی ما به پیشرفتها
 
ما توانستيم از همين محدوديتها به عنوان يك فرصت استفاده كنيم. همين منعها و تحريمها و محدوديتها موجب شد كه ما در ميدانهاى نوآورى و ابتكار، در همه‌ى زمينه‌ها، به پيشرفتهائى دست پيدا كنيم كه كشورهاى منطقه در طول سالهاى متمادى هم نتوانستند به آن پيشرفتها دست پيدا كنند. ملت ما، مردم ما، جوانان ما، دانستند. من مثالهائى دارم در انقلابها، كه حالا مجال نيست من اينها را عرض كنم؛ شايد در خلال بعضى از ديدارهاى ديگر گفتم. انقلابهائى كه در دهه‌ى 70 ميلادى - يعنى چند سال قبل از انقلاب ما - در بعضى از كشورها اتفاق افتاده بودند، وضع رقتبارى داشتند؛ قابل مقايسه نبودند. انقلاب عظيم ما توانست اينجور پيشرفت كند.

 ۳-چالشهای فتنه انگیز ،مثل فتنه ۱۸ تیر ۷۸ وفتنه سال ۸۸
 
يكى ديگر از چالشها - كه البته اين چالش پيچيده‌ترى بود - چالشهاى فتنه‌انگيزى بود كه در فتنه‌اى مثل هجدهم تير سال 78 و فتنه‌ى سال 88، با فاصله‌ى ده سال، اينها در تهران راه انداختند. اميدوار بودند كه بتوانند با اين فتنه، نظام را شكست بدهند؛ ضربه وارد كنند؛ اما بعكس شد. در فتنه‌ى هجدهم تير، پنج روز بعد از اينكه فتنه‌گران فتنه‌ى خود را شروع كردند، مردم آن حركت عظيمِ 23 تير را، نه فقط در تهران، بلكه در ساير شهرها به راه انداختند. در فتنه‌ى 88، دو روز بعد از حوادث عاشورا، آن قضيه‌ى عظيم نهم دى به راه افتاد. همان وقت بعضى از ناظران خارجى كه از نزديك ديده بودند، در مطبوعات غربى نوشتند و ما ديديم، كه گفته بودند آنچه در نهم دى در ايران پيش آمد، جز در تشييع جنازه‌ى امام، چنين اجتماعى، چنين شورى ديده نشده بود. اين را مردم كردند. حضور مردم اينجورى است.

۴-چالش مسئله هسته ای
 
 مسئله‌ى هسته‌اى، يكى ديگر از چالشهاست. آن حصار مستحكمى كه توانست به مسئولان جرأت بدهد، قدرت بدهد و آنها در مقابل زورگوئى و تحميل دشمنان در قضيه‌ى هسته‌اى بايستند، اراده‌ى مردم بود، پشتيبانى مردم بود؛ پايگاه اقتدار مردمى بود كه توانست اين موفقيت بزرگ را نصيب كشور كند.

 *عرصه‌ى علم و فناورى يكى از صحنه‌هاى بسيار مهم نقش آفرینی مردم
 
يكى از صحنه‌هاى بسيار مهم ديگرى كه مردم عزيز ما در آن نقش ايفاء كردند و كسى هم تصور نميكرد كه اين صحنه اينجور براى نقش‌آفرينى ظرفيت داشته باشد، عرصه‌ى علم و فناورى است. كى خيال ميكرد جوانان ما اينجور وارد اين ميدان شوند؟ بمجرد اينكه نهضت توليد علم و جنبش نرم‌افزارى با نخبگان و زبدگان دانشگاهى مطرح شد، آنچنان حركت عظيمى به وجود آمد كه شد يك گفتمان عمومى، شد يك حركت همگانى. امروز در سرتاسر كشور، در استانهاى مختلف، در شهرهاى كوچك و بزرگ، بخصوص در مراكز علمى و حساس، جوانهاى ما كارهاى حساسِ بزرگى را از لحاظ علمى و فناورى دارند انجام ميدهند؛ كارهائى است كه بعضى از آنها صددرصد به نتيجه رسيده است، بعضى هم در راه است. اينها را ملت ايران خواهند ديد. اين كارهاى علمى مايه‌ى اعتماد به نفس ملت ايران است، مايه‌ى رونق اقتصادى است. تجارتهاى پرسود مادى، ناشى از پيشرفتهاى علمى است. جوانان ما در اين زمينه وارد شدند. آمارهاى جهانى هم اين را تأييد كرد. البته مسئولان هم تلاشهاى باارزشى ميكنند.

 *نتیجه گیری:
 
الف-همه‌ى دنيا بداند، دشمنان غربى ما بدانند كه اين نظام به خاطر حضور مردم، يك نظامِ داراى استحكام و اقتدار است واگر يك مسئولى هم بخواهد كجروى كند، بخواهد حركت ديگرى در قبال حركت انقلاب به راه بيندازد، مردم او را حذف ميكنند
 
خب، من از اين بخش از عرايضم ميخواهم دو تا نتيجه بگيرم: اولاً همه‌ى دنيا بداند، دشمنان غربى ما بدانند كه اين نظام به خاطر حضور مردم، يك نظامِ داراى استحكام و اقتدار است. سياستگذاران غربى، اينجا را اشتباه نكنند با بعضى از كشورهائى كه انقلاب كردند، بعد هم همان جورى كه غرب مايل بود راهشان را تغيير بدهد، تغيير دادند. اينجا مردمند. اينجا بافت عمومى كشور - يعنى مردم در بخشهاى مختلف كشور و از طبقات مختلف - در اين انقلاب ذى‌سهمند، ذى‌نظرند، اراده و عزم آنها تأثير ميگذارد. اگر يك مسئولى هم بخواهد كجروى كند، بخواهد حركت ديگرى در قبال حركت انقلاب به راه بيندازد، مردم او را حذف ميكنند. اين آن چيزى است كه همه‌ى مردم دنيا و سياستگذاران كشورهاى گوناگون بايد اين را بدانند؛ و البته ميدانند، اين را احساس هم كردند. امثال همين حضور مردمىِ امروز شما، به نظام استحكام و اقتدار بخشيده است؛ كه من واقعاً لازم است هم تشكر كنم از اين حضور گرم و صميمانه‌ى شما در اين خيابانها، و هم معذرت‌خواهى كنم. من واقعاً راضى نيستم به اينجور زحمت كشيدن مردم و اين رنجى كه در اين استقبالها بر آنها وارد ميشود. ...(1) خيلى متشكر، خيلى متشكر، خيلى متشكر. پس نتيجه‌ى اوّلى كه از اين بحثِ حضور مردم گرفتيم، اين است كه ديگران بدانند، دنيا بداند، سياستگذاران استكبار و غير استكبار بدانند كه ايران اين است؛ اينجا مردمند، ملتند، عزم عمومى است، عزم ملى است.

 ب-هر جائى كه مسئولين كشور توانائى‌هاى مردم را شناختند و به كار گرفتند، ما موفق شديم. هر جائى كه ناكامى هست، به خاطر اين است كه ما نتوانستيم حضور مردم را در آن عرصه تأمين كنيم.
 
اما نتيجه‌ى دومى كه ميخواهم بگيرم، در واقع خطاب به همه‌ى مسئولين محترم كشور است. هر جائى كه مسئولين كشور توانائى‌هاى مردم را شناختند و به كار گرفتند، ما موفق شديم. هر جائى كه ناكامى هست، به خاطر اين است كه ما نتوانستيم حضور مردم را در آن عرصه تأمين كنيم. ما مسائل حل نشده كم نداريم. در همه‌ى مسائل گوناگون كشور، مسئولين بايد بتوانند با مهارت، با دقت، با ابتكار، راه‌هائى را براى حضور مردم پيدا كنند - همچنان كه در عرصه‌ى بسيار دشوارِ جنگ اين اتفاق افتاد، راه باز شد؛ كسانى توانستند راه را باز كنند - تا هر جوانى، هر پيرى، هر مردى، هر زنى كه بخواهد در اين كار بزرگ شركت كند، راه برايش باز باشد. در زمينه‌هاى گوناگون هم ميشود، در اقتصاد هم ميشود. اقتصاد كشور، توليد كشور ميتواند به وسيله‌ى همت مردم، با پول مردم، با ابتكارهاى مردم، با انگيزه‌هاى مردم، چندين برابر شكوفائى پيدا كند. سياستهاى اصل 44 را كه ما تدوين كرديم، بر اساس همين نكته بود. براى آينده‌ى كشور، هدفهائى مشخص شده است. ما اين دهه را «دهه‌ى پيشرفت و عدالت» ناميديم؛ ما سياستهاى اصل 44 را تدوين كرديم؛ ما چشم‌انداز بيست‌ساله را تدوين كرديم؛ سياستهاى برنامه‌هاى پنج‌ساله را تدوين كرديم و ميكنيم. همه‌ى اين سياستگذارى‌ها بر اساس واقع‌بينى است. اينجور نيست كه يك عده‌اى نشسته باشند و با توهمات خودشان سياست پنج‌ساله يا چشم‌انداز بيست‌ساله بنويسند؛ نه، اين با واقعيتها تطبيق ميكند؛ متكى به واقعيتهاى كشور است.

اگر حضور مردم براى هدفها تأمين شود، اين هدفها حتّى زودتر از دورانى كه در نظر گرفته شده است، حاصل خواهد شد
 
 خب، اينها هدفهاى تعيين شده است. اگر حضور مردم در اين راه‌ها و براى اين هدفها تأمين شود، اين هدفها حتّى زودتر از دورانى كه در نظر گرفته شده است، حاصل خواهد شد. حضور مردم چه جورى است؟ اين، همان نكته‌ى اصلى است. اينجاست كه مسئولين بايد زمينه‌ها را، مدلها را، فرمولهاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمولهاى اعتمادبخش را براى مشاركت مردم فراهم كنند. در هر بخشى ميشود اين كارها را كرد. هم قوه‌ى مجريه، هم قوه‌ى قضائيه، هم قوه‌ى مقننه به شيوه‌ى خاص خود ميتوانند اين را تأمين كنند؛ از ابتكار مردم، از فكر مردم، از نيرو و انگيزه‌ى مردم، از نشاط جوانىِ جوانان ما - كه قشر عظيم و وسيعى هستند - ميتوانند استفاده كنند؛ اين جزو كارهائى است كه بايد ان‌شاءاللَّه با سازوكار شفاف از سوى مسئولين انجام بگيرد. البته كارهائى در زمينه‌هاى مختلف شده است، راه‌هائى باز شده است؛ اما بيش از اين ميشود كار كرد و حضور همه‌ى مردم را تأمين كرد، تا يك جوان، يك پير، يك صنعتگر، يك مبتكر بداند كه در اين حركت عمومى در كجا قرار ميگيرد. همه چيز با يك چنين سازوكارى به سامان ميرسد؛ مثل گذشته.

* توقع مردم از مسئولین:
تعامل،وحدت و همکاری در سطوح بالا و میانه
تمرکز بر اولویتهای کشور
عدم سرگرم شدن به مسائل فرعی و حاشیه ای
کار و تلاش بی وقفه
صداقت ،عمل به وعده ها،پرهیز از مناقشات
امانت و پاکدستی و برخورد با متخلف و خائن
 ا قدام مدبرانه، عزم راسخ، عدالت‌خواهى،
مسئله‌ى مبارزه با فساد ادارى و فساد مالى
 
البته مردم انتظاراتى دارند؛ اين انتظارات بجا هم هست. مسئولان بايد قدردان مردم باشند. حضور مردم، آمادگى مردم، نعمت بسيار بزرگى است كه همه بايد قدردان آن باشيم. مسئولان نيت خدمتگزارى خالص داشته باشند. آنچه كه مردم از مسئولين - بخصوص رده‌هاى بالاتر - توقع دارند، اين است كه با هم تعامل داشته باشند، وحدت داشته باشند، همكارى داشته باشند؛ هم در سطوح بالا، هم در سطوح ميانه؛ بر اولويتهاى كشور تمركز داشته باشند، مسائل اصلى را جلو بيندازند، سرگرم مسائل فرعى و حاشيه‌اى نشوند، كار و تلاش بى‌وقفه انجام بدهند. مردم صداقت را توقع دارند، عمل به وعده‌ها را توقع دارند، پرهيز از مناقشات را توقع دارند، پرهيز از سرگرم شدن به حواشى و مسائل فرعى را توقع دارند، امانت و پاكدستى و برخورد با متخلف و خائن را توقع دارند؛ اينها در صدر مطالبات مردم قرار دارد. اگر ما مسئولين كشور يك وقتى يك كارى را نتوانيم انجام بدهيم - يك جاده‌اى، يك سدى، يك كار اقتصادى - بيائيم به مردم بگوئيم نميتوانيم انجام بدهيم، مردم حرفى ندارند. اگر چنانچه مسئولين كشور بگويند آقا اين امكانات نيست، نميتوانيم اين كار را انجام بدهيم، مردم حرفى ندارند؛ اما مردم حرفشان آنجاست كه ما در زمينه‌ى برخورد با متخلف كوتاهى كنيم، در دنبال‌گيرى از عدالت كوتاهى كنيم؛ مردم اينها را نمى‌پسندند، مردم از اين چيزها عصبانى ميشوند. اقدام مدبرانه، عزم راسخ، عدالت‌خواهى، مسئله‌ى مبارزه با فساد ادارى و فساد مالى، مهم است.
 
*در فساد اخير بانكى قوای سه گانه بايد اين مسئله را دنبال كنند، به نتيجه برسند، متخلف را - هر كه هست - مجازات كنند، تا اين براى ديگران عبرت شود
 
در همين فساد اخير بانكى كه پيش آمد و همه را متوجه خودش كرد، من مى‌بينم و شاهدم كه خوشبختانه سه قوه با هم همكارى بسيار خوبى دارند؛ هم از مجلس، هم از دولت، هم از قوه‌ى قضائيه، با همديگر دارند كار ميكنند براى اينكه اين را دنبال كنند. بايد اين مسئله را دنبال كنند، به نتيجه برسند، متخلف را - هر كه هست - مجازات كنند، تا اين براى ديگران عبرت شود.
 
*در مبارزه‌ى با فساد، در درجه‌ى اول، مسئله‌ى پيشگيرى است؛ اما اگر در پيشگيرى كوتاهى شد، به يك نحوى يك فساد واقع شد، درمان، دنبال‌گيرى است؛
 
 
 البته در مبارزه‌ى با فساد، در درجه‌ى اول، مسئله‌ى پيشگيرى است؛ اما اگر در پيشگيرى كوتاهى شد، به يك نحوى يك فساد واقع شد، درمان، دنبال‌گيرى است؛ اين نبايد مورد غفلت قرار بگيرد، كه ان‌شاءاللَّه نميگيرد، و ان‌شاءاللَّه مراقبت هم ميشود كه نگيرد.
مسئله‌ى فرهنگ اسلامى و ارزشهاى انقلاب
 مسئله‌ى فرهنگ اسلامى و ارزشهاى انقلاب هم مسئله‌ى مهمى است، كه اين هم توقع مردم است. در سرتاسر كشور، من  هر جائى كه رفتم، نه فقط خانواده‌هاى شهدا، بلكه بسيارى از مردم توقع دارند و درخواستشان اين است كه ظواهر اسلامى و فرهنگ اسلامى در جامعه رعايت شود؛ بخصوص مسئولين رعايت كنند.

 مسئله‌ى اشتغال
 
مسئله‌ى اشتغال هم مسئله‌ى مهمى است، كه عرض كرديم. البته در اين استان و بعضى از استانهاى ديگر، اشتغال اهميت بيشترى دارد. در بعضى جاها كارهاى بهترى شده است، كه ان‌شاءاللَّه بايد دنبال‌گيرى شود. مسئله‌ى تقويت توليد داخلى، مسئله‌ى كشاورزى، مسئله‌ى صنعت، اينها كارهائى است كه بايد انجام بگيرد.

 * انتخابات
 
با هر انتخاباتى، خون تازه‌اى در رگهاى كشور تزريق ميشود؛ روح تازه‌اى در كالبد كشور دميده ميشود
هميشه دشمن خواسته است كه يا انتخابات نباشد يا كمرنگ باشد
 
آنچه كه من در اين بخش عرض ميكنم، مسئله‌ى انتخاباتى است كه در پيش است. مظهر حضور مردم، از جمله، انتخابات است. البته تا انتخابات، سه چهار ماه وقت داريم. من هم اگر عمرى باشد، فرصتهائى خواهم داشت كه به مردم مطالب خودم را عرض كنم و ان‌شاءاللَّه عرض خواهم كرد. آنچه كه امروز لازم است عرض كنم، اين است كه با هر انتخاباتى، خون تازه‌اى در رگهاى كشور تزريق ميشود؛ روح تازه‌اى در كالبد كشور دميده ميشود - اين را بدانيد - و به خاطر همين هم هست كه در طول اين سالهاى متمادى، هميشه دشمن خواسته است كه يا انتخابات نباشد يا كمرنگ باشد. در هيچ انتخاباتى ما سراغ نداريم كه قبل از انتخابات، بوقهاى تبليغاتى دشمن به كار نيفتاده باشد براى اينكه كارى كنند كه انتخابات در ايران كمرنگ شود. در همه‌ى انتخاباتها، به شكلهاى مختلف، اين كار صورت گرفته است. شما هوشمنديد، زيركيد؛ خودتان ميتوانيد تشخيص بدهيد كه براى بى‌رونق كردن انتخابات، بى‌شوق و ذوق كردن مردم به حضور در انتخابات، چه حرفهائى زده ميشود و چه كارهائى ميشود. شما اين را در سه چهار ماه آينده هم خواهيد ديد.
 
انتخابات براى كشور، در همه‌ى دوره‌ها يك دستاورد بزرگ است
 
بدانيد انتخابات براى كشور، براى نظام، براى مردم، در همه‌ى دوره‌ها يك دستاورد بزرگ است. وضع مجلس در وضع عمومى كشور تأثيرگذار است. مجلس محور اصلى تصميم‌گيرى در كشور است. اينها همه‌اش اهميت انتخابات را نشان ميدهد.

دو مسئله مهم در انتخابات:
 
۱-حضور وسیع و گسترده مردم
 
در انتخابات، دو تا مسئله از همه مهمتر است: مسئله‌ى اول، حضور مردم، شركت مردم - كه بايستى وسيع و گسترده باشد -
 
 
 
۲-قانونگرایی و احترام به رأی مردم
 
مسئله‌ى دوم، قانون‌گرائى در انتخابات، وفادارى به قانون، احترام به رأى مردم. اينجور نباشد كه اگر چنانچه انتخابات بر طبق نظر و ميل ما انجام گرفت، اين را ما قبول داشته باشيم؛ اگر برخلاف نظر ما بود، «و ان يكن لهم الحقّ يأتوا اليه مذعنين».(2) اگر حق را به ما دادند، آنى كه ما ميخواهيم، سر كار آمد، قانون را قبول داريم؛ اگر آنى كه ما ميخواهيم، سر كار نيامد، ميزنيم زير قانون؛ نه قانون را قبول داريم، نه رأى مردم را قبول داريم؛ اين نميشود.
 
*در فتنه سال ۸۸ ادعا كردند كه قانون‌گرا هستند، بعد خب مردم به آنها رأى ندادند، اينها بنا كردند دعوا راه انداختن كه چرا!
 
فتنه‌ى 88 همين جور بود. ادعا كردند كه قانون‌گرا هستند، بعد خب مردم به آنها رأى ندادند، اكثريت مردم به كس ديگرى رأى دادند؛ اينها بنا كردند دعوا راه انداختن كه چرا! كشور را، ملت را مدتى مضطرب كردند، دشمن را خوشحال كردند؛ البته آخرش هم در مقابل مردم ديگر تاب نياوردند و عقب نشستند.

 *عدم تمکین به قانون و رأی مردم ،گناه آتش‌افروزان فتنه‌ى 88
 
گناه آتش‌افروزان فتنه‌ى 88 همين بود كه به قانون تمكين نكردند، به رأى مردم تمكين نكردند. ممكن است كسى بعد از انتخابات اعتراض داشته باشد؛ خيلى خوب، اين اعتراض ايرادى ندارد؛ اما راهِ قانونى دارد كه چگونه بايد اين اعتراض را بيان و دنبال كرد. اگر قانون را قبول داريم، بايد از آن راه برويم. اين هم نكته‌ى اصلى است.

 *معیارهای انتخاب نماینده دلسوز و مومن و علاقمند:عدم اتصال به کانونهای ثروت و قدرت،مردم آنها را واقعا بخواهند،رفتار بر طبق وجدان، دین و وظایف انقلابی
 
يك نكته هم البته انتخاب نماينده‌ى دلسوز و مؤمن و علاقه‌مند است، كه آن هم مسئله‌ى بسيار مهمى است، اما بعداً زمان كافى داريم. مردم بايد كسانى را انتخاب كنند كه به كانونهاى ثروت و قدرت متصل نباشند؛ كسانى باشند كه واقعاً مردم اينها را بخواهند؛ بر طبق وجدانشان، بر طبق دينشان، بر طبق وظائف انقلابى‌شان عمل كنند؛ كه حالا بحث در اين باره زياد است.

مسایل منطقه:
 
۱--نمود اصلى اين حركتها و اين حوادث مصر و تونس و بقيه‌ى كشورها، شكست سياستهاى استكبار است؛
 اما مسائل منطقه. درباره‌ى حوادث منطقه‌ى كشورهاى اسلامى - مصر و تونس و ليبى و يمن و بحرين و بقيه‌ى كشورها -  خبرهاى فراوانى را شنيده‌ايد، تحليلهاى زيادى هم شنيده‌ايد، بنده هم چند بار در اين زمينه صحبت كرده‌ام. امروز من دو تا مطلب را در اين زمينه عرض ميكنم. يكى اين كه آنچه نمود اصلى اين حركتها و اين حوادث مصر و تونس و بقيه‌ى كشورهاست، شكست سياستهاى استكبار است؛ اين اساس قضيه است. سالها بود كه آمريكا در اين منطقه حكمرانى ميكرد. دولت مصر، دولت تونس، اين سالهاى آخر، قذافىِ بظاهر انقلابى و سابقه‌ى انقلابى‌دار، و همچنين حاكمان بعضى از كشورهاى ديگر، گوش به فرمان آمريكا بودند. آمريكا در اين منطقه يكه‌تاز بود. اين وضعيت عوض شد، صفحه‌ى ديگرى گشوده شد. البته آمريكائى‌ها دارند زور خودشان را ميزنند، براى اينكه شايد بتوانند بر اوضاع مسلط شوند؛ اما فايده‌اى ندارد، ملتها بيدار شده‌اند، ملتها جرأت پيدا كرده‌اند. هيچ كس نميتواند با اراده‌ى ملتها مبارزه كند. اين نكته‌ى اول و اصلى.

۲-تأثیر حوادث کشور ما بر این کشورها
 
 نكته‌ى دوم هم اين است كه مردم عزيز ما در همه جاى كشور بدانند كه حوادث كشور ما در اين كشورها بشدت داراى تأثير است. آنها به كشور ما نگاه ميكنند؛ اگر ما داراى  پيشرفت باشيم، داراى امنيت باشيم، مشاركت عمومى داشته باشيم، اعتماد به نفس ملى داشته باشيم، وحدت ملى داشته باشيم، اينها راه را در اين جهت انتخاب خواهند كرد؛ اما اگر خداى نكرده ما ناامنى داشته باشيم، ضعف داشته باشيم، ركود داشته باشيم، تفرقه داشته باشيم - همين چيزهائى كه دشمن ميخواهد ما داشته باشيم -  اين آنها را مأيوس خواهد كرد، نشاط آنها را از بين خواهد برد. لذا ما يك مسئوليت مهمى در اين زمينه داريم، كه بايستى خودمان را - كه ملت ايران به عنوان الگو شناخته شده است - جورى پيش ببريم كه براى اين ملتها داراى ارزش باشد؛ نشاط ايجاد كند، آنها را به آينده‌شان اميدوار كند.

 مسایل مربوط به غرب:
 
چيزى كه به عنوان «جنبش وال استريت»، مردم آمريكا را به هيجان آورده، مهم است
 
نكته‌ى آخر هم در مورد مسائل غرب است. اين مسئله‌ى آمريكا، مسئله‌ى مهمى است. اين چيزى كه به عنوان «جنبش وال استريت»، مردم آمريكا را به هيجان آورده، مهم است. سعى كردند اين را كوچك نشان بدهند، الان هم سعى ميكنند كوچك نشان بدهند. همين آقايانى كه مدعى هستند آزادى بيان لازم است و طرفدار آزادى بيانند، تا دو سه هفته از شروع اين جنبش، از همه‌ى روزنامه‌هاى مهم آمريكا، فقط يك روزنامه خبر اين حركت را منتشر كرد؛ بقيه به سكوت برگزار كردند! اينهائى كه اگر در گوشه‌اى از دنيا - آنجائى كه با سياستهاى اينها مخالف است - يك چيز كوچكى اتفاق بيفتد، صد برابر آن را بزرگ ميكنند، يك حركت به اين عظمت را بكلى مورد سكوت قرار دادند؛ مسكوت گذاشتند. ولى خب، بالاخره ديدند چاره‌اى نيست. خود همان كسانى كه آنجا جمعند - اين چندين هزار نفرى كه در نيويورك در وال استريت جمع شده‌اند - و اشباه آنها در شهرهاى ديگر و ايالات ديگر آمريكا، آنها را مجبور كردند؛ لذا حالا به اين حادثه اقرار ميكنند. البته ميخواهند موج‌سوارى كنند؛ اما قضيه، قضيه‌ى مهمى است.

 
*بالاخره يك روزى اين حركت آنچنان خواهد باليد كه نظام سرمايه‌دارى آمريكا و غرب را بكلى به زمين خواهد زد
 
يك مسئله اين است كه فساد رژيم سرمايه‌دارى براى آن مردم، محسوس و عينى شده است. ممكن است اين حركت را سركوب كنند، اما نميتوانند ريشه‌هاى اين حركت را از بين ببرند؛ .

 رژيم فاسد سرمايه‌دارى نه فقط به مردم كشورهاى افغانستان و عراق و بقيه‌ى جاها رحم نميكند، بلكه به مردمِ خودش هم رحم نميكند. مردم در اين اجتماعات و تظاهرات چندين هزار نفرى نيويورك يك تابلوئى بلند كردند كه رويش نوشته بود: «ما 99 درصديم». يعنى 99 درصد ملت آمريكا - اكثريت ملت آمريكا - محكومِ يك درصدند. جنگ عراق و افغانستان را آن يك درصد راه مى‌اندازد، اما كشته و غرامتش را آن 99 درصد ميدهد. اين آن چيزى است كه مردم را بيدار كرده، وادار به اعتراض كرده. البته شيوه‌هاى تبليغاتى و جنگ روانى مسئولان آمريكائى و سازمان سيا و ديگران، شيوه‌هاى بسيار قهار و جبارى است؛ ممكن است بر اينها فائق بيايند؛ اما بالاخره حقيقت قضيه روشن شد و بيشتر روشن خواهد شد. با اين همه ادعا، رژيم سرمايه‌دارى اين است؛ ليبرال دموكراسى غرب اين است.

*امروز نظام سرمايه‌دارى در يك بن‌بست كامل است. ممكن است نتائج اين بن‌بست سالها بعد به نتائج نهائى برسد، اما بحران غرب به طور كامل شروع شده.
 حمايت از اسرائيل را همين يك درصد ميكنند. مردم آمريكا انگيزه و علاقه‌اى به حمايت از اسرائيل ندارند، كه پول بدهند، ماليات بدهند، خرج كنند، براى اينكه بتوانند غده‌ى سرطانى اسرائيل، دولت جعلى اسرائيل را در يك منطقه‌اى سر پا نگه دارند. بعد هم نوع برخوردشان؛ آن از كتمان و مسكوت نگهداشتن، بعد هم شدت عمل؛ هم در آنجا، هم در بعضى كشورهاى اروپائى. در انگليس آنچنان شدت عملى به خرج دادند كه ده يكِ آن را انسان در كشورهاى عقب‌افتاده‌اى كه نظامهاى ديكتاتورى با مردم برخورد ميكنند، مشاهده نميكند. اينها آن وقت مدعى طرفدارى از حقوق بشر، مدعى آزادى بيان، مدعى آزادى اجتماعات، مدعى همه‌ى مردم دنيايند. آن كسانى كه توصيه ميكردند ما روشهاى نظام سرمايه دارى را دنبال كنيم، آنها را ياد بگيريم، آنها را عمل كنيم، به اين واقعيتها نگاه كنند، ببينند كه نظام سرمايه‌دارى چيست؛ بن‌بست كامل. امروز نظام سرمايه‌دارى در يك بن‌بست كامل است. ممكن است نتائج اين بن‌بست سالها بعد به نتائج نهائى برسد، اما بحران غرب به طور كامل شروع شده.

*دنيا در حال يك پيچ تاريخى است ،نظام جمهورى اسلامى ميتواند الگو بودن خودش را براى همه‌ى مردم دنيا اثبات كند.
 
 دنيا در حال يك پيچ تاريخى است. ملت عزيز ما، ملتهاى مسلمان، امت عظيم اسلامى، ميتوانند نقش ايفاء كنند. اينجاست كه اسلام، تعاليم اسلام، روش اسلام به كار نياز مردم دنيا مى‌آيد؛ و اينجاست كه نظام جمهورى اسلامى ميتواند الگو بودن خودش را براى همه‌ى مردم دنيا اثبات كند.

 پروردگارا! به محمد و آل محمد، توفيقات خودت را بر ملت ايران و بر مسئولان كشور نازل كن. پروردگارا! آنچنان كه به بندگان خالص خود وعده فرموده‌اى كه به آنها نصرت خواهى داد، به ملت ايران نصرت كامل عنايت كن. پروردگارا! رحمت خود، لطف خود، فضل خود را بر مردم اين شهر، بر مردم اين استان، بر اين دلهاى پاك و بافتوّت نازل بفرما. پروردگارا! جوانان ما را دستگيرى كن. پروردگارا! ما را جزو كسانى قرار بده كه در قرآن فرمودى: «يحبّهم و يحبّونه».(3) پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود بفرما.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري در ديدار دست‌اندركاران برگزارى كنگره‌ى بزرگداشت يكصدمين سالگرد رحل

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌


اين بياناتى كه آقاى نجفى(1) كردند - كه واقعاً بسيار پرنكته و درست بود - اگر همين مطالب در مجموعه‌ى كار بزرگداشت و آثارى كه به دنبال او پخش خواهد شد رعايت بشود، به نظر من ما كار بزرگى انجام داده‌ايم؛ به همين نكات بايد توجّه بشود.

*حضور عالم شيعي در حوادث بزرگ اجتماعي به آن مسايل اجتماعي معنا و مفهوم خاصي مي دهد

يك نكته‌ى اساسى اينجا وجود دارد كه به نظر من شايد مؤثّر است در همه‌ى اين نكاتى كه گفته شد، و آن حضور روحانيّت است. حضور روحانيّت - با خصوصيّاتى كه روحانيّت شيعه دارد، حالا آن كه ما در بين خودمان در تاريخ ديده‌ايم - در مسائل اجتماعى، به طور طبيعى معنا و هويّت خاصّى ميدهد به آن مسائل اجتماعى. وقتى كه عالم شيعى در حوادث بزرگ اجتماعى حضور دارد، اين طبعاً اسلاميّت درش هست، مقابله‌ى با هر دستگاه ظلم و استعمار و استكبار - اعمّ از استعمار خارجى يا استبداد داخلى - درش هست، مردمى بودن قهراً درش هست، امتداد داشتن در متن مردم و در خودِ روحانيّت درش هست. خب شما ملاحظه كنيد، همين كارى كه مرحوم آقاى آقانجفى اصفهانى و اخوى ايشان مرحوم حاج آقا نورالله انجام دادند، اين كار از قبل از مشروطه شروع شده - يعنى از زمان تحريم تنباكو - و تا زمان رضاخان ادامه پيدا كرده؛ در حالى كه در خلال اين مدّت چه حوادث تلخى براى اينها پيش آمده: هم براى خود مرحوم آقانجفى كه تبعيد شد، مورد تحقير قرار گرفت، به او اهانت شد، همين طور كه شما ميگوئيد مورد تهمت قرار گرفت و ابهاماتى در مورد ايشان به ذهنها القاء شد؛ مرحوم حاج آقا نورالله(2) هم كه معلوم است، بعد آمد و مسموم شد و به شهادت رسيد. بنابراين نفسِ حضور روحانى -  عالم برجسته‌ى دينى - خودش يك موضوعيّتى دارد.

*  يكى از نكاتى كه غالباً در علماى اصفهان و در محيط دينى و علمى اصفهان نظر من را جلب ميكند، اين است كه خانواده‌هاى پرعالم در اصفهان زياد است

 بخصوص حالا اين خانواده. يكى از نكاتى كه غالباً در علماى اصفهان و در محيط دينى و علمى اصفهان نظر من را جلب ميكند، اين است كه خانواده‌هاى پرعالم در اصفهان زياد است؛ ما كمتر جاهاى ديگر اين را ديده‌ايم. مثلاً خود همين خانواده: مرحوم حاج شيخ محمّدتقىِ صاحب‌حاشيه(3) - حاشيه‌ى «هداية المسترشدين»(4) كه كتاب اصولىِ عميقِ قوىِّ ماندگارى است و داراى حرفهاى نو - كه شخصيّت معروفى است در حوزه‌هاى علميّه؛ بعد فرزند ايشان مرحوم حاج شيخ محمّدباقر؛ بعد پسرهاى مرحوم حاج شيخ محمّدباقر كه همين چهار پنج تا برادرند كه ظاهراً از همه بزرگتر مرحوم آقاى آقانجفى بوده، حاج شيخ محمّدعلى، حاج شيخ محمّدحسين؛ بعد پسر حاج شيخ محمّدحسين كه مرحوم حاج شيخ محمّدرضاى اصفهانى است - معروف به آقا رضاى اصفهانى - كه امام و ديگران در قم توانستند يك مدّت كوتاهى از درس او استفاده كنند و همين براى اينها يك نكته‌اى است، امام در بحث مكاسب محرّمه مطلب مرحوم آقا رضاى اصفهانى را حدود دو سه صفحه تلخيص ميكنند و نقل ميكنند، ايشان‌ از لحاظ ادبى شخصيّت معروفى است، حالا ايشان در اصفهان خيلى مردمى و بين مردم نبوده بلكه‌ بيشتر نجف و در حوزه‌هاى نجف و بخصوص در بين ادبا و اينها معروف است؛ بعد مرحوم حاج آقا نورالله است؛ بعد مرحوم حاج آقا جمال(5) است - برادر ديگرشان - كه سالها در تهران بودند؛ يك خانواده‌ى علمى. بقيّه‌ى خانواده‌هاى اصفهان هم همين جورند: خانواده‌ى كلباسى‌ها - كه خب عدّه‌شان هم زياد بوده - خانواده‌ى شفتى‌ها، خانواده‌ى درچه‌اى‌ها - همين آقايان درچه‌اى، مرحوم آ سيّد محمّدباقر درچه‌اى، آ سيّد مهدى درچه‌اى و بعضى از اولاد اينها - خانواده‌ى چهارسوقى‌ها -  كه اصلاً خوانسارى هستند و بعد آمدند اصفهان و چقدر عالم در بين اينها از علماى بزرگ و برجسته هست - هم‌ اين خصوصيّت علمى را دارند. حضور اينها خيلى مؤثّر بوده.

به هر حال كار بسيار خوبى است اين بزرگداشت صد سالگى رحلت ايشان. و ان‌شاءالله كه بتوانيد از آن استفاده كنيد در همين جهاتى كه ذكر كرديد؛ حرفهاى شما كامل و خيلى خوب بود. ان‌شاءالله موفّق باشيد.

1) گزارش دكتر موسی نجفی در ابتدای دیدار
2) برادر مرحوم آقانجفى‌
3) محمّدتقى رازى صاحب هدايةالمسترشدين‌
4) اين كتاب حاشيه‌اى بر معالم الاصول است.
5) جمال‌الدّين، برادر مرحوم آقانجفى‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com

 

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري در ديدار جمعى از نخبگان و برگزيدگان علمى(13/7/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 
*ديگر بيش از اين، يك ملت براى پيشرفت چه ميخواهد؟

 حقيقتاً از ته دل خدا را شاكرم و با همه‌ى وجود از خداى متعال سپاسگزارى ميكنم، به خاطر شما جوانهاى عزيز. به نظر من هر دلسوزى براى كشور، هر علاقه‌مندى به سرنوشت كشور، بايد از اين كه خدا امثال شماها را به كشور و به ما داده، از خداى متعال تشكر كند. من خيلى سپاسگزار اين نعمت بزرگ هستم. الحمدللَّه ما جوانهاى خوب، مؤمن، بااستعداد، آماده‌ى به كار، زنده و پرطراوت داريم؛ ديگر بيش از اين، يك ملت براى پيشرفت چه ميخواهد؟

*ملت ما امروز دارد يك ديكته‌ى سنگينى را مينويسد

 مطالبى كه دوستان اينجا گفتند، بسيار خوب بود؛ حقيقتاً فكر شده بود، كار شده بود. البته من اين را عرض بكنم، هر حركتى آسيبهائى دارد؛ به تعبير معروف، هر ديكته‌اى بالاخره غلطهائى دارد. راه غلط نكردن، ديكته ننوشتن است. ملت ما امروز دارد يك ديكته‌ى سنگينى را مينويسد؛ مسئولين، دولت، ملت، راه دشوارى را دارند طى ميكنند. يك جاهائى سكندرى خوردن، لغزش پيدا كردن، زمين خوردن، طبيعى است. يك جا يك قدرى خسته شدن، عقب ماندن، هيچ نبايستى ما را متوحش كند كه چرا اينجورى شد. نه اينكه من از ذكر اشكالات و ايرادها ناراحت بشوم؛ اصلاً، اين را مطمئن باشيد. يكى از دوستان به عنوان اعتذار ميگفتند نميخواهم انتقاد كنم؛ ميخواهم درددل كنم. انتقاد هم بكنيد، اشكال ندارد. ما كه از انتقاد و بيان عيوب و اشكالات هيچ ابائى نداريم. خود ما هم ميگوئيم، خوب هم حاضريم بشنويم؛ يعنى هيچ اشكالى ندارد. نبادا تصور شود كه گفتن ايرادها ايراد دارد؛ ليكن آنچه كه مهم است، اين است كه وجود ايرادها ما را در صحت راه مردد نكند؛ در درستى كار، ما را متزلزل نكند. بمجردى كه يكى از همراهان فرضاً خسته شد، يا نشست، يا خواست ذره‌اى آب بخورد، يا برايش اشكالى پيش آمد، فراموش نكنيم كه كجا داريم ميرويم. هميشه قله را در مقابل چشم داشته باشيم. حرف من اين است. مطالبى كه دوستان گفتند، بعضى از اينها البته مربوط به مسائل نخبگان است - كه به بنياد نخبگان مربوط ميشود - بعضى فراتر از مسئله‌ى نخبگان است، كه من اسمها را يادداشت كردم و ان‌شاءاللَّه گفته‌هاى برادران و خواهران هم در مجموعه‌ى دفتر مورد توجه قرار خواهد گرفت و به مسئولين منتقل هم ميشود. خب، بعضى از حضرات مسئولين هم اينجا حضور دارند، كه اين مطالب مورد توجه آنها قرار خواهد گرفت. بنابراين بعضى از اينها فراتر از مسئله‌ى نخبگان است؛ مربوط به مسئله‌ى علم است، مربوط به پيشرفت علم است. در اين زمينه‌ها نكاتى گفته شد كه به نظر من اينها بسيار درست بود. يك چيزهائى هم جنبه‌هاى اجرائى دارد، كه اين باز مربوط ميشود به خانم سلطانخواه، به حيث معاونت علمى رئيس جمهور. البته ايشان درست ميگويند؛ اين كار شبيه رشته‌هاى بين‌رشته‌اى دانشگاه است؛ يك كارِ بين‌رشته‌اى است و به نحوى به همه ارتباط پيدا ميكند. بايد دستگاه‌هاى مختلف هم به ايشان كمك كنند. من شنيده‌ام - نه از گزارشهاى رسمى؛ از گزارشهاى غير رسمى اطلاع دارم و شنيده‌ام - كه كارهاى خيلى خوبى انجام گرفته يا ان‌شاءاللَّه در شرف انجام است، كه اميدواريم خروجى آنها را مشاهده كنيم.


*اول شناسائى استعداد برتر ، بعد مسير اين صاحب استعداد برتر به سمت نخبه شدن، بعد رسيدن به نقطه‌ى ثمردهى - كه در واقع همان نقطه‌ى نخبه شدن است.

  همين جا من عرض بكنم؛ اين سندى كه ايشان ذكر كردند، كار بسيار مهمى است. اين كه گفتند سند ملى نخبگان تدوين شده يا دارد تدوين ميشود يا در مراحل تصويب است، براى من خبر خوشى بود. همه‌ى اين مشكلاتى كه گفته شد، ناشى از فقدان چنين سندى است. ما مسئله‌ى شناسائى نخبه را داريم. پيش از شناسائى نخبه، شناسائى استعداد برتر را داريم كه در طول زمان تبديل به نخبه خواهد شد؛ چون هر صاحب استعداد برتر كه نخبه نيست؛ بتدريج به نخبه تبديل ميشود. پس اول شناسائى استعداد برتر است، بعد مسير اين صاحب استعداد برتر به سمت نخبه شدن، بعد رسيدن به نقطه‌ى ثمردهى - كه در واقع همان نقطه‌ى نخبه شدن است، كه معمولاً در مقطع تحصيلات تكميلىِ كارشناسى ارشد و دكترى يك چنين چيزى پيش مى‌آيد و اين جوان به نخبه تبديل ميشود - بعد از آن، ادامه‌ى كار نخبه.

 * خطاست اگر خيال كنيم كه حالا كسى نخبه شد، پس خيالش راحت، نه، وقتى كه نخبه شديم، اين اول راه است

 همه توجه داشته باشند - شايد هم همه‌تان توجه داريد - وقتى كسى حائز عنوان «نخبه» ميشود، تازه كار او شروع ميشود. خطاست اگر خيال كنيم كه حالا كسى نخبه شد، پس خيالش راحت، يك امتيازاتى هم دارد، يك نامى هم دارد؛ نه، وقتى كه نخبه شديم، اين اول راه است. خب، اگر بخواهيم همه‌ى اين مراحل را ببينيم و درست دنبال كنيم و تدوين كنيم، احتياج است به همين سندى كه ايشان اشاره كردند. بنابراين، اين سند مهم است. من تأكيد ميكنم؛ حالا كه تدوين شده، ان‌شاءاللَّه زودتر تكميل بشود يا اصلاح بشود يا تصويب بشود - هر كارى كه بناست بشود - و به مرحله‌ى اجرا دربيايد و عملياتى شود.

*اشاره به برخي مطالب نخبگان:

  *مسئله‌ى اَشرافيت فرهنگى و آقازاده‌هاى فرهنگى ، من در اين زمينه واقعاً چيزى نشنيده‌ام .اگر چنين پديده‌اى وجود داشته باشد، بايد جلويش را گرفت

 به چند مطلبى كه دوستان بيان كردند، اشاره ميكنم. راجع به آن مسئله‌ى اَشرافيت فرهنگى و آقازاده‌هاى فرهنگى كه آن دختر عزيزمان گفتند، من در اين زمينه واقعاً چيزى نشنيده‌ام. با اينكه تصور خودم اين است كه در مسائل گوناگون گزارشهاى متنوعى را ميشنوم، اما اين براى من خيلى حرف تازه‌اى بود. ايشان گفتند مصاديقى هم در اختيار دارند. حتماً به من منعكس بشود، يعنى گزارش بنويسيد. واقعاً اگر چنين چيزى هست، خيلى بد است. من چيز قابل توجهى در اين زمينه نشنيده‌ام. البته ممكن است پسر يا دخترِ فلان مسئول توى دبيرستان يا توى دانشگاه پُز بدهد كه من مثلاً پسر فلانى‌ام، اما اين به صورت يك فرآيند تربيتى دربيايد، تأثيراتى بگذارد بر روى گزينش، بر روى سوادِ بيشتر پيدا كردن و چه و چه، خيلى چيز بدى است. اگر چنين پديده‌اى وجود داشته باشد، بايد جلويش را گرفت. من از خانمى كه اين مطلب را بيان كردند، ميخواهم كه اين موارد را بنويسند و براى من ذكر كنند.

*اينجور نيست كه در همه‌ى بخشهاى گوناگون، حضور جوان مثبت باشد.

  نكته‌ى ديگر اين است كه يكى از دوستان گفتند جوانها كارهاى خوبى دارند ميكنند، در مسائل گوناگون فكر ميكنند، منتها براى اينها مجالى به منظور مطرح شدن و منشأ اثر قرار گرفتن وجود ندارد. فرض بفرمائيد در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، يا در همان نشستهاى راهبردى كه اشاره كردند - كه ان‌شاءاللَّه ادامه پيدا ميكند - جوانها هم حضور پيدا كنند. البته اين حرفِ منطقى است، اين حرف درستى است؛ حتماً حضور جوانها در بعضى از بخشها تأثير ميگذارد. اين را من بگويم؛ ببينيد شماها همه‌تان جوانيد و من در حضور شما جوانهاى عزيز - كه خب، همه‌تان بچه‌هاى من هستيد، فرزندان من هستيد - دوستانه و پدرانه به شما عرض ميكنم؛ اينجور نيست كه در همه‌ى بخشهاى گوناگون، حضور جوان مثبت باشد. يكى از خانمها در مورد قضا انتقاد كردند و گفتند وارد كردن قاضى‌هاى جوان، به ناكارآمدى دستگاه قضا منتهى ميشود؛ قاضى‌ها بايست پخته باشند. خيلى خوب، اين خيلى حرف جالبى بود؛ من اين حرف را يادداشت كردم. يك جاهائى همين جور است. البته در يك بخشهائى - كه بخشهاى محدودى هم نيست - حضور جوان تأثيرات بسيار مثبت و سازنده و پيشبرنده‌اى دارد؛ اصلاً فضاى جديد و افق جديدى را در مقابل چشم همه باز ميكند؛ اما همه جا اينجور نيست.

 *يكى از مهمترين تأثيرات همين فكر كردنها اين است كه شما فضاسازى ميكنيد، گفتمان‌سازى ميكنيد.

 به هر حال حتماً بايستى از جوانها استفاده بشود، منتها من اين نكته را بگويم؛ ببينيد عزيزان! فكر شما و كارى كه كرديد و راه نوئى كه پيدا كرديد، پيشنهادى كه به نظرتان رسيده، تأثيرگذارى‌اش فقط اين نيست كه اين فوراً به دستگاه اجرائى منتقل بشود و فوراً يك ترجمه‌ى عملياتى بشود و اجرائى و عملياتى شود؛ نه، اين تنها تأثير نيست. يكى از مهمترين تأثيرات همين فكر كردنها اين است كه شما فضاسازى ميكنيد، گفتمان‌سازى ميكنيد. در نتيجه، در يك فضاى معتقد به يك مبناى فكرى يا عملى، رئيس جمهور هم همان جور فكر ميكند، وزير هم همان جور فكر ميكند، مديركل هم همان جور فكر ميكند، كاركنان هم همه همان جور فكر ميكنند؛ اين خوب است. و شما اين كار را انجام ميدهيد. فكر كنيد، بگوئيد، بنويسيد، در مجامعِ خودتان منعكس كنيد؛ آن كرسى‌هاى آزادانديشى را كه من صد بار - با كم و زيادش - تأكيد كردم، راه بيندازيد و اينها را هى آنجا بگوئيد؛ اين ميشود يك فضا. وقتى يك فضاى گفتمانى به وجود آمد، همه در آن فضا فكر ميكنند، همه در آن فضا جهتگيرى پيدا ميكنند، همه در آن فضا كار ميكنند؛ اين همان چيزى است كه شما ميخواهيد. بنابراين اگر چنانچه اين كارى كه شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعه‌ى دانشجوئى‌تان كرديد، فكرى كه كرديد، ترجمه‌ى عملياتى نشد، به صورت يك قانون يا به صورت يك دستورالعمل اجرائى درنيامد، شما مأيوس نشويد؛ نگوئيد پس كار ما بى‌فايده بود؛ نخير. و من به شما عرض بكنم؛ در اين پانزده شانزده سال اخير، همين حركت علمى‌اى كه آغاز شده، همين جور آغاز شده؛ همين جور امروز علم شده يك ارزش؛ چند سال قبل اينجورى نبوده. ما همين طور روزبه‌روز هى پيش رفتيم.
 يك روزى يك چيزهائى گفته ميشد كه به گوشها سنگين مى‌آمد. من يك روزى مسئله‌ى «توليد علم» را مطرح كردم، بعد ديدم بعضى جاها نشسته‌اند روى كلمه‌ى «توليد علم» دارند خدشه ميكنند - حالا يك مناقشه‌ى لفظى - كه علم قابل توليد نيست! امروز اين به صورت يك گفتمان قطعى در آمده؛ شماها گله‌منديد از اين كه اين كار در مقطع خاص خودش پيش نميرود. اين خيلى پيشرفت است. بنابراين بايستى كار كرد. و كار كنيد، فكر كنيد؛ حتماً تأثير دارد.

 *علوم پايه در مقايسه‌ى با علوم كاربردى‌اى ، مثل يك ذخيره‌ى بانكى است

 از من سؤال شد نظرم در مورد علوم پايه چيست؟ همين طور كه اشاره كردند، من چندين بار راجع به علوم پايه بحث كرده‌ام. من علوم پايه را خيلى مهم ميدانم. من يك وقتى گفتم علوم پايه در مقايسه‌ى با علوم كاربردى‌اى كه ما داريم، مثل يك ذخيره‌ى بانكى است در مقابل پولى كه شما توى جيبتان ميگذاريد. شما براى خودتان يك مقدار ذخائر بانكى داريد كه پشتوانه‌ى كار شما، مايه‌ى اميد شما، منشأ درآمدهاى شما آن است. البته يك مقدار هم پول توى جيبتان ميگذاريد و خرج ميكنيد. نميخواهيم جسارت كنيم؛ واقع قضيه اين است. اين علوم كاربردى‌اى كه امروز وجود دارد، اينها همه‌اش همين پولهائى است كه ما داريم خرج ميكنيم. يك ملت مجبور است مهندسى داشته باشد، شهرسازى داشته باشد، صنايع داشته باشد، پزشكى داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ اينها پولهائى است كه روزانه داريم خرج ميكنيم؛ اما مايه و ريشه‌ى اصلى اين علوم، علوم پايه است.

 *علوم انسانى روح دانش است.

 من امسال ماه رمضان هم راجع به علوم انسانى يك صحبتى با همين دانشجوها و جوانها كردم، قبلاً هم يك صحبتهائى داشتم، ان‌شاءاللَّه بعداً هم ما يك جلسه‌اى مخصوص علوم انسانى با همين اصحاب فكر و فرهنگ و امثال شما جوانهاى خوب خواهيم داشت. علوم انسانى روح دانش است. حقيقتاً همه‌ى دانشها، همه‌ى تحركات برتر در يك جامعه، مثل يك كالبد است كه روح آن، علوم انسانى است. علوم انسانى جهت ميدهد، مشخص ميكند كه ما كدام طرف داريم ميرويم، دانش ما دنبال چيست. وقتى علوم انسانى منحرف شد و بر پايه‌هاى غلط و جهان‌بينى‌هاى غلط استوار شد، نتيجه اين ميشود كه همه‌ى تحركات جامعه به سمت يك گرايش انحرافى پيش ميرود. امروز دانشى كه غرب دارد، شوخى نيست؛ چيز كوچكى نيست. دانش غرب يك پديده‌ى بى‌نظير تاريخى است؛ اما اين دانش در طول سالهاى متمادى در راه استعمار به كار رفته، در راه برده‌دارى و برده‌گيرى به كار رفته، در راه ظلم به كار رفته، در راه بالاكشيدن ثروت ملتها به كار رفته؛ امروز هم كه مى‌بينيد چه كار دارند ميكنند. اين بر اثر همان فكر غلط، نگاه غلط، بينش غلط و جهتگيرى غلط است كه اين علم با اين عظمت - كه خود علم يك چيز شريفى است، يك پديده‌ى عزيز و كريمى است - در اين جهتها به كار مى‌افتد. البته در مورد علوم انسانى نكات خوبى را يكى از دوستان اينجا بيان كردند.

 *كشور نياز دارد به دانشمندانى كه عاشق كشور و عاشق مردم و عاشق هويت خود و سرنوشت ملت خودشان باشند

 من چند تا نكته را اينجا يادداشت كرده‌ام كه به شما عرض بكنم. يك مسئله اين است كه كشور نياز دارد به دانشمندانى كه عاشق كشور و عاشق مردم و عاشق هويت خود و سرنوشت ملت خودشان باشند. بدون اين احساس دلبستگى، كار پيش نميرود. آن دانشمندى كه دانش برايش ابزارى است براى پول درآوردن و اينها، او نميتواند خيلى به سرنوشت كشورش كمك كند. من به شما عرض بكنم؛ در طول زمان - البته هميشه همين جور بوده، اما امروز بيشتر است - دنيا يك مصاف بوده است، محل درگيرى بوده است، يك عرصه‌ى معارضه و مبارزه‌ى انسانها بوده است به خاطر طبيعت انسانها؛ هر كسى كه احساس قوّت كرد، پنجه مى‌اندازد در آن فرد ضعيف؛ ترحمى وجود ندارد. مگر اينكه مهار و زمام دين و اعتقاد دينى وجود داشته باشد. سرداران صدر اسلام وارد كشورها كه ميشدند، هرچند آن ملتهاى مغلوب نهايت سختگيرى را با آنها كرده بودند، اما وقتى وارد ميشدند، با اخلاق وارد ميشدند و رفتار دينمدارانه ميكردند. حتّى تا زمان جنگهاى صليبى - چند قرن بعد از آغاز اسلام - همين معنا وجود داشته. وقتى مسيحى‌ها كه از اروپا آمده بودند، وارد بيت‌المقدس ميشدند، مسلمانها را قتل‌عام ميكردند - ميدانيد جنگهاى صليبى نزديك دويست سال طول كشيده، هى رفت و برگشت داشته - وقتى مسلمانها غالب ميشدند، بعكس؛ نسبت به آنها محبت ميكردند. در صدر اسلام، در همين منطقه‌ى شامات كه متعلق به امپراتورى روم شرقى بود، يك اقليت يهودى وجود داشتند؛ وقتى مسلمانها آمدند، اينها قسم ميخوردند - عين عبارت آنها در تاريخ ثبت شده - ميگفتند به تورات قسم، شماها بهترين مردمانى هستيد كه تا حالا اينجا بر ما حكومت كرده‌ايد. واقع قضيه هم همين بود. اين به خاطر مهار دين است. دين كه نبود، يك ملت غالب، ملت مغلوب را ميفشرد؛ دينش را، فرهنگش را، اخلاقش را، حيثيتش را، غرورش را نابود ميكند، افتخاراتش را محو ميكند. من نميخواهم از بعضى از دولتهاى غالب اسم بياورم. البته آمريكا و غرب و اينها ظلم و جنايت ميكنند، اما مخصوص آنها نيست؛ بعضى از كشورهاى ديگر هم اينطور هستند؛ يك جاهائى غلبه پيدا كردند، آنقدر وحشيگرى كردند كه بعد از گذشت سالهاى متمادى، از خواندن آن وقايع و از شدت قساوتى كه اينها به خرج دادند، مو بر تن انسان راست مى‌ايستد.

 *بدون دلبستگى‌هاى معنوى، يك مجموعه‌ى نخبه، نميتوانند كشورشان را حفظ كنند؛ نميتوانند به او قدرت بدهند.

خب، يك ملت حالا ميخواهد قدرت خودش را حفظ كند؛ مانع بشود از اين كه به او هجوم بياورند؛ چه هجوم ظاهرى و مادى و نظامى و امنيتى، چه هجوم نرم‌افزارى، هجوم اخلاقى، هجوم فرهنگى، تحقير فرهنگى - كه در دهه‌هاى اخير در دنيا باب شده - بايد چه كار كند؟ بايد هم سياستمدارش، هم دانشمندش از خود فداكارى نشان بدهند. مقصودم اين نيست كه حالا شما كه نخبه هستيد، جوانيد، برويد خودتان را فدا كنيد، هيچ چشمداشت مادى نداشته باشيد؛ نه، ما اين پرتوقعى‌ها را هم نداريم. اما بدون دلبستگى‌هاى معنوى، يك مجموعه‌ى نخبه - چه نخبه‌ى سياسى، چه نخبه‌ى علمى - نميتوانند كشورشان را حفظ كنند؛ نميتوانند به او قدرت بدهند.

 *اگر سياستمدار به فكر خودش بود، به فكر راحتى خودش بود، اين كشور شكست خواهد خورد

 در بين سياستمدارها هم همين جور است. اگر سياستمدار به فكر خودش بود، به فكر راحتى خودش بود، به فكر جيب خودش بود، به فكر شهوترانى خودش بود، نخواست بپردازد به آن همّ و غم اساسى و اصلى كه به طور طبيعى آسايش خودش را تحت تأثير قرار ميدهد، اين كشور شكست خواهد خورد؛ نشانه‌اش شكست سلسله‌هاى پادشاهىِ متمادىِ پشت سر هم است. صفويه يك دولت مقتدر بود؛ با اقتدار سر كار آمد، با ايمان سر كار آمد؛ بعد به خاطر همين ضعفها، به خاطر غلبه‌ى همين خصوصيات، كارش به آنجا رسيد كه ميدانيد. قاجاريه بدتر از آنها، پهلوى از همه‌شان بدتر.

*اگر اين ايمان بود، كشور پيشرفت ميكند

  در زمينه‌ى علم هم همين جور است. اگر دانشمندِ علاقه‌مند به سرنوشت كشور، آماده‌ى فداكارى در اين راه - فداكارى به حسب خودش - در يك كشورى وجود داشت، آن كشور رشد ميكند. چيزى كه ميتواند اين نيرو را به وجود بياورد، اين پيشرفت را به وجود بياورد، بهتر از همه چيز، ايمان است. اگر اين ايمان بود، كشور پيشرفت ميكند. پيشرفتهاى علمى‌اى كه امروز در كشورمان وجود دارد - كه البته حتماً به آنها قانع نيستيم - ارزش و قيمت ذاتى‌اش از پيشرفتهاى متعارف علمى در دنيا بمراتب بيشتر است. چرا؟ چون ما از تبادل علمى، از استفاده‌ى علمى، از كمك علمى ديگران محروم بوديم. ما زير فشار بوديم، درها به روى ما بسته بود؛ در عين حال شخصيتهاى برجسته‌اى پيدا شدند، «شهيد شهريارى»اى پيدا شد - كه البته ده‌ها نفر مثل او در بين ما بودند و الحمدللَّه هستند - ده‌ها و صدها نفر در رشته‌هاى مختلف پيدا شدند كه اينها كارهاى برجسته‌اى كردند؛ هيچ استفاده‌اى هم از دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌هاى غرب و از اساتيد غربى نكردند. البته از دستاوردهاى غرب حتماً استفاده كردند؛ بايد هم بكنيم.

*بيگانه‌ستيزى يا بيگانه‌گريزى، معنايش اين نيست كه ما از دانش و دستاورد او خودمان را محروم كنيم .منتها هميشه نبايد شاگرد بمانيم

  يكى از دوستان حرف درستى زدند؛ گفتند بيگانه‌گريزى و بيگانه‌ستيزى، ما را به جائى نميرساند. بله، همين جور است؛ منتها توجه داشته باشيم؛ اين كه ما گاهى ميگوئيم بيگانه‌ستيزى يا بيگانه‌گريزى، معنايش اين نيست كه ما از دانش و دستاورد او خودمان را محروم كنيم؛ ابداً. من بارها گفته‌ام: ما كاملاً حاضريم شاگردى كنيم، براى اينكه ياد بگيريم؛ منتها هميشه نبايد شاگرد بمانيم؛ نكته اين است. ملت ما ميتواند به جائى برسد كه ديگران بيايند شاگردى او را بكنند. من آن قله را در نظر دارم؛ بايد به آن سمت پيش برويم. بنابراين براى مجموعه‌ى علمى تلاش و همت مخلصانه و خالصانه لازم است تا بتوانند كار كنند. الحمدللَّه شماها اين ظرفيت را داريد، اين استعداد را داريد؛ خدا را شكر. شماها ميتوانيد عزت اين ملت را برگردانيد.

 *از ده‌ها سال، عزت ملت ما، غرور ملت ما، افتخار ملت ما پامال شد. انقلاب، ما را به خود آورد و متوجه به خودمان كرد

 عزيزان من! بيش از ده‌ها سال، عزت ملت ما، غرور ملت ما، افتخار ملت ما پامال شد. انقلاب، ما را به خود آورد و متوجه به خودمان كرد. كشور ما با اين سابقه‌ى تاريخى، با اين سابقه‌ى علمى، با اين ذخائر عظيم علمى و فكرى كه ما داشتيم، با آن بزرگان علمى‌اى كه كشور ما در دوران جهالت و غفلت دنيا اينها را تربيت كرده - «ابن‌سينا»ها، «محمدبن‌زكريا»ها، «فارابى»ها، «خواجه نصير»ها و چه و چه، اينها مال دوران جهالت بشريت است؛ مال قرون وسطى است كه هيچ خبرى از دانش، هيچ فروغى از دانش در دنيا نبود - اين كشورى كه يك چنين ظرفيتى و يك چنين استعدادى دارد، كارش به جائى برسد كه براى اوّليات زندگى خودمان هم بايد چشم به دست ديگران داشته باشيم. سياستمداران ما - بى‌عرضه‌هاى عقب‌افتاده - ميگفتند ايرانى يك لولهنگ هم نميتواند بسازد! لولهنگ اين آفتابه‌هاى گِلى بود. خاك بر سر آن سياستمدارى كه از ملتش اينجورى حرف بزند. يا آن يكى ميگفت كه ما از فرق سر تا نوك پا بايستى فرنگى بشويم تا بتوانيم پيش برويم! خب، اينها بى‌عرضگى است؛ اينها عقب‌افتادگى است كه يك عده‌اى به خاطر ضعفهاى خودشان، اين ضعفها را بر ملت تحميل ميكنند؛ ملت تحقير ميشود. انقلاب اينها را از بين برد؛ ما به خود آمديم. خوشبختانه كارهاى خوبى انجام گرفته، ظرفيتهاى خوبى آشكار شده؛ ما پيشرفت كرديم و ان‌شاءاللَّه پيشرفت خواهيم كرد.

 *سرمايه‌گذارى براى توليد علم و براى نوآورى‌هاى علمى و براى پيشرفت علمى بايستى روزبه‌روز بيشتر شود

 من ميخواهم اين را به مسئولين دولتى بگويم كه سرمايه‌گذارى در توليد علم و نوآورى علمى، براى كشور ما و ملت ما سود مضاعف داشته؛ اين راه را رها نكنيد. سرمايه‌گذارى براى توليد علم و براى نوآورى‌هاى علمى و براى پيشرفت علمى بايستى روزبه‌روز بيشتر شود؛ نبايد كم شود. البته امروز حتّى به اندازه‌اى كه مثلاً كشور انگليس يا ايتاليا يا فرانسه در آن اوائل ورودشان در عالم صنعت و علم، سرمايه‌گذارى ميكردند، ما آنقدر سرمايه‌گذارى نميكنيم؛ سرمايه‌گذارى‌مان كمتر است. هرچه ممكن است، بايستى سرمايه‌گذارى علمى بيشتر شود.

*سرمايه‌گذارى‌ها بايد با ارتقاء مديريت هم همراه باشد

 البته اين سرمايه‌گذارى‌ها بايد با ارتقاء مديريت هم همراه باشد؛ من اين را بخصوص به مسئولين محترم دولتى تأكيد ميكنم. اگر ما منابع مالى را افزايش هم بدهيم، توزيع هم بكنيم، سرريز هم بكنيم، پخش هم بكنيم، اما ارتقاء مديريت در اين بخش وجود نداشته باشد، منابع مالى هدر خواهد رفت. در دانشگاه‌ها، در مجموعه‌ى علمى كشور، در همين بخش معاونت علمى رئيس جمهور، ارتقاء مديريت لازم است. اين مراكز دولتى‌اى كه با مسئله‌ى علم و دانشگاه ارتباط پيدا ميكند، حتماً بايد ارتقاء مديريتى پيدا كند و البته سرمايه‌گذارى هم بكند.

 *صنايع ما اگر بخواهند از رقابتهاى بازار عقب نمانند، به پيشرفت علمى و نوآورى احتياج دارند

 يك نكته‌ى ديگر، مسئله‌ى ارتباط صنعت و دانشگاه است، كه يك مسئله‌ى قديمى است. البته پانزده شانزده سال پيش - حالا خوب است تاريخچه‌اش را نگويم - اين مسئله مطرح و دنبال شد و بالاخره به صورت يك فكر رائج درآمده كه همه مايلند. خب، ما اين كار را چگونه تحقق ببخشيم؟ صنايع ما اگر بخواهند از رقابتهاى بازار عقب نمانند، به پيشرفت علمى و نوآورى احتياج دارند. اين نوآورى، زمينه‌اش در دانشگاه‌هاى ما، پژوهشكده‌هاى ما، پژوهشگاه‌هاى ما كاملاً فراهم است. اين پژوهشگاه‌هائى كه چند بار توصيه شد كه در كنار دانشگاه‌ها و وابسته‌ى به دانشگاه‌ها به وجود بيايد، ميتواند يك بخشى را در اختيار صنايع بگذارد كه آنها در اين پژوهشگاه‌ها شركت كنند و از ناحيه‌ى آنها نيازهاى خودشان را برطرف كنند. اين كارى است كه هماهنگى‌اش در همين بخش دولتى ميسر است. بايد بنشينند براى اين كار برنامه‌ريزى كنند؛ هم براى صنعت خوب است، هم براى دانشگاه خوب است. دانشگاه وقتى ناظر به نياز جامعه و نياز بازار و بازار كار بود، طبعاً جهت خودش را پيدا ميكند؛ شور و نشاط بيشترى هم پيدا ميكند؛ البته براى دانشگاه‌ها درآمدزا هم هست. صنعت هم وقتى متكى بود به نگاه نو و فكر نو و توليد علم و فناورى - كه اين در دانشگاه‌ها تحقق پيدا ميكند - طبعاً پيشرفت پيدا ميكند. ما به اين نيازمنديم؛ اين هم بايستى حتماً انجام بگيرد.

*دستگاههاي دولتي در محصولاتي كه مشابه داخلي دارند،از خارج چيزي وارد نكنند، آقاى رئيس جمهور به دستگاه‌هاى دولتى دستور بدهد.

