محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در اجلاس بين‌المللی بيدارى اسلامى‌(26/6/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

  السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلوة والسّلام على سيّدنا محمّد و آله الطّيّبين و صحبة المنتجبين.
 قال اللَّه العزيز الحكيم: بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم. «يا أيّها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الكافرين و المنافقين انّ اللَّه كان عليماً حكيماً. واتّبع ما يوحى اليك من ربّك انّ اللَّه كان بما تعملون خبيراً. و توكّل على‌اللَّه و كفى باللَّه وكيلاً».(1)

*بيداري اسلامي يعني: حالت برانگيختگى و آگاهى‌اى در امت اسلامى كه اكنون به تحولى بزرگ در ميان ملتهاى اين منطقه انجاميده

 به حضار گرامى و ميهمانان عزيز خوشامد ميگويم. آنچه ما را در اينجا گرد آورده، بيدارى اسلامى است؛ يعنى حالت برانگيختگى و آگاهى‌اى در امت اسلامى كه اكنون به تحولى بزرگ در ميان ملتهاى اين منطقه انجاميده و قيامها و انقلابهائى را پديد آورده كه هرگز در محاسبه‌ى شياطين مسلط منطقه‌اى و بين‌المللى نمى‌گنجيد؛ خيزشهاى عظيمى كه حصارهاى استبداد و استكبار را ويران و قواى نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است.

*  تحولات بزرگ اجتماعى، همواره متكى به پشتوانه‌هاى تاريخى و تمدنى و محصول تراكم معرفتها و تجربه‌ها است:

1- حضور شخصيتهاى فكرى و جهادى بزرگ جريانساز اسلامى در مصر و عراق و ايران و هند و كشورهاى ديگرى از آسيا و آفريقا

 شك نيست كه تحولات بزرگ اجتماعى، همواره متكى به پشتوانه‌هاى تاريخى و تمدنى و محصول تراكم معرفتها و تجربه‌ها است. در صدوپنجاه سال اخير حضور شخصيتهاى فكرى و جهادى بزرگ جريانساز اسلامى در مصر و عراق و ايران و هند و كشورهاى ديگرى از آسيا و آفريقا، پيش‌زمينه‌هاى وضع كنونى دنياى اسلامند.

2- تحولات دهه‌هاى پنجاه و شصت ميلادى  كه به رژيمهاى غالباً متمايل به تفكرات و ايدئولوژيهاى  مادى منتهى شد و به اقتضاى طبيعت خود پس از چندى در دام قدرتهاى استكبارى و استعمارى غرب گرفتار آمد

 همچنانكه تحولات دهه‌هاى پنجاه و شصت ميلادى در تعدادى از اين كشورها كه به رژيمهاى غالباً متمايل به تفكرات و ايدئولوژيهاى  مادى منتهى شد و به اقتضاى طبيعت خود پس از چندى در دام قدرتهاى استكبارى و استعمارى غرب گرفتار آمد، تجربه‌هاى درس‌آموزى‌اند كه سهم وافرى در شكل دادن به انديشه‌ى عمومى و عميق كنونى دنياى اسلام دارند.

3-تأثير انقلاب كبير اسلامي در ايران در بيداري اسلامي امروز

 ماجراى انقلاب كبير اسلامى در ايران كه در آن به تعبير امام خمينى عظيم، خون بر شمشير پيروز شد و تشكيل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پيش‌رونده‌ى جمهورى اسلامى و تأثير آن در بيدارى اسلامى امروز، نيز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقيقى است كه يقيناً فصل مشبعى در تحليل و تاريخ‌نگارى  وضعيت كنونى دنياى اسلام را به خود اختصاص خواهد داد.

*حقايق رو به افزايش كنوني در دنياي اسلام موجي گذرا و در سطح نيست تا دشمنان با تحليلهاي انحرافي و غرض آلود مشعل اميد را در دل ملتها خاموش كنند.

 حاصل آنكه حقايق رو به افزايش كنونى در دنياى اسلام، حوادث بريده از ريشه‌هاى تاريخى و زمينه‌هاى اجتماعى و فكرى نيستند تا دشمنان يا سطحى‌نگران بتوانند آن را موجى گذرا و حادثه‌اى در سطح بينگارند و با تحليلهاى انحرافى و غرض‌آلود، مشعل اميد را در دل ملتها خاموش سازند.

 من در اين گفتار برادرانه ميخواهم بر روى سه نقطه‌ى اساسى درنگ كنم:

 1- نگاهى اجمالى به هويت اين قيامها و انقلابها.

 2- خطرات و آسيبهاى بزرگى كه بر سر راه آن قرار دارد.

 3- پيشنهادهائى در علاج‌جوئى و پيشگيرى از آسيبها و خطرها.

بخش اول: نگاهى اجمالى به هويت اين قيامها و انقلابها

 مهمترين عنصر در اين انقلابها ،حضور واقعى و عمومى مردم در ميدان عمل و صحنه‌ى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ايمانشان، بلكه علاوه بر آن، با جسم و تنشان.

  در موضوع اول، به نظر من مهمترين عنصر در اين انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در ميدان عمل و صحنه‌ى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ايمانشان، بلكه علاوه بر آن، با جسم و تنشان.

 فاصله‌ى عميقى است ميان چنين حضورى با قيامى كه به وسيله‌ى يك جمع نظامى يا حتى يك گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بى‌تفاوت مردم يا حتى مورد رضايت آنان انجام ميگيرد.

*  در حوادث دهه‌ى پنجاه و شصت در تعدادى از كشورهاى آفريقا و آسيا بار سنگين انقلاب را دستجات كودتاگر يا هسته هاي كوچك مسلح بر دوش داشتند نه مردم

 در حوادث دهه‌ى پنجاه و شصت در تعدادى از كشورهاى آفريقا و آسيا، بار سنگين انقلاب را نه قشرهاى گوناگون مردم و جوانان از همه جاى كشورها، كه دستجات كودتاگر يا هسته‌هاى كوچك و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصميم گرفتند و عمل كردند و آنگاه كه خودشان يا نسل پس از آنها بر اثر انگيزه‌ها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض كردند، انقلابها به ضد خود تبديل شد و دشمن بار ديگر بر آن كشورها تسلط يافت. اين بكلى متفاوت است با تحولى كه بر دوش توده‌ى مردم است و آنهايند كه جسم و جان خود را به ميدان مى‌آورند و با مجاهدت و فداكارى، دشمن را از صحنه بيرون ميرانند.
 در اينجا اين مردم‌اند كه شعارها را ميسازند، هدفها را معين ميكنند، دشمن را شناسائى و معرفى و تعقيب ميكنند، آينده‌ى مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسيم ميكنند و در نتيجه اجازه‌ى انحراف و سازش با دشمن و تغيير مسير را به خواص سازشكار و آلوده و به طريق اولى به عوامل نفوذى دشمن نميدهند.
 در حركت مردمى ممكن است كار انقلاب با تأخير انجام گيرد، ولى از سطحى‌گرى و ناپايدارى به دور است؛ كلمه‌ى طيبه‌اى است مصداق كلام خداوند كه فرمود:

 «ألم تر كيف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء».(2) من وقتى پيكر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلويزيون در ميدان تحرير ديدم، يقين كردم كه اين انقلاب پيروز خواهد شد. حقيقتى را بگويم: پس از پيروزى انقلاب اسلامى و تشكيل نظام اسلامى در ايران كه زلزله‌ى عظيمى را در حكومتهاى دنياطلبان شرق و غرب پديد آورد و ملتهاى مسلمان را در جوش و خروشى بى‌سابقه انداخت، ما غالباً انتظار داشتيم كه مصر پيش از همه جا به پا خيزد. سابقه‌ى جهاد و روشنفكرى و تربيت شخصيتهاى بزرگ مجاهد و متفكر در مصر، اين توقع را در دل ما برمى‌انگيخت. اما از مصر صداى واضحى شنيده نميشد. من در دل، خطاب به ملت مصر اين شعر ابوفراس را زمزمه ميكردم: اَراكَ عَصِيَّ الدَّمعِ شيُمتُك الصبر/اَما لِلهوى نهىٌ عليك و لا امرٌ

 وقتى ملت مصر را در ميدان تحرير و ميادين ديگر شهرهاى مصر ديدم، پاسخ خود را شنيدم. ملت مصر با همان زبان دل به من ميگفت:

 بَلى اَنَا مُشتاقٌ و عِندِىَ لَوعةٌ/ولكنَّ مِثلى لايُذاعُ لهُ سِرٌّ

 اين سرّ مقدس؛ يعنى انگيزه و عزم قيام، بتدريج در ذهنيت ملت مصر قوام يافت و شكل گرفت و در لحظه‌ى مناسب تاريخى، عريان در صحنه‌اى پرشكوه به ميدان آمد.

 تونس و يمن و ليبى و بحرين هم دقيقاً محكوم به همين حكمند؛ «و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلاً.»(3)

 در چنين انقلابهائى، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانيفستهاى پيش‌ساخته‌ى گروهها و حزبها، بلكه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهاى آنان اعلام و تثبيت ميشود.

*اصول انقلابهاي كنوني:

 با اين محاسبه بروشنى ميتوان تشخيص داد كه اصول انقلابهاى كنونى منطقه، مصر و ديگر كشورها، در درجه‌ى اول اينها است:

1- احياء و تجديد عزت و كرامت ملى كه در طول زمان با ديكتاتورى حاكمان فاسد و با سلطه‌ى سياسى آمريكا و غرب، در هم شكسته و پايمال شده است.

2- برافراشتن پرچم اسلام كه عقيده‌ى عميق و دلبستگى ديرين مردم است و برخوردارى از امنيت روانى و عدالت و پيشرفت و شكوفائى‌اى كه جز در سايه‌ى شريعت اسلامى به دست نخواهد آمد.

3-  ايستادگى در برابر نفوذ و سلطه‌ى آمريكا و اروپا كه در طول دو قرن بيشترين لطمه و خسارت و تحقير را بر مردم اين كشورها وارد آورده‌اند.

4- مبارزه با رژيم غاصب و دولت جعلى صهيونيست كه استعمار چون خنجرى در پهلوى كشورهاى منطقه فرو برده و وسيله‌اى براى ادامه‌ى سلطه‌ى اهريمنى خود ساخته و ملتى را از سرزمين تاريخى خود بيرون رانده است.

 بى‌شك اين حقيقت كه انقلابهاى منطقه متكى به اين اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمريكا و غرب و صهيونيسم نيست و آنها همه‌ى تلاش خود را به كار ميبرند تا آن  را انكار كنند، ولى واقعيت با انكار آن دگرگون نميشود.

*قدرتهاي خارجي حق ندارند خود را در پيروزي اين انقلابها سهيم بدانند،مردم و نخبگان مردمي صاحب اين انقلابها،متعهد به حراست از آن و ترسيم كننده مسير آينده مي باشند و خواهند بود.

 مردمى بودن اين انقلابها مهمترين عنصر در تشكيل هويت آنها است. قدرتهاى خارجى كه با آخرين توانائيها و شگردهاى خود سعى ميكردند حكام مستبد و فاسد و وابسته را در اين كشورها حفظ كنند و تنها هنگامى از حمايت آنها دست برداشتند كه قيام و عزم مردم، هيچگونه اميدى براى آنها باقى نگذاشت، حق ندارند خود را در پيروزى اين انقلابها سهيم بدانند. در جائى مانند ليبى هم، ورود و دخالت آمريكا و ناتو نميتواند حقيقت را مشوب كند. در ليبى، ناتو ضايعه‌هاى بى‌جبران آفريده است. اگر دخالت نظامى ناتو و آمريكا نبود، ممكن بود مردم اندكى ديرتر پيروز شوند، ولى در عوض اين همه زيرساخت نابود نميشد؛ اين همه نفوس بى‌گناه از زنان و كودكان كشته نميشدند و آنگاه دشمنانى كه خود سالها همراه و همدست قذافى بوده‌اند، مدعى حق دخالت در اين كشور مظلوم و جنگ‌زده، نميشدند.
 مردم و نخبگان مردمى و كسانى كه از مردم برآمده‌اند، خود صاحبان اين انقلابها و متعهد به حراست از آن و ترسيم‌كننده‌ى مسير آينده و رو به تكامل آن ميباشند و خواهند بود ان‌شاءاللَّه.