  همين جا من راجع به محصولات توليدى كشور - كه يكى از دوستان اينجا اشاره كردند، من هم يادداشت كرده بودم كه بگويم - نكته‌اى را عرض كنم. خوشبختانه ما در كشور و در بخشهاى مختلف، محصولات كيفى داريم. قسمت عمده‌اى از توليدات كشور، مصرف كننده‌اش دستگاه‌هاى دولتى ما هستند. دستگاه‌هاى دولتى بايستى جزم و عزم داشته باشند بر اين كه جز توليدات داخلى - در آن مواردى كه توليد داخلى وجود دارد - هيچ چيز ديگر مصرف نكنند. يعنى واقعاً در محصولاتى كه مشابه داخلى دارد، مطلقاً ممنوع بشوند كه از خارج چيزى وارد نكنند. اين را بخواهيد، در دولت مطرح كنيد، آقاى رئيس جمهور به دستگاه‌هاى دولتى دستور بدهد؛ و اين ممكن است. ما اين را تجربه كرده‌ايم. در مواردى به صورت قاطع به يك دستگاهى گفته شد كه اين كارى كه دارد انجام ميگيرد، بايد هيچ محصول غير ايرانى در آن به كار نرود؛ و شد، و به بهترين وجهى هم انجام شد. اگر مديران ما عزم را جزم كنند براى اينكه محصول ايرانى را، توليد ايرانى را به كار بگيرند، هم توليداتِ باكيفيت هست، هم خود اين كار موجب ميشود كه در توليدات داخلى كيفيت بالا برود. اين كار را حتماً بايستى انجام بدهند.

 *لزوم مقابله جدي دولت باعدم حمايت دستگاهها و بانكها از توليدات داخلي

 البته من شنيدم كه دستگاه‌ها و بانكها و اينها حمايتشان از توليدات داخلى هم ضعيف است؛ يك جاهائى آن توليدكننده‌ها به خاطر عدم حمايت، به ورشكستگى كشيده ميشوند. با اين مسئله هم بايستى حتماً در خود دولت مقابله بشود؛ يعنى دستور داده بشود.

*لزوم مقابله با بد حسابي دستگاه دولتي با توليد كننده داخلي

 بله، يك نكته‌اى هم گفته شد، كه اتفاقاً من هم همين را اينجا يادداشت كردم؛ كه گاهى اوقات در معاملاتى كه دستگاه دولتى با توليدكننده‌ى داخلى ميكنند، بدحسابى هست؛ در حالى كه وقتى اين معامله را با يك صنعتگر خارجى ميكنند، پول را نقد ميدهند؛ اما اين را همين طور كش ميدهند - يك سال، دو سال - طلب او را هم نميپردازند. بايد جلوى اينها گرفته شود.

* توليد مقاله هدف نيست،كيفيت و جهت مقاله و اينكه مقاله بر طبق نياز كشور باشد،مهم است

 يك مسئله هم مسئله‌ى مقالات علمى است. خوشبختانه مقالات از لحاظ كمّى، و در مواردى از لحاظ كيفى، پيشرفت خيلى خوبى داشته؛ منتها يك نكته‌ى مهمى وجود دارد كه من چند بار تا حالا مطرح كردم و خوشبختانه ديدم امروز هم در حرفهاى بعضى از دوستان همين نكته تكرار ميشود، و آن اين است كه توليد مقاله هدف نيست. اولاً كيفيت مقاله مهم است. از اين مهمتر، جهت مقاله است؛ اين مقاله را براى چه مينويسيم؟ اين افزايش تعداد مقالات بايد خودش را در بازار كار ما و توليد ما و زندگى واقعى ما نشان بدهد. مقاله بايد بر طبق نياز كشور نوشته بشود؛ اين خيلى مهم است. بنابراين هم مسئله‌ى كيفيت مقاله‌هاست كه مهم است، هم اينكه مقاله بايد براى رفع يك نيازى در كشور تهيه بشود. اگر اين شد، حالا گيرم يكى هم يك مقاله‌اى نوشت و به ديگرى فروخت. گفت: «تو بدم؛ هر جور ميخواهى، بدم». حالا ما آنجورى نگوئيم. مقاله اگر به نفع كشور است، به نفع يك جهتى است، به هر شكلى باشد، خوب است؛ اما صرف اينكه يك مقاله‌اى نوشته بشود، اين هدف نيست. رشد ميزان مقاله، هدف نيست؛ در صنايع و در بازار بايد خودش را نشان بدهد.

 *اهميت بخش كشاورزي

 مسئله‌ى كشاورزى هم كه مطرح كردند، مسئله‌ى بسيار مهمى است و راست است؛ كشاورزى از بخشهائى است كه در همه‌ى دنيا مورد حمايت ويژه‌ى دولتى قرار ميگيرد. اين بخش بايد حتماً مورد توجه باشد.

 به هر حال جلسه‌ى امروز جلسه‌ى خيلى خوبى بود. من ان‌شاءاللَّه اين نوشته‌ها را از دوستان ميگيرم و مطالعه و پيگيرى ميكنم. اميدواريم خداوند متعال به شماها توفيق بدهد و كمك كند و فرداى كشور با دست شما جوانان عزيز ان‌شاءاللَّه به آنچه كه هدفهاى متعالى اين انقلاب است، هرچه نزديكتر باشد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در كنفرانس حمايت از مردم فلسطين

بسم الله الرحمن‌ الرحیم

السلام علیكم و رحمة‌ الله
الحمدلله رب‌ العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین و علی من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدین.
قال الله الحكیم: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿٣٩﴾  الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللهِ كَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿٤٠﴾

* فلسطین مسأله‌ی اول در میان همه‌ی موضوعات مشترك كشورهای اسلامی است،زيرا:

1-غصب يك كشور مسلمان وتحويل آن به يك جامعه يي جعلي و موزاييكي

2-كشتار و جنايت و ظلم و اهانت مستمر

3-تهديد به تخريب و توهين و زوال قبله اول مسلمانان وبسياري از مراكز محترم ديني

4-اين دولت جعلي نقش يك پايگاه نظامي،امنيتي،سياسي براي دولتهاي استكباري بازي كرده و محور غرب استعماری از آن همواره چون خنجری در پهلوی امت اسلامی استفاده كرده است

5-صهيونيسم اين جاي پا راوسيله اي براي گسترش نفوذ و سلطه خود در جهان قرار داده است.

6-پرداخت هزينه هاي مالي و انساني سنگين توسط كشورهاي اسلامي

7-اشتغال ذهني دولتها و ملتهاي مسلمان

8-رنج ميليونها آواره فلسطيني

9- انقطاع تاریخ یك كانون مهم تمدنی در جهان اسلام
10-نهضت بيداري اسلامي كه بخش مهمی از نیرو و حماسه‌ی خود را از قضیه‌ی فلسطین گرفته است

به میهمانان عزیز و همه‌ی حضار گرامی خوشامد میگویم . در میان همه‌ی موضوعاتی كه شایسته است نخبگان دینی و سیاسی از سراسر جهان اسلام به آن بپردازند ، مسأله‌ی فلسطین دارای برجستگی ویژه‌‌ئی است . فلسطین مسأله‌ی اول در میان همه‌ی موضوعات مشترك كشورهای اسلامی است . مشخصات منحصر به فردی در این مسأله وجود دارد :

اوّل : اینكه یك كشور مسلمان از ملت آن ، غصب و به بیگانگانی كه از كشورهای گوناگون گردآوری شده و جامعه‌ئی جعلی و موزائیكی تشكیل داده‌اند ، سپرده شده است .
دوم : آنكه این حادثه‌ی بی‌سابقه در تاریخ ، با كشتار و جنایت و ظلم و اهانت مستمر انجام گرفته است .
سوم : آنكه قبله‌ی اوّل مسلمانان و بسیاری از مراكز محترم دینی كه در این كشور قرار دارد ، به تخریب و توهین و زوال تهدید شده است.
چهارم : آنكه این دولت و جامعه‌ی جعلی در حساسترین نقطه‌ی جهان اسلام،‌ از آغاز تا كنون ، نقش یك پایگاه نظامی و امنیتی و سیاسی را برای دولتهای استكباری بازی كرده و محور غرب استعماری كه به علل گوناگون ، دشمن اتحاد و اعتلاء و پیشرفت كشورهای اسلامی است ، از آن همواره چون خنجری در پهلوی امت اسلامی استفاده كرده است .
پنجم : آنكه صهیونیزم كه خطر اخلاقی و سیاسی و اقتصادی بزرگی برای جامعه‌ی بشری است ، این جای پا را وسیله‌ئی و نقطه‌ی اتكائی برای گسترش نفوذ و سلطه‌ی خود در جهان قرار داده است .

نكات دیگری را هم میتوان بر اینها افزود : هزینه‌ی مالی و انسانی سنگینی كه كشورهای اسلامی تا كنون پرداخته‌اند ؛ اشتغال ذهنی دولتها و ملتهای مسلمان ؛ رنج میلیونها آواره‌ی فلسطینی كه بسیاری از آنان پس از ٦ دهه هنوز در اردوگاهها زندگی میكنند ؛ انقطاع تاریخ یك كانون مهم تمدنی در جهان اسلام و و و .. .
امروزه بر این دلائل ، یك نكته‌ی كلیدی و اساسی دیگر افزوده شده است و آن نهضت بیداری اسلامی است  كه سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین كننده‌ئی در سرگذشت امت اسلامی گشوده است . این حركت عظیم كه بیگمان میتواند به ایجاد یك مجموعه‌ی مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامی در این نقطه‌ی حساس جهان منتهی شود و بحول و قوه‌ی الهی و با عزم راسخ پیشروان این نهضت، نقطه‌ی پایان بر دوران عقب ماندگی و ضعف و حقارت ملتهای مسلمان بگذارد ،‌ بخش مهمی از نیرو و حماسه‌ی خود را از قضیه‌ی فلسطین گرفته است .

ظلم و زورگوئی روز افزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حكّام مستبد و فاسد و مزدور آمریكا با آن از یك سو ، و سر بر آوردن مقاومت جانانه‌ی فلسطینی و لبنانی و پیروزیهای معجزه آسای جوانان مؤمن در جنگ‌های ٣٣ روزه‌ی لبنان و ٢٢ روزه‌ی غزه از سوی دیگر ، از جمله‌ی عوامل مهمّی بودند كه اقیانوس بظاهر آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر كشورهای منطقه را به تلاطم درآوردند .
این یك واقعیت است كه رژیم سراپا مسلّح صهیونیست و مدعی شكست ناپذیری ، در لبنان در جنگی نابرابر ، از مشت گره شده‌ی مجاهدان مؤمن و دلاور ، شكست سخت و ذلتباری خورد ، و پس از آن در برابر مقاومت مظلومانه و پولادین غزه ، بار دیگر شمشیر كُند خود را آزمود و ناكام ماند .
اینها باید در تحلیل اوضاع كنونی منطقه مورد ملاحظه‌ی جدّی قرار گیرد و درستی هر تصمیمی كه گرفته میشود با آن سنجیده شود .
پس این ، قضاوت دقیقی است كه مسأله‌ی فلسطین ، امروز اهمیت و فوریت مضاعف یافته است و ملت فلسطین حق دارد كه در اوضاع كنونی منطقه ، انتظار بیشتری از كشورهای مسلمان داشته باشد .

نگاهی به گذشته و حال بیندازیم و برای آینده ، نقشه‌ی راهی ترسیم كنیم . من رؤس مطالبی را در میان میگذارم .
 

*تاريخچه غصب فلسطين و مقاومتهاي شكل گرفته

بیش از ٦ دهه از فاجعه‌ی غصب فلسطین میگذرد . عوامل اصلی این فاجعه‌ی خونین ، همه شناخته شده‌اند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنها است كه سیاست و سلاح و نیروی نظامی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی آن و سپس دیگر دولتهای مستكبر غربی و شرقی در خدمت این ظلم بزرگ به كار افتاد. ملت بی پناه فلسطین در زیر چنگال بیرحم اشغالگران ، قتل عام و از خانه و كاشانه‌ی خود رانده شد . تا امروز هنوز یك صدم فاجعه‌ی انسانی و مدنی‌ئی كه به دست مدعیان تمدن و اخلاق ، در آن روزگار اتفاق افتاد به تصویر كشیده نشده و بهره‌ئی از هنرهای رسانه‌ئی و تصویری نیافته است . اربابان عمده‌ی هنرهای تصویری و سینما و تلویزیون و مافیاهای فیلم‌سازی غربی این را نخواسته و اجازه‌ی آن را نداده‌اند . یك ملت در سكوت ، قتل عام و آواره و بی‌خانمان شد .
مقاومتهائی در آغاز كار پدید آمد كه با شدت و قساوت سركوب شد . از بیرون مرزهای فلسطین و عمدتاً از مصر ، مردانی با انگیزه‌ی اسلامی تلاشهائی كردند كه از حمایت لازم برخوردار نشد و نتوانست تأثیری در صحنه بگذارد .
پس از آن نوبت به جنگهای رسمی و كلاسیك میان چند كشور عرب با ارتش صهیونیست رسید . مصر و سوریه و اردن نیروهای نظامی خود را وارد صحنه كردند ولی كمك بیدریغ و انبوه و روز افزون نظامی و تداركاتی و مالی از سوی امریكا و انگلیس و فرانسه به رژیم غاصب ، ارتشهای عربی را ناكام كرد . آنها نه فقط نتوانستند به ملت فلسطین كمك كنند ، كه بخشهای مهمی از سرزمینهای خود را هم در این جنگها از دست دادند .
با آشكار شدن ناتوانی دولتهای عرب همسایه با فلسطین ، به تدریج هسته‌های مقاومت سازمان یافته در غالب گروههای مسلح فلسطینی شكل گرفت و پس از چندی از گرد آمدن آنها « سازمان آزادی بخش فلسطین » تشكیل یافت . این برق امیدی بود كه خوش درخشید ولی طولی نكشید كه خاموش شد . این ناكامی را میتوان به علل متعددی منسوب كرد ولی علت اساسی ، دوری آنان از مردم و از عقیده و ایمان اسلامی آنان بود . ایدئولوژی چپ و یا صرفاً احساسات ناسیونالیستی آن چیزی نبود كه مسأله‌ی پیچیده و دشوار فلسطین به آن نیاز داشت . آنچه میتوانست ملتی را به میدان مقاومت وارد كند و نیروئی شكست ناپذیر از آنان فراهم آورد ، اسلام و جهاد و شهادت بود . آنها این را به درستی درك نكردند . من در ماههای اول انقلاب كبیر اسلامی كه سران سازمان آزادی بخش روحیه‌ی تازه‌ئی یافته و به تهران مكرراً آمد و شد می‌كردند ، از یكی از اركان آن سازمان پرسیدم : چرا پرچم اسلام را در مبارزه‌ی به حق خود بلند نمی‌كنید . پاسخ او این بود كه در میان ما بعضی هم مسیحی‌اند . این شخص بعدها در یك كشور عربی به دست صهیونیستها ترور و كشته شد و انشاءالله مشمول مغفرت الهی قرار گرفته باشد ولی این استدلال او ناقص و نارسا بود . به گمان من یك مبارز مسیحی مؤمن در كنار یك جمع مجاهد فداكاری كه خالصانه با ایمان به خدا و قیامت و با امید به كمك الهی می‌جنگد و از حمایت مادی و معنوی مردمش برخوردار است ، انگیزه‌ی بیشتری برای مبارزه مییابد تا در كنار گروه بی ایمان و متكی به احساسات نا پایدار و دور از پشتیبانی وفادارانه‌ی مردمی .
نبود ایمان راسخ دینی و انقطاع از مردم ، به تدریج آنان را خنثی و بی‌تأثیر كرد. البته در میان آنان مردان شریف و پرانگیزه و غیور بودند ولی مجموعه و سازمان به راه دیگری رفت . انحراف آنان به مسأله‌ی فلسطین ضربه زد و هنوز هم میزند . آنها هم مانند برخی دولتهای خائن عربی به آرمان مقاومت كه تنها راه نجات فلسطین بوده و هست ، پشت كردند ،‌ و البته نه فقط به فلسطین ، كه به خود هم ضربه‌ی سختی وارد كردند . بقول شاعر مسیحی عرب :
 لئن اضعتم فلسطیناً فعیشكم            طول الحیاة مضاضات و آلامٌ

* تأثيرات شگرف  انقلاب اسلامي بر مسئله فلسطين

سی و دو سال از عمر نكبت بدین ترتیب سپری شد .. ولی ناگهان دست قدرت خداوند ورق را برگرداند . پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال ١٩٧٩ (١٣٥٧ هجری شمسی) اوضاع این منطقه را زیر و رو كرد و صفحه‌ی جدیدی را گشود. در میان تأثیرات شگرف جهانیِ این انقلاب و ضربه‌های شدید و عمیقی كه بر سیاستهای استكباری وارد ساخت ، از همه سریعتر و آشكارتر ، ضربه به دولت صهیونیست بود . اظهارات سران آن رژیم در آن روزها خواندنی و حاكی از حال و روز سیاه و پر اضطراب آنها است .  در اولین هفته‌های پیروزی ، سفارت دولت جعلی اسرائیل در تهران تعطیل و كاركنان آن اخراج شدند و محل آن رسماً به نمایندگی سازمان آزادی بخش فلسطین داده شد كه تا امروز هم در آنجا مستقرند . امام بزرگوار ما اعلام كردند كه یكی از هدفهای این انقلاب آزادی سرزمین فلسطین و قطع غده‌ی سرطانی اسرائیل است . امواج پرقدرت این انقلاب كه آن روز همه‌ی دنیا را فراگرفت ،‌ هر جا رفت با این پیام رفت كه : فلسطین باید آزاد شود . گرفتاریهای پیاپی و بزرگی كه دشمنان انقلاب بر نظام جمهوری اسلامی ایران تحمیل كردند كه یك قلم آن جنگ ٨ ساله‌ی رژیم صدام حسین به تحریك آمریكا و انگلیس و پشتیبانی رژیمهای مرتجع عرب بود ، نیز نتوانست انگیزه‌ی دفاع از فلسطین را از جمهوری اسلامی بگیرد .
بدین گونه خون تازه‌ای در رگهای فلسطین دمیده شد . گروههای مجاهد فلسطینی مسلمان سر برآوردند . مقاومت لبنان جبهه‌ی نیرومند و تازه‌ئی در برابر دشمن و حامیانش گشود . فلسطین به جای تكیه به دولتهای عربی و بدون دست دراز كردن به سوی مجامع جهانی از قبیل سازمان ملل ـ كه شریك جرم دولتهای استكباری بودند ـ به خود ، به جوانان خود ، به ایمان عمیق اسلامی خود و به مردان و زنان فداكار خود تكیه كرد .
این كلید همه‌ی فتوحات و موفقیتها است.
در سه دهه‌ی گذشته این روند روز به روز پیشرفت و افزایش داشته است . شكست ذلتبار رژیم صهیونیستی در لبنان در سال ٢٠٠٦ (١٣٨٥ هجری شمسی) ، ناكامی فضاحتبار آن ارتش پر مدعا در غزه در سال ٢٠٠٨ (١٣٨٧ هجری شمسی) ، فرار از جنوب لبنان و عقب نشینی از غزه ، تشكیل دولت مقاومت در غزه و در یك جمله تبدیل ملت فلسطین از مجموعه‌ئی از انسانهای درمانده و نا امید ، به ملت امیدوار و مقاوم و دارای اعتماد به نفس ، مشخصه‌های بارز سی سال اخیر است .

*نگاهي به تحركات سازشكارانه و خيانتبار در مسئله فلسطين

این تصویر كلی و اجمالی آنگاه كامل خواهد شد كه تحّركات سازشكارانه و خیانتباری كه هدف از آن ، خاموش كردن مقاومت و اعتراف گیری از گروههای فلسطینی و دولتهای عرب به مشروعیت اسرائیل بود ، نیز به درستی دیده شود .
این تحركات كه آغاز آن به دست جانشین خائن و ناخلف جمال عبدالناصر در پیمان ننگین كمپ دیوید اتفاق افتاد ، همواره خواسته است نقش سوهان را در عزم پولادین مقاومت ایفاء كند . در قرارداد كمپ دیوید برای نخستین بار یك دولت عرب ، رسماً به صهیونیستی بودن سرزمین اسلامی فلسطین اعتراف كرد و پای نوشته‌ئی كه در آن « اسرائیل ، خانه‌ی ملی یهودیان » شناخته شده است ، امضای خود را گذاشت .
از آن پس تا قرارداد اسلو در سال ١٩٩٣ (١٣٧٢ هجری شمسی) و پس از آن در طرحهای تكمیلی كه با میدان داری آمریكا و همراهی كشورهای استعمارگر اروپائی، پی در پی بر دوش گروههای سازشكار و بی‌همتی از فلسطینیان گذاشته شد ، همه‌ی سعی دشمن بر آن بود كه با وعده‌های پوچ و فریب آمیز ، ملت و گروههای فلسطینی را از گزینه‌ی مقاومت ، منصرف كند و به بازی ناشیانه در میدان سیاست سرگرم سازد . بی‌اعتباری همه‌ی این معاهدات بسیار زود آشكار شد و صهیونیستها و حامیان آنها بارها نشان دادند كه به آنچه نوشته شده است به چشم ورق پاره‌‌های بی‌ارزشی مینگرند . هدف از این طرحها ، پدید آوردن دو دلی در فلسطینیان و به طمع‌ انداختن افراد بی‌ایمان و دنیا طلبِ آنان و زمینگیر نمودن حركت مقاومت اسلامی بوده است و بس.

مظاهر نصرت الهي:

* ایستادگی غزه با وجود محاصره‌ی كامل

* سقوط رژیم خائن و فاسد حسنی‌ مبارك

* پدید برافتادن آمدن موج پر قدرت بیداری اسلامی در منطقه

* بر افتادن پرده‌ی نفاق و تزویر از چهره‌ی آمریكا و انگلیس و فرانسه و تنفّر روز افزون ملتهای منطقه از آنان

* گرفتاریهای پی در پی و بی‌شمار رژیم صهیونیست ، از مشكلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخلی‌اش گرفته تا انزوای جهانی و انزجار عمومی و حتی دانشگاههای اروپائی از آن

پادزهر همه‌ی این بازیهای خیانت آمیز تاكنون ، روحیه‌ی مقاومت در گروههای اسلامی و ملت فلسطین بوده است . آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همانطور كه خداوند وعده داده است كه : وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ ، إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ  ، از كمك و نصرت الهی برخوردار شدند . ایستادگی غزه با وجود محاصره‌ی كامل ، نصرت الهی بود ؛ سقوط رژیم خائن و فاسد حسنی‌ مبارك، نصرت الهی بود ؛ پدید آمدن موج پر قدرت بیداری اسلامی در منطقه ،‌ نصرت الهی است ؛ برافتادن پرده‌ی نفاق و تزویر از چهره‌ی آمریكا و انگلیس و فرانسه و تنفّر روز افزون ملتهای منطقه از آنان ، نصرت الهی است ؛ گرفتاریهای پی در پی و بی‌شمار رژیم صهیونیست ، از مشكلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخلی‌اش گرفته تا انزوای جهانی و انزجار عمومی و حتی دانشگاههای اروپائی از آن ، همه و همه مظاهر نصرت الهی است .
امروز رژیم صهیونیستی از همیشه منفورتر و ضعیفتر و منزوی‌تر ، و حامی اصلی‌اش آمریكا از همیشه گرفتارتر و سردرگُم‌تر است .
اكنون صفحه‌ی كلّی و اجمالی فلسطین در شصت و چند سال گذشته ،‌ پیش روی ما است . آینده را باید با نگاه به آن و درس‌گیری از آن تنظیم كرد .

دو نكته را پیشاپیش باید روشن كرد :

 2نكته مهم:

1- مدّعای ما آزادی فلسطین است ، نه آزادیِ بخشی از فلسطین.طرح پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل یعنی  پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین

اول : اینكه مدّعای ما آزادی فلسطین است ، نه آزادی بخشی از فلسطین . هر طرحی كه بخواهد فلسطین را تقسیم كند ، یكسره مردود است . طرح دو دولت كه لباس حق به جانبِ « پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل » را بر آن پوشانده‌اند ، چیزی جز تن دادن به خواسته‌ی صهیونیستها یعنی « پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین » نیست . این به معنی پایمال كردن حق ملت فلسطین ، نادیده گرفتن حق تاریخی آوارگان فلسطینی ، و حتی تهدید حق فلسطینیان ساكن سرزمینهای ١٩٤٨ است . به معنای باقی ماندن غده‌ی سرطانی و تهدید دائمی پیكره‌ی امت اسلامی ، مخصوصاً ملتهای منطقه است . به معنای تكرار رنجهای دهها ساله و پایمال كردن خون شهدا است .
*فلسطین ، فلسطینِ « از نهر تا بحر » است ، نه حتی یك وجب كمتر

هر طرح عملیاتی باید بر مبنای اصل : « همه‌ی فلسطین برای همه‌ی مردم فلسطین » باشد . فلسطین ، فلسطینِ « از نهر تا بحر » است ، نه حتی یك وجب كمتر . البته این نكته نباید نادیده بماند كه ملت فلسطین همانطور كه در غزه عمل كرده‌اند ، هر بخش از خاك فلسطین را كه بتوانند آزاد كنند ، به وسیله‌ی دولت برگزیده‌ی خود ، اداره‌ی امور آن را برعهده خواهند گرفت ولی هرگز هدف نهائی را از یاد نخواهند برد .

2- برای دستیابی به این هدف والا ، كار لازم است نه حرف ؛ جدی بودن لازم است نه كارهای نمایشی ؛ صبر و تدبیر لازم است نه رفتارهای بی‌صبرانه و دچار تلوّن

نكته‌ی دوم : آن است كه برای دستیابی به این هدف والا ، كار لازم است نه حرف ؛ جدی بودن لازم است نه كارهای نمایشی ؛ صبر و تدبیر لازم است نه رفتارهای بی‌صبرانه و دچار تلوّن . باید به افقهای دور نگریست و قدم به قدم با عزم و توكّل و امید به پیش رفت . دولتها و ملتهای مسلمان ، گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان و دیگر كشورها ، هر یك میتوانند نقش و سهم خود از این مجاهدتِ همگانی را بشناسند و باذن‌ الله جدول مقاومت را پر كنند .

*طرح جمهوري اسلامي براي حل قضيه فلسطين: نه جنگ كلاسیك ارتشهای كشورهای اسلامی  ، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر  ، و نه البته حكمیّت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بین‌‌المللی  . ما همه پرسی از ملت فلسطین را پیشنهاد میكنیم

طرح جمهوری اسلامی برای حلّ قضیه‌ی فلسطین و التیام این زخم كهنه ، طرحی روشن ، منطقی و منطبق بر معارف سیاسی پذیرفته شده‌ی افكار عمومی جهانی است كه قبلاً به تفصیل ارائه شده است . ما نه جنگ كلاسیك ارتشهای كشورهای اسلامی را پیشنهاد میكنیم ، و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را ، و نه البته حكمیّت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بین‌‌المللی را . ما همه پرسی از ملت فلسطین را پیشنهاد میكنیم . ملت فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد سرنوشت خود را تعیین كند و نظام حاكم بر كشورش را برگزیند . همه‌ی مردم اصلی فلسطین از مسلمان و مسیحی و یهودی ـ نه مهاجران بیگانه ـ در هر جا هستند ؛ در داخل فلسطین ، در اردوگاهها و در هر نقطه‌ی دیگر ، در یك همه پرسی عمومی و منضبط ، شركت كنند و نظام آینده‌ی فلسطین را تعیین كنند . آن نظام و دولت برآمده از آن پس از استقرار ، تكلیف مهاجران غیر فلسطینی را كه در سالیان گذشته به این كشور كوچ كرده‌اند ، معین خواهد كرد . این یك طرح عادلانه و منطقی است كه افكار عمومی جهانی آن را به درستی درك میكند و میتواند از حمایت ملتها و دولتهای مستقل برخوردار شود . البته انتظار نداریم كه صهیونیستهای غاصب به آسانی به آن تن در دهند ، و اینجا است كه نقش دولتها و ملتها و سازمانهای مقاومت شكل میگیرد و معنی می‌یابد .

*سند صداقت دولتهای مسلمان در جانبداریشان از ملت فلسطین ، قطع روابط آشكار و پنهان سیاسی و اقتصادی با آن رژیم است

 مهمترین ركن حمایت از ملت فلسطین ، قطع پشتیبانی از دشمن غاصب است ، و این وظیفه‌ی بزرگ دولتهای اسلامی است. اكنون پس از به میدان آمدن ملتها و شعارهای قدرتمندانه‌ی آنان بر ضد رژیم صهیونیست ، دولتهای مسلمان با چه منطقی روابط خود با رژیم غاصب را ادامه میدهند ؟ سند صداقت دولتهای مسلمان در جانبداریشان از ملت فلسطین ، قطع روابط آشكار و پنهان سیاسی و اقتصادی با آن رژیم است . دولتهائی كه میزبان سفارتخانه‌ها یا دفاتر اقتصادی صهیونیستهایند نمیتوانند مدّعی دفاع از فلسطین باشند و هیچ شعار ضد صهیونیستی از سوی آنان ، جدی و واقعی تلقی نخواهد شد.

*تروریست آشكار ، رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آنهایند ؛ و مقاومت فلسطینی ، حركتی ضّد تروریستهای جراّر و حركتی انسانی و مقدس است .

سازمانهای مقاومت اسلامی كه بار سنگین جهاد را در سالهای گذشته بر دوش داشته‌اند ، امروز نیز با همان تكلیف بزرگ روبرویند . مقاومت سازمان یافته‌ی آنان ، بازوی فعالی است كه میتواند ملت فلسطین را به سوی این هدف نهائی به پیش ببرد. مقاومت شجاعانه از سوی مردمی كه خانه و كشورشان اشغال شده ، در همه‌ی میثاقهای بین‌المللی ، به رسمیت شناخته شده و مورد تحسین و تجلیل قرار گرفته است . تهمت تروریزم از سوی شبكه‌ی سیاسی و رسانه‌ئی وابسته به صهیونیزم ، سخن پوچ و بی‌ارزشی است . تروریست آشكار ، رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آنهایند ؛ و مقاومت فلسطینی ، حركتی ضّد تروریستهای جراّر و حركتی انسانی و مقدس است .

*آن روزی كه ملتهای اروپا و آمریكا دریابند كه بیشترین گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی آنان منشأ گرفته از سلطه‌ی اختاپوسی صهیونیزم بین‌الملل بر دولتهای آنهاست ، آنچنان جهنّمی برای آنان به وجود خواهند آورد كه هیچ راه خلاصی از آن متصور نیست .

در این میان ، كشورهای غربی نیز شایسته است صحنه را با نگاهی واقع بینانه بنگرند . غرب امروز بر سر دو راهی است . یا باید دست از زورگوئی طولانی مدت خود بردارد و حق ملت فلسطین را بشناسد و بیش از این از نقشه‌ی صهیونیستهای زورگو و ضّد بشر پیروی نكند ، و یا در انتظار ضربه‌های سخت‌تر در آینده‌ی نه چندان دور باشد . این ضربه‌های فلج كننده فقط سقوط پی در پی حكومتهای گوش به فرمان آنان در منطقه‌ی اسلامی نیست ، بلكه آن روزی كه ملتهای اروپا و آمریكا دریابند كه بیشترین گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی آنان منشأ گرفته از سلطه‌ی اختاپوسی صهیونیزم بین‌الملل بر دولتهای آنهاست ، و دولت مردان آنان به خاطر منافع شخصی و حزبی خود ، مطیع و تسلیم در برابر زورگوئیهای كمپانی‌داران زالو صفت صهیونیست در آمریكا و اروپایند ، آنچنان جهنّمی برای آنان به وجود خواهند آورد كه هیچ راه خلاصی از آن متصور نیست .

*آن روزی كه ملت آمریكا به درستی دریابد كه شماها برای چند صباح بیشتر باقی ماندن در قدرت ، تن به ذلت و تبعیت و خاكساری در برابر زر سالاران صهیونیست داده‌اید و مصالح ملت بزرگی را در پای آنان قربان كرده‌اید با شما چه خواهد كرد؟

رئیس جمهور آمریكا میگوید كه امنیت اسرائیل خط قرمز اوست . این خط قرمز را چه عاملی ترسیم كرده است ؟ منافع ملت آمریكا یا نیاز شخص اوباما به پول و پشتیبانی كمپانیهای صهیونیستی برای به دست آوردن كرسی دومین دوره‌ی ریاست جمهوری ؟ تا كی شماها خواهید توانست ملت خود را فریب دهید ؟ آن روزی كه ملت آمریكا به درستی دریابد كه شماها برای چند صباح بیشتر باقی ماندن در قدرت ، تن به ذلت و تبعیت و خاكساری در برابر زر سالاران صهیونیست داده‌اید و مصالح ملت بزرگی را در پای آنان قربان كرده‌اید با شما چه خواهد كرد؟

*تهديد حقيقي رژيم صهيونييسيتي عزم راسخ مردان و زنان و جوانان كشورهای اسلامی است نه موشكهای ایران یا گروه‌های مقاومت. البته آن موشكها هم هرگاه تهدیدی از سوی دشمن بروز كند وظیفه‌ی خود را انجام خواهند داد .

حضار گرامی و برادران و خواهران عزیز بدانید این خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملتهای به پا خواسته‌ی مسلمان شكسته خواهد شد . آنچه رژیم صهیونیست را تهدید میكند ، موشكهای ایران یا گروه‌های مقاومت نیست تا در برابر آن سپر موشكی در اینجا و آنجا به پا كنند ؛‌ تهدید حقیقی و بدون علاج ، عزم راسخ مردان و زنان و جوانانی در كشورهای اسلامی است كه دیگر نمیخواهند آمریكا و اروپا و عوامل دست نشانده‌شان بر آنان حكومت و تحكم و آنان را تحقیر كنند. البته آن موشكها هم هرگاه تهدیدی از سوی دشمن بروز كند وظیفه‌ی خود را انجام خواهند داد .

فاصبر ان وعد الله حق ولا یستخفنّك الذین لا یوقنون .
والسلام علیكم و رحمة‌ الله

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري در ديدار جمعی از جانبازان قطع نخاعى (6/7/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

اهميت  ديدار با جانبازان:

1-نفس تجليل از جانبازان ضايعه‌هاى سنگين، يك كار بزرگ است، به دليل اينكه مثالها و نمونه‌ها و نمادهاى ايثار در جامعه  مشخص و بارز ميشوند

خيلى فكر خوبى كردند دوستانى كه اين برنامه را طراحى و اجرا كردند. اولاً نفس تجليل از جانبازان ضايعه‌هاى سنگين - مثل شماها - يك كار بزرگ است؛ نه فقط به اين دليل كه تعدادى از عزيزترين‌هاى ما، كه شما باشيد، خشنود ميشوند، خوشحال ميشوند، دلشاد ميشوند، بلكه علاوه‌ى بر اين، به دليل اينكه مثالها و نمونه‌ها و نمادهاى ايثار در جامعه - كه امروز جامعه‌ى ما به اين نمادها خيلى هم احتياج دارد - مشخص و بارز ميشوند و تجسم پيدا ميكنند. گاهى انسان به يك معنائى، به يك مفهومى باور و ايمان دارد؛ خب، خوب است؛ اما گاهى اين مفهومِ مورد ايمان و باور، در مقابل انسان تجسم پيدا ميكند. قبل از پيروزى انقلاب، در دوره‌ى طاغوت، ماها اسم جهاد را شنيده بوديم، احكام جهاد را بلد بوديم، ايستادگى در مقابل دشمن را، فداكارى را، ازخودگذشتگى را در كتابها خوانده بوديم، به مردم هم هى ميگفتيم، اما آن را نديده بوديم و لمس نكرده بوديم. اين كجا - كه انسان از دور دستى بر آتش داشته باشد - و اين كه انسان از نزديك، جهاد را، فداكارى را، ايثار را، از جان گذشتن را ببيند و مشاهده كند؛ كه ديديم.

 2-تجليل و تكريم جانبازان به معناي به ميان آوردن و به عرصه آوردن تمثل واقعي ايثار است

امروز جانبازها وقتى به طور متمايز و شاخص در جامعه نشان داده بشوند، معرفى بشوند، تجليل بشوند، احترام بشوند و مورد تكريم قرار بگيرند، اين به معناى به ميان آوردن و به عرصه آوردن تمثل واقعى ايثار است؛ اين خيلى اهميت دارد. لذا ما به اين تكريم و تجليل احتياج داشتيم، نظام به اين احتياج داشت.

3-سپاسگذاري كوچك از اين مجموعه فداكار و خانواده هاشان

 علاوه بر اينها، جهت سوم، يك نوع سپاسگزارى كوچكى هم از اين مجموعه‌ى فداكار و خانواده‌هاشان به حساب مى‌آيد. بنابراين كار خيلى خوبى كرديد كه اين مراسم تجليل و ايثار را طراحى و اجرا كرديد. ان‌شاءالله اين كار هر سال انجام بگيرد و آدمهاى صاحب فكر و صاحب ذوق بنشينند فكر كنند و اين مراسم را تكامل ببخشند.

 *بشارت باد به شما، با اين معامله‌اى كه با خدا كرديد.

البته زبان ما قاصر است كه بخواهيم از شماها كه هستى‌تان را، وجودتان را، سلامتى‌تان را، آسايش يك عمر را در پاى انقلاب و اسلام نثار كرديد، تشكر كنيم. واقعاً زحمتِ بيهوده است كه امثال من بخواهيم از شماها سپاسگزارى كنيم. شماها با خدا معامله كرديد، و واقعاً بايد خطاب به شماها گفت: «فاستبشروا ببيعكم الّذى بايعتم به»؛(1) بشارت باد به شما، با اين معامله‌اى كه با خدا كرديد.

 *خدمت صادقانه و با روي خوش همسران جانبازان يكي از بزرگترين ايثارها و برجسته ترين جهادها است

همين اندازه ابراز احترام و تكريم را لازم است من به اين خانمها عرض بكنم؛ پرستاران و همسران و كسانى كه به تعبير اين برادر عزيزمان، پروانه‌وار گرد جانباز قطع نخاعى، جانباز گردنى ميچرخند، براى اينكه آسايش او را فراهم كنند، ادامه‌ى زندگى راحت او را ممكن كنند. من واقعاً از همه‌ى اين همسران محترم، صميمانه و از ته دل تشكر ميكنم. اين خانمها بدانند كه اجر آنها در خدمت صادقانه و با روى خوش به اين جانباز، يكى از بزرگترين ايثارهاست، يكى از برجسته‌ترين جهادهاست؛ پيش خداى متعال اجرهاى بزرگ دارد.

 *در اين رنجهاست كه ميشود خدا را از نزديك ديد

ما همه احتياج داريم. لحظه‌اى فرا خواهد رسيد كه انسان احساس ميكند دستش خالى است. روزى فرا خواهد رسيد كه انسان احساس ميكند در مقابل خداى متعال، در مقابل محاسبه‌ى الهى، مؤاخذه‌ى الهى، ملاقات الهى، كفه‌ى اعمال او سبك است، خالى است. اين خدماتى كه شماها ميكنيد، آنجا به درد ميخورد. لحظه لحظه‌ى صبرى كه در طول اين سى سال، بيست و پنج سال، از اول جانبازى تا حالا كرديد و سالهاى بعد هم خواهيد كرد - كه ان‌شاءالله خدا به جانبازان شفا عنايت كند - و هرچه كه اين حالات وجودداشته باشد، باز صبر خواهيد كرد، خداى متعال آن را محاسبه ميكند. در محاسبات الهى، هيچ چيز فوت نميشود. انسان يك ساعت درد ميكشد، يك ناراحتى احساس ميكند، يك حسرتى ميخورد كه رنجى دارد، اما آن را براى خدا تحمل ميكند، اين نوشته‌شده است. اينها قابل توصيف هم نيست. غير از ذات مقدس پروردگار و مأموران او - كه كرام‌الكاتبين باشند - از افراد بشر، هيچ كس نميتواند اين احساسى را كه در شما هست، درك بكند؛ اصلاً قابل بيان نيست؛ اما خداى متعال احساس ميكند، ميداند، ميفهمد و ثبت ميشود. ثبت كه شد، ان‌شاءالله پاداشش به شما داده خواهد شد. قدر اين لحظه‌ها را بدانيد. گفت:

هر بلائى كز تو آيد، رحمتى است‌
هر كه را رنجى دهى، خود راحتى است‌

زان به تاريكى گذارى بنده را
تا ببيند آن رخ تابنده را

تيشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا كه با عشق تو پيوندم زنند

به اين حالتى كه به آن ابتلاء پيدا كرده‌ايد، با اين ديد نگاه كنيد. وقتى كه انسان در تاريكى قرار ميگيرد، روشنائى و نور را بيشتر مى‌بيند و حس ميكند. در اين رنجهاست كه ميشود خدا را از نزديك ديد؛ اين مهم است. به هر حال ان‌شاءالله خداى متعال به شماها اجر بدهد.

 *آن حادثه‌اى كه در ايران اتفاق افتاد و مسير تاريخ را عوض كرد، واقعاً در قالب الفاظ نميگنجد

يك نكته‌ى ديگرى كه در اينجا هست، اين است كه كشور ما، نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران كار بزرگى را انجام داد. آن حادثه‌اى كه در ايران اتفاق افتاد و مسير تاريخ را عوض كرد، واقعاً در قالب الفاظ نميگنجد. حالا سى سال از انقلاب گذشته؛ وقتى سيصد سال بگذرد، كسانى كه ناظرند و اين حادثه‌ى عظيم را مى‌بينند، آنها حس ميكنند كه چه اتفاقى افتاده؛ چه پيچ عظيمى در تاريخ امت اسلامى، و فراتر از آن، در تاريخ بشريت، اتفاق افتاده. كار بزرگى شده؛ ماها بخشهاى كوچكى از آن را حس كرديم و لمس كرديم و ديديم و مى‌بينيم.

 *كار بزرگى كه ملت ايران در انقلاب به رهبرى امام بزرگوار انجام داد، براى اين ملت هزينه دارد

خب، اين كار بزرگى كه ملت ايران در انقلاب به رهبرى امام بزرگوار - آن مرد الهى و آسمانى - انجام داد، براى اين ملت هزينه دارد. كار بزرگى بود، هزينه‌اش هم سنگين است؛ اينها جزو هزينه‌هايش است. ملت بزرگ ما تعدادى را از دست داد - كه شهيد شدند - تعدادى مثل شماها شدند، تعدادى يك درجه از شماها پائين‌تر هستند؛ اينها جزو آن هزينه‌هائى است كه براى آن كار بزرگ، اين ملت دارد ميدهد.

 *مسئله‌ى جانباز هفتاد درصد و جانباز قطع نخاعىِ گردنى ، مهمتر از مسئله‌ى شهيد شدن است ... وزنه‌ى اين ايثار از آن ايثارى كه اسمش شهادت است، سنگين‌تر است

البته من اگر بخواهم قضاوت خودم را عرض بكنم، بايد بگويم مسئله‌ى جانباز هفتاد درصد و جانباز قطع نخاعىِ گردنى - همين وضعى كه شما داريد - مهمتر از مسئله‌ى شهيد شدن است؛ چون شهادت يك بار است و تمام ميشود، بعد هم انسان ميرود عروج ميكند. اين وضعى كه شما داريد، با قضاوتى كه من امروز دارم، اينجور به نظرم ميرسد كه وزنه‌ى اين ايثار از آن ايثارى كه اسمش شهادت است، سنگين‌تر است؛ به خاطر رنجهايش، به خاطر مشكلاتش، هم براى خودتان، هم براى پدر و مادرهاتان، كسانتان، هم براى همسرانتان، هم براى فرزندانتان. اين جزو آن رقمهاى بسيار درشت اين كار بزرگى است كه انجام گرفته. ان‌شاءالله به همين نسبت هم خداى متعال به شما اجر بدهد و اجر شما را سنگين كند.

*احتساب(پاي خدا نوشتن)بيشترين تأثير را در عروج به مقامات عاليه و احراز اجر و پاداش الهي دارد 

البته اين را هم به شما عرض بكنم؛ خود شماها خيلى نقش داريد در اين كه اين اجر را بيشتر كنيد، يا از كنارش يك قدرى بزنيد. همين آيه‌اى كه الان تلاوت كردند: «الّذين استجابوا لله و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم»،(2) به همين نكته اشاره ميكند: آن كسانى كه زخمى شدند، مجروح شدند، اجر عظيمى دارند، به شرط تقوا و احسان. هيچ وقت قاطعيت اختيار از انسان گرفته نميشود؛ يعنى شما هميشه در حال اِعمال اختيار هستيد؛ شما هستيد كه داريد انتخاب ميكنيد. تا آخر، اين صبر شما، اين ايستادگى شما، اين احتساب شما، اجر شما را اضافه ميكند. احتساب يعنى پاى خدا نوشتن. آدم با خدا حرف بزند، بگويد پروردگارا! اين جسم من، اين تن من، اين آسايش من، اين جوانى من، اينها را به تو دادم، صرف تو كردم، الان هم راضى‌ام. اين، احتساب است. اين بيشترين تأثير را در عروج به مقامات عاليه و احراز اجر و پاداش الهى دارد.

 خب، به نظرم ديگر كافى است؛ زياد صحبت كرديم. من مجدداً از خانمها تشكر ميكنم و عذرخواهى ميكنم كه نشد همين طور كه با جانبازان عزيز از نزديك تك‌تك احوالپرسى كرديم، با آنها تك‌تك احوالپرسى كنيم. حالا همين طور دورادور به خانمها عرض ارادت ميكنيم. ان‌شاءالله همه‌ى شماها موفق و مؤيد باشيد.

 ما حالا از شما تعريف كرديم، تعريف بجائى هم بود، درست هم بود، اما شما هم قدر اينها را بدانيد؛ اينها نعمتهاى الهى هستند. ان‌شاءالله خداوند همه‌ى شما را حفظ كند.

    والسّلام عليكم و رحمةالله‌

1) توبه: 111
2) آل عمران: 172

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در اجلاس بين‌المللی بيدارى اسلامى‌(26/6/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

  السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلوة والسّلام على سيّدنا محمّد و آله الطّيّبين و صحبة المنتجبين.
 قال اللَّه العزيز الحكيم: بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم. «يا أيّها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الكافرين و المنافقين انّ اللَّه كان عليماً حكيماً. واتّبع ما يوحى اليك من ربّك انّ اللَّه كان بما تعملون خبيراً. و توكّل على‌اللَّه و كفى باللَّه وكيلاً».(1)

*بيداري اسلامي يعني: حالت برانگيختگى و آگاهى‌اى در امت اسلامى كه اكنون به تحولى بزرگ در ميان ملتهاى اين منطقه انجاميده

 به حضار گرامى و ميهمانان عزيز خوشامد ميگويم. آنچه ما را در اينجا گرد آورده، بيدارى اسلامى است؛ يعنى حالت برانگيختگى و آگاهى‌اى در امت اسلامى كه اكنون به تحولى بزرگ در ميان ملتهاى اين منطقه انجاميده و قيامها و انقلابهائى را پديد آورده كه هرگز در محاسبه‌ى شياطين مسلط منطقه‌اى و بين‌المللى نمى‌گنجيد؛ خيزشهاى عظيمى كه حصارهاى استبداد و استكبار را ويران و قواى نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است.

*  تحولات بزرگ اجتماعى، همواره متكى به پشتوانه‌هاى تاريخى و تمدنى و محصول تراكم معرفتها و تجربه‌ها است:

1- حضور شخصيتهاى فكرى و جهادى بزرگ جريانساز اسلامى در مصر و عراق و ايران و هند و كشورهاى ديگرى از آسيا و آفريقا

 شك نيست كه تحولات بزرگ اجتماعى، همواره متكى به پشتوانه‌هاى تاريخى و تمدنى و محصول تراكم معرفتها و تجربه‌ها است. در صدوپنجاه سال اخير حضور شخصيتهاى فكرى و جهادى بزرگ جريانساز اسلامى در مصر و عراق و ايران و هند و كشورهاى ديگرى از آسيا و آفريقا، پيش‌زمينه‌هاى وضع كنونى دنياى اسلامند.

2- تحولات دهه‌هاى پنجاه و شصت ميلادى  كه به رژيمهاى غالباً متمايل به تفكرات و ايدئولوژيهاى  مادى منتهى شد و به اقتضاى طبيعت خود پس از چندى در دام قدرتهاى استكبارى و استعمارى غرب گرفتار آمد

 همچنانكه تحولات دهه‌هاى پنجاه و شصت ميلادى در تعدادى از اين كشورها كه به رژيمهاى غالباً متمايل به تفكرات و ايدئولوژيهاى  مادى منتهى شد و به اقتضاى طبيعت خود پس از چندى در دام قدرتهاى استكبارى و استعمارى غرب گرفتار آمد، تجربه‌هاى درس‌آموزى‌اند كه سهم وافرى در شكل دادن به انديشه‌ى عمومى و عميق كنونى دنياى اسلام دارند.

3-تأثير انقلاب كبير اسلامي در ايران در بيداري اسلامي امروز

 ماجراى انقلاب كبير اسلامى در ايران كه در آن به تعبير امام خمينى عظيم، خون بر شمشير پيروز شد و تشكيل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پيش‌رونده‌ى جمهورى اسلامى و تأثير آن در بيدارى اسلامى امروز، نيز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقيقى است كه يقيناً فصل مشبعى در تحليل و تاريخ‌نگارى  وضعيت كنونى دنياى اسلام را به خود اختصاص خواهد داد.

*حقايق رو به افزايش كنوني در دنياي اسلام موجي گذرا و در سطح نيست تا دشمنان با تحليلهاي انحرافي و غرض آلود مشعل اميد را در دل ملتها خاموش كنند.

 حاصل آنكه حقايق رو به افزايش كنونى در دنياى اسلام، حوادث بريده از ريشه‌هاى تاريخى و زمينه‌هاى اجتماعى و فكرى نيستند تا دشمنان يا سطحى‌نگران بتوانند آن را موجى گذرا و حادثه‌اى در سطح بينگارند و با تحليلهاى انحرافى و غرض‌آلود، مشعل اميد را در دل ملتها خاموش سازند.

 من در اين گفتار برادرانه ميخواهم بر روى سه نقطه‌ى اساسى درنگ كنم:

 1- نگاهى اجمالى به هويت اين قيامها و انقلابها.

 2- خطرات و آسيبهاى بزرگى كه بر سر راه آن قرار دارد.

 3- پيشنهادهائى در علاج‌جوئى و پيشگيرى از آسيبها و خطرها.

بخش اول: نگاهى اجمالى به هويت اين قيامها و انقلابها

 مهمترين عنصر در اين انقلابها ،حضور واقعى و عمومى مردم در ميدان عمل و صحنه‌ى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ايمانشان، بلكه علاوه بر آن، با جسم و تنشان.

  در موضوع اول، به نظر من مهمترين عنصر در اين انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در ميدان عمل و صحنه‌ى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ايمانشان، بلكه علاوه بر آن، با جسم و تنشان.

 فاصله‌ى عميقى است ميان چنين حضورى با قيامى كه به وسيله‌ى يك جمع نظامى يا حتى يك گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بى‌تفاوت مردم يا حتى مورد رضايت آنان انجام ميگيرد.

*  در حوادث دهه‌ى پنجاه و شصت در تعدادى از كشورهاى آفريقا و آسيا بار سنگين انقلاب را دستجات كودتاگر يا هسته هاي كوچك مسلح بر دوش داشتند نه مردم

 در حوادث دهه‌ى پنجاه و شصت در تعدادى از كشورهاى آفريقا و آسيا، بار سنگين انقلاب را نه قشرهاى گوناگون مردم و جوانان از همه جاى كشورها، كه دستجات كودتاگر يا هسته‌هاى كوچك و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصميم گرفتند و عمل كردند و آنگاه كه خودشان يا نسل پس از آنها بر اثر انگيزه‌ها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض كردند، انقلابها به ضد خود تبديل شد و دشمن بار ديگر بر آن كشورها تسلط يافت. اين بكلى متفاوت است با تحولى كه بر دوش توده‌ى مردم است و آنهايند كه جسم و جان خود را به ميدان مى‌آورند و با مجاهدت و فداكارى، دشمن را از صحنه بيرون ميرانند.
 در اينجا اين مردم‌اند كه شعارها را ميسازند، هدفها را معين ميكنند، دشمن را شناسائى و معرفى و تعقيب ميكنند، آينده‌ى مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسيم ميكنند و در نتيجه اجازه‌ى انحراف و سازش با دشمن و تغيير مسير را به خواص سازشكار و آلوده و به طريق اولى به عوامل نفوذى دشمن نميدهند.
 در حركت مردمى ممكن است كار انقلاب با تأخير انجام گيرد، ولى از سطحى‌گرى و ناپايدارى به دور است؛ كلمه‌ى طيبه‌اى است مصداق كلام خداوند كه فرمود:

 «ألم تر كيف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء».(2) من وقتى پيكر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلويزيون در ميدان تحرير ديدم، يقين كردم كه اين انقلاب پيروز خواهد شد. حقيقتى را بگويم: پس از پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل نظام اسلامى در ايران كه زلزله‌ى عظيمى را در حكومتهاى دنياطلبان شرق و غرب پديد آورد و ملتهاى مسلمان را در جوش و خروشى بى‌سابقه انداخت، ما غالباً انتظار داشتيم كه مصر پيش از همه جا به پا خيزد. سابقه‌ى جهاد و روشنفكرى و تربيت شخصيتهاى بزرگ مجاهد و متفكر در مصر، اين توقع را در دل ما برمى‌انگيخت. اما از مصر صداى واضحى شنيده نميشد. من در دل، خطاب به ملت مصر اين شعر ابوفراس را زمزمه ميكردم: اَراكَ عَصِيَّ الدَّمعِ شيُمتُك الصبر/اَما لِلهوى نهىٌ عليك و لا امرٌ

 وقتى ملت مصر را در ميدان تحرير و ميادين ديگر شهرهاى مصر ديدم، پاسخ خود را شنيدم. ملت مصر با همان زبان دل به من ميگفت:

 بَلى اَنَا مُشتاقٌ و عِندِىَ لَوعةٌ/ولكنَّ مِثلى لايُذاعُ لهُ سِرٌّ

 اين سرّ مقدس؛ يعنى انگيزه و عزم قيام، بتدريج در ذهنيت ملت مصر قوام يافت و شكل گرفت و در لحظه‌ى مناسب تاريخى، عريان در صحنه‌اى پرشكوه به ميدان آمد.

 تونس و يمن و ليبى و بحرين هم دقيقاً محكوم به همين حكمند؛ «و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلاً.»(3)

 در چنين انقلابهائى، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانيفستهاى پيش‌ساخته‌ى گروهها و حزبها، بلكه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهاى آنان اعلام و تثبيت ميشود.

*اصول انقلابهاي كنوني:

 با اين محاسبه بروشنى ميتوان تشخيص داد كه اصول انقلابهاى كنونى منطقه، مصر و ديگر كشورها، در درجه‌ى اول اينها است:

1- احياء و تجديد عزت و كرامت ملى كه در طول زمان با ديكتاتورى حاكمان فاسد و با سلطه‌ى سياسى آمريكا و غرب، در هم شكسته و پايمال شده است.

2- برافراشتن پرچم اسلام كه عقيده‌ى عميق و دلبستگى ديرين مردم است و برخوردارى از امنيت روانى و عدالت و پيشرفت و شكوفائى‌اى كه جز در سايه‌ى شريعت اسلامى به دست نخواهد آمد.

3-  ايستادگى در برابر نفوذ و سلطه‌ى آمريكا و اروپا كه در طول دو قرن بيشترين لطمه و خسارت و تحقير را بر مردم اين كشورها وارد آورده‌اند.

4- مبارزه با رژيم غاصب و دولت جعلى صهيونيست كه استعمار چون خنجرى در پهلوى كشورهاى منطقه فرو برده و وسيله‌اى براى ادامه‌ى سلطه‌ى اهريمنى خود ساخته و ملتى را از سرزمين تاريخى خود بيرون رانده است.

 بى‌شك اين حقيقت كه انقلابهاى منطقه متكى به اين اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمريكا و غرب و صهيونيسم نيست و آنها همه‌ى تلاش خود را به كار ميبرند تا آن  را انكار كنند، ولى واقعيت با انكار آن دگرگون نميشود.

*قدرتهاي خارجي حق ندارند خود را در پيروزي اين انقلابها سهيم بدانند،مردم و نخبگان مردمي صاحب اين انقلابها،متعهد به حراست از آن و ترسيم كننده مسير آينده مي باشند و خواهند بود.

 مردمى بودن اين انقلابها مهمترين عنصر در تشكيل هويت آنها است. قدرتهاى خارجى كه با آخرين توانائيها و شگردهاى خود سعى ميكردند حكام مستبد و فاسد و وابسته را در اين كشورها حفظ كنند و تنها هنگامى از حمايت آنها دست برداشتند كه قيام و عزم مردم، هيچگونه اميدى براى آنها باقى نگذاشت، حق ندارند خود را در پيروزى اين انقلابها سهيم بدانند. در جائى مانند ليبى هم، ورود و دخالت آمريكا و ناتو نميتواند حقيقت را مشوب كند. در ليبى، ناتو ضايعه‌هاى بى‌جبران آفريده است. اگر دخالت نظامى ناتو و آمريكا نبود، ممكن بود مردم اندكى ديرتر پيروز شوند، ولى در عوض اين همه زيرساخت نابود نميشد؛ اين همه نفوس بى‌گناه از زنان و كودكان كشته نميشدند و آنگاه دشمنانى كه خود سالها همراه و همدست قذافى بوده‌اند، مدعى حق دخالت در اين كشور مظلوم و جنگ‌زده، نميشدند.
 مردم و نخبگان مردمى و كسانى كه از مردم برآمده‌اند، خود صاحبان اين انقلابها و متعهد به حراست از آن و ترسيم‌كننده‌ى مسير آينده و رو به تكامل آن ميباشند و خواهند بود ان‌شاءاللَّه.

بخش دوم:آسيبها و خطرها

 

 * خطر هست، ولى راه مصونيت از آن نيز هست. توجه به خطر نبايد ملتها را بترساند. بگذاريد دشمنانتان از شما بترسند

 نخست بايد تأكيد كنم كه خطر هست، ولى راه مصونيت از آن نيز هست. توجه به خطر نبايد ملتها را بترساند. بگذاريد دشمنانتان از شما بترسند و بدانيد كه : «انّ كيد الشّيطان كان ضعيفا».(4) خداوند درباره‌ى گروهى از مجاهدان صدر اسلام ميفرمايد: «الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكيل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم يمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظيم».(5)
 خطرها را بايد شناخت تا در مواجهه با آن حيرت و ترديد پيش نيايد و چاره و علاج، شناخته شده باشد.

*انقلاب اسلامي و روبرو شدن با خطرها

 ما با اين خطرها پس از پيروزى انقلاب اسلامى روبه‌رو شديم و آنها را شناختيم و تجربه كرديم و به خواست خدا و رهبرى امام خمينى و بصيرت و فداكارى مردممان، از بيشتر آنها بسلامت گذشتيم. البته توطئه‌ها از سوى دشمن و عزم راسخ از سوى ملت ما همچنان ادامه دارد.

 من اين آسيبها را به دو قسم ميكنم: آنها كه در درون خود ما ريشه دارد و از ضعفهاى ما بر ميخيزد، و آنها كه دشمن به طور مستقيم آن را برنامه‌ريزى ميكند.

1-آسيبهايي كه در درون خود ما ريشه دارد:

احساس تمام شدن كار با سقوط حاكم وابسته و فاسد و ديكتاتور

راحتي خيال ناشي از پيروزي

كم شدن انگيزه ها و سست شدن عزمها

خطر مهيبتر كه اشخاص در صدد تصاحب سهم ويژه  در غنيمت به دست آمده

 

 دسته‌ى اول، چيزهائى از اين قبيل است: احساس و گمان اينكه با سقوط حاكم وابسته و فاسد و ديكتاتور، كار تمام شد. راحتىِ خيالِ ناشى از احساس پيروزى و به دنبال آن كم شدن انگيزه‌ها و سست شدن عزمها، نخستين خطر است. و آنگاه اين خطر مهيبتر ميشود كه اشخاص در صدد تصاحب سهم ويژه در غنيمتِ به دست آمده باشند. ماجراى جنگ اُحد و غنيمت‌جوئى مدافعان تنگه كه به شكست مسلمانان انجاميد و مجاهدان از سوى خداوند متعال سرزنش شدند، يك نمونه‌ى نمادين است كه هرگز نبايد از يادها برد.

مرعوب شدن از هيمنه ظاهرى مستكبران و احساس ترس از آمريكا و ديگر قدرتهاى مداخله‌گر

 مرعوب شدن از هيمنه ظاهرى مستكبران و احساس ترس از آمريكا و ديگر قدرتهاى مداخله‌گر، آسيب ديگرى از اين دسته است كه بايد از آن پرهيز كرد. نخبگان شجاع و جوانها بايد اين ترس را از دلها بيرون كنند.

اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعده‌ها و حمايتهاى آنها افتادن

اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعده‌ها و حمايتهاى آنها افتادن نيز آسيب بزرگ ديگرى است كه به طور ويژه بايد پيشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس بايد شناخت و از كيد او كه در مواردى در پسِ ظاهرِ دوستى و كمك پنهان ميشود، بايد ملت و انقلاب را مصون ساخت.

مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است

 روى ديگر اين صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را بايد با تدبير و حزم در هم آميخت. در مقابل شيطان جن و انس، بايد همه‌ى ذخائر الهى در وجود خود را به كار گرفت.

ايجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابيون و رخنه در پشت جبهه‌ى مبارزه

 ايجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابيون و رخنه در پشت جبهه‌ى مبارزه، نيز آفتى بزرگ است كه با همه‌ى توان بايد از آن گريخت.

2-آسيبهايي كه دشمن به طور مستقيم برنامه ريزي ميكند:

بر روى كار آوردن عناصرى است كه خود را متعهد به آمريكا و غرب ميدانند

 آسيبهاى دسته‌ى دوم را غالباً ملتهاى اين منطقه در حوادث گوناگون آزموده‌اند. نخستين آسيب، بر روى كار آوردن عناصرى است كه خود را متعهد به آمريكا و غرب ميدانند. غرب ميكوشد پس از سقوط ناگزير مهره‌هاى وابسته، اصل سيستم و اهرمهاى اصلى قدرت را حفظ كند و سر ديگرى را بر روى اين بدن بگذارد و بدين وسيله سلطه‌ى خود را همچنان ادامه دهد. اين به معناى هدر رفتن همه‌ى تلاشها و مجاهدتها است.

بديلهاى انحرافى گوناگون در پيش پاى نهضت و مردم بگذارند

در اين مرحله اگر با مقاومت و هشيارى  مردم مواجه شوند، ميكوشند تا بديلهاى انحرافى گوناگون در پيش پاى نهضت و مردم بگذارند. اين سناريو ميتواند پيشنهاد مدلهاى حكومتى و قانون اساسى‌هائى باشد  كه كشورهاى اسلامى را بار ديگر در دام وابستگى فرهنگى و سياسى و اقتصادى به غرب بيفكند، و ميتواند نفوذ ميان انقلابيون و تقويت مالى و رسانه‌اى يك جريانِ نامطمئن و به حاشيه راندن جريانهاى اصيل در انقلاب باشد. اين نيز به معنى بازگرداندن سلطه‌ى غرب و تثبيت مدلهاى نوسازى شده‌ى غربى و بيگانه از اصول انقلاب و در نهايت، تسلط آن‌ها بر اوضاع است.

هرج و مرج و تروريزم و جنگ داخلى ميان پيروان اديان يا قوميتها يا قبائل و احزاب و يا حتى ميان ملتها و دولتهاى همسايه

 و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحريم و بلوكه كردن سرمايه‌هاى ملى

 و نيز هجوم همه جانبه‌ى تبليغاتى و رسانه‌اى،براي خسته،نوميد و پشيمان كردن مبارزان

 اگر اين تاكتيك نيز به نتيجه نرسد، تجربه‌ها به ما ميگويد كه آنگاه روشهائى چون هرج و مرج و تروريزم و جنگ داخلى ميان پيروان اديان يا قوميتها يا قبائل و احزاب و يا حتى ميان ملتها و دولتهاى همسايه، و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحريم و بلوكه كردن سرمايه‌هاى ملى و نيز هجوم همه جانبه‌ى تبليغاتى و رسانه‌اى را در پيش خواهند گرفت. مقصود آنان از اين همه، خسته و نوميد كردن مردم و مردد و پشيمان كردن مبارزان است، كه ميدانند در اين صورت، شكست دادن انقلاب، ممكن و آسان خواهد شد.

  ترور نخبگان صالح و مؤثر يا بدنام كردن برخى از آنان

و از سوئى خريدن كسانى از سست‌عنصران، نيز در شمار روشهاى متداول قدرتهاى غربى و مدعيان تمدن و اخلاق است.

 در ايران اسلامى، اسناد لانه‌ى جاسوسى كه به دست انقلاب افتاد، نشان داد كه همه‌ى اين توطئه‌ها، بدقت از سوى رژيم ايالات متحده‌ى آمريكا براى ملت ايران برنامه‌ريزى شده بود. براى آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاكميت وابسته در كشورهاى انقلابى، اصلى است كه همه‌ى اين روشهاى كثيف را تجويز ميكند.

بخش سوم: پيشنهادهائى در علاج‌جوئى و پيشگيرى از آسيبها و خطرها

 در آخرين بخشِ سخنانم، توصيه‌هائى را بر اساس تجربه‌ى عينى خودمان در ايران و آنچه از مطالعه‌ى دقيق ديگر كشورها به دست آمده است، در معرض ديد و تشخيص و انتخاب شما ميگذارم. شك نيست كه شرائط ملتها و كشورها در همه چيز يكسان نيست، ولى بيناتى وجود دارد كه ميتواند براى همه مفيد باشد.