بخش دوم:آسيبها و خطرها

 

 * خطر هست، ولى راه مصونيت از آن نيز هست. توجه به خطر نبايد ملتها را بترساند. بگذاريد دشمنانتان از شما بترسند

 نخست بايد تأكيد كنم كه خطر هست، ولى راه مصونيت از آن نيز هست. توجه به خطر نبايد ملتها را بترساند. بگذاريد دشمنانتان از شما بترسند و بدانيد كه : «انّ كيد الشّيطان كان ضعيفا».(4) خداوند درباره‌ى گروهى از مجاهدان صدر اسلام ميفرمايد: «الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوكيل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم يمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظيم».(5)
 خطرها را بايد شناخت تا در مواجهه با آن حيرت و ترديد پيش نيايد و چاره و علاج، شناخته شده باشد.

*انقلاب اسلامي و روبرو شدن با خطرها

 ما با اين خطرها پس از پيروزى انقلاب اسلامى روبه‌رو شديم و آنها را شناختيم و تجربه كرديم و به خواست خدا و رهبرى امام خمينى و بصيرت و فداكارى مردممان، از بيشتر آنها بسلامت گذشتيم. البته توطئه‌ها از سوى دشمن و عزم راسخ از سوى ملت ما همچنان ادامه دارد.

 من اين آسيبها را به دو قسم ميكنم: آنها كه در درون خود ما ريشه دارد و از ضعفهاى ما بر ميخيزد، و آنها كه دشمن به طور مستقيم آن را برنامه‌ريزى ميكند.

1-آسيبهايي كه در درون خود ما ريشه دارد:

احساس تمام شدن كار با سقوط حاكم وابسته و فاسد و ديكتاتور

راحتي خيال ناشي از پيروزي

كم شدن انگيزه ها و سست شدن عزمها

خطر مهيبتر كه اشخاص در صدد تصاحب سهم ويژه  در غنيمت به دست آمده

 

 دسته‌ى اول، چيزهائى از اين قبيل است: احساس و گمان اينكه با سقوط حاكم وابسته و فاسد و ديكتاتور، كار تمام شد. راحتىِ خيالِ ناشى از احساس پيروزى و به دنبال آن كم شدن انگيزه‌ها و سست شدن عزمها، نخستين خطر است. و آنگاه اين خطر مهيبتر ميشود كه اشخاص در صدد تصاحب سهم ويژه در غنيمتِ به دست آمده باشند. ماجراى جنگ اُحد و غنيمت‌جوئى مدافعان تنگه كه به شكست مسلمانان انجاميد و مجاهدان از سوى خداوند متعال سرزنش شدند، يك نمونه‌ى نمادين است كه هرگز نبايد از يادها برد.

مرعوب شدن از هيمنه ظاهرى مستكبران و احساس ترس از آمريكا و ديگر قدرتهاى مداخله‌گر

 مرعوب شدن از هيمنه ظاهرى مستكبران و احساس ترس از آمريكا و ديگر قدرتهاى مداخله‌گر، آسيب ديگرى از اين دسته است كه بايد از آن پرهيز كرد. نخبگان شجاع و جوانها بايد اين ترس را از دلها بيرون كنند.

اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعده‌ها و حمايتهاى آنها افتادن

اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعده‌ها و حمايتهاى آنها افتادن نيز آسيب بزرگ ديگرى است كه به طور ويژه بايد پيشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس بايد شناخت و از كيد او كه در مواردى در پسِ ظاهرِ دوستى و كمك پنهان ميشود، بايد ملت و انقلاب را مصون ساخت.

مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است

 روى ديگر اين صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را بايد با تدبير و حزم در هم آميخت. در مقابل شيطان جن و انس، بايد همه‌ى ذخائر الهى در وجود خود را به كار گرفت.

ايجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابيون و رخنه در پشت جبهه‌ى مبارزه

 ايجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابيون و رخنه در پشت جبهه‌ى مبارزه، نيز آفتى بزرگ است كه با همه‌ى توان بايد از آن گريخت.

2-آسيبهايي كه دشمن به طور مستقيم برنامه ريزي ميكند:

بر روى كار آوردن عناصرى است كه خود را متعهد به آمريكا و غرب ميدانند

 آسيبهاى دسته‌ى دوم را غالباً ملتهاى اين منطقه در حوادث گوناگون آزموده‌اند. نخستين آسيب، بر روى كار آوردن عناصرى است كه خود را متعهد به آمريكا و غرب ميدانند. غرب ميكوشد پس از سقوط ناگزير مهره‌هاى وابسته، اصل سيستم و اهرمهاى اصلى قدرت را حفظ كند و سر ديگرى را بر روى اين بدن بگذارد و بدين وسيله سلطه‌ى خود را همچنان ادامه دهد. اين به معناى هدر رفتن همه‌ى تلاشها و مجاهدتها است.

بديلهاى انحرافى گوناگون در پيش پاى نهضت و مردم بگذارند

در اين مرحله اگر با مقاومت و هشيارى  مردم مواجه شوند، ميكوشند تا بديلهاى انحرافى گوناگون در پيش پاى نهضت و مردم بگذارند. اين سناريو ميتواند پيشنهاد مدلهاى حكومتى و قانون اساسى‌هائى باشد  كه كشورهاى اسلامى را بار ديگر در دام وابستگى فرهنگى و سياسى و اقتصادى به غرب بيفكند، و ميتواند نفوذ ميان انقلابيون و تقويت مالى و رسانه‌اى يك جريانِ نامطمئن و به حاشيه راندن جريانهاى اصيل در انقلاب باشد. اين نيز به معنى بازگرداندن سلطه‌ى غرب و تثبيت مدلهاى نوسازى شده‌ى غربى و بيگانه از اصول انقلاب و در نهايت، تسلط آن‌ها بر اوضاع است.

هرج و مرج و تروريزم و جنگ داخلى ميان پيروان اديان يا قوميتها يا قبائل و احزاب و يا حتى ميان ملتها و دولتهاى همسايه

 و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحريم و بلوكه كردن سرمايه‌هاى ملى

 و نيز هجوم همه جانبه‌ى تبليغاتى و رسانه‌اى،براي خسته،نوميد و پشيمان كردن مبارزان

 اگر اين تاكتيك نيز به نتيجه نرسد، تجربه‌ها به ما ميگويد كه آنگاه روشهائى چون هرج و مرج و تروريزم و جنگ داخلى ميان پيروان اديان يا قوميتها يا قبائل و احزاب و يا حتى ميان ملتها و دولتهاى همسايه، و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحريم و بلوكه كردن سرمايه‌هاى ملى و نيز هجوم همه جانبه‌ى تبليغاتى و رسانه‌اى را در پيش خواهند گرفت. مقصود آنان از اين همه، خسته و نوميد كردن مردم و مردد و پشيمان كردن مبارزان است، كه ميدانند در اين صورت، شكست دادن انقلاب، ممكن و آسان خواهد شد.

  ترور نخبگان صالح و مؤثر يا بدنام كردن برخى از آنان

و از سوئى خريدن كسانى از سست‌عنصران، نيز در شمار روشهاى متداول قدرتهاى غربى و مدعيان تمدن و اخلاق است.

 در ايران اسلامى، اسناد لانه‌ى جاسوسى كه به دست انقلاب افتاد، نشان داد كه همه‌ى اين توطئه‌ها، بدقت از سوى رژيم ايالات متحده‌ى آمريكا براى ملت ايران برنامه‌ريزى شده بود. براى آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاكميت وابسته در كشورهاى انقلابى، اصلى است كه همه‌ى اين روشهاى كثيف را تجويز ميكند.

بخش سوم: پيشنهادهائى در علاج‌جوئى و پيشگيرى از آسيبها و خطرها

 در آخرين بخشِ سخنانم، توصيه‌هائى را بر اساس تجربه‌ى عينى خودمان در ايران و آنچه از مطالعه‌ى دقيق ديگر كشورها به دست آمده است، در معرض ديد و تشخيص و انتخاب شما ميگذارم. شك نيست كه شرائط ملتها و كشورها در همه چيز يكسان نيست، ولى بيناتى وجود دارد كه ميتواند براى همه مفيد باشد.

1-توكل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعده‌هاى مؤكد نصرت الهى ،به كارگيرى خرد و عزم و شجاعت

 اولين سخن آن است كه با توكل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعده‌هاى مؤكد نصرت الهى در قرآن و به كارگيرى خرد و عزم و شجاعت، ميتوان بر همه‌ى اين موانع فائق آمد و پيروزمندانه از آنها عبور كرد. البته كارى كه شما بدان همت گماشته‌ايد، بسى بزرگ و سرنوشت‌ساز است. پس بايد زحمات بزرگ را هم به خاطر آن تحمل كرد. اميرالمؤمنين على (عليه السّلام) در خطبه‌ای فرموده است: فانّ اللَّه لم يقصم جبّارى دهر قطّ الّا بعد تمهيل و رخاء و لم يجبر عظم أحد من الامم الّا بعد أزل و بلاء و فى دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر.(6)

2- خود را همواره در ميدان بدانيد، هميشه خداوند را حاضر و كمك‌كار خود بدانيد و پيروزيها ما را دچار غرور و غفلت نكند

 توصيه‌ى مهم آن است كه خود را همواره در ميدان بدانيد: «فاذا فرغت فانصب».(7) هميشه خداوند را حاضر و كمك‌كار خود بدانيد: «و الى ربّك فارغب».(8) و پيروزيها ما را دچار غرور و غفلت نكند: «اذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللَّه افواجاً فسبّح بحمد ربّك واستغفره انه كان توابا».(9) اينها پشتوانه‌هاى حقيقى‌يك ملت مؤمن است.

3- بازخوانى دائمى اصول انقلاب (استقلال، آزادى، عدالتخواهى، تسليم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفى تبعيضهاى قومى و نژادى و مذهبى، نفى صريح صهيونيزم)

 توصيه‌ى ديگر، بازخوانى دائمى اصول انقلاب است. شعارها و اصول بايد تنقيح و با مبانى و محكمات اسلام تطبيق داده شوند. استقلال، آزادى، عدالتخواهى، تسليم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفى تبعيضهاى قومى و نژادى و مذهبى، نفى صريح صهيونيزم؛ اينها اركان نهضتهاى امروز كشورهاى اسلامى است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است.

*اصولتان را روى كاغذ بنويسيد؛ نگذاريد اصول نظام آينده‌ى شما را دشمنان شما بنويسند؛ نگذاريد اصول اسلامى در پاى منافع زودگذر قربانى شود

 اصولتان را روى كاغذ بنويسيد؛ اصالتهاى خود را با حساسيت بالا حفظ كنيد؛ نگذاريد اصول نظام آينده‌ى شما را دشمنان شما بنويسند؛ نگذاريد اصول اسلامى در پاى منافع زودگذر قربانى شود. انحراف در انقلابها، از انحراف در شعارها و هدفها آغاز ميشود.

 *هرگز به آمريكا و ناتو و به رژيمهاى جنايتكارى چون انگليس و فرانسه و ايتاليا ، اعتماد نكنيد؛ به آنها سوء ظن داشته باشيد و لبخند آنها را باور نكنيد

 هرگز به آمريكا و ناتو و به رژيمهاى جنايتكارى چون انگليس و فرانسه و ايتاليا كه زمانى دراز سرزمين شما را ميان خود تقسيم و غارت كردند، اعتماد نكنيد؛ به آنها سوء ظن داشته باشيد و لبخند آنها را باور نكنيد؛ پشت اين لبخندها و وعده‌ها، توطئه و خيانت نهفته است.

 *راه حل خود را خود با بهره‌گيرى از سرچشمه‌ى فياض اسلام به دست آوريد و نسخه‌هاى بيگانه را به خودشان پس دهيد.

 راه حل خود را خود با بهره‌گيرى از سرچشمه‌ى فياض اسلام به دست آوريد و نسخه‌هاى بيگانه را به خودشان پس دهيد.

4- پرهيز از اختلافات مذهبى، قومى، نژادى، قبيله‌اى و مرزى

 توصيه‌ى مهم ديگر پرهيز از اختلافات مذهبى، قومى، نژادى، قبيله‌اى و مرزى است. تفاوتها را به رسميت بشناسيد و آن را مديريت كنيد. تفاهم ميان مذاهب اسلامى كليد نجات است. آنها كه آتش تفرقه‌ى مذهبى را با تكفير اين و آن دامن ميزنند، اگر خودشان هم ندانند، مزدور و عمله‌ى شيطانند.

5- نظام‌سازى

 نظام‌سازى كار بزرگ و اصلى شما است. اين كارى پيچيده و دشوار است. نگذاريد الگوهاى لائيك يا ليبراليسم غربى، يا ناسيوناليسم افراطى، يا گرايشهاى چپ ماركسيستى، خود را بر شما تحميل كند.