1-توكل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعده‌هاى مؤكد نصرت الهى ،به كارگيرى خرد و عزم و شجاعت

 اولين سخن آن است كه با توكل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعده‌هاى مؤكد نصرت الهى در قرآن و به كارگيرى خرد و عزم و شجاعت، ميتوان بر همه‌ى اين موانع فائق آمد و پيروزمندانه از آنها عبور كرد. البته كارى كه شما بدان همت گماشته‌ايد، بسى بزرگ و سرنوشت‌ساز است. پس بايد زحمات بزرگ را هم به خاطر آن تحمل كرد. اميرالمؤمنين على (عليه السّلام) در خطبه‌ای فرموده است: فانّ اللَّه لم يقصم جبّارى دهر قطّ الّا بعد تمهيل و رخاء و لم يجبر عظم أحد من الامم الّا بعد أزل و بلاء و فى دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر.(6)

2- خود را همواره در ميدان بدانيد، هميشه خداوند را حاضر و كمك‌كار خود بدانيد و پيروزيها ما را دچار غرور و غفلت نكند

 توصيه‌ى مهم آن است كه خود را همواره در ميدان بدانيد: «فاذا فرغت فانصب».(7) هميشه خداوند را حاضر و كمك‌كار خود بدانيد: «و الى ربّك فارغب».(8) و پيروزيها ما را دچار غرور و غفلت نكند: «اذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللَّه افواجاً فسبّح بحمد ربّك واستغفره انه كان توابا».(9) اينها پشتوانه‌هاى حقيقى‌يك ملت مؤمن است.

3- بازخوانى دائمى اصول انقلاب (استقلال، آزادى، عدالتخواهى، تسليم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفى تبعيضهاى قومى و نژادى و مذهبى، نفى صريح صهيونيزم)

 توصيه‌ى ديگر، بازخوانى دائمى اصول انقلاب است. شعارها و اصول بايد تنقيح و با مبانى و محكمات اسلام تطبيق داده شوند. استقلال، آزادى، عدالتخواهى، تسليم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفى تبعيضهاى قومى و نژادى و مذهبى، نفى صريح صهيونيزم؛ اينها اركان نهضتهاى امروز كشورهاى اسلامى است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است.

*اصولتان را روى كاغذ بنويسيد؛ نگذاريد اصول نظام آينده‌ى شما را دشمنان شما بنويسند؛ نگذاريد اصول اسلامى در پاى منافع زودگذر قربانى شود

 اصولتان را روى كاغذ بنويسيد؛ اصالتهاى خود را با حساسيت بالا حفظ كنيد؛ نگذاريد اصول نظام آينده‌ى شما را دشمنان شما بنويسند؛ نگذاريد اصول اسلامى در پاى منافع زودگذر قربانى شود. انحراف در انقلابها، از انحراف در شعارها و هدفها آغاز ميشود.

 *هرگز به آمريكا و ناتو و به رژيمهاى جنايتكارى چون انگليس و فرانسه و ايتاليا ، اعتماد نكنيد؛ به آنها سوء ظن داشته باشيد و لبخند آنها را باور نكنيد

 هرگز به آمريكا و ناتو و به رژيمهاى جنايتكارى چون انگليس و فرانسه و ايتاليا كه زمانى دراز سرزمين شما را ميان خود تقسيم و غارت كردند، اعتماد نكنيد؛ به آنها سوء ظن داشته باشيد و لبخند آنها را باور نكنيد؛ پشت اين لبخندها و وعده‌ها، توطئه و خيانت نهفته است.

 *راه حل خود را خود با بهره‌گيرى از سرچشمه‌ى فياض اسلام به دست آوريد و نسخه‌هاى بيگانه را به خودشان پس دهيد.

 راه حل خود را خود با بهره‌گيرى از سرچشمه‌ى فياض اسلام به دست آوريد و نسخه‌هاى بيگانه را به خودشان پس دهيد.

4- پرهيز از اختلافات مذهبى، قومى، نژادى، قبيله‌اى و مرزى

 توصيه‌ى مهم ديگر پرهيز از اختلافات مذهبى، قومى، نژادى، قبيله‌اى و مرزى است. تفاوتها را به رسميت بشناسيد و آن را مديريت كنيد. تفاهم ميان مذاهب اسلامى كليد نجات است. آنها كه آتش تفرقه‌ى مذهبى را با تكفير اين و آن دامن ميزنند، اگر خودشان هم ندانند، مزدور و عمله‌ى شيطانند.

5- نظام‌سازى

 نظام‌سازى كار بزرگ و اصلى شما است. اين كارى پيچيده و دشوار است. نگذاريد الگوهاى لائيك يا ليبراليسم غربى، يا ناسيوناليسم افراطى، يا گرايشهاى چپ ماركسيستى، خود را بر شما تحميل كند.

 اردوگاه شرق چپ فرو ريخت و بلوك غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خيرى براى آن متصور نيست. گذشت زمان به زيان آنها و به سود جريان اسلام است. هدف نهائى را بايد امت واحده‌ى اسلامى و ايجاد تمدن اسلامى  جديد بر پايه‌ى دين و عقلانيت و علم و اخلاق، قرار داد.
6-  آزادى فلسطين از چنگال درنده‌ى صهيونيسته
 آزادى فلسطين از چنگال درنده‌ى صهيونيستها نيز هدفى بزرگ است. كشورهاى بالكان و قفقاز و آسياى غربى پس از هشتاد سال از چنگال شوروى سابق نجات يافتند؛ چرا فلسطين مظلوم نتواند پس از هفتاد سال از اسارت صهيونيستهاى ظالم نجات يابد؟

 نسل امروزِ كشورهاى اسلامى اين ظرفيت را دارد كه به چنين كارهاى بزرگى بپردازد. نسل جوان امروز مايه‌ى افتخار نسلهاى پيشين خويش است. به قول شاعر عرب:

 قالوا: ابوالصَّخر مِن شَيبان قُلتُ لَهُم/كلاّ لَعمَرى ولكن منهُ شيبانٌ‌

 وَ كَم اَبٍ قد عَلاَ بِابنٍ ذُرى شَرَفٍ/كما عَلا برسول اللَّه عدنانٌ‌

*اعتمادبه نسل جوان خود

 به نسل جوان خود اعتماد كنيد، روح اعتماد به نفس را در آنان زنده كنيد، و از تجربه‌هاى مجربان و پيران، آنها را بهره‌مند سازيد. دو نكته‌ى مهم در اينجا وجود دارد:

دو نكته مهم:

1-ملتهاي انقلاب كرده چون مؤمن به اسلامند،پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است.

 اول آنكه ملتهاى انقلاب كرده و آزاد شده، يكى از مهمترين خواسته‌هايشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مديريت كشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است؛ يعنى حاكمان با رأى مردم برگزيده ميشوند و ارزشها و اصول حاكم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شريعت اسلامى است. اين خود ميتواند در كشورهاى گوناگون به اقتضاى شرائط، با شيوه‌ها و شكلهاى گوناگون تحقق يابد، ولى با حساسيت كامل بايد مراقب بود كه اين با دموكراسى ليبرال غربى اشتباه نشود. دموكراسى لائيك و در مواردى ضد مذهب غربى با مردمسالارى اسلامى كه متعهد به ارزشها و خطوط اصلى اسلامى در نظام كشور است، هيچ نسبتى ندارد.

2- اسلامگرائى نبايد با تحجر و قشرى‌گرى و تعصبهاى جاهلانه و افراطى مشتبه گردد.

 نكته‌ى دوم آن است كه اسلامگرائى نبايد با تحجر و قشرى‌گرى و تعصبهاى جاهلانه و افراطى مشتبه گردد. مرز ميان اين دو نيز بايد پر رنگ باشد. افراطهاى  مذهبى كه غالباً با خشونت كور همراه است، عامل عقب‌ماندگى و دور شدن از هدفهاى والاى انقلاب است، و اين به نوبه‌ى خود مايه‌ى جدا شدن مردم و در نتيجه شكست انقلاب خواهد بود. خلاصه كنم:

* سخن از بيدارى اسلامى، سخن از يك واقعيت خارجىِ مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته ، با اين حال، صحنه همچنان سيال و نيازمند شكل دادن و به سرانجام رساندن است.

 سخن از بيدارى اسلامى، سخن از يك مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تأويل و تفسير نيست؛ سخن از يك واقعيت خارجىِ مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته و قيامها و انقلابهاى بزرگى  را پديد آورده و مهره‌هاى خطرناكى از جبهه‌ى دشمن را ساقط كرده و از صحنه بيرون رانده است. با اين حال، صحنه همچنان سيال و نيازمند شكل دادن و به سرانجام رساندن است.

 *در پايان: ، تقوا با همان معنى  بلند و گسترده‌اش، و سپس سرپيچيدن از فرمانبرى كافران و منافقان، و پيروى از وحى الهى، و سرانجام توكل و اعتماد به خداوند، دستورالعمل كامل و كارسازى است؛ براى هميشه و بويژه در اين برهه‌ى حساس و سرنوشت‌ساز.

 آياتى كه در طليعه‌ى سخن تلاوت شد، دستورالعمل كامل و كارسازى است؛ براى هميشه و بويژه در اين برهه‌ى حساس و سرنوشت‌ساز. خطاب به پيامبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلم) است، ولى در واقع ما همگى بدان مخاطب و مكلفيم. در اين آيات، تقوا با همان معنى  بلند و گسترده‌اش، اولين توصيه است، و سپس سرپيچيدن از فرمانبرى كافران و منافقان، و پيروى از وحى الهى، و سرانجام توكل و اعتماد به خداوند.

 بار ديگر اين آيات را مرور كنيم: بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم. «يا أيها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الكافرين و المنافقين انّ اللَّه كان عليماً حكيماً. واتّبع ما يوحى اليك من ربّك انّ اللَّه كان بما تعملون خبيراً. و توكّل على اللَّه و كفى باللَّه وكيلاً».

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه‌

1) احزاب: 3 - 1
2) ابراهيم: 24
3) احزاب: 23
4) نساء: 76
5) آل‌عمران: 174 - 173
6) نهج‌البلاغه: خطبه‌ى 88
7) شرح: 7
8) شرح: 8
9) نصر: 3 - 1

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى (‌ 17/6/1390)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌


خيلى خوش آمديد آقايان محترم، برادران عزيز. اين ديدارِ شش ماه يك بار، علاوه بر جنبه‌هاى قانونى و موقعيتى، براى ما اين حسن را هم دارد كه دوستان و رفقا و اعزّه و برادران خوبمان را از نزديك زيارت ميكنيم؛ كه اين هم براى من مغتنم است.

خوشبختانه اين اجلاس شما در دنباله‌ى فضاى معنوى ماه رمضان اتفاق افتاد، كه خود اين حتماً بر فضاى اين جلسه حاكم بوده؛ و آنطورى كه از گزارشها برمى‌آمد و بنده هم قبلاً تا حدودى در جريان قرار گرفتم، نكاتى كه آقايان تذكر دادند، نكات خوب و مهمى بود؛ كه اينها همه نشانه‌ى رحمت الهى است و بايد خدا را شكر كرد.

*نشانه هاي رحمت ،لطف و دست قدرت الهي در ماه مبارک رمضان:
 

1- انس با قرآن و تلاوت قرآن

 ماه رمضانِ امسال با يك نگاه اجمالى كه انسان نگاه ميكند، باز هم بهتر و شيرين‌تر و باصفاتر از ماه رمضانهاى گذشته بود؛ و ما اين را بحمداللَّه هر سال احساس ميكنيم. جلسات تلاوت قرآن، كه گاهى در يك روز شايد هزار نفر يا بيشتر مى‌نشينند و تلاوتها را استماع ميكنند، اين نه در يك شهر، نه در دو شهر، در بسيارى از شهرهاى كشور تكرار ميشود. واقعاً انسان نميداند چطور خدا را شكر كند كه كشورِ دورافتاده‌ى از قرآن و تلاوت قرآن و انس با قرآن در دوران طاغوت، امروز اينجور آميخته باشد با آيات كريمه‌ى الهى. انسان مى‌بيند جوانهائى را، نوجوانهائى را كه آنجا نشسته‌اند و يك ساعت تلاوت ميكنند؛ چه تلاوت شيوائى؛ صحيح، دقيق، متوجه به معنا، و مردم هم گوش ميكنند. اگر در سطح كشور انسان ملاحظه كند، ميتوان گفت اين انس با قرآن و تلاوت قرآن در ماه مبارك رمضان، اعداد ميليونى دارد.

 2-جلسات دعا

همين طور، جلسات دعا. شما تصور بفرمائيد كه در شبهاى ماه رمضان و سحرهاى ماه رمضان، يك جمعيت ميليونى دارند دعاى ابوحمزه ميخوانند؛ چه آنهائى كه در جلسات حضور دارند، چه آنهائى كه از طريق تلويزيون و راديو اين دعا را ميشنوند و داخل منزل حال ميكنند، صفا ميكنند، اشك ميريزند؛ اينها چيزهاى كمى نيست؛ اينها نشانه‌هاى لطف الهى است.

 3-حضور سياسي مردم در روز قدس

بعد نوبت ميرسد به حضور سياسى مردم در روز قدس. باز انسان دست قدرت الهى را مشاهده ميكند كه اينطور دلهاى مردم را جذب ميكند و مى‌آورد توى آن هواى گرم، با دهان روزه، وسط خيابانها؛ وفادارى خودشان را به انقلاب، به آرمانهاى انقلاب نشان ميدهند، فرياد ميكنند؛ پيرمرد مى‌آيد، بچه‌ى كوچك مى‌آيد، زنها مى‌آيند، مردها مى‌آيند.

4-روز عيد فطر و نماز عيد فطر

 بعد نوبت ميرسد به روز عيد فطر و نمازهاى عيد. اين تضرع و دعائى كه در روز عيد فطر در سرتاسر كشور خوانده ميشود، مردم جمع ميشوند، دعا ميخوانند، تضرع ميكنند، از خداى متعال عالى‌ترين خواسته‌ها را درخواست ميكنند، با حالت توجه، با حالت تضرع، ما كِى اين چيزها را داشتيم؟ كِى در طول تاريخ - تاريخ قرنها، نه تاريخ سالها - كشور ما اينجور مشحون به آيات الهى و كلمات تضرع‌آميز در مقابل پروردگار و دعا و توجه و ذكر بوده؟ كِى اين همه مردم در اين وادى وارد ميشدند؟ براى كى مى‌آيند؟ به كى ميخواهند خودشان را نشان بدهند؟ جز اخلاص، جز ايمان، جز علاقه و عقيده‌ى به مبانى اسلامى، هيچ عامل و انگيزه‌ى ديگرى در اينجا قابل تصور نيست. خب، اينها همه‌اش موجبات رحمت الهى است؛ «اللّهمّ انّى اسئلك موجبات رحمتك».(1) اينها همان چيزهائى است كه باران فيض الهى را بر سر ما ميبارد.

*دست الهي و قدرت الهي است كه مؤمنين رابه ميدان مي آورد

 البته ما اشتباه ميكنيم؛ گاهى نميفهميم اين تفضل الهى را، نمى‌بينيم دست عطوفت الهى را در قضاياى مختلف كه بر سر ما گذاشته ميشود. گاهى هم از اين جهت اشتباه ميكنيم كه خيال ميكنيم مائيم كه داريم اين كارها را ميكنيم، در حالى كه ما نيستيم؛ «لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الّفت بين قلوبهم و ليكنّ اللَّه الّف بينهم».(2) «قلب المؤمن بين اصبعى الرّحمن». كى اين مؤمنين را ميكِشد مى‌آورد توى اين ميدانها، اينجور اينها را متوجه به خدا ميكند؟ جز دست الهى، جز قدرت الهى، چيز ديگرى نيست. اينهاست كه ما را اميدوار ميكند.

 * مردم ما به توفيق الهى، به لطف پروردگار، مردم خوبى هستند؛ خوبى‌شان هم به وفادارى آنها به ايمان است، به رسوخ ايمان در دلهاست.

من نميخواهم فقط شرح ماوقع را عرض كنم - كه خب، اين ماوقع را همه داريم مى‌بينيم - من ميخواهم اين استنتاج را بكنم: «هو الّذى ايّدك بنصره و بالمؤمنين»؛(3) خداى متعال تأييد خودش را در كنار نصرت به وسيله‌ى مؤمنين ميگذارد، كه على‌الظاهر مراد در اينجا نصرتهاى معنوى است؛ مثل همان «انّى ممدّكم بألف من الملائكة مردفين»(4) و امثال اينها. «هو الّذى ايّدك بنصره و بالمؤمنين»؛ مؤمنين هستند كه موجب نصرت ميشوند؛ مؤمنين هستند كه نظام را پابرجا نگه ميدارند؛ مؤمنين هستند كه در ميدانهاى مختلف، جاده را صاف ميكنند تا نظام اسلامى بتواند كارهاى بزرگى را انجام دهد. ما اينها را «انّما اوتيته على علم عندى»(5) نبايد تصور كنيم؛ خيال نكنيم ما هستيم داريم ميكنيم؛ اينها را خدا دارد ميكند. اين نكته‌ى اول؛ كه به نظر من مردم ما به توفيق الهى، به لطف پروردگار، مردم خوبى هستند؛ خوبى‌شان هم به وفادارى آنها به ايمان است، به رسوخ ايمان در دلهاست.

 *امروز عليرغم وسايل اغواء كننده دلهاي جوانان(ماهواره ها،اينترنتها)اكثر شركت كنندگان در مراسمهاي ماه رمضان ،جوانهايند.

 شما ببينيد امروز وسائلى كه براى اغواى دل جوانها هست، چقدر است؛ قابل مقايسه‌ى با گذشته نيست. اين ماهواره‌ها، اين اينترنت‌ها، اين انواع و اقسام وسائل ارتباطات، اينها دلها را اغوا ميكند، جذب ميكند، از راه به در ميبرد، انگيزه‌هاى معنوى را در انسان سست ميكند، شهوات را در انسان بيدار ميكند. با وجود همه‌ى اينها، اين مجالسى كه اشاره شد و شما ديديد، اكثرشان همين جوانهايند. بعضى اوقات شايد ظواهرشان هم نشان نميدهد كه اينها دل در گرو محبت الهى دارند، اما دارند؛ مى‌آيند، با خدا حرف ميزنند، اشك ميريزند. اشك آنها مايه‌ى غبطه‌ى انسان است. انسان نگاه ميكند، مى‌بيند اين جوان آنجا نشسته، همين‌طور اشك بر روى چهره‌ى او جارى است. انسان به حال اينها غبطه ميخورد. اينها دلهاشان پاك است، اينها صافند، نزديك به خدايند؛ همين، مايه‌ى نصرت است؛ «هوالّذى ايّدك بنصره و بالمؤمنين».

*سابقه فقه سياسي در شيعه،از اولِ تدوين فقه است (روایت تحف العقول که سیاسیات را از اقسام معاملات بیان میکند.) 

 مطلبى كه من امروز ميخواهم عرض بكنم - كه ان‌شاءاللَّه سعى كنم كوتاه عرض بشود - اين است كه فقه سياسى در شيعه، سابقه‌اش از اولِ تدوين فقه است. يعنى حتّى قبل از آنكه فقه استدلالى در قرن سوم و چهارم تدوين بشود - در عهد روايات - فقه سياسى در مجموعه‌ى فقه شيعه حضور روشن و واضحى دارد؛ كه نمونه‌اش را شما در روايات مى‌بينيد. همين روايت «تحف‌العقول» كه انواع معاملات را چهار قسم ميكند، يك قسمش سياسات است - امّاالسّياسات - كه خب، در آنجا مطالبى را بيان ميكند. در اين روايت و روايات فراوان ديگر، شاخصها ذكر ميشود. اين روايت معروف صفوان جمّال: «كلّ شى‌ء منك حسن جميل الّا اكرائك الجمال من هذا الرّجل» و ديگر رواياتى كه فراوان است، از اين قبيل است. بعد كه نوبت به عصر تدوين فقه استدلالى ميرسد - دوران شيخ مفيد و بعد از ايشان - باز انسان مشاهده ميكند كه فقه سياسى در آنجا وجود دارد؛ در ابواب مختلف، آن چيزهائى كه مربوط به احكام سياست و اداره‌ى جامعه است، در اينها هست.

*اما نظام سازي بر اساس فقه سياسي ،يك چيز جديد است ،كه امام بزرگوار اول كسي بود كه در مقام نظر وعمل،توأما يك نظام ايجاد كرد،مردمسالاري ديني و ولايت فقيه را مطرح كرد  

 بنابراين سابقه‌ى فقه سياسى در شيعه، سابقه‌ى عريقى است؛ ليكن يك چيز جديد است و آن، نظام‌سازى بر اساس اين فقه است؛ كه اين را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ايشان كس ديگرى از اين ملتقطات فقهى در ابواب مختلف، يك نظام به وجود نياورده بود. اولْ كسى كه در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - يك نظام ايجاد كرد، امام بزرگوار ما بود؛ كه مردم‌سالارى دينى را مطرح كرد، مسئله‌ى ولايت فقيه را مطرح كرد. بر اساس اين مبنا، نظام اسلامى بر سر پا شد. اين، اولين تجربه هم هست. چنين تجربه‌اى را ما در تاريخ نداريم؛ نه در دوران صفويه داريم، نه در دوره‌هاى ديگر. اگرچه در دوران صفويه كسانى مثل «محقق كركى»ها وارد ميدان بودند، اما از اين نظام اسلامى و نظام فقهى در آنجا خبرى نيست؛ حداكثر اين است كه قضاوت به عهده‌ى يك ملائى، آن هم در حد محقق كركىِ با آن عظمت بوده است؛ ايشان ميشود رئيس قضات، تا مثلاً قضات را معين كند؛ بيش از اينها نيست؛ نظام حكومت و نظام سياسى جامعه بر مبناى فقه نيست. ايجاد نظام، كارى است كه امام بزرگوار ما انجام داد. همان طورى كه جناب آقاى مهدوى در نطقشان اشاره كردند - كه من اجمالاً اطلاع پيدا كردم - امام مسئله‌ى ولايت فقيه را در نجف استدلالى كردند و بحث كردند؛ بعد هم در مقام عمل، اين را پياده كردند و آوردند، شد يك نظام اسلامى. خب، اينجا دو تا مطلب وجود دارد كه ما بايد به اين دو مطلب توجه كنيم.
 

 1-چون هدفهاى مترتب برمبانى نظام، هدفهاى زودرسى نيست، اين وسوسه به سراغ نخبگان و زبدگان و مسئولان مى‌آيد كه نكند پايبندى ما به اين اصول است كه مانع ميشود ما به اين اهداف دست پيدا كنيم. اين يك چالش بسيار مهمى است.

 يك مطلب اين است كه يك چالش بزرگى همواره بر سر راه حفظ هويت اين نظام وجود داشته است؛ الان هم وجود دارد، بعد از اين هم خواهد بود. آن چالش عبارت است از چالش بين وفادارى و حفظ خطوط اصلى - يعنى اصول و مبانى نظام - از يك طرف، و دستاوردهاى پيشرفت مادى و معنوى براى نظام از طرف ديگر. اين فكر گاهى اوقات پيش مى‌آيد؛ البته دليل هم دارد كه اين فكر پيش مى‌آيد؛ چون آن هدفهاى مترتب بر آن مبانى، اينجور نيست كه هدفهاى زودرسى باشد، كه حالا در ظرف ده سال و بيست سال حتماً اين هدفها تأمين شود؛ گاهى اوقات بايد نسلها بگذرد تا اين اهدافى كه بر مبناى آن اصول ترسيم شده است، تحقق پيدا كند. وقتى كه اين اهداف در ميان‌مدت يا در كوتاه‌مدت تحقق پيدا نكرد، اين وسوسه به سراغ نخبگان و زبدگان و مسئولان مى‌آيد كه نكند پايبندى ما به اين اصول است كه مانع ميشود ما به اين اهداف دست پيدا كنيم. اين يك چالش بسيار مهمى است.

*يكي از مظاهر عظمت امام،صبر امام در برابر فشارها بود،به خاطر مشكلات(جه داخلي،جه بين المللي)از مباني و اصول كوتاه نيامد.(نمونه آن قضيه سلمان رشدي) 

 من مدتها قبل در يك صحبتى اشاره كردم كه يكى از مظاهر عظمت امام بزرگوار عبارت بود از صبر در اين قضيه. البته دوران ايشان، دوران كوتاهى بود - ده سال بيشتر طول نكشيد - اما در همين دوران، ايشان پايه‌ها را محكم چيد. يكى از كارهاى امام اين بود كه به خاطر مشكلاتى كه احياناً پيش مى‌آمد - چه در زمينه‌ى مسائل داخلى، چه در زمينه‌ى چالشهاى بين‌المللى - ايشان از مبانى و اصول كوتاه نيامد؛ يعنى صبر كرد. من تعبير كردم به صبر امام. صبر ايشان به اين معنا بود كه تحمل كرد. در برابر فشارهائى كه مى‌آمد، كه آقا اگر چنانچه اين حكم را نكنيد، اگر قضيه‌ى سلمان رشدى را مطرح نكنيد، اگر چه نشود، اگر چه نشود، ممكن است ما به اين موفقيتها دست پيدا كنيم، ايشان تسليم نشد؛ ايشان پافشارى كرد. اين چالش تا امروز هم وجود دارد.

 *حفظ هويت نظام و دستيابي به اهداف نظام(چه اهداف مادي،چه اهداف معنوي)با يكديگر سازگار است. حالت قناعتِ حداقلى پيدا نكنيم؛ و بدانيم كه اگر ما از اصول دست برداشتيم، حتّى هويت نظام كه از بين خواهد رفت، به آن هدفها هم نميرسيم

 خب، عده‌اى ممكن است به اين فكر بيفتند كه پايبندى ما به اصول موجب شده است كه ما به اين اهداف دست پيدا نكنيم؛ ناكامى‌هائى در سطح اداره‌ى داخلى يا در سطح مسائل بين‌المللى، ما را دچار مشكل كند. اين چالش مهمى است؛ با اين چالش بايد هوشيارانه برخورد كرد. نه، درست، عبارت است از اينكه ما هر دو هدف را به موازات يكديگر دنبال كنيم و بدانيم كه اين دو هدف با يكديگر سازگار است؛ يعنى حفظ اصول و مبانى نظام و در واقع حفظ هويت نظام از يك طرف، و از طرف ديگر، دست يافتن به آن اهدافى كه نظام تعريف كرده است؛ چه اهداف مادى و پيشرفتهاى مادى و علمى و معيشتى و تمدنى و امثال اينها، و چه اهداف معنوى مثل استقرار عدالت و از اين قبيل چيزها. بايد بدانيم اينها سازگار است. و ما نميتوانيم به آن اهداف برسيم، مگر اينكه به اين اصول پابند باشيم. يعنى به خاطر اينكه مشكلاتى در رسيدن به آن هدفها پيش مى‌آيد، از اصول دست برنداريم، حالت قناعتِ حداقلى پيدا نكنيم؛ و بدانيم كه اگر ما از اصول دست برداشتيم، حتّى هويت نظام كه از بين خواهد رفت، به آن هدفها هم نميرسيم. ما در همين انقلابهاى گوناگون، نظائرش را ديديم. البته اصول آنها، اصول باطلى بود؛ اما تنازلهاى آنها به هيچ وجه به آنها كمك نكرد.

 *به عنوان يك اصل قطعىِ موضوعى، بايد اين را مسلّم گرفت كه پايبندى به اصول و حفظ خطوط اصلى نظام اسلامى، اصل است.

اينكه ما بيائيم مسئله‌ى عقلانيت را مطرح كنيم و بگوئيم «بر سر عقل آمدن انقلاب»، اين ما را به نتيجه نميرساند. من يادم هست آن سالهاى اول انقلاب، از جمله‌ى حرفهائى كه زده ميشد، اين بود كه بايستى ما انقلاب را سر عقل بياوريم! يعنى عقلانيت را به عنوان يك وسيله، بهانه قرار بدهند و از اصول و مبانى و پايه‌هاى اصلى صرف نظر كنند؛ اين نبايد انجام بگيرد. «و ان تطع اكثر من فى الارض يضلّوك عن سبيل‌اللَّه ان يتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا يخرصون».(6) نبايستى اصول را پامال كرد. البته اين كار مهمى است؛ پيچيدگى‌هائى دارد، سختى‌هائى دارد و گاهى در موارد گوناگون، براى نخبگان و زبدگان ترديدهائى پيش مى‌آيد. به عنوان يك اصل قطعىِ موضوعى، بايد اين را مسلّم گرفت كه پايبندى به اصول و حفظ خطوط اصلى نظام اسلامى، اصل است.

 *ميشود اصول را حفظ كرد، به پيشرفتها هم رسيد. اگر جائى از اصول كوتاه گذاشته باشيم، بايد از آن توبه كنيم،و بدانيم نصرت الهي بستگي به حفظ اصول و مباني دارد

 بر اساس اين، بايد دنبال پيشرفتها گشت. ما امتحان كرديم، ديديم كه ميشود اصول را حفظ كرد، به پيشرفتها هم رسيد. امروز كشور ما از لحاظ پيشرفت علمى، از لحاظ پيشرفت فناورى، از لحاظ آگاهى‌ها و پختگى‌هاى سياسى، از لحاظ پيدا كردن راه و رسم‌هاى گوناگون در نهادهاى مختلف - نهادهاى اقتصادى و غيره - با اوائل انقلاب قابل مقايسه نيست؛ ما خيلى جلو رفتيم، خيلى پيشرفته‌تريم؛ در عين حال اصول را هم حفظ كرديم. اگر جائى از اصول كوتاه گذاشته باشيم، بايد از آن توبه كنيم. از اصول نبايستى كم گذاشت. همچنين بايد بدانيم نصرت الهى هم بسته‌ى به همين است كه ما اين مبانى و اصول را حفظ كنيم. اين يك نكته.

2-نظام سازي یک امر دفعی و یکباره نیست ،یک امر جاري است و روز به روز بايد تكميل شود،يعني آنچه را ساختيم ،حفظ كنيم ،نواقصش را بر طرف كنيم و آن را تكميل كنيم. 

 نكته‌ى دومى كه در اين زمينه عرض ميكنيم، اين است كه نظام‌سازى - كه گفتيم امام بزرگوار ما بر اساس مبانى فقهى، نظام‌سازى كرد - يك امر دفعى و يكباره نيست؛ معنايش اين نيست كه ما يك نظامى را بر اساس فقه كشف كرديم و استدلال كرديم و اين را گذاشتيم وسط، و اين تمام شد؛ نه، اينجورى نيست. نظام‌سازى يك امر جارى است؛ روزبه‌روز بايستى تكميل شود، تتميم شود. ممكن است يك جائى اشتباه كرده باشيم اما مهم اين است كه ما بر اساس اين اشتباه، خودمان را تصحيح كنيم، خودمان را اصلاح كنيم؛ اين جزو متمم نظام‌سازى است. نه اينكه گذشته را خراب كنيم. اينكه ما ميگوئيم نظام‌سازى جريان دارد، معنايش اين نيست كه هرچه را ساختيم و بنا كرديم، خراب كنيم؛ قانون اساسى‌مان را خراب كنيم، نظام حكومتى و دولتى‌مان را ضايع كنيم؛ نه، آنچه را كه ساختيم، حفظ كنيم، نواقصش را برطرف كنيم، آن را تكميل كنيم. اين كار، يك كار لازمى است.

 *قيد اطلاق كه امام منضم كردند به ولايت فقيه ؛ يعنى انعطاف‌پذيرى.دستگاه ولايت ،كه در رأسش رهبرى قرار دارد، بايد بتواند به طور دائم خودش را پيش ببرد، متحول كند.تحول يعنى تكميل، پيش رفتن به سمت آنچه كه درست‌تر است، آنچه كه كاملتر است.

 من تصورم اين است كه بُعد مهمى از قيد اطلاق كه امام منضم كردند به ولايت فقيه - كه در قانون اساسىِ اول قيد «مطلقه» نبود؛ اين را امام اضافه كردند - ناظر به همين است؛ يعنى انعطاف‌پذيرى. دستگاه ولايت - كه دستگاه عظيم ولايت، يعنى در واقع مجموعه‌ى آن دستگاه‌هاى تصميم‌ساز و تصميم‌گير كه در رأسش رهبرى قرار دارد؛ اما مجموعه، يك مجموعه است - بايد بتواند به طور دائم خودش را پيش ببرد، متحول كند؛ چون تحول جزو سنتهاى زندگى انسان و تاريخ بشرى است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ايجاد نكنيم و پيش نرويم، تحول بر ما تحميل خواهد شد. تحول يعنى تكميل، پيش رفتن به سمت آنچه كه درست‌تر است، آنچه كه كاملتر است. يعنى آنچه را كه ساختيم، ببينيم نقصهايش كجاست، آن را برطرف كنيم؛ ببينيم كجا كم داريم، آن را اضافه كنيم. اين جريان بايستى ادامه پيدا كند.

*ولايت مطلقه فقيه اين است كه، يك حالت انعطافى در دست كليددار اصلى نظام وجود دارد كه ميتواند در آنجائى كه لازم است، مسير را تصحيح و اصلاح كند، بنا را ترميم كند.

 البته دشمنان، «ولايت مطلقه» را به معناى «استبداد» گرفته‌اند؛ يعنى ميل فقيه عادل به صورت دلبخواه. اين معنا در دلِ خودش يك تناقض دارد: اگر عادل است، نميتواند مستبد باشد؛ اگر مستبد است و بر اساس دلخواه عمل ميكند، پس عادل نيست. دشمنان، اين را ملتفت نميشوند و اين معنا را نميفهمند. اين نيست مسئله‌ى «ولايت مطلقه» كه فقيه هر كار دلش خواست، بكند؛ يك وقت يك چيزى به نظرش رسيد كه بايد اين كار انجام بگيرد، فوراً انجام دهد؛ قضيه اين نيست. قضيه اين است كه يك حالت انعطافى در دست كليددار اصلى نظام وجود دارد كه ميتواند در آنجائى كه لازم است، مسير را تصحيح و اصلاح كند، بنا را ترميم كند.

*تصور اينكه اين انعطاف بايستى تحت تأثير فشارهاى بيرونى و تغييرِ در جهت انعطاف به قالبهاى غربى باشد،اين انحراف است.

 البته در اينجا هم خطرى كه وجود دارد - كه بايد از اين خطر برحذر بود - اين است كه ما تصور كنيم اين انعطاف بايستى تحت تأثير فشارهاى بيرونى و تغييرِ در جهت انعطاف به قالبهاى غربى باشد. سر قضيه‌ى قصاص به ما اعتراض ميكنند و فشار مى‌آورند، سر قضيه‌ى ديه به ما فشار مى‌آورند، سر قضاياى گوناگون در مسائل مختلف به ما فشار مى‌آورند؛ لذا ما تسليم شويم؛ انعطاف به اين معنا باشد. نه، اين انحراف است؛ اين انعطاف نيست. بايد توجه كنيم، همان آيه‌ى شريفه‌ى «و ان تطع اكثر من فى الارض» اينجا هم جارى است. نبايد به خاطر اينكه راديوهاى بيگانه و تبليغات خصمانه و اتاقهاى فكر دشمن و كمربسته‌ى عليه نظام اسلامى، راجع به فلان حكم، راجع به فلان مبنا اعتراض ميكنند، فرياد ميكشند، ما بيائيم بگوئيم حالا تجديد نظر كنيم براى اينكه با دنيا هماهنگ شويم؛ نه، اين خطاست، اين انحراف است؛ به اين انحراف نبايد دچار شد.

 *متكفل مسائل جديد ،در زمينه اقتصاد (مثلا بانكداري اسلامي)فقه است.

 در عين حال مسائل جديدى وجود دارد. در زمينه‌ى اقتصاد، مسائل تازه‌اى وجود دارد. مثلاً ما بانكدارى اسلامى را به وجود آورده‌ايم. امروز مسائل تازه‌اى در زمينه‌ى پول و بانكدارى وجود دارد؛ اينها را بايستى حل كرد؛ بايد اينها را در بانكدارى اسلامى - بانكدارى بدون ربا - ديد. كى بايد اينها را انجام بدهد؟ فقه متكفل اين چيزهاست.

 *لزوم درسهايِ خارجِ استدلاليِ قوي اي مخصوص فقه حكومتي،جهت مشخص كردن مسائل جديد حكومتي از لحاظ فقهي تا اين كاوشهاي عالمانه در معرض استفاده ملتها و نخبگان ديگر كشورها قرار گيرد.

 البته من همين‌جا عرض بكنم كه نياز ما به كرسى‌هاى بحث آزاد فقهى در حوزه‌ى قم - كه مهمترين حوزه‌هاست - برآورده نشده است. من اين را الان اينجا عرض ميكنم - آقايانى هم از قم اينجا تشريف داريد - اين نياز برآورده نشده. در قم بايد درسهاى خارجِ استدلالىِ قوى‌اى مخصوص فقه حكومتى وجود داشته باشد تا مسائل جديد حكومتى و چالشهائى را كه بر سر راه حكومت قرار ميگيرد و مسائل نو به نو را كه هى براى ما دارد پيش مى‌آيد، از لحاظ فقهى مشخص كنند، روشن كنند، بحث كنند، بحثهاى متين فقهى انجام بگيرد؛ بعد اين بحثها مى‌آيد دست روشنفكران و نخبگان گوناگون دانشگاهى و غير دانشگاهى، اينها را به فرآورده‌هائى تبديل ميكنند كه براى افكار عموم، براى افكار دانشجويان، براى افكار ملتهاى ديگر قابل استفاده است. اين كار بايستى انجام بگيرد، ما اين را لازم داريم. محصول اين كاوشهاى عالمانه ميتواند در معرض استفاده‌ى ملتها و نخبگان ديگر كشورها هم قرار بگيرد.

 دو احتمال براي انقلابهاي كشورهاي اسلامي:

۱- نخبگان دينى زمام امور را به دست گيرند و راه درست را براي مردم ترسيم كنند

 الان شما ملاحظه كنيد؛ تقريباً در مدت هشت ماه، در يكى از آرامترين و ساكت‌ترين نقاط عالم - يعنى شمال آفريقا و حول و حوش شمال آفريقا و جزيرةالعرب - چهار تا نظام سرنگون شده؛ يعنى چهار تا ديكتاتورِ چسبيده به صندلىِ متكى به غرب و متكى به آمريكا، زير و رو شدند: مصر، تونس، ليبى و يمن. خب، اين خيلى حادثه‌ى مهمى است. من عرض كرده‌ام، باز هم عرض ميكنم؛ ما واقعاً نميتوانيم الان ابعاد عظمت اين حادثه را درست ترسيم كنيم. خيلى كار بزرگى انجام گرفته است. خب، اينجا ملتها در معرض حوادثى هستند. يكى از اين حوادث - كه ان‌شاءاللَّه اين پيش بيايد - اين است كه نخبگان دينى ملتها بتوانند زمام امور اين ملتها را در دست بگيرند و راه درست را كه برخاسته‌ى از اسلام و برخاسته‌ى از شريعت و برخاسته‌ى از نيازهاى بومى و اقليمى باشد، براى مردم ترسيم كنند؛ اين بهترين راه است. اما چقدر احتمال دارد كه اين راه پيش بيايد؟ انسان دلش ميلرزد.

2- ايجاد يك نظام ديكتاتوري ديگر، يا روي كار آمدن يك نظامهاى الگوگرفته‌ى كامل از غرب.
 

يك احتمال ديگر اين است كه همان كسانى كه عواملشان از در بيرون رفته‌اند، دوباره از پنجره وارد شوند؛ همان كسانى كه در مقابل اسلام، در مقابل حركت ضد صهيونيستى ملت مصر، سى سال از يك ديكتاتورى حمايت كردند، باز زمينه‌ساز يك ديكتاتورى ديگرى بشوند. خب، اول كه ديكتاتور نميگويد من ديكتاتورم؛ يك شكلى به آن ميدهند؛ دستگاه‌هاى تبليغاتى هم دارند، پول هم دارند، امكانات هم دارند، مزدور و آدم هم حتماً دارند. بنابراين يك بيم اين است كه اينها باز بيايند يك نظامهائى را خودشان درست كنند، يا يك نظامهاى الگوگرفته‌ى كامل از غرب روى كار بيايند. اين خطر بسيار بزرگى است براى همين كشورها، كه به اسم دموكراسى و به اسم آزادى و اين حرفها بيايند نظامهاى غربى را در اينجا حاكم كنند. و انواع و اقسام خطرهائى كه در اينجا وجود دارد.
 

*لزوم تبيين و تفهيم مردم سالاري ديني ،ودر اختيار گذاشتن اين نسخه به همه اين كشورها به عنوان يك هديه،تا دشمنان از اين خلأ به وجود آمده استفاده نكنند.

آن چيزى كه اينجا ميتواند به اين كشورها كمك كند، تفكر مردم‌سالارى دينى است. مردم‌سالارى دينى كه ابتكار امام بزرگوار ماست، ميتواند نسخه‌اى براى همه‌ى اين كشورها باشد؛ هم مردم‌سالارى است، هم از متن دين برخاسته است.
البته ممكن است فقهاى اهل سنت - چه فقهاى شافعى در مصر، چه مالكى‌ها در بعضى ديگر از كشورهاى آن منطقه، چه حنفى‌ها در بعضى از كشورهاى ديگر - معتقد به ولايت فقيه نباشند؛ خيلى خوب، ما نميخواهيم حتماً مبناى فقهى خودمان را به آنها عرضه كنيم يا اصرار بورزيم؛ اما مردم‌سالارى دينى ممكن است شكلهاى گوناگونى پيدا كند. بايد اين مبناى مردم‌سالارى دينى را ما براى اينها تبيين كنيم، تفهيم كنيم؛ مثل هديه‌اى در اختيارشان بگذاريم. مطمئناً اين مردم، مردم‌سالارى دينى را خواهند پسنديد. اين كارى است كه بر عهده‌ى ماست و بايستى انجام بگيرد تا دشمنان اين ملتها از خلأيى كه به وجود آمده، استفاده نكنند. اين خلأ را بايد به وسيله‌ى اسلام پر كنند.

اميدواريم خداوند متعال به ما توفيق بدهد، بتوانيم اولاً وظائفمان را بشناسيم، ثانياً ان‌شاءاللَّه به بهترين وجهى عمل كنيم.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1)مفاتيح الجنان، تعقيب نماز ظهر
2)انفال: 63
3)انفال: 62
4) انفال: 9
59قصص: 78
6)انعام: 116

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى‌(9/6/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 تبريك عرض ميكنم عيد سعيد و بزرگ فطر را به شما حضار محترم، مسئولان دلسوز كشور، و به سفراى محترم كشورهاى اسلامى كه در مجلس حضور دارند، و همچنين به همه‌ى ملت بزرگ ايران، و همچنين به امت بزرگ اسلامى در سراسر جهان.

*عيد فطر عيد حقيقي و روز پاداش گرفتن از خداي متعال به خاطر يك ماه رياضت اختياري

 مسلمانها در هر نقطه‌ى عالم كه حضور دارند، امروز را عيد ميگيرند. حقيقتاً عيد فطر، عيد حقيقى است براى انسانهاى سعادتمند و مؤمن؛ در واقع روز پاداش گرفتن از خداى متعال است، به خاطر يك ماه رياضت اختيارى، گرسنگى كشيدن و تشنگى كشيدن اختيارى، يك ماه مهار كردن شهوات بشرى و انسانى در طول روز؛ اينها خيلى ارزشمند است. اين تمرينها براى انسان ذخيره‌اى ميشود تا بتواند در طول زندگى، با اراده و عزم راسخ، بر اميال گمراه كننده‌ى خود دهنه بزند و مهار كند. ما افراد بشر، براى مهار كردن نفس خود، به اين عزم راسخ احتياج داريم. تخطى‌ها و طغيانهاى نفس ماست كه روزگار را براى خود ما و براى ديگران دشوار ميكند. اين تمرينى كه خداى متعال براى آحاد بشر قرار داده است - كه مؤمنين اين دعوت الهى را اجابت ميكنند و اين رياضت و اين تمرين را در طول يك ماه بر خود هموار ميكنند - در واقع علاج درد بزرگ بشر است، كه عبارت است از پيروى از هواى نفس، پيروى از هوسها، تسليم شدن در مقابل زياده‌خواهى‌هاى نفسمان. اين تمرين را بايد قدر دانست. بحمدالله مسلمانان عالم، ماه روزه را گرامى ميدارند. ملت عزيز ما هم حقاً و انصافاً اين ماه را گرامى داشت، آن را بزرگ شمرد و به وظائف خود در اين ماه عمل كرد. اميدواريم روز عيد فطر، خداى متعال به همه‌ى امت اسلامى عيدى عنايت كند.

*بيداري اسلاميِ منجر به حضور مردم در عرصه ي تعيين سرنوشتِ خود،از تجربه هاي بسيار مهم و ارزشمند تاريخ اسلام است كه ميتواند براي مدتهاي طولاني، مسير تاريخ امت اسلام و اين منطقه را تعيين كند.

 امروز امت اسلامى درگير حوادث بزرگى است. آنجورى كه ما ميفهميم و ما احساس ميكنيم، اين تجربه‌اى كه امروز در كشورهائى از دنياى اسلام تحقق پيدا كرده و بيدارى اسلامى منجر به حضور مردم در عرصه‌ى تعيين سرنوشت خود شده، يكى از آن تجربه‌هاى بسيار مهم و ارزشمند تاريخ اسلام است. آنچه كه شما ملاحظه ميكنيد در مصر، در تونس، در ليبى، در يمن، در بحرين و در برخى از كشورهاى ديگر اتفاق افتاده است، كه مردم خودشان وارد صحنه شده‌اند، ملتها خودشان همت گماشته‌اند بر اينكه سرنوشت خودشان را در دست بگيرند، اين از آن حوادث فوق‌العاده بزرگ و تعيين كننده است؛ اين ميتواند براى مدتهاى طولانى، مسير تاريخ امت اسلام و مسير اين منطقه را تعيين كند.
 

*اگر ملتهاي مسلمان از حركت خود مراقبت كنند تا مدتهاي طولاني ،كشورهاي اسلامي يك حركت پيشرونده خواهند داشت و اگر خداى نكرده دنياي استكباربتوانند بر عزم ملتها فائق بيايند، مسلّماً دنياى اسلام باز تا ده‌ها سال دچار مشكلات بزرگ خواهد بود.

اگر ملتهاى مسلمان در اين حركتى كه آغاز كرده‌اند، ان‌شاءالله بتوانند مراقبت كنند، بتوانند اراده‌ى خودشان را بر اراده‌ى كسانى كه سعيشان مداخله‌ى در كشورهاى اسلامى است، غلبه بدهند، تا مدتهاى طولانى كشورهاى اسلامى يك حركت پيشرونده را خواهند داشت؛ اما اگر خداى نكرده دشمنان اسلام و مسلمين - يعنى دنياى استكبار، سردمداران سلطه، صهيونيسم جهانى، رژيم مستكبر و ظالم آمريكا - بتوانند بر اين امواج سوار شوند، اگر خداى نكرده بتوانند بر عزم ملتها فائق بيايند و كنترل كار را به دست بگيرند و حوادث را به سمت آنچه كه خودشان ميخواهند، هدايت كنند، مسلّماً دنياى اسلام باز تا ده‌ها سال دچار مشكلات بزرگ خواهد بود. امت اسلامى نبايد بگذارد. نخبگان سياسى و فرهنگى نبايد اجازه دهند كه دشمنان كشورهاى اسلامى بر عزم ملتهاى مسلمان فائق بيايند.

* امروز ملتها ميدانند كه چه قدرتى دارند واين شناختِ ملتها از خود، نعمت بزرگى است و در مقابل نقشه دشمنان را در پي دارد.

روز امتحان بزرگى است براى كشورهاى اسلامى و ملتهاى مسلمان. تاكنون خود ملتها هم تا اين حد به توانائى‌هاى خودشان واقف نبودند. امروز ملتها ميدانند كه چه قدرتى دارند و اراده‌ى آنها چقدر ميتواند كارساز باشد. اين شناخت ملتها از خود، نعمت بزرگى است. البته سلطه‌گران عالم و سردمداران امپراتورى‌هاى سلطه و قدرت هم فهميده‌اند در دنياى اسلام چه خبر است؛ لذا بيكار نميمانند، آنها هم نقشه ميكشند.


* لزوم تجلي بخشيدن به قدرت ايمان به اسلام و اعتقاد به قدرتِ پشتيبان الهى و اتكال به خداى متعال ،در دل و در عمل

امروز روزى است كه ملتهاى مسلمان به هويت اصيل و اسلامىِ خودشان برگردند. آنچه در درون ما از نيرو و عظمت و شكوه وجود دارد، ناشى از ايمان به اسلام و اعتقاد به قدرت پشتيبان الهى و اتكال به خداى متعال است؛ اين است آن قدرتى كه هيچ قدرتى بر آن فائق نمى‌آيد؛ اين را بايستى هرچه بيشتر در دل خودمان، در عملِ خودمان تجلى ببخشيم.

 *علي رغم خواست استكبار ملت ايران با استقامت و پيمودن صراط مستقيم:عزيز،پيشرونده،مقتدر، داراي اتكا به نفس،داراي چشم انداز و اميد فراوان نسبت به آينده است.

ملت عزيز ايران تاكنون توانسته‌اند اين استقامت در راه و پيمودن صراط مستقيم را با تمام قدرت و توان ادامه دهند و اثراتش را دارند مى‌بينند. اين مقطع سى ساله‌ى انقلاب و كشور ما، يكى از درخشانترين مقاطع حيات تاريخى ماست. در طول سى سال، نسلهاى متعددِ پى‌درپى، جوانان ديروز، جوانان امروز، نوجوانان امروز - كه جوانان فردايند - همه با يك هدف، با يك نفس، با يك انگيزه، در اين ميدانهاى دشوار به سمت جلو حركت ميكنند. ما ملت ايران سى سال است كه در مقابل خباثت و فشار استكبار - فشار تحريم، فشار تهديد؛ تهديد نظامى، تهديد سياسى، تهديد امنيتى - ايستاده‌ايم و به توفيق الهى بر دشمنان خودمان فائق آمده‌ايم. آنها نميخواستند ملت ايران را عزيز و مقتدر و پيشرونده و اميدار ببينند؛ اما على‌رغم آنها، امروز ملت ايران عزيز و پيشرونده و مقتدر و داراى اتكاء به نفس و داراى چشم‌انداز و اميد فراوان نسبت به آينده است.

 از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه براى ما، براى ملت ايران و براى ملتهاى مسلمان، عزت روزافزون را مقدر فرمايد. پروردگارا! اسلام و مسلمين را روزبه‌روز سربلندتر بفرما.

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري درخطبه‌هاى نماز عيد سعيد فطر(9/6/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

  خطبه‌ى اول‌

الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةالله فى الأرضين‌.
 عيد سعيد فطر را به همه‌ى شما برادران و خواهران نمازگزار عزيز و به همه‌ى ملت ايران و به امت بزرگ اسلامى در سراسر جهان تبريك عرض ميكنيم. از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه در اين روز شريف و مبارك، رحمت خود را، تفضل خود را بر همه‌ى برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان ببارد؛ طاعات آنها را، عبادات يكماهه‌ى آنها را به احسن وجه از آنها قبول كند و ان‌شاءالله اين روز را روز عيد واقعىِ امت اسلامى قرار بدهد.

محصولات با بركت ماه مبارك رمضان:

۱-انس ، بهره مندي از معارف و انس با قرآن

۲-انس و مناجات با خدا

۳- صفا و نورانيت نفس كه منشأ بركات بسيار زيادي در زندگي فردي و اجتماعي است.

۴-کسب نیک اندیشی به واسطه صفای نفس

۵-تطهیر نفس از حسد،بخل،كبر وشهوت

۶-محيط جامعه، محيط امن و امان روحى و معنوى 

۷-نزديكي دلها به يكديگر و گسترش ترحم به يكديگر در جامعه اسلامي

 در ماه مبارك رمضان، بسيارى از مردمِ موفق و باسعادت توانستند محصول زيادى را بردارند؛ محصولى كه براى دوره‌ى سال آنها، بلكه در مواردى براى سراسر عمر آنها، داراى بركات خواهد بود. عده‌اى انس با قرآن پيدا كردند، از معارف قرآنى بهره بردند، تدبر كردند؛ عده‌اى انس و مناجات با خدا را در اين ماه براى خودشان رويّه و روش قرار دادند و دلهاى خودشان را نورانى كردند. مردم روزه گرفتند؛ با روزه، در نفس خود صفا به وجود آوردند؛ كه همين صفا و صميميت و نورانيت، منشأ بركات بسيارى در زندگى فردى و اجتماعى است. اين صفاى نفسانى به انسان نيك‌انديشى ميدهد، تطهير نفس از حسد و بخل و كبر و شهوت ميدهد. صفا در نفس انسان، محيط جامعه را محيط امن و امان روحى و معنوى قرار ميدهد؛ دلها را به هم نزديك ميكند؛ مؤمنان را به يكديگر مهربان ميكند؛ ترحم به يكديگر را در ميان جامعه‌ى ايمانى گسترش ميدهد. اينها همه محصولات ماه مبارك رمضان است براى مردم موفق و باسعادت.

۸-تقوا ،كه به معناي مراقبت از خود براى حركت در صراط مستقيم الهى؛ يافتن علم و معرفت و بصيرت، و بر اساس علم و معرفت و بصيرت، حركت كردن.

 محصول عمده‌ى ديگر اين ماه، تقواست؛ كه فرمود: «لعلّكم تتّقون».(1) «دستى كه عنان خويش گيرد»؛ معناى تقوا اين است. عنان ديگران را گاهى درست ميتوانيم بگيريم؛ اگر بتوانيم عنان خودمان را بگيريم، خودمان را از چموشى، از وحشيگرى، از عبور از خطوط قرمز الهى باز بداريم، اين هنر بزرگى است. تقوا يعنى مراقبت از خود براى حركت در صراط مستقيم الهى؛ يافتن علم و معرفت و بصيرت، و بر اساس علم و معرفت و بصيرت، حركت كردن. خوشبختانه جامعه‌ى ما در ماه رمضان از اين افراد باسعادتى كه توانستند اين بركات را كسب كنند، بسيار داشت. ميشود گفت چهره‌ى غالب كشور و مردم ما بحمدالله چنين چهره‌اى بود. در مجالس گوناگون، در مجالس ذكر و دعا، در مجالس تلاوت قرآن، در شبهاى قدر، در مراسم گوناگون - آنجورى كه ما خبرهايش را دنبال كرديم، تصويرهايش را ديديم، اطلاع پيدا كرديم - جوانهاى ما، مردان و زنان ما، طبقات مختلف ما، گروه‌هاى مختلف اجتماعى ما، با رويّه‌هاى مختلف، با سليقه‌هاى مختلف، همه بر سر اين سفره‌ى ضيافت الهى در ماه رمضان جمع شدند و همه بهره بردند.
اگر شاعر يك روزى ميگفت «دستى كه عنان خويش گيرد / امروز در آستين كس نيست»، اما در زمان ما دستهائى كه عنان خود را بگيرند، كم نيستند. اين جامعه‌ى جوان كشور، اين مجموعه‌ى نسل باطراوتِ بر روى كار آمده‌ى كشور، در راهِ درست حركت ميكنند، تمرين تقوا ميكنند؛ اين براى آينده‌ى اين كشور، بلكه آينده‌ى امت اسلامى مژده‌ى بزرگى است.

*نگذاريم صاعقه‌ى گناه، اين خرمن ارزشمند محصول را آتش بزند

 آنچه لازم است، اين است كه ما اين دستاوردها را حفظ كنيم، اين محصول را حفظ كنيم؛ نگذاريم صاعقه‌ى گناه، اين خرمن ارزشمند محصول را آتش بزند و از بين ببرد. راه خدا را، راه توجه را، راه صفاى نفس را، راه انس با قرآن را، راه باز نگهداشتن رابطه‌ى خود با خدا، درد دل كردن به خدا و گفتن به خدا را به روى خودمان باز نگه داريم. اگر شما با خدا حرف زديد، خدا هم با شما حرف ميزند؛ «فاذكرونى اذكركم».(2)
 پروردگارا! به محمد و آل محمد جامعه‌ى ما را همواره جامعه‌ى قرآنى، جامعه‌ى باصفا، جامعه‌ى اهل محبت و وداد، جامعه‌ى هماهنگ و همدل قرار بده. پروردگارا! اين ملت بزرگ را، اين جوانان عزيز را به آرزوهاى بلند و آرمانهاى ارزشمندشان برسان؛ آنها را بر دشمنانشان پيروز كن. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما خشنود بفرما؛ ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوارمان و ارواح طيبه‌ى شهدا را از ما راضى و خشنود بفرما.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذين ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(3)

خطبه‌ى دوم‌

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
و الحمد لله ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نستغفره و نتوكّل عليه و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه سيّد خلقه سيّدنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما علىّ اميرالمؤمنين و الصّدّيقة الطّاهرة و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّ‌بن‌الحسين و محمّدبن‌علىّ و جعفربن‌محمّد و موسى‌بن‌جعفر و علىّ‌بن‌موسى و محمّدبن‌علىّ و علىّ‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علىّ و الخلف القائم المهدىّ حججك على عبادك و امنائك فى بلادك و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين‌.

*شكر خدا وتشكر از ملت شريف ايران به خاطر حضور ارزشمند و با شكوه در راهپيمايي روز قدس

 در خطبه‌ى دوم، يك اشاره‌اى بكنيم به وضع خودمان و وضع دنيا. اولاً لازم ميدانم از ملت شريف و عزيزمان به خاطر حضور ارزشمند و باشكوه در راهپيمائى روز قدس تشكر و تقدير كنم. من قابل نيستم كه بخواهم از اين ملت بزرگ تقدير يا تشكر كنم؛ صاحب چيزى هم نيستم؛ متعلق به خود مردم است؛ براى خودشان كردند و درست قدم برداشتند. ما لازم است خدا را شكر كنيم، به خاطر اين بصيرت عمومى، اين همت عمومى، اين انگيزه‌ى گسترده‌ى در دلهاى زن و مرد مسلمان. امسال روز قدس، روز بسيار پرشكوهى بود. حوادثى كه در منطقه اتفاق افتاده است، موجب شد برخى ملتهاى مسلمانِ ديگر هم امسال بيش از سالهاى گذشته در اين آزمايش بزرگ، در اين حركت عظيمِ ضد استكبارى همراهى كنند. اميدواريم خداوند متعال شرّ وجود صهيونيستهاى ظالم و خونخوار را از سر فلسطينيان و از سر منطقه كم و كوتاه كند.

*شكر خدا به خاطر حضور معنوي مردم در مراسم ماه رمضان،كه اين حضور نشانه لطف و رحمت الهي است.

 همچنين به خاطر حضور معنوى مردم در مراسم ماه رمضان، باز لازم است خداى متعال را سپاسگزار باشيم و شكر كنيم. آنجورى كه گزارش دادند، امسال حضور مردم در مراسم مختلف ماه رمضان، يك حضور بسيار چشمگير و بسيار گسترده‌اى در سراسر كشور بوده است؛ كه اين هم نشانه‌ى رحمت خداست، نشانه‌ى لطف خداست. هر وقت ديديد توفيقى به شما دست ميدهد كه ميتوانيد يك كار صالح را، يك حسنه را انجام دهيد، خدا را شكر كنيد؛ چون اين نشانه‌ى آن است كه خداى متعال به شما لطف دارد، توجه دارد، به شما توفيق ميدهد. آن وقتى كه بى‌توفيق ميمانيم، بايد به خود بلرزيم، بترسيم، به خدا پناه ببريم، مراقب باشيم ببينيم چه گناهى از ما سر زده است كه خدا توفيقش را از ما سلب كرده است. امسال بحمدالله توفيقات الهى گسترده بود. از اين فضاى معنوى استفاده كنيم.

ضرورتهاي امروز ما:

1- اتحاد و همدلى ميان مردم با يكديگر، و ميان مردم با مسئولين، و ميان مسئولين با يكديگر

 به ملت عزيزمان بارها عرض كرديم كه امروز ما به چند چيز احتياج داريم: اول، اتحاد و همدلى ميان مردم با يكديگر، و ميان مردم با مسئولين، و ميان مسئولين با يكديگر. اين، نياز بزرگ كشور ماست. امروز دنيا دارد يك بخش مهمى از تاريخ خود را ميگذراند. ما بايد در اين فصل، در اين بخش، در اين مقطع، خيلى بهوش باشيم، خيلى مراقب باشيم؛ بفهميم چه كار داريم ميكنيم. اگر در بين خودمان كدورتها و بددلى‌ها و بدجنسى‌ها و ناسازگارى‌ها وجود داشته باشد - چه بين آحاد مردم، چه بين مسئولين و مردم، چه بين مسئولين با يكديگر - نخواهيم توانست به اين وظائف بزرگى كه امروز متوجه به ماست، عمل كنيم. اين يك توصيه‌ى مهم است، يك ضرورت اصلى است.

2-احساس كار و تحرك،در زمينه هاي علمي،اقتصادي ،سياسي،اجتماعي

 ضرورت ديگر، احساس كار و تحرك است. همه‌ى كشور، همه‌ى آحاد مردم، همه‌ى مسئولين - كه «كلّكم مسئول»(4) - بايستى تحرك و نشاط كار داشته باشند. بايد از خودمان تنبلى و توانى و زمينگيرى را دور كنيم. امروز به كار نياز هست؛ كار علمى، كار اقتصادى، كار سياسى، كارهاى بزرگ اجتماعى. هر كسى در هر جا هست، ميتواند براى خودش برنامه‌ى كارى را تعريف كند؛ اين يكى از ضرورتهاست، كه اميدواريم خداى متعال به همه‌ى ما توفيق بدهد.

*انتخابات هميشه در كشور ما تا حدودى يك حادثه‌ى چالش‌برانگيز است ،مراقب باشيد اين چالش به امنيت كشور صدمه نزند. همه مراقب باشند، از انتخابات مانند يك نعمت الهى پاسدارى كنند.

 امسال ما در آخر سال، انتخابات را داريم. انتخابات هميشه در كشور ما تا حدودى يك حادثه‌ى چالش‌برانگيز است. اگرچه در مقايسه‌ى با انتخاباتهائى كه در بعضى از كشورهاى دنيا - چه كشورهاى به اصطلاح پيشرفته، و چه بعضى از كشورهاى ديگر - برگزار ميشود، كه تويشان چه خباثتها، چه خيانتها، چه درگيرى‌ها، حتّى چه كشت و كشتارها اتفاق مى‌افتد، بحمدالله اين حوادث در كشور ما نيست، اما بالاخره يك چالشى است؛ مردم را متوجه ميكند. مراقب باشيد اين چالش به امنيت كشور صدمه نزند. انتخابات كه مظهر حضور مردم است، مظهر مردم‌سالارى دينى است، بايد پشتوانه‌ى امنيت ما باشد. نبايد اجازه داد كه اين چيزى كه ذخيره‌ى امنيت است، پشتوانه‌ى امنيت است، به امنيت ما صدمه وارد كند. ديديد، حس كرديد، از نزديك لمس كرديد آن وقتى را كه دشمنان ميخواهند از انتخابات عليه امنيت كشور سوء استفاده كنند. بايد همه مراقب باشند، همه بهوش باشند. آحاد مردم، مسئولان گوناگون، منبرداران سياسى، كسانى كه ميتوانند با مردم حرف بزنند، همه مراقب باشند، مواظب باشند؛ از انتخابات مانند يك نعمت الهى پاسدارى كنند. البته ما حرفهاى گوناگونى درباره‌ى انتخابات داريم كه در زمان خود به مردم عرض خواهيم كرد.


* دنياى اسلام عظمت حضور مردم در صحنه را به همه‌ى جهانيان و به همه‌ى تاريخ نشان داد:

1-سي و دو سال قبل ملت ايران اين عظمت را نشان داد.

2- امروز بار ديگر مردم در صحنه هستند. حضور مردم در صحنه، گره‌هاى ناگشودنى را، قفلهاى بازنكردنى را باز كرد. كى فكر ميكرد عوامل آمريكا و صهيونيسم در منطقه، يكى پس از ديگرى سقوط كنند؟

 دنياى اسلام هم در اين ماه‌هاى اخير، حوادث بزرگى را دارد از سر ميگذراند. دنياى اسلام عظمت حضور مردم در صحنه را به همه‌ى جهانيان و به همه‌ى تاريخ نشان داد. يك بار در سى و دو سال قبل از اين، ملت ايران اين عظمت را، اين اقتدار بزرگ را نشان داد. مردم ما با تنِ خودشان جانها را كف دست گرفتند و در خيابانها وسط ميدان آمدند و توانستند تحولى ايجاد كنند كه مسير تاريخ منطقه را، بلكه به يك معنا مسير تاريخ جهان را تغيير داد. امروز بار ديگر مردم در صحنه هستند. حضور مردم در صحنه، گره‌هاى ناگشودنى را، قفلهاى بازنكردنى را باز كرد. كى فكر ميكرد عوامل آمريكا و صهيونيسم در منطقه، يكى پس از ديگرى سقوط كنند؟ كى فكر ميكرد دستى هست كه بتواند اين بتها را بشكند؟ اما اين دست، بود. اين دست، دست ملتها بود. همه بايد به امت اسلامى با اين چشم نگاه كنند. امت اسلامى چنين دست مقتدرى دارد؛ آن هم با اتكاء به ذكر الهى، با گفتن تكبير، با گفتن نام خدا و آوردن ياد خدا، اين نشاط و اقتدار را پيدا كردند و اين كار را كردند؛ كار عظيمى است.

*ملتهاى مسلمان( چه در مصر، چه در ليبى، چه در تونس، چه در يمن و چه در بقيه‌ى كشورها)بايد نگذارند پيروزى‌هائى كه به دستشان آمده است، به وسيله‌ى دشمنان مصادره شود.

 البته مسائل به اينجا تمام نشده است و تمام نميشود؛ اين شروع است، اين آغاز يك راه طولانى است. ملتها بايد هوشيار باشند. ما همين تجربه را داريم. بعد از آنكه صحنه‌ى انقلاب، با آن عظمت و شكوه، از حالت انقلابىِ خودش خارج شد و حكومت و دولتى بر سر كار آمد، فوراً راه افتادند، براى اينكه بيايند؛ شايد بتوانند با شيوه‌هاى خودشان و ترفندهاى خودشان امور را قبضه كنند؛ بر روى موج سوار شوند؛ از موقعيتِ پيش‌آمده باز سوءاستفاده كنند. هوشيارى ملت و رهبرى پيامبرگونه‌ى امام بزرگوار ما نگذاشت. ملتهاى مسلمان، چه در مصر، چه در ليبى، چه در تونس، چه در يمن و چه در بقيه‌ى كشورها، امروز اين هوشيارى را احتياج دارند. بايد نگذارند پيروزى‌هائى كه به دستشان آمده است، به وسيله‌ى دشمنان مصادره شود. فراموش نكنند؛ آنهائى كه امروز در صحنه‌ى ليبى حضور پيدا كردند و خودشان را صاحب قضيه ميدانند، همان كسانى هستند كه تا چند صباح قبل با همان كسانى كه بر ملت ليبى ستم ميكردند، مى‌نشستند و همپياله ميشدند. امروز آنها آمده‌اند و ميخواهند از موقعيت استفاده كنند؛ ملتها بايد هوشيار باشند، بيدار باشند.

*نگراني از وضع بحرين

 البته ما از وضع بحرين بسيار نگرانيم. به مردم بحرين جفا ميشود، ظلم ميشود؛ وعده‌هائى داده ميشود، اما به آن وعده‌ها عمل نميشود. ملت بحرين، ملت مظلومى است. البته هر حركتى، هر اقدامى وقتى براى خداست، وقتى عزم و اراده پشت آن هست، اين حركت به طور قطع به پيروزى خواهد رسيد؛ اين در همه جا صادق است، در آنجا هم صادق است.

*غصه‌ى بزرگى كه امروز بر دل ما سايه افكنده است، غصه‌ى مردم سومالى است

 مطلب آخر درباره‌ى سومالى است. غصه‌ى بزرگى كه امروز بر دل ما سايه افكنده است، غصه‌ى مردم سومالى است. خوشبختانه مردم ما خوب وارد ميدان شدند، خوب كمك كردند؛ اما هرچه ميتوانيد - مسئولين و غير مسئولين - ان‌شاءالله كمك كنيد تا خداى متعال اين گرفتارى را هم برطرف كند.

 پروردگارا! به محمد و آل محمد امت اسلامى را، ملتهاى مسلمان را روزبه‌روز با عزت و شرفِ بيشتر قرار بده.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اذا جاء نصرالله و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين الله افواجا. فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا.(5)

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

1) بقره: 183
2) بقره: 152
3) عصر: 1 - 3
4) جامع‌الاخبار، ص 119
5) نصر: 1 - 3

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار رئيس‌جمهوری و اعضای هيئت دولت(6/6/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 جلسه‌ى امروز بسيار جلسه‌ى خوبى بود. اميدواريم خداوند متعال به تلاشها و نيتهاى صادقانه و اظهارات دلسوزانه بركت بدهد و اين جلسه بتواند به همه‌ى ما - به ملتمان، به دولتمان، به مسئولينمان - كمك كند كه راه بسيار پرافتخار و البته دشوار را كه در مقابل داريم، بسهولت طى كنيم.

 من اولاً هفته‌ى دولت را كه مزين به ياد دو شهيد بزرگوارمان هست، گرامى ميدارم و به دولتمردان محترممان تبريك ميگويم. ياد اين شهيدان را كه حقاً و انصافاً در يك دوره‌ى دشوارى كارهاى مهمى را شروع و ابداع كردند و احياناً پيش بردند، گرامى ميدارم و از خداوند متعال علوّ درجات آنها و بقيه‌ى شهدا را مسئلت ميكنم.

*روز قدس امسال نمادي از حضور و انگيزه ملت ايران،كه باعث ايجاد فضاي اميد در منطقه و استقامت ملتها است

 همچنين لازم ميدانم در اين مناسبت، على‌العجاله از مردم عزيزمان كه در روز جمعه در راهپيمائى روز قدس، شكوهى را از خودشان نشان دادند و عظمتى را تجسم بخشيدند، صميمانه قدردانى و سپاسگزارى كنم. حقاً و انصافاً امسال روز قدس يك نماد بود از حضور ملت ايران و انگيزه‌ى ملت ايران؛ همان چيزى كه اميد را در فضاى منطقه ميپراكند و ملتها را وادار به استقامت ميكند.

*گزارشهاي ارائه شده توسط دولت در اين جلسه گزارشهاي خوب ،مستند،منطقي و متكي به آمار(در موارد متعدد آمار مقايسه اي)

 همچنين لازم ميدانم از خدمات دولت تشكر كنم، كه بخشى از آن خدمات امروز گفته شد. به مناسبت اين گزارشها، من اين را به برادران و خواهران محترم و عزيز كه اينجا تشريف داريد، عرض بكنم؛ من خودم از آقاى رئيس جمهور درخواست كردم كه وزراى محترم يك يك در زمينه‌هاى مربوط به خودشان گزارش بدهند. خب، اين جلسه، جلسه‌ى خوبى بود؛ گزارشهاى شما هم گزارشهاى خوبى بود؛ مستند و منطقى و متكى به آمار، و در موارد متعدد، آمار مقايسه‌اى؛ كه همه‌ى اينها لازم است و بايد انجام ميگرفت و بايد انجام بگيرد.

*اشكال وارد بر دولت:عدم حضور در ميان نخبگان دانشگاهي ،حوزوي

 نكته‌اى كه من ميخواهم اضافه كنم، اين است كه در ملاقاتهاى متعددى كه من با نخبگان و زبدگان كشور - دانشگاهى، حوزوى - در سطوح مختلف دارم، مكرر از شما مسئولان محترم گله ميكنند كه اينها در بين ما نمى‌آيند و با ما در اين زمينه‌ها صحبت نميكنند. اين اشكال بر شما وارد است. من چند روز پيش هم در ديدار اساتيد دانشگاه همين را مطرح كردم. آنها بارها به من گفتند، در آن جلسه هم گفتند؛ من هم مطرح كردم.

*تشريح،توجيه وبيان مسئله اقتصاد (به عنوان مسئله اصلي و محوري كشور واز نقاط مهم چالشي بين مسئولين سطوح مختلف و بعضي معترضان و منتقدان) در مجموعه نخبگان،جهت هم افزايي در كارهاي اقتصادي،كار و اشتغال

خب، جلسه‌ى امروز عمدتاً حول و حوش مسائل اقتصادى دور ميزند؛ كه اتفاقاً مسئله‌ى اصلى و محورى كشور همين است و يكى از نقاط مهم چالشى كه بين مسئولين در سطوح مختلف وجود دارد و بين بعضى از كسانى كه معترضند يا منتقدند، همين مسئله‌ى اقتصاد است. خيلى خوب، اين را ببريد در مجموعه‌ى نخبگان؛ تشريح كنيد، توجيه كنيد، بيان كنيد. فرض بفرمائيد وزير محترم اقتصاد يا رئيس كل بانك مركزى وقتى كه در جمع بزرگى از دانشگاهيان بروند، ممكن است در بين سؤالاتى كه انجام ميگيرد يا انتقادهائى كه ميشود، احياناً سؤالهاى جهتدار و انتقادهاى داراى علل غير فنى هم وجود داشته باشد؛ باشد، اشكالى ندارد. شما برويد؛ نگاهتان در آن صد نفر يا دويست نفر يا پانصد نفرى كه حضور پيدا ميكنند، به ده نفرى كه احياناً ممكن است اينجورى فكر كنند، نباشد. از پانصد نفر، به آن چهارصد و نود نفر ديگر توجه داشته باشيد و حرفهايتان را بزنيد. احياناً ممكن است برخى از انتقادها صورت بگيرد كه براى شما مفيد باشد. يعنى در زمينه‌ى كارهاى زيربنائى، در زمينه‌ى كارهاى اقتصادى، در زمينه‌ى مسائل مربوط به كار و اشتغال و غيره، اين هم‌افزائى به وجود خواهد آمد. به نظر من اين كار، كار لازمى است؛ من توصيه‌ام اين است.

*انتشار اين جلسه با تفاصيلش،جهت انعكاس به مردم،استفاده بيشتر خواص و اهل فن از اين آمارها، پس توصيه مؤكد :حضور دولت به خصوص رئيس جمهور در مجامع نخبگاني است.

 درخواست ما اين است كه اين جلسه با تفاصيلش منتشر شود؛ يعنى دانه دانه اين گزارشهائى كه دوستان، وزراى محترم يا معاونين محترم رئيس جمهور دادند، منعكس شود تا مردم اينها را بشنوند؛ ليكن من به شما بگويم، اين آمارهاى رقمى و عددى در ذهن متعارف مردم باقى نميماند؛ خواص و اهل  فن بيشتر از اين آمارها استفاده ميكنند و روى آنها محاسبه ميكنند و نتيجه‌گيرى ميكنند. خب، سراغ اينها برويد، اينها را در ميان بگذاريد و مطرح كنيد. اينها احياناً بازخوردى خواهد داشت؛ ممكن است اشكالى بكنند، اشكال واردى هم باشد؛ اين به شما كمك خواهد كرد. من اين توصيه‌ى مؤكد را دارم. فقط هم منتظر نشويم كه رئيس جمهور اين كار را بكند؛ وزرا هم ميتوانند اين كار را بكنند. البته اگر چنانچه خود رئيس جمهور محترم هم در مجامع نخبگانى حضور پيدا كنند و اينها را مطرح كنند، بسيار خوب است.

*تذكرات و توصيه ها:

1-جاذبه شعارهاي دولت نهم ودهم براي مردم مؤمن ما

الف)شعارهاي عدالتخواهي،استكبار ستيزي،ساده زيستي ، مقابله با منش اشرافيگري وويژه خواري و سوءاستفاده از ارتباطات در مسائل اقتصادي و غير اقتصادي،خدمت رسانی صادقانه ،علت اقبال مردم به دولت و رئيس جمهور،مردم به اين شعارها دلبسته اند 

  اما من دو سه تا تذكر عرض ميكنم، كه اينها تذكرات هميشگى ما به شماست و تأكيد ميكنم. شعارهاى دولت نهم و دهم شعارهائى بود و هست كه اين شعارها براى مردم مؤمن ما جاذبه دارد؛ مثلاً عدالتخواهى، يا استكبارستيزى، يا ساده‌زيستى و مقابله‌ى با منش اشرافيگرى، يا مقابله‌ى با ويژه‌خوارى و سوء استفاده‌ى از ارتباطات در مسائل اقتصادى و غير اقتصادى، يا خدمت‌رسانى صادقانه. و من عرض بكنم، شما هم اين را ميدانيد؛ علت اقبال مردم به دولت و به رئيس جمهور - چه در سال 84، چه در سال 88 - اين شعارها بود. يعنى مردم به اين شعارها دلبسته‌اند و نياز به آنها و ضرورت آنها را احساس ميكنند. از اين شعارها دست برنداريد.

ب)از جمله اساسي ترين شعارها،پايبندي به اصول و ارزشهايي بود كه امام بزرگوار واردجامعه كرد،كه باعث رشدِ علاقمندي به انقلاب اسلامي در دنيا بود

 از جمله‌ى اساسى‌ترين شعارها، پايبندى به اصول و ارزشهائى بود كه امام بزرگوار ما اينها را وارد جامعه كرد و مطرح كرد؛ كه اتفاقاً در دنيا هم عامل رشد علاقه‌مندى به انقلاب اسلامى، همين شعارها بود. يعنى بدون اينكه ماها ابزار تبليغاتى‌اى داشته باشيم، يا شيوه‌هاى تبليغاتى كافى را بلد باشيم و به كار بگيريم، عنوان و محبوبيت امام بزرگوار ما در بين ملتها و در سراسر دنيا سارى و جارى شد؛ اين به خاطر همين شعارها و به خاطر همين رويكردها و جهتگيرى‌ها بود.

ج)ايستادگي در مقابل قدرت فائقه ي ظاهريِ استكبار ،ايجاد ارزش و محبوبيت ميكند،پس مراقب باشيد در روشها، در اظهارات، در نوع برخورد، در نوع عملكرد، از اين شعارها تجاوزى صورت نگيرد.

 خود اين هم كه شما در مقابل قدرت فائقه‌ى ظاهرىِ استكبار - كه امروز مظهرش آمريكا و صهيونيسم بين‌المللى و جهانى است - مى‌ايستيد، ارزش ايجاد ميكند؛ خود اين محبوبيت ايجاد ميكند؛ خود اين در دل ملتها اميد به وجود مى‌آورد و پرورش ميدهد؛ اين را نبايد از دست داد. مراقب باشيد در روشها، در اظهارات، در نوع برخورد، در نوع عملكرد، از اين شعارها تجاوزى صورت نگيرد.

د)انجام كارها براي خدا

 كار را براى خدا بكنيد. نه اينكه چون مردم دوست دارند، اين كار را بكنيد؛ نه. اگر هدف اين شد كه دل مردم را به دست بياوريم، ناكام خواهيم ماند. «لأقطعنّ امل كلّ ءامل غيرى»؛ اين حديث قدسى است، كه در ذهنم اينجور است كه با سند معتبرى از قول خداى متعال نقل شده كه فرموده: من قطعاً اميد آن كسى را كه به غير من اميد ببندد، قطع خواهم كرد. ما بايد اميدمان به خدا باشد، براى خدا كار كنيم؛ منتها ميدانيم كه كار براى خدا جاذبه دارد.

و)در صورت كم شدن تقيد به شعارهاي الهي،توفيقات الهي هم سلب خواهد شد،پس بايد همان شور و نشاط و تلاش و خدمت صادقانه و بدون توقع مزد و منت ادامه پيدا كند.

اين شعارها، شعارهاى الهى است. اگر چنانچه اين پايبندى‌ها سست شود، اگر نسبت به اين شعارها تقيد و پايبندى كم شود، توفيقات الهى هم سلب خواهد شد. بسيارى از اين موفقيتهائى كه شما در ميدان عمل داريد، و از اول انقلاب تا امروز هرچه كه موفقيت بوده، به خاطر اين است كه توفيقات الهى شامل حال بوده و اين كمكِ الهى است. اگر كار براى خدا نباشد، اين موفقيتها از ما گرفته خواهد شد. همان شور و نشاط و تلاش و خدمت صادقانه و بدون توقع مزد و منت بايد ادامه پيدا كند. اين يك نكته‌ى اصلى است.

2-گفتن صريح نقاط ضعف ،چرا كه كسي بر اساس نتوانستن كسي را مؤاخذه نخواهد كرد.

 نكته‌ى دوم: آن روز هم من در مجموعه‌ى مسئولين كشور گفتم نقاط قوّت را براى مردم بيان كنيد، نقاط ضعف خودتان را هم بيان كنيد؛ اين مهم است، اين تأثير ميگذارد. امروز مثلاً در بين گزارشهاى دوستان، من مواردى را ديدم كه به نقطه‌ى ضعف اشاره كردند؛ منتها با اين بيان كه «اين كارها بايد انجام بگيرد». اين «بايد» نشان دهنده‌ى نياز به كارى است كه بايد بشود و نشده. اين را صريح بگوئيد. بگوئيد اين كار را بايد ميكرديم، تا حالا نتوانستيم بكنيم. كسى بر اساس نتوانستن، كسى را مؤاخذه نخواهد كرد. ميگويد خب، در قبال اين ده تا كارى كه انجام گرفته، اين دو تا، سه تا، پنج تا كار هم انجام نگرفته؛ بنا داريم اينها را هم انجام بدهيم. اين را بيان كنيد، اين را صريحاً بگوئيد؛ اشكالى ندارد. ترس از اين نداشته باشيد كه فلان منتقدى كه احياناً ممكن است مغرض هم باشد، حرفش با حرف شما تطبيق كند؛ خب بكند، چه اشكالى دارد؟ بگوئيد بله، اين انتقادى كه به ما ميكنند، وارد است. اين را مطرح كنيد، منتها بگوئيد ما تصميم داريم اين را برطرف كنيم. بگوئيد اين كارها را كرده‌ايم، اين كارها را هم خواهيم كرد. اين توصيه‌ى من است.

الف)در برخورد با انتقادهايي كه به دولت انجام مي گيرد دو رويكرد ميشود داشت :

۱-رويكرد توجيه و تبيين كننده،كه اين خوب است،راهش بيان و روشن كردن در جلسات عمومي مردم وپخش در رسانه ها،تا غرض ورزيِ غرض ورزان به جايي نرسد.

۲-رويكرد مخاصمه

 البته در برخورد با انتقادهائى كه احياناً در رسانه‌ها و روزنامه‌ها يا بعضى از مراكز قانونى نسبت به دولت انجام ميگيرد، دو جور رويكرد ميشود داشت: يك رويكردِ توجيه و تبيين كننده است، اين خوب است؛ يك رويكردِ مخاصمه است، اين خوب نيست. اينجور نباشد كه شما بگوئيد چون به دولت حمله ميكنند، چون انتقاد مغرضانه ميكنند، پس ما هم بايستى اينجورى برخورد كنيم؛ نه، تبيين كنيد. بله، تبيين كار لازمى است. راه تبيين هم همين است كه در جلسات عمومى با مردم، بيان كنيد، روشن كنيد؛ سؤالات را مطرح كنند، شما جواب بدهيد، اينها تبيين ميشود؛ در رسانه‌ها هم پخش شود. اگر چنانچه تبيينِ خوب انجام بگيرد، غرض‌ورزىِ غرض‌ورزان به جائى نخواهد رسيد.


ب)اولويت بندي طرحهاي نيمه تمام و مقدم كردن آن بر طرحهاي جديد،چرا كه عملي نشدن وعده هاي داده شده به مردم ،ايجاد مشكلات خواهد كرد نه فقط نسبت به دولت بلكه به نظام،پس نديدن اولويتها در كارها يكي از ضعفها است.

 يك نكته‌ى ديگر هم كه ذيل اين مسئله‌ى توجه به ضعفها ميخواهم عرض بكنم، اين است: يكى از ضعفها اين است كه ما در كارها اولويتها را نبينيم. يكى از آقايان اشاره كردند - كه اشاره‌ى درستى است - به اين كه طرحهاى نيمه‌تمام را بايد دنبال كنيم. اين خيلى خوب است؛ اين كار، كار لازمى است؛ من هميشه تأكيدم بر اين است؛ منتها مشخص كنيد، يك مجموعه‌ى كارى درست كنيد، بنشينند واقعاً طرحهاى نيمه‌تمام را - حالا يك رقمى هم ذكر كردند كه فلان تعداد طرحهاى نيمه‌تمام داريم - اولويت‌بندى كنند؛ كدامهايش اولويت‌دار هستند، كدامهايش وعده‌ى بيشترى داده شده يا توقع بيشترى از سوى مردم وجود دارد؛ اينها را مشخص كنيد، به آنها بپردازيد. اين را مقدم كنيد بر طرحهاى جديد. چقدر خوب است كه همه‌ى وعده‌هائى كه دولت به مردم داده، عمل بشود. اگر چنانچه وعده‌اى به مردم داده بشود و عمل نشود، اين مشكلات درست خواهد كرد؛ نه فقط نسبت به دولت، بلكه به نظام.

ج)با لارفتن توقع مردم، با دادن وعده ها است نه گفتن نواقص،با عمل به وعده هاتوقعات مردم به ايمان و اعتقاد تبديل مي شود

 آقاى رئيس جمهور اشاره كردند كه به ما ميگويند شما سطح توقعات مردم را بالا برديد. اين بالا بردن سطح توقعات، ناشى از اين نيست كه شما نواقص خودتان را گفته‌ايد، مردم توقعاتشان بالا رفته؛ نه، توقعات با دادن وعده‌ها بالا ميرود. اگر ما بتوانيم به اين وعده‌ها عمل كنيم، توقعات مردم تبديل ميشود به ايمان و اعتقاد مردم؛ اين خوب است. كارى كنيم كه آنچه را كه گفته‌ايم انجام ميدهيم، انجام بدهيم و مردم ببينند كه انجام گرفته. امروز ديدم آمارهاى شما آمارهاى مقايسه‌اى است - كه خيلى هم خوب و بجاست - يكى از مقايسه‌ها اين باشد: مقايسه‌ى بين آنچه كه گفته‌ايم انجام ميدهيم و آنچه كه تا حالا توانسته‌ايم انجام بدهيم. يك درصد در بياوريد، ببينيم چه جورى است. اين خيلى چيز مهمى است.

3-جهاد اقتصادي

الف)جهاد اقتصادي يك ضرورت ونياز قطعي است نه صرفاً يك اولويت چرا كه:  

 يك نكته‌ى ديگر، همين مسئله‌ى جهاد اقتصادى است كه مكرر مطرح شده، امروز هم دوستان مطرح كرديد. مبانى و استدلالهاى اعلام «سال جهاد اقتصادى» براى شماها كه دولتى هستيد، معلوم است. يعنى ما جهاد اقتصادى را يك ضرورت براى كشور ميدانيم، نه صرفاً يك اولويت؛ يك نياز قطعى است.

۱-ارتباط مستقيمِ اقتصاد،پيشرفت اقتصادي و رونق اقتصادي با معيشت مردم

 اولاً اقتصاد، پيشرفت اقتصادى، رونق اقتصادى ارتباط مستقيم دارد با معيشت مردم. معيشت مردم جزو اولين اهداف همه‌ى دولتهاست در همه جاى دنيا و در همه‌ى دوران تاريخ؛ البته دولتهاى علاقه‌مند به مردم؛ آن دولتهاى مستأثر و زورگو و جبار، مورد نظرمان نيستند. هر دولتى كه بخواهد به مردمِ خودش خدمت كند، اولين مسئله‌اش، مسئله‌ى معيشت مردم است، كه بتواند مردم را اداره كند. خب، اين به اقتصاد وابسته است. يك اقتصاد خوب، سالم، وافر و پيشرو ميتواند وضع زندگى مردم را خوب كند. خب، اين يك دليل است مبنى بر اينكه لازم است ما در كار اقتصاد مجاهدت كنيم.

۲-بدون جهاد اقتصادي به جشم انداز نخواهيم رسيد،در اين صورت ضربات مهلكي به ما وارد خواهد آمد

 يك مسئله‌ى ديگر، مسئله‌ى رسيدن به چشم‌انداز است. اين چشم‌انداز هدفگذارى شده است، يك سند بالادستى است؛ بايد ما اين را حتماً رعايت كنيم. بدون جهاد اقتصادى، به چشم‌انداز نخواهيم رسيد. در چشم‌انداز، قدرت اول اقتصادى منطقه هم مطرح شده. در اين ميدان - كه ميدان مسابقه است - اگر چنانچه عقب مانديم، ضربه خواهيم خورد. آن روز در آن جلسه هم مطرح شد كه مسئله‌ى چشم و همچشمى مطرح نيست؛ مسئله اين است كه در اين چالش عمومى و ميدان تحركات عمومىِ دولتها در اين برهه‌ى از زمان، اگر كسى عقب ماند، پامال خواهد شد. پيشرفت اقتصادى ما و رسيدن به اهداف چشم‌انداز، به خاطر اين است كه اگر چنانچه به آنجا نرسيديم، ملت ما و كشور ما دچار ضربات سختى خواهد شد؛ احياناً ضربات مهلكى به ما وارد خواهد آمد. بايد به آنجا برسيم؛ اين نياز ماست. با شعارى كه ما داريم ميدهيم، با اهداف انقلاب اسلامى، جز اين چاره‌اى وجود ندارد. حقيقت اين است كه نظام اسلامى، امروز نظام استكبار و سلطه و الحاد را به چالش گرفته؛ اين يك حركتى است كه آغاز شده. شكست خوردن در اين ميدان، خسارتهايش غير قابل توصيف است و مخصوص به ملت ما هم نخواهد شد؛ لذا بايد در اين ميدان قطعاً پيروز شد. اين پيروزى با اين ابزار ممكن نيست؛ ابزارهاى گوناگون ديگرى هم لازم است؛ از جمله‌ى اينها، پيشرفت اقتصادى است.

۳-خنثي كردن تحريمها و تدبيرِ دشمنِ هيكلمند و در واقع كم زور

 يك مسئله‌ى ديگر هم اين است كه امروز دشمنان نظام اسلامى و دشمنان ملت ايران از ابزار اقتصادى دارند عليه ما استفاده ميكنند، كه نمونه‌اش همين تحريمهائى است كه گفته شد. البته لازم است من تشكر كنم از اين مجموعه‌اى كه در مقابل تحريمها كار ميكنند. از همه‌ى روشهاى درست و منطقى و زيركانه و عاقلانه بايد استفاده كرد و استفاده كنيد. تحريمها را خنثى كنيد. تدبير دشمنِ هيكلمند و ليكن در واقع كم‌زور را خنثى كنيد. وقتى كه ما اين حجم عظيمِ ظاهرىِ نظامى و اقتصادى استكبار را در مقابل خودمان مشاهده ميكنيم، انسان به ياد گربه‌ى كارتون «تام و جرى» مى‌افتد! تحركش زياد و هاى و هويش زياد و حجمش بزرگ، اما نتيجه‌ى كارش نه آنچنان كه خودش انتظار دارد يا بينندگان انتظار دارند. واقعاً همين جورى است. اين به زيركى شما بستگى دارد.

* تحريمهاي دشمن نه آنچنان هوشمند بود نه فلج كننده

 آنها گفتند تحريمهاى هوشمند يا تحريمهاى فلج‌كننده؛ اما مى‌بينيم كه اين تحريمها نه آنچنان هوشمند بود، نه فلج‌كننده بود. خب، همين تحريمها موجب شد كه در بسيارى از چيزهائى كه خودكفائى نداشتيم، به خودكفائى برسيم؛ تحرك خوبى را در زمينه‌هاى علمى به وجود بياوريم؛ كارهائى بزرگى را در زمينه‌ى توليدات صنعتى و نظامى و غيرنظامى در كشورمان شاهد باشيم؛ و به راه‌هاى گوناگونى براى اينكه اين تحريم را خنثى كنيم، برسيم.

*  اين تحريمها خنثى خواهد شد وادامه طولاني مدت تحريمها امكان پذير نيست

 اين تحريمها خنثى خواهد شد؛ شما بدانيد. اينجور نيست كه اينها بتوانند و طاقت بياورند كه اين حركت و اين رفتار را مدت طولانى ادامه بدهند؛ اين امكان‌پذير نيست؛ يعنى دنيا اين را نميپذيرد. امروز دنيا، دنيائى نيست كه به حرف آمريكا گوش كنند؛ ولو حالا نماينده‌ى ويژه‌ى او به فلان كشور برود، مؤاخذه كند، چه كند. حالا يك چند وقتى اين ادامه خواهد داشت، اما اين قابل ادامه نيست. البته من چند ماه قبل هم گفتم، امروز هم شما مشاهده ميكنيد؛ آن چيزى كه اينها در اول امسال گفتند فلج‌كننده، توقع خودشان اين بود كه در ظرف سه چهار ماه واقعاً به فلج برسد. اين سه چهار ماه، بيشتر هم گذشت، به فلج كه نرسيد، هيچى، بحمداللَّه به تحرك بهتر ما انجاميده. پس جهاد اقتصادى براى اين است. يعنى بايستى ان‌شاءاللَّه يك مجاهدت، يك حركت هدفمند و هوشمندانه و با توكل به خداى متعال و با اعتماد به حمايت الهى انجام بگيرد.

ب) هدفمندي يارانه ها يك بند از تحول اقتصادي وطرح تحول اقتصادي يك مصداق از جهاد اقتصادي است         

 *كمك به بخش توليد در هدفمندي يارانه ها

خب، يك مصداق از اين جهاد اقتصادى، همين طرح تحول اقتصادى است كه دولت دو سه سالى است اين را مطرح كرده. يك بند از طرح تحول اقتصادى، هدفمندى يارانه‌ها بود؛ كه خب، بحمداللَّه قانونش تصويب شد و عملياتى شده. البته من در زمينه‌ى كمك به توليد سؤال دارم. حالا آقايان در گزارش گفتند؛ ليكن آن چيزى كه مصوبه‌ى قانونى بود براى كمك به توليد، تحقق پيدا نكرده. بايد به توليد كمك كنيد. البته در بلندمدت خود اين دستگاه‌هاى توليدكننده روى پاى خودشان خواهند ايستاد و ان‌شاءاللَّه خودشان خواهند توانست روزبه‌روز قوى بشوند و جواب بدهند؛ اما در كوتاه‌مدت حتماً بايد به اينها در موارد لازم تزريق منابع بشود. البته در آنجائى كه كسى تقلب ميكند، در آنجائى كه كسى پول را براى توليد از بانك ميگيرد، ولى در غير توليد صرف ميكند، بشدت برخورد كنيد و ترحم بر پلنگهاى تيزدندان نكنيد؛ اما در آنجائى كه نياز هست، واقعاً بايستى برويد كمك كنيد. پس در طرح هدفمندى، اين بخش حتماً بايستى مورد توجه قرار بگيرد.

*انجام همه بندهاي طرح تحول در مدت باقي مانده دولت

 بخشهاى ديگر طرح تحول هم بايد مورد توجه قرار بگيرد؛ يكى‌اش مسئله‌ى گمرك است - كه امروز يكى از آقايان در گزارش خود گفتند لايحه‌اش به مجلس رفته - يكى‌اش مسئله‌ى سياستهاى نظام پولى و بانكى كشور است. اين پنج شش موردى كه در طرح تحول وجود داشت، همه‌اش بايد انجام بگيرد. كارى كنيد كه در ظرف مدت باقيمانده‌ى دولت، اين كارها سر بيفتد، تا اينكه بتواند ادامه پيدا كند. يعنى نگذاريد كار، نيمه‌كاره بماند.  اين كارها در طول دو سال تمام نميشود. همين هدفمندى هم مراحل گوناگونى دارد؛ شما شروع كرديد، پيش رفتيد. همان پيش رفتن، در واقع به يك معنا تمام كردن است. خود شروع كردن، به يك معنا تمام كردن است؛ اگر چنانچه خوب و صحيح و بر مبنا شروع شود.

*لزو م صنعتي سازي صادرات كشاورزي و پرهيز از واردات در زمينه هاي زراعي و باغي،و بازنگري جدي در سياستهاي واردات،به خصوص كالاهايي كه مزيت توليدي دارند چه صنعتي چه كشاورزي و پرهيز از نگاه بخشي به واردات

 مسئله‌ى واردات را هم كه گزارش دادند، البته جزو نگرانى‌هاى من است. حالا اين گزارش هم هست؛ ليكن آنچه كه انسان مشاهده ميكند، يك قدرى نگرانى‌آور است. درست است؛ ممكن است رشدِ نسبت واردات به صادرات غير نفتى ما كاهش پيدا كرده، اين رشد كم شده - اين خودش چيز مثبتى است - اما به اين اكتفاء نكنيد. بخصوص در همين زمينه‌هاى زراعى و باغى و اينها كه ذكر كردند، اينها چيزهائى است كه بايستى هرچه ميتوانيم، از واردات اينها پرهيز كنيم. برويد سراغ همان صنعتى‌سازى صادرات كشاورزى؛ همين چيزى كه در گزارشها هم بود. اينها چيزهاى مهمى است؛ ان‌شاءاللَّه روى اينها تكيه شود. مردم هم تحمل ميكنند و ميپذيرند.
 بنابراين در زمينه‌ى سياستهاى واردات، يك بازنگرى جدى بكنيد؛ بخصوص در كالاهائى كه ما مزيت توليدى داريم؛ چه صنعتى، چه كشاورزى. از نگاه بخشى به واردات - كه حالا هر بخش دولتى طبق نيازهاى خودش دنبال واردات برود - حتماً پرهيز شود.

4-جدي گرفتن مسئله فرهنگ

 مسئله‌ى ديگر - كه حالا البته اين مربوط به مسائل اقتصادى نيست - مربوط به فرهنگ است؛ كه امروز گزارشى داده نشد، موكول شد به بعد. آنچه كه من لازم ميدانم به دوستان دولت توصيه كنم، اين است كه مسئله‌ى فرهنگ را خيلى جدى بگيريد. اگر چنانچه ما كارهاى اقتصادى را - همچنان كه در برنامه هست و آرزوهاى ما متوجه به آن است - انجام بدهيم، اما در زمينه‌ى كار فرهنگى عقب بمانيم، بدانيد كشور لطمه خواهد ديد.

*يكي از چشمه هاي دشمنيِ دشمن علاوه بر كار اقتصادي كار فرهنگي است

دشمنان ما يكى از چشمه‌هاى دشمنى‌شان كار اقتصادى است؛ يك چشمه‌ى مهم ديگر، كار فرهنگى است. البته نه وقت و نه ظرفيت جلسه اجازه نميدهد كه انسان در اين زمينه وارد بشود؛ ليكن فى‌الجمله دوستان توجه داشته باشند كه كار فرهنگ، كار بسيار مهمى است؛

*در همه شعبه هاي فرهنگي جهتگيريها انقلابي و اسلامي باشد،دچار رودربايستي نشويد،اولويتها را با توجه به محدوديت منابع در نظر بگيريد.

 با ملاحظه‌ى جهتگيرى‌هاى انقلابى و اسلامى. در زمينه‌ى فرهنگ، دچار رودربايستى نشويد. در همه‌ى شعبه‌هاى فرهنگى - چه در موضوع كتاب، چه در كارهاى هنرى، چه در مؤسسات فرهنگى - جهتگيرى‌ها را انقلابى و اسلامى قرار بدهيد. اولويتها را در اينجا هم ملاحظه كنيد، چون منابع بالاخره محدود است. البته مصوبه‌ى دولت در زمينه‌ى بودجه‌ى فرهنگى، مصوبه‌ى خوبى است؛ اگرچه حالا شنيدم كه خيلى از مبالغ اين مصوبه تخصيص داده نشده؛ حتّى اگر همه‌اش هم تخصيص داده شود، باز براى همه‌ى فعاليتهاى فرهنگى كافى نيست. بنابراين منابع دچار محدوديت است. با توجه به محدوديت منابع، نگاه كنيد ببينيد اولويتها چيست. البته من يك مجموعه‌اى را به نحو پيشنهاد به دولت ارائه كردم؛ كه اگر اين چيزها در كار فرهنگ مورد توجه قرار بگيرد، با توجه به نگاهى كه ما در زمينه‌ى فرهنگ داريم، اينها اولويت خواهد داشت؛ يعنى اينها تأثيراتش بيشتر خواهد بود. بله، اينها را بايد دنبال كنيد تا ان‌شاءاللَّه تحقق پيدا كند.

5- سعى كنيد دچار حاشيه‌سازى‌هاى مسئله‌دار نشويد،چه حواشي كه خود شما گاهي اوقات بي توجه بوجود مي آوريد چه حاشيه هايي كه ديگران بوجود ميآورند و شما تسليم انها مي شويد

 مسئله‌ى ديگرى هم كه باز مطرح ميشود و من به طور كلى عرض ميكنم، اين است: با اين همه كارى كه دولت دارد، سعى كنيد دچار حاشيه‌سازى‌هاى مسئله‌دار نشويد. دولت دارد كار ميكند، تلاش ميكند، ميدان هم براى كار بحمداللَّه هست، نياز هم به كار هست. خب، يك ميدان كارى وجود دارد، نياز فراوانى هم وجود دارد، دولت هم نشان داده كه اهل خطرپذيرى و وارد شدن در ميدانهاى كار و با همه‌ى وجود كار كردن و وارد ميدان شدن است؛ خيلى خوب، با اين اوضاع و احوال، واقعاً شايسته و سزاوار نيست كه حواشى‌اى به وجود بيايد؛ حالا چه حواشى‌اى كه خود شما گاهى اوقات بى‌توجه به وجود مى‌آوريد، چه آنهائى كه ديگران به وجود مى‌آورند و شما هم تسليم آنها ميشويد؛ از اين حواشى بايد پرهيز كرد. نگذاريد در فضاى كشور، در فضاى بين دولت و مردم، درگيرى‌ها و دلهره‌هائى به وجود بيايد كه شماها را از كار باز بدارد.

6-توجه به چند نكته در مورد علاقه و گرايش به ايران:

مهمترين بخش مربوط به كشور، زبان و ادبيات است،(زبان فارسى نماد مليت ايران)

 مسائل گوناگونى مطرح ميشود. توصيه‌ى من  اين است كه در زمينه‌ى علاقه‌ى به ايران، علاقه‌ى به كشور و گرايش به ايران، چند نكته را توجه داشته باشيد. يكى اينكه مهمترين بخش مربوط به كشور، زبان و ادبيات است. علاقه‌ى به ايران، اينجورى تحقق پيدا ميكند. ما در كشور زبانهاى مختلفى داريم؛ اما زبان ملى، فارسى است. آن كسانى كه زبانهاى مختلف دارند، خودشان جزو مروّجين درجه‌ى يك زبان فارسى هستند. بهترين مقالات را در زمينه‌ى زبان فارسى، ترك‌زبانها نوشتند؛ اين را من از روى اطلاع دارم عرض ميكنم. ...(1) ان‌شاءاللَّه كردها هم مينويسند؛ حرفى نيست، ما استقبال ميكنيم. محققين برجسته‌ى ترك‌زبان كشور، در طول دهه‌هاى گذشته، بهترين و قوى‌ترين مقالات را در زمينه‌ى زبان فارسى نوشتند. بنابراين نبايد تصور شود كه زبان فارسى نماد مليت ايران نيست؛ چرا، هست. روى اين موضوع تكيه شود.

*تكيه بر ايران بعد از اسلام:چرا كه گسترش كشور ،پيروزيهاي بزرگ نظامي،پيشرفتهاي عظيم علمي در زمينه هاي گوناگون ،همه اش مال دوره هاي بعد از اسلام است،و ايرانِ دوران اسلامي، مدون تر، مستندتر و قابل قبولتر و جلوي چشم ماست.

 يا روى ايرانِ بعد از اسلام تكيه شود. افتخاراتى كه ايرانِ دوره‌ى اسلامى دارد، در هيچ دوره‌ى ديگرى از دوره‌هاى تاريخىِ ما اين افتخارات وجود ندارد؛ من اين را با استدلال به شما عرض ميكنم و اين قابل اثبات است. گسترش كشور، پيروزى‌هاى بزرگ نظامى كشور، پيشرفتهاى عظيم علمى كشور در زمينه‌هاى گوناگون، همه‌اش مال دوره‌هاى بعد از اسلام است. نه اينكه قبل از اسلام از اين چيزها ندارد؛ چرا، اما نسبت به دوره‌ى اسلامى، آنها ناقص است، كم است. البته يك چيزهائى به عنوان گفته‌ها مطرح ميشود، اما چيزهائى نيست كه مستند باشد و كسى بتواند آنها را اثبات كند؛ اينها قابل اثبات نيست. اما آنچه كه در دوره‌ى اسلامى واقع شده، قابل اثبات است؛ روشن است. شما نگاه كنيد ببينيد پيشرفت نظامى و علمى و فرهنگى ايران در دوره‌ى ديلمى‌ها، در دوره‌ى سلجوقى‌ها، بعدها در دوره‌ى صفويه، و حتّى در اين وسط، در بخشى از دوره‌ى حاكميت مغول چگونه است. مغولها به ايران كه آمدند، ايرانى شدند و تحت تأثير فرهنگ ايران قرار گرفتند؛ كمااينكه به هند كه رفتند، هندى شدند. چه كارهاى برجسته و عظيم علمى و فرهنگى و هنرى در اين دوره انجام گرفته. اگر كسى ميخواهد از ايران و ايرانى‌گرى حمايت كند، خب، ايران دوران اسلامى، هم مدون‌تر است، هم مستندتر است، هم قابل قبول‌تر است، هم جلوى چشم است؛ كتابش جلوى چشم است، معمارى‌اش جلوى چشم است، نشانه‌هاى علمى‌اش جلوى چشم است؛ تاريخش تدوين‌شده و روشن است.


7-حل مسئله همكاري قوا با:

 *كوتاه آمدن در جايي كه ميشود كوتاه آمد

*تبيين كردن 

*ارتباطات دوستانه

*در صورت نپسنديدن رفتاري ازآن طرف ديگر،يك مراجعه هم به خودمان بكنيم ،اگر در ايجاد فضاي سنگين تأثير داشته ايم آن را برداريم

 نكته‌ى آخر هم - كه ديگر ظاهراً به اذان داريم نزديك ميشويم - اين است كه مسئله‌ى همكارى قوا را حل كنيد. من هم غالباً به قوا سفارش ميكنم؛ اما حالا شما كه قوه‌ى مجريه هستيد و اينجا حضور داريد، به شما بايد سفارش كنم. هرچه ميتوانيد، در آن جاهائى كه ميشود كوتاه آمد، كوتاه بيائيد؛ چه اشكالى دارد؟ آنجائى كه ميشود تبيين كرد، تبيين كنيد. آنجائى كه ميشود با ايجاد ارتباطات دوستانه، مسئله را حل كرد، اينجورى حل كنيد. چرا من اينقدر بر تشكيل جلسه‌ى رؤساى قوا اصرار ميكنم؟ وقتى كه جلسه‌ى رؤساى قوا تشكيل بشود، خيلى از اين مشكلات حل ميشود. در جلساتِ روبه‌رو، با همديگر مى‌نشينند حرف ميزنند؛ اين كار خيلى از مشكلات را حل ميكند؛ اين تجربه‌ى ماست از گذشته. گيرم كه حالا برخى از راه‌هاى گوناگونى هم كه دوستان رفتند، به نتيجه نرسيده باشد؛ اما خب، راه‌هاى ديگرى وجود دارد. بالاخره اختلاف سليقه‌ها يا اختلاف برداشتهاى از قانون را اينجورى بايد حل كرد. كارى كنيد كه اين ارتباط، ارتباط صميمانه‌اى بشود. اگر چنانچه يك رفتارى را مشاهده ميكنيد كه اين رفتار را از آن طرف ديگر نمى‌پسنديد، يك مراجعه هم به خودمان بكنيم، ببينيم آيا ما در آن فضاى سنگينى كه اشاره ميشود، مثلاً تأثيرى داشته‌ايم يا نداشته‌ايم. مراقبت بكنيم؛ اگر ما تأثير داشتيم، آن را برداريم.
من مسئولين محترم را، شماها را، رؤساى قوا را و يكايك فعالان مسائل كشور را دعا ميكنم. ان‌شاءاللَّه خداى متعال توفيقاتش را بر شماها زياد كند تا بتوانيد كارهائى را كه انجام دادن آنها از شما توقع ميرود، به بهترين وجهى انجام بدهيد. نيتها را خالص كنيد، با صميميت و صفا وارد ميدان كار باشيد و نگذاريد اين تلاش و كوششى كه الحمدللَّه به آن شناخته شديد، اندكى كاهش پيدا كند.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) يكى از مسئولين: كردها هم همين طورند.

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار جمعی از اساتيد دانشگاه‌ها(2/6/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

* رسيدن  يك كلمه خوب به ذهن و جاري شدن آن به زبان ،مظهري از بارش رحمت  حق

خداى متعال را بسيار سپاسگزارم از توفيق تشكيل اين جلسه و حضور شما برادران و خواهران، و بيانات بسيار مفيد و پرمغز از سوى سخنرانان محترم؛ همه‌ى اينها نعمتهاى خداست، و همه - بخصوص بنده شخصاً - بايد از خداى متعال به خاطر يكايك اين نعمتها متشكر باشيم و ببينيم بارش رحمت حق را. هر يك كلمه‌ى خوبى كه شما به ذهنتان ميرسد و بر زبان جارى ميكنيد، مظهرى از بارش رحمت حق است؛ و خدا را بر اين همه سپاس. من اين روزها با مشاهده‌ى اوضاع و احوال كشور و جامعه‌مان، لحظه‌به‌لحظه خدا را به خاطر اين نعمتهاى بزرگ شكرگزارى ميكنم.
 خب، ماه رمضان است و امروز بيست و سوم ماه، و ديشب شب عبادت و ذكر و مناجات، و دلها قاعدتاً برخوردار از نورانيت ناشى از شب قدر است. از خداى متعال بخواهيم كه اين ماه رمضان را براى ما، براى ملتمان و كشورمان و براى ملتهاى مسلمان، بخصوص ملتهاى به‌پاخاسته‌ى منطقه، مبارك قرار بدهد.

*اين پيشنهادها همان چيزهائى است كه حقير آرزو ميكردم اينها را از زبان نخبگان و زبدگان علمى و دانشگاهى‌مان بشنوم و حالا اين آرزو برآورده شده.
 

انصافاً وقت دوستان كم بود. من دو سه جمله راجع به بيانات آقايان و خانمهائى كه صحبت كردند، عرض بكنم. پنج دقيقه‌اى كه مجرى محترم فرمودند، بعد هم دوستان مراعات نكردند و مكرراً به وسيله‌ى مجرى محترم مؤاخذه شدند، واقعاً كم است. آقايان و خانمها خيلى حرف داشتند و من بدون هيچگونه مبالغه و تعارف دوست ميداشتم كه اى كاش هم وقت بود، هم حال و نشاط، تا انسان ميتوانست لااقل نيم ساعت از حرفهاى هر يك از اين دوستان را بشنود؛ چون خيلى حرفهاى خوب زده شد. مطالبى كه دوستان گفتند، مطالب سنجيده‌اى بود، مطالب پخته‌اى بود. در بين مطالب دوستان حرف نو وجود داشت، كه براى من جالب و جديد بود؛ اينها انسان را خيلى خوشحال ميكند. پيشنهادهاى جالبى در زمينه‌ى صنعت، در زمينه‌ى علم، در زمينه‌ى دانشگاه، در زمينه‌ى معمارى، شهرسازى، هنر و علوم انسانى مطرح شد. اين پيشنهادها همان چيزهائى است كه حقير آرزو ميكردم اينها را از زبان نخبگان و زبدگان علمى و دانشگاهى‌مان بشنوم و حالا اين آرزو برآورده شده.

*نياز به فكرِ ،  قبل از علم

  نكته‌اى كه من در جلسه‌ى امسال بوضوح احساس كردم، اين است كه گرايش بيانات دوستان، بيشتر به سمت ارائه‌ى فكر و انديشه بود تا صِرف پيشنهادهاى اجرائى و عملى - كه البته آن هم به جاى خود چيز لازم و خوبى است - اين، پشتوانه‌ى هر حركت علمى است. همچنان كه بعضى از دوستان هم اشاره كردند و كاملاً درست است، ما احتياج داريم به فكر، احتياج داريم به فلسفه، تا بتوانيم علم را، فناورى را، مديريت كشور را، مسائل گوناگون جامعه را به پيش ببريم و حل كنيم. فكر قبل از علم مورد نياز است، و من اين گرايش را مشاهده كردم. برخى از مطالبى كه دوستان گفتند، خوشبختانه در مراكز فكرى و تصميم‌گيرى مورد ملاحظه قرار گرفته و كارهائى هم انجام شده و بمرور ان‌شاءاللَّه آثار آن ديده خواهد شد و همچنان كه يك روزى مسئله‌ى توليد علم، توليد فكر، نهضت علمى، نهضت نرم‌افزارى، غريبانه در جامعه مطرح ميشد و امروز گفتمان غالب را تشكيل ميدهد، ان‌شاءاللَّه يك روزى باز همين مطالبى كه حالا گوشه و كنار گفته ميشود يا خيلى مورد توجه نيست، بتدريج به گفتمان غالب جامعه تبديل خواهد شد.

*نشستهاي انديشه راهبردي، پر كننده خلأ نهادي است كه بايد به آينده به شكل كلان نگاه كند.

 يكى از دوستان اشاره كردند كه خلأ نهادى را داريم كه به آينده به شكل كلان نگاه كند. خب، همين نشستهاى انديشه‌هاى راهبردى دارد همين خلأ را پر ميكند. ان‌شاءاللَّه بايستى با همكارى همه‌ى اهل فكر، بتدريج كارهاى بزرگى بر اساس اين انجام بگيرد.

*طرحِ محصول فكر و تجربه ي جمعي صاحب فكر،موجب خروج افكار از حوزه شخصي ،رسيدن آن به حوزه جمعي وتبديل آن به گفتمان عمومي جامعه ميشود

 برخى نكات ديگر هم در زمينه‌ى فرمايشات دوستان هست، كه چون وقت كم است، من ميگذرم؛ منتها توصيه ميكنم، هم به دفتر خودمان، هم به مسئولين محترمى كه اينجا تشريف دارند، كه اين پيشنهادها را جمع كنند. يكى از بركات اين جلسه، همين نظراتى است كه دوستان ابراز ميكنند. يكى از نيازهاى جامعه‌ى ما همين است كه جمعى صاحب فكر بنشينند، در ميان آنها هم افرادى بيايند و محصول فكر و تجربه‌ى خودشان را كه بعضاً متكى به عقبه‌هاى انسانى و فكرىِ طولانى و عميقى هم هست، مطرح كنند. اين افكار بتدريج از حوزه‌ى شخصى خارج ميشود و به حوزه‌ى جمعى ميرسد و بتدريج به گفتمان عمومى جامعه تبديل ميشود. اين پيشنهادها را جمع كنند؛ اينها افكار خوبى است، حرفهاى جالبى است. بعضى از اين پيشنهادها همين حالا قابل اجرائى شدن است، قابل عملياتى شدن است؛ بعضى هم به پيشرفتها كمك ميكند. آنچه كه من ميخواهم عرض بكنم، چند نكته‌ى كوتاه است.

*اركان مهم ايستادگي ملت ايران:

1-پيشرفتهاي علمي

 يكى از اركان و ستونهاى اصلىِ ايستادگى كنونى ملت ايران عبارت است از پيشرفتهاى علمى كشور؛ كه به دنبال اين پيشرفتهاى علمى، پيشرفتهاى عملى و اجرائى هم در موارد بسيارى بوده. ايستادگى ملت ايران، در دنيا يك حادثه‌ى باشكوه است. ما توى قضيه قرار داريم. آن كسانى كه از بيرون نگاه ميكنند، عظمت اين ايستادگى را بيشتر احساس ميكنند.

*«نه» ي جمهوري اسلامي و ملت ايران به سلطه طلبي ،زياده خواهي ، استعباد و به زير مهميز كشيدن ملتهاست .

 شما ملاحظه كنيد؛ قدرتهاى اقتصادى اول دنيا، قدرتهاى علمى درجه‌ى يك دنيا، قدرتهاى نظامى و امنيتى رديف اول دنيا، امروز يك جبهه‌ى وسيعى را در مقابل اين ملت تشكيل دادند. اينجور نيست؟ هر كارى هم از دستشان برمى‌آيد، دارند ميكنند. تهديد امنيتى ميكنند، تهديد اجتماعى ميكنند، تهديد سياسى ميكنند، دانشمند ما را ترور ميكنند، تحريم ميكنند، فشارهاى سياسى فراوان وارد ميكنند، دائم تهديد به تحرك نظامى ميكنند، در داخل تا هر جا دستشان برسد، فتنه‌انگيزى و آشوب‌آفرينى ميكنند؛ اما ملت ايران و جمهورى اسلامى با كمال قدرت و استقامت در مقابل همه‌ى اينها ايستاده؛ آن «بله»اى را كه به‌زور ميخواهند از او بگيرند، آن «بله» را نميدهد. آن «بله» عبارت است از تعظيم در مقابل قدرت مسلط جهانى - نظام سلطه - اين كار را نميكند. ما كه در مقابل نظام سلطه‌ى جهانى «نه» ميگوئيم، اين نه، «نه»ى به علم نيست، «نه»ى به تمدن نيست، «نه»ى به پيشرفت نيست، «نه»ى به تجربه‌هاى متراكم بشرى نيست؛ «نه» به سلطه‌طلبى و زياده‌خواهى و استعباد و به زير مهميز كشيدن ملتهاست؛ اين «نه» را ما گفتيم، پايش هم ايستاديم؛ «انّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا».(1) ايستادگى ملت ايران، خيلى ايستادگى باشكوهى است.
 

2-علم

 يك ركن مهم اين ايستادگى، علم است. اين علم است كه به ما اعتماد به نفس داده. اگر امروز نفت ما را شركتهاى خارجى بايد مى‌آمدند استخراج و پالايش ميكردند، گاز ما را بايد آنها لوله‌كشى ميكردند، اگر نظام سلامت ما وابسته‌ى به متخصصين خارجى و عمدتاً فرنگى بود، اگر تغذيه‌ى ما دست آنها بود، اگر كشت و صنعت ما دست اسرائيلى‌ها بود، اگر صنعت هسته‌اى ما در صورتى كه بنا نبود در آرزوى آن بميريم و يك چيزى وجود ميداشت، در اختيار فرانسه و آلمان و ديگران بود، ما امروز اين اعتماد به نفس را نداشتيم، قدرت اين ايستادگى نبود، اين عزت و اين شرف وجود نميداشت. اگر ما براى ساختن يك سد، براى ساختن يك نيروگاه، براى ساختن يك بزرگراه، براى ساختن يك تونل، براى ساختن سيلوهاى گندم، دستمان به سمت صنعتگران و دانشمندان شرق و غرب دنيا دراز بود، ملت ما احساس عزت نميكرد؛ مسئولين كشور هم آبروى اظهار وجود در قبال استكبار جهانى را نداشتند؛ نه چنين اعتماد به نفسى وجود داشت، نه چنين قوت اراده‌اى وجود داشت، نه چنين عزمى وجود داشت. كى براى ما جاده ساخت و تونل ساخت و نيروگاه ساخت و سد و پل و بزرگراه و سلولهاى بنيادى و انرژى هسته‌اى را درست كرد؟ دانشگاه. اين دانشگاه بود كه به ملت ايران كمك كرد تا بتواند عزت نفس خودش را حفظ كند، آبروى خودش را حفظ كند و در مقابل زياده‌خواهى دشمنان سينه سپر كند. مسئولين كشور هم از اين جهت مديون دانشگاهند.

*غافل نبودن دشمن از دانشگاه ومورد آماج قرار دادن آن  

 خب، من قصدم اين نيست كه مناقب دانشگاه را در جمع دانشگاهى‌ها بگويم؛ من از اين ميخواهم يك نتيجه‌اى بگيرم. دشمن ما از اين مركز قدرت‌افزائى غافل نيست و غافل نخواهد بود؛ اين را همه بدانيم. هر چيزى كه مايه‌ى عزت كشور و عزت ملت و ايستادگى ملت و استقامت ملت است، بدون شك آماجى از آماجهاى دشمن است. احساس دينى، احساس انقلابى، استقلال‌طلبى و هرچه كه در اين زمينه هست - از جمله با اين بيانى كه عرض شد، دانشگاه - آماج دشمن است.

 *كار دشمن در دانشگاه:

 1-علم زدايي:

الف)ترور دانشمندان

ب)سرگرم كردن دانشگاه،استاد و دانشجوي ما به كار غير علمي

 

در دانشگاه چه كار ميخواهند بكنند؟ دشمن على‌القاعده دو تا كار را براى دانشگاه ما برنامه‌ريزى ميكند: يكى علم‌زدائى، يكى دين‌زدائى؛ از دانشگاه علم‌زدائى بشود، از دانشگاه دين‌زدائى بشود. علم‌زدائى از دانشگاه چگونه است؟ يكى از كارهاى كوچكش همين ترور دانشمندان است؛ كه آخرى‌اش همين دو سه تا دانشمند عزيز هسته‌اى ما بودند كه در اين يك سال اخير از دست ما گرفته شدند. برنامه، وسيع‌تر از اينهاست؛ اين يكى از آسانترينهايش است. پيچيده‌تر از اين، اين است كه دانشگاه ما را، استاد ما را و دانشجوى ما را به كار غير علمى سرگرم كنند؛ نگذارند اين شكوفائى علمى كه آرزوى ماست، تحقق پيدا كند.
بله، شتاب پيشرفت علمى ما - همين طور كه دوستان گفتند و بنده هم اين آمارها را دارم و مكرر هم گفتم و ميگويم و افتخار هم ميكنيم - شتاب خيلى خوبى است؛ ليكن نقطه‌ى شروع ما عقب است. بله، فلان كشورى كه اسم مى‌آورند، شتابش از ما كمتر است؛ منتها نقطه‌ى شروعش در آن مقطعى كه ما شروع كرديم، خيلى جلوتر از ماست. ما بايد اين فاصله را جبران كنيم. ما بايد بدويم، ما بايد در اين ميدان بتازيم؛ جهش لازم است. اين يك - كه بعد من دو سه نكته را در ذيل اين مطلب عرض خواهم كرد - يكى هم مسئله‌ى دين‌زدائى است.
 

2- دين زدايي

 اگر دانشگاه ما يك دانشگاه علمىِ محض باشد، اما تويش دين و اخلاق نباشد، همان بلائى بر سر جامعه‌ى ما و كشور ما و آينده‌ى ما خواهد آمد كه بر سر جامعه‌ى دانشمند غرب آمد. غرب جامعه‌ى دانشمندى است، اما جامعه‌ى خوشبختى نيست. در آنجا امنيت اخلاقى نيست، امنيت روانى نيست، انسجام خانوادگى نيست، اخلاق نيست، معنويت نيست. خلأهاى عمده‌ى بشر اينهاست. اينها خوشبختى نيست؛ ما اين را نميخواهيم. ما خوشبختى ميخواهيم، ما امنيت حقيقى و معنوى ميخواهيم. بدون علم نميشود، با علم بدون دين هم نميشود؛ دين لازم است. جامعه بايد جامعه‌ى دينى باشد؛ در رأس آن هم دانشگاه است. دانشگاه بايد دانشگاه متدين باشد.

 *تدين : يعني معرفت عميق ديني،ايمان عميق و باور ژرف به دين و معارف ديني

 در مفهوم «متدين» از عرايض من تلقى غلط نشود. تدين به معناى معرفت عميق دينى، ايمان عميق و باور ژرف به دين و معارف دينى است، كه طبعاً عمل به دنبالش مى‌آيد؛ بايد دنبال اين باشيم. اين وظيفه‌ى همه است، از جمله شما اساتيد محترم. يك كلمه‌ى شما در كلاس درس، گاهى اوقات از يك ساعت يا دو ساعت سخنرانى حقيرِ روحانى تأثيرش بيشتر است. فرق نميكند معلم، معلم چه درسى باشد. استاد در كلاس ميتواند تأثير عميق بگذارد در شكل‌دهى فكر جوان و ذهن جوان و عمل جوان و دل جوان و ايمان جوان. به اين بينديشيد، به اين فكر كنيد؛ اين خيلى مهم است.

*لزوم تشكيل جلسه اي ويژه اساتيد علوم انساني جهت تلقي نادرست نكردن از مسئله علوم انساني

  البته من در زمينه‌ى علوم انسانى بحث دارم. اينجا يكى از دوستان پيشنهادى كردند، در ذهن خود من هم اتفاقاً همين بود، كه ما ان‌شاءاللَّه يك جلسه‌اى ويژه‌ى اساتيد علوم انسانى تشكيل بدهيم و تشكيل خواهيم داد كه بحث كلاً در زمينه‌ى مسائل علوم انسانى باشد. ما سال گذشته يك مطلب مهمى را در اين زمينه مطرح كرديم؛ اين احتياج دارد به تعميق و توضيح. آدم از بازخوردها ميفهمد كه خيلى لازم است در اين زمينه صحبت بشود، بحث بشود، توضيح داده شود، تا بتوانيم پيش برويم و به آن نقطه‌ى اصلى برسيم و تلقى نادرست از مسئله نداشته باشيم.

*اهميت پيشرفت در مسئله ي پزشكي زنان،از لحاظ عدم نياز زنان به مراجعه به پزشك غير زن

 من اينجا يك فهرستى از پيشرفتهاى علمى كشور يادداشت كردم؛ كه خب، شماها ميدانيد، بارها هم گفتيم، در رسانه‌ها هم تكرار شده. حالا چون يكى از خانمها اينجا مطرح كردند و براى من اين قضيه خيلى مهم است، فقط يك مورد از اين پيشرفتها را ذكر ميكنم: مسئله‌ى پزشكى زنان. اين خيلى مهم است. ما امروز پيشرفتهاى پزشكىِ فراوانى داريم كه در يك سطحى، تقريباً يك جايگاه بين‌المللى در كشور ما پيدا كرده. مهمتر از اين، اين است كه امروز بانوان در كشور ما براى مراجعه‌ى به طبيب، در هيچ بيمارى‌اى نياز ندارند كه به غير زن مراجعه كنند. زنى كه ميخواهد پزشك زن داشته باشد و به پزشك زن مراجعه كند، امروز اين در همه‌ى زمينه‌ها در كشور ما فراهم است. شايد شما جوانها كه پيش از انقلاب را نديديد و اطلاع نداريد، ندانيد اين قضيه چقدر مهم است. نه فقط براى افراد متدين، حتّى براى آدمهائى هم كه خيلى از لحاظ تدين در سطوح آنچنانى نيستند، اين قضيه مهم است. من الان نمونه‌هائى در ذهن دارم كه لزومى ندارد آنها را مطرح كنم. اين امروز در كشور ما تحقق پيدا كرده؛ اين خيلى باارزش است. از اين قبيل پيشرفتهاى علمى در كشور ما فراوان است.


* از كارهاي دشمن سوق دادن جوانِ ما به سمت ولنگاري عقيدتي،بي ايماني،هرزه پوئي ذهني و اهميت نقش اساتيد در همراهي علم با ايمان در دانشگاه  


 پس يك نكته اين بود كه ما علم را به همراه ايمان در دانشگاه حفظ كنيم. در اين زمينه، اساتيد نقش دارند؛ با گفتارشان، با رفتارشان. دشمن ميخواهد جوان ما را - بخصوص دانشجوى ما را كه زمامدار فكر و علم و مديريت آينده‌ى ما در اين كشور است - به بى‌ايمانى و ولنگارى عقيدتى سوق بدهد؛ نبايد بگذاريم. امروز بخصوص دارد روى اين مسئله كار ميشود. سوق دادن جوان ما - بخصوص جوان علمى و فكرى ما - به سمت ولنگارى عقيدتى، به سمت بى‌ايمانى، به سمت هرزه‌پوئى ذهنى، يكى از كارهاى دشمن است. وقتى كسى ايمان دارد، يك خط مستقيمى دارد، دنبال اين ايمانِ خودش حركت ميكند. وقتى ايمان نيست، مثل كاهى كه همين طور به اين سو و آن سو كشيده ميشود، هرزه‌پوئى دارد.


*نقش جوان هاي متدين و دانشمندان جوان ديني ما در صفوف مقدم پيشرفت هاي علمي و شكستن بن بستها


 البته جوانهاى متدين در محيط علمى درخشيدند؛ اين هم معلوم باشد و عرض كرده باشيم. اطلاعى كه ما داريم، در زمينه‌ى صنايع دفاعى، در زمينه‌ى همين مسائل نابارورى كه گفته شد و سلولهاى بنيادى و آن مؤسسه‌ى رويان، در زمينه‌ى انرژى هسته‌اى، در زمينه‌ى هوافضا، در زمينه‌ى همين ابررايانه‌ها كه مطرح شد، در زمينه‌هاى گوناگون علمى و پيشرفتهاى علمى، بن‌بست‌شكن‌ها، بچه‌هاى متدين و مذهبى بودند؛ لااقل آنهائى كه در صفوف مقدم رفتند بن‌بست‌ها را شكستند و جلو رفتند؛ اگرچه بعد ديگران هم ملحق شدند. پس جوانهاى متدين ما، دانشمندان جوان دينى ما نقش ايفاء كردند.

 *لزوم آشنايي معلمين حوزوي و دانشگاهي ،با واقعيات و حقايق كشور وجهان، تا دچار تحليل خطا و اشتباه نشوند .

 يك نكته‌ى ديگر اين است كه اساتيد عزيز دانشگاه، هم با واقعيات و حقايق كشور، و هم با حقايق جهان بايد آشنا باشند؛ اين يك تلاشى را ميطلبد. در همه‌ى حوزه‌هاى علمى، همين جور است. عالمِ معلمى كه جماعتى از او استفاده ميكنند، اگر به زمان خود عالم نباشد، دچار مشكلات خواهد شد. «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس»؛(2) كسى كه زمانه را ميشناسد، يعنى وقتى اوضاع و احوال محيط خود و محيط پيرامونى‌اش و محيط جهان را ميداند و ميفهمد جريانهاى گوناگون جهانى كى‌هايند، كجايند، اهدافشان چيست، چه جور با هم مواجه ميشوند، دچار اشتباه نميشود؛ در قضاياى گوناگون، قضاوت اشتباه نميكند و دچار اشتباه نميشود. اين آشنائى، براى همه لازم است؛ براى روحانى هم لازم است، براى دانشگاهى هم لازم است؛ براى معلم حوزه هم لازم است، براى معلم دانشگاه هم لازم است؛ اين يك چيز مهمى است. وقتى انسان جريانات گوناگون را ميشناسد، ميتواند پديده‌ها را استنتاج كند، كه اين پديده چيست، چه شد كه اين اتفاق افتاد، در تحليل، دچار خطا و اشتباه نميشود.

  *تحليل هاي سرسام آور دشمن با هدف مقابله با نظام اسلامي و ملت ايران و مخلوط كردن حق و باطل، براي اثر گذاري بر روي ذهن ها

  البته دشمن مرتب دارد تحليل‌باران ميكند. اين تعداد رسانه‌هائى كه آمارش را چندى پيش اينجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشت‌آور است. اينها غير از رسانه‌هاى اينترنتى است - اينترنت كه ديگر يك دنياى بى‌مرز و خارج از محدوده‌اى است - منظور، همين ماهواره‌ها و راديوها و تلويزيونهاست. تحليلهائى كه در اين رسانه‌ها مرتباً با هدف مقابله با جمهورى اسلامى و نظام اسلامى و ملت ايران داده ميشود، سرسام‌آور است. حالا آنهائى كه انبوه توليد ميكنند، ميدانند هم كه مردم به همه‌ى اينها گوش نميدهند. ميگويند هر مقدارى كه ميشود، بايد تلاش كرد. راست را با دروغ مخلوط ميكنند، مى‌آيند يك تحليل غلط و معيوب از اين در مى‌آورند؛ «و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان». اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر حق به طور خالص و بى‌شائبه خودش را نشان بدهد، كسى دچار اشتباه نميشود؛ اگر باطل بدون آميختگى با حق، خودش را نشان بدهد، كسى دچار باطل نميشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف على المرتادين و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان».(3) يك لقمه از حق، يك لقمه از باطل را مخلوط ميكنند، يك غذائى كه ظاهرش نشان نميدهد مسموم است، در اختيار كسى كه بى‌اطلاع است، ميگذارند؛ اين تحليل در ذهنها اثر ميكند. گاهى اوقات تحليلهائى كه در بعضى از محافل دانشگاهى، دانشجوئى و استادى از بعضى از مسائل ميشود، آدم مى‌بيند اين بر اثر بى‌اطلاعى است؛ كسى هيچ تقصيرى هم ندارد. بنابراين اساتيد بايد در جريان مسائل قرار بگيرند.

*لزوم تشكيل جلسات پرسش و پاسخ ميان مسئولين و دانشگاهيان،جهت بهره مندي مسئولين از نظرات صاحب‌نظران و نخبگان و كمك به فضاي علمِ دانشگاه 

  لازم است جلسات نقد و پرسش و پاسخ ميان مسئولين و دانشگاهيان تشكيل شود. بنده از سالها پيش هميشه به مسئولين و به رؤساى جمهورى كه در اين مدت بودند، سفارش ميكردم كه برويد دانشگاه، برويد با دانشجوها حرف بزنيد. خود من كه هميشه ميرفتم. بنده از اول انقلاب و از پيش از انقلاب با دانشجوها ارتباط داشتم و سفارش هم ميكردم. حالا هم عرض ميكنم كه مسئولين بنشينند با اساتيد محترم جلسه‌ى پرسش و پاسخ داشته باشند. اين پرسش و پاسخ خيلى باارزش است، خيلى كمك ميكند؛ هم به مسئولين كمك ميكند، هم به استاد دانشگاه كمك ميكند، هم به فضاى علم دانشگاه كمك ميكند. مسئولان حضور را در ميان مجامع دانشگاهى بپذيرند، انتقاد دلسوزانه را بپذيرند. خيلى از اين حرفهائى كه اينجا گفته شد يا در جلسات شبيه اين گفته ميشود، ميتواند مسئولان را راهنمائى كند.