 اردوگاه شرق چپ فرو ريخت و بلوك غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خيرى براى آن متصور نيست. گذشت زمان به زيان آنها و به سود جريان اسلام است. هدف نهائى را بايد امت واحده‌ى اسلامى و ايجاد تمدن اسلامى  جديد بر پايه‌ى دين و عقلانيت و علم و اخلاق، قرار داد.
6-  آزادى فلسطين از چنگال درنده‌ى صهيونيسته
 آزادى فلسطين از چنگال درنده‌ى صهيونيستها نيز هدفى بزرگ است. كشورهاى بالكان و قفقاز و آسياى غربى پس از هشتاد سال از چنگال شوروى سابق نجات يافتند؛ چرا فلسطين مظلوم نتواند پس از هفتاد سال از اسارت صهيونيستهاى ظالم نجات يابد؟

 نسل امروزِ كشورهاى اسلامى اين ظرفيت را دارد كه به چنين كارهاى بزرگى بپردازد. نسل جوان امروز مايه‌ى افتخار نسلهاى پيشين خويش است. به قول شاعر عرب:

 قالوا: ابوالصَّخر مِن شَيبان قُلتُ لَهُم/كلاّ لَعمَرى ولكن منهُ شيبانٌ‌

 وَ كَم اَبٍ قد عَلاَ بِابنٍ ذُرى شَرَفٍ/كما عَلا برسول اللَّه عدنانٌ‌

*اعتمادبه نسل جوان خود

 به نسل جوان خود اعتماد كنيد، روح اعتماد به نفس را در آنان زنده كنيد، و از تجربه‌هاى مجربان و پيران، آنها را بهره‌مند سازيد. دو نكته‌ى مهم در اينجا وجود دارد:

دو نكته مهم:

1-ملتهاي انقلاب كرده چون مؤمن به اسلامند،پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است.

 اول آنكه ملتهاى انقلاب كرده و آزاد شده، يكى از مهمترين خواسته‌هايشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مديريت كشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است؛ يعنى حاكمان با رأى مردم برگزيده ميشوند و ارزشها و اصول حاكم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شريعت اسلامى است. اين خود ميتواند در كشورهاى گوناگون به اقتضاى شرائط، با شيوه‌ها و شكلهاى گوناگون تحقق يابد، ولى با حساسيت كامل بايد مراقب بود كه اين با دموكراسى ليبرال غربى اشتباه نشود. دموكراسى لائيك و در مواردى ضد مذهب غربى با مردمسالارى اسلامى كه متعهد به ارزشها و خطوط اصلى اسلامى در نظام كشور است، هيچ نسبتى ندارد.

2- اسلامگرائى نبايد با تحجر و قشرى‌گرى و تعصبهاى جاهلانه و افراطى مشتبه گردد.

 نكته‌ى دوم آن است كه اسلامگرائى نبايد با تحجر و قشرى‌گرى و تعصبهاى جاهلانه و افراطى مشتبه گردد. مرز ميان اين دو نيز بايد پر رنگ باشد. افراطهاى  مذهبى كه غالباً با خشونت كور همراه است، عامل عقب‌ماندگى و دور شدن از هدفهاى والاى انقلاب است، و اين به نوبه‌ى خود مايه‌ى جدا شدن مردم و در نتيجه شكست انقلاب خواهد بود. خلاصه كنم:

* سخن از بيدارى اسلامى، سخن از يك واقعيت خارجىِ مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته ، با اين حال، صحنه همچنان سيال و نيازمند شكل دادن و به سرانجام رساندن است.

 سخن از بيدارى اسلامى، سخن از يك مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تأويل و تفسير نيست؛ سخن از يك واقعيت خارجىِ مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته و قيامها و انقلابهاى بزرگى  را پديد آورده و مهره‌هاى خطرناكى از جبهه‌ى دشمن را ساقط كرده و از صحنه بيرون رانده است. با اين حال، صحنه همچنان سيال و نيازمند شكل دادن و به سرانجام رساندن است.

 *در پايان: ، تقوا با همان معنى  بلند و گسترده‌اش، و سپس سرپيچيدن از فرمانبرى كافران و منافقان، و پيروى از وحى الهى، و سرانجام توكل و اعتماد به خداوند، دستورالعمل كامل و كارسازى است؛ براى هميشه و بويژه در اين برهه‌ى حساس و سرنوشت‌ساز.

 آياتى كه در طليعه‌ى سخن تلاوت شد، دستورالعمل كامل و كارسازى است؛ براى هميشه و بويژه در اين برهه‌ى حساس و سرنوشت‌ساز. خطاب به پيامبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلم) است، ولى در واقع ما همگى بدان مخاطب و مكلفيم. در اين آيات، تقوا با همان معنى  بلند و گسترده‌اش، اولين توصيه است، و سپس سرپيچيدن از فرمانبرى كافران و منافقان، و پيروى از وحى الهى، و سرانجام توكل و اعتماد به خداوند.

 بار ديگر اين آيات را مرور كنيم: بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم. «يا أيها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الكافرين و المنافقين انّ اللَّه كان عليماً حكيماً. واتّبع ما يوحى اليك من ربّك انّ اللَّه كان بما تعملون خبيراً. و توكّل على اللَّه و كفى باللَّه وكيلاً».

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه‌

1) احزاب: 3 - 1
2) ابراهيم: 24
3) احزاب: 23
4) نساء: 76
5) آل‌عمران: 174 - 173
6) نهج‌البلاغه: خطبه‌ى 88
7) شرح: 7
8) شرح: 8
9) نصر: 3 - 1

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبری در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى (‌ 17/6/1390)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌


خيلى خوش آمديد آقايان محترم، برادران عزيز. اين ديدارِ شش ماه يك بار، علاوه بر جنبه‌هاى قانونى و موقعيتى، براى ما اين حسن را هم دارد كه دوستان و رفقا و اعزّه و برادران خوبمان را از نزديك زيارت ميكنيم؛ كه اين هم براى من مغتنم است.

خوشبختانه اين اجلاس شما در دنباله‌ى فضاى معنوى ماه رمضان اتفاق افتاد، كه خود اين حتماً بر فضاى اين جلسه حاكم بوده؛ و آنطورى كه از گزارشها برمى‌آمد و بنده هم قبلاً تا حدودى در جريان قرار گرفتم، نكاتى كه آقايان تذكر دادند، نكات خوب و مهمى بود؛ كه اينها همه نشانه‌ى رحمت الهى است و بايد خدا را شكر كرد.

*نشانه هاي رحمت ،لطف و دست قدرت الهي در ماه مبارک رمضان:
 

1- انس با قرآن و تلاوت قرآن

 ماه رمضانِ امسال با يك نگاه اجمالى كه انسان نگاه ميكند، باز هم بهتر و شيرين‌تر و باصفاتر از ماه رمضانهاى گذشته بود؛ و ما اين را بحمداللَّه هر سال احساس ميكنيم. جلسات تلاوت قرآن، كه گاهى در يك روز شايد هزار نفر يا بيشتر مى‌نشينند و تلاوتها را استماع ميكنند، اين نه در يك شهر، نه در دو شهر، در بسيارى از شهرهاى كشور تكرار ميشود. واقعاً انسان نميداند چطور خدا را شكر كند كه كشورِ دورافتاده‌ى از قرآن و تلاوت قرآن و انس با قرآن در دوران طاغوت، امروز اينجور آميخته باشد با آيات كريمه‌ى الهى. انسان مى‌بيند جوانهائى را، نوجوانهائى را كه آنجا نشسته‌اند و يك ساعت تلاوت ميكنند؛ چه تلاوت شيوائى؛ صحيح، دقيق، متوجه به معنا، و مردم هم گوش ميكنند. اگر در سطح كشور انسان ملاحظه كند، ميتوان گفت اين انس با قرآن و تلاوت قرآن در ماه مبارك رمضان، اعداد ميليونى دارد.

 2-جلسات دعا

همين طور، جلسات دعا. شما تصور بفرمائيد كه در شبهاى ماه رمضان و سحرهاى ماه رمضان، يك جمعيت ميليونى دارند دعاى ابوحمزه ميخوانند؛ چه آنهائى كه در جلسات حضور دارند، چه آنهائى كه از طريق تلويزيون و راديو اين دعا را ميشنوند و داخل منزل حال ميكنند، صفا ميكنند، اشك ميريزند؛ اينها چيزهاى كمى نيست؛ اينها نشانه‌هاى لطف الهى است.

 3-حضور سياسي مردم در روز قدس

بعد نوبت ميرسد به حضور سياسى مردم در روز قدس. باز انسان دست قدرت الهى را مشاهده ميكند كه اينطور دلهاى مردم را جذب ميكند و مى‌آورد توى آن هواى گرم، با دهان روزه، وسط خيابانها؛ وفادارى خودشان را به انقلاب، به آرمانهاى انقلاب نشان ميدهند، فرياد ميكنند؛ پيرمرد مى‌آيد، بچه‌ى كوچك مى‌آيد، زنها مى‌آيند، مردها مى‌آيند.

4-روز عيد فطر و نماز عيد فطر

 بعد نوبت ميرسد به روز عيد فطر و نمازهاى عيد. اين تضرع و دعائى كه در روز عيد فطر در سرتاسر كشور خوانده ميشود، مردم جمع ميشوند، دعا ميخوانند، تضرع ميكنند، از خداى متعال عالى‌ترين خواسته‌ها را درخواست ميكنند، با حالت توجه، با حالت تضرع، ما كِى اين چيزها را داشتيم؟ كِى در طول تاريخ - تاريخ قرنها، نه تاريخ سالها - كشور ما اينجور مشحون به آيات الهى و كلمات تضرع‌آميز در مقابل پروردگار و دعا و توجه و ذكر بوده؟ كِى اين همه مردم در اين وادى وارد ميشدند؟ براى كى مى‌آيند؟ به كى ميخواهند خودشان را نشان بدهند؟ جز اخلاص، جز ايمان، جز علاقه و عقيده‌ى به مبانى اسلامى، هيچ عامل و انگيزه‌ى ديگرى در اينجا قابل تصور نيست. خب، اينها همه‌اش موجبات رحمت الهى است؛ «اللّهمّ انّى اسئلك موجبات رحمتك».(1) اينها همان چيزهائى است كه باران فيض الهى را بر سر ما ميبارد.

*دست الهي و قدرت الهي است كه مؤمنين رابه ميدان مي آورد

 البته ما اشتباه ميكنيم؛ گاهى نميفهميم اين تفضل الهى را، نمى‌بينيم دست عطوفت الهى را در قضاياى مختلف كه بر سر ما گذاشته ميشود. گاهى هم از اين جهت اشتباه ميكنيم كه خيال ميكنيم مائيم كه داريم اين كارها را ميكنيم، در حالى كه ما نيستيم؛ «لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الّفت بين قلوبهم و ليكنّ اللَّه الّف بينهم».(2) «قلب المؤمن بين اصبعى الرّحمن». كى اين مؤمنين را ميكِشد مى‌آورد توى اين ميدانها، اينجور اينها را متوجه به خدا ميكند؟ جز دست الهى، جز قدرت الهى، چيز ديگرى نيست. اينهاست كه ما را اميدوار ميكند.

 * مردم ما به توفيق الهى، به لطف پروردگار، مردم خوبى هستند؛ خوبى‌شان هم به وفادارى آنها به ايمان است، به رسوخ ايمان در دلهاست.

من نميخواهم فقط شرح ماوقع را عرض كنم - كه خب، اين ماوقع را همه داريم مى‌بينيم - من ميخواهم اين استنتاج را بكنم: «هو الّذى ايّدك بنصره و بالمؤمنين»؛(3) خداى متعال تأييد خودش را در كنار نصرت به وسيله‌ى مؤمنين ميگذارد، كه على‌الظاهر مراد در اينجا نصرتهاى معنوى است؛ مثل همان «انّى ممدّكم بألف من الملائكة مردفين»(4) و امثال اينها. «هو الّذى ايّدك بنصره و بالمؤمنين»؛ مؤمنين هستند كه موجب نصرت ميشوند؛ مؤمنين هستند كه نظام را پابرجا نگه ميدارند؛ مؤمنين هستند كه در ميدانهاى مختلف، جاده را صاف ميكنند تا نظام اسلامى بتواند كارهاى بزرگى را انجام دهد. ما اينها را «انّما اوتيته على علم عندى»(5) نبايد تصور كنيم؛ خيال نكنيم ما هستيم داريم ميكنيم؛ اينها را خدا دارد ميكند. اين نكته‌ى اول؛ كه به نظر من مردم ما به توفيق الهى، به لطف پروردگار، مردم خوبى هستند؛ خوبى‌شان هم به وفادارى آنها به ايمان است، به رسوخ ايمان در دلهاست.