 *پذيرش انتقادهاي سازنده از جانب دانشگاه توسط مسئولين و  لزوم توجه اساتيد به تفاوت ميان بيان انتقادي و تخريبي

 مسئولان در هر رتبه‌اى از علم و معرفت و تجربه باشند، يقيناً بى‌نياز نيستند از اين كه نظرات صاحب‌نظران و نخبگان را بشنوند و از آنها بهره ببرند و استفاده كنند. انسان واقعاً از اين نظرات استفاده ميكند. مسئولان از اين كار ابا نداشته باشند؛ انتقاد عالمانه را، انتقاد سازنده را بپذيرند. هر كسى يك حرف انتقادى زد، فوراً نگوئيم او با نظام مخالف است، او چنين است؛ نه، خيلى از نظرات انتقادىِ گزنده از روى دلسوزى است. انسان بايد ببوسد آن دهنى را كه از روى دلسوزى انتقاد ميكند. اين از ناحيه‌ى مسئولان، كه مسئولان اين وظيفه را دارند. البته استادان محترم هم بايد بدانند كه تخريب نشود. بيان انتقادى با تخريب فرق ميكند؛ بيان انتقادى با كامل كردن پازل دشمن فرق ميكند؛ با بدبين كردن مردم يا گستردن بدبينى در فضاى عمومى كشور فرق ميكند؛ بايد اينجورى نباشد؛ بايد واقعاً دلسوزانه باشد.

* مسائل منطقه ي ما دو طرف دارد :

  1)احتمال ضعيفتر:  استفاده ي دستگاه هاي استكباري از يك فرصت و توان تبليغاتي براي تسلط بر منطقه  (از همه جا هم دلهره‌آورتر، ليبى است.)

  آشنائى با مسائل منطقه هم همين جور، با مسائل جهان هم همين جور. اين مسائلى كه امروز در اطراف ما در جريان است، خيلى مسائل مهمى است؛ خيلى تأثيرگذار است. يك حادثه‌ى عظيمى در شرف اتفاق است. اين حادثه، دو طرف دارد؛ البته دو طرف احتمالى: يك طرف، احتمالش قوى‌تر است؛ يك طرف، احتمالش ضعيف‌تر است. آن احتمال ضعيف‌تر اين است كه دستگاه‌هاى استكبارى از يك فرصت و توان تبليغاتى استفاده كنند، باز بيايند يك پنجاه شصت سال ديگر زمينه‌ى تسلط خودشان را بر اين كشورها و بر اين منطقه فراهم كنند - احتمال ضعيفى است، اما اين احتمال هست - كمااينكه الان شروع كردند و شما مى‌بينيد. به نظر من از همه جا هم دلهره‌آورتر، ليبى است ؛ كه آنجا از يك خلأيى دارند استفاده ميكنند و همين طور هجوم آورده‌اند و ميخواهند پايشان را آنجا قرص و محكم كنند. البته اين احتمالِ ضعيف‌تر است.

  2)احتمال قويتر: غلبه ي اراده و بصيرت ملت ها و تشكيل حكومت هاي مردميِ اسلامي و اينكه جريان منطقه، جريان حركت به سمت يك بلوك اسلامىِ قوىِ روشنِ پرجمعيتِ داراى نخبگان فراوان است

 احتمال قوى‌تر اين است كه نه، اراده‌ى ملتها و بصيرت ملتها غلبه پيدا كند و بتوانند حكومتهاى مردمى را تشكيل بدهند و اين حكومتها، على‌رغم استكبار و صهيونيسم و آمريكا و غيره، حكومتهاى مردمىِ اسلامى خواهد بود؛ حالا با شكلهاى مختلف، اما روح همه‌ى اينها اسلامى خواهد بود؛ چون اين مردم، مردم مسلمانى‌اند. چندى پيش، افراد مطلع به من اينجور گزارش دادند كه تعداد كسانى كه در همين كشور ليبى حافظ قرآنند، يك تعداد عجيبى است؛ كه اگر آدم اين آمار را بگويد، ممكن است خيلى‌ها باور نكنند؛ من هم نميگويم، چون خيلى هم مطمئن نيستم. خب، اين نشان‌دهنده‌ى گرايش دينى اين مردم است. اين مردم وقتى كه بخواهند انتخاب كنند، اگر انتخاب بابصيرتى باشد، معلوم است چگونه انتخاب ميكنند؛ همانى است كه دو سه سال پيش آمريكائى‌ها گفتند كه در منطقه‌ى خاورميانه و شمال آفريقا، هر انتخابى انجام بگيرد، به نفع مسلمانهاست، به نفع گرايش اسلامى است. راست گفتند؛ امروز در هر كدام از اين كشورها انتخابات انجام بگيرد، به نفع گرايشهاى اسلامى است؛ اگرچه ظاهر قضيه نشان ندهد. كى خيال ميكرد در مصر اينجور جوشش اسلامى قوى باشد؟ نميگذاشتند نشان داده بشود. به هر حال اين اتفاق بزرگى است كه در اين منطقه افتاده. يا اين است كه جريان منطقه، جريان حركت به سمت يك بلوك اسلامىِ قوىِ روشنِ پرجمعيتِ داراى نخبگان فراوان است - كه اين احتمالِ بيشتر است - يا اينكه خداى نكرده يك تسلط استعمارى ديگر است كه باز پنجاه سال، شصت سال، صد سال حركت ملتها را عقب بيندازد، تا باز كى ملتها بفهمند و تجربه كنند كه به آنها خيانت شده و باز بيدار بشوند. به هر حال حادثه‌ى مهمى است. ما نميتوانيم نسبت به اين حادثه بى‌تفاوت بمانيم، نميتوانيم تحليل نكنيم، نميتوانيم درست نشناسيم. بايد در اين زمينه‌ها هم اساتيد محترم تلاش كنند.

* از نتايج حوادث منطقه ي ما غلط از آب درآمدن تئورى‌هاى غربى در زمينه اقتصاد،سياست و مديريت سياسي


 يكى از نتائج يا حواشى حوادث منطقه‌ى ما - كه بالاتر از حواشى است - غلط از آب درآمدن تئورى‌هاى غربى است. همه‌ى تئورى‌هاى اينها در زمينه‌ى اقتصاد - كه حالا وضع اقتصادى‌شان را داريد مشاهده ميكنيد - در زمينه‌ى سياست، اداره‌ى سياسى آنها، مديريت سياسى آنها، اينجور دارد در اين منطقه به گل مى‌نشيند. بعد از اين همه كارى كه در اين منطقه كردند و نفوذى كه پيدا كردند، حضور سياسى و اقتدار سياسى آنها اينجور دارد نابود ميشود. اينها نشان ميدهد كه تئورى‌پردازى‌هاى غربى در زمينه‌ى سياست، در زمينه‌ى اقتصاد، تئورى‌هاى ناقص و عقيم و بى‌خاصيتى است؛ ما را بيشتر تشويق ميكند كه برويم به درون خودمان مراجعه كنيم و فكر اسلامى و انديشه‌ى اسلامى را پيدا كنيم.

* لزوم دميدن روح تازه به نهضت علمىِ عميق و سريع و درگير شدن همه ظرفيت دانشگاهي در بحث پيشرفت علم(علم نافع)

  مطلب ديگر، لزوم دميدن روح تازه به نهضت علمىِ عميق و سريع است. حركت خوب است - قبلاً هم عرض كردم - ليكن بايد يك روح تازه‌اى دميده شود. بخش مهمى از ظرفيت دانشگاهى كشور ما هنوز درگير پيشرفت علمى نيستند. همه‌ى ظرفيت دانشگاهى بايد درگير بحث پيشرفت علم بشود. دانشگاه‌هاى گوناگون، اساتيد در همه جا، دانشجوها - بخصوص دانشجوهاى نخبه و خوشفكر كه در بينشان نابغه هم پيدا ميشوند - همه بايد درگير پيشرفت علم باشند. يكى اين. يكى هم همان چيزى است كه امروز يكى دو نفر از دوستان اشاره كردند و بنده هم مكرر توصيه كرده‌ام: علم نافع؛ علمى كه به نفع كشور باشد.

*لزوم كامل و صحيح بودن منظومه علمي كشور   

 بايد منظومه‌ى علمى ما يك منظومه‌ى درست و صحيحى باشد؛ كه حالا اين نقشه‌ى جامع علمى، متعهد و متكفل اين كار است. منظومه‌ى علمى كشور بايد يك منظومه‌ى كامل باشد؛ معلوم بشود ما چه نياز داريم، به چه اندازه نياز داريم، تناسب بين بخشهاى مختلف علمى چگونه است. پيشرفت ما حالت كاريكاتورى پيدا نكند؛ يك نقشه‌ى منسجم، پيشرفت منسجم و صحيح باشد. فرهنگ نوآورى در دانشگاه بايد گسترش پيدا كند. همه‌ى اين ظرفيت چند ميليونى استاد و دانشجوى ما بايد وارد ميدان نوآورى علمى بشوند؛ اين بايد بشود فرهنگ. دانشجوى ما از اول بايد به فكر فراگرفتن براى توليد كردن دانش باشد، نه فراگرفتن براى تقليد كردن و همين طور يك چيزى را پذيرفتن كه ديگر قابل تغيير هم نيست. موانع هم بايد برطرف شود.

* اهميت دخالت دانشگاه ها در حل مسائل علمي كشور

 يك نكته‌ى ديگر هم كه به نظرم مهم است، دخالت دادن دانشگاه‌ها در حل مسائل علمى كشور است. خب، امروز شما ببينيد از رشته‌هاى مختلف علمى، اساتيد محترمى اينجا صحبت كردند. در هر رشته‌اى، آدم يك كلمه حرف نو ميشنود؛ اين خيلى قابل اهتمام است. دستگاه‌هاى مديريتى كشور چقدر ميتوانند از دانشگاه‌ها، از محصولات و نتائج ذهنى و فكرى نخبگان كشور استفاده كنند. برخورد شكلى و تشريفاتى كافى نيست؛ بايستى تعامل، تعامل حقيقى باشد. بايد جورى باشد كه مقالات علمى ما متوجه به نيازهاى كشور باشد. اينجا يك آمارى را از مقالات علمى در زمينه‌ى بهداشت و سلامت دادند. در كل مسائل علمى كشور، مقالاتى كه نوشته ميشود، نود درصد آنها بايد ناظر باشد به مسائل داخلى كشور و نيازهاى كشور. نود درصد پايان‌نامه‌ها بايد متوجه به حل مشكلات كشور باشد.

 *ضرورت در گيري مستقيم و غير مستقيم دستگاه هاي علمي كشور براي ملاحظه ابعاد جهاد اقتصادي

 خب، حالا مثلاً فرض كنيد ما گفتيم جهاد اقتصادى. اين يك مسئله است ديگر؛ همه هم تصديق كردند كه امسال واقعاً سال جهاد اقتصادى است؛ يعنى بايد جهاد اقتصادى صورت بگيرد. حالا من سؤالم اين است: امسال چند تا نشست علمى، چند تا مقاله‌ى تحقيقى، چند تا پروژه‌ى عملياتى در زمينه‌ى جهاد اقتصادى در كشور تحقق پيدا كرده؟ جهاد اقتصادى ابعادى دارد. جهاد اقتصادى به دانشكده‌ى حقوق هم مربوط ميشود، به دانشكده‌ى اقتصاد هم مربوط ميشود، به دانشكده‌هاى فنى هم مربوط ميشود، به دانشكده‌هاى علوم پايه هم مربوط ميشود. اگر ما بخواهيم ابعاد جهاد اقتصادى را ملاحظه كنيم، همه‌ى دستگاه‌هاى علمى كشور به نحوى ميتوانند مستقيم و غير مستقيم درگير مسئله‌ى جهاد اقتصادى باشند. پس هر كدام يك مسئله‌اى دارند براى اينكه در قضيه‌ى جهاد اقتصادى آن را مطرح و دنبال كنند؛ اما نشده. دانشگاه‌ها بايد درگير مسائل كشور باشند. هدف از علم اين است كه نفع برساند. بايد علم براى مردم نافع باشد؛ از بركات آن علم بايستى استفاده كنند.
البته حركت علمى كشور، نقاط قوت و ضعفى دارد. دوستان در دفتر زحمت كشيدند كار كردند، مواردى را يادداشت كردند، كه ديگر مجال نبود من درست يادداشت‌بردارى كنم؛ اگر هم يادداشت ميكردم، حالا مجال گفتنش هم نبود.

*  اجراى نقشه‌ى جامع علمى مهمتر از تهيه‌ى نقشه است.

 دو تا عنوان نبايد فراموش بشود: يكى همين مسئله‌ى منظومه‌ى كامل علمى است - كه منظومه‌ى علمى كشور بايد يك منظومه‌ى كاملى باشد - كه نقشه‌ى جامع علمى همين است. البته اجراى نقشه‌ى جامع علمى مهمتر از تهيه‌ى نقشه است. در تهيه‌ى نقشه، كار مهمى انجام گرفت. دوستان در شوراى عالى انقلاب فرهنگى تلاش كردند، دستگاه‌هاى مسئول همكارى كردند، بخصوص اساتيد دانشگاه در طول اين چند سال خيلى كمك كردند، و نقشه‌ى جامع را درآوردند؛ خيلى خوب، اما اين بايد اجرائى بشود. راه اجرائى شدن هم در خود نقشه ديده شده. چندين برابر تلاشى كه براى تهيه‌ى نقشه شده، بايد براى اجرائى شدنش به كار برود. اين كارِ اساسى و مهمى است كه اگر اين شد، آن وقت منظومه‌ى كامل علمى در كشور تهيه خواهد شد. فلان رشته را افزايش بدهيم، فلان رشته را كم كنيم، فلان رشته را حذف كنيم، فلان رشته را ايجاد كنيم؛ اينها همه بر طبق همين منظومه‌ى كامل شكل خواهد گرفت.

*اهميت چرخه‌ى ايده‌ى علمى تا مصرف:

(شكل گيري ايده كار علمي در ذهن نخبه، تبديل به علم ،تبديل به فناوري،تبديل به صنعت، ورود به بازار مصرف،بازخورد آن در بازار مصرف، توليد ايده ميكند)

   يكى هم مسئله‌ى چرخه‌ى ايده‌ى علمى تا مصرف است؛ اين هم خيلى مهم است. البته اين مربوط به دولت و همكارى دولت و دانشگاه‌هاست، كه حالا يك نمونه‌اش همين پاركهاست كه بعضى دوستان اشاره كردند و نمونه‌هاى ديگرى هم دارد. ايده‌ى كار علمى در ذهن نخبه شكل ميگيرد، بعد تبديل ميشود به علم، بعد تبديل ميشود به فناورى، بعد مى‌آيد ميشود صنعت، بعد مى‌آيد توى بازار مصرف. بازخورد آن در بازار مصرف، باز توليد ايده ميكند. اين چرخه بايد همين طور استمرار پيدا كند. اين، همكارى دولت و دستگاه‌هاى صنعتى و دستگاه‌هاى مديريتى و دستگاه‌هاى دانشگاهى را لازم دارد و بايستى انجام بگيرد.

*ايجاد نظام جمهوري اسلامي ، اعلان روز قدس و تبديل سفارت رژيم غاصب به سفارت فلسطين در تهران ، حركت هشداردهنده و متوقف كننده  ومهاجمي بود كه در مقابل نقشه ي استكباريِ حذف فلسطين از نقشه ي جغرافياي جهاني ،ايستاد .

  خب، روز قدس در پيش است. روز قدس، يك روزِ به معناى حقيقى كلمه، بين‌المللىِ اسلامى است؛ روزى است كه ملت ايران ميتواند با كمك ملتهاى مشتاق ديگر، كه امروز خوشبختانه تعدادشان هم متعدد و زياد شده، يك حرف حقى را فرياد كند كه براى پنهان كردن آن حرف حق و خاموش كردن آن فرياد، شصت سال است كه دستگاه استكبار دارد سرمايه‌گذارى ميكند - البته حداقل شصت سال است، يعنى از زمان تشكيل دولت غاصب؛ والّا از مقدماتش شايد صد سال هم بيشتر است - شصت سال است كه دارند سعى ميكنند فلسطين را از نقشه‌ى جغرافياى جهانى حذف كنند. البته تا حدود زيادى هم موفق شده بودند. انقلاب اسلامى زد توى دهن اينها. ايجاد نظام جمهورى اسلامى و اعلان روز قدس و تبديل سفارت رژيم غاصب به سفارت فلسطين در تهران، حركت هشدار دهنده و متوقف كننده و مهاجمى بود كه در مقابل اين نقشه‌ى استكبارى ايستاد. امروز خوشبختانه اين حركت، روزبه‌روز توسعه پيدا كرده.

* روز قدس پشتوانه‌ى امنيت كشور ما هم هست.

 روز قدس پشتوانه‌ى امنيت كشور ما هم هست. اين را همه‌ى آحاد مردم عزيز ما بدانند؛ هر يك نفرى كه روز قدس توى خيابان مى‌آيد، به سهم خود دارد به امنيت كشور و امنيت ملت و حفظ دستاوردهاى انقلابش كمك ميكند. روز قدس روز بزرگى است، روز مهمى است. ان‌شاءاللَّه امسال، هم در كشور ما و هم در كشورهاى اسلامى ديگر، اين روز، باعظمت‌تر از هميشه برگزار خواهد شد.
 پروردگارا! آنچه گفتيم، آنچه شنيديم، آنچه عمل كرديم، آنچه نيت كرديم، براى خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا! به همه‌ى اينها بركت عنايت كن. پروردگارا! ما را در راه خودت ثابت‌قدم بدار. اعمال ما را مرضى امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) و مورد خشنودى روح مطهر شهدامان و روح مطهر امام بزرگوارمان قرار بده. ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده.
  والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌
1) فصلت: 30
2) كافى، ج 1، ص 27
3) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 50

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبری در ديدار فعالان و برگزيدگان بخش‌هاى اقتصادى‌(26/5/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌


*جلسه با فعالان بخشهاي اقتصادي نماد اهتمام نظام به مسئله‌ى اقتصاد در شرائط كنونىِ حساس جهان و منطقه و كشور

1)پيامى است به همه؛(مسئولين دولتى در بخش اقتصاد،فعالين اقتصادى در سرتاسر كشور،آحاد مردم) جهت اهتمام به مسئله اقتصاد.

 اولاً خيلى خوش آمديد دوستان عزيز و فعالان محترم بخشهاى گوناگون اقتصادى كشور. جلسه‌ى امروز ما از يك جهت، جلسه‌ى نمادين است؛ نماد اهتمام نظام به مسئله‌ى اقتصاد در شرائط كنونىِ حساس جهان و منطقه و كشور. در درجه‌ى اول، ما اين را ميخواستيم. ما خواستيم يك روزى از روزهاى ماه رمضان صرف اين بشود كه مجموعه‌ى فعالان اقتصادى در بخشهاى دولتى، در بخشهاى خصوصى، در رشته‌هاى گوناگون، اينجا تشريف بياورند و بنشينيم، ساعتى از آنها بشنويم و اين در كشور منعكس بشود، تا اين نشانه‌ى اين باشد كه امروز نظام به مسئله‌ى اقتصاد و تحرك اقتصادى و پيشرفت اقتصادى بايد به شكل جدى اهتمام بورزد و دولت - دولت به معناى عام، يعنى حكومت - و مردم بايد در اين زمينه همكارى و تلاش كنند، به دلائلى كه اشاره خواهم كرد.

   البته مجرى محترم گفتند: نمايندگان بخشهاى گوناگون. بايد گفت برگزيدگانى از بخشهاى گوناگون؛ چون انتخاباتى انجام نگرفته كه حالا بگوئيم نماينده؛ اما بحمدالله در همه‌ى بخشها، مغزهاى متفكر و شخصيتهاى برجسته حضور دارند و برگزيدگانى از آنها به شكل گلچينى در اين جلسه حاضر هستند. خب، اين مسئله‌ى اول است؛ اين حاصل شد، و اين جلسه منعكس خواهد شد. اين پيامى است به همه؛ هم به مسئولين دولتى در بخش اقتصاد، هم به فعالين اقتصادى در سرتاسر كشور، هم به آحاد مردم، كه ما امروز بايد به مسئله‌ى اقتصاد اهتمام بورزيم و بپردازيم.

2)ارائه گزارشي از زبان غير دولتى‌ها جهت ارائه به مردم درباره‌ى:حقايق، پيشرفتها و تحركى كه در كشور وجود دارد

 نكته‌ى دومى كه تشكيل اين جلسه توانسته و ظرفيت آن را داشته كه تحقق ببخشد و الحمدلله همين هم شد، اين است كه گزارشى از زبان غير دولتى‌ها درباره‌ى حقايق كشور، پيشرفتهاى كشور، تحركى كه وجود دارد، داده بشود و به سمع و نظر مردم برسد. نه اينكه من معتقد باشم كه بايد دائماً پيشرفتها را گفت؛ نه، نظر من را همه ميدانيد؛ من معتقدم نقاط مثبت و منفى در كنار هم بايد ديده بشود؛ ليكن آنچه كه به نظر من امروز اهميت دارد، اين است كه مردم كشور بدانند كه همت آنها، همت مسئولين، ظرفيتهاى گوناگون عظيم انسانى در كشور چه فرآورده‌اى داشته.
 اين را من به شما عرض كنم؛ من با مردم مرتبطم؛ مردم اين پيشرفتها را نميدانند. همين چيزهائى كه شما الان اينجا در زمينه‌هاى مختلف گفتيد - كه من خلاصه‌ى اينها را يادداشت كردم و گزارش مشروحش هم ان‌شاءالله تدوين خواهد شد - اينها را اغلب مردم اطلاع ندارند. ما شاهد هستيم كه در كشور كارهاى بزرگى دارد انجام ميگيرد؛ اين افتخارش مال ملت ايران است. افتخار، متعلق به ملت ايران است. اين مردمند كه دارند ميكنند، اين مغزهاى متفكرند كه دارند كار انجام ميدهند، اين شخصيتهاى گوناگون علمى و فنى و عملى و اقدام‌كنندگان و طراحان هستند كه اين همه افتخارات را در كشور دارند مى‌آفرينند. ما در بخش توليد، در بخش خدمات، در بخش كشاورزى، در بخش صنعت، در بخش صنايع دانش‌بنيان و بخشهاى گوناگونى كه اينجا گفته شد، پيشرفتهاى خوبى داشتيم. خوب است كه مردم اينها را از زبان مسئولان بخشهاى گوناگون غيردولتى و كسانى كه وابستگى به دولت ندارند، بشنوند؛ اين، مردم را اميدوار ميكند، خوشحال ميكند.


*از شگردهاي جنگ رواني دشمن:مأيوس كردن و از كار انداختن نسل جوان و فعال و عناصر محرك اين كشور

 همه‌ى ما اين را توجه داشته باشيم كه امروز يكى از شگردهاى جنگ روانى دشمنان ملت ايران، نااميد كردن مردم است؛ من به اين نكته توجه دارم، من روى اين مسئله اصرار دارم. ميخواهند نسل جوان ما و نسل فعال ما و عناصر محرك اين كشور را - كه يقيناً يك امتياز ميانگينى نسبت به همه‌ى دنيا دارند - از كار بيندازند؛ يكى از راه‌هايش همين است كه مأيوس كنند، بگويند آقا فايده ندارد، كارى نشده، كارى نميشود.

*بيان نقاط منفي با لحن علاج جويانه،نه لحني نا اميد كننده و نابود كننده همت و تلاش

 البته نقاط منفى هم گفته بشود، كمبودها هم گفته بشود، نواقص هم گفته بشود؛ منتها با زبان و لحن علاج‌جويانه. خيلى فرق ميكند لحن بيان در ذكر كمبودها. اين لحن، نااميدكننده و نابودكننده‌ى همت و تلاش نباشد. بايد احساس بشود كه ما از اين صد درجه، چهل درجه پيش رفتيم؛ براى شصت درجه‌ى ديگر هم زمينه آماده است. البته اين شصت درجه الان مفقود است؛ بيائيد آن را تأمين كنيم. لحن بيان كمبود شصت در مقابل پيشرفت چهل، بايد اينگونه باشد. خب، اين جلسه خوشبختانه اين مقصود را هم برآورده كرد.

*هدف تحريمها فلج كردن اقتصادي است،البته افتخار ملت ايران:تحمل تحريمها در 32سال است.

 من فقط چند تا نكته‌ى كوتاه را عرض ميكنم. يك مسئله اين است كه ما امسال را «سال جهاد اقتصادى» اعلام كرديم. سياست استكبارى، زمين زدن ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى از راه اقتصاد است. تحريمها گرچه بهانه‌اش مسئله‌ى انرژى هسته‌اى است، اما دروغ ميگويند؛ عامل طرح مسئله‌ى تحريمها، انرژى هسته‌اى نيست. شايد يادتان هست، تحريمهاى عمده‌اى كه سرآغاز تحريمهاى اين كشور بود، آن وقتى بود كه اصلاً نامى از مسئله‌ى هسته‌اى در اين كشور نبود؛ كه حالا آن رقم معروفش كه البته خيلى تحريم مهمى نبود، اما چون معروف است به تحريم «داماتو» - كه كسى به اين نام در كنگره‌ى آمريكا مطرح كرد و دنبالش را گرفتند - مال وقتى است كه اصلاً مسئله‌ى انرژى هسته‌اى مطرح نبود. هدف تحريمها، فلج كردن اقتصادى است. البته اين افتخار را ملت ايران دارد كه سى و دو سال است دارد اين تحريمها را تحمل ميكند.

*مقابله با تحريمهاي دشمن :يا با دور زدن تحريمها ،يا با روي آوردن به ظرفيتهاي دروني كه كار بنيادي و زير بنائي است .

 البته توسعه‌ى تحريمها و تنوع تحريمها در سالهاى اخير بيشتر بوده، ليكن در مقابل توسعه و تنوع فعاليتهاى سازنده در كشور، كوچك و ناچيز است.  سى سال پيش كه تحريمها را عليه ما شروع كردند، آن تحريمها ممكن بود عليه ما كارگرتر واقع بشود تا تحريمهائى كه امروز عليه ما دارند تصويب و اجرا ميكنند و همين طور هى وعده هم ميدهند كه بيشترش خواهيم كرد. اين معنايش اين است كه ما در مقابل تحريمها تدريجاً يك حالت ضدضربه پيدا كرديم؛ ميتوانيم به شكلهاى مختلف با تحريمها مقابله كنيم: يا با دور زدن تحريمها - كه شگرد خوب و جالب و ظريفى است و خوب است كه دولت و ملت اين شگرد را به كار ببرند - يا از جهت رو آوردن به ظرفيتهاى درونى‌اى كه كار بنيادى و زيربنائى است و حتماً بايد انجام بگيرد و تا حالا هم انجام گرفته.

 *شناخت جبهه مقابل ، ابزار و سلاح آنهاو تجهيز و آماده كردن ضد آن سلاح ، با جهاد اقتصادي

 پس هدف دشمن، زمين زدن جمهورى اسلامى است؛ يعنى زمين زدن ايران اسلامى؛ يعنى زمين زدن ملتى كه با حضور خود، با پشتيبانى خود، با حمايت خود، اين نظام را تا امروز پيش برده و رشد داده و رونق داده. بنابراين بايستى در مقابلش مجهز بود. جبهه‌ى مقابل را بايد شناخت، ابزار و سلاح او را بايد شناخت و ضد آن سلاح را بايد آماده كرد؛ اين جهاد اقتصادى ميخواهد.

 * جهاد اقتصادي يعني : حركت مستمرِهمه جانبه ي هدفدار ملت ايران با نيت خنثي  و عقيم كردن تلاش خصمانه دشمن

  جهاد يعنى چه؟ هر تحركى اسمش جهاد نيست. تحركى با خصوصياتى اسمش جهاد است. يكى از خصوصيات اين تحرك كه اسمش جهاد است، اين است كه انسان بداند اين در مقابل دشمن است؛ يعنى بداند در مقابل يك حركتِ خصمانه و غرض‌آلودى است كه دارد انجام ميگيرد. حركتى كه در مقابل يك چنين جهتگيرى خصمانه وجود دارد، يكى از شرائط اصلى جهاد است.
جهت دومى كه در مفهوم جهاد حتماً بايستى ملاحظه بشود، استمرار و همه‌جانبگى است، هوشمندانه بودن است، مخلصانه بودن است. اينجور تحركى اسمش جهاد است. بنابراين جهاد اقتصادى يعنى حركت مستمرِ همه‌جانبه‌ى هدفدارِ ملت ايران با نيت خنثى‌كردن و عقيم كردن تلاش خصم‌آلود و غرض‌آلود دشمن.

*لزوم حركت جهاديِ داراي شتاب و تدبير، جهت رسيدن به رتبه اول در بخشهاي مهم و حياتي  

 نكته‌ى ديگر اين است كه ما در سند چشم‌انداز - كه يك سند اساسىِ بالادستىِ مهم و مرجع است - براى كشورمان رتبه‌ى اول را در بخشهاى مهم و حياتى و اساسى پيش‌بينى كرديم؛ بايد به اين رتبه برسيم. خب، ديگران طبعاً نمى‌ايستند تا ما برويم اول بشويم؛ ديگران هم دارند كار ميكنند، تلاش ميكنند. ما شاهد تلاش و تحرك شديد اقتصادى برخى از كشورهائى هستيم كه در همين حوزه‌ى اول شدن ما واقع هستند. البته ما از بعضى از ابزارهائى كه آنها استفاده ميكنند، استفاده نميكنيم و نخواهيم كرد؛ ما نظيف‌تر و شريف‌تر و نجيبانه‌تر حركت ميكنيم؛ اما معتقديم ميشود به آن مرحله‌ى اول رسيد، اگر سرعت را بيشتر و منضبطتر بكنيم. لذا اين احتياج دارد به جهاد. هم بايد شتاب باشد، هم بايد تدبير باشد تا بتوانيم به اين رتبه‌ى اول برسيم.

 *هدف از رسيدن به رتبه اول:وابسته بودن سرنوشت ملتها به رشد اقتصادي،علمي و زير ساختهاي پيشرفت، تا مورد تطاول قرار نگيرند.

 اين رتبه‌ى اول بودن هم فقط يك هوس نيست كه بگوئيم اول بشويم؛ نه، اين به خاطر اين است كه سرنوشت ملتها امروز به اين وابسته است. اگر يك كشورى نتواند از لحاظ اقتصادى، از لحاظ علمى، از لحاظ زيرساختهاى پيشرفت، خودش را تأمين كند و رشد پيدا كند، بيرحمانه مورد تطاول قرار خواهد گرفت. ما نميخواهيم مورد تطاول قرار بگيريم. دويست سال كشور ما مورد تعرض و تطاول قرار گرفته. ضعف دستگاه‌هاى سلطنتىِ بى‌عرضه‌ى نالايقِ فاسدِ دنياطلب، و نشاطى كه در طرف مقابل وجود داشت، باعث اين تطاول شد. از سال 1800 انگليس‌ها اولْ‌بار در دستگاه سياسى كشور ما وارد شدند و دخالت كردند و نفوذ كردند و يارگيرى كردند و همراه آنها يا قريب به آنها، بعضى از كشورهاى ديگر اروپائى هم در اين مدت همين كار را كردند. سال 1800 كه اولين سفير انگليس وارد كشور شد - كه از هند هم آمد؛ يعنى آن وقتى بود كه حكومت هند در اختيار انگليس‌ها بود و نايب‌السلطنه در آنجا بود - از همان بوشهر كه از كشتى پياده شد، شروع كرد به رشوه دادن و خريدن افراد، و راحت توانست افراد را خريدارى كند. اين همه شاهزاده و امير و اسمهاى دهن‌پركن، همه در مقابل هداياى اين آقا خاضع و تسليم شدند! روند تطاول دشمنان در اين كشور، از آن زمان شروع شد. اين خاك نرم و خاكريز بى‌بنياد ملىِ آن روز اجازه داد دشمن نفوذ كند، و نفوذ كردند. ما نميخواهيم ديگر اين ادامه پيدا كند. انقلاب يك سد پولادينى در مقابل اينها درست كرده. ما ميخواهيم اين سد را مستحكمتر كنيم.

*اقتصاد يكي از پايه هاي مهم استحكام دروني و داخلي، جهت اجازه ندادن به دشمن براي دخالت در اقتصاد،فرهنگ،سياست و سرنوشت كشور  

 به هيچ قيمتى اجازه ندهيم اينها در اقتصاد ما، در فرهنگ ما، در سياست ما، در سرنوشت و مقدرات ما دخالت كنند؛ اين احتياج دارد به اين كه استحكام درونى و داخلى پيدا كنيم. اين استحكام درونى، يكى از پايه‌هاى مهمش «اقتصاد» است. بنابراين اينكه ميگوئيم اول بشويم، به خاطر اين است؛ نه به خاطر اينكه حالا يك هوسى است كه ايران در منطقه اول بشود؛ نه، سرنوشت ملت به اين وابسته است. بنابراين تلاش مستمر، هوشمندانه، مخلصانه و اثرگذار، كه طبعاً همه‌ى ظرفيت كشور هم بايد در آن به كار گرفته شود، در اين زمينه مؤثر است.

*فوق العاده، مهم و درخشان بودن ظرفيتهاي كشور:

1)ظرفيت منابع انساني

 ظرفيت كشور، خيلى حقيقت درخشان و مهمى است. ظرفيتهاى كشور، فوق‌العاده است. ظرفيت منابع انسانى ما جزو ظرفيتهاى ممتاز در سطح جهان است؛ اين ظرفيت را بايد بالفعل كرد و بايد به كار گرفت؛ ما داريم اين را مشاهده ميكنيم. البته من از چند ده سال قبل ميشنفتم از افرادى كه مطلع بودند - يا از لحاظ علمى، يا از لحاظ تجربه‌ى مشاهده‌ى بعضى از دستگاه‌هاى علمى دنيا - كه ميگفتند استعداد ايرانى‌ها و ظرفيت فكرى آنها از متوسط دنيا بيشتر است. خب، ما اين را شنيده بوديم؛ بعد در پيشرفت مسائل كشور در دوران انقلاب، اين را داريم تجربه ميكنيم و مى‌بينيم. حالا به مسئله‌ى سدسازى اشاره كردند. آنچه كه در مسئله‌ى سد در كشور اتفاق افتاده، قبل از انقلاب هيچ كس آن را باور نميكرد. حالا ايشان سد را مثال زدند؛ در خيلى از بخشها همين جور است. آنچه كه الان در پيشرفتهاى علمىِ بخشهاى مختلف كشور اتفاق افتاده، يك روزى با قسم حضرت عباس هم براى كسى باوركردنى نبود؛ امروز داريم جلوى چشممان مى‌بينيم. من اين را به‌تجربه و با آشنائى با بخشهاى مختلف دريافتم كه هيچ موردى نيست كه در كشور زيرساخت آن آماده باشد و جوان ما نتواند آن مورد را خلق كند و به وجود بياورد. همه‌ى بخشهاى گوناگون علمى، از ظريف‌ترين‌ها و دقيق‌ترين‌ها تا كلان‌ترين‌ها، اينجور است؛ مگر زيرساختش آماده نباشد. ما در كشور، يك چنين ظرفيت انسانى‌اى داريم. خب، اين خيلى مهم است.

2)ظرفيت اقتصادي:(معادن و منابع  طبيعي ومهم حياتى ما)

 ظرفيت اقتصادى ما هم خيلى مهم است. من يك وقتى گفتم نسبت معادن و منابع مهم حياتى ما در قبال نسبت جمعيت ما به جمعيت كره‌ى زمين، بالاتر است. ما تقريباً يك درصد جمعيت كره‌ى زمين هستيم - كمااينكه كشورمان هم تقريباً يك درصد مجموعه‌ى سطح كره‌ى زمين است - خب، ما يك درصد منابع حياتى و اساسى را بايد داشته باشيم؛ كه در جاهائى 3 درصد، 4 درصد، 5 درصد داريم. اينها ظرفيتهاى مهمى است، اينها خيلى باارزش است. همين كمبود آب هم كه در كشور مطرح است و درست هم هست - ما كشور كم‌آبى هستيم - با طرحهاى علمىِ فنىِ هوشمندانه كاملاً قابل برطرف شدن است؛ كه بعضى از دوستان هم اينجا اشاره كردند، بنده هم قبلاً اين را گفته‌ام. با يك مقدار مداقه، يك مقدار پيشرفت، در همين زمينه هم كه ما كمبود داريم، ميتوانيم اين كمبود را جبران و برطرف كنيم. بنابراين واقعاً كشور از لحاظ منابع طبيعى هم ظرفيت فوق‌العاده‌اى دارد.

3)ظرفيتها از لحاظ موقعيت جغرافيايي و منطقه اي

 از لحاظ موقعيت جغرافيائى و منطقه‌اى هم همين جور است. ما جاى حساسى قرار گرفته‌ايم. همسايگى ما با دو دريا و ارتباط با درياهاى آزاد و منطقه‌ى حساسى كه بين شرق و غرب، يعنى بين آسيا و اروپا وجود دارد - ما در يكى از مهمترين بخش اين منطقه‌ى حساس قرار گرفته‌ايم - دسترسى ما را به غرب و به شرق فراهم ميكند. اينها همه‌اش امتيازات است. اينها ظرفيتهاى كشور است؛ بايد اين ظرفيتها را بالفعل كنيم؛ اين احتياج به تلاش دارد.

*تنظيم و پيشبردبرنامه پنجم توسعه بر اساس سياستهاي اصلاح الگوي مصرف، نظام اداري،اشتغال و اصل 44،جهت:

  •   استفاده از ظرفيتهاي كشورو تأمين انسجام لايه هاي مختلف تحرك اقتصادي

 خب، از دوران بيست ساله‌ى چشم‌انداز - همين طور كه اشاره شده - حدود يك چهارمش گذشته. يك برنامه، كه برنامه‌ى چهارم توسعه باشد، تمام شده؛ امسال سال اول برنامه‌ى پنجميم. البته در برنامه‌ى چهارم خيلى كارها انجام گرفته. طبق گزارشهائى كه دادند و شنيديد و اين گزارشها درست هم هست، كارهاى بسيار مهمى انجام گرفته؛ ليكن در عين حال برخى از كارها هم هست كه انجام نگرفته و بايد انجام بگيرد. سياستگذارى‌ها درست است. سياستهاى اعلام شده در حوزه‌ى اصلاح الگوى مصرف، سياستهاى كلى نظام ادارى، سياستهاى كلى اشتغال و سياستهاى اصل 44 - اينهائى كه ابلاغ شده - همه‌اش با هم هماهنگ است. اگر بتوانيم برنامه را بر طبق اين سياستها تنظيم كنيم و پيش ببريم و در عالم واقعيت تحقق پيدا كند، ما خيلى خواهيم توانست از اين ظرفيتى كه اشاره كردم، استفاده كنيم. اين سياستها يك انسجامى را به وجود مى‌آورد و انسجام لايه‌هاى مختلف تحرك اقتصادى را تأمين ميكند.

*عدم تحقق رشد 8 درصدي ،كاهش بيكاري، درصد سرمايه گذاري تعيين شده و كاهش تورم در برنامه چهارم،بعلت مسائل داخلي و خارجي و لزوم تلاش و همت مضاعف در رفع كمبودها

 البته در برنامه‌ى چهارم، برخى از هدفهائى كه تعيين شده بود، تحقق پيدا نكرد، كه عوامل گوناگونى هم داشته؛ هم مسائل داخلى دخالت داشته، هم مسائل خارجى دخالت داشته. مسئله‌ى رشد 8 درصدى، يا كاهش بيكارى، يا درصد سرمايه‌گذارى‌اى كه تعيين شده بود، يا مسئله‌ى كاهش تورم - كه من آن روز هم اشاره كردم - تحقق پيدا نكرده. اين مسئله ايجاب ميكند كه ما در دوره‌ى پنجساله‌ى اين برنامه تلاشمان را مضاعف كنيم، همتمان را مضاعف كنيم تا بتوانيم آن كمبودهاى قبلى را هم جبران كنيم.

*ابلاغ سياستهاي اصل44  ،جهتِ تجديد نظر درمالكيت و فعاليت اقتصادي دولت ،با هدف ايجاد اقتصاد رقابتي با حضور بخش خصوصي

 البته ما در اعلام و ابلاغ سياستهاى اصل 44 يك هدف بزرگى را در نظر داشتيم و داريم كه بايد ان‌شاءالله دنبال شود. طبق منطوق خود آن اصل، ما بايستى در زمينه‌ى مالكيت دولت و فعاليت اقتصادى دولت تجديد نظر ميكرديم، و اين تجديد نظر انجام گرفت. با چه هدفى؟ با هدف ايجاد يك اقتصاد رقابتى با حضور بخش خصوصى و سرمايه‌ى بخش خصوصى در عرصه‌ى اقتصاد كشور. محاسبه كردند كه مبلغ مورد نياز براى سرمايه‌گذارى در اين پنج سال، سالى حدود 160 ميليارد دلار است. اين از عهده‌ى دولت برنمى‌آيد؛ حتماً بايستى بخش خصوصى وارد شود و همكارى كند؛ اين بايد تحقق پيدا كند.

* لزوم توانمندسازي،امكان مديريت خوب و نظارت براي جلوگيري از سوء استفاده در بخش خصوصي، در كنار واگذاري بنگاههاي اقتصادي به
اين بخش

 در زمينه‌ى اجراى سياستهاى اصل 44 كارهاى خوبى انجام گرفته، ليكن كافى نيست؛ بايستى تحرك بهترى انجام بگيرد. مسئله فقط اين نيست كه ما بنگاه‌هاى اقتصادى را واگذار كنيم و بگوئيم واگذار شد، خودمان را خلاص كرديم؛ در كنار اين واگذارى، كارهاى ديگرى لازم است: بايستى بخش خصوصى توانمند بشود، بايد امكان مديريتِ خوب پيدا كند، نظارت براى جلوگيرى از سوءاستفاده بايد انجام بگيرد.

*لزوم مبارزه با مفاسد اقتصادي  براي تشويق فعالان اقتصادي ،نه ترساندن آنها از ورود به عرصه فعاليت اقتصادي

 هميشه در كنار فعاليتهاى سالم، فعاليتهاى ناسالم هم وجود دارد. بنده چند سال است كه روى مفاسد اقتصادى تأكيد ميكنم. آن وقتى كه من اين مسئله را مطرح كردم، يك عده‌اى به ما مراجعه ميكردند كه آقا شما روى مسئله‌ى مفاسد اقتصادى اينقدر تكيه ميكنيد، ممكن است فعالان اقتصادى ما را از ورود در عرصه‌ى فعاليت اقتصادى بترساند. من گفتم بعكس، آنها را تشويق ميكند. اگر فعال اقتصادى كه ميخواهد نان حلال دربياورد و كار حلال و مطابق وجدان و شرع انجام بدهد، بداند كه دستگاه با افراد متخلف برخورد ميكند، او بيشتر تشويق ميشود. ما با مفسد مخالفيم، با ايجاد كننده‌ى مفسده مخالفيم، با سوءاستفاده كننده مخالفيم. فعال اقتصادى كه با وجود خودش، با فكرش، با پولش، با سرمايه‌گذارى‌اش، با كارآفرينى‌اش دارد به كشور كمك ميكند، بايد مورد تشويق و تقدير قرار بگيرد، و ميگيرد. بنابراين مبارزه‌ى با مفاسد اقتصادى حتماً يك ركن اساسى كار است كه بايستى انجام بگيرد.

* ضرورت توجه وزرا و فعالان اقتصادي دولت،به مطالب مثبت ونواقص مطرح شده در جلسه توسط نطق كنندگان

 اينجا خوشبختانه همه يا اغلب وزراى اقتصادى و فعالان اقتصادى دولت در جلسه هستند. خب، مطالب نطق كنندگان را شنيدند؛ هم آن بخشهائى كه مثبتات را ذكر ميكرد، هم آن چيزهائى كه پيشنهادها را بيان ميكرد، كه حاكى از وجود نواقص بود. من خواهش ميكنم آنچه را كه شنيدند، با دقت مورد توجه قرار بدهند و روى آنها مداقه كنند. نگذاريم حرف گفته بشود و در همين جلسه هم تمام بشود. حالا اگرچه آقاى توكلى گله داشتند كه چرا منفى‌ها را نگفتيد؛ اما چرا، وقتى پيشنهاد ميكنند كه اين كار انجام بگيرد، يعنى انجام نگرفته؛ بنابراين نشان دهنده‌ى برخى از نواقص و مشكلات است. اگر به همين پيشنهادها توجه كنند، دقت بكنند، همين پيشنهادها به نظر من پيشنهادهاى خوبى بود و قابل بررسى است.

توصيه ها:

 1-اجراي كامل سياستهاي حمايتي از بخش توليد،به خصوص در موردبنگاههايي كه از تحريم صدمه مي خورند

  حرف در اين زمينه زياد است، من فقط دو سه تا توصيه ميكنم؛ بخشى توصيه به دستگاه‌هاى مسئول دولتى است، بخشى هم عمومى است. اول، مسئله‌ى اجراى كامل سياستهاى حمايتى از بخش توليد است. توليد، اساس اقتصاد است؛ قائمه‌ى اقتصاد در كشور است. در مسئله‌ى هدفمندى يارانه‌ها و فعاليت عظيمى كه دولت در اين زمينه شروع كرده، حتماً حمايت از بخش توليد ملاحظه بشود؛ همچنان كه در قانون هم هست: آن 30 درصدى كه معين شده. البته بعضى از مسئولين دولتى كه با من صحبت كردند، معتقدند كه اين 30 درصد مورد نياز نيست. بعضى از فعالان اقتصادىِ توليدى هم گفتند كه ما احتياج نداريم؛ ما را به خودمان واگذار كنيد، خودمان خودمان را اداره ميكنيم. ممكن است در بعضى از بخشها اينجور باشد، ليكن به هر حال توليد احتياج دارد به كمك و حمايت دستگاه. سهم بخش توليد بايد داده بشود؛ بخصوص بعضى از بنگاه‌هائى كه از تحريم صدمه ميخورند. بنگاه‌هائى داريم كه اين تحريمها به طور مستقيم يا غير مستقيم به آنها صدمه ميزند، كه بايد از اين معنا استفاده بشود.

 

 *وظايف بخش خصوصي در اين زمينه:صرفه جويي در مصرف انرژي ،افزايش سطح بهره وري و نوسازي ماشين آلات

 البته بخش خصوصى هم در اين زمينه وظائفى دارد: صرفه‌جوئى در مصرف انرژى، افزايش سطح بهره‌ورى، نوسازى ماشين‌آلات. بعضى از مسئولين دولتى پيش من گله كردند و گفتند صاحبان بعضى از صنايع به نوسازى ماشين‌آلات فرسوده و قديمىِ خودشان كه بازده‌ى كم و مصرف انرژى زيادى دارد، رغبتى نشان نميدهند؛ اگر چنانچه به آنها تسهيلات هم داده ميشود، براى اين به كار نميبرند. خب، بايد به اين مسئله توجه كرد.

 2-نظارت دولت در قبال حمايتي كه مي كند

 البته نظارت دولت هم در اين زمينه خيلى مهم است؛ يعنى در قبال حمايتى كه دولت ميكند، بايد نظارت هم بكند. تسهيلات داده بشود، آن مقدارى كه سهم توليد است؛ ليكن مراقبت بشود كه همان افرادى كه اشاره كردم - يعنى سوءاستفاده كنندگان و فرصت‌طلبان - از اين تسهيلات براى يك كار ديگر استفاده نكنند؛ كه اين اتفاق افتاده و اطلاع داريم، موارد گوناگونش گزارش شده. بايد با اين موارد برخورد قاطع انجام بگيرد تا توليد كننده‌ى سالم، صادق، علاقه‌مند به كار و مشتاق توليد بتواند كار خودش را انجام بدهد.

 3-تنظيم و كنترل بازار واردات

 مسئله‌ى ديگر، واردات است؛ كه حالا اينجا هم اشاره شد، من هم بارها با مسئولين در زمينه‌ى واردات صحبت كردم. البته هيچ كس با واردات مخالف نيست؛ تنظيم واردات لازم است، كنترل واردات لازم است. صرف اينكه ما نگذاريم بازار در يك فصلى - مثلاً فصل شب عيد - از فلان كالا خالى بماند، خيلى توجيه كاملى براى افزايش واردات نيست. حتماً بايستى در مسئله‌ى واردات ملاحظه‌ى توليد داخلى بشود. البته گفته ميشود كه واردات به رقابت‌پذيرى توليد داخلى كمك ميكند؛ اگر واردات نباشد، توليدكننده‌ى داخلى به كيفيت يا به قيمت تمام‌شده اهميت نميدهد؛ واردات، او را به اين كار وادار ميكند. به نظر من اين خيلى منطق قوى‌اى نيست. در اين خصوص، با بعضى از مسئولين بحثهائى هم داشتيم.

*عدم واردات محصولات كشاورزي با كيفيت خيلي پايين به كشور  

 در مسئله‌ى واردات، بالخصوص اشاره كنم به بخش كشاورزى. به اعتقاد من واردات محصولات كشاورزى خيلى توجيه قوى‌ترى ميخواهد از آنچه كه امروز انسان مشاهده ميكند. ما در بخش كشاورزى توليدات ممتازى داريم. يكى از آقايان، اينجا درباره‌ى توليدات باغى گزارش دادند. كشور ما در اين زمينه، از لحاظ كيفيت، جزو ممتازان دنياست. ما بايد بتوانيم توليداتمان را افزايش بدهيم. اين محصولات باغى و محصولات زراعى را صادر كنيم تا دنيا ببينند در ايران چه خبر است؛ نه اينكه مثلاً از آمريكاى لاتين و از اينجا و آنجا مشابه آنها را كه از لحاظ كيفيت هم خيلى پائين‌ترند، وارد كنيم. غرض، در اين مسئله‌ى واردات، من اين تأكيد را دارم.

 4-حمايت از صادرات و صادر كنندگان جهت بي نيازي از درآمد نفت تا اگر اراده كرديم به خاطر قضاياي سياسي يا اقتصادي براي مدتي (15روز يا 1ماه) صادرات نفت را متوقف كنيم، بتوانيم.

 مسئله‌ى ديگر هم مسئله‌ى صادرات است. البته دولت وظيفه دارد به صادرات و صادركننده كمك كند. خوشبختانه - همان طور كه يكى از آقايان گزارش دادند - صادرات غيرنفتى رشد خيلى خوبى داشته؛ بعد از اين هم رشد بيشترى خواهد داشت؛ انتظار هم داريم كه در آينده بتواند رشد متناسب خودش را داشته باشد؛ به طورى كه معادله‌ى صادرات و واردات حتماً مثبت باشد. ما بايد به اينجا برسيم و بتوانيم خودمان را از درآمد نفت واقعاً بى‌نياز كنيم. يكى از بزرگترين بليات اقتصاد ما، و نه فقط اقتصاد ما، بلكه بليات عمومى كشور، وابستگى ما به درآمد نفت است.
 من چند سال قبل از اين گفتم - البته آن وقت مسئولين دولتى از اين حرف هيچ استقبال نكردند - ما بايد به جائى برسيم كه اگر يك روزى به خاطر قضاياى سياسى، اقتضائات سياسى، يا اقتضائات اقتصادى در دنيا، اراده كرديم كه صادرات خودمان را مثلاً براى مدت پانزده روز يا يك ماه متوقف كنيم، بتوانيم. شما ببينيد اين كار چه قدرت عظيمى را براى يك كشور توليد كننده‌ى نفت به وجود مى‌آورد كه يك وقت اگر اراده كرد، بگويد آقا من از امروز تا بيست روز نفت صادر نميكنم. ببينيد چه حادثه‌اى در دنيا به وجود مى‌آيد. امروز ما نميتوانيم اين كار را بكنيم، چون به اين درآمد احتياج داريم. اگر يك روزى اقتصاد كشور از درآمد نفت و صادرات نفت بريده شود، اين توان را ملت ايران و نظام اسلامى در ايران به دست خواهد آورد؛ كه تأثيرگذارى‌اش در دنيا فوق‌العاده است. ما بايد به اينجا برسيم. خب، اين حمايت ميخواهد؛ بايد از صادرات حمايت بشود.

*لزوم توجه صادر كنندگان به فرهنگ حُسن عمل در توليدي كه ميخواهد به خارج كشور برود و عدم ارسال جنس نا مرغوب ،بسته بندي نا مطلوب و تأخير در رساندن

 از آن طرف هم خود بخش صادركنندگان و مسئولين اين كار وظائفى دارند. همين كشورهائى كه اشاره كردند صادرات عمده‌ى ما به اين كشورهاست، بازخورد سوء عمل بعضى از صادركنندگان، اينجا به ما ميرسد. ارسال جنس نامرغوب، جنس بد، بسته‌بندى نامطلوب، تأخير در رساندن، اينها بد است. آن شركتهائى در دنيا موفقند كه صد سال است، صد و پنجاه سال است دارند محصول توليد ميكنند و توانسته‌اند مشترى را راضى نگه دارند. فرض بفرمائيد يك شركت آلمانى يا يك شركت سوئيسى از صد و پنجاه سال، صد و شصت سال قبل دارد يك جنسى را توليد ميكند و ميفرستد و همچنان در كشور ما و كشورهاى ديگر مشترى دارد. چرا؟ چون از جنس راضى هستند؛ به وقت ميرسد، استحكام لازم را دارد، دوام لازم را دارد، زيبائى لازم را دارد، تنوع و تطور لازم را به تناسب پيشرفت زمان دارد. صادر كننده بايد اينها را ملاحظه كند. اين احتياج به يك فرهنگ دارد؛ فرهنگ حسن عمل در توليدى كه ميخواهد به خارج از كشور و خارج از مرزها برود.

 ۵-مبارزه با مفاسد اقتصادي

 مسئله‌ى مبارزه با فساد اقتصادى هم خيلى مهم است. البته متأسفانه هميشه اينجور است كه مفسد اقتصادى در مركز دولتى جاپا پيدا ميكند. يعنى يك كسى را پيدا ميكند كه به او كمك كند، به او پاس بدهد، تا او آبشار بزند. تا كسى در داخل حصار نباشد كه به آن متجاوز كمك كند، آن متجاوز نميتواند فساد اقتصادى بكند. لذا مسئولين دولتى موظفند نسبت به بُروز و نفوذ فساد اقتصادى در دستگاه‌هاى دولتى بشدت حساس باشند. شما وقتى كه مثلاً در صنعت دامدارى كشور يك نمونه‌اى را پيدا كرديد كه نشان داد فلان بيمارى وارد اين مرغدارى شده، ديگر رحم نميكنيد؛ چون ميدانيد اگر چنانچه ملاحظه كرديد، ضايعات منحصر به اين چند هزار مرغ نخواهد بود؛ دامنه‌اش وسيع خواهد شد؛ لذا بى‌ملاحظه نابود ميكنيد، محو ميكنيد. فساد اينجورى است. اگر يك جا احساس كرديد و ديديد در دستگاه‌هاى دولتى - اين، مخاطبش مسئولين دولتى هستند - شائبه‌ى فساد وجود دارد، نبايد هيچ ملاحظه بكنيد. اگر ملاحظه كرديد، اين مسئله خيلى سريع گسترش پيدا ميكند؛ چون بشدت واگيردار است. بيمارى فساد اقتصادى جزو آن بيمارى‌هاى واگيردارِ بسيار شديد و سريع است؛ لذا بايستى حتماً به اين مسئله توجه كرد.

 ۶-برنامه جامع براي رشد بخش تعاون (تعاوني هاي منطقي،معقول،قانوني،سالم و قوي)

 يكى از چيزهائى هم كه خيلى لازم است، مسئله‌ى برنامه‌ى جامع براى رشد بخش تعاون است؛ كه ما در همين سياستهاى اصل 44 روى مسئله‌ى تعاون تكيه كرديم و اين بايد انجام بگيرد. ما يك سياست جامع كاملى در زمينه‌ى بخش تعاون لازم داريم. حالا همينى هم كه يكى از آقايان گفتند اصناف خرد بتوانند از تسهيلات بانكى استفاده كنند و چه و چه، در سايه‌ى تعاون كاملاً امكان‌پذير است؛ يعنى بهترين راهش ايجاد تعاونى‌هاست؛ تعاونى‌هاى منطقى، معقول، قانونى، سالم و قوى. در اين صورت ميتوانند از امكانات و تسهيلات بهره‌بردارى و استفاده كنند؛ و اين كار ميشود.

 ۷-شفاف سازي وعمومي كردن اطلاعاتِ مربوط به فرصتهاي سرمايه گذاري جهت معرفي به بخش خصوصي

 يك نكته‌ى اصلى ديگر همين است كه ما معرفى فرصتهاى سرمايه‌گذارى كشور به بخش خصوصى را بايستى جدى بگيريم. يعنى بايستى فعالان بخش خصوصى بدانند فرصتهاى سرمايه‌گذارى كجاهاست، كدامهاست؛ همه مطلع باشند، استفاده‌هاى ويژه‌خوارانه نشود. محصور بودن اطلاعات، محدود بودن اطلاعات به بعضى از افراد، دون بعضى، موجب ويژه‌خوارى‌هاى عجيبى ميشود؛ كه گاهى ثروتهاى بادآورده‌ى يكشبه را براى افرادى كه سوء استفاده‌چى هستند، فراهم ميكند؛ به خاطر اينكه اطلاع دارند كه بناست فلان كالا بيايد، فلان كالا توليد بشود، فلان كالا جلويش گرفته بشود، قيمت فلان كالا بالا برود يا پائين بيايد، يا فلان قانون تصويب بشود. اينهائى كه مطلعند، سوءاستفاده ميكنند. اطلاعات بايد عمومى بشود. بايد شفاف‌سازى اطلاعات صورت بگيرد. البته اين در دولتهاى قبل مطرح بود، در دولت نهم و دهم هم فعاليتهائى انجام گرفته؛ ليكن كافى نيست. بايستى در اين زمينه كار بيشترى انجام بگيرد.

 ۸-لزوم توجه به شعار همت و كار مضاعف در كنار جهاد اقتصادي

 خب، من نكات ديگرى هم اينجا يادداشت كرده‌ام كه ديگر چون تقريباً وقت اذان است، از آنها ميگذرم. اميدوارم ان‌شاءالله اين جلسه موجب اين بشود كه آن كسانى كه در دلشان عشق به كشور و ملت و نظام جمهورى اسلامى و آينده‌ى اين ملت هست، در عرصه‌ى فعاليت اقتصادى حضور خودشان را جدى‌تر كنند؛ ان‌شاءالله فعاليت را هوشمندانه و هدفدار مضاعف كنند. اين شعار «همت مضاعف و كار مضاعف» كه سال گذشته عرض كرديم، امسال هم بايد در كنار مسئله‌ى «جهاد اقتصادى» مورد توجه قرار بگيرد. ان‌شاءالله همه تلاش كنند، همه كار كنند. آينده‌ى كشور، آينده‌ى خوبى است. ظرفيتهاى كشور، ظرفيتهاى فوق‌العاده و بى‌نظيرى است. الحمدلله دلهاى خوب، ايمانهاى خوب، همتهاى خوب، دستهاى تواناى خوب، چشمهاى بيناى خوب در كشور فراوان است. اين كشور شأنش خيلى بالاتر از اين است كه به عنوان يك كشور درجه‌ى دوم در دنيا محسوب شود. اين كشور بايد در سطح بالاى كشورها و ملتها قرار داشته باشد. سابقه‌ى تاريخى ما، ميراث فرهنگى ما، توانائى‌هاى مردمى ما، ظرفيتهاى طبيعى ما، همه به ما اين را املاء و ديكته ميكنند. ما بايستى اينجورى حركت كنيم و ان‌شاءالله به اينجاها برسيم و به اميد خدا خواهيم رسيد.

والسّلام عليكم و رحمةالله‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری در ديدار با شعرا(24/5/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

اولاً تبريك عرض ميكنيم و اميدواريم كه دلهاتان شاد باشد، طبعهاتان شكوفا باشد و تلاشتان ان‌شاءاللَّه تلاش مأجور و مباركى باشد. خوشحالم از اينكه بحمداللَّه اين جمع براى سالهاى متوالى ادامه داشته و ان‌شاءاللَّه بعد از اين هم ادامه داشته باشد.

جمعيت ارباب وفا نگسلد از هم‌
اين سلسله تا روز جزا نگسلد از هم‌

اين، هم دعاست و هم ان‌شاءاللَّه خبر از يك واقعيتى است.

*شعر امروز شعر پيشرونده اي است

 دو سه مطلب كوتاه را من عرض بكنم. يك مطلب درباره‌ى شعر امروز كشور ماست. البته با يك نگاه وسيع‌تر ميشود درباره‌ى شعر امروز فارسى در كشورهاى مختلف نظر داد و حرف زد، كه حالا آن را بايد بگذاريم براى يك مجال ديگرى؛ فعلاً در كشور ما شعرِ امروز شعر پيشرونده‌اى است. امروز وقتى من بخصوص به شعر جوانها نگاه ميكنم - كه امشب چند نفر از جوانهاى عزيز ما و بقيه‌ى دوستان پيشكسوت در شعر انقلاب، شعر خواندند - سال گذشته هم من همين را گفتم كه به طور محسوس احساس پيشرفت ميكنم؛ يعنى واقعاً ما در شعر جلو رفتيم.

*از اواسط قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم(رواج سبك هندي) اين دوره دويست ساله جزء قطعات بسيار درخشان تاريخ شعر فارسي

يك نكته‌اى در اينجا وجود دارد كه بد نيست من اين را عرض بكنم. من دو شباهت مى‌يابم بين شعر امروز كشورمان و شعر فارسىِ يك دوره‌ى دويست ساله‌ى بسيار مهم و برجسته، يعنى دوره‌ى رواج و شكوفائى سبك هندى؛ كه از اواسط قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم، شعر سبك هندى رواج داشته و گسترش پيدا كرده و اوج گرفته. من اول اين را عرض بكنم كه آن دوره‌ى دويست ساله از بعضى از جهات در همه‌ى ادوار تاريخ شعرى ما بى‌نظير است. نه اينكه بخواهيم قدر شعراى قصيده‌سراى قرنهاى چهارم و پنجم و ششم يا غزلسراهاى قرن هفتم و هشتم را نديده بگيريم؛ نه، در جاى خودش، قدر و ارزش و بزرگترى آنها محفوظ است؛ ليكن اين دويست سال جزو قطعات بسيار درخشان تاريخ شعر فارسى است.

*يك خصوصيت در اين دويست سال، كميت شاعر است

يك خصوصيت در اين دويست سال، كميت شاعر است. يعنى شما وقتى نگاه كنيد در اين دو قرنى كه عرض كرديم، مى‌بينيد در ايران، در هند، در افغانستان، در ماوراءالنهر - يعنى منطقه‌اى كه متأسفانه امروز تقسيم شده بين تاجيكستان و ازبكستان، كه منطقه‌ى پارسى‌زبان بخارا و سمرقند و ديگر مناطق تاجيك‌نشين بود - تعداد شاعرانى كه هستند، شگفت‌آور است. در اين دوره، هزارها شاعر هستند كه سرشان هم به تنشان مى‌ارزد؛ نه اينكه فقط بگوئيم شعر ميگويند؛ نه، شاعرند. حالا ممكن است همه برجسته نباشند، اما شاعرند. البته در بين اين هزاران شاعرى كه من به تقريب عرض كردم، شايد بشود گفت انسان ميتواند صد تا شاعر خوب در آن دوره پيدا كند؛ و در بين اين صد شاعر خوب، شايد انسان بتواند ده تا شاعر درجه‌ى يك مثل صائب، مثل كليم، مثل محمدجان قدسى، مثل نظيرى نيشابورى، پيدا كند. اوضاع آن دويست سال از لحاظ كميت شعرى اينجور است.


* شباهت اول دوره ما با آن دوره:  كميت

 يك شباهت امروز ما با آن دوره، همين كميت است. تعداد شاعرى كه امروز در كشور ما هست، در هيچ دوره‌اى - حالا آن دوره كه خود ما بوديم و ديديم و با شعرا هم مرتبط بوديم، و همچنين آنچه كه از گذشته شنيديم - سابقه ندارد. امروز تعداد شاعران ما در كشور، از لحاظ كميت، شبيه همان دوره‌ى دويست ساله است. البته اين به بركت انقلاب است. انقلاب معارف را، هنر را، همه چيز را آورد به متن مردم، داخل متن جامعه؛ لذا جوشش پيدا شد. امروز ما در كشور خيلى شاعر داريم؛ از نوجوانان دبستانى تا دبيرستانى، تا جوانان برومند، تا ميانسالان و پيران. يعنى واقعاً انسان بخواهد محاسبه كند، تعداد شعراى امروز ما خيلى زياد است. البته اين مربوط به سى سال است؛ اگر چنانچه ان‌شاءاللَّه همين روش ادامه پيدا كند - يعنى اگر با همين روال پيش برويم و شعر تشويق بشود و شعراى خوب بتوانند شعراى جوانتر را تربيت كنند - قطعاً كميت شعراى ما از آن دوره بيشتر خواهد شد.

*شباهت دوم:نو آوري در مضمون

شباهت دوم بين اين دوره و آن دوره‌ى دويست ساله، نوآورى در مضمون است. در هيچ دوره‌ى ديگرى اينجور سابقه ندارد كه اين همه مضامين نو و حرفهاى تازه در شعر راه پيدا كند؛ كه وقتى مضمون نو آمد، به تبع وجود مضمون نو، تركيب نو هم مى‌آيد. يعنى نياز مضمون به لفظ موجب ميشود كه شاعر از ذوق خود، از هنر خود استفاده كند و تركيبات بياورد. البته در ابتداى كار ممكن است ناشيگرى‌هائى وجود داشته باشد، ليكن بتدريج زبان، پخته و سنجيده و استوار ميشود و فخامت پيدا ميكند.
امشب در اين جمعى كه شعر خواندند - شعر جوانها، شعر بانوان، شعر آقايان - من دارم مى‌بينم كه كلمات، پخته و سنجيده؛ الفاظ، قوى و استوار بود؛ همان جور كه انسان دوست ميدارد در شعر مشاهده كند. مضمون هم الى ماشاءاللَّه. واقعاً وقتى انسان مثلاً ديوان صائب را نگاه ميكرد، يا ديوان شعراى بزرگِ مضمون‌ساز مثل بيدل و ديگران را نگاه ميكرد، شايد ميگفت اينها ديگر چيزى باقى نگذاشتند؛ هرچه به ذهن انسان مى‌آمد و نمى‌آمد، اينها اين را در قالب شعر آوردند و بيان كردند؛ اما بعد مى‌بيند كه نه. به قول صائب:

يك عمر ميتوان سخن از زلف يار گفت‌
در بند آن مباش كه مضمون نمانده است‌

حالا او گفته يك عمر، ليكن يك دهر ميتوان سخن از زلف يار گفت. امروز انسان اين همه مضمون جديد در همين كلمات مشاهده ميكند كه واقعاً در خور دقت و مداقه و ملاحظه است؛ خيلى خوب است. به نظر من اين هم شباهت دومى است كه شعر امروز ما به شعر آن دوران دويست ساله  دارد.