 *امروز عليرغم وسايل اغواء كننده دلهاي جوانان(ماهواره ها،اينترنتها)اكثر شركت كنندگان در مراسمهاي ماه رمضان ،جوانهايند.

 شما ببينيد امروز وسائلى كه براى اغواى دل جوانها هست، چقدر است؛ قابل مقايسه‌ى با گذشته نيست. اين ماهواره‌ها، اين اينترنت‌ها، اين انواع و اقسام وسائل ارتباطات، اينها دلها را اغوا ميكند، جذب ميكند، از راه به در ميبرد، انگيزه‌هاى معنوى را در انسان سست ميكند، شهوات را در انسان بيدار ميكند. با وجود همه‌ى اينها، اين مجالسى كه اشاره شد و شما ديديد، اكثرشان همين جوانهايند. بعضى اوقات شايد ظواهرشان هم نشان نميدهد كه اينها دل در گرو محبت الهى دارند، اما دارند؛ مى‌آيند، با خدا حرف ميزنند، اشك ميريزند. اشك آنها مايه‌ى غبطه‌ى انسان است. انسان نگاه ميكند، مى‌بيند اين جوان آنجا نشسته، همين‌طور اشك بر روى چهره‌ى او جارى است. انسان به حال اينها غبطه ميخورد. اينها دلهاشان پاك است، اينها صافند، نزديك به خدايند؛ همين، مايه‌ى نصرت است؛ «هوالّذى ايّدك بنصره و بالمؤمنين».

*سابقه فقه سياسي در شيعه،از اولِ تدوين فقه است (روایت تحف العقول که سیاسیات را از اقسام معاملات بیان میکند.) 

 مطلبى كه من امروز ميخواهم عرض بكنم - كه ان‌شاءاللَّه سعى كنم كوتاه عرض بشود - اين است كه فقه سياسى در شيعه، سابقه‌اش از اولِ تدوين فقه است. يعنى حتّى قبل از آنكه فقه استدلالى در قرن سوم و چهارم تدوين بشود - در عهد روايات - فقه سياسى در مجموعه‌ى فقه شيعه حضور روشن و واضحى دارد؛ كه نمونه‌اش را شما در روايات مى‌بينيد. همين روايت «تحف‌العقول» كه انواع معاملات را چهار قسم ميكند، يك قسمش سياسات است - امّاالسّياسات - كه خب، در آنجا مطالبى را بيان ميكند. در اين روايت و روايات فراوان ديگر، شاخصها ذكر ميشود. اين روايت معروف صفوان جمّال: «كلّ شى‌ء منك حسن جميل الّا اكرائك الجمال من هذا الرّجل» و ديگر رواياتى كه فراوان است، از اين قبيل است. بعد كه نوبت به عصر تدوين فقه استدلالى ميرسد - دوران شيخ مفيد و بعد از ايشان - باز انسان مشاهده ميكند كه فقه سياسى در آنجا وجود دارد؛ در ابواب مختلف، آن چيزهائى كه مربوط به احكام سياست و اداره‌ى جامعه است، در اينها هست.

*اما نظام سازي بر اساس فقه سياسي ،يك چيز جديد است ،كه امام بزرگوار اول كسي بود كه در مقام نظر وعمل،توأما يك نظام ايجاد كرد،مردمسالاري ديني و ولايت فقيه را مطرح كرد  

 بنابراين سابقه‌ى فقه سياسى در شيعه، سابقه‌ى عريقى است؛ ليكن يك چيز جديد است و آن، نظام‌سازى بر اساس اين فقه است؛ كه اين را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ايشان كس ديگرى از اين ملتقطات فقهى در ابواب مختلف، يك نظام به وجود نياورده بود. اولْ كسى كه در مقام نظر و در مقام عمل - توأماً - يك نظام ايجاد كرد، امام بزرگوار ما بود؛ كه مردم‌سالارى دينى را مطرح كرد، مسئله‌ى ولايت فقيه را مطرح كرد. بر اساس اين مبنا، نظام اسلامى بر سر پا شد. اين، اولين تجربه هم هست. چنين تجربه‌اى را ما در تاريخ نداريم؛ نه در دوران صفويه داريم، نه در دوره‌هاى ديگر. اگرچه در دوران صفويه كسانى مثل «محقق كركى»ها وارد ميدان بودند، اما از اين نظام اسلامى و نظام فقهى در آنجا خبرى نيست؛ حداكثر اين است كه قضاوت به عهده‌ى يك ملائى، آن هم در حد محقق كركىِ با آن عظمت بوده است؛ ايشان ميشود رئيس قضات، تا مثلاً قضات را معين كند؛ بيش از اينها نيست؛ نظام حكومت و نظام سياسى جامعه بر مبناى فقه نيست. ايجاد نظام، كارى است كه امام بزرگوار ما انجام داد. همان طورى كه جناب آقاى مهدوى در نطقشان اشاره كردند - كه من اجمالاً اطلاع پيدا كردم - امام مسئله‌ى ولايت فقيه را در نجف استدلالى كردند و بحث كردند؛ بعد هم در مقام عمل، اين را پياده كردند و آوردند، شد يك نظام اسلامى. خب، اينجا دو تا مطلب وجود دارد كه ما بايد به اين دو مطلب توجه كنيم.
 

 1-چون هدفهاى مترتب برمبانى نظام، هدفهاى زودرسى نيست، اين وسوسه به سراغ نخبگان و زبدگان و مسئولان مى‌آيد كه نكند پايبندى ما به اين اصول است كه مانع ميشود ما به اين اهداف دست پيدا كنيم. اين يك چالش بسيار مهمى است.

 يك مطلب اين است كه يك چالش بزرگى همواره بر سر راه حفظ هويت اين نظام وجود داشته است؛ الان هم وجود دارد، بعد از اين هم خواهد بود. آن چالش عبارت است از چالش بين وفادارى و حفظ خطوط اصلى - يعنى اصول و مبانى نظام - از يك طرف، و دستاوردهاى پيشرفت مادى و معنوى براى نظام از طرف ديگر. اين فكر گاهى اوقات پيش مى‌آيد؛ البته دليل هم دارد كه اين فكر پيش مى‌آيد؛ چون آن هدفهاى مترتب بر آن مبانى، اينجور نيست كه هدفهاى زودرسى باشد، كه حالا در ظرف ده سال و بيست سال حتماً اين هدفها تأمين شود؛ گاهى اوقات بايد نسلها بگذرد تا اين اهدافى كه بر مبناى آن اصول ترسيم شده است، تحقق پيدا كند. وقتى كه اين اهداف در ميان‌مدت يا در كوتاه‌مدت تحقق پيدا نكرد، اين وسوسه به سراغ نخبگان و زبدگان و مسئولان مى‌آيد كه نكند پايبندى ما به اين اصول است كه مانع ميشود ما به اين اهداف دست پيدا كنيم. اين يك چالش بسيار مهمى است.

*يكي از مظاهر عظمت امام،صبر امام در برابر فشارها بود،به خاطر مشكلات(جه داخلي،جه بين المللي)از مباني و اصول كوتاه نيامد.(نمونه آن قضيه سلمان رشدي) 

 من مدتها قبل در يك صحبتى اشاره كردم كه يكى از مظاهر عظمت امام بزرگوار عبارت بود از صبر در اين قضيه. البته دوران ايشان، دوران كوتاهى بود - ده سال بيشتر طول نكشيد - اما در همين دوران، ايشان پايه‌ها را محكم چيد. يكى از كارهاى امام اين بود كه به خاطر مشكلاتى كه احياناً پيش مى‌آمد - چه در زمينه‌ى مسائل داخلى، چه در زمينه‌ى چالشهاى بين‌المللى - ايشان از مبانى و اصول كوتاه نيامد؛ يعنى صبر كرد. من تعبير كردم به صبر امام. صبر ايشان به اين معنا بود كه تحمل كرد. در برابر فشارهائى كه مى‌آمد، كه آقا اگر چنانچه اين حكم را نكنيد، اگر قضيه‌ى سلمان رشدى را مطرح نكنيد، اگر چه نشود، اگر چه نشود، ممكن است ما به اين موفقيتها دست پيدا كنيم، ايشان تسليم نشد؛ ايشان پافشارى كرد. اين چالش تا امروز هم وجود دارد.

 *حفظ هويت نظام و دستيابي به اهداف نظام(چه اهداف مادي،چه اهداف معنوي)با يكديگر سازگار است. حالت قناعتِ حداقلى پيدا نكنيم؛ و بدانيم كه اگر ما از اصول دست برداشتيم، حتّى هويت نظام كه از بين خواهد رفت، به آن هدفها هم نميرسيم

 خب، عده‌اى ممكن است به اين فكر بيفتند كه پايبندى ما به اصول موجب شده است كه ما به اين اهداف دست پيدا نكنيم؛ ناكامى‌هائى در سطح اداره‌ى داخلى يا در سطح مسائل بين‌المللى، ما را دچار مشكل كند. اين چالش مهمى است؛ با اين چالش بايد هوشيارانه برخورد كرد. نه، درست، عبارت است از اينكه ما هر دو هدف را به موازات يكديگر دنبال كنيم و بدانيم كه اين دو هدف با يكديگر سازگار است؛ يعنى حفظ اصول و مبانى نظام و در واقع حفظ هويت نظام از يك طرف، و از طرف ديگر، دست يافتن به آن اهدافى كه نظام تعريف كرده است؛ چه اهداف مادى و پيشرفتهاى مادى و علمى و معيشتى و تمدنى و امثال اينها، و چه اهداف معنوى مثل استقرار عدالت و از اين قبيل چيزها. بايد بدانيم اينها سازگار است. و ما نميتوانيم به آن اهداف برسيم، مگر اينكه به اين اصول پابند باشيم. يعنى به خاطر اينكه مشكلاتى در رسيدن به آن هدفها پيش مى‌آيد، از اصول دست برنداريم، حالت قناعتِ حداقلى پيدا نكنيم؛ و بدانيم كه اگر ما از اصول دست برداشتيم، حتّى هويت نظام كه از بين خواهد رفت، به آن هدفها هم نميرسيم. ما در همين انقلابهاى گوناگون، نظائرش را ديديم. البته اصول آنها، اصول باطلى بود؛ اما تنازلهاى آنها به هيچ وجه به آنها كمك نكرد.

 *به عنوان يك اصل قطعىِ موضوعى، بايد اين را مسلّم گرفت كه پايبندى به اصول و حفظ خطوط اصلى نظام اسلامى، اصل است.

اينكه ما بيائيم مسئله‌ى عقلانيت را مطرح كنيم و بگوئيم «بر سر عقل آمدن انقلاب»، اين ما را به نتيجه نميرساند. من يادم هست آن سالهاى اول انقلاب، از جمله‌ى حرفهائى كه زده ميشد، اين بود كه بايستى ما انقلاب را سر عقل بياوريم! يعنى عقلانيت را به عنوان يك وسيله، بهانه قرار بدهند و از اصول و مبانى و پايه‌هاى اصلى صرف نظر كنند؛ اين نبايد انجام بگيرد. «و ان تطع اكثر من فى الارض يضلّوك عن سبيل‌اللَّه ان يتّبعون الّا الظّنّ و ان هم الّا يخرصون».(6) نبايستى اصول را پامال كرد. البته اين كار مهمى است؛ پيچيدگى‌هائى دارد، سختى‌هائى دارد و گاهى در موارد گوناگون، براى نخبگان و زبدگان ترديدهائى پيش مى‌آيد. به عنوان يك اصل قطعىِ موضوعى، بايد اين را مسلّم گرفت كه پايبندى به اصول و حفظ خطوط اصلى نظام اسلامى، اصل است.

 *ميشود اصول را حفظ كرد، به پيشرفتها هم رسيد. اگر جائى از اصول كوتاه گذاشته باشيم، بايد از آن توبه كنيم،و بدانيم نصرت الهي بستگي به حفظ اصول و مباني دارد

 بر اساس اين، بايد دنبال پيشرفتها گشت. ما امتحان كرديم، ديديم كه ميشود اصول را حفظ كرد، به پيشرفتها هم رسيد. امروز كشور ما از لحاظ پيشرفت علمى، از لحاظ پيشرفت فناورى، از لحاظ آگاهى‌ها و پختگى‌هاى سياسى، از لحاظ پيدا كردن راه و رسم‌هاى گوناگون در نهادهاى مختلف - نهادهاى اقتصادى و غيره - با اوائل انقلاب قابل مقايسه نيست؛ ما خيلى جلو رفتيم، خيلى پيشرفته‌تريم؛ در عين حال اصول را هم حفظ كرديم. اگر جائى از اصول كوتاه گذاشته باشيم، بايد از آن توبه كنيم. از اصول نبايستى كم گذاشت. همچنين بايد بدانيم نصرت الهى هم بسته‌ى به همين است كه ما اين مبانى و اصول را حفظ كنيم. اين يك نكته.

2-نظام سازي یک امر دفعی و یکباره نیست ،یک امر جاري است و روز به روز بايد تكميل شود،يعني آنچه را ساختيم ،حفظ كنيم ،نواقصش را بر طرف كنيم و آن را تكميل كنيم. 

 نكته‌ى دومى كه در اين زمينه عرض ميكنيم، اين است كه نظام‌سازى - كه گفتيم امام بزرگوار ما بر اساس مبانى فقهى، نظام‌سازى كرد - يك امر دفعى و يكباره نيست؛ معنايش اين نيست كه ما يك نظامى را بر اساس فقه كشف كرديم و استدلال كرديم و اين را گذاشتيم وسط، و اين تمام شد؛ نه، اينجورى نيست. نظام‌سازى يك امر جارى است؛ روزبه‌روز بايستى تكميل شود، تتميم شود. ممكن است يك جائى اشتباه كرده باشيم اما مهم اين است كه ما بر اساس اين اشتباه، خودمان را تصحيح كنيم، خودمان را اصلاح كنيم؛ اين جزو متمم نظام‌سازى است. نه اينكه گذشته را خراب كنيم. اينكه ما ميگوئيم نظام‌سازى جريان دارد، معنايش اين نيست كه هرچه را ساختيم و بنا كرديم، خراب كنيم؛ قانون اساسى‌مان را خراب كنيم، نظام حكومتى و دولتى‌مان را ضايع كنيم؛ نه، آنچه را كه ساختيم، حفظ كنيم، نواقصش را برطرف كنيم، آن را تكميل كنيم. اين كار، يك كار لازمى است.

 *قيد اطلاق كه امام منضم كردند به ولايت فقيه ؛ يعنى انعطاف‌پذيرى.دستگاه ولايت ،كه در رأسش رهبرى قرار دارد، بايد بتواند به طور دائم خودش را پيش ببرد، متحول كند.تحول يعنى تكميل، پيش رفتن به سمت آنچه كه درست‌تر است، آنچه كه كاملتر است.

 من تصورم اين است كه بُعد مهمى از قيد اطلاق كه امام منضم كردند به ولايت فقيه - كه در قانون اساسىِ اول قيد «مطلقه» نبود؛ اين را امام اضافه كردند - ناظر به همين است؛ يعنى انعطاف‌پذيرى. دستگاه ولايت - كه دستگاه عظيم ولايت، يعنى در واقع مجموعه‌ى آن دستگاه‌هاى تصميم‌ساز و تصميم‌گير كه در رأسش رهبرى قرار دارد؛ اما مجموعه، يك مجموعه است - بايد بتواند به طور دائم خودش را پيش ببرد، متحول كند؛ چون تحول جزو سنتهاى زندگى انسان و تاريخ بشرى است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ايجاد نكنيم و پيش نرويم، تحول بر ما تحميل خواهد شد. تحول يعنى تكميل، پيش رفتن به سمت آنچه كه درست‌تر است، آنچه كه كاملتر است. يعنى آنچه را كه ساختيم، ببينيم نقصهايش كجاست، آن را برطرف كنيم؛ ببينيم كجا كم داريم، آن را اضافه كنيم. اين جريان بايستى ادامه پيدا كند.

*ولايت مطلقه فقيه اين است كه، يك حالت انعطافى در دست كليددار اصلى نظام وجود دارد كه ميتواند در آنجائى كه لازم است، مسير را تصحيح و اصلاح كند، بنا را ترميم كند.

 البته دشمنان، «ولايت مطلقه» را به معناى «استبداد» گرفته‌اند؛ يعنى ميل فقيه عادل به صورت دلبخواه. اين معنا در دلِ خودش يك تناقض دارد: اگر عادل است، نميتواند مستبد باشد؛ اگر مستبد است و بر اساس دلخواه عمل ميكند، پس عادل نيست. دشمنان، اين را ملتفت نميشوند و اين معنا را نميفهمند. اين نيست مسئله‌ى «ولايت مطلقه» كه فقيه هر كار دلش خواست، بكند؛ يك وقت يك چيزى به نظرش رسيد كه بايد اين كار انجام بگيرد، فوراً انجام دهد؛ قضيه اين نيست. قضيه اين است كه يك حالت انعطافى در دست كليددار اصلى نظام وجود دارد كه ميتواند در آنجائى كه لازم است، مسير را تصحيح و اصلاح كند، بنا را ترميم كند.

*تصور اينكه اين انعطاف بايستى تحت تأثير فشارهاى بيرونى و تغييرِ در جهت انعطاف به قالبهاى غربى باشد،اين انحراف است.

 البته در اينجا هم خطرى كه وجود دارد - كه بايد از اين خطر برحذر بود - اين است كه ما تصور كنيم اين انعطاف بايستى تحت تأثير فشارهاى بيرونى و تغييرِ در جهت انعطاف به قالبهاى غربى باشد. سر قضيه‌ى قصاص به ما اعتراض ميكنند و فشار مى‌آورند، سر قضيه‌ى ديه به ما فشار مى‌آورند، سر قضاياى گوناگون در مسائل مختلف به ما فشار مى‌آورند؛ لذا ما تسليم شويم؛ انعطاف به اين معنا باشد. نه، اين انحراف است؛ اين انعطاف نيست. بايد توجه كنيم، همان آيه‌ى شريفه‌ى «و ان تطع اكثر من فى الارض» اينجا هم جارى است. نبايد به خاطر اينكه راديوهاى بيگانه و تبليغات خصمانه و اتاقهاى فكر دشمن و كمربسته‌ى عليه نظام اسلامى، راجع به فلان حكم، راجع به فلان مبنا اعتراض ميكنند، فرياد ميكشند، ما بيائيم بگوئيم حالا تجديد نظر كنيم براى اينكه با دنيا هماهنگ شويم؛ نه، اين خطاست، اين انحراف است؛ به اين انحراف نبايد دچار شد.

 *متكفل مسائل جديد ،در زمينه اقتصاد (مثلا بانكداري اسلامي)فقه است.

 در عين حال مسائل جديدى وجود دارد. در زمينه‌ى اقتصاد، مسائل تازه‌اى وجود دارد. مثلاً ما بانكدارى اسلامى را به وجود آورده‌ايم. امروز مسائل تازه‌اى در زمينه‌ى پول و بانكدارى وجود دارد؛ اينها را بايستى حل كرد؛ بايد اينها را در بانكدارى اسلامى - بانكدارى بدون ربا - ديد. كى بايد اينها را انجام بدهد؟ فقه متكفل اين چيزهاست.

 *لزوم درسهايِ خارجِ استدلاليِ قوي اي مخصوص فقه حكومتي،جهت مشخص كردن مسائل جديد حكومتي از لحاظ فقهي تا اين كاوشهاي عالمانه در معرض استفاده ملتها و نخبگان ديگر كشورها قرار گيرد.

 البته من همين‌جا عرض بكنم كه نياز ما به كرسى‌هاى بحث آزاد فقهى در حوزه‌ى قم - كه مهمترين حوزه‌هاست - برآورده نشده است. من اين را الان اينجا عرض ميكنم - آقايانى هم از قم اينجا تشريف داريد - اين نياز برآورده نشده. در قم بايد درسهاى خارجِ استدلالىِ قوى‌اى مخصوص فقه حكومتى وجود داشته باشد تا مسائل جديد حكومتى و چالشهائى را كه بر سر راه حكومت قرار ميگيرد و مسائل نو به نو را كه هى براى ما دارد پيش مى‌آيد، از لحاظ فقهى مشخص كنند، روشن كنند، بحث كنند، بحثهاى متين فقهى انجام بگيرد؛ بعد اين بحثها مى‌آيد دست روشنفكران و نخبگان گوناگون دانشگاهى و غير دانشگاهى، اينها را به فرآورده‌هائى تبديل ميكنند كه براى افكار عموم، براى افكار دانشجويان، براى افكار ملتهاى ديگر قابل استفاده است. اين كار بايستى انجام بگيرد، ما اين را لازم داريم. محصول اين كاوشهاى عالمانه ميتواند در معرض استفاده‌ى ملتها و نخبگان ديگر كشورها هم قرار بگيرد.

 دو احتمال براي انقلابهاي كشورهاي اسلامي:

۱- نخبگان دينى زمام امور را به دست گيرند و راه درست را براي مردم ترسيم كنند

 الان شما ملاحظه كنيد؛ تقريباً در مدت هشت ماه، در يكى از آرامترين و ساكت‌ترين نقاط عالم - يعنى شمال آفريقا و حول و حوش شمال آفريقا و جزيرةالعرب - چهار تا نظام سرنگون شده؛ يعنى چهار تا ديكتاتورِ چسبيده به صندلىِ متكى به غرب و متكى به آمريكا، زير و رو شدند: مصر، تونس، ليبى و يمن. خب، اين خيلى حادثه‌ى مهمى است. من عرض كرده‌ام، باز هم عرض ميكنم؛ ما واقعاً نميتوانيم الان ابعاد عظمت اين حادثه را درست ترسيم كنيم. خيلى كار بزرگى انجام گرفته است. خب، اينجا ملتها در معرض حوادثى هستند. يكى از اين حوادث - كه ان‌شاءاللَّه اين پيش بيايد - اين است كه نخبگان دينى ملتها بتوانند زمام امور اين ملتها را در دست بگيرند و راه درست را كه برخاسته‌ى از اسلام و برخاسته‌ى از شريعت و برخاسته‌ى از نيازهاى بومى و اقليمى باشد، براى مردم ترسيم كنند؛ اين بهترين راه است. اما چقدر احتمال دارد كه اين راه پيش بيايد؟ انسان دلش ميلرزد.

2- ايجاد يك نظام ديكتاتوري ديگر، يا روي كار آمدن يك نظامهاى الگوگرفته‌ى كامل از غرب.
 

يك احتمال ديگر اين است كه همان كسانى كه عواملشان از در بيرون رفته‌اند، دوباره از پنجره وارد شوند؛ همان كسانى كه در مقابل اسلام، در مقابل حركت ضد صهيونيستى ملت مصر، سى سال از يك ديكتاتورى حمايت كردند، باز زمينه‌ساز يك ديكتاتورى ديگرى بشوند. خب، اول كه ديكتاتور نميگويد من ديكتاتورم؛ يك شكلى به آن ميدهند؛ دستگاه‌هاى تبليغاتى هم دارند، پول هم دارند، امكانات هم دارند، مزدور و آدم هم حتماً دارند. بنابراين يك بيم اين است كه اينها باز بيايند يك نظامهائى را خودشان درست كنند، يا يك نظامهاى الگوگرفته‌ى كامل از غرب روى كار بيايند. اين خطر بسيار بزرگى است براى همين كشورها، كه به اسم دموكراسى و به اسم آزادى و اين حرفها بيايند نظامهاى غربى را در اينجا حاكم كنند. و انواع و اقسام خطرهائى كه در اينجا وجود دارد.
 

*لزوم تبيين و تفهيم مردم سالاري ديني ،ودر اختيار گذاشتن اين نسخه به همه اين كشورها به عنوان يك هديه،تا دشمنان از اين خلأ به وجود آمده استفاده نكنند.

آن چيزى كه اينجا ميتواند به اين كشورها كمك كند، تفكر مردم‌سالارى دينى است. مردم‌سالارى دينى كه ابتكار امام بزرگوار ماست، ميتواند نسخه‌اى براى همه‌ى اين كشورها باشد؛ هم مردم‌سالارى است، هم از متن دين برخاسته است.
البته ممكن است فقهاى اهل سنت - چه فقهاى شافعى در مصر، چه مالكى‌ها در بعضى ديگر از كشورهاى آن منطقه، چه حنفى‌ها در بعضى از كشورهاى ديگر - معتقد به ولايت فقيه نباشند؛ خيلى خوب، ما نميخواهيم حتماً مبناى فقهى خودمان را به آنها عرضه كنيم يا اصرار بورزيم؛ اما مردم‌سالارى دينى ممكن است شكلهاى گوناگونى پيدا كند. بايد اين مبناى مردم‌سالارى دينى را ما براى اينها تبيين كنيم، تفهيم كنيم؛ مثل هديه‌اى در اختيارشان بگذاريم. مطمئناً اين مردم، مردم‌سالارى دينى را خواهند پسنديد. اين كارى است كه بر عهده‌ى ماست و بايستى انجام بگيرد تا دشمنان اين ملتها از خلأيى كه به وجود آمده، استفاده نكنند. اين خلأ را بايد به وسيله‌ى اسلام پر كنند.