* ما هنوز چشم‌به‌راه رسيدن «صائب»ها و «محمدجان قدسى»ها و «نظيرى»ها هستيم

 البته ما هنوز چشم‌به‌راه رسيدن «صائب»ها و «محمدجان قدسى»ها و «نظيرى»ها هستيم. من نميخواهم مبالغه كرده باشم. اينجور نيست كه ما بگوئيم حالا چون دوره‌ى خودمان را با آن دوره تشبيه ميكنيم، پس امروز ما صائب داريم، يا كليم داريم، يا نظيرى داريم، يا طالب آملى داريم، يا محمدقلى سليم تهرانى داريم؛ نه، انصافاً هنوز كار دارد تا اينكه شعراى ما به آن رتبه‌ى عالىِ ممتازِ كم‌نظيرِ شعرىِ كسانى كه اسم آوردم و ديگرانى كه الى ماشاءاللَّه زيادند، برسند.

*احساس به منزل رسيدن، خستگى‌آفرين و ركودآفرين است.

خب، من حالا از همين جا استفاده بكنم و يك نكته‌ى ديگر را به اين شعراى خوب جوانمان - كه الحمدللَّه همه، شاعر و نوآور و مضمون‌ساز و داراى شجاعت ابراز هستيد - بگويم. شعرهائى كه امشب من شنفتم، اغلب خيلى خوب بود؛ اما بدانيد «خيلى خوب» به معناى «تمامِ خوب» نيست. «خيلى خوب» ممكن است يك دهم «تمامِ خوب» باشد؛ آن نُه دهم ديگر جلوى روى شماست؛ يعنى توقف نكنيد. اشكال كار در همه‌ى كسانى كه در يك راهى از خودشان شكوفائى نشان ميدهند، اين است كه خيال ميكنند اين پايان راه است. فرض بفرمائيد يك كسى آواز قشنگى ميخواند، ميگوئيم به‌به، خيلى عالى بود؛ او را تحسين ميكنيم. او اگر خيال كرد كه ديگر بهتر از اين نميشود آواز خواند، قطعاً توقف و بلافاصله بعد از توقف، سقوط و تنزل خواهد داشت. او بايد بداند از اين بهتر هم ميشود خواند. در همه‌ى رشته‌ها همين جور است. در همه‌ى كارهائى كه ما ديديم، همين جور است. احساس به منزل رسيدن، خستگى‌آفرين و ركودآفرين است. شما هنوز به منزل نرسيده‌ايد. خيلى خوب پيش رفتيد، خيلى خوبيد؛ اما همين طور كه عرض كرديم، گاهى «خيلى خوب» يعنى يك دهم «تمامِ خوب»؛ آن نُه دهم ديگر را بايستى پيدا كنيد؛ تلاش كنيد، كار كنيد، زحمت بكشيد و پيش برويد.

*براي عمل به لوازم الگو بودن معرفت ديني و اسلامي را تعميق ببخشيد

يك نكته‌ى ديگرى كه ميخواهم به شعراى عزيزى كه اينجا هستيد و شعراى ديگرى كه جزو مجموعه و جريان شعر انقلاب محسوب ميشوند، عرض بكنم، اين است كه شاعر زمان ما با اين ويژگى‌هائى كه اين زمان دارد، احتياج دارد به معرفت دينىِ عميق. امروز شما چه بخواهيد، چه نخواهيد، چه خودتان بدانيد، چه ندانيد، چه تصديق بكنيد يا نكنيد، براى بسيارى از ملتها الگو و اسوه شده‌ايد. اين بيدارى اسلامى كه مشاهده ميكنيد، چه بگوئيم، چه نگوئيم، چه به رو بياوريم، چه نياوريم، چه ديگران به رو بياورند، چه نياورند، اثرگرفته‌ى از حركت عظيم ملت ايران است. اين انقلاب عظيم، اين انقلاب بزرگ، اين تحول بنيان‌برافكنِ سنتهاى طاغوتى و نظام طاغوتى و نظام سلطه، ملت ايران را به يك اسوه تبديل كرد. شما اگر بخواهيد به لوازم اسوه بودن و الگو بودن عمل كنيد، بايستى معرفت دينى و معرفت اسلامى خودتان را عمق ببخشيد؛ و اين در گذشته‌ى شعر ما وجود داشته. شما نگاه كنيد، شاعران برجسته‌ى ما اغلب - حالا نميگويم همه - اينجورند؛

* راه برخورداري از معارف ديني:آشنايي  وانس با قرآن،انس با نهج البلاغه و صحيفه سجاديه

  از فردوسى بگيريد تا مولوى و سعدى و حافظ و جامى. فردوسى، حكيم ابوالقاسم فردوسى است. به يك آدم داستانسرا، اگر صرفاً داستانسرا و حماسه‌سرا باشد، حكيم نميگويند. اين «حكيم» را هم ما نگفتيم؛ صاحبان فكر و انديشه در طول زمان او را حكيم ناميدند. شاهنامه‌ى فردوسى پر از حكمت است. او انسانى بوده برخوردار از معارف ناب دينى. همه‌ى آنها حكيم بودند؛ سرتاپاى دوانينشان پر از حكمت است. حافظ اگر افتخار نميكرد به حافظ قرآن بودن، تخلص خودش را «حافظ» نميگذاشت. او جزو حفّاظ قرآن است؛ «قرآن ز بر بخوانم با چهارده روايت». حالا قرّاء ما كه با اختلاف قرائت هم ميخوانند، معمولاً دو تا، سه تا روايت بيشتر نميتوانند بخوانند؛ اما او ميتوانسته با چهارده روايت قرآن را بخواند، كه خيلى عظمت دارد. اين آشنائى با قرآن، در غزل حافظ مشهود است، براى كسى كه آن را بفهمد. سعدى كه خب، واضح است؛ مولوى كه آشكار است؛ جامى و صائب هم همين جور. شما ديوان صائب را نگاه كنيد، يك معرفت دينى عميق در آن مى‌بينيد. انسان به بيدل كه ميرسد، به شكل دهشتناكى در شعر او معارف عميق پيچيده‌ى دينى را مشاهده ميكند. اينها بزرگان ما هستند، اينها ائمه‌ى شعرند؛ در واقع بايد گفت پيامبران شعر فارسى، اينها هستند. اينها برخوردار از معارف بودند. خودتان را برخوردار از معارف كنيد. البته راهش آشنائى با قرآن، انس با قرآن، انس با نهج‌البلاغه، انس با صحيفه‌ى سجاديه است. خيلى از اين ترديدها و نگرانى‌ها و زنگارهائى كه انسان در يك مواردى در دل دارد، با مطالعه‌ى اينها تبديل ميشود به شفافيت و روشنى؛ انسان ميفهمد، راه را ميشناسد، كار را ميشناسد، هدف را ميشناسد.

*معرفت ديني به شكل فني و علمي نه به شكل ذوقي و من در آوردي

 مثلاً مطالعه‌ى كتاب «گفتارهاى معنوى» شهيد مطهرى متناسب با همين ايام ماه رمضان است. يا خود توجه به احكام الهى. من آن روز در يك صحبتى از قول مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى گفتم معنويتى كه از روزه حاصل ميشود، آن شكوفائى و علوّى كه از روزه در روح انسان به وجود مى‌آيد، چقدر ارزش دارد. خب، اتفاقاً شاعر كسى است كه با هيجانات روحى و دريافتها و دركهاى معنوى سر و كار دارد. خصوصيت شاعر اين است، اقتضاء لطافت شاعر همين است و خيلى راحت ميتواند اين معارف را درك كند. توجه به ماه رمضان، توجه به روزه، خيلى كمك ميكند. بنابراين معرفت دينى خود را ارتقاء دهيد. البته عرض كرديم؛ معرفت دينى به شكل فنى و علمى‌اش، نه به شكل ذوقى و من‌درآوردى. گاهى اوقات بعضى‌ها راجع به دين حرف ميزنند، اما در واقع ميبافند! متكى به يك مدركى، سندى، نگاه عالمانه‌اى، تحقيق عالمانه‌اى نيست؛ اين خيلى به درد نميخورد.


*در شعر اعتراض مواظب باشيد كه زبان شما با زبان كسي كه به اصل گفتمان انقلاب اعتراض دارد يكي نباشد

 نكته‌ى ديگرى كه من ميخواهم عرض بكنم، اين است كه شعر انقلاب يك هويتى دارد؛ در واقع متصدى و مباشر و ميداندارِ ارائه‌ى گفتمان انقلاب اسلامى است؛ اين را بايد حفظ كنيد؛ نبايد اين تحت‌الشعاع برخى از هيجاناتى قرار بگيرد كه ناشى از تألمات شاعر است نسبت به يك مسئله‌اى، نسبت به يك قضيه‌اى، نسبت به يك چيزى. بالاخره همه جا ناهنجارى‌هائى وجود دارد، روح لطيف شاعر هم دچار تألماتى ميشود، اين تألمات طبعاً در شعر اثر ميگذارد؛ منتها نبايستى آن گفتمان اصلى انقلاب، آن هويت اصلى انقلاب مغلوب اين تألمات شود. بايد براى انقلاب حرف بزنيد، بايد براى گفتمان انقلاب تلاش و كار كنيد. ملت شما كار بزرگى انجام داده. من سال گذشته اين را گفتم - به نظرم در همين جلسه هم گفتم - كه مسئله فقط مسئله‌ى شهادت نيست - البته شهادت در راه خدا و جان بر كف گذاشتن و تقديم راه خدا كردن، قله‌ى شرافتهاى انسانى است - اينقدر معارف دينى گسترده است، اينقدر معارف انقلاب گسترده و پرمطلب و پرفيض است كه ميتوان از آن بهره برد و ميتوان آن را منعكس كرد. امروز اين يك وظيفه‌اى است بر عهده‌ى شاعران. گاهى اوقات انسان مى‌بيند كه در بعضى از شعرها و سروده‌ها اين تألمات اثر ميگذارد و آن مسئله‌ى اصلى را تحت‌الشعاع قرار ميدهد؛ آن وقت اينجا انسان هماهنگ و هم‌آواز ميشود با آن كسانى كه اعتراضشان به اصل همان گفتمان است. شعرائى كه يا وابسته بودند به كانونهاى قدرت و دربار و متعلقات دربار فاسد پهلوى، يا هم جزو جريانات چپ بودند، اينها از اول با انقلاب قهر كردند، از اول به انقلاب روى خوش نشان ندادند؛ كه همين روى خوش نشان ندادن موجب شد كه اين طرف انقلاب، آن جوششهاى زيبا و پرفيضان را از خودش نشان بدهد. اين كه اين همه شاعر خوب و برجسته از درون انقلاب جوشيد، شايد يك مقدارش ناشى بود از قهر آنها. خب، حالا آن جريانى كه با اصل انقلاب، با اصل گفتمان انقلاب، با اصل حركت آزاديخواهانه‌ى ملت ايران و حركت دينمدار انقلاب اسلامى مخالفند، اگر انسان مراقب حفظ آن هويت و گفتمان اصلى انقلاب نباشد، زبانش به زبان آنها نزديك ميشود. من با شعر اعتراض مخالفتى ندارم؛ انسان يك چيز ناهنجارى را مى‌بيند، خب، در شعر منعكس ميشود؛ اين هيچ اشكالى ندارد؛ منتها بايد مراقب باشيد شما اعتراضتان به يك ناهنجارى است، در حال اعتقادتان به اصل گفتمان انقلاب اسلامى. اما يكى هست كه اعتراضش به همين اصل گفتمان است؛ مراقب باشيد زبان شما با زبان او يكى نشود.

 *دل نبستن به تحسين و  محافل آدمهايي كه از اصل مباني انقلاب دورند

  لازم است كه شعراى جوان عزيزمان اين مراقبت را بكنند. آدمهائى هستند كه از اصل مبانى انقلاب و نظام و آزاديخواهى و استقلال و استكبارستيزى دورند؛ شما دل به تحسين آنها و محافل مربوط به آنها نبنديد. هرچه هم كه ميتوانيد، بين خودتان ارتباطات را نزديك و صميمانه كنيد.

رشته‌ى جمعيت اى ياران همدم مگسليد
در پريشانى پريشانى است از هم مگسليد

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

 منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري در ديدار جمعی از دانشجويان

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 بخش اول:پاسخ به سوالات دانشجويان

 خداى متعال را از اعماق جان سپاسگزارم كه يك بار ديگر اين توفيق را پيدا كرديم كه در روز ماه رمضان در جمع شما جوانان عزيز، خوش‌روحيه، پرانگيزه و پرنشاط ساعاتى بنشينيم و از شما بشنويم.

 *نياز جوان امروز:روحيه مطالبه گري و نشاط

 آنچه كه برادران و خواهران و فرزندان عزيزم در اينجا بيان كردند، درست همان چيزهائى است كه ما انتظار داريم آنها را از شما جوانها بشنويم. ممكن است در برخى از اين اظهارات، نظر اين حقير و نظر آن گوينده‌ى محترم يكسان نباشد - يعنى ممكن است من آن حرف را قبول نداشته باشم - اما روحيه‌ى انديشيدن، انتخاب كردن، با انگيزه بيان كردن، همان چيزى است كه ما آرزوى آن را در جوانها داريم. ما ميخواهيم شما فكر كنيد؛ بر اساس فكر، بخواهيد؛ بر اساس اين خواستن، جرأت و جسارت بيان و ابراز پيدا كنيد. ممكن است آنچه كه شما ميگوئيد و ميخواهيد و مطرح ميكنيد، در كوتاه‌مدت هم تحقق پيدا نكند؛ ممكن است در يك برهه‌ى ديگرى از زمان، به خاطر يك تجربه‌ى جديد، نظرتان هم عوض شود؛ اينها همه‌اش امكان‌پذير است، ايرادى هم ندارد؛ اما نفس اين روحيه، مطالبه‌گرى و نشاط، همان چيزى است كه جوان امروز ما به آن احتياج دارد.

من حالا يك بحثى هم آماده كرده‌ام كه عرض بكنم - كه البته شروع يك بحثى است كه ان‌شاءاللَّه عرض خواهم كرد - ليكن قبلش درباره‌ى آنچه كه دوستان بيان كردند، دو سه تا نكته هست كه من عرض ميكنم. اولاً دوستان، خيلى خوب صحبت كردند؛ بخصوص بعضى از صحبتها از لحاظ استدلال و منطق، كاملاً سنجيده و پاكيزه بود. من رئوس مطالب آقايان و خانمها را يادداشت كردم.

 *اظهار نظردرباره‌ى انتخابات:انشاءالله در آينده

 يكى از دوستان اظهار كردند كه من درباره‌ى انتخابات نظر بدهم. به اعتقاد من وقتش حالا نيست. من درباره‌ى انتخابات حرفهائى دارم كه ان‌شاءاللَّه در آينده خواهم گفت.

 *تحقيق در اقتصاد مقاومتي كار بسيار جالبي است

 يكى از دوستان اطلاع دادند كه يك ستاد دانشجوئى براى تحقيق در اقتصاد مقاومتى تشكيل شده. كار بسيار جالبى است. اينجور كارهاى عميق، همان چيزى است كه كشور به آن احتياج دارد. شما بايد فكر كنيد، مطالعه كنيد، تحقيق كنيد. اين تحقيقها اگر به درد آن دستگاه مسئول هم نخورد يا به كار او نيايد يا نپسندد، قطعاً به كار شما مى‌آيد و به درد شما ميخورد. اين، كار بسيار جالبى است.همچنين يكى ديگر از دوستان اطلاع دادند كه در دانشگاه شريف مركز مطالعاتى‌اى تشكيل شده و در اين زمينه‌ها كار ميكنند. اينها بسيار كارهاى مهمى است. اين انگيزه‌ى جوان دانشجو و فكور، خيلى براى آينده‌ى كشور مهم است.

البته راه‌حلهائى كه گفته شد، بعضى از آنها كاملاً درست است. اين را هم من به شما عرض بكنم؛ در همين زمينه‌ى مسائل اقتصادى، پاره‌اى از آنچه كه پيشنهاد و مطرح شد، ما اطلاع داريم كه مد نظر مسئولين هست؛ درباره‌اش كار ميكنند، تصميم‌گيرى ميكنند، اقدام ميكنند؛ منتها همه‌ى اقدامها يا به اطلاع نميرسد، يا گفتنى نيست. به هر حال اينجور نيست كه مسائل اقتصادى در مد نظر آن مسئولين نباشد.

 *در باب انتقاد از برخي دستگاهها:برخي انتقادها وارد است، اما در مقام عمل،كار به آساني آنچه در عالم نظر و تأمل است،نمي باشد          
 

انتقادهائى از برخى دستگاه‌ها شد. بلاشك برخى از اين انتقادها وارد است، من هم هم عقيده هستم؛ منتها در عالم نظر و تأمل، خيلى كارها را انسان فكر ميكند، به ذهن انسان ميرسد؛ اما در مقام عمل، كار به آن آسانى نيست؛ وقتى وارد ميدان عمل ميشويد، موانع گوناگونى در برابر آرزوها و خواستها و تشخيصهاى انسان پيش مى‌آيد. خب، موانع را بايد برطرف كرد؛ اما عبور از همه‌ى موانع هم آسان نيست؛ گاهى هم زمان‌بر است؛ به اين هم بايد توجه باشد.

 *در زمينه‌ى مسائل منطقه، دستگاه‌هاى ذيربط تحرك بسيار خوبى داشتند و دارند.(برخى از كارها قابل تبليغاتى شدن نيست - يا ممكن نيست، يا لازم نيست، يا اشكال دارد)

 در مورد مسائل منطقه، يكى از دوستان اشاره كردند كه مثلاً كار لازم، عمل لازم و تحرك لازم نبوده. من فى‌الجمله به شما عرض بكنم كه اينجور نيست. در زمينه‌ى مسائل منطقه، دستگاه‌هاى ذى‌ربط كشور تحرك بسيار خوبى داشتند و دارند. الان منطقه، ميدان عظيم زورآزمائى است و دستگاه‌هائى كه با اين مسئله مرتبطند، حسابى وسط ميدانند و دارند كار ميكنند. خب، برخى از كارها قابل تبليغاتى شدن نيست - يا ممكن نيست، يا لازم نيست، يا اشكال دارد - ولى به هر حال كار زياد دارد ميشود؛ اين را توجه داشته باشيد. در اين زمينه، فضاى درونى كشور هم خوب بود. حضور دانشجوها در بخشهاى مختلف، اظهارنظرها نسبت به همين مسائل منطقه، اينها همه‌اش كمك ميكند. اين كار ادامه هم دارد و ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز هم ابعاد بيشتر و بهترى خواهد گرفت. غرض، تصور نشود كه بى‌عملى بوده؛ نه، دارد كار ميشود؛ كارهاى خوبى هم انجام ميگيرد.

 *در زمينه‌هاى گوناگون علوم انسانى:

الف) ماميگوئيم تقليد نكنيم،زيرا:

1- مبانى علوم انسانى در غرب از تفكرات مادى سرچشمه ميگيرد. اما مبانى فكرى ما با آن مبانى متفاوت است.

2- سياست استعمارى غرب از قديم همين بوده؛ ميخواهند در دنيا يك تبعيضى، يك دو هويتى‌اى، يك دو درجه‌اى در مسائل علمى وجود داشته باشد

 يك نكته‌اى را اين خانم محترم در مورد علوم انسانى بيان كردند، كه كاملاً درست است. اولاً مطلبى كه گفتند، بسيار مطلب سنجيده و دقيقى بود. اينكه پشت سر پيشرفت علوم، پيشرفت فكر وجود دارد؛ اينكه مبدأ تحول ملتها بيش و پيش از آنچه كه علم و تجربه باشد، فكر و انديشه است، كاملاً حرف درست و اثبات شده‌اى است. به همين دليل است كه من روى مسائل علوم انسانى حساسيت به خرج ميدهم. ما به هيچ وجه نگفتيم كه دانسته‌هاى غربى‌ها را كه در زمينه‌هاى گوناگون علوم انسانى پيشرفتهاى چند قرنىِ زيادى داشتند، ياد نگيريم يا كتابهاى اينها را نخوانيم؛ ما ميگوئيم تقليد نكنيم. در بيانات اين خانم هم همين نكته وجود داشت و نكته‌ى درستى است.مبانى علوم انسانى در غرب از تفكرات مادى سرچشمه ميگيرد. هر كس كه تاريخ رنسانس را خوانده باشد، دانسته باشد، آدمهايش را شناخته باشد، اين را كاملاً تشخيص ميدهد. خب، رسانس مبدأ تحولات گوناگونى هم در غرب شده؛ اما مبانى فكرى ما با آن مبانى متفاوت است. هيچ ايرادى هم ندارد كه ما از روان‌شناسى و جامعه‌شناسى و فلسفه و علوم ارتباطات و همه‌ى رشته‌هاى علوم انسانى كه غرب ايجاد و توليد كرده يا گسترش داده، استفاده كنيم. من بارها گفته‌ام كه ما از يادگيرى به هيچ وجه احساس سرشكستگى نميكنيم. لازم است ياد بگيريم، از غرب ياد بگيريم، از شرق ياد بگيريم - «اطلبوا العلم ولو بالصّين»(1) - خب، اين كه روشن است. ما از اين احساس سرشكستگى ميكنيم كه اين يادگيرى به دانائى و آگاهى و قدرت تفكر خود ما منتهى نشود. هميشه كه نميشود شاگرد بود؛ شاگردى ميكنيم تا استاد شويم. غربى‌ها اين را نميخواهند؛ سياست استعمارى غرب از قديم همين بوده؛ ميخواهند در دنيا يك تبعيضى، يك دو هويتى‌اى، يك دو درجه‌اى در مسائل علمى وجود داشته باشد.

  ب)لزوم مطالعه تاريخ به عنوان يكي از علوم انساني ،جهت پي بردن به ماهيت غربيها در دور نگه داشتن ملتها ي تحت استعمار خودشان از پيشرفت

 يكى از علوم انسانى، تاريخ است. باز هم من توصيه ميكنم كه تاريخ بخوانيد. تاريخ دوره‌ى استعمار را بخوانيد تا ببينيد غربى‌ها على‌رغم ظاهر نونوارِ اتوكشيده‌ى ادكلن‌زده‌ى منظم و مرتب و داعيه‌هاى حقوق بشرشان، چه وحشيگرى عظيمى در اين مقوله كردند. نه اينكه فقط آدمها را بكُشند؛ در دور نگهداشتن ملتهاى تحت استعمارِ خودشان از عرصه‌ى پيشرفت و امكان پيشرفت در همه‌ى زمينه‌ها هم تلاش زيادى كردند. ما ميخواهيم اين اتفاق نيفتد.

  ج)  ما ميگوئيم علوم انسانى را ياد بگيريم تا بتوانيم شكل بومى آن را خودمان توليد كنيم و اين را به دنيا صادر كنيم.

ما ميگوئيم علوم انسانى را ياد بگيريم تا بتوانيم شكل بومى آن را خودمان توليد كنيم و اين را به دنيا صادر كنيم. بله، وقتى كه اين اتفاق افتاد، آنگاه هر يك نفرى كه از مرزهاى ما خارج ميشود، مايه‌ى اميد و اتكاى ماست. بنابراين ما ميگوئيم در اين علوم مقلد نباشيم. حرف ما در زمينه‌ى علوم انسانى اين است.

 * ضرورت عدم افشاء جرم حتي پس از اثبات آن ،مگر آنجا كه يك مصلحت بزرگي در ميان باشد

 يكى از دوستان اشاره كردند كه اميرالمؤمنين در فرمان خود به مالك اشتر فرموده‌اند كه آدمهاى سوءاستفاده‌جو را رسوا كنيد؛ شما گفته‌ايد كه افشاء نكنيد. اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) نفرمودند موردى را كه اثبات نشده، افشاء كنيد. هيچ وقت چنين چيزى در بيان اميرالمؤمنين نيست، و اين قطعاً از اسلام نيست. ما چطور چيزى را كه اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء كنيم؟ ممكن است اينقدر حجم اتهام زياد و وسيع باشد كه يك عده‌اى به چشم يك امر قطعى و واقعى به آن نگاه كنند، اما هيچ پشتوانه‌ى استدلالى نداشته باشد، جائى ثابت نشده باشد. ما هيچ حجتى نداريم كه اين را بگوئيم. حتّى من در همان جلسه‌اى كه اشاره كردند، از اين بالاتر را گفتم. من گفتم حتّى جرمى كه ثابت شد، اصل نبايد بر افشاى آن جرم باشد. بالاخره يك مجرمى است، يك غلطى كرده، مجازات هم ميشود؛ خانواده‌ى او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهى نكرده‌اند؛ ما چرا بيخود اينها را رسوا كنيم؟ مگر آنجائى كه خود نفس افشاء كردن، يك مصلحت بزرگى داشته باشد. بله، يك جائى هست كه نفس افشاگرى در يك مسئله‌ى ثابت‌شده، مصلحتى دارد؛ آنجا ايرادى ندارد. اين، منطق ماست. هيچ چيزى هم نه از اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) و نه از هيچيك از ائمه‌ى هدى (عليهم‌السّلام) برخلاف اين وجود ندارد. ما واقعاً حق نداريم افراد را به صرف گمان، متهم كنيم، مشهور كنيم؛ واقعاً جايز نيست؛ نه در سايت، نه در روزنامه، نه در تريبونهاى گوناگون. حيثيت افراد را بايد حفظ كرد.

 * به گزارشهاي مسئولين رسمي كشور بايد با چشم حسن ظن نگاه كرد

 در مورد اجراى سياستهاى اصل 44 از من پرسيده‌اند كه نظر شما چيست؛ آيا اجرا شده يا نه؟ خب، اگر بخواهيم تفصيلاً حرف بزنيم، اين كه نميشود. هر كدام از اين فصول و بخشها يك شرحى دارد؛ اما اگر بخواهيم اجمالاً بگوئيم، بايد عرض كنيم كه كارهاى خوبى انجام گرفته. البته نه اينكه به تمام معنا كامل باشد، راضى كننده باشد؛ نه، نواقصى هم هست؛ ليكن حركتى هم انجام گرفته. خب، مسئولين رسمى كشور گزارشهائى هم دارند ميدهند؛ به اين گزارشها با چشم حسن‌ظن بايد نگاه كرد؛ يعنى نبايد بنا را بر اين گذاشت كه هرچه مسئولين مى‌آيند ميگويند، دروغ و درم و خلاف واقع است؛ نه، دارند گزارش ميدهند. اصل را بايد بر اين گذاشت كه گزارشها گزارشهاى واقعى است؛ ولو حالا ممكن است در آن يك مقدارى مبالغه و اغراق يا نديدن جوانب منفى وجود داشته باشد؛ ليكن غالباً گزارشها درست است. به هر حال نواقصى هست، اقداماتى هم شده.

 *در مورد تحول در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، ما كارى كه بايد انجام بدهيم، انجام داده‌ايم

 در مورد تحول در شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم چرا، ما كارى كه بايد انجام بدهيم، انجام داده‌ايم. حالا ترتيبات استفاده‌ى از شوراى عالى انقلاب فرهنگى ترتيبات خاصى است. اولاً آنچه كه انسان دلش ميخواهد، با آنچه كه در عمل اتفاق مى‌افتد، يك فاصله‌هائى دارد؛ ليكن نه، يك تدابيرى انديشيده شده كه ان‌شاءاللَّه اين شورا ميتواند فوائدش بيشتر باشد.

 * لزوم كسب صلاحيتهاي علمي،عملي وانگيزه ورود در ميدان براي نسل جوان،جهت عهده دار شدن مسئوليت

 يكى از جوانهاى عزيز گفتند مثل اينكه نسل جديد اگر بخواهد مسئوليت را به عهده بگيرد، خودش بايد وارد ميدان شود. من اتفاقاً اين را تصديق ميكنم، بايد خودش وارد ميدان شود؛ منتها وارد ميدان شدنش به چه معناست؟ صلاحيت كسب كند؛ صلاحيت علمى، صلاحيت عملى، صلاحيت حضور در ميدان. بعضى‌ها هستند كار علمى هم كرده‌اند، عالم هم هستند، دانشمند هم هستند، اما اهل دردسرِ ورود در ميدانهاى عملياتى نيستند. اما اگر كسى ميخواهد واقعاً به مسئوليتهاى كشور دست پيدا كند و اين را براى خودش مهم ميداند، نه خدمت را - بالاخره خدمت، اعم از حضور در مسئوليت است؛ حضور در مسئوليت هم يك جور خدمت است؛ البته خدمت مؤثرتر و عمومى‌تر و بهترى است - خب، اين صلاحيتهائى لازم دارد؛ صلاحيت علمى هم لازم دارد، صلاحيت عملى هم لازم دارد، انگيزه‌ى ورود در ميدان هم لازم دارد.

توى پياده‌رو يا معبر شلوغ كه انسان وارد ميشود و حركت ميكند، هم تنه ميزند، هم تنه ميخورد؛ چيز طبيعى است. آدم بخواهد تنه نخورد، تنه نزند، بايد توى خانه بنشيند. البته توى خانه هم ميشود نشست، يا يك گوشه‌اى هم ميشود رفت، كار خوبى هم انجام داد؛ اما وقتى انسان وارد عرصه‌ى اجتماعى شد - چه عرصه‌ى سياسى، چه عرصه‌هاى گوناگون مديريتى - اين تنه خوردن دارد.الان شما ملاحظه كنيد؛ شما يك مشت جوان عزيزِ پاكيزه‌ى خوش‌روحيه‌ى پاكدل، اينجا مى‌ايستيد و از بالا تا پائين را انتقاد ميكنيد، كسى هم نميگويد چرا؛ من هم كه مستمع شما هستم، شما را تحسين ميكنم؛ نه تحسين زبانى، قلباً تحسين ميكنم. خب، آنهائى كه شما ازشان انتقاد ميكنيد، خيال ميكنيد كى‌اند؟ آنها همين جوانهاى خوبى‌اند كه كار كردند، زحمت كشيدند، مجاهدت كردند، حالا هم به يك مسئوليتى رسيدند، يك كارى را هم دارند ميكنند. خب، اين كار ممكن است يك خطاهائى هم داشته باشد، انتقاد شما هم وارد باشد. مديريت، اينجورى است. شما هم كه وارد ميدان مديريت شديد، همين حرفها هست؛ يك جوانى مى‌آيد اينجا مى‌ايستد و از شما انتقاد ميكند.الان شما ايراد داريد كه چرا مدير پير است، مشاور جوان است. ميگوئيد مدير جوان باشد، مشاور پير باشد. مى‌آيند به من شكايت ميكنند و كاغذ مينويسند راجع به همين مشاوران جوان، و انتقاد ميكنند: آقا اين مشاور جوان در فلان وزارتخانه اينجورى كرده. در حالى كه آن مشاور جوان، يك جوان دانشجوست؛ مثلاً دانشجوى كارشناسى ارشد يا دكترى يا تازه‌فارغ‌التحصيل است. گناهى هم نكرده، اما مورد انتقاد قرار ميگيرد. خب، يك چنين انگيزه‌هائى لازم است. انسان اين آمادگى و اين صلاحيت را براى خودش فراهم كند، وارد ميدان بشود، حتماً مسئوليت هم گيرش مى‌آيد.

 *متن جامعه متن انقلاب است

 يكى از برادران عزيزمان كه اينجا خيلى خوب هم صحبت كردند، اول صحبتشان گفتند كه اينجور داريم كار ميكنيم تا بدانند هنوز كسانى هستند. اين تعبير «هنوز» را به كار نبريد. هنوز، معنايش اين است كه انتظار داشتيد نباشد. نه، چنين انتظارى نيست. انتظار و توقع ما درباره‌ى مسئله‌ى انقلاب، خيلى فراتر از اين حرفهاست. نگوئيد هنوز كسانى هستند. بله، متن جامعه، متن انقلاب است. حالا بحثى كه من عرض خواهم كرد، يك مقدارش هم راجع به همين مسئله است.

 *حركت دانشجوئيِ سازندگي،كاري است بسيار جالب و لازم

 اين حركت دانشجوئىِ سازندگى هم بسيار جالب و بسيار لازم است؛ كار خيلى خوبى است.خب، فقط خواستم اين چند نكته را عرض كنم. مطالبى كه دوستان بيان كردند، من خلاصه‌اش را يادداشت كردم كه در ذهنم بماند. البته تفصيل اينها هست؛ بررسى ميشود، دنبال ميشود. نبايد هم تصور شود كه اينها فراموش ميشود؛ نه، اينها يا به طور خاص و ويژه مورد توجه قرار ميگيرد و رويش كار ميشود، يا اينكه حداقل به ايجاد تجربه‌ها و آگاهى‌ها و دانائى‌هاى متراكم كمك ميكند؛ يعنى هيچكدام از اين گفتنها و اظهارنظرها هدر نميرود.

 بخش دوم:ثبات واستمرار نظام

*از جمله مهمترين عوامل بيداري ملتهاي منطقه و مسلمان،ثبات و استقرار نظام جمهو ري اسلامي بوده است 

 آن مطلبى كه من ميخواهم عرض بكنم، در واقع شروع يك بحث است، كه حالا اين بحث را بعد خود شما جوانها ان‌شاءاللَّه در محافلتان بايد دنبال كنيد. در اين شش هفت ماه گذشته، من در چند سخنرانى به ثبات نظام و انقلاب اشاره كردم و گفتم كه ثبات و استمرار و استقرار نظام جمهورى اسلامى از جمله‌ى مهمترين عواملى بوده است كه ملتهاى منطقه و ملتهاى مسلمان را اميدوار كرده و ميتوان گفت نقش مؤثرى در ايجاد اين حركت عظيم اسلامى منطقه و آزادى و بيدارى ايفاء كرده. امروز ميخواهم يك مقدارى راجع به ثبات و استمرار و استقرار انقلاب مطلبى را عرض كنم؛ يك مقدارى آن را باز كنم.

  *در تحول ايجاد شده توسط يك نسلي در جامعه دو حالت وجود دارد:

 1– پيگيري و تكميل اين تحول توسط نسلهاي بعدي،كه به يك جريان ماندگار تبديل خواهد شد  

2- دنبال نكردن،دچار زاويه ،انحرف و ركودشدن نسلهاي بعدي، موجب بوجود آمدن خسارتهاي جبران ناپذير براي مردم

 تحولات بزرگى در جامعه رخ ميدهد، كه نمونه‌ى بارزش انقلابهاى سياسى و اجتماعى است. اين تحول را كى به وجود مى‌آورد؟ يك نسلى به وجود مى‌آورد؛ كه البته معلول شرائطى است كه براى آن نسل پيش آمده، اما براى نسل قبل و نسلهاى قبل پيش نيامده بود؛ مثل انقلاب اسلامى. يكى از دو حال پيش خواهد آمد: يا اين است كه وقتى اين تحول به وسيله‌ى اين نسل به وجود آمد، نسلهاى بعدى اين را پى ميگيرند، دنبال ميكنند، تكميل ميكنند، ادامه ميدهند. در اين صورت، اين يك جريان ماندگارى خواهد شد؛ «و امّا ما ينفع النّاس فيمكث فى الأرض»(2) خواهد شد؛ يعنى جايگزين ميشود، مستقر ميشود. يا اين است كه نه، نسلهاى بعد - حالا نسلهاى بعد كه ميگوئيم، نه لزوماً نسل سنى؛ يعنى كسانى كه از آن گروه اول تحويل ميگيرند، كه ممكن است خودشان هم جزو همان نسل سنىِ آن گروه اول باشند - تحت تأثير عوامل گوناگون، كار را دنبال نميكنند؛ دچار ركود ميشوند، دچار انحراف ميشوند، دچار زاويه ميشوند. در اين صورت، آن تحول فوائدش را براى مردم از دست ميدهد و خسارتهائى كه بالاخره در يك تحول پيش مى‌آيد، براى مردم ميماند و جبران هم نميشود. كلىِ مسئله اين است.

 *سرانجام تحولات ايجاد شده در كشورهاي مختلف:

 1- در انقلاب اسلامي

* تنها در انقلاب اسلامي تحولي كه در دوره اول بوجود آمد در دوره هاي بعد با همان شكل وهدف ادامه پيدا كرده است

 در تحولاتى كه در طول دو سه قرن اخير، كه قرن انقلابهاى بزرگ است، اتفاق افتاده، هرچه من نگاه كردم - حالا شما مطالعه كنيد، شايد مواردى را شما پيدا كنيد - موردى را پيدا نكردم كه مثل انقلاب اسلامى، تحولى كه در دوره‌ى اول پديد آمد، در دوره‌هاى بعد يا دهه‌هاى بعد، با همان شكل، با همان هدفها، به سوى همان آرمانها و با همان جهتگيرى‌ها ادامه پيدا كند. يا اصلاً ادامه پيدا نكرده، مثل انقلاب شوروى؛ يا ادامه پيدا كرده، منتها با يك فترتى، با يك فاصله‌ى طولانى زمانى، همراه با مرارتها و محنتها و سختى‌هاى فراوان، مثل انقلاب كبير فرانسه، مثل استقلال آمريكا؛ حالا تعبير كنيم به انقلاب يا هرچه. آن اهداف اوليه در نهايت به يك شكلى تأمين شد، اما با زحمات زياد و با يك فاصله‌ى طولانى.

 2-در انقلاب كبير فرانسه

*درانقلاب كبير فرانسه اهداف اوليه با زحمات زياد وفاصله طولاني تأمين شد.

   مثلاً در همين انقلاب كبير فرانسه، «كبير» كه ميگويند، به خاطر اين است كه بعد از اين انقلاب، دو سه تا انقلاب ديگر در طول پنجاه شصت سال در فرانسه اتفاق افتاد؛ منتها آن انقلاب اول، انقلاب مهمتر و مؤثرترى بود كه در سال 1789 - براى اينكه يادتان بماند: هزار، بعد هفت، هشت، نُه! اين، سال انقلاب كبير فرانسه است - عليه حكومت سلطنتى فرانسه به وقوع پيوست؛ يعنى همين كارى كه در ايران انجام گرفت. البته آن خانواده‌ى سلطنتى كه آن وقت در فرانسه حكومت ميكردند، خيلى ريشه‌دارتر و مقتدرتر بودند از اين خانواده‌ى پيزُرى پهلوى ما! خانواده‌ى بوربن‌ها بودند، چند صد سال بود كه اينها بر فرانسه حكومت ميكردند، در ميانشان پادشاهان بسيار مقتدرى از همين سلسله وجود داشتند. اين انقلاب در اين سالى كه گفتم - 1789 ميلادى - اتفاق افتاد.

خب، انقلاب، يك انقلاب مردمى به تمام معنا بود؛ يعنى واقعاً مردم حضور داشتند - مثل انقلاب خود ما - رهبران هم رهبران صددرصد مردمى و داراى افكار نو و به دنبال ايجاد يك جامعه‌ى مردمى. البته آنچه كه مورد نظرشان بود، ايدئولوژيك نبود، اعتقادى نبود؛ اما ميخواستند يك حكومت مردمى داشته باشند، ميخواستند يك حكومت مردم‌سالار داشته باشند. خب، اين انقلاب در اين سال اتفاق افتاد. به فاصله‌ى سه چهار سال، آن گروه اوّلى كه انقلاب را انجام داده بودند، به وسيله‌ى گروه تندروِ افراطىِ شديد كنار زده شدند؛ بعضى‌شان اعدام شدند و اين گروه افراطى سر كار آمدند. چهار پنج سال اين گروه افراطى سر كار بودند؛ بعد بر اثر شدت عملى كه با مردم به خرج ميدادند، از طرف مردم مورد عكس‌العمل قرار گرفتند و كنار زده شدند. عده‌اى از آنها اعدام شدند و يك گروه سومى سر كار آمدند. يعنى در ظرف حدود يازده، دوازده سال - تا سال 1800 - سه گروه سر كار آمدند كه هر كدام آن گروه قبلىِ خودشان را قلع و قمع و نابود كردند. در همين ده يازده سال اول، شخصيتهاى معروف سياسى‌اى از گروه‌هاى انقلابى اعدام شدند. بعد هم اين هرج و مرجى كه به وجود آمد - در يك كشورى با اين خصوصيات، بديهى است كه هرج و مرج به وجود مى‌آيد - مردم را خسته كرد؛ تا اينكه يك گروه سه نفره تشكيل شد، كه ناپلئون جزو اين گروه سه نفره بود؛ يك افسر جوانى بود كه فتوحاتى هم در مصر كرده بود - كه حالا داستانهايش فراوان و مفصل است - عنوانى پيدا كرد و آمد بر اين گروه سه نفره حاكم شد و بعد هم پادشاه و امپراتور شد. همين كشورى كه با آن همه خسارت، پادشاهى را كنار گذاشته بود و لوئى شانزدهم و زنش را اعدام كرده بود، دوباره تبديل شد به پادشاهى و روى كار آمدن ناپلئون. البته ناپلئون شخصيت نظامىِ مقتدرِ فعالى بود و براى فرانسه هم كارهاى بزرگى انجام داد. او كارهاى غير نظامى هم دارد، منتها عمدتاً كارهاى او نظامى است. چند تا از كشورهاى اروپائى را به فرانسه ملحق كرد؛ ايتاليا را، اسپانيا را، سوئيس را جزو فرانسه كرد. چند تا كشور اروپائى به وسيله‌ى او فتح شدند و جزو فرانسه شدند؛ كه البته بعد از رفتن ناپلئون، يكى يكى از فرانسه جدا شدند؛ يعنى اين فتوحات، ناپايدار بود. اما كشورى كه با آن همه خسارت انقلاب كرده بود، به حكومت مردمى رسيده بود، به‌آسانى دوباره تبديل شد به حكومت پادشاهى. بعد از تبعيد و مرگ ناپلئون - يعنى حدود 1815 - تقريباً حدود پنجاه سال حكومت پادشاهى در فرانسه استقرار داشت؛ البته با تحولات بسيار سخت و رقت بار و مرارت بار؛ كه شما اگر رمانهاى قرن نوزده فرانسه را بخوانيد، كاملاً نشانه‌ى اين انقلابها و اين مرارتها و اين محنتها و اين تلخى‌ها براى مردم فرانسه را در اين كتابها خواهيد ديد؛ از جمله كتابهاى ويكتورهوگو و بالزاك و ديگران.

 در آغاز پيدايشِ خود اين توان و ظرفيت و تمكن را نداشت كه خودش را در بين مردم خودش جايگزين ،مستقر،و ادامه و استمرار پيدا كند.

  البته بعد در سال هزار و هشتصد و شصت و خرده‌اى، مجدداً باز يك انقلاب ديگرى به وقوع پيوست و آن پادشاهى كه از قوم و خويشهاى ناپلئون هم بود - ناپلئون سوم - كنار زده شد و حكومت جمهورى سر كار آمد؛ كه حالا جمهورى‌ها هم تغيير پيدا كرد: جمهورى اول، جمهورى دوم، جمهورى سوم، تا رسيد به اينجائى كه امروز شما كشور فرانسه را ملاحظه ميكنيد، كه يك حكومت مردم‌سالار و دموكراسى است. انقلاب فرانسه با اين مرارتها مواجه بود؛ يعنى در آغاز پيدايشِ خود اين توان و ظرفيت و تمكن را نداشت كه خودش را در بين مردم خودش جايگزين كند، مستقر كند و ادامه و استمرار پيدا كند. تقريباً در همه‌ى تحولاتى كه در اين دوره‌ى طولانى دويست ساله و صد و پنجاه ساله و صد ساله در دنيا اتفاق افتاده، اين وجود دارد.

 3-در انقلاب آمريكا

*در انقلا ب سال 1782 آمريكا به تدريج بعد از صد سال دولت يك استقراري پيدا كرد.

 عين همين قضيه در آمريكا اتفاق افتاده. انقلاب آمريكا - يعنى به اصطلاح آزادى آمريكا از دست دولت انگليس - پنج سال، شش سال قبل از انقلاب فرانسه است؛ يعنى حدود سال 1782. البته آن وقت آمريكا جمعيت چهار پنج ميليونى‌اى بيشتر نداشته. يك حركتى كردند، يك دولتى تشكيل دادند، شخصيتهائى سر كار آمدند - مثل همين شخصيت معروف جورج واشنگتن و ديگران و ديگران - ليكن اينها هم همين طور. بعد از آن حركت اوليه‌اى كه اينها انجام دادند، ملت آمريكا محنتها كشيدند و جنگهاى داخلىِ عجيب و غريبى را پشت سر گذاشتند، كه در يكى از جنگهاى داخلى - كه مهمترين جنگ داخلى بين شمال و جنوب است؛ يعنى در واقع شمال شرقى و جنوب شرقى؛ چون آن وقت غرب آمريكا تازه هنوز در اختيار اين كشور و اين دولت قرار گرفته بود - در طول چهار سال اقلاً يك ميليون نفر كشته شدند. البته آن وقت آمار هم وجود نداشته؛ آن كسانى كه نوشتند و حرف زدند، اين را ميگويند. تا بالاخره بتدريج بعد از گذشت تقريباً صد سال از استقلال آمريكا، دولت يك استقرارى پيدا كرده و توانسته حركت خودش را در همان بسترهاى قبلى ادامه بدهد.

 لزوم اطلاع از اينكه تمدن و پيشرفت برخي از اين كشورها ،محصول خرابكاري،سنگدلي و بي انصافي است.

  البته ماجراى جنايتهائى كه اتفاق افتاده، فاجعه‌هائى كه به وسيله‌ى همان حاكمان و اطرافيان و ارتششان اتفاق افتاده، داستان غم‌انگيز طولانى عجيبى است: حمله‌ى به كشورهاى همسايه، تعرض به شهروندان اصلى - يعنى سرخپوستها - قلع و قمع قبائل سرخپوست. من تأسف ميخورم كه جوانهاى ما اين قضايا را نميدانند. وقتى انسان بداند كه آنچه امروز از تمدن و از پيشرفت و از ثروت در بعضى از اين كشورها وجود دارد، محصول چقدر خرابكارى و بدعملى و سنگدلى و بى‌انصافى است، آن وقت نسبت به كارى كه بايد انجام بگيرد، نسبت به وظيفه‌اى كه انسان دارد، يك افق ديد ديگرى پيدا ميكند.

 4-انقلاب شوروي

*عدم تحقق هدفهاي عقيدتي انقلاب شوروي و حاكم شدن حزب كمونيست بر مردم و زاويه پيدا كردن انقلاب.

  در شوروى هم يك جور ديگر اتفاق افتاد. در شوروى هدفهائى كه ترسيم شده بود - كه هدفهاى آن، عقيدتى و ايدئولوژيك بود - تحقق پيدا نكرد. اصلاً ادعا شده بود كه حكومت شوروى يك حكومت مردمى است، حكومت توده‌اى است، سوسياليست است؛ حكومت توده‌اىِ مردمىِ متكى به حركت مردم و متعهد به نيازهاى مردم؛ اين از همان سالهاى اول نقض شد. بعد از 1917 كه سال انقلاب شوروى است، پنج شش سالى كه گذشته بود، راه عوض شد؛ مردم از محاسبات دولت به معناى حقيقى كلمه حذف شدند؛ يك حزب كمونيست با چند ميليون عضو حاكم شد و در حزب كمونيست هم حاكم، همان چند نفرى بودند كه در هر دوره‌اى در رأس بودند. حالا در دوره‌اى مثل دوره‌ى استالين، حاكم يك نفر بيشتر نبود؛ اما در دوره‌هاى بعد، آن هيئت اصلى حزب كمونيست، همه‌كاره‌ى كشور بودند. چه فشارهائى به مردم وارد آمد، چه محدوديتهائى ايجاد شد، مردم چه محنتى كشيدند. در آن دوره‌ها نوشته‌هائى از درون شوروى درز ميكرد، بيرون ميرفت؛ بعضى‌هايش هم به فارسى ترجمه ميشد، ما هم مطالعه ميكرديم. تا قبل از سقوط شوروى، خيلى از اين زواياى دشوار و تلخ پنهان بود؛ بعد از سقوط شوروى بود كه خيلى چيزها معلوم شد، كه چه كارهائى ميكردند، چه محدوديتهائى بوده. ادبياتى كه آفريده شد، نشان‌دهنده‌ى سختى زندگى مردم در دوران حكومت شوروى بوده. يعنى انقلاب بكل از اول زاويه پيدا كرد؛ نه اينكه استمرار پيدا نكرد، اصلاً به وعده‌هاى اوليه عمل نشد.

 5-حركتهاي انقلابي در منطقه‌ى خاورميانه و عمدتاً شمال آفريقا و آمريكاى لاتين در اواخر دهه 50 واوائل دهه 60:

  خب، اينها انقلابهاست. حالا يك شبه‌انقلابهائى هم در منطقه‌ى خاورميانه و عمدتاً شمال آفريقا و آمريكاى لاتين داريم كه در واقع انقلاب نبود؛ غالباً كودتا بود. در اواخر دهه‌ى 50 و اوائل دهه‌ى 60 در كشورهاى شمال آفريقا - يعنى مصر و ليبى و سودان و تونس - يك حركتهاى انقلابى با گرايش چپ اتفاق افتاد. همه‌ى اين كشورها، كشورهاى انقلابى بودند؛ اما جز استثناهاى معدودى، همان كسانى كه خودشان عوامل انقلاب بودند، از انقلاب منحرف شدند. انقلابها، انقلابهاى چپ بود، ضد آمريكائى بود، ضد انگليسى يا ضد فرانسوى بود؛ مردم را اينجورى توى ميدان آورده بودند؛ اما همان كسانى كه خودشان در رأس اين انقلابها قرار داشتند، عملاً منحرف شدند و به سمت همان نيروهاى استعمارگر غلتيدند!

  الف)در تونس: تبديل بورقيبه رهبر انقلاب تونس به عنصر دست نشانده غرب و فرانسه

  يكى‌اش همين بورقيبه‌ى تونس بود. خب، بورقيبه رهبر انقلاب تونس بود؛ اصلاً انقلاب تونس را او به وجود آورده بود؛ اما خودش تبديل شد به يك عنصر دست‌نشانده‌ى غرب و فرانسه؛ رفت در آن جهت، كه بعد هم بن‌على بود كه دنبال او آمد.

 ب)در مصر :آشتي انور سادات از يارن جمال عبد الناصر با غاصب فلسطين و در اين اواخر همكاري با صهيونيستها براي نابودي مردم فلسطين

  يا در مصر، انورسادات جزو ياران جمال عبدالناصر بود؛ جزو كسانى بود كه كودتا يا به قول خودشان انقلاب افسران آزاد را به وجود آورده بودند؛ اصلاً حركت افسران آزاد در زمان جمال عبدالناصر، با شعار «نجات فلسطين» بود؛ اما كارشان به آنجا رسيد كه با غاصب فلسطين آشتى كردند، عليه مردم فلسطين توطئه كردند، و در اين اواخر كار به جائى رسيد كه حتّى با صهيونيستها همكارى كردند براى محاصره‌ى فلسطين، براى محاصره‌ى غزه، براى نابودى مردم فلسطين! يعنى صد و هشتاد درجه جهت آن حركت اوليه عوض شد.  

  ج) در سودان:تبديل جعفر نُميري از يك عنصر ضد غربيبه به يك عنصر كارگزار و مزدور غرب

  يا در سودان. به نظرم شماها يادتان نيست از نُميرى. ما از روى كار آمدن نُميرى هم يادمان هست. نُميرى يك افسر انقلابى بود كه در واقع سودان را از دست غرب نجات داد؛ اما همين نُميرى بتدريج رفت به سمت غرب، تبديل شد به يك عامل غرب؛ كه اين انقلابيون بعدى كه امروز در سودان سر كار هستند، عليه او قيام كردند و كشور را از دست او بيرون آوردند. جعفر نُميرى از يك عنصر ضد غربى كه عليه حكومت غربى كودتا ميكند، بتدريج تبديل ميشود به يك عنصر غربىِ مستخدم غرب و كارگزار غرب و مزدور غرب! بقيه هم همين جورند.

من يادم هست كه در سالهاى دهه‌ى 40 شمسى در مشهد، ما راديوى صوت‌العرب مصر را - كه زمان عبدالناصر بود - ميگرفتيم و ميشنيديم. جمال عبدالناصر به ليبى رفته بود و به اتفاق همين قذافى - كه آن وقت يك جوان بيست و هشت نُه ساله‌اى بود كه كودتا كرده بود - و همان جعفر نُميرى، هر سه در راديوى صوت‌العرب مصر سخنرانى ميكردند. آنها با همديگر اجتماع داشتند و حرفهاى انقلابى و تند ميزدند. همين قذافى شعارهائى ميداد كه ما آن وقت به هيجان مى‌آمديم. ماها غالباً در عين مبارزه بوديم. گرفتن اين راديو هم خلاف قانون بود. ما با بعضى از رفقا - كه يكى‌مان راديو داشت - شب ميرفتيم در يك خانه‌اى مى‌نشستيم و راديوى صوت‌العرب را گوش ميكرديم .

حركتها اينجورى بوده. يعنى انقلابها بر اثر عوامل گوناگون، يا از همان اول منحرف شدند، يا بعد از اندكى منحرف شدند. گاهى اين انحراف، ده‌ها سال هم طول كشيده. در كشورى مثل فرانسه، اين انحراف هفتاد و چند سال به طول انجاميد، تا اينكه توانست بتدريج پاره‌اى از اهداف را - آن هم نه همه‌ى اهداف را - تحقق ببخشد.

 *ادامه پيدا كردن و زاويه نخوردن خط انقلاب، با همان اهداف اوليه و پايه هاي اصلي    

 *اهداف انقلاب اسلامي

 اسلام‌خواهى،استكبارستيزى،حفظ استقلال كشور، كرامت‌بخشى به انسان، دفاع از مظلوم، پيشرفت و اعتلاى علمى و فنى و اقتصادى كشور.

* پايه هاي اصلي انقلاب اسلامي  

 مردمى بودن، متكى به ايمان مردم، عقايد مردم و انگيزه‌هاى مردمى و عواطف مردمى

  انقلاب اسلامى يك استثناء است. انقلاب اسلامى حركتى بود كه با اهداف مشخصى - ولو آن اهداف كه مشخص هم بود، در يك جاهائى كلى بود؛ بتدريج خرد شد، روشن شد، مصاديقش معلوم شد؛ اما اهداف، اهداف روشنى بود - به وجود آمد. هدف اسلام‌خواهى، هدف استكبارستيزى، هدف حفظ استقلال كشور، هدف كرامت‌بخشى به انسان، هدف دفاع از مظلوم، هدف پيشرفت و اعتلاى علمى و فنى و اقتصادى كشور؛ اينها اهداف انقلاب بوده. انسان وقتى در فرمايشات امام (رضوان اللَّه عليه) و در اسناد اصلى انقلاب اينها را نگاه ميكند، مى‌بيند كه همه‌ى اينها در متون اسلامى هم ريشه دارد. مردمى بودن، متكى به ايمان مردم، عقايد مردم و انگيزه‌هاى مردمى و عواطف مردمى، جزو پايه‌هاى اصلى انقلاب است. اين خط ادامه پيدا كرده؛ اين خط انحراف پيدا نكرده، اين خط زاويه نخورده. امروز سى و دو سال از انقلاب ميگذرد؛ اين خيلى حادثه‌ى مهمى است.

 *ملت ايران "ربّنا الله" را گفت ،پايش ايستاد و اين ايستادگي از نسلي به نسل ديگر منتقل شد.   

  اين ثبات انقلاب و استقرار انقلاب كه ما ميگوئيم، يعنى اين. ما يك حرفى را زده‌ايم: «انّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا».(3) ملت ايران «ربّنا اللَّه» را گفت، پايش ايستاد. اين ايستادن پاى اين سخن، از نسلى به نسل ديگر منتقل شد. امروز شما جوانهائى كه اين بيانات پرنشاط و شاداب و صادقانه و پرتپش را اينجا مطرح كرديد، احتمالاً هيچكدامتان در آغاز انقلاب در اين دنيا نبوديد، دوره‌ى انقلاب را نديديد، دوره‌ى جنگ را نديديد، زمان امام را درك نكرديد؛ اما خط، همان خط است؛ راه، همان راه است؛ هدف، همان هدفهاست؛ مطالبى كه گفته ميشود، درست همان مطالبى است كه آن روز اگر ميخواستيم بگوئيم، ميگفتيم. من هفته‌اى يك بار دانشگاه تهران مى‌آمدم و آنجا با دانشجوها جلسه داشتيم و نماز ميخوانديم؛ بعد از نماز هم پاسخ به سؤالات و سخنرانى بود كه مدتها ادامه داشت. همان حرفهائى كه آن وقت ما آنجا ميگفتيم و دانشجوها ميگفتند، همان حرفهاست؛ البته امروز پخته‌تر است، سنجيده‌تر است، كارشناسانه‌تر است. احساسات به همان اندازه وجود دارد، اما در مطالبى كه امروز توى محيط دانشجوئى گفته ميشود، عقلانيت، بيشتر از آن زمان است؛ اين خيلى باارزش است.

 * وظيفه نسل جوان كنوني: پيشبري خط انقلاب به سوي تكامل با همان جهتگيريها.

  خب، اين تا حالا تحقق پيدا كرده؛ از حالا به بعد چى؟ آنچه كه من ميخواهم بگويم، همين يك جمله است: از حالا به بعد تكليف نسل جوان كنونى و عمدتاً دانشجوئى همين است كه اين خط را در همان جهتگيرى، به سوى تكاملِ بيشتر ادامه بدهد و پيش ببرد. اين مشخص ميكند كه در محيط دانشجوئى تكليف ما چيست. كار مال شماست. اين نسلى كه ماها در آن حضور داشتيم و فعال بوديم و نيروى جوانى داشتيم و جوانى‌مان را مصرف كرديم، رو به اضمحلال است؛ مثل همه‌ى چيزهاى عالم، رو به فنا و زوال است. نسلى كه امروز اين حقيقت را تحويل ميگيرد، شما هستيد؛ جوانهاى امروز، دانشجوهاى امروز هستند.

 *نسل جوان به خاطر ريشه ديني و پايه مستحكم اعتقاديِ اين حركت ،اين راه را ادامه خواهد داد.

  در آينده مسئوليتهاى كشور با شماست. طراحان كشور، تصميم‌گيران و تصميم‌سازان، شماها خواهيد بود. ميتوانيد همين راه را ادامه بدهيد، آن را به تكامل برسانيد، از ظرفيتهاى استفاده نشده استفاده كنيد، خلأها را پر كنيد و همين چيزهائى را كه هى شما ميگوئيد اين اشكال هست، اين اشكال هست، اين اشكال هست، انتقاد، انتقاد، انتقاد - كه درست هم هست - برطرف كنيد؛ ميتوانيد هم اين كار را نكنيد. نسل جوانِ امروز ميتواند تصميم بگيرد بر بى‌عملى. البته چنين تصميمى نخواهد گرفت؛ من شك ندارم. نسل جوان به خاطر ريشه‌ى دينىِ اين حركت و پايه‌ى مستحكم اعتقادىِ اين حركت، اين راه را ادامه خواهد داد. براى اولين بار در تاريخ انقلابهاى گوناگون در دنيا، انقلابى به وجود آمده است و خودش را به دنيا عرضه خواهد كرد و حرف اول و اصول و ارزشهاى اوليه‌ى خودش را با همه‌ى وجود، بدون انقطاع استمرار بخشيده و ان‌شاءاللَّه آن را به هدفهاى نهائى خودش ميرساند.

 *اين حركت مبارك وابسته به انگيزه، همت ،شجاعت ،قدرت تفكر و عزم راسخ زبدگان و نخبگان دانشجويي است.

 خب، شما تشكلهاى دانشجوئى و زبدگان و نخبگان دانشجوئى هستيد؛ در واقع گلچينى از مجموعه‌ى عظيم چند ميليونىِ دانشجوئى كشور هستيد كه اينجا جمع شده‌ايد - البته اين حرفها را بعداً بقيه‌ى دانشجويان هم ميتوانند بشنوند، در تلويزيون و مطبوعات پخش ميشود؛ هر كس بخواهد، طبعاً ميشنود - شما بايد تصميم بگيريد. بدانيد اين حركت مبارك و متكى به اين ارزشها، وابسته است به انگيزه، همت، شجاعت، قدرت تفكر و عزم راسخ شما.  شماها هستيد كه بايد اين را ادامه بدهيد.

 * توانايي دانشجويان در پيگيري الگو سازي براي جوامع اسلامي، به عنوان يكي از خاصيتهاي بزرگ انقلاب.   

 الحمدللَّه تا امروز انقلاب خوب پيش رفته. همين طور كه عرض كردم، ما از هدفها منحرف نشديم، زاويه پيدا نكرديم؛ آن بلاهائى كه سر آن انقلابهاى عظيم و بزرگ آمد، سر انقلاب ما نيامد. حوادث گوناگونى كه پيش آمد، همه جا انقلاب بر اينها فائق شد و با همان موازين خودش، توانست خودش را حفظ كند و تا امروز به تكامل هم برساند. انقلاب، كشور را هم پيش برده. اين پيشرفتى كه امروز شما در بخشهاى مختلف كشور مشاهده ميكنيد - كه من در صحبت با مسئولان نظام، دو سه روز پيش مختصرى از آن را اشاره كردم - هيچ وقت در قرنهاى اخير در كشور سابقه نداشته. البته در گذشته‌ها و در تاريخ چرا؛ مواردى به حسب زمان، شبيه اينها بوده؛ اما در قرون اخير سابقه نداشته. كشور را شما به اينجا رسانديد. كشور بايد پيش برود. ما هنوز در قدمهاى اوّليم، در آغاز راهيم. من گفتم؛ يكى از خاصيتهاى بزرگ انقلاب، الگوسازى است. شما ميتوانيد اين هدف را دنبال كنيد كه براى جوامع اسلامى يك الگو درست كنيد؛ بگوئيد آقا اينجورى ميشود حركت كرد، اينجورى ميشود رسيد؛ اين ممكن است.

 بخش سوم :توصيه ها:

 1- براي روشن شدن معناي واقعي كارهاي  استكبار بايد نگاه به آنها به چشم يك جبهه به هم پيوسته باشد.

 خب، تشكلهاى دانشجوئى طبعاً نقش دارند. اولين توصيه‌اى كه من به مجموعه‌ى تشكلهاى دانشجوئى كه در زمينه‌هاى مسائل دانشجوئى و كشور و انقلاب و همه چيز فكر ميكنند، دارم، اين است: شما وقتى نگاه ميكنيد به جبهه‌ى معارض، يعنى استكبار، جبهه‌ى ظلم، جبهه‌ى سرمايه‌دارهاى كلان بين‌المللى، كارتلها، تراستها و و و ، به چشم يك جبهه به آنها نگاه كنيد. يك جبهه‌ى به‌هم‌پيوسته‌اى وجود دارد در مقابله‌ى با انقلاب اسلامى، كه يك انقلاب معنوى و دينى و فرهنگى و اعتقادى است. وقتى به چشم يك جبهه‌ى به‌هم‌پيوسته به اينها نگاه كرديد، خيلى از كارهاى اينها معناى واقعى خودش را نشان ميدهد. اين مسئله، وظيفه‌ى دانشجو يا تشكلهاى دانشجوئى را مشخص ميكند.

 *نگاه به ترورهاي دانشمندان ما دو گونه مي تواند باشد:

الف)يك عمل تروريستي ضدِ امنيتي،كه جاي غصه دارد

ب)نگاه با همان چشم جبهه اي كه يك حركت در مجموعه حركتهاي خصمانه عليه نظام اسلامي است

فرض بفرمائيد در كشور ترور اتفاق مى‌افتد؛ شهيد على‌محمدى، شهيد شهريارى، شهيد رضائى‌نژاد را ترور ميكنند. خب، اين يك كار تروريستى است. يك وقت به اين مسئله به چشم يك عمل تروريستىِ ضد امنيتى نگاه ميكنيم؛ خب، انسان غصه هم ميخورد؛ چند تا دانشمند ما مورد اصابت جنايت دشمن - يك چند تا تروريست - قرار گرفتند. يك وقت نه، با همان چشمِ جبهه‌اى نگاه ميكنيد: اين يك حركت در مجموعه‌ى حركتهاى خصمانه‌ى عليه نظام اسلامى است.

مثلاً در جبهه‌ى جنگ مرزى با عراق - كه هشت سال جنگ داشتيم - يك جا اگر چنانچه توپخانه‌ى دشمن كار كند، معنايش اين نيست كه دشمن با اينجاى بالخصوص كار دارد؛ اين معنايش اين است كه اين يك حركتى است كه دشمن دارد اينجا انجام ميدهد، احتمالاً براى اينكه شما حواستان به اينجا منعطف شود، او به يك جاى ديگر حمله كند - به قول خودشان حركتهاى پشتيبانى، كه اين در واقع حيله است - يا براى اين است كه رزمنده‌ى ما را در اينجا تضعيف كند تا مثلاً بتواند يك حمله‌ى سراسرى انجام دهد.

  *حلقه هاي به هم پيوسته تو طئه دشمن :

تحريم اقتصادي،ترويج ابتذال و مواد مخدر،كارهاي امنيتي،ايجاد تزلزل در مباني اعتقادي نسبت به اسلا م وانقلاب و حلقه مكمل اين زنجيره ،كوبيدن حركت علمي كشور،با ترساندن و حذف دانشمند ما

وقتى با اين چشم نگاه ميكنيد، معلوم ميشود كه دشمن به دنبال كوبيدن حركت علمى در كشور است؛ يعنى يكى از حلقه‌هاى توطئه‌ى دشمن اين است. چند تا حلقه‌ى به‌هم‌پيوسته وجود دارد؛ مثلاً حلقه‌هاى تحريم اقتصادى، ترويج ابتذال، ترويج مواد مخدر، كارهاى امنيتى، ايجاد تزلزل در مبانى و مسائل اعتقادى؛ چه اعتقاد به اسلام، چه اعتقاد به انقلاب. اينها حلقه‌هاى گوناگونِ به‌هم‌پيوسته است؛ يكى از اين حلقه‌ها هم - كه مكمل اين زنجيره است - كوبيدن حركت علمى در كشور، با ترساندن دانشمند ما، با حذف دانشمند ماست. با اين چشم به قضيه نگاه كنيم.