اميدواريم خداوند متعال به ما توفيق بدهد، بتوانيم اولاً وظائفمان را بشناسيم، ثانياً ان‌شاءاللَّه به بهترين وجهى عمل كنيم.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1)مفاتيح الجنان، تعقيب نماز ظهر
2)انفال: 63
3)انفال: 62
4) انفال: 9
59قصص: 78
6)انعام: 116

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى‌(9/6/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 تبريك عرض ميكنم عيد سعيد و بزرگ فطر را به شما حضار محترم، مسئولان دلسوز كشور، و به سفراى محترم كشورهاى اسلامى كه در مجلس حضور دارند، و همچنين به همه‌ى ملت بزرگ ايران، و همچنين به امت بزرگ اسلامى در سراسر جهان.

*عيد فطر عيد حقيقي و روز پاداش گرفتن از خداي متعال به خاطر يك ماه رياضت اختياري

 مسلمانها در هر نقطه‌ى عالم كه حضور دارند، امروز را عيد ميگيرند. حقيقتاً عيد فطر، عيد حقيقى است براى انسانهاى سعادتمند و مؤمن؛ در واقع روز پاداش گرفتن از خداى متعال است، به خاطر يك ماه رياضت اختيارى، گرسنگى كشيدن و تشنگى كشيدن اختيارى، يك ماه مهار كردن شهوات بشرى و انسانى در طول روز؛ اينها خيلى ارزشمند است. اين تمرينها براى انسان ذخيره‌اى ميشود تا بتواند در طول زندگى، با اراده و عزم راسخ، بر اميال گمراه كننده‌ى خود دهنه بزند و مهار كند. ما افراد بشر، براى مهار كردن نفس خود، به اين عزم راسخ احتياج داريم. تخطى‌ها و طغيانهاى نفس ماست كه روزگار را براى خود ما و براى ديگران دشوار ميكند. اين تمرينى كه خداى متعال براى آحاد بشر قرار داده است - كه مؤمنين اين دعوت الهى را اجابت ميكنند و اين رياضت و اين تمرين را در طول يك ماه بر خود هموار ميكنند - در واقع علاج درد بزرگ بشر است، كه عبارت است از پيروى از هواى نفس، پيروى از هوسها، تسليم شدن در مقابل زياده‌خواهى‌هاى نفسمان. اين تمرين را بايد قدر دانست. بحمدالله مسلمانان عالم، ماه روزه را گرامى ميدارند. ملت عزيز ما هم حقاً و انصافاً اين ماه را گرامى داشت، آن را بزرگ شمرد و به وظائف خود در اين ماه عمل كرد. اميدواريم روز عيد فطر، خداى متعال به همه‌ى امت اسلامى عيدى عنايت كند.

*بيداري اسلاميِ منجر به حضور مردم در عرصه ي تعيين سرنوشتِ خود،از تجربه هاي بسيار مهم و ارزشمند تاريخ اسلام است كه ميتواند براي مدتهاي طولاني، مسير تاريخ امت اسلام و اين منطقه را تعيين كند.

 امروز امت اسلامى درگير حوادث بزرگى است. آنجورى كه ما ميفهميم و ما احساس ميكنيم، اين تجربه‌اى كه امروز در كشورهائى از دنياى اسلام تحقق پيدا كرده و بيدارى اسلامى منجر به حضور مردم در عرصه‌ى تعيين سرنوشت خود شده، يكى از آن تجربه‌هاى بسيار مهم و ارزشمند تاريخ اسلام است. آنچه كه شما ملاحظه ميكنيد در مصر، در تونس، در ليبى، در يمن، در بحرين و در برخى از كشورهاى ديگر اتفاق افتاده است، كه مردم خودشان وارد صحنه شده‌اند، ملتها خودشان همت گماشته‌اند بر اينكه سرنوشت خودشان را در دست بگيرند، اين از آن حوادث فوق‌العاده بزرگ و تعيين كننده است؛ اين ميتواند براى مدتهاى طولانى، مسير تاريخ امت اسلام و مسير اين منطقه را تعيين كند.
 

*اگر ملتهاي مسلمان از حركت خود مراقبت كنند تا مدتهاي طولاني ،كشورهاي اسلامي يك حركت پيشرونده خواهند داشت و اگر خداى نكرده دنياي استكباربتوانند بر عزم ملتها فائق بيايند، مسلّماً دنياى اسلام باز تا ده‌ها سال دچار مشكلات بزرگ خواهد بود.

اگر ملتهاى مسلمان در اين حركتى كه آغاز كرده‌اند، ان‌شاءالله بتوانند مراقبت كنند، بتوانند اراده‌ى خودشان را بر اراده‌ى كسانى كه سعيشان مداخله‌ى در كشورهاى اسلامى است، غلبه بدهند، تا مدتهاى طولانى كشورهاى اسلامى يك حركت پيشرونده را خواهند داشت؛ اما اگر خداى نكرده دشمنان اسلام و مسلمين - يعنى دنياى استكبار، سردمداران سلطه، صهيونيسم جهانى، رژيم مستكبر و ظالم آمريكا - بتوانند بر اين امواج سوار شوند، اگر خداى نكرده بتوانند بر عزم ملتها فائق بيايند و كنترل كار را به دست بگيرند و حوادث را به سمت آنچه كه خودشان ميخواهند، هدايت كنند، مسلّماً دنياى اسلام باز تا ده‌ها سال دچار مشكلات بزرگ خواهد بود. امت اسلامى نبايد بگذارد. نخبگان سياسى و فرهنگى نبايد اجازه دهند كه دشمنان كشورهاى اسلامى بر عزم ملتهاى مسلمان فائق بيايند.

* امروز ملتها ميدانند كه چه قدرتى دارند واين شناختِ ملتها از خود، نعمت بزرگى است و در مقابل نقشه دشمنان را در پي دارد.

روز امتحان بزرگى است براى كشورهاى اسلامى و ملتهاى مسلمان. تاكنون خود ملتها هم تا اين حد به توانائى‌هاى خودشان واقف نبودند. امروز ملتها ميدانند كه چه قدرتى دارند و اراده‌ى آنها چقدر ميتواند كارساز باشد. اين شناخت ملتها از خود، نعمت بزرگى است. البته سلطه‌گران عالم و سردمداران امپراتورى‌هاى سلطه و قدرت هم فهميده‌اند در دنياى اسلام چه خبر است؛ لذا بيكار نميمانند، آنها هم نقشه ميكشند.


* لزوم تجلي بخشيدن به قدرت ايمان به اسلام و اعتقاد به قدرتِ پشتيبان الهى و اتكال به خداى متعال ،در دل و در عمل

امروز روزى است كه ملتهاى مسلمان به هويت اصيل و اسلامىِ خودشان برگردند. آنچه در درون ما از نيرو و عظمت و شكوه وجود دارد، ناشى از ايمان به اسلام و اعتقاد به قدرت پشتيبان الهى و اتكال به خداى متعال است؛ اين است آن قدرتى كه هيچ قدرتى بر آن فائق نمى‌آيد؛ اين را بايستى هرچه بيشتر در دل خودمان، در عملِ خودمان تجلى ببخشيم.

 *علي رغم خواست استكبار ملت ايران با استقامت و پيمودن صراط مستقيم:عزيز،پيشرونده،مقتدر، داراي اتكا به نفس،داراي چشم انداز و اميد فراوان نسبت به آينده است.

ملت عزيز ايران تاكنون توانسته‌اند اين استقامت در راه و پيمودن صراط مستقيم را با تمام قدرت و توان ادامه دهند و اثراتش را دارند مى‌بينند. اين مقطع سى ساله‌ى انقلاب و كشور ما، يكى از درخشانترين مقاطع حيات تاريخى ماست. در طول سى سال، نسلهاى متعددِ پى‌درپى، جوانان ديروز، جوانان امروز، نوجوانان امروز - كه جوانان فردايند - همه با يك هدف، با يك نفس، با يك انگيزه، در اين ميدانهاى دشوار به سمت جلو حركت ميكنند. ما ملت ايران سى سال است كه در مقابل خباثت و فشار استكبار - فشار تحريم، فشار تهديد؛ تهديد نظامى، تهديد سياسى، تهديد امنيتى - ايستاده‌ايم و به توفيق الهى بر دشمنان خودمان فائق آمده‌ايم. آنها نميخواستند ملت ايران را عزيز و مقتدر و پيشرونده و اميدار ببينند؛ اما على‌رغم آنها، امروز ملت ايران عزيز و پيشرونده و مقتدر و داراى اتكاء به نفس و داراى چشم‌انداز و اميد فراوان نسبت به آينده است.

 از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه براى ما، براى ملت ايران و براى ملتهاى مسلمان، عزت روزافزون را مقدر فرمايد. پروردگارا! اسلام و مسلمين را روزبه‌روز سربلندتر بفرما.

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي ازبيانات مقام معظم رهبري درخطبه‌هاى نماز عيد سعيد فطر(9/6/90)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

  خطبه‌ى اول‌

الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةالله فى الأرضين‌.
 عيد سعيد فطر را به همه‌ى شما برادران و خواهران نمازگزار عزيز و به همه‌ى ملت ايران و به امت بزرگ اسلامى در سراسر جهان تبريك عرض ميكنيم. از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه در اين روز شريف و مبارك، رحمت خود را، تفضل خود را بر همه‌ى برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان ببارد؛ طاعات آنها را، عبادات يكماهه‌ى آنها را به احسن وجه از آنها قبول كند و ان‌شاءالله اين روز را روز عيد واقعىِ امت اسلامى قرار بدهد.

محصولات با بركت ماه مبارك رمضان:

۱-انس ، بهره مندي از معارف و انس با قرآن

۲-انس و مناجات با خدا

۳- صفا و نورانيت نفس كه منشأ بركات بسيار زيادي در زندگي فردي و اجتماعي است.

۴-کسب نیک اندیشی به واسطه صفای نفس

۵-تطهیر نفس از حسد،بخل،كبر وشهوت

۶-محيط جامعه، محيط امن و امان روحى و معنوى 

۷-نزديكي دلها به يكديگر و گسترش ترحم به يكديگر در جامعه اسلامي

 در ماه مبارك رمضان، بسيارى از مردمِ موفق و باسعادت توانستند محصول زيادى را بردارند؛ محصولى كه براى دوره‌ى سال آنها، بلكه در مواردى براى سراسر عمر آنها، داراى بركات خواهد بود. عده‌اى انس با قرآن پيدا كردند، از معارف قرآنى بهره بردند، تدبر كردند؛ عده‌اى انس و مناجات با خدا را در اين ماه براى خودشان رويّه و روش قرار دادند و دلهاى خودشان را نورانى كردند. مردم روزه گرفتند؛ با روزه، در نفس خود صفا به وجود آوردند؛ كه همين صفا و صميميت و نورانيت، منشأ بركات بسيارى در زندگى فردى و اجتماعى است. اين صفاى نفسانى به انسان نيك‌انديشى ميدهد، تطهير نفس از حسد و بخل و كبر و شهوت ميدهد. صفا در نفس انسان، محيط جامعه را محيط امن و امان روحى و معنوى قرار ميدهد؛ دلها را به هم نزديك ميكند؛ مؤمنان را به يكديگر مهربان ميكند؛ ترحم به يكديگر را در ميان جامعه‌ى ايمانى گسترش ميدهد. اينها همه محصولات ماه مبارك رمضان است براى مردم موفق و باسعادت.

۸-تقوا ،كه به معناي مراقبت از خود براى حركت در صراط مستقيم الهى؛ يافتن علم و معرفت و بصيرت، و بر اساس علم و معرفت و بصيرت، حركت كردن.