 *تشكلهاي دانشجويي در قضيه ترورها كوتاه آمدند

 اگر چنانچه به مجموعه‌ى دشمن به چشم يك جبهه‌ى مستمرى كه وظائف را تقسيم كردند، نگاه كنيم، آن وقت احساس مسئوليت ما در هر قضيه‌اى شكل تازه‌اى به خودش ميگيرد. حالا در همين قضيه‌ى اين ترورها، من عقيده‌ام اين است كه بچه‌هاى تشكلهاى دانشجوئى در اين قضيه كوتاه آمدند؛ يعنى كم‌عملى نشان دادند. بايد اين قضيه را بزرگ ميكرديد. البته نه اينكه بزرگ كنيد - چون خودش بزرگ است - همان جور كه هست، منعكس ميكرديد. ما حتّى نديديم تشكلهاى ما پوستر اين شهدا را هم چاپ كنند، منتشر كنند، پخش كنند، يادمانِ اينها را نگه دارند. نه، اين موضوع اصلاً نبايد فراموش شود؛ اين كار كوچكى نيست.

 *علم اقتدار است ،هر كس داراي اين اقتدار شد،مي تواند بر محيط جهان حكمفرمايي كند

 مسئله‌ى علم در كشور، يك حلقه‌اى است از آن زنجيره، كه اين حلقه درست متوجه به آن نقطه‌ى اصلى و اساسى است كه ما ده دوازده سال است داريم اين را دنبال ميكنيم. گفتيم «العلم سلطان»؛ علم، اقتدار است؛ هر كسى كه داراى علم و داراى اين اقتدار شد، طبق اين روايت، «صال»؛ ميتواند بر محيط جهان حكمفرمائى كند، يعنى اهداف خودش را دنبال كند؛ هر كسى مالك آن نشد، «صيل عليه»؛(4) يعنى بر او حكمفرمائى خواهد شد. اين منطق ماست در اين حركت علمىِ ده پانزده ساله. الان خوشبختانه تا حدود زيادى هم اين حركت علمى در كشور به ثمر رسيده. ميخواهند اين را متوقف كنند؛ خب، در مقابل اين بايد حساسيت نشان بدهيد.

*نگاه به دشمن به چشم يك جبهه ،هدف آنها را از حمايت يا حمله به برخي جريانها ودخالت در بعضي امور كشور روشن مي كند.
 

پس نگاه به دشمن بايد يك چنين نگاهى باشد: نگاه حركت جبهه‌اى دشمن. آن وقت حمايت اينها از برخى جريانها، حمله‌ى اينها به بعضى از جريانها، دخالت اينها در بعضى از مسائل داخلى كشور، همه معنا پيدا ميكند؛ معلوم ميشود كه هدف چيست. اين مسئله ايجاب ميكند كه ما نسبت به كارهاى اينها هوشيار باشيم.

 2- كار عميق در مسائل:كلامي ،اخلاقي،تاريخ،انقلاب ودر مسائل سياسي

 يكى از چيزهائى كه من ميخواهم بخصوص به تشكلهاى دانشجوئى توصيه كنم، اين است كه به طور جدى به كارهاى فكرى و فرهنگىِ برنامه‌مَند و هدفمند و عميق بپردازند. يك وقت هست كه دشمن به عرصه‌ى دانشگاه تهاجم آشكار ميكند؛ اينجا شما بايد حضور آشكار داشته باشيد؛ مثل مسائل دوره‌ى فتنه 88 و امثال اينها. يك وقت هست كه نه، آنچنان تهاجم آشكارى وجود ندارد؛ اينجا بايستى حضور مجموعه‌هاى دانشجوئى، حضور عميق فكرى باشد. درباره‌ى مسائل كلامى، درباره‌ى مسائل اخلاقى، درباره‌ى مسائل تاريخ، درباره‌ى مسائل انقلاب بايد كار عميق بكنيد. درباره‌ى مسائل گوناگون كشور - مثل همين چيزهائى كه دوستان گفتند - كار كنيد. فرض كنيد شما درباره‌ى بانك مركزى، درباره‌ى نظام سلامت، درباره‌ى مسئله‌ى جهاد اقتصادى تحقيق ميكنيد؛ اين بسيار خوب است، اما به اينها اكتفاء نشود. درباره‌ى مسائل كلامى، كارهاى عميق انجام بگيرد. درباره‌ى مسائل سياسى كشور، كارهاى غير احساساتى انجام بگيرد. البته احساسات چيز خوب و پاكى است و من به هيچ وجه مخالف ابراز احساسات و مخالف تحرك احساساتىِ بخصوص جوانها نيستم؛ نه ممكن است، نه مطلوب است كه احساسات فروكش كند؛ ليكن دور از مقوله‌ى احساسات، تأمل و تفكر و تعمق در مسائل گوناگون، از جمله در مسائل سياسى، لازم است.

 3- پرهيز از ابتذال در كارهاي فرهنگي و هنري

 يكى از چيزهائى كه من بجد توصيه ميكنم، پرهيز از ابتذال در كارهاى فرهنگى و هنرى است؛ مراقب باشيد. من نمونه‌هائى از اين مسئله را سراغ دارم؛ البته نه حالا، حدود هفده هجده سال قبل. من همان موقع اطلاع پيدا كردم كه يك مجموعه‌ى دانشجوئى در دانشگاه در بعضى از مراسمشان رگه‌هائى از ابتذال وجود دارد. همان وقت به آنها پيغام دادم - با ما هم بى‌ارتباط نبودند - خب، توجهى نشد. بعد هم دنباله‌هاى خوبى پيدا نكرد. از ابتذال فرهنگى، ابتذال اخلاقى بشدت پرهيز شود و با آن مواجهه بشود.

 *امروز يكي از سياستهاي دشمن براي شكستن مقاومت جمهوري اسلامي، ترويج ابتذال است.

  امروز يكى از سياستهاى دشمن، ترويج ابتذال است. با اين سياست استكبار مبارزه كنيد. همين طور كه آنها تحريم اقتصادى را برنامه‌ريزى ميكنند، همين طور ترويج ابتذال را برنامه‌ريزى ميكنند - اين ادعاى شعارگونه نيست؛ اين ناشى از اطلاعات است؛ ما اطلاع داريم - مى‌نشينند طراحى ميكنند، برنامه‌ريزى ميكنند؛ ميگويند براى شكستن مقاومت جمهورى اسلامى، بايد بين جوانها ترويج ابتذال كرد؛ يعنى به قضايا ماهيت سياسى ميدهند. خب، با اين بايستى مواجهه كرد، مقابله كرد؛ البته مقابله‌ى صحيح، كه اين يك نوع ايستادگىِ بسيار ارجمند در مواجهه‌ى با نقشه‌هاى استكبار است.

 4- تشكلهاي دانشجويي جهت پيشرفت به سمت اهداف انقلاب،با هم همفكري و همدلي نشان بدهند،تا بر محيط دانشجويي اثر گذاري كنند.

 يك توصيه‌ى ديگر ما هم اين است كه تشكلهاى دانشجوئى با هم همفكرى و همكارى و همدلى نشان بدهند. حالا من نميخواهم يك چيزى را حتماً يك پيشنهاد قطعى بكنم، اما به نظر آدم ميرسد كه مثلاً يك مجمع هماهنگ كننده‌اى بين اين تشكلها وجود داشته باشد تا تشكلها همجهت پيش بروند. البته جهتهاى كلى تقريباً با هم يكسان است، خوب است. نميخواهيم هم بگوئيم كه اين تشكلها با مختصاتى كه هر كدام دارند، بايستى اين مختصات را همه يك‌كاسه كنند؛ نه، تنوع و مختصات گوناگون در تشكلها هيچ ايرادى ندارد؛ منتها در جهتگيرى‌ها، در پيشرفت به سمت اهداف انقلاب، يك هماهنگى انجام بگيرد تا بتوانيد بر محيط دانشجوئى اثرگذارى كنيد. تشكلها بايد بتوانند بر محيط دانشجوئى اثرگذارى كنند. خوشبختانه محيط دانشجوئى محيط خوبى است. نه اينكه در محيط دانشجوئى اشكال نيست، انحراف نيست، خطا نيست، لغزش نيست؛ كجا نيست؟ در مقدس‌ترين مجموعه‌ها و محيطها هم بالاخره انسان يك لغزشهائى سراغ دارد يا مشاهده ميكند؛ اما مجموعاً محيط دانشجوئى، محيط پرنشاط، پرتحرك و بر روى هم دينى و معتقد و پايبند به مبانى به حساب مى‌آيد؛ اين چيز خيلى مغتنمى است. محيط دانشجوئى ما اينجورى است؛ از اين بايد استفاده كرد، روى اين محيط بايد تأثيرگذارى كرد، بايد جهتگيرى درست داد.

 5- لزوم همراهي و همكاري مسئولان دانشگاهي  و تشكلها

 يك توصيه‌ى ديگر ما هم اين است كه هم مسئولان دانشگاهى كشور و هم تشكلها سعى كنند نسبت به همديگر مماشات و همراهى و همكارى داشته باشند. مواردى آدم ميشنود كه اين همكارى‌ها يا وجود ندارد يا تعارض وجود دارد؛ كه خب، بعضى از حوادث هم پيش مى‌آيد، كه يكى از دوستان به قضيه‌ى بوشهر و اينها اشاره كردند. بايد همكارى بكنند، بايد همدلى بكنند؛ چون هدفها يكى است؛ اهداف انقلاب است. مسئولين دارند زحمت ميكشند، تلاش ميكنند، واقعاً عرق ميريزند - آدم مى‌بيند ديگر - فكر ميكنند؛ به قدرى كه به ذهنشان مى‌آيد، به قدرى كه توان دارند، دارند تلاش ميكنند. اين جوانهاى تشكلها هم، همه باانگيزه، پرنشاط و پاكيزه‌اند. خب، اين مجموعه‌ها بايد به همديگر كمك كنند.

 *در باب علوم انساني ما بايد اجتهاد كنيم ،نبايد مقلد باشيم ،اما در باب حذف يا عدم حذف بعضي رشته هاي علوم انساني ،هيچ نظري ندارم

 در مورد علوم انسانى كه صحبت شد، اين نكته را من عرض بكنم؛ آنچه كه ما در باب علوم انسانى گفتيم و من تكرار ميكنم، همان چيزى است كه عرض شد: ما بايستى در علوم انسانى اجتهاد كنيم؛ نبايد مقلد باشيم. اما حالا فرض كنيد كه فلان رشته‌هاى علوم انسانى در دانشگاه حذف بشود يا حذف نشود يا كم بشود؛ من روى اين چيزها هيچ نظرى ندارم. من نه نفى ميكنم، نه اثبات ميكنم؛ يعنى كار من نيست، كار مسئولين است. ممكن است مصلحت بدانند بعضى از رشته‌ها را حذف كنند يا نكنند؛ حرف من اين نيست؛ حرف من اين است كه در باب علوم انسانى كار عميق انجام بگيرد و صاحبان فكر و انديشه در اين زمينه‌ها كار كنند.

خب، به نظرم وقت هم تمام شد. حرفهاى ما هم آنچه كه لازم ميدانستيم عرض بكنيم، تمام شد. ان‌شاءاللَّه خداوند شماها را حفظ كند.
 پروردگارا! تو را به اوليائت سوگند ميدهيم، بركات و تفضلات خودت را بر اين جوانهاى ما نازل كن. پروردگارا! محيط جوان در كشور ما را روزبه‌روز به اهداف و آرمانهاى اسلامى نزديكتر كن. پروردگارا! به حق محمد و آل محمد، آرزوها و آرمانهاى اين جوانها را تحقق ببخش. به مسئولين كشور و به همه‌ى ما توفيق عنايت كن تا بتوانيم در جهت اين آرمانها قدمهاى بلند برداريم. پروردگارا! تشكيل جامعهى اسلامى و يك كشور اسلامىِ به تمام معنا را به اين جوانهاى عزيز ما برأى‌العين نشان بده. ارواح طيبه‌ى شهدا و روح مطهر امام بزرگوار را از ما راضى و خشنود كن.

.والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) وسائل‌الشيعه، ج 27، ص 27  

 2) رعد: 17         

3 ) فصلت: 30         

 4) شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابى‌الحديد، ج 20، ص 319

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری درد يدار مسئولان نظام جمهورى اسلامى ايران

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

 محورهايي از  بيانات امام خامنه اي درد يدار مسئولان نظام جمهورى اسلامى ايران(16/5/90)

الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّد و ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةالله فى الأرضين.

به برادران و خواهران عزيز، مسئولين زحمتكش و دلسوز كشور خوشامد عرض ميكنم؛ ان‌شاءالله خداوند اين ماه شريف را بر همه‌ى شما و بر ملت ايران مبارك بفرمايد. خدا را سپاسگزاريم كه يك سال ديگر به ما فرصت و مهلت داد تا باز بتوانيم اين مجلس صميمى و گرم را تشكيل بدهيم و درباره‌ى مسائل مبتلابه و مهم كشور مطالبى را بشنويم و بگوئيم.

 من عرايضم را به سه قسمت تقسيم ميكنم: بخش اول، تذكراتى است كه در درجه‌ى اول خود اين حقير احتياج دارم به اينكه به اين تذكرات توجه كنم، كه ان‌شاءالله الهام از معنويت ماه رمضان باشد. يك قسمت هم درباره‌ى مسائل كشور با يك نگاه كلى‌ترى است. در قسمت آخر هم اگر ان‌شاءالله وقت شد، يك اشاره‌اى به مسائل حول و حوش خودمان و مسائل منطقه خواهيم كرد.

 بخش اول: تذكرات

 *نگاه به روزه ،نگاه تشريف و تكريم باشد، نه تكليف

 مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى - عارف معروف و مشهور و فقيه بزرگوار - در كتاب شريف »المراقبات«شان ميفرمايند: روزه يك هديه‌ى الهى است كه خداى متعال اين را به بندگان خود و به مؤمنين هديه كرده است. تعبير ايشان اين است كه: »الصّوم ليس تكليفا بل تشريف«؛ روزه را به چشم يك تكليف نگاه نكنيد؛ به شكل يك تشريف و تكريم نگاه كنيد، كه »يوجب شكرا بحسبه«؛ اين توجه به فريضه‌ى روزه - كه تكريم الهى نسبت به بندگان است - خودش مستوجب شكر است؛ بايد خدا را سپاسگزارى كرد.

*گرسنگي و تشنگي موجب صفاي  قلبي ،وصفاي قلبي زمينه ساز تفكر و گشودن باب حكمت  بر انسان

 ايشان براى گرسنگى و تشنگى كه مؤمنين در ماه رمضان خودشان را ملتزم به آن ميدانند، فوائد متعددى را بيان ميكنند كه متخذ از روايات و برخاسته‌ى از دل نورانى اين مرد بزرگ است. از جمله‌ى آنها، يا اهمّ آنها - كه ايشان خودشان ميگويند اين خاصيت از همه مهمتر است - اين است كه ميگويند اين گرسنگى و تشنگى يك صفائى به دل ميبخشد كه اين صفاى قلبى زمينه را فراهم ميكند براى تفكر، كه »تفكّر ساعة خير من عبادة سنة«.(1) اين تفكر از نوع تفكرِ مراجعه‌ى به باطن و روح و دل انسان است كه حقايق را روشن ميكند و باب حكمت را بر روى انسان ميگشايد. از اين بايد استفاده كرد.

    تفكر در باره عمر

 درباره‌ى عمر فكر كنيم. عمر سرمايه‌ى اصلى هر انسانى است. همه‌ى خيرات به وسيله‌ى عمر - همين ساعات زودگذر - به دست مى‌آيد؛ اين سرمايه است كه ميتواند سعادت ابدى و بهشت جاودان را براى انسان تدارك ببيند. درباره‌ى اين عمر فكر كنيم. گذر عمر را ببينيم. ناپايدارى ساعات زندگى و روزها و شبهاى اوقات عمر را احساس كنيم. به اين گذر زمان توجه كنيم؛ »عمر، برف است و آفتاب تموز«. لحظه به لحظه از اين سرمايه دارد كاسته ميشود؛ و اين در حالى است كه اين سرمايه، همه چيز ماست براى كسب سعادت اخروى؛ چه جورى مصرفش ميكنيم، در كجا مصرفش ميكنيم، در چه راهى آن را خرج ميكنيم؟

  تفكر در باب مرگ

 تفكر در باب مرگ، عبور از اين عالم، لحظه‌ى خروج روح از بدن و ملاقات جناب ملك‌الموت؛ اين لحظه براى همه‌ى ما پيش مى‌آيد؛ »كلّ نفس ذائقة الموت«؛(2) همه، اين را ميچشيم. حالِ ما در آن لحظه چگونه است؟ دل ما در آن لحظه در چه حال است؟ اينها نكاتى است كه در خور تدبر و تأمل است. فكر در اين زمينه‌ها، از جمله‌ى تفكر لازم و اساسى و ضرورى است.

  تفكر در دعاهاي مأثور به ويژه دعاي مكارم الاخلاق امام سجاد (عليه السلام)

 يك زمينه‌ى ديگر براى تفكر، همين دعاهاست. مضامينى كه در دعاهاى مأثور هست، فوق‌العاده است. ايشان در همين »مراقبات« ميفرمايند: حقايق و معارفى كه در ادعيه‌ى رسيده‌ى از معصومين )عليهم‌السّلام( وجود دارد، يك دهم آن در همه‌ى روايات و خطبِ رسيده‌ى از معصومين )عليهم‌السّلام( وجود ندارد؛ جز آن روايات توحيدى و خطب توحيدى. اين دعاها خيلى اهميت دارد.

من حالا فقره‌اى از يك دعائى را در نظر گرفته‌ام كه چند دقيقه‌اى بعضى از جملات آن را عرض بكنم و تكرارى باشد براى آن كسانى كه شنيده‌اند، و تذكرى باشد براى آن كسانى كه نشنيده‌اند: دعاى بيستم صحيفه‌ى سجاديه؛ دعاى شريف معروف به مكارم‌الاخلاق

 *مصاديق تقوا در دعاي مكارم الاخلاق

 .اولِ اين دعا ميفرمايد:"اللّهمّ صلّ على محمّد و ءال محمّد و حلّنى بحلية الصّالحين و البسنى زينة المتّقين"؛ آرايش بندگان صالح را به من عنايت كن، من را زينت بده به زينت صالحين، و زيور متقين را به من عنايت بفرما. يعنى من را جزو بندگان صالح و متقين و پرهيزگاران قرار بده. بعد درباره‌ى متقين خصوصياتى را ذكر ميكند، كه اينكه ميگوئيم زيور متقين را به من عنايت كن، من را مزين به زينت متقين كن، يعنى چه. در چه چيزى ما به زينت متقين و پرهيزگاران زيور پيدا كنيم و نزديك شويم؟ معمولاً وقتى صحبت تقوا به نظر مى‌آيد، اجتناب از گناهان فردى و انجام عبادات و اين چيزها به ذهن متبادر ميشود - كه البته آنها يقيناً هست؛ شكى نيست - اما اينجا امام سجاد )عليه الصّلاة و السّلام( بيست و دو سه مطلب را در ذيل اين فقره بيان ميكنند كه ماها را متوجه به ابعاد جديدى از معناى تقوا، مفهوم تقوا و مصداق تقوا ميكند."و البسنى زينة المتّقين" در اين چيزها:

  1-گستردن عدالت

  اول، »فى بسط العدل«؛ گستردن عدالت. عدالت را در ميان جامعه مستقر كنيم؛ عدالت قضائى، عدالت به معناى تقسيم منابع حياتى كشور ميان آحاد مردم، عدالت به معناى تقسيم درست فرصتها ميان مردم. تقوائى كه از ما انتظار ميرود، جزو پايه‌ها و مبانى اين تقواست.

 2-فرو خوردن خشم

 "و كظم الغيظ"؛ فرو خوردن خشم. يك وقت هست كه شما يك فرد معمولىِ متعارفى هستيد، خشم شما نسبت به يك برادر دينى است، نسبت به يكى از اهل خانواده است، نسبت به يكى از كاركنانتان است - كظم غيظ خيلى فضيلت دارد؛ »و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس«(3) - يك وقت هم هست كه شما يك مسئول اجتماعى هستيد، جايگاهى داريد؛ حركت شما، اثبات و نفى شما، قول و فعل شما در جامعه اثر ميگذارد؛ در يك چنين شرائطى، خشم شما ديگر با خشم يك آدم معمولى برابر نيست. عليه كسانى، عليه جريانى خشمگين ميشويم و حرفى ميزنيم؛ آثار اينچنين خشمى با آثار يك خشم معمولى كه حالا انسان بر فرض خشمگين ميشود و يك نفر را كتك ميزند، خيلى متفاوت است. كظم غيظ؛ خشم را فرو بخوريد؛ كار از روى خشم انجام نگيرد. ممكن است شما با يك كسى، با يك جريانى، با يك مجموعه‌اى موافق نباشيد؛ اينجا استدلال و منطق حاكم باشد؛ اگر اين استدلال و منطق آميخته شد با خشم، كار را خراب ميكند؛ تجاوز از حد انجام ميگيرد، اسراف به وقوع ميپيوندد؛"ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا".(4) اسراف يعنى زياده‌روى.

 3-فرو نشاندن آتش اختلافات

 "و اطفاء النّائرة"؛ يكى از كارهائى كه لازمه‌ى تقواى ماست، فرو نشاندن آتش است. اين شعله‌ور شدن آتش - مراد، همين آتشهاى اختلافاتى است كه بين مجموعه‌ها هست، بين گروه‌ها هست، بين دستگاه‌ها هست - در حكم آتش سوزان است. سعى همه بايد اين باشد كه اطفاء كنند. نبايد بر روى آتش بنزين پاشيد، نبايد آتشها را مشتعل كرد. اينكه ما مكرر در مكرر توصيه ميكنيم به دوستان، به مسئولين، به كسانى كه تريبون دارند، به كسانى كه حرفشان يا به طور عموم يا در بخشى از فضاى كشور منعكس ميشود، كه گفته‌ها را، زبانها را، اظهارات را، تعبيرات را كنترل و مراقبت كنند، به خاطر اين است. گاهى اوقات يك تعبيرى نه فقط ضد اطفاء نائره است، بلكه مشتعل كردن هرچه بيشتر نائره است؛ اطفاء نيست، بلكه ضد اطفاء است.

 4-كوشش در نزديك كردن جماعت جدا شده از مسلمين و كشور

 "و ضمّ اهل الفرقة"؛ اين كسانى كه از جماعت مسلمين جدا ميشوند، از جماعت كشور فاصله ميگيرند، كوشش كنيد اينها را نزديك كنيد، منضم كنيد. كسانى كه ميانه‌ى راه هستند، اينها را به منزل مطلوب برسانيد. نگذاريم با رفتار ما، با عمل ما، با اظهارات ما، با منش ما، كسانى كه يك ايمان نيمه‌كاره‌اى دارند، بكلى از ايمان ببُرند؛ كسانى كه نيمه‌ارتباطى با نظام دارند، از نظام منقطع شوند. عكس اين عمل كنيم؛ كسانى كه در نيمه‌ى راه هستند، اينها را جذب كنيم. مصداقهاى تقوا و شعب تقوا اينهاست.

 5-اصلاح ذات البين

 "و اصلاح ذات البين"؛ ميانه‌ى افراد را اگر اختلافى وجود دارد، اصلاح كنيم.

 6-افشاء و انتشار نقاط مثبت

 "و افشاء العارفة و ستر العائبة"؛ درباره‌ى اشخاص، نقاط مثبت را، نقاط خوب را افشاء كنيم، منتشر كنيم. از كسى، از مسئولى كار خوبى سراغ داريد، اين را بيان كنيد و بگوئيد.

 7- عدم افشاء نقاط منفي

 نقطه‌ى مقابل: اگر چنانچه نقطه‌ى منفى‌اى سراغ داريد، اين را افشاء نكنيد. افشاء نكردن معنايش اين نيست كه نهى از منكر نكنيد؛ چرا، به خود آن كسى كه به كارش اشكالى وارد است و بايد ايراد گرفته شود، گفته بشود؛ اما افشاء كردن اين چيزها مصلحت نيست. در اين باره صحبتهاى زيادى هست. اين يك بخشى از اين دعاست.

 بيست و دو سه مطلب بود كه حالا اين شش هفت تايش را اجمالاً عرض كرديم. دلهامان را به اين سمت ببريم. از خدا بخواهيم كه "ا لبسنى زينة المتّقين"؛ آرايش متقين را به ما بدهد. بالاخره چاره جز اين نيست. روزه هم در قرآن"لعلّكم تتّقون"(5) است؛ روزه را واجب فرمود براى اينكه ما تقوا پيشه كنيم. از جمله‌ى موارد تقوا اينهاست. اين، آن بخش اوّلى كه عرض كرديم.

 بخش دوم:برآورد كلي از وضع كشور

"بخش دوم، يك برآورد كلى از وضع كشور است. خب، اين گزارش بسيار خوب و مبسوطى كه رئيس جمهور محترم دادند، گويا بود. نقاط برجسته و روشنى در اين گزارش وجود داشت و چقدر خوب است كه اين مطالب و اين اطلاعات به گوش مردم برسد و همه بدانند چه زحماتى كشيده شده، چه خدماتى انجام گرفته.

 *اهميت اطلاع از وضع كلي كشور به علت:

  من با يك نگاه ديگرى مسائل كلى كشور را مطرح ميكنم، و اين براى ما مهم است. چرا مهم است؟ اولاً اطلاع از وضع كلى كشور و اينكه ما كجا قرار داريم، به كجا رسيده‌ايم، از كدام طرف بايد برويم، خيلى مهم است، هميشه مهم است؛ ليكن امروز بالخصوص اهميت بيشترى دارد و شايد بشود گفت به خاطر اوضاعى كه بر دنيا حاكم است، اهميت مضاعفى دارد.

 1-بي سابقه بودن اوضاع منطقه:بيداري اسلامي

  اولاً اوضاع منطقه يك اوضاع كاملاً بى‌سابقه‌اى است. بيدارى اسلامى و حادثه‌ى عظيمى كه در منطقه به وجود آمده است، اين يك چيزى است كه از اول انقلاب تا امروز در حيات جمهورى اسلامى شبيه اين يا چيزى نزديك به اين مطلقاً سابقه ندارد؛ كار بزرگى انجام گرفته، حادثه‌ى بزرگى اتفاق افتاده. اين كه ملتى مثل ملت مصر، اين حركت عظيم را انجام بدهند، رژيم را ساقط كنند، بعد شعارهاى اسلامى بدهند، موجوديت حكومت جعلىِ يهودى و صهيونيستى را اوضاع منطقه اينجور تهديد كند، اينها چيزهائى است كه اصلاً در ارزيابى‌هاى متعارف نميگنجد؛ خيلى چيز عظيمى است. خب، ما در يك چنين شرائطى قرار گرفتيم كه براى جمهورى اسلامى يك افق روشنِ عجيبى را ترسيم ميكند.

 2-اوضاع بي سابقه دنيا:

 الف) بحران اقتصادي دولتهاي غربي

 "وضع دنيا هم فراتر از منطقه، باز يك وضع بى‌سابقه‌اى است. بحران اقتصادى عجيبى كه گريبان دولتهاى مستكبر غربى را اينجور محكم چسبيده و دارد تكان ميدهد، اين هم چيز فوق‌العاده‌اى است؛ اين هم چيزى است كه به‌آسانى نميشود از آن گذشت. اين تحليلهائى كه شما ملاحظه ميكنيد غربى‌ها راجع به بحران اقتصادى آمريكا و بعضى از كشورهاى اروپا و اعلام خطرى كه نسبت به آينده ميكنند، بخشى از قضاياست؛ همه‌ى مطالب گفته نميشود. اتاقهاى فكر و سياست‌سازان پشت پرده، طراحان مسائل جهانى در كشورهاى قدرتمند عالم - كه عمده‌ى رسانه‌ها هم دست آنهاست - راضى نيستند كه ابعاد اين بحران براى مردم دنيا آشكار شود؛ والّا ابعاد بحران خيلى بالاتر از اين حرفهاست؛ كه حالا اگر ان‌شاءالله در آخر صحبت وقت باقى ماند، من چند جمله‌اى عرض خواهم كرد.

 ب) رشد جريانهاي افراطي و تروريستي در غرب و به خصوص اروپا

 يك مسئله‌ى ديگر، رشد جريانهاى افراطى و جريانهاى تروريستى در غرب و بخصوص در اروپاست؛ از نئونازى‌هاى اروپا بگيريد تا نئوكانهاى آمريكا، كه دولت قبلى آمريكا از همينها بود؛ اينها صريحاً اعلام افراطى‌گرى ميكنند. رئيس جمهور سبكسر قبلى آمريكا علناً اعلام كرد كه جنگ صليبى در پيش است؛ آغاز جنگ صليبى را اعلام كرد! ديگر از اين افراطى‌گرى بالاتر معنى ندارد. بعد هم حمله كردند به دو تا كشور اسلامى. كارهاى ديگرى هم در برنامه‌هاشان بود كه خداوند به آنها مهلت نداد و شكست خوردند. خب، اينها مسائل مهمى است. اين حادثه‌اى كه در نروژ اتفاق افتاد، نبايد آن را به صورت يك حادثه‌ى موردى ديد. اينجور حوادث غالباً معلول جريانهاى طولانى‌اى است كه يك جا خودش را نشان ميدهد و بروز ميكند، و بروز كرد. حالا چقدر بتوانند كنترل كنند، جلويش را بگيرند، از ادامه‌اش جلوگيرى كنند، اين موكول به آينده است؛ بايد ديد و مطمئن شد؛ كه نميتوانند هم. كمااينكه نئونازى‌ها اول در يك نقطه‌ى از اروپا شروع كردند، بعد يواش يواش توسعه پيدا كردند و امروز در خيلى از كشورهاى اروپا اين جريانهاى نئونازى با روشهاى تروريستى، با روشهاى خشن دارند اظهار وجود ميكنند.

 * لزوم توجه به نقاط مثبت و منفي دركنارهم ،جهت برآورد درست از اوضاع كشور،زيرا:  

 خب، در يك چنين شرائطى، ما بايد خودمان را يك بازشناسى بكنيم، ببينيم ما در چه وضعى هستيم. شرائط مهمى بر دنيا حاكم است كه اينها ميتواند فرصتهاى بزرگى را در پيش روى ما قرار بدهد. اين فرصتها را اگر نبينيم، اگر نشناسيم، اگر از آن درست استفاده نكنيم، اگر بهنگام به سراغ اين فرصتها نرويم، ضرر خواهيم كرد. گاهى هم هست كه از دست دادن يك فرصت، خودش ميشود يك تهديد، خودش موجب عقب‌ماندگى است. لذا بد نيست كه از اين جهت يك نگاه جمعى و كلى و عمومى به مسائل كشور بكنيم. البته در اين نگاه كلى بايستى واقع‌بينانه نگاه كنيم؛ خودمان را نبايستى دچار خطا كنيم؛ يكسونگرى نكنيم. ما نقاط مثبتى داريم، نقاط منفى‌اى هم داريم؛ هر دو را ببينيم.

 1-توجه به نقاط منفي به تنهايي،موجب نا اميدي است

  گاهى فقط نگاه منفى غلبه داده ميشود. امروز متأسفانه انسان مشاهده ميكند كه در بين برخى مسئولين و نخبگان سياسى و غيره كأنه مد شده است كه نگاه، نگاه بدبينانه باشد؛ نگاه منفى باشد؛ نقاط مثبت را نبينند؛ روى نقاط منفى تكيه كنند. در رسانه‌ها و غيررسانه‌ها مرتباً منفى‌بافى ميشود. تا انسان ميگويد هم چرا، ميگويند آقا شما نميگذاريد ما واقعيات را بگوئيم. ميگوئيد سياه‌نمائى است، ميگوئيد فلان است؛ ما ميخواهيم حقايق را بگوئيم. نه، اين يكسونگرى است. خب، اگر فرض بفرمائيد يك واحد توليدى دچار يك اشكالى ميشود و شما ميخواهيد به عنوان يك نگاه واقع‌بينانه آن را بيان كنيد، بسيار خوب، در كنارش مثلاً دو تا واحد توليدى هم ايجاد شده. اگر اين نقطه‌ى مثبت را بيان كنيم، يك جور مسائل كشور را ميفهميم؛ اگر اين نقطه‌ى مثبت را بيان نكنيم، مسائل كشور را جور ديگرى خواهيم فهميد.

 اگر فقط نقاط منفى را مشاهده كنيم - كه البته نقاط منفى وجود دارد - اين طبعاً واقع‌بينى نيست؛ اين برآورد درستى از اوضاع كشور به ما نخواهد داد؛ منجر به نااميدى ميشود؛ ضرر اجتماعى‌اش هم اين است.

بنده روزها ده بيست تا روزنامه را معمولاً همين طور يك مرورى ميكنم. بعضى از روزنامه‌ها هر روزى چهار تا، پنج تا تيتر دارند كه هر كدام از اين تيترها كافى است دل يك آدم ضعيف را بلرزاند؛ منفى، منفى، منفى، منفى! اين كار را دوست ميدارند. حالا اغراض سياسى است، اغراض جذب مشترى است؛ هرچه هست، نميدانيم؛ كسانى را متهم نميكنيم؛ اما اين واقعيت است، اين غلط است. غلبه دادن نگاه منفى، خلاف واقع‌بينى است؛ موجب نااميدى است.

 2- توجه به نقاط  مثبت به تنهايي،موجب رضايت كاذب است

 نقطه‌ى مقابلش هم همين جور است. يعنى غلبه دادن نگاه مثبت، بدون ديدن نقطه‌ى منفى، اين هم گمراه كننده است؛ موجب يك رضايتى در انسان ميشود كه احياناً اين رضايت، رضايت كاذب است؛ اين هم درست نيست. نقاط منفى را هم بايد در كنار نقاط مثبت ديد. اين كار را كشور و نظام توانسته انجام بدهد، اين كار را نتوانسته انجام بدهد؛ اين دو تا را در كنار هم ببينيم. بنابراين اگر بخواهيم اوضاع كشور را درست به دست بياوريم، بايد نقاط منفى و نقاط مثبت را در كنار هم مشاهده كنيم.

*لزوم تهيه فهرستي از نقاط مثبت و منفي از اوضاع كشور توسط مسئولان،نخبگان،دانشگاهيان و حوزويان ،چرا كه:

1-نقاط مثبت،نشان دهنده ظرفيتها و امكانات كشوراست

2-نقاط منفي،نشان دهنده اولويتهاست

خب، اين بحث طولانى‌اى لازم دارد. من خواهشم اين است كه مسئولان، نخبگان، دانشگاهيان و حوزويان بنشينند روى اين بحث كار كنند. من امروز يك سررشته‌ى مختصرى را مطرح ميكنم، اما اين كارِ طولانى‌اى لازم دارد. بنشينند يك فهرستى از نقاط مثبت، يك فهرستى از نقاط منفى تهيه كنند. اين نقاط مثبت ظرفيتها را به ما نشان خواهد داد كه ما چه ظرفيتها و چه امكاناتى در كشور داريم. آن ستون نقاط منفى اولويتها را به ما نشان خواهد داد كه چه كارهائى را بايد بكنيم. وقتى كه اين دو تا را در كنار هم گذاشتيم، اين ميتواند راه ما را روشن كند؛ بفهميم چه كار كنيم.

*نقاط مثبت

من اينجا پنج شش نقطه را نوشتم، كه اينها محصول يك حركت مستمرِ به‌هم‌پيوسته‌ى نظام جمهورى اسلامى در طول سى و دو سال است، كه البته فراز و نشيب داشته است؛ يعنى بعضى سالها، بعضى دوره‌ها، بعضى دولتها بهتر، بعضى‌ها عقب‌تر؛ ليكن مجموعاً در طول اين مدت، ما اين نقاط مثبت را داشتيم.

1-توانايي غلبه بر تهديدها(سياسي ،امنيتي،نظامي و اقتصادي)،مثل:

 الف)تهديدات با دخالت مستقيم بيگانگان

  •  جنگ تحميلي
  •  حركات آمريكاييها
  •  تحريمها

ب)تهديدات با زمينه هاي داخلي

  •  مسئله قوميتها

 اولين نقطه‌ى مثبت و نقطه‌ى قوت نظام اين است كه نظام ثابت كرده است كه توانائى غلبه‌ى بر تهديدها را دارد؛ اين خيلى چيز مهمى است. ما در طول اين سى و دو سال تهديدهاى فراوانى داشتيم - تهديد سياسى، تهديد امنيتى، تهديد نظامى، تهديد اقتصادى - لازمه‌ى اين تهديدها اين بوده است كه نظام ضربه بخورد. البته آنها ميخواستند نظام را ساقط كنند - حالا اين، دور از دسترسشان بود - لااقل نظام را عقب نگه دارند، كشور را عقب نگه دارند. نظام بر همه‌ى اين تهديدها غلبه پيدا كرده است؛

  يك نمونه‌اش جنگ تحميلى بود، يك نمونه‌اش حركات آمريكائى‌ها بود، يك نمونه‌اش تحريمهاى گوناگون بود. بعضى از اينها مستقيماً از طرف بيگانگان بود؛ مثل تحريمها. تحريمها سالهاى متمادى وجود داشته است، اما سالهاى اخير شدت پيدا كرده؛ خودشان گفتند تحريم فلج‌كننده. چه به كمك سازمان ملل - كه در اختيار خودشان بود - و چه مستقلاً، اين تحريمها را تحميل كردند. اينها مربوط به بيگانگان بود، كه مستقيماً آنها دخالت داشتند. تهديدهائى هم بود كه زمينه‌هاى داخلى داشت؛ اگرچه دشمن هم ميتوانست از آنها استفاده كند؛ مثل مسئله‌ى قوميتها در كشور. نظام بر همه‌ى اينها غلبه كرد. امروز قوميتهاى گوناگون كشور ما، همه برادروار در كنار هم دارند زندگى ميكنند؛ احساس اتصال به نظام و دلبستگى به نظام در همه‌ى آنها محسوس و مشهود است. به نظر من اين يكى از مهمترين نقطه قوتهاست.

 ما در محاسبه‌ى نقاط قوت نظام بايد اين را در نظر بگيريم. نظامى تنها، بدون پشتيبان بين‌المللى، با دشمنىِ قدرتمندترين قدرتمندان مادى جهانى، در طول سى و دو سال با تهديدهاى متوالى و پى‌درپى مواجه بوده، اما بر همه‌ى اين تهديدها فائق آمده؛ اين خيلى نقطه‌ى مهمى است. به نظر من نقطه‌ى قوت درجه‌ى اول نظام اين است.

 2- اعتماد ميان مردم و نظام:

        الف)شركت بيش از هشتاد درصدي مردم در انتخابات دو سال قبل

       ب)شركت  همه ساله مردم در راهپيماييهاي روز قدس و 22 بهمن

       ج)حركت عظيم مردم در 9 دي 88

دوم: اعتماد ميان مردم و نظام. كمتر كشورى در دنيا وجود دارد كه اعتمادى را كه مردم ايران نسبت به نظام جمهورى اسلامى دارند، نسبت به نظام حكومتى خود داشته باشند. دليل اين اعتماد هم همين پديده‌هاى روشنى است كه جلوى چشم همه است. باز يك عده‌اى اينها را نمى‌بينند، هى دم از بى‌اعتمادى مردم ميزنند؛ نخير، مردم به نظام اعتماد دارند. يك دليل، همين انتخابات دو سال قبل است كه بيش از هشتاد درصد از مردمى كه حق رأى داشتند و قادر به رأى دادن بودند، در انتخابات شركت كردند. كجاى دنيا چنين چيزى هست؟ يك نمونه، همين دو راهپيمائى‌اى است كه ما هر سال داريم؛ راهپيمائى بيست و دوى بهمن و راهپيمائى روز قدس. اين راهپيمائى‌ها مربوط به نظام است؛ مربوط به هيچ دولتى، مربوط به هيچ جريان خاصى نيست؛ مال نظام است. شما ببينيد مردم در اين حركت عظيم چه ميكنند؛ در سرماى بيست و دوى بهمن، در ماه رمضان با دهان روزه؛ چه اوقاتى كه هوا سرد بود، چه حالا كه هوا گرم است. ان‌شاءالله خواهيد ديد روز قدس باز مردم چه عظمتى را از خودشان نشان ميدهند. اين نشان دهنده‌ى علاقه‌مندى و دلبستگى مردم به نظام است. اعتماد به نظام، از اين بهتر و روشن‌تر نميشود. اين حضور، حضور بسيار پرمعنائى است. علاوه بر اين، در موارد خاص، مثل نهم دى سال 88، بمجرد اينكه مردم احساس كردند حركتى كه شروع شده است، متوجه به نظام است، متوجه به انقلاب است، متوجه به شخص خاص و دولت خاصى نيست، آن حركت عظيم را از خود نشان دادند. اينجور نبود كه فقط جوانهاى پرشور به ميدان بيايند؛ همه آمدند. حادثه‌ى نهم دى يك حادثه‌ى عجيبى است؛ به خاطر دلبستگى مردم به نظام بود. اينها نشان دهنده‌ى اعتماد مردم است. متأسفانه ميشنويم همين طور در اظهارات مصلحت‌جويانه، مكرر ميگويند: آقا اعتمادِ از دست رفته‌ى مردم را برگردانيد! كدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع ميكنند؛ اينها نمونه‌هايش بود كه عرض كرديم.

3-پيشرفت  در شرايط تحريم :

سوم: پيشرفت در شرائط تحريم. يكى از نقاط مهم قوت كشور اين است. در سخت‌ترين شرائط تحريم، كشور پيشرفت كرده. در چه چيزى پيشرفت كرده؟

 الف) پيشرفت در علم و فناوري از جمله: (هسته اي ،فناوري زيستي،نانو،انرژيهاي نو،صنايع هوا فضا‍،ساخت ابر رايانه ها،سلولهاي بنيادي،شبيه سازي،راديو داروها،نانو داروهاي ضد سرطان )

 يكى در مقوله‌ى علم و فناورى، كه آقاى رئيس جمهور در گزارششان به اين مسئله اشاره كردند. ما در زمينه‌ى هسته‌اى پيشرفت كرديم، در زمينه‌ى فناورى زيستى پيشرفت كرديم، در فناورى نانو پيشرفت كرديم، در فناورى انرژى‌هاى نو پيشرفت كرديم، در صنايع هوافضا پيشرفت كرديم، در ساخت ابررايانه‌ها پيشرفت كرديم، در مسئله‌ى بسيار مهم سلولهاى بنيادى پيشرفت كرديم، مسئله‌ى شبيه‌سازى همين جور، در راديوداروها همين جور، در نانوداروهاى ضد سرطان همين جور؛ اينها همه جزو دانشهاى سطح بالاى دنياست. اين چند موردى كه من گفتم و بعضى از موارد ديگر، جزو دانشهاى درجه‌ى يك سطح بالاى دنياست، كه بعضى از اينها را پنج تا كشور، ده تا كشور در دنيا بيشتر ندارند؛ ما در اينها پيشرفت كرديم؛ اين در حالى بود كه درهاى انتقال دانش از همه سوى دنيا روى ما بسته است.

من مقاله‌اى را ميخواندم كه از يك روزنامه‌ى آمريكائى نقل كردند كه همين دو سه روزه منتشر شده. ميگويد ايران در مسئله‌ى هسته‌اى يك استثناء است. چين به مسئله‌ى هسته‌اى رسيد، از كى گرفت؛ پاكستان رسيد، از كى گرفت؛ هند رسيد، از كى گرفت؛ ايران از كى گرفت؟ آن مقاله مينويسد: از هيچ كس. اين در شرائطى بود كه هم تحريم بود و امكانات پيشرفت هسته‌اى به او نميدادند، و هم با او مبارزه ميكردند؛ مثل همين ويروس رايانه‌اى كه داخل تشكيلات ما فرستادند. دانشمندان ما، جوانهاى ما در مقابل اينها ايستادند، پيش رفتند و نقشه‌ى دشمن را خنثى كردند. او حتّى به ترور دانشمندان هسته‌اى ما اشاره ميكند. اينها چيزهائى است كه دشمنان ما دارند ميگويند. اين مقاله در روزنامه‌ى واشنگتن پست درج شده است. خب، اين پيشرفت در علم و فناورى است.

 ب)پيشرفت در ايجاد زير ساختهاي كشور 

 پيشرفت در ايجاد زيرساختهاى كشور - همين آمارهائى كه شنيديد - در جاده، بزرگراه، سد، سيلو، كارخانجات، توليد فرآورده‌هاى مهم صنعتى، فولاد، سيمان و امثال اينها. ايجاد زيرساختهاى فراوان در كشور، توانمندى‌هاى فنى و مهندسى در صنايع گوناگون، پيشرفت است.

 ج)پيشرفت در اعتماد به نفس ملي

 پيشرفت در اعتماد به نفس ملى. امروز بخصوص جوانهاى ما اعتماد به نفسشان از ده سال پيش، از بيست سال پيش بيشتر است. ايشان درست گفتند، بنده هم اطلاع دارم؛ در زمينه‌هاى علمى، هر كارى كه زيرساخت آن در كشور موجود باشد، جوانهاى ما آماده هستند آن را انجام دهند. يعنى هيچ چيزى نيست كه ما به جوانهاى دانشمندمان بگوئيم اين را دنبال كنيد و اينها بعد از اندكى نتوانند؛ مشروط بر اينكه زيرساختش موجود باشد. ما بحمدالله يك چنين وضعى داريم.

  د)كارهاي عمراني گسترده در كشور

  كارهاى عمرانى گسترده‌اى در كشور انجام گرفته؛ اينها پيشرفت است. در اين زمينه‌ها پيشرفتهاى خيلى زيادى داشتيم.

 4-اعتبار بين المللي

 چهارم از نقاط مثبت: اعتبار بين‌المللى. بنده موافق نيستم با اين نظر كه امروز وضع ما از لحاظ بين‌المللى وضع منفى است؛ به هيچ وجه. گاهى اين مسئله در بعضى از اظهارات شنيده ميشود، گفته ميشود. نخير، امروز وضع ما از لحاظ بين‌المللى بسيار خوب است. امروز جمهورى اسلامى در فضاى سياست بين‌المللى، به عنوان يك كشور محترم، اثرگذار، معتبر و متنفذ در دنيا شناخته شده است. اين عزت بين‌المللى را كه ناشى از عوامل خاص خودش است - حضور مردم، ايستادگى مردم، شعارهاى روشن و واضح انقلاب در دست و زبان مردم و مسئولين - فلان حركت يك دولتى در يك گوشه‌ى دنيا كه حالا يك دهن‌كجى‌اى ميكند، يك حرفى ميزند، نميتواند خدشه‌دار كند. اين حركتها هميشه بوده. بعضى خيال ميكنند اگر امروز فلان دولت مستكبر، چه در اروپا، چه در غير اروپا، نسبت به جمهورى اسلامى يك حرفى ميزند، يك چيزى ميگويد، يك اظهارنظرى ميكند كه اهانت‌آميز به جمهورى اسلامى است، اين معنايش تنزل رتبه‌ى جمهورى اسلامى است؛ نه، اينها هر وقت توانستند، كردند. آن زمانى هم كه ما متأسفانه يك مقدارى در مقابل دشمن كوتاه مى‌آمديم، از اين كارها ميكردند. اينجور نيست كه ما حالا چون ايستادگى كرديم، چون استقامت به خرج داديم، بگوئيم اينها را سر لج آورديم؛ نه. يك روزى در خطابه‌هاى مسئولينمان مناقب آمريكا ذكر ميشد؛ همان روزها رئيس جمهور وقت آمريكا با سبكسرى تمام، ايران را به عنوان محور شرارت معرفى كرد! يك روزى يكى از دولتهاى اروپائى نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اينها ميكرد؛ همان دولت سر قضيه‌ى قهوه‌خانه‌ى ميكونوس دادگاه تشكيل داد، مسئولين درجه‌ى يك كشور را در آن دادگاه متهم كرد! دولتهاى اروپائى با آنها همدست شدند، همه‌شان سفراى خود را از تهران فراخوانى كردند؛ اينها كه يادمان نرفته. خواستند سيلى بزنند، البته سيلى سخت‌ترى خوردند. از همين حسينيه آنچنان سيلى‌اى خوردند كه بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سيلى زدن برآمدند. هر وقت ما كوتاه آمديم، يك خرده‌اى سست برخورد كرديم، آنها پرروتر شدند. نخير؛ ايستادگى جمهورى اسلامى، تصريح به شعارهاى انقلاب، تصريح به مبانى انقلاب، عزت ما را در دنيا بيشتر كرده است.

 امروز بحمدالله اعتبار بين‌المللى ما بسيار خوب است. متقابلاً دولت آمريكا - كه دشمن قلدرِ صريحِ مقابل ما بود - امروز منفورترين كشور در منطقه‌ى اسلامى است. در دنيا نظرسنجى ميكنند - اين را خودشان دارند اعلام ميكنند - ميگويند اعتبار و آبروى آمريكا در كشورهاى اسلامى، در اين منطقه، روزبه‌روز سقوط كرده و پائين رفته. البته اگر ملتهاى اروپا بفهمند كه مشكلاتشان ناشى از آمريكا و ناشى از تسلط رژيم صهيونيستى بر سياستهاى آنهاست، اين افت محبوبيت آمريكا در اروپا هم بمراتب بيشتر خواهد بود و همه‌ى اين حركات عليه آمريكا بسيج خواهد شد؛ و اين چيزى است كه در آينده‌ى نه چندان دورى اتفاق مى‌افتد.

 5-ثبات كشور  

 نقطه‌ى روشن ديگر، مسئله‌ى ثبات كشور است؛ على‌رغم اين همه توطئه، اين همه دسيسه. البته ثبات غير از ركود است. ما در كشور ركود نداريم؛ حركت داريم، پيشرفت داريم، جوشش داريم؛ اما نظام، نظام ثابت و مستقرى است؛ استحكام دارد. اينها نقاط مثبت ماست.

 6-الهام بخشي

7-الگوسازي

8-ضعيف شدن دشمنان در صحنه بين المللي

9-نااميدي دشمن از منفعل كردن انقلاب

 البته نقاط مثبت فراوان ديگرى هست: الهام‌بخشى، الگوسازى، ضعيف شدن دشمنانمان در صحنه‌ى بين‌المللى، نااميدى دشمن از منفعل كردن انقلاب. با اينكه روشهاى دشمنان ما پيچيده‌تر شده، امكاناتشان بيشتر شده - اين اينترنت و اين تشكيلات گوناگون عجيبى كه در دنيا وجود دارد، شبكه‌اى كه بر دنيا حاكم است - در عين حال از انفعال جمهورى اسلامى مأيوس شده‌اند.

10-تجربه متراكم در قانونگذاري واجرا 

 تجربه‌ى متراكم در قانونگذارى، در اجرا؛ اين هم جزو نقاط درخشان كشور است.

 11-جمعيت هفتاد و پنج ميليوني كشور         

 جمعيت كشور، هفتاد و پنج ميليون. البته بنده همين جا عرض بكنم؛ من معتقدم كه كشور ما با امكاناتى كه داريم، ميتواند صد و پنجاه ميليون نفر جمعيت داشته باشد. من معتقد به كثرت جمعيتم. هر اقدام و تدبيرى كه ميخواهد براى متوقف كردن رشد جمعيت انجام بگيرد، بعد از صد و پنجاه ميليون انجام بگيرد!خب، اينها نقاط مثبت و درخشانى بود كه بحمدالله وجود دارد. البته نقاط مثبت ما بيشتر از اينهاست.

 نقاط ضعف:

 * اگر ما ضربه اي خورديم تقصير خود ماست  

 اما نقاط ضعف هم داريم. اگر نقاط منفى را نبينيم، ضعفهاى خودمان را نشناسيم، يقيناً ضربه خواهيم خورد. نقاط ضعف ما، هم در زمينه‌هاى اقتصادى است، هم در زمينه‌هاى فرهنگى است. ما خطاها داشتيم، ضعفها داشتيم، بر بعضى از چالشها نتوانستيم غلبه كنيم؛ اين واقعيتى است. حتّى در همان تهديدهائى كه مستقيماً از طرف دشمن هست، اگر ما ضربه‌اى خورديم، تقصير خود ماست، كوتاهى‌هاى خود ماست. قرآن كريم در قضيه‌ى جنگ احد ميفرمايد: »ا و لمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها قلتم انّى هذا قل هو من عند انفسكم«.(6) در قضيه‌ى احد، آن حادثه‌ى تلخ اتفاق افتاد: مسلمانها اول پيروز شدند، بعد يك عده‌اى مأموريتها را فراموش كردند، تنگه را رها كردند، رفتند سراغ غنيمت جمع كردن؛ دشمن هم توانست نيروهاى اسلام را دور بزند، بيفتد به جانشان، تعدادى از آنها را بكشد، آنها را منهزم كند؛ به طورى كه مسلمانها از ترسشان مجبور شدند به كوه پناه ببرند. جان مبارك پيغمبر به خطر افتاد، به پيغمبر ضربه وارد آمد. بعد مسلمانها گفتند: خب، چرا اينجورى شد؟ خدا به ما وعده‌ى پيروزى داده بود. خداى متعال ميفرمايد كه ما شما را پيروز كرديم، وعده‌ى خدا عملى شد، اما شما خودتان هستيد كه كار را خراب كرديد. اولاً اگر دشمن به شما ضربه زد، شما هم متقابلاً به دشمن ضربه‌ها زديد –"قد اصبتم مثليها" - تعجب نكنيد؛ بالاخره در ميدان جنگ، زدن و خوردن، هر دو هست. در عرصه‌ى جنگ بزرگِ ميدان سياست و اقتصاد جهانى، آدم، هم ميزند، هم ميخورد؛ نبايد خلاف انتظار باشد. اما "قلتم انّى هذا"؛ ميگوئيد ما از كجا اين ضربه را خورديم. بعد قرآن ميفرمايد:"قل هو من عند انفسكم"؛ از خود شما بود، خودتان خطا كرديد. ما يك جاهائى خطا كرديم –"انّ الله على كلّ شى‌ء قدير"(7) –

  •   عمل نكردن طبق وظيفه
  •  عدم مراقبت 
  •   زير پا نگذاشتن دلبستگي هاي خود
  •  سرگرم شدن به نزاعهاي سياسي ،رفاه طلبي ومنشهاي اشرافي{مسئولين لااقل تا وقتي مسئولند به زندگي رفاه طلبي رو نكنند}
  •  غفلت از روحيه جهادي وايثار
  •  غفلت از تهاجم فرهنگي  
  •  غفلت ازدر كمين بودن دشمن 
  •  غفلت از نفوذ دشمن در فضاي رسانه اي كشور 
  •  بي مبالاتي نسبت به حفظ بيت المال
  •  ميل به رفتارهاي قبيله اي در ميدان سياست و اقتصاد)

يك جاهائى طبق وظيفه عمل نكرديم؛ يك جاهائى مراقبتهائى كه بايد انجام بدهيم، انجام نداديم؛ يك جاهائى دلبستگى‌هاى خودمان را زير پا نگذاشتيم؛ اينها منجر شده به اشكالاتى - اين را هم بايد در نظر داشته باشيم - به چيزهائى كه بايد از آن پرهيز كرد و برحذر بود، سرگرم شديم؛ به منازعات سياسى، به مشاجرات سرگرم شديم؛ به رفاه‌طلبى سرگرم شديم، به منشهاى اشرافى سرگرم شديم؛ اينها نقاط ضعف است. وقتى من و شما زندگى‌مان را زندگى رفاه‌طلبانه و اشرافى قرار بدهيم، مردم از ما ياد ميگيرند. يك عده‌اى منتظر بهانه‌اند؛ به ما نگاه ميكنند، ميگويند آقا ببينيد اينها چه جورى زندگى ميكنند، ما هم ميخواهيم همين جور زندگى كنيم. اينها كسانى هستند كه دستشان ميرسد. يك عده‌اى معتقدند كه بايد در زندگى مقتصد بود، نبايد اسراف كرد، نبايد افراط كرد؛ اينها وقتى نگاه ميكنند مى‌بينند من و شما اسراف ميكنيم، ميگويند خب، ما از اينها كه بالاتر نيستيم؛ اينها كه رؤساى ما هستند. اين كارها خطر دارد. روش انقلاب و انقلابيون به تبع آموزش اسلام، اعراض از زندگى رفاه‌طلبانه براى خود بود. براى مردم هرچه ميتوانيد، رفاه ايجاد كنيد؛ هرچه ميتوانيد، درآمد ملى را زياد كنيد؛ هرچه ميتوانيد، در كشور ثروت توليد كنيد؛ اما خودتان نه. مسئولين لااقل تا وقتى مسئولند، به زندگى رفاه‌طلبى رو نكنند. غفلت از روحيه‌ى جهادى و ايثار، غفلت از تهاجم فرهنگى دشمن، غفلت از در كمين بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاى رسانه‌اى كشور، بى‌مبالاتى نسبت به حفظ بيت‌المال؛ اينها گناهان ماست، اينها نقاط ضعف ماست.

ميل به رفتارهاى قبيله‌اى در ميدان سياست، در ميدان اقتصاد، از ديگر نقاط ضعف ماست. رفتار قبيله‌اى معنايش اين است كه تخطئه يا تأييدى كه نسبت به كار كسى ميكنم، ناشى نباشد از ماهيت عمل او؛ ناشى باشد از نحوه‌ى ارتباط او با من. اگر از قبيله‌ى ما كسى كار خطائى انجام داد، راحت قابل اغماض باشد؛ اما از قبيله‌ى مقابل اگر همان كار را انجام داد، اين قابل پيگيرى و تعقيب ميشود. كار خوب اگر از كسى كه مربوط به قبيله‌ى ماست، انجام گرفت، قابل تحسين و تشويق باشد؛ اگر از قبيله‌ى ديگر بود، نه. رفتار قبيله‌اى اين است. اين رفتار، اسلامى نيست، انقلابى نيست. ما متأسفانه اينگونه رفتار را در ميان خودمان داريم. نميگويم همه‌گير است، فراگير است؛ اما وجود دارد.

* نقاط منفي در زمينه اقتصادي:

  • حل نشدن مسأله اشتغال
  • حل نشدن مسأله تورم
  • حل نشدن مسأله فرهنگ كار
  • حل نشدن مسأله ساعات مفيد كار

در زمينه‌ى اقتصاد فعاليتهاى زيادى شده، باارزش هم هست؛ اما مسئله‌ى اشتغال حل‌نشده است، مسئله‌ى تورم حل‌نشده است، مسئله‌ى فرهنگ كار حل‌نشده است، مسئله‌ى ساعات مفيد كار حل‌نشده است. فرهنگ كار بايد در كشور يك جورى باشد كه مردم كار را عبادت بدانند؛ هر يك ساعت كار را با شوق بيفزايند در مدت و مقدار كارى كه انجام ميدهند. بايد كار كرد. با بيكارى و بى‌ميلى به كار و تنبلى و وادادگى، كشور پيش نخواهد رفت.

* نقاط منفي در زمينه فرهنگ واخلاق عمومي و عدم رواج فضائل اخلاقي

  •  رواج فرهنگ اسراف و تجمل گرايي در جامعه
  • رشد و عدم توقف ميل به خشونت در برخي از بدنه جوان كشور
  •  عدم مقابله درست و منطقي با تباه كردن نسل جوان
  • عدم طرح درست مباني اعتقادي مربوط به اسلام وانقلاب و نظام

در زمينه‌ى فرهنگ، اخلاق عمومى و عدم رواج فضائل اخلاقى، مشكلاتى داريم. بايد روزبه‌روز فضائل اخلاقى در بين ما رشد كند. صبر ما، شكر ما، ذكر ما، احسان ما، مروت ما نسبت به ديگران، اجتناب ما از ايذاء ديگران، ميل ما به خدمت به ديگران، روزبه‌روز بايد در بين جامعه رشد پيدا كند. اينها به خودى خود پيش نمى‌آيد؛ اينها كار لازم دارد، تلاش لازم دارد. در اين زمينه‌ها كوتاهى داريم. رواج فرهنگ اسراف و تجمل‌گرائى در جامعه، رشد يا عدم توقف ميل به خشونت در برخى از بدنه‌ى جوان كشور، مضر است. ما فيلمهائى پخش ميكنيم كه خود آن كسانى كه سازنده‌ى اين فيلمها هستند، به خودشان هشدار ميدهند و ميخواهند خطر اين فيلمها را كه توليد خشونت در جامعه است، متوقف كنند؛ ولى ما حالا داريم اينها را منتشر ميكنيم! اينها مضر است. بچه‌هاى ما از اول با خنجر و با قمه و با اسلحه‌ى گرم - البته پلاستيكى‌اش - آشنا بشوند، انس پيدا كنند، ياد بگيرند؛ خب، اينها خطرات دارد، اشكالات دارد، تبعات دارد، در جامعه آثارش را هم مى‌بينيم؛ اين جزو ضعفهاى ماست.

 چند سال پيش من در يكى از مجلات آمريكائى ديدم كه مصلحينى در آنجا پيشنهاد كرده بودند كه اين فيلمهاى رائجِ غالبِ هاليوودى را كه در آنها يا شهوت بود يا خشونت، يواش يواش كم كنند و فيلمهاى خانوادگى، فيلمهاى معصومانه و نجيبانه را رائج كنند. آنها به فكرند، حالا ما تازه از آنها ياد گرفته‌ايم!

عدم مقابله‌ى درست و منطقى با تباه كردن نسل جوان، يكى ديگر از مشكلات ماست. يك نقشه، تباه كردن نسل جوان است. ما در اين خصوص تا حالا مقابله‌ى درستى نداشته‌ايم و موفق نشده‌ايم. همچنين مواد مخدر صنعتى و تهييج غريزه‌ى جنسى و از اين چيزها.

طرح درست مبانى اعتقادى؛ چه مبانى اعتقادى مربوط به اسلام، چه آنچه كه مربوط به انقلاب و نظام جمهورى اسلامى است. عرض كرديم؛ نقاط قوت، اميدهاى ما را افزايش ميدهد، ظرفيتها را به ما نشان ميدهد؛ نقاط منفى اولويتها را به ما نشان ميدهد كه چه كار بايد بكنيم.

 بخش سوم:مسايل منطقه

*برنامه هايي كه راجع به ايران داشتند درست به عكس شد: 

  •   ايران را تحريم كردند بحران اقتصادي گريبان خودشان را گرفت
  •  تقويت فتنه 88،اما نظامهاي وابسته به خودشان زمين خورده يا متزلزل شده
  •  حمله به افغانستان و عراق براي محاصره ايران، اما خودشان محاصره شدند

 در مورد مسائل منطقه وقت گذشت؛ به نظرم الان بايد حدود اذان باشد. در يك كلمه بايد عرض بكنم كه اوضاع منطقه درست عكس سياستهاى قدرتهاى غربى و آمريكا و صهيونيسم بين‌الملل دارد پيش ميرود. آنها راجع به ايران برنامه‌هائى داشتند؛ درست عكس آنچه كه آنها ميخواستند، خداى متعال مقدر كرد و پيش آمد. آنها ايران را تحريم كردند، اما بحران اقتصادى گريبان خودشان را گرفت. آنها فتنه‌ى 88 را براى زمين زدن جمهورى اسلامى تقويت كردند - يا تدارك كردند، يا لااقل پشتيبانى و تقويت كردند - اما نظامها و رژيمهاى وابسته‌ى به خودشان يكى پس از ديگرى زمين خورده يا متزلزل شده. آنها به عراق و افغانستان حمله كردند، براى اينكه ايران را محاصره كنند - بزرگانشان گفتند كه اين براى محاصره‌ى ايران است - اما خودشان محاصره شدند؛ پاشان در گل فرو رفته، به دام افتادند. آنچه كه آنها درباره‌ى ما تدبير و عمل كردند، خداى متعال عكسش را مقدر كرد و نشد.

 *پيشروي اوضاع منطقه عكس سياستهاي قدرتهاي غربي،آمريكا و صهيونيسم:

  •   قابل محاسبه نبودن اوضاع مصر و تونس و يمن
  •  وارد دادگاه كردن نا مباركِ مصر در قفس
  •  محاصره شدن رژيم اشغالگر قدس
  •  شعارهاي اسلامي در مصر

در مورد منطقه هم حوادث - همين طور كه گفتم - فوق‌العاده است. واقعاً ابعاد آنچه كه در مصر و در تونس و در يمن و در بعضى از مناطق ديگر دارد اتفاق مى‌افتد، الان قابل محاسبه نيست؛ ابعاد اين خيلى عظيم است. اين آوردن نامبارك مصر توى قفس و وارد دادگاه كردن، اصلاً يك حادثه‌ى پرمعناى عجيبى است. مسئله فقط مسئله‌ى اينكه يك رژيمى رفت يا يك قدرتى رفت و يكى ديگر جايش مى‌آيد، نيست؛ از اين خيلى عميق‌تر است. امروز رژيم اشغالگر قدس محاصره است در بين كشورهائى كه براى مقابله‌ى با او انگيزه دارند. حوادث، حوادث عجيبى است. البته مرتب دارند تلاش ميكنند براى اينكه بر امواج بحران در اين منطقه سوار شوند و بيدارى را به نحوى كنترل كنند؛ اما نتوانستند و ان‌شاءالله به بركت بيدارى ملتها نخواهند توانست؛ كمااينكه حالا همين شعارهاى اسلامى‌اى كه در مصر داده شد، باز مجدداً خواب اينها را پريشان كرد.

*نگراني در مورد مسئله ليبي:  سياست غرب در مورد ليبي سياست رذيلانه و موذيانه به علت:

1.       مسئله نفت

2.       فضاي وسيع اين كشور براي زدن پايگاه در جاهاي مختلف

3.       اشراف بر كشور مصر ، تونس،الجزاير ،سودان و بر همه كشورهاي منطقه

 البته من در مورد مسائل ليبى نگرانم. در ليبى، سياست غرب، سياست بسيار رذيلانه و موذيانه‌اى است. اينها از قيام مردم سوءاستفاده كردند. براى آنها، ماندن و جا پا باز كردن در ليبى خيلى مهم است. اولاً مسئله‌ى نفت ليبى است كه برايشان مهم است، ثانياً فضاى وسيع اين كشور است كه ميتوانند در جاهاى مختلفش پايگاه بزنند، ثالثاً اشراف بر كشور مصر و كشور تونس؛ دو تا كشور انقلابى. در شرق ليبى مصر است، در غرب ليبى تونس است؛ علاوه بر اينكه از آنجا ميتوانند بر سودان و بر الجزائر و بر همه‌ى كشورهاى اين منطقه مسلط باشند. ميخواهند آنجا جاپا محكم كنند. ميخواهند زيرساختهاى اين كشور را ويران كنند تا بعد اگر راه‌هاى ديگر ممكن نشد، از اين طريق خودشان را در ليبى تثبيت كنند. الان دارند زيرساختها را ويران ميكنند. به اسم حمايت از مردم، جاده‌ها ويران ميشود؛ پالايشگاه‌ها ويران ميشود؛ مختصر كارخانجاتى كه دارند، ويران ميشود. بايد اينها ساخته بشود. مردم ليبى خودشان اين توانائى را ندارند؛ اينها به بهانه‌ى ساختن، آنجا مى‌آيند. من از مسئله‌ى ليبى نگرانم.

پروردگارا! مردم ليبى را نجات بده؛ مردم يمن را نجات بده؛ مردم بحرين را نجات بده؛ مردم منطقه و مسلمانان منطقه را روزبه‌روز بيدارتر و استوارتر بفرما. پروردگارا! ما را مشمول رضايت خودت قرار بده. از آنچه كرديم، از آنچه گفتيم، از آنچه شنيديم، راضى باش و آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود كن. زندگى ما و مرگ ما را براى اسلام و در راه اسلام قرار بده.
 والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

1) مستدرك، ج 11، ص 183
2) آل عمران: 185
3) آل عمران: 134
4) آل عمران: 147
5) بقره: 183
6) آل‌عمران: 165
7) همان

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری در ديدار قاريان، حافظان و اساتيد قرآنی(11/5/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌


*هر چه كمبو د در دنياي اسلام است، بر اثر دوري از معارف الهي و قرآني است

خيلى متشكريم از برادران عزيزى كه امروز با الحان خوش، تلاوت آيات كريمه‌ى قرآن را در اين فضا منعكس و طنين‌انداز كردند و دلهاى ما را منور كردند به نور تلاوت آيات كريمه‌ى كتاب الهى. اميدواريم كه خداوند متعال ملت ما را، بخصوص جوانهاى ما را هرچه بيشتر با قرآن آشنا كند.

 انس با قرآن دلهاى ما را با معارف قرآن آشناتر خواهد كرد. هرچه در دنياى اسلام كمبود هست، بر اثر دورى از معارف الهى و معارف قرآنى است. قرآن كتاب حكمت است، كتاب علم است، كتاب حيات است. حيات امتها و ملتها در آشنائى با معارف قرآن و عمل به مقتضاى اين معارف و عمل به احكام قرآنى است. انسانها اگر طالب عدالتند و از ظلم بيزارند، راه مبارزه‌ى با ظلم را بايد از قرآن فرا بگيرند. انسانها اگر طالب علمند و به وسيله‌ى معرفت و آگاهى و علم ميخواهند زندگى را رونق ببخشند و راحت و رفاه را براى خودشان تأمين كنند، راهش به وسيله‌ى قرآن نشان داده ميشود. انسانها اگر در پى ارتباط با خداى متعال و صفاى معنوى و روحى و آشنائى با مقام قرب الهى هستند، راهش قرآن است.

 ضعف ما امت مسلمان، عقب‌ماندگى ما، كج‌رفتارى‌هاى ما، كج‌تابى‌هاى ما در مسائل اخلاقى و زندگى، همه‌ى اينها ناشى از دورى از قرآن است. ملتهاى مسلمان بر اثر حاكميت طغيانگران و طاغوتها - كه قرآن مخاطبان خود را اين همه از طاغوتها برحذر داشته است -  خونشان مكيده شد؛ نه فقط خون اقتصادى‌شان، نه فقط منابع حياتى و معادن زيرزمينى و نفت و امثال اينها، بلكه روحيه‌ى ايستادگى‌شان، مقاومتشان، طلب علوّ و عزت در دنيا هم از ملتهاى مسلمان گرفته شد. ملتهاى مسلمان به فرهنگ خودشان پشت كردند، فرهنگ ماديگرى را پذيرفتند. با اينكه بظاهر ما كلمه‌ى «لا اله الّا اللَّه» گفتيم، در طول زمان مسلمان بوديم، اما فرهنگ غرب و معارف غرب در دلهاى ماها اثر كرد و ماها را از حقايق دور كرد. آن وقت نه فقط اقتصادمان را، عزت دنيوى‌مان را از دست داديم، بلكه اخلاق و معالم اخلاقى‌مان را هم از دست داديم. ما اگر دچار تنبلى هستيم، اگر دچار ضعف و سستى هستيم، اگر دلهاى ما با يكديگر مأنوس نيست، اگر در ميان ما بدخواهى وجود دارد، اينها از آثار فرهنگ تزريقاتىِ تحميلىِ ضد اسلامى و غير اسلامى است.

*قرآن ما را از لحاظ ماده و معنا اعتلا مي بخشد ،يك نمونه شما ملت عزيز ايران 

نقش قرآن اين است كه ما را از لحاظ ماده و معنا اعتلاء ببخشد؛ و اين كار را قرآن ميكند. كسانى كه با تاريخ آشنا هستند، نمونه‌هايش را در تاريخ ديدند؛ و ما مردمِ اين زمان، در زمان خودمان داريم نمونه‌هايش را مشاهده ميكنيم. يك نمونه، همين شما ملت عزيز ايران هستيد. شما خيال نكنيد در دوران رژيمهاى طاغوتى - چه رژيم پهلوى، چه قبل از آنها رژيم قاجار - ملت ايران ذره‌اى اعتبار در محيط بين‌المللى داشت؛ نداشت. اين استعداد جوشان و متراكمى كه در ملت ما هست، مثل يك گنجينه‌ى فراموش شده‌اى، مثل گنجى در ويرانه‌اى مدفون شده بود؛ مگر به صورت تصادفى، يك فردى خودش را نشان بدهد، كه نشان نميداد. اين همه جوان فعال و پرنشاط و مبتكر و علاقه‌مند به پيشرفت كشور كه امروز شما ملاحظه ميكنيد در عرصه‌هاى مختلف افتخار مى‌آفرينند، عزت مى‌آفرينند، نام نيك براى ملتشان درست ميكنند؛ خب، جوانها آن روز هم بودند، اما به خاطر غلبه‌ى طواغيت، اين حرفها ديگر نبود.

*خداوند به واسطه يك قدم حركت به سمت قرآن ،به ما  عزت،حيات،آگاهي و بصيرت داده است

 به همين اندازه كه ما يك قدم به سمت قرآن، به سمت معارف قرآنى برداشتيم - كه آنچه كه ما به سمت قرآن حركت كرديم، واقعاً يك قدم هم بيشتر نيست - خداى متعال به ما عزت داده است، به ما حيات داده است، به ما آگاهى و بصيرت داده است، به ما قدرت و قوّت بخشيده است. ملت ما امروز يكى از زنده‌ترين و قوى‌ترين ملتهاى دنياست. استعداد متراكم و جوشان وآمادگى و مشاهده‌ى پى‌درپى پيشرفتها در عرصه‌هاى مختلف؛ امروز وضع كشور ما اينجورى است. ملتهاى ديگر هم ملت ما را تحسين ميكنند.

* حركت ملتهاي اسلامي ،آنجا كه شعارهاي اسلامي است ،رونق و نفوذ بيشتر،تأثير پذيري ازدشمن و منافقين و مزورين كمتر است

امروز خوشبختانه در ميان امت اسلامى، شعارهاى اسلامى كه مايه‌ى تحرك ملتها شود، در كشورهاى متعددى مشاهده شده است؛ و شما مى‌بينيد و خبرهايش را ميشنويد. اين حركتها آنجائى كه رونق و طراوت آن بيشتر است، در آن بخشى كه كارائى و نفوذ آن بيشتر است، آنجائى كه تأثيرپذيرى آن از دشمن و از منافقين و معاندين و مزوّرين كمتر است، آنجائى است كه در آن، شعار اسلامى است، مطالبه‌ى اسلامى است، خواست اسلامى است؛ اين خاصيت معارف قرآنى است. با قرآن بايد آشنا شد.

*آشنايي با معارف قرآن،فايده تلاوت وصداي خوب ومجلس آرايي خوب است  

البته امروز با گذشته قابل مقايسه نيست. در گذشته اين همه تلاوت كننده‌ى قرآن، اين همه حافظ قرآن، اين همه آشناى با متن قرآن، اين همه عاشق و علاقه‌مند به تلاوت قرآن وجود نداشت؛ در حالى كه همين كشور بود، همين ملت بود.

 من يادم هست كه يكى از قرّاء برجسته‌ى مصرى - مرحوم ابوالعينين شعيشع - آمده بود مشهد و در مسجد گوهرشاد قرآن تلاوت ميكرد، كه خيلى هم خوب ميخواند. چون جلسه مال اوقافِ آن زمان بود و اوقاف هم برخلاف امروز كه الحمدللَّه سازمان مفتخرى است، آن روز سازمان بدنامى بود، بنده با اينكه خيلى شائق بودم تلاوت آن قارى را بشنوم، نميخواستم بروم توى آن مجلس بنشينم؛ از دور نگاه ميكردم و صدا را ميشنفتم. همه‌ى كسانى كه در آن مجلس شركت داشتند، گمان نميكنم پنجاه نفر، شصت نفر ميشدند. يك عده‌اى مأمورين دولتى بودند، يك عده هم همين قرّاء معروف مشهدى خودمان بودند.

 امروز اين شوقى را كه به قرآن در همه جا هست، بايد زياد كرد؛ اين را بايد روزبه‌روز افزايش داد. اين تلاوت خوب، صداى خوب، ترتيب مجلس‌آرائى خوب - كه بحمداللَّه مى‌بينم اين خوانندگان ما در مجلس‌آرائىِ قرآنى تدريجاً ماهر و مسلط شده‌اند - چيزهاى باارزشى است؛ فايده‌اش اين است كه ما را با قرآن، با معارف قرآنى، با معانى قرآنى آشنا ميكند.

 *ما بايد ده ميليون نفر حافظ قرآن داشته باشيم

يكى از چيزهائى كه ميتواند تدبر در قرآن را به ما ارزانى بدارد، حفظ قرآن است. ما حافظ قرآن كم داريم. من قبلاً گفتم كه در كشور ما حداقل بايد يك ميليون نفر حافظ قرآن باشند - حالا يك ميليون كه عدد كمى است نسبت به اين جمعيتى كه ما داريم - اما حالا چون دوستان الحمدللَّه يك مقدماتى فراهم كرده‌اند، كارهائى را مشغول شده‌اند و دارند برنامه‌هائى را فراهم ميكنند براى اينكه ان‌شاءاللَّه حفظ راه بيفتد، ما هم اميدمان بيشتر شده و به جاى يك ميليون، ميگوئيم ان‌شاءاللَّه ما بايد ده ميليون نفر حافظ قرآن داشته باشيم.

* حفظ قران همراه با تدبروانس با تفاسير موجب شكوفايي قرآني

البته توجه داشته باشيد كه حفظ قرآن قدم اول است. اولاً حفظ را بايد نگه داشت. بنابراين حافظ قرآن بايد تلاوت كننده‌ى مستمر قرآن باشد؛ يعنى مرتباً بايستى قرآن را تلاوت كند؛ والّا حفظ از دست خواهد رفت. بعد بايستى اين حفظ كمك كند به تدبر، كه اينجور هم هست؛ حفظ حقيقتاً كمك ميكند به تدبر. آنجائى كه شما قرآن را تكرار ميكنيد، حافظيد و ميخوانيد، فرصت تدبر و تعمق در آيات قرآن براى شما پيدا ميشود.

 البته انس با تفاسيرى كه مراد از آيه را تبيين ميكنند، خيلى لازم است. وقتى حفظ باشد و اين انس با تفسير هم باشد و تدبر باشد، همان چيزى كه انتظارش در جامعه‌ى ما هست، پيش مى‌آيد: شكوفائى قرآنى. شما تصور كنيد در كشور ما ده ميليون، پانزده ميليون كسانى باشند از مردان و زنان كه اينها با معارف قرآن آشنا باشند، ببينيد اين چقدر باارزش است. آموزشهاى قرآنى  را، درسهاى قرآنى را، نصايح قرآنى را، انذارهاى قرآنى را، بشارتهاى قرآنى را در ذهن داشته باشند، آنها را مرور كنند، آنها را بر دل خودشان فرا بخوانند؛ اصلاً يك ملت پولادينى به وجود مى‌آيد. خوشبختانه زمينه‌هايش فراهم است. امروز هم عزم و اراده‌ى ملت ما عزم پولادينى است. اما آن ساخت قرآنى جامعه در آن صورت به دست خواهد آمد، كه ما اميدواريم ان‌شاءاللَّه اين پيش بيايد.

*جوانهاي مأنوس با قرآن ،در صف مقدم حركت عمومي جامعه به سمت شكوفايي قرآني

 شما جوانهائى كه با قرآن مأنوسيد، اهل قرآنيد، اهل تلاوت قرآنيد، مشترى تلاوت قرآن از خوشخوانها هستيد، يا خودتان جزو آن خوشخوانها هستيد، قدر خودتان را بدانيد. ان‌شاءاللَّه خداى متعال به شما اجر خواهد داد. شما در حقيقت صفوف مقدم اين حركت عمومى در جامعه هستيد. ممكن است سختى‌اش بيشتر باشد، اما اجر و ثوابش هم پيش خداى متعال ان‌شاءاللَّه بيشتر است.

 پروردگارا! ما را در همه‌ى عمرمان با قرآن محشور كن. پروردگارا! ما را در دنيا و آخرت از قرآن جدا مكن. پروردگارا! ما را در قيامت در سايه‌ى قرآن قرار بده. پروردگارا! ما را با حيات قرآنى، زندگى الهى و اسلامى و مطلوب اسلام ببخش. پروردگارا! به محمد و آل محمد قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود كن. ما را از قرآن و اهل‌بيت جدا مكن.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری در پايگاه نيروی دريائی ارتش دربندرعباس(1/5/90)

بسم‌‌الله‌‌الرّحمن‌‌الرّحيم‌


*يكي از موثرترين كارها جبران عقب ماندگي هاي طولاني در زمينه پيشرفت دريانوردي

 خداوند متعال را سپاسگزارم كه به من اين توفيق را داد كه برای تجديد عهد و تجديد ديدار و گفتن صميمانه‌ی خسته‌نباشيد به شماعزيزان، فرماندهان، كاركنان و جوانان عزيز، امروز در اين ميدان حضور پيدا كنم.

يقين بدانيد امروز يكی از مؤثرترين كارها، كاری است كه شما در نيروهای دريائی ارتش و سپاه به انجام دادن آن مشغوليد: جبران عقب‌افتادگی‌های طولانی سالهای درازی كه حكومتهای طاغوتی نگذاشتند و زمينه‌ی پيشرفت دريانوردی و حضور دريائی را برای ايران عزيز فراهم نكردند. تلاش مضاعف شما امروز بايد آن عقب‌افتادگی‌های طولانی‌مدت را جبران كند.

 *فوايد دريا براي يك كشور، فوايد راهبردي ، بزرگ و كلان است

 همان طوری كه همه ی ما ميدانيم، دريا برای يك كشور، يك فرصت بزرگ برای پيشرفت و حفظ منافع ملی است. فوائد دريا برای يك كشور و يك ملت، فوائد راهبردی است؛ فوائد بزرگ و كلان است. كسانی با تسلط بر دريا و دريانوردی در طول قرنهای پی‌در‌پی ـ تقريباً در طول چهار قرن ـ توانستند قدرت بين‌المللی خودشان را تا سرزمينهای دوردست گسترش دهند. به ملتها ظلم شد، سرزمينها غصب شد، منابع ملتها تضييع شد؛ اما آن دولتها و كشورهای مسلط بر دريا توانستند از اين طرقِ ظالمانه برای خود حيثيتهای مادی و قدرتهای بزرگ فراهم بياورند. ملتهای منطقه‌ی ما، چه در خليج فارس، چه در دريای عمان، سالهای متمادی ـ شايد ده‌ها سال ـ عادت كرده بودند كه صدای قدرتمدارانه و زورگويانه‌ی كسانی را كه سوار بر ناوهای جنگی ميشدند و از دوردستها به اين منطقه می‌آمدند، بشنوند و در مقابلِ آنها سكوت كنند و دم فرو بندند.يك روزی در همين خليج فارس، در اين منطقه‌ی دريائيِ بسيار حساس، ناو انگليسی می‌آمد، فرمانده‌ انگليسی ناو از داخل آن ناو فرمان ميداد، دستور ميداد و كسانی خودشان را موظف ميدانستند كه اين دستور را اجرا كنند. در اين منطقه، سالهای متمادی بر اين منوال گذشت.

 *امروز منطقه خليج فارس و درياي عمان ،به خاطر حضور جمهوري اسلامي ،يك منطقه آزاد،مستقل و متكي به نفس است

 امروز همه چيز عوض شده است. ساحل ممتد و طولانيِ متعلق به ايران عزيز، امروز در اختيار دولتی مستقل و ملتی سرافراز و بيدار است؛ ملتی كه به خدای متعال متكی است؛ نيروی خود را ميشناسد و به آن ميبالد و اراده‌ی خود را بر اراده‌ی تحكم‌آميز هر قدرت سياسی و نظامی تحميل ميكند و كسانی را كه ميخواهند با تحكم بر ملتها حاكميت كنند، مجبور به عقب‌نشينی ميكند.امروز منطقه‌ی خليج فارس و دريای عمان با وجود حضور نامطلوب و مضر ناوهای كشورهای مختلف ـ اروپائی و آمريكائی ـ در اين منطقه، يك منطقه‌ی آزاد، مستقل و متكی به نفس است، به خاطر حضور جمهوری اسلامی و ايران سربلند و ملت مقتدر كشور عزيزمان.

*امنيت خليج فارس و درياي عمان با حضور كشورهاي منطقه و همكاري آنها تأمين مي شود و بس.

 آن دوران گذشت كه كسانی بخواهند بيايند سرنوشت اين منطقه را با حضور نظامی خودشان تأمين كنند. ممكن است هنوز در بين حكام و دولتمردان اين منطقه كسانی باشند كه باز هم مايل باشند طول موج خودشان را تطبيق كنند با فرستنده‌های بيگانگان؛ اما ملتها امروز بيدار شده‌اند. امروز ملتها هشيارند. امروز ملتها ميدانند كه حضور نظامی و مسلح بيگانگان در هر منطقه‌ای ـ‌‌‌‌‌ نه فقط در منطقه‌ی ما ـ مايه‌ی ناامنی آن منطقه است. اينجا هم حضور بيگانگان مايه‌ی ناامنی است. امنيت خليج فارس و دريای عمان با حضور كشورهای منطقه و همكاری آنها تأمين ميشود و بس. منافع دريا مال همه است؛ امكانات اين دريای پربركت متعلق به اين ملتهاست. چگونه ميشود از اين بركات به نفع منافع ملی استفاده كرد و كشور را از آن بهره‌مند كرد؟ با داشتن اقتدار. اين اقتدار را شما نيروهای مسلحی كه با معنای جهاد و مفهوم ازخودگذشتگی خو گرفته‌ايد، ميتوانيد تأمين كنيد.

 *كساني كه پيشرفت كار خودشان را با حضور نظامي مي خواهند تأمين كنند،بايد درمقابل خودشان يك ملت مقتدر را حس كنند

 از آغاز تشكيل نظام جمهوری اسلامی، ما هرگز هيچ كشوری را، هيچ قدرتی را  به روياروئی و جنگ تشويق نكرديم و نخواهيم كرد و تا آنجائی كه بتوانيم، از هر گونه روياروئی حساب شده يا تصادفی جلوگيری ميكنيم ـ اين به جای خود محفوظ است ـ ما يك ملت صلح‌طلبيم؛ اما آن كسانی كه پيشرفت كار خودشان را با حضور نظامی، با تحكم نظامی، با زورگوئی‌های معمول ميخواهند تأمين كنند، بايد در مقابل خودشان يك ملت مقتدر را حس كنند؛ و مظهر اقتدار ملت در دريا، شما نيروهای دريائی هستيد كه در سرتاسر اين ساحل طولانی استقرار داريد.

 *خداي متعال اين مجاهدت شما را-مجاهدت خاموش را-به  حساب مي آورد

 هر روز و شب شما، هر دوره‌ی كاری شما، هر مسئوليت عملياتی يا پشتيبانی يا آموزشی شما يك حسنه است؛ يك اقدام در راه منافع ملت ايران و سربلندی جمهوری اسلامی ايران است. خدای متعال اين مجاهدت را ـ مجاهدتی كه بسياری هم آن را نميشناسند؛ در حقيقت مجاهدت خاموش را ـ به حساب می‌آورد و برای شما اجر و ثواب در ديوان الهی مقرر ميفرمايد. آنچه ميتوانيد، در اين تلاش مقدس، صادقانه و مخلصانه و با همه‌ی توان و نيرو مجاهدت كنيد و ادامه بدهيد و بدانيد كه اين كشور و اين نظام و اين ملت مديون شما جوانانی است كه اقتدار او را تجسم ميبخشيد و نشان ميدهيد.

 *لزوم همكاري دستگاههاي دولتي ومسولان گوناگون كشور با نيروهاي مسلح به منظور انجام كارها به بهترين وجه

 اين منطقه با حضور نيروهای مسلح كارهای بزرگی دارد؛ چه منطقه‌ی دريای عمان و چه منطقه‌ی سواحل خليج فارس. دستگاه‌های دولتی و مسئولان گوناگون كشور موظفند همكاری‌های لازم را با نيروهای مسلح انجام دهند تا اين كارها به بهترين وجه انجام بگيرد.
من از حضور امروز در ميان شما عزيزان، جوانان، مسئولان و مديران و فرماندهان نيروهای مسلح در اين منطقه خرسندم. خدا را سپاسگزارم و همان طور كه اين جوان عزيز در متن زيبائی كه خواندند، گفتند، مقصود من خداقوتی است و ميخواهم به شما بگويم بدانيد اجر شما، زحمات شما پيش خدای متعال محفوظ است و خود شما، خانواده‌های شما، كسان شما، مسلّماً مورد لطف و تفضل الهی و ان‌شاءالله دعای حضرت بقية الله (ارواحنا فداه) قرار خواهند داشت.

والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان كتابخانه‌ها و كتابداران(29/4/90)

*ابزارهاي نو ظهورجاي كتاب را نمي گيرند

هرچه ما پيش برويم، احتياج ما به كتاب بيشتر خواهد شد. اين كه كسى تصور كند با پديد آمدن وسائل ارتباط جمعىِ جديد و نوظهور، كتاب منزوى خواهد شد، خطاست. كتاب روزبه‌روز در جامعه‌ى بشرى اهميت بيشترى پيدا ميكند. ابزارهاى نوظهور مهمترين هنرشان اين است كه مضمون كتابها و محتواى كتابها و خود كتابها را راحت و آسان منتقل كنند. جاى كتاب را هيچ چيزى نميگيرد.

 

*هديه كتاب به انسان :استفاده از محصول فكر آحاد گوناگون بشر

يك نكته اين است كه ما اگر درصدد هم‌افزائى آحاد خودمان، از لحاظ فكر و تجربه و ذوق و هنر هستيم، بايستى ارتباط خودمان را با كتاب بيشتر كنيم. كتاب مجموعه‌اى است از محصولات يك فكر، يك انديشه، يك ذوق، يك هنر؛ مجموعه‌اى است از يافته‌هاى يك يا چند انسان. ما خيلى بايد مغتنم بشمريم كه از محصول فكر آحاد گوناگون بشر استفاده كنيم؛ اين كارى است كه كتاب به ما تقديم ميكند، هديه ميكند؛ اين هديه‌ى كتاب به ماست. لذا كتاب يك پديده و يك موجود ذى‌قيمت است؛ هميشه اينجور بوده است، در آينده هم همين جور خواهد بود. لذاست كه به كتاب بايستى اهتمام ورزيد.

 

*بدترين وپرخسارت ترين تنبلي ها،تنبلي در خواندن كتاب

اهتمام به كتاب در واقع قوامش به اهتمام به كتابخوانى است. در جامعه بايد سنت كتابخوانى رواج پيدا كند. فايده‌ى سوادآموزى اين است. اثر حركت و نهضتى كه در كشورها براى ريشه‌كن كردن بيسوادى انجام ميگيرد، عبارت است از همين، كه بتوانند از اين مجموعه‌ى عرضه‌كننده‌ى فكر و ذوق و استعدادِ ديگران استفاده كنند؛ اين بدون كتابخوانى امكان‌پذير نيست. به گمان من يكى از بدترين و پرخسارت‌ترين تنبلى‌ها، تنبلى در خواندن كتاب است. هرچه هم انسان به اين تنبلى ميدان بدهد، بيشتر ميشود.

 

*ضرورت ترويج كتابخواني توسط همه دستگاهها

 كتابخوانى بايد در جامعه ترويج شود؛ و اين كار بر عهده‌ى همه‌ى دستگاه‌هائى است كه در اين زمينه مسئولند؛ از مدارس ابتدائى بگيريد - كه برنامه‌هائى بايد باشد كه كودكان ما را از اوان كودكى به خواندن كتاب عادت بدهد؛ خواندن با تدبر، خواندن با تحقيق و تأمل - تا دستگاه‌هاى ارتباط‌جمعى، تا صدا و سيما، تا وسائل تبليغاتى گوناگون.

 

*ضرورت همه گير شدن تبليغات كتابخواني در دستگاههاي ارتباط جمعي

يكى از كارهاى بزرگ و مهم در سطح جامعه اين است كه تبليغات كتابخوانى همه‌گير شود. ما امروز مى‌بينيم براى كالاهاى كم‌اهميت كه تأثيرى هم در زندگى انسانها ندارند، صاحبانش تبليغات رنگينِ عجيب و غريبى را متصدى ميشوند، مباشر ميشوند؛ دستگاه‌هاى ارتباط‌جمعى، مطبوعات، صدا و سيما آنها را پخش ميكنند؛ در حالى كه آن محصولات هيچ ضرورتى ندارند، هيچ لزومى ندارند، يك چيز اضافى در زندگى هستند؛ گاهى بودنشان مفيد است، گاهى بودنشان حتّى مفيد هم نيست؛ شايد مضر هم هست. محصولى با عظمت كتاب، با ارزش كتاب، درخور اين است كه تبليغ بشود؛ تشويق بشوند كسانى كه ميتوانند كتاب را بخوانند؛ اين را ما بايد به صورت عادت در بياوريم.

 

*كتاب بايد در سبد كالاي مصرف خانواده ها سهم قابل قبولي داشته باشد

و من عرض كنم؛ ما در كشورمان، در جامعه‌ى خودمان، از واقعيتى كه در اين زمينه وجود دارد، راضى نيستيم. بله، درست است؛ امروز حجم كتابهائى كه توليد ميشود، با گذشته خيلى تفاوت كرده است؛ گاهى چند برابر كتاب منتشر ميشود، يا تيراژ كتابها بالا ميرود؛ ليكن اين كافى نيست؛ اينها براى كشور ما خيلى كم است. بايد جورى بشود كه در سبد كالاى مصرفى خانواده‌ها، كتاب يك سهم قابل قبولى پيدا كند و كتاب را بخرند براى خواندن، نه براى تزئين اتاق كتابخانه و نشان دادن به اين و آن. اين هم يك نكته است، كه مسئله‌ى كتابخوانى در جامعه است.

 

*نقش كتابدار در راهنمايي مراجعه كنندگان به كتاب:

1-راهنمايي به نظم در مطالعه

2-راهنمايي به آميختن مطالعه كتابهاي آسان با كتابهايي كه احتياج به تفكر دارند  

يك مسئله، مسئله‌ى كتابخانه‌هاست. خب، كتابداران محترم زحمات عمده‌اى را در اين زمينه به عهده ميگيرند و متصدى و مباشرند. بنده از دوران نوجوانى در مراجعه‌ى به كتابخانه‌ها، نقش كتابداران را از نزديك مشاهده ميكردم. ميرفتيم كتابخانه‌ى آستان قدس رضوى و ميديدم كه كتابدارهاى آنجا چه نقشى ايفاء ميكنند، چه زحمتى ميكشند، چه دلسوزى‌اى به خرج ميدهند. نفس كتابدارى، يك كار انسانىِ فرهنگىِ برجسته‌اى است؛ منتها كتابدار صرفاً آن كسى نيست كه خدمتِ آوردن و دادن كتاب را به عهده ميگيرد؛ كتابدار ميتواند منبع و منشأ و مرجعى باشد براى راهنمائى مراجعه كنندگان به كتاب.

 يكى از كارهاى مهم اين است كه ما ذهن را عادت بدهيم به نظم در مطالعه. گاهى مراجعه‌ى به يك كتاب اگر در جاى خود قرار بگيرد؛ يعنى قبل از اين كتاب، كتابهاى ديگرى كه متناسب با اين موضوع است، خوانده شده باشد، بعد اين كتاب مطالعه شود، تأثير بمراتب بيشتر و عميق‌ترى خواهد داشت از اين كه اين كتاب بدون ملاحظه‌ى آنچه كه مرتبط با آن است، ديده شده باشد. خب، اين راهنمائى ميخواهد.

  بعضى از ذهنها اهل كتابند؛ منتها كتاب آسان، كتابى كه احتياج به فكر كردن نداشته باشد. عيبى ندارد، اين هم كتاب خواندن است، نفى نميكنيم؛ اما بهتر از اين شيوه‌ى كتابخوانى، اين است كه انسان در مجموعه‌ى كتابخوانىِ خود بتواند بياميزد كتاب آسان را - فرض كنيد رمان را، خاطره را، كتابهاى تاريخى آسان را - با كتابهائى كه احتياج دارد به فكر كردن، مطالعه كردن؛ اين نوع كتابها را بايد وارد مقوله‌ى كتابخوانى كرد. ذهن را عادت بدهيم به اين كه اهل تأمل باشد، اهل تدقيق باشد؛ ذهن كار كند، در مواجهه‌ى با كتاب فعاليت كند؛ اين احتياج دارد به راهنمائى.

 

*لزوم درست كردن سير مطالعاتي براي قشرهاي مختلف

 

يكى از چيزهائى كه ما امروز خيلى احتياج داريم، برنامه‌هاى مطالعاتى براى قشرهاى مختلف است. بارها اتفاق مى‌افتد كه جوانها را، نوجوانها را به كتابخوانى تشويق ميكنيم؛ مراجعه ميكنند، ميگويند آقا چه بخوانيم؟ اين سؤال يك جواب ندارد؛ احتمالاً جوابهاى متعددى دارد. مجموعه‌ى متصديان امر كتاب - چه در وزارت ارشاد، چه در مجموعه‌ى كتابخانه‌ها - روى اين مسئله بايد كار جدى بكنند؛ در بخشهاى مختلف، براى قشرهاى مختلف، به شكلهاى مختلف، با تنوع متناسب، سير مطالعاتى درست كنند؛ اول اين كتاب، بعد اين كتاب، بعد اين كتاب. وقتى كه جوان، نوجوان، يا كسى كه تاكنون با كتاب انس زيادى نداشته است، وارد شد، حركت كرد، راه افتاد، غالباً مسير خودش را پيدا خواهد كرد. اين هم يك نكته است.

*انتخاب و گزينش كتابهاي خوب و سالم جهت:پرورش فكر و در اختيار گذاشتن راه درست  

يك نكته‌ى ديگر، انتخاب و گزينش كتاب است. كتاب، محصول فكر و مغز و تجربه و هنر و ذوق يك كسى است يا كسانى است كه اين كتاب را تهيه و توليد كرده‌اند. لزوماً هر كتابى مفيد نيست و هر كتابى غيرمضر نيست. بعضى كتابها مضر است. مجموعه‌اى كه متصدى امر كتاب است، نميتواند با اتكاء به اين فكر كه ما آزاد ميگذاريم، خودشان انتخاب كنند، هر كتاب مضرى را وارد بازار كتابخوانى كند - همچنان كه داروهاى مسموم را، داروهاى خطرناك را، داروهاى مخدر را متصديان امور اين داروها آسان و بى‌قيد در اختيار همه نميگذارند؛ از دسترس دور نگه ميدارند؛ گاهى هشدار ميدهند - اين يك خوراك معنوى است؛ اگر فاسد بود، اگر مسموم بود، اگر مضر بود، ما به عنوان ناشر، به عنوان كتابدار، به عنوان كتابخانه‌دار، به عنوان متصدى پخش - به هر عنوانى كه با كتاب ارتباط دارد - حق نداريم اين را در اختيار افرادى قرار بدهيم كه آگاه نيستند، ملتفت نيستند؛ كه اين در فقه اسلام، يك فصل مخصوص به خود دارد. پس بايد مراقبت كرد. بايد كتاب خوب را، كتاب سالم را در اختيار گذاشت. بيشتر هم بايد توجه كرد به اين كه آن كتاب بتواند هم پرورش فكرى بدهد، هم راه درست را در اختيار بگذارد. بنابراين در كنار برنامه‌ى مطالعاتى، توجه به اين نكته هم لازم است.

 

*لزوم بالا بردن جايگاه  كشورمان در نشر و استفاده از كتاب

ما به عنوان ملت ايران و به عنوان يك ملت مسلمان، ارتباطمان با كتاب، ارتباط بنيانى و عميق و كهن است. ما امروز و ديروز با مقوله‌ى كتاب آشنا نشده‌ايم. در كشور ما، بخصوص بعد از انتشار اسلام، كتابخانه‌هاى عظيم، مجموعه‌هاى علمى، مكتوبات باارزش، يك سابقه‌ى كهن تاريخى دارد. ما ملتى هستيم كه با كتاب خيلى سابقه داريم؛ در طول قرنهاى متمادى با كتاب انس داشته‌ايم. البته آن روزها دسترسى به كتاب آسان نبود. استنساخ كتابهاى خطى دشوار بود، اما در عين حال كسانى كه اهل بودند، شايسته براى استفاده‌ى از كتاب بودند، چه مجاهدتها ميكردند. خوانده‌ايم و مكرر شنيده‌ايم كه كسانى به يك كتاب احتياج داشتند، دارنده‌ى كتاب بخل ميورزيده و نميداده است؛ بعد با التماس، با زحمت، يك شب، دو شب اين كتاب را امانت گرفتند، شب و روز نخوابيدند، استراحت نكردند، براى اينكه اين كتاب را استنساخ كنند و يك نسخه‌ى آن را در اختيار خودشان داشته باشند. از اين قبيل فراوان است. امروز اين موانع برطرف شده است. پيشرفت علم، توليد كتاب، تكثير كتاب، انتشار كتاب را آسان كرده. ما امروز بايستى با توجه به اين سابقه‌ى كهن، جايگاه خودمان را در نشر كتاب، در استفاده‌ى از كتاب، بالا ببريم.

 

*لزوم توجه توليد كنندگان كتاب به خلأها و نيازهاي فكري جامعه

توليدكنندگان كتاب هم بايستى به اين معنا توجه كنند. در توليد كتاب - چه توليد به معناى ايجاد كتاب، چه توليد به معناى ترجمه‌ى كتاب، چه توليد به معناى نشر كتاب و در اختيار اين و آن قرار دادن - به نيازها و خلأهاى جامعه نگاه كنند؛ خلأهاى فكرى را، نيازهاى فكرى را بشناسند، انتخاب كنند، سراغ آنها بروند. ما مى‌بينيم در مجموعه‌ى كتاب و بازار كتاب، گاهى اوقات هدايتهاى همراه با انحراف را دنبال ميكنند؛ بخصوص سراغ مسائلى ميروند كه براى ذهنيت جامعه، براى ذهنيت كشور، چه از لحاظ جنبه‌هاى اخلاقى، چه از لحاظ جنبه‌هاى دينى و اعتقادى، چه از لحاظ جنبه‌هاى سياسى، زيانبخش است. انسان بوضوح مشاهده ميكند كه در بازار كتاب، در مجموعه‌ى كتاب، دستهائى فعالند؛ يك چيزهائى را وارد كنند، ترجمه‌هائى را به وجود بياورند، با مقاصد سياسى؛ ظاهرش هم فرهنگى است، اما باطنش سياسى است.

 

*بسياري از كارهاي دشمن در مقوله فرهنگ باطنش سياسي است

به شما عرض كنم؛ بسيارى از كارهائى كه در مقوله‌ى فرهنگ در كشور ما از سوى بيگانگان، دشمنان، معارضان اسلام و نظام اسلامى ترويج ميشود، ظاهرش فرهنگى است، اما باطنش سياسى است؛ اين را انسان مشاهده ميكند. مجموعه‌ى دست‌اندركاران امر كتاب - چه شما كه كتابداريد، چه مديريت كتابخانه‌ها، چه آن كسانى كه در وزارت ارشاد مسئول اين كارند، چه خود ناشران محترم - بايد توجه كنند كه مواد تغذيه‌ى معنوى سالم، مفيد و مقوى بايستى در سطح جامعه منتشر شود. امروز خوشبختانه سطح سواد و امكان استفاده از كتاب، وسيع و گسترده است؛ از اين امكان بايد استفاده كرد.

 

*تيراژ كتابها در كشور ما راضي كننده و قانع كننده نيست

من از اين اجتماعى كه امروز هست، ميخواهم اين استفاده را بكنم كه يك تجديد مطلعى بشود در مسئله‌ى كتاب و كتابخوانى و كتاب خوب و كتاب مفيد و كتاب سالم؛ يك حركتى را همه‌ى مسئولان در كشور آغاز كنند؛ از آنهائى كه برنامه‌ريزى ميكنند، تا آنهائى كه توليد ميكنند، تا آنهائى كه تبليغ ميكنند، تا مخاطبان كتاب، جوانها و غير جوانها كه كتاب را ميخوانند، يك نگاه جديدى داشته باشيم. تيراژهاى هزار و دو هزار و سه هزار و اينها شايسته‌ى كشورِ هفتاد و پنج ميليونى ما با اين همه جوان، با اين همه انگيزه نيست؛ بايد تيراژها خيلى بالاتر باشد. حالا در بعضى از موارد خوشبختانه انسان مى‌بيند دفعات چاپ كتابها خيلى بالاست؛ ليكن در عين حال در مجموع كه نگاه ميكنيم، نه، راضى كننده نيست، قانع كننده نيست؛ بايد يك حركتى آغاز شود.

 

*كاري كنيم كه كتاب از دست جوان ما نيفتد

به هر حال من، هم تشكر ميكنم از مجموعه‌ى مسئولان امر كتاب، و هم خواهش ميكنم كه به مسئله‌ى كتاب به شكل جدى‌ترى نگاه شود. كارى كنيم كه كتابخوانى يك امر رائج بشود و كتاب از دست جوان ما نيفتد. اين كه گفته ميشود در شبانه‌روز سرانه‌ى مطالعه‌ى كتاب فلان مقدار است، اينها آمارهاى راضى كننده‌اى نيست؛ خيلى بيشتر از اين بايد باشد. هيچ وقت انسان از كتاب مستغنى نيست. از دوران نوجوانى، از اول سوادآموزى تا آخر عمر، انسان احتياج دارد به كتاب؛ احتياج دارد به درك مسائل و جذب مواد تغذيه‌ى معنوى و روحى و فكرى؛ اين بايستى در سطح عموم جامعه فهميده شود و دنبال شود و اقدام شود.
ان‌شاءاللَّه خداوند متعال شماها را موفق و مؤيد بدارد. ما از زحماتتان تشكر ميكنيم. از آنچه كه اتفاق افتاده، خرسنديم و توقع ما اين است كه آنچه را كه انجام داديد، ان‌شاءاللَّه به اضعاف مضاعف آنها را زياد كنيد. خداوند شما را كمك كند و ان‌شاءاللَّه مشمول دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) باشيد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات منتشر نشده مقام معظم رهبري در ديدار رئيس‌جمهور، هيئت دولت و اعضای هيئت رئيسه‌ مجل

بسم الله الرحمن الرحيم

 فرصت داريد در اين دنيا به قدر آسمانها وزمين براي خود حسنه ايجاد كنيد

 ياد خدا را نبايد از قلم انداخت. ما هرچه داريم، از توسل و توجه به حضرت ربوبيت است؛ اوست كه دلها را به سمت اهداف والا متوجه ميكند؛ اوست كه دلها را قرص ميكند؛ اوست كه دلها را بر روى يك نقطه‌ى ويژه مجتمع ميكند. انسانها با هيچ ترفندى نميتوانند دلها را جذب و مجتمع كنند؛ اين دست قدرت الهى است، اين كار خداست. بحمداللَّه مردم تو راهند، متوجه‌اند.

 ماها بايد قدر فرصت را بدانيم. ما كه مسئول هستيم، خداى متعال يك فرصتى به ما داده. اين مهلت عمر و مهلت مأموريت يافتن - كه ما هر كداممان در اين نظام براى يك مدتى مأموريتى پيدا كرديم - سر مى‌آيد. اين فرصتى كه به ما داده شده، بايد قدر بدانيم و حداكثر استفاده را بكنيم؛ چون وقتى انسان از اين عالم پايش را بيرون گذاشت، همه‌ى درهاى حركت و تحرك از سوى خود انسان قفل ميشود. بله، ممكن است ديگران براى ما استغفار كنند و به درد ما بخورد، يا كارهائى صدقه‌ى جاريه باشد؛ اما ديگر خود ما هيچ كار نميتوانيم بكنيم، دستمان بسته است. تا در اين دنيا هستيم، دستمان باز است؛ ميتوانيم خيلى كارها بكنيم. با يك نگاه، با يك لبخند، با يك كلمه حرف، با يك حركت دست، با يك حركت قلم، شما الان ميتوانيد به قدر آسمانها و زمين براى خودتان حسنه ايجاد كنيد - در اين دنيا اينجورى است؛ ميتواند انسان بكند، دست باز است - از اينجا كه رفتيم، دست بسته است؛ ديگر هيچ كار نميتوانيم بكنيم؛ مگر ديگران يك وقتى به ياد ما بيفتند، يك صدقه‌اى بدهند، استغفارى بكنند، يك چيزكى خواهد رسيد؛ كه به هيچ وجه جايگزين آن كارى كه خود ما ميتوانستيم بكنيم، نخواهد شد. لذاست كه اين فرصت را بايد قدر دانست.

 ما ميتوانيم يكي پس از ديگري صفرها را تبديل كنيم به عدد

 اگر بخواهيم اين قدردانى را به معناى حقيقى كلمه به كار ببنديم، بايد همه‌ى نيروها را به صحنه بياوريم؛ واقعاً كمربسته‌ى كار، وارد ميدان شويم و يك مقدارى هم برگرديم به خودمان، نقصهاى خودمان را مشاهده كنيم. ما هر كداممان نقصهائى داريم؛ كم هم نيست. معمولاً عيوب ما انسانها خيلى بيشتر از محسّناتمان است؛ خودمان ملتفت نيستيم. اگر اينجور نبود، كسى مثل پيغمبر با آن عظمت -  كه نور خالص است و ظلمتى در وجود او نيست - استغفار نميكرد. پيغمبر هم استغفار ميكرد؛ «لأستغفر اللَّه فى كلّ يوم سبعين مرّة». حضرت فرمود: بارها و بارها من در روز استغفار ميكنم؛ «انّه ليغان على قلبى». طبيعت بشر، اينجورى است. ما مجموعه‌اى از ضعفها هستيم؛ اما خداى متعال توان قدرت پيشرفت و حسن بى‌انتها را هم در ما قرار داده، كه ميتوانيم همين طور هى بر اين ضعفها فائق بيائيم؛ يكى پس از ديگرى اين صفرها را تبديل كنيم به عدد، اين منفى‌ها را تبديل كنيم به مثبتات. خدا كه به ما ظلم نميكند. ما ميتوانيم همه‌ى اينها را از آن طرف برگردانيم به عدد.

  يكي از راههاي تقرب به پروردگار: اقرار به ذنب وكوتاهي ها در وجود خودمان  

 هرچه كرديم، پيش رفتيم. آن مقدارى كه باقى ميماند و كمبود كار ماست، اين را بايد متوجه باشيم. يعنى اگر انسان متوجه ضعفهاى خود و كمبودهاى كار خود و عيوب خود نبود، عقب خواهد ماند. يكى از فوائد مسابقه اين است ديگر. در مسابقه چون يك رقيب بغل دست انسان هست، آدم كمبود خودش را ميفهمد؛ والّا وقتى خود انسان به‌تنهائى دارد ميدود، يك وقت لازم بداند، مثلاً مى‌ايستد و چند تا سرفه و عطسه‌اى هم ميكند؛ ديگر نميداند كه همين كار چقدر انسان را عقب مى‌اندازد. وقتى يك نفر بغل دست انسان هست كه همان دو ثانيه، پنج ثانيه را هم توقف نكرده، آدم مى‌بيند كه عجب، چقدر انسان جلو افتاد. در زندگى كارى ما، ثانيه‌ها و دقايق و ساعات، عقب‌افتادگى وجود دارد؛ اينها را بايد ببينيم تا به فكر جبران بيفتيم. اگر نتوانيم جبران كنيم، لااقل پيش خداى متعال اقرار كنيم؛ «و ان كان قددنا اجلى و لم يدننى منك عملى فقد جعلت الاقرار بالذّنب اليك وسيلتى».(1) يكى از راه‌هاى تقرب به پروردگار، همين است: اقرار به ذنب و اقرار به كوتاهى‌ها و عقب‌ماندگى‌ها و نقصها و تاريكى‌هائى كه در وجود خودمان هست. به اين مسئله توجه كنيم. همه‌ى اينها با توفيقات الهى امكان‌پذير است.

 شكر نعمت بزرگ حضور در اين دوران

 ما در دوران خوبى واقع شديم. بايد خدا را شكر كنيم، براى اينكه در يك چنين دورانى واقع شديم و خداى متعال يك چنين نعمت بزرگى، يك چنين فرصت بزرگى در اختيار ما قرار داده كه بتوانيم براى جامعه‌مان، براى كشورمان، براى اسلام عزيز و براى تاريخ مفيد باشيم. يك روزى بود كه نميتوانستيم. آن كسانى كه ميخواستند، انگيزه داشتند، همت داشتند، قادر نبودند؛ امروز آنهائى كه همت دارند و انگيزه دارند، قادرند. اين را قدر بدانيم و خدا را شكر كنيم. به روح مطهر امام بزرگوارمان رحمت بفرستيم و همچنين به شهداى عزيز و مجاهدان راه حق كه اين راه را به روى ما گشودند.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

1) مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه

منبع:http://www.moghtadaamin.blogfa.com

محورهايي از بياناتمقام معظم رهبري در جمع اساتيد و فارغ‌التحصيلان تخصصی مهدويت(18/4/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

  كار در بخشهاي نماز،زكات،تفسير ومهدويت ،يك انفاق حقيقي وصدقه مقبوله عند الله

اولاً تشكر ميكنم از همه‌ى برادران و خواهران كه در بخشهاى مختلف - و همه هم لازم - مشغول كار و تلاش هستيد؛ چه بخش مربوط به نماز، چه زكات، چه تفسير، چه مهدويت و چه بقيه‌ى آنچه كه جناب آقاى قرائتى بيان كردند. همه‌ى اينها كارهاى مهمى است، كارهاى لازمى است و حقاً و انصافاً كار در اين بخشها يك انفاق حقيقى و صدقه‌ى مقبوله‌ى عنداللَّه تعالى است ان‌شاءاللَّه. از همه متشكريم، ولى بالخصوص از جناب آقاى قرائتى لازم است تشكر كنيم. تشكر كه نه؛ چون كار، كار خداست، براى خداست، ان‌شاءاللَّه خداوند بايد از ايشان و همكارانشان تشكر كند؛ لكن قدردانى بايد بكنيم. من اين چند جمله را در جمع شما برادران و خواهران بگويم:  

ارزش مضاعف براي كسي است كه  نيازها را پيدا كند و همت بگمارد و خلأها را پر كند

  آقاى قرائتى يك نمونه‌ى بسيار خوب و درس‌آموزى است خود ايشان. اولاً كارهائى را كه ايشان مباشر آنها شد، دنبال آنها رفت، همه‌اش خلأهائى بود كه وجود داشت؛ ايشان خلأها را پر كرده؛ خيلى ارزش دارد. بعضى كارها خوبند، اما تكرارى‌اند. اگر كسى توانست نيازها را، خلأها را پيدا كند، بشناسد و همت بگمارد بر اينكه اين خلأها را پر كند، اين ارزش مضاعفى دارد. ايشان اينجور عمل كرده است؛ هم در قضيه‌ى نماز - نمازِ با اين عظمت، با اين اهميت، ركن دين، مايه‌ى قبول همه‌ى اعمال انسان، اين مورد بى‌اعتنائى قرار بگيرد در جامعه، توجه لازم به آن نشود. اين، خيلى خلأ بزرگى است - ايشان به اين خلأ پرداخت، هم مسئله‌ى زكات، كه واقعاً در جامعه‌ى ما مطرح نبود و خود اين مطرح نبودن يك نقطه‌ى ضعف بود، يك نقيصه بود، ايشان همت كرد، وارد شد؛ همه جا برو، همه جا بگو، به همه اصرار كن، خسته نشو، تا اين به جريان بيفتد. قضيه‌ى تفسير همين جور است، قضيه‌ى مهدويت و بقيه‌ى قضايائى كه حالا ايشان دنبال ميكنند؛ اين يك نكته است در كار آقاى قرائتى عزيز و محترممان.

 تأثير عجيب خلوص نيت در پيشرفت كارها

 نكته‌ى دوم كه اهميت آن از نكته‌ى اول بيشتر هم هست، صفا و خلوص ايشان است. خود اين صفا هم موجب شده است كه ايشان بتواند كارها را پيش ببرد. خداى متعال با نيتهاى خالص همراه است؛ خلوص نيت تأثير عجيبى دارد در پيشرفت كارهائى كه با اين نيت انجام ميگيرد. اين هم يك نكته است؛ خيلى مهم است.

  علت تجليل از آقاي قرائتي:الگو شدن كار ايشان براي همه(پيدا كردن خلأها و پركردن آنها)

من اينها را عرض كردم نه براى خاطر اينكه حالا بخواهيم از يكى تجليل كنيم يا يكى را بزرگ كنيم. اينها كه نه مورد احتياج و انتظار آقاى قرائتى است، نه ما دنبال اين چيزها هستيم؛ ميخواهيم اينجور كار كردن براى ما - براى همه‌مان، بخصوص ما طلبه‌ها - الگو بشود؛ يعنى اينجور حركت كنيم؛ نه اينكه حالا همين كارها را بكنيم؛ بلكه به اين معنا كه بگرديم دنبال خلأها، دنبال آنچه كه نياز به آن هست، اينها را پيدا كنيم. هر كسى ذوقى دارد، استعدادى دارد، توانائى‌هايى دارد، ظرفيتى دارد، از اين ظرفيت استفاده بشود براى اينكه كار انجام بگيرد. اين يك.

  ضرورت استمرار و پيگيري كارها و رها نكردن آنها بمجرد ظهور آثار و بركات آن

دوم، استمرار و پيگيرى، كه من حالا همين جا از خود آقاى قرائتى و همكاران ايشان هم ميخواهم كه اين كارهائى كه شروع كردند، مطلقاً اينها را رها نكنند؛ اين كارها پيگيرى بشود، دنبالگيرى بشود. اينجور نباشد كه يك كارى را شروع كنيم، بمجرد اينكه بركاتى، ثمراتى از آن ظاهر شد، خرسند بشويم، خوشحال بشويم، خدا را هم شكر بكنيم، ولى احساس بى‌نيازى، احساس سيرى به ما دست بدهد؛ نه، بايد كار دنبال بشود. اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند به ايشان، به همه‌ى شما برادران، خواهران عزيز كمك كند، طول عمر بدهد، سلامتى بدهد كه بتوانيد اين كارها را دنبال كنيد؛ اينها مهم است.

   چرايي اهميت مسأله مهدويت به عنوان يك مسأله اصلي در حلقه معارف عاليه ديني

 اما مسئله‌ى مهدويت كه اين روزها به مناسبت نزديكى نيمه‌ى شعبان و عيد بزرگ اسلامى - بلكه بشرى - با طرح اين مسئله تناسب دارد، همين قدر بايد عرض كنيم كه مسئله‌ى مهدويت در شمار چند مسئله‌ى اصلى در چرخه و حلقه‌ى معارف عاليه‌ى دينى است؛ مثل مسئله‌ى نبوت مثلاً، اهميت مسئله‌ى مهدويت را در اين حد بايد دانست. چرا؟ چون آن چيزى كه مهدويت مبشر آن هست، همان چيزى است كه همه‌ى انبياء، همه‌ى بعثتها براى خاطر آن آمدند و آن ايجاد يك جهان توحيدى و ساخته و پرداخته‌ى بر اساس عدالت و با استفاده‌ى از همه‌ى ظرفيتهائى است كه خداى متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده؛ يك چنين دورانى است ديگر، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام اللَّه عليه و عجّل اللَّه تعالى فرجه). دوران جامعه‌ى توحيدى است، دوران حاكميت توحيد است، دوران حاكميت حقيقى معنويت و دين بر سراسر زندگى انسانهاست و دوران استقرار عدل به معناى كامل و جامع اين كلمه است. خب، انبياء براى اين آمدند.
 ما مكرر عرض كرديم كه همه‌ى حركتى كه بشريت در سايه‌ى تعاليم انبياء، در طول اين قرون متماديه انجام دادند، حركت به سمت جاده‌ى اسفالته‌ى عريضى است كه در دوران حضرت مهدى (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف) به سمت اهداف والا كشيده شده است كه بشر در آن جاده حركت خواهد كرد. مثل اينكه يك جماعتى از انسانها در كوه و كمر و راه‌هاى دشوار و باتلاق‌زارها و خارستانها با راهنمائى‌هاى كسانى همين طور حركت دارند ميكنند تا خودشان را به آن جاده‌ى اصلى برسانند. وقتى به جاده‌ى اصلى رسيدند، راه باز است؛ صراط مستقيم روشن است؛ حركت در آن آسان است؛ راحت در آن راه حركت ميكنند. وقتى به جاده اصلى رسيدند، اينجور نيست كه حركت متوقف بشود؛ نه، تازه حركت به سمت اهداف والاى الهى شروع ميشود؛ چون ظرفيت بشر يك ظرفيت تمام‌نشدنى است. در طول اين قرون متمادى، بشر از كج‌راهه‌ها، بيراهه‌ها، راه‌هاى دشوار، سخت، با برخورد با موانع گوناگون، با بدن رنجور و پاى مجروح شده و زخم‌آلود، در بين اين راه‌ها حركت كرده است تا خودش را به اين جاده‌ى اصلى برساند. اين جاده‌ى اصلى همان جاده‌ى زمان ظهور است؛ همان دنياى زمان ظهور است كه اصلاً حركت بشريت به يك معنا از آنجا شروع ميشود.

  پرداختن به مسأله مهدويت :

 الف)در همه اديان الهي به شكلهاي تحريف شده و مبهم

اگر مهدويت نباشد، معنايش اين است كه همه‌ى تلاش انبياء، همه‌ى اين دعوتها، اين بعثتها، اين زحمات طاقت‌فرسا، اينها همه‌اش بى‌فايده باشد، بى‌اثر بماند. بنابراين، مسئله‌ى مهدويت يك مسئله‌ى اصلى است؛ جزو اصلى‌ترين معارف الهى است. لذاست كه در همه‌ى اديان الهى هم تقريباً - حالا تا آنجائى كه ما اطلاع داريم - يك چيزى كه لبّ و معناى حقيقى آن همان مهدويت است، وجود دارد، منتها به شكلهاى تحريف شده، به شكلهاى مبهم، بدون اينكه درست روشن باشد كه چه ميخواهند بگويند.

 ب)درهمه مذاهب اسلامي

 مسئله‌ى مهدويت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ يعنى مخصوص شيعه نيست. همه‌ى مذاهب اسلامى غايت جهان را كه اقامه‌ى حكومت حق و عدل به وسيله‌ى مهدى (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) است، قبول دارند. روايات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پيغمبر اكرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراين، هيچ ترديدى در آن نيست.

 ج) درشيعه:مبهم نبودن  مسأله مهدويت به عنوان يك امتياز 

 منتها امتياز شيعه در اين است كه مسئله‌ى مهدويت در آن يك مسئله‌ى مبهم نيست؛ يك مسئله‌ى پيچيده‌اى كه براى بشر قابل فهم نباشد، نيست؛ يك مسئله‌ى روشن است، مصداق واضحى دارد كه اين مصداق را ميشناسيم، خصوصياتى از او را ميدانيم، پدران او را ميشناسيم، خانواده‌ى او را ميشناسيم، ولادت او را ميشناسيم، جزئيات آن را خبر داريم. در اين معرفى هم باز روايات شيعه، تنهائى در صحنه نيستند؛ حتّى رواياتى از غير طريق شيعه هم وجود دارد كه همين معرفى را براى ما روشن ميكند و بايد كسانى كه مال مذاهب ديگر هستند، توجه كنند و دقت كنند تا اين حقيقت روشن را دربيابند. بنابراين اهميت مسئله يك چنين سطحى دارد و ما بيشتر از ديگران اولى‌ هستيم به اينكه به اين مسئله بپردازيم؛ كارهاى علمى و دقيق و متقن روى اين مسئله انجام بگيرد.

 انتظار يعني:ترغب ،مترصد يك حقيقت قطعي بودن،انتظار يك موجود حي و حاضر

 مسئله‌ى انتظار هم كه جزء لاينفك مسئله‌ى مهدويت است، از آن كليدواژه‌هاى اصلى فهم دين و حركت اساسى و عمومى و اجتماعى امت اسلامى به سمت اهداف والاى اسلام است؛ انتظار؛ انتظار يعنى ترغب، يعنى مترصد يك حقيقتى كه قطعى است، بودن؛ اين معناى انتظار است. انتظار يعنى اين آينده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حىّ و حاضر؛ اين خيلى مسئله‌ى مهمى است. اينجور نيست كه بگويند كسى متولد خواهد شد، كسى به وجود خواهد آمد؛ نه، كسى است كه هست، وجود دارد، حضور دارد، در بين مردم است. در روايت دارد كه مردم او را مى‌بينند، همچنانى كه او مردم را مى‌بيند، منتها نميشناسند. در بعضى از روايات تشبيه شده است به حضرت يوسف كه برادران او را ميديدند، بين آنها بود، در كنار آنها بود، روى فرش آنها راه ميرفت، ولى نميشناختند. يك چنين حقيقت بارز، واضح و برانگيزاننده‌اى؛ اين كمك ميكند به معناى انتظار.

 لازمه انتظار :آماده سازي و نزديكي ما به عدل،حق،توحيد،اخلاص و عبوديت،قانع نبودن به وضع موجودو پيشرفت بيشتر

اين انتظار را بشريت نياز دارد، امت اسلامى به طريق اولى‌ نياز دارد. اين انتظار، تكليف بر دوش انسان ميگذارد. وقتى انسان يقين دارد كه يك چنين آينده‌اى هست؛ همچنانى كه در آيات قرآن هست: «و لقد كتبنا فى الزّبور من بعد الذّكر انّ الارض يرثها عبادى الصّالحون. انّ فى هذا لبلغا لقوم عابدين»(1) - مردمانى كه اهل عبوديت خدا هستند، ميفهمند - بايد خود را آماده كنند، بايد منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمه‌اش آماده‌سازى خود هست. بدانيم كه يك حادثه‌ى بزرگ واقع خواهد شد و هميشه منتظر باشيد. هيچ وقت نميشود گفت كه حالا سالها يا مدتها مانده است كه اين اتفاق بيفتد، هيچ وقت هم نميشود گفت كه اين حادثه نزديك است و در همين نزديكى اتفاق خواهد افتاد. هميشه بايد مترصد بود، هميشه بايد منتظر بود. انتظار ايجاب ميكند كه انسان خود را به آن شكلى، به آن صورتى، به آن هيئت و خُلقى نزديك كند كه در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شكل و آن هيئت متوقع است. اين لازمه‌ى انتظار است. وقتى بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحيد باشد، اخلاص باشد، عبوديت خدا باشد - يك چنين دورانى قرار است باشد - ما كه منتظر هستيم، بايد خودمان را به اين امور نزديك كنيم، خودمان را با عدل آشنا كنيم، آماده‌ى عدل كنيم، آماده‌ى پذيرش حق كنيم. انتظار يك چنين حالتى را به وجود مى‌آورد.

 يكى از خصوصياتى كه در حقيقتِ انتظار گنجانده شده است، اين است كه انسان به وضع موجود، به اندازه‌ى پيشرفتى كه امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبه‌روز اين پيشرفت را، اين تحقق حقايق و خصال معنوى و الهى را در خود، در جامعه بيشتر كند. اينها لوازم انتظار است.

 پرهيز از كارهاي عاميانه و جاهلانه و غير مستند در باب مهدويت 

خب، بحمداللَّه امروز كسانى دارند در مسئله‌ى انتظار كارِ عالمانه ميكنند؛ آن طورى كه در گزارشهاى جناب آقاى قرائتى بود و قبلاً هم اين گزارش را خوانده بودم، حالا هم كه ايشان اشاره كردند و گفتند. از كارِ عالمانه و همراه با دقت در مسئله‌ى انتظار و مسئله‌ى دوران ظهور نبايد غفلت كرد. و از كارِ عاميانه و جاهلانه بشدت بايد پرهيز كرد.

 كارهاي عاميانه و جاهلانه و دور از معرفت در باب مهدويت،باعث دور شدن مردم از انتظار حقيقي و فراهم شدن زمينه براي مدعيان دروغين ودجال 

 از جمله‌ى چيزهائى كه ميتواند يك خطر بزرگ باشد، كارهاى عاميانه و جاهلانه و دور از معرفت و غير متكى به سند و مدرك در مسئله‌ى مربوط به امام زمان (عجّل‌اللَّه تعالى فرجه الشّريف) است، كه همين زمينه را براى مدعيان دروغين فراهم ميكند. كارهاى غيرعالمانه، غيرمستند، غير متكى به منابع و مدارك معتبر، صرف تخيلات و توهمات؛ اينجور كارى مردم را از حالت انتظار حقيقى دور ميكند، زمينه را براى مدعيان دروغگو و دجال فراهم ميكند؛ از اين بايستى بشدت پرهيز كرد. در طول تاريخ مدعيانى بودند؛ بعضى از مدعيان هم همين چيزى كه حالا اشاره كردند، يك علامتى را بر خودشان يا بر يك كسى تطبيق كردند؛ همه‌ى اينها غلط است. بعضى از اين چيزهائى كه راجع به علائم ظهور هست، قطعى نيست؛ چيزهائى است كه در روايات معتبرِ قابل استناد هم نيامده است؛ روايات ضعيف است، نميشود به آنها استناد كرد. آن مواردى هم كه قابل استناد هست، اينجور نيست كه بشود راحت تطبيق كرد. هميشه عده‌اى اين شعرهاى شاه نعمت‌اللَّه ولى را - در طول سالهاى متمادى و در موارد زيادى - بر آدمهاى مختلفى در قرون مختلف تطبيق كردند، كه بنده ديدم. گفتند بله، اينى كه گفته من فلان كس را، فلان جور مى‌بينم، اين فلان كس است؛ يك شخصى را گفته‌اند. باز در يك زمان، صد سال بعد مثلاً، يك كس ديگرى را پيدا كردند و به او تطبيق كردند! اينها غلط است، اينها كارهاى منحرف‌كننده است، كارهاى غلط انداز است. وقتى انحراف و غلط به وجود آمد، آن وقت حقيقت، مهجور خواهد شد، مشتبه خواهد شد، وسيله‌ى گمراهى اذهان مردم فراهم خواهد شد؛ لذا از كارِ عوامانه، از تسليم شدن در مقابل شايعات عاميانه بايستى بشدت پرهيز كرد

ورود در ميدان كار عالمانه در باب مهدويت ،بايد توسط  اهل فن ،حديث،رجال وسند شناس صورت گيرد

  كارِ عالمانه، قوى، متكى به مدرك و سند، كه البته كار اهل فنِ اين كار است، اين هم كار هر كسى نيست، بايد اهل فن باشد، اهل حديث باشد، اهل رجال باشد، سند را بشناسد، اهل تفكر فلسفى باشد؛ بداند، حقايقى را بشناسد، آن وقت ميتواند در اين زمينه وارد ميدان شود و كار تحقيقاتى انجام دهد. اين بخش از كار را هرچه ممكن است، بيشتر بايد جدى گرفت تا راه ان‌شاءاللَّه براى مردم باز شود؛ هرچه دلها با مقوله‌ى مهدويت آشنا شود و انس پيدا كند و حضور آن بزرگوار براى ما، ما مردمى كه در دوران غيبت هستيم، محسوستر شود و بيشتر حس كنيم و رابطه بيشتر داشته باشيم، اين براى دنياى ما و براى پيشرفت ما به سمت آن اهداف بهتر خواهد بود.

ادعاي تشرف خدمت  امام زمان (عليه السلام) ، يا دروغ است يا از رو ي تخيل 

 اين توسلاتى كه در زيارات مختلف وجود دارد كه بعضى از اينها اسانيد خوبى هم دارد، اينها بسيار باارزش است. و توسل، توجه، انسِ با آن بزرگوار از دور. اين انس به معناى اين نيست كه حالا كسى ادعا كند كه من خدمت حضرت ميرسم يا صداى ايشان را ميشنوم؛ ابداً اينجور نيست. غالب آنچه كه در اين زمينه گفته ميشود، ادعاهائى است كه يا دروغ است، يا طرف دروغ هم نميگويد، تصور ميكند، تخيل ميكند. ما كسانى را ديديم. آدمهاى دروغگوئى نبودند، اما خيال ميكردند، تخيل ميكردند؛ تخيلات خودشان را به عنوان واقعيت براى اين و آن نقل ميكردند! نبايستى تسليم اينها شد.

 راه درست و منطقي توسل به حضرت امام زمان(عليه السلام )،توسل از دور است

 راه درست، راه منطقى. آن توسل، توسل از دور است؛ توسلى است كه امام آن را از ما ميشنود، ان‌شاءاللَّه ميپذيرد؛ ولو اينكه ما با مخاطب خودمان از دور داريم حرف ميزنيم؛ اشكالى ندارد. خداى متعال سلامِ سلام‌دهندگان و پيامِ پيام‌دهندگان را به آن بزرگوار ميرساند. اين توسلات و اين انس معنوى بسيار خوب و لازم است.

 اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند متعال ظهور آن حضرت را هرچه نزديكتر كند، ما را جزو ياران آن بزرگوار، هم در غيبتش، هم در حضورش قرار بدهد و ان‌شاءاللَّه ما را جزو مجاهدانِ در كنار آن بزرگوار و شهيدشدگان در ركاب آن بزرگوار قرار بدهد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) انبيا: 105 و 106

منبع:http://www.moghtadaamin.blogfa.com