 محصول عمده‌ى ديگر اين ماه، تقواست؛ كه فرمود: «لعلّكم تتّقون».(1) «دستى كه عنان خويش گيرد»؛ معناى تقوا اين است. عنان ديگران را گاهى درست ميتوانيم بگيريم؛ اگر بتوانيم عنان خودمان را بگيريم، خودمان را از چموشى، از وحشيگرى، از عبور از خطوط قرمز الهى باز بداريم، اين هنر بزرگى است. تقوا يعنى مراقبت از خود براى حركت در صراط مستقيم الهى؛ يافتن علم و معرفت و بصيرت، و بر اساس علم و معرفت و بصيرت، حركت كردن. خوشبختانه جامعه‌ى ما در ماه رمضان از اين افراد باسعادتى كه توانستند اين بركات را كسب كنند، بسيار داشت. ميشود گفت چهره‌ى غالب كشور و مردم ما بحمدالله چنين چهره‌اى بود. در مجالس گوناگون، در مجالس ذكر و دعا، در مجالس تلاوت قرآن، در شبهاى قدر، در مراسم گوناگون - آنجورى كه ما خبرهايش را دنبال كرديم، تصويرهايش را ديديم، اطلاع پيدا كرديم - جوانهاى ما، مردان و زنان ما، طبقات مختلف ما، گروه‌هاى مختلف اجتماعى ما، با رويّه‌هاى مختلف، با سليقه‌هاى مختلف، همه بر سر اين سفره‌ى ضيافت الهى در ماه رمضان جمع شدند و همه بهره بردند.
اگر شاعر يك روزى ميگفت «دستى كه عنان خويش گيرد / امروز در آستين كس نيست»، اما در زمان ما دستهائى كه عنان خود را بگيرند، كم نيستند. اين جامعه‌ى جوان كشور، اين مجموعه‌ى نسل باطراوتِ بر روى كار آمده‌ى كشور، در راهِ درست حركت ميكنند، تمرين تقوا ميكنند؛ اين براى آينده‌ى اين كشور، بلكه آينده‌ى امت اسلامى مژده‌ى بزرگى است.

*نگذاريم صاعقه‌ى گناه، اين خرمن ارزشمند محصول را آتش بزند

 آنچه لازم است، اين است كه ما اين دستاوردها را حفظ كنيم، اين محصول را حفظ كنيم؛ نگذاريم صاعقه‌ى گناه، اين خرمن ارزشمند محصول را آتش بزند و از بين ببرد. راه خدا را، راه توجه را، راه صفاى نفس را، راه انس با قرآن را، راه باز نگهداشتن رابطه‌ى خود با خدا، درد دل كردن به خدا و گفتن به خدا را به روى خودمان باز نگه داريم. اگر شما با خدا حرف زديد، خدا هم با شما حرف ميزند؛ «فاذكرونى اذكركم».(2)
 پروردگارا! به محمد و آل محمد جامعه‌ى ما را همواره جامعه‌ى قرآنى، جامعه‌ى باصفا، جامعه‌ى اهل محبت و وداد، جامعه‌ى هماهنگ و همدل قرار بده. پروردگارا! اين ملت بزرگ را، اين جوانان عزيز را به آرزوهاى بلند و آرمانهاى ارزشمندشان برسان؛ آنها را بر دشمنانشان پيروز كن. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما خشنود بفرما؛ ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوارمان و ارواح طيبه‌ى شهدا را از ما راضى و خشنود بفرما.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذين ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(3)

خطبه‌ى دوم‌

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
و الحمد لله ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نستغفره و نتوكّل عليه و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه سيّد خلقه سيّدنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما علىّ اميرالمؤمنين و الصّدّيقة الطّاهرة و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّ‌بن‌الحسين و محمّدبن‌علىّ و جعفربن‌محمّد و موسى‌بن‌جعفر و علىّ‌بن‌موسى و محمّدبن‌علىّ و علىّ‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علىّ و الخلف القائم المهدىّ حججك على عبادك و امنائك فى بلادك و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين‌.

*شكر خدا وتشكر از ملت شريف ايران به خاطر حضور ارزشمند و با شكوه در راهپيمايي روز قدس

 در خطبه‌ى دوم، يك اشاره‌اى بكنيم به وضع خودمان و وضع دنيا. اولاً لازم ميدانم از ملت شريف و عزيزمان به خاطر حضور ارزشمند و باشكوه در راهپيمائى روز قدس تشكر و تقدير كنم. من قابل نيستم كه بخواهم از اين ملت بزرگ تقدير يا تشكر كنم؛ صاحب چيزى هم نيستم؛ متعلق به خود مردم است؛ براى خودشان كردند و درست قدم برداشتند. ما لازم است خدا را شكر كنيم، به خاطر اين بصيرت عمومى، اين همت عمومى، اين انگيزه‌ى گسترده‌ى در دلهاى زن و مرد مسلمان. امسال روز قدس، روز بسيار پرشكوهى بود. حوادثى كه در منطقه اتفاق افتاده است، موجب شد برخى ملتهاى مسلمانِ ديگر هم امسال بيش از سالهاى گذشته در اين آزمايش بزرگ، در اين حركت عظيمِ ضد استكبارى همراهى كنند. اميدواريم خداوند متعال شرّ وجود صهيونيستهاى ظالم و خونخوار را از سر فلسطينيان و از سر منطقه كم و كوتاه كند.

*شكر خدا به خاطر حضور معنوي مردم در مراسم ماه رمضان،كه اين حضور نشانه لطف و رحمت الهي است.

 همچنين به خاطر حضور معنوى مردم در مراسم ماه رمضان، باز لازم است خداى متعال را سپاسگزار باشيم و شكر كنيم. آنجورى كه گزارش دادند، امسال حضور مردم در مراسم مختلف ماه رمضان، يك حضور بسيار چشمگير و بسيار گسترده‌اى در سراسر كشور بوده است؛ كه اين هم نشانه‌ى رحمت خداست، نشانه‌ى لطف خداست. هر وقت ديديد توفيقى به شما دست ميدهد كه ميتوانيد يك كار صالح را، يك حسنه را انجام دهيد، خدا را شكر كنيد؛ چون اين نشانه‌ى آن است كه خداى متعال به شما لطف دارد، توجه دارد، به شما توفيق ميدهد. آن وقتى كه بى‌توفيق ميمانيم، بايد به خود بلرزيم، بترسيم، به خدا پناه ببريم، مراقب باشيم ببينيم چه گناهى از ما سر زده است كه خدا توفيقش را از ما سلب كرده است. امسال بحمدالله توفيقات الهى گسترده بود. از اين فضاى معنوى استفاده كنيم.

ضرورتهاي امروز ما:

1- اتحاد و همدلى ميان مردم با يكديگر، و ميان مردم با مسئولين، و ميان مسئولين با يكديگر

 به ملت عزيزمان بارها عرض كرديم كه امروز ما به چند چيز احتياج داريم: اول، اتحاد و همدلى ميان مردم با يكديگر، و ميان مردم با مسئولين، و ميان مسئولين با يكديگر. اين، نياز بزرگ كشور ماست. امروز دنيا دارد يك بخش مهمى از تاريخ خود را ميگذراند. ما بايد در اين فصل، در اين بخش، در اين مقطع، خيلى بهوش باشيم، خيلى مراقب باشيم؛ بفهميم چه كار داريم ميكنيم. اگر در بين خودمان كدورتها و بددلى‌ها و بدجنسى‌ها و ناسازگارى‌ها وجود داشته باشد - چه بين آحاد مردم، چه بين مسئولين و مردم، چه بين مسئولين با يكديگر - نخواهيم توانست به اين وظائف بزرگى كه امروز متوجه به ماست، عمل كنيم. اين يك توصيه‌ى مهم است، يك ضرورت اصلى است.

2-احساس كار و تحرك،در زمينه هاي علمي،اقتصادي ،سياسي،اجتماعي

 ضرورت ديگر، احساس كار و تحرك است. همه‌ى كشور، همه‌ى آحاد مردم، همه‌ى مسئولين - كه «كلّكم مسئول»(4) - بايستى تحرك و نشاط كار داشته باشند. بايد از خودمان تنبلى و توانى و زمينگيرى را دور كنيم. امروز به كار نياز هست؛ كار علمى، كار اقتصادى، كار سياسى، كارهاى بزرگ اجتماعى. هر كسى در هر جا هست، ميتواند براى خودش برنامه‌ى كارى را تعريف كند؛ اين يكى از ضرورتهاست، كه اميدواريم خداى متعال به همه‌ى ما توفيق بدهد.

*انتخابات هميشه در كشور ما تا حدودى يك حادثه‌ى چالش‌برانگيز است ،مراقب باشيد اين چالش به امنيت كشور صدمه نزند. همه مراقب باشند، از انتخابات مانند يك نعمت الهى پاسدارى كنند.

 امسال ما در آخر سال، انتخابات را داريم. انتخابات هميشه در كشور ما تا حدودى يك حادثه‌ى چالش‌برانگيز است. اگرچه در مقايسه‌ى با انتخاباتهائى كه در بعضى از كشورهاى دنيا - چه كشورهاى به اصطلاح پيشرفته، و چه بعضى از كشورهاى ديگر - برگزار ميشود، كه تويشان چه خباثتها، چه خيانتها، چه درگيرى‌ها، حتّى چه كشت و كشتارها اتفاق مى‌افتد، بحمدالله اين حوادث در كشور ما نيست، اما بالاخره يك چالشى است؛ مردم را متوجه ميكند. مراقب باشيد اين چالش به امنيت كشور صدمه نزند. انتخابات كه مظهر حضور مردم است، مظهر مردم‌سالارى دينى است، بايد پشتوانه‌ى امنيت ما باشد. نبايد اجازه داد كه اين چيزى كه ذخيره‌ى امنيت است، پشتوانه‌ى امنيت است، به امنيت ما صدمه وارد كند. ديديد، حس كرديد، از نزديك لمس كرديد آن وقتى را كه دشمنان ميخواهند از انتخابات عليه امنيت كشور سوء استفاده كنند. بايد همه مراقب باشند، همه بهوش باشند. آحاد مردم، مسئولان گوناگون، منبرداران سياسى، كسانى كه ميتوانند با مردم حرف بزنند، همه مراقب باشند، مواظب باشند؛ از انتخابات مانند يك نعمت الهى پاسدارى كنند. البته ما حرفهاى گوناگونى درباره‌ى انتخابات داريم كه در زمان خود به مردم عرض خواهيم كرد.


* دنياى اسلام عظمت حضور مردم در صحنه را به همه‌ى جهانيان و به همه‌ى تاريخ نشان داد:

1-سي و دو سال قبل ملت ايران اين عظمت را نشان داد.

2- امروز بار ديگر مردم در صحنه هستند. حضور مردم در صحنه، گره‌هاى ناگشودنى را، قفلهاى بازنكردنى را باز كرد. كى فكر ميكرد عوامل آمريكا و صهيونيسم در منطقه، يكى پس از ديگرى سقوط كنند؟

 دنياى اسلام هم در اين ماه‌هاى اخير، حوادث بزرگى را دارد از سر ميگذراند. دنياى اسلام عظمت حضور مردم در صحنه را به همه‌ى جهانيان و به همه‌ى تاريخ نشان داد. يك بار در سى و دو سال قبل از اين، ملت ايران اين عظمت را، اين اقتدار بزرگ را نشان داد. مردم ما با تنِ خودشان جانها را كف دست گرفتند و در خيابانها وسط ميدان آمدند و توانستند تحولى ايجاد كنند كه مسير تاريخ منطقه را، بلكه به يك معنا مسير تاريخ جهان را تغيير داد. امروز بار ديگر مردم در صحنه هستند. حضور مردم در صحنه، گره‌هاى ناگشودنى را، قفلهاى بازنكردنى را باز كرد. كى فكر ميكرد عوامل آمريكا و صهيونيسم در منطقه، يكى پس از ديگرى سقوط كنند؟ كى فكر ميكرد دستى هست كه بتواند اين بتها را بشكند؟ اما اين دست، بود. اين دست، دست ملتها بود. همه بايد به امت اسلامى با اين چشم نگاه كنند. امت اسلامى چنين دست مقتدرى دارد؛ آن هم با اتكاء به ذكر الهى، با گفتن تكبير، با گفتن نام خدا و آوردن ياد خدا، اين نشاط و اقتدار را پيدا كردند و اين كار را كردند؛ كار عظيمى است.

*ملتهاى مسلمان( چه در مصر، چه در ليبى، چه در تونس، چه در يمن و چه در بقيه‌ى كشورها)بايد نگذارند پيروزى‌هائى كه به دستشان آمده است، به وسيله‌ى دشمنان مصادره شود.

 البته مسائل به اينجا تمام نشده است و تمام نميشود؛ اين شروع است، اين آغاز يك راه طولانى است. ملتها بايد هوشيار باشند. ما همين تجربه را داريم. بعد از آنكه صحنه‌ى انقلاب، با آن عظمت و شكوه، از حالت انقلابىِ خودش خارج شد و حكومت و دولتى بر سر كار آمد، فوراً راه افتادند، براى اينكه بيايند؛ شايد بتوانند با شيوه‌هاى خودشان و ترفندهاى خودشان امور را قبضه كنند؛ بر روى موج سوار شوند؛ از موقعيتِ پيش‌آمده باز سوءاستفاده كنند. هوشيارى ملت و رهبرى پيامبرگونه‌ى امام بزرگوار ما نگذاشت. ملتهاى مسلمان، چه در مصر، چه در ليبى، چه در تونس، چه در يمن و چه در بقيه‌ى كشورها، امروز اين هوشيارى را احتياج دارند. بايد نگذارند پيروزى‌هائى كه به دستشان آمده است، به وسيله‌ى دشمنان مصادره شود. فراموش نكنند؛ آنهائى كه امروز در صحنه‌ى ليبى حضور پيدا كردند و خودشان را صاحب قضيه ميدانند، همان كسانى هستند كه تا چند صباح قبل با همان كسانى كه بر ملت ليبى ستم ميكردند، مى‌نشستند و همپياله ميشدند. امروز آنها آمده‌اند و ميخواهند از موقعيت استفاده كنند؛ ملتها بايد هوشيار باشند، بيدار باشند.

*نگراني از وضع بحرين

 البته ما از وضع بحرين بسيار نگرانيم. به مردم بحرين جفا ميشود، ظلم ميشود؛ وعده‌هائى داده ميشود، اما به آن وعده‌ها عمل نميشود. ملت بحرين، ملت مظلومى است. البته هر حركتى، هر اقدامى وقتى براى خداست، وقتى عزم و اراده پشت آن هست، اين حركت به طور قطع به پيروزى خواهد رسيد؛ اين در همه جا صادق است، در آنجا هم صادق است.

*غصه‌ى بزرگى كه امروز بر دل ما سايه افكنده است، غصه‌ى مردم سومالى است

 مطلب آخر درباره‌ى سومالى است. غصه‌ى بزرگى كه امروز بر دل ما سايه افكنده است، غصه‌ى مردم سومالى است. خوشبختانه مردم ما خوب وارد ميدان شدند، خوب كمك كردند؛ اما هرچه ميتوانيد - مسئولين و غير مسئولين - ان‌شاءالله كمك كنيد تا خداى متعال اين گرفتارى را هم برطرف كند.

 پروردگارا! به محمد و آل محمد امت اسلامى را، ملتهاى مسلمان را روزبه‌روز با عزت و شرفِ بيشتر قرار بده.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اذا جاء نصرالله و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين الله افواجا. فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا.(5)

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

1) بقره: 183
2) بقره: 152
3) عصر: 1 - 3
4) جامع‌الاخبار، ص 119
5) نصر: 1 - 3

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار رئيس‌جمهوری و اعضای هيئت دولت(6/6/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 جلسه‌ى امروز بسيار جلسه‌ى خوبى بود. اميدواريم خداوند متعال به تلاشها و نيتهاى صادقانه و اظهارات دلسوزانه بركت بدهد و اين جلسه بتواند به همه‌ى ما - به ملتمان، به دولتمان، به مسئولينمان - كمك كند كه راه بسيار پرافتخار و البته دشوار را كه در مقابل داريم، بسهولت طى كنيم.

 من اولاً هفته‌ى دولت را كه مزين به ياد دو شهيد بزرگوارمان هست، گرامى ميدارم و به دولتمردان محترممان تبريك ميگويم. ياد اين شهيدان را كه حقاً و انصافاً در يك دوره‌ى دشوارى كارهاى مهمى را شروع و ابداع كردند و احياناً پيش بردند، گرامى ميدارم و از خداوند متعال علوّ درجات آنها و بقيه‌ى شهدا را مسئلت ميكنم.

*روز قدس امسال نمادي از حضور و انگيزه ملت ايران،كه باعث ايجاد فضاي اميد در منطقه و استقامت ملتها است

 همچنين لازم ميدانم در اين مناسبت، على‌العجاله از مردم عزيزمان كه در روز جمعه در راهپيمائى روز قدس، شكوهى را از خودشان نشان دادند و عظمتى را تجسم بخشيدند، صميمانه قدردانى و سپاسگزارى كنم. حقاً و انصافاً امسال روز قدس يك نماد بود از حضور ملت ايران و انگيزه‌ى ملت ايران؛ همان چيزى كه اميد را در فضاى منطقه ميپراكند و ملتها را وادار به استقامت ميكند.

*گزارشهاي ارائه شده توسط دولت در اين جلسه گزارشهاي خوب ،مستند،منطقي و متكي به آمار(در موارد متعدد آمار مقايسه اي)

 همچنين لازم ميدانم از خدمات دولت تشكر كنم، كه بخشى از آن خدمات امروز گفته شد. به مناسبت اين گزارشها، من اين را به برادران و خواهران محترم و عزيز كه اينجا تشريف داريد، عرض بكنم؛ من خودم از آقاى رئيس جمهور درخواست كردم كه وزراى محترم يك يك در زمينه‌هاى مربوط به خودشان گزارش بدهند. خب، اين جلسه، جلسه‌ى خوبى بود؛ گزارشهاى شما هم گزارشهاى خوبى بود؛ مستند و منطقى و متكى به آمار، و در موارد متعدد، آمار مقايسه‌اى؛ كه همه‌ى اينها لازم است و بايد انجام ميگرفت و بايد انجام بگيرد.

*اشكال وارد بر دولت:عدم حضور در ميان نخبگان دانشگاهي ،حوزوي

 نكته‌اى كه من ميخواهم اضافه كنم، اين است كه در ملاقاتهاى متعددى كه من با نخبگان و زبدگان كشور - دانشگاهى، حوزوى - در سطوح مختلف دارم، مكرر از شما مسئولان محترم گله ميكنند كه اينها در بين ما نمى‌آيند و با ما در اين زمينه‌ها صحبت نميكنند. اين اشكال بر شما وارد است. من چند روز پيش هم در ديدار اساتيد دانشگاه همين را مطرح كردم. آنها بارها به من گفتند، در آن جلسه هم گفتند؛ من هم مطرح كردم.

*تشريح،توجيه وبيان مسئله اقتصاد (به عنوان مسئله اصلي و محوري كشور واز نقاط مهم چالشي بين مسئولين سطوح مختلف و بعضي معترضان و منتقدان) در مجموعه نخبگان،جهت هم افزايي در كارهاي اقتصادي،كار و اشتغال

خب، جلسه‌ى امروز عمدتاً حول و حوش مسائل اقتصادى دور ميزند؛ كه اتفاقاً مسئله‌ى اصلى و محورى كشور همين است و يكى از نقاط مهم چالشى كه بين مسئولين در سطوح مختلف وجود دارد و بين بعضى از كسانى كه معترضند يا منتقدند، همين مسئله‌ى اقتصاد است. خيلى خوب، اين را ببريد در مجموعه‌ى نخبگان؛ تشريح كنيد، توجيه كنيد، بيان كنيد. فرض بفرمائيد وزير محترم اقتصاد يا رئيس كل بانك مركزى وقتى كه در جمع بزرگى از دانشگاهيان بروند، ممكن است در بين سؤالاتى كه انجام ميگيرد يا انتقادهائى كه ميشود، احياناً سؤالهاى جهتدار و انتقادهاى داراى علل غير فنى هم وجود داشته باشد؛ باشد، اشكالى ندارد. شما برويد؛ نگاهتان در آن صد نفر يا دويست نفر يا پانصد نفرى كه حضور پيدا ميكنند، به ده نفرى كه احياناً ممكن است اينجورى فكر كنند، نباشد. از پانصد نفر، به آن چهارصد و نود نفر ديگر توجه داشته باشيد و حرفهايتان را بزنيد. احياناً ممكن است برخى از انتقادها صورت بگيرد كه براى شما مفيد باشد. يعنى در زمينه‌ى كارهاى زيربنائى، در زمينه‌ى كارهاى اقتصادى، در زمينه‌ى مسائل مربوط به كار و اشتغال و غيره، اين هم‌افزائى به وجود خواهد آمد. به نظر من اين كار، كار لازمى است؛ من توصيه‌ام اين است.

*انتشار اين جلسه با تفاصيلش،جهت انعكاس به مردم،استفاده بيشتر خواص و اهل فن از اين آمارها، پس توصيه مؤكد :حضور دولت به خصوص رئيس جمهور در مجامع نخبگاني است.

 درخواست ما اين است كه اين جلسه با تفاصيلش منتشر شود؛ يعنى دانه دانه اين گزارشهائى كه دوستان، وزراى محترم يا معاونين محترم رئيس جمهور دادند، منعكس شود تا مردم اينها را بشنوند؛ ليكن من به شما بگويم، اين آمارهاى رقمى و عددى در ذهن متعارف مردم باقى نميماند؛ خواص و اهل  فن بيشتر از اين آمارها استفاده ميكنند و روى آنها محاسبه ميكنند و نتيجه‌گيرى ميكنند. خب، سراغ اينها برويد، اينها را در ميان بگذاريد و مطرح كنيد. اينها احياناً بازخوردى خواهد داشت؛ ممكن است اشكالى بكنند، اشكال واردى هم باشد؛ اين به شما كمك خواهد كرد. من اين توصيه‌ى مؤكد را دارم. فقط هم منتظر نشويم كه رئيس جمهور اين كار را بكند؛ وزرا هم ميتوانند اين كار را بكنند. البته اگر چنانچه خود رئيس جمهور محترم هم در مجامع نخبگانى حضور پيدا كنند و اينها را مطرح كنند، بسيار خوب است.

*تذكرات و توصيه ها:

1-جاذبه شعارهاي دولت نهم ودهم براي مردم مؤمن ما

الف)شعارهاي عدالتخواهي،استكبار ستيزي،ساده زيستي ، مقابله با منش اشرافيگري وويژه خواري و سوءاستفاده از ارتباطات در مسائل اقتصادي و غير اقتصادي،خدمت رسانی صادقانه ،علت اقبال مردم به دولت و رئيس جمهور،مردم به اين شعارها دلبسته اند 

  اما من دو سه تا تذكر عرض ميكنم، كه اينها تذكرات هميشگى ما به شماست و تأكيد ميكنم. شعارهاى دولت نهم و دهم شعارهائى بود و هست كه اين شعارها براى مردم مؤمن ما جاذبه دارد؛ مثلاً عدالتخواهى، يا استكبارستيزى، يا ساده‌زيستى و مقابله‌ى با منش اشرافيگرى، يا مقابله‌ى با ويژه‌خوارى و سوء استفاده‌ى از ارتباطات در مسائل اقتصادى و غير اقتصادى، يا خدمت‌رسانى صادقانه. و من عرض بكنم، شما هم اين را ميدانيد؛ علت اقبال مردم به دولت و به رئيس جمهور - چه در سال 84، چه در سال 88 - اين شعارها بود. يعنى مردم به اين شعارها دلبسته‌اند و نياز به آنها و ضرورت آنها را احساس ميكنند. از اين شعارها دست برنداريد.

ب)از جمله اساسي ترين شعارها،پايبندي به اصول و ارزشهايي بود كه امام بزرگوار واردجامعه كرد،كه باعث رشدِ علاقمندي به انقلاب اسلامي در دنيا بود

 از جمله‌ى اساسى‌ترين شعارها، پايبندى به اصول و ارزشهائى بود كه امام بزرگوار ما اينها را وارد جامعه كرد و مطرح كرد؛ كه اتفاقاً در دنيا هم عامل رشد علاقه‌مندى به انقلاب اسلامى، همين شعارها بود. يعنى بدون اينكه ماها ابزار تبليغاتى‌اى داشته باشيم، يا شيوه‌هاى تبليغاتى كافى را بلد باشيم و به كار بگيريم، عنوان و محبوبيت امام بزرگوار ما در بين ملتها و در سراسر دنيا سارى و جارى شد؛ اين به خاطر همين شعارها و به خاطر همين رويكردها و جهتگيرى‌ها بود.

ج)ايستادگي در مقابل قدرت فائقه ي ظاهريِ استكبار ،ايجاد ارزش و محبوبيت ميكند،پس مراقب باشيد در روشها، در اظهارات، در نوع برخورد، در نوع عملكرد، از اين شعارها تجاوزى صورت نگيرد.

 خود اين هم كه شما در مقابل قدرت فائقه‌ى ظاهرىِ استكبار - كه امروز مظهرش آمريكا و صهيونيسم بين‌المللى و جهانى است - مى‌ايستيد، ارزش ايجاد ميكند؛ خود اين محبوبيت ايجاد ميكند؛ خود اين در دل ملتها اميد به وجود مى‌آورد و پرورش ميدهد؛ اين را نبايد از دست داد. مراقب باشيد در روشها، در اظهارات، در نوع برخورد، در نوع عملكرد، از اين شعارها تجاوزى صورت نگيرد.

د)انجام كارها براي خدا

 كار را براى خدا بكنيد. نه اينكه چون مردم دوست دارند، اين كار را بكنيد؛ نه. اگر هدف اين شد كه دل مردم را به دست بياوريم، ناكام خواهيم ماند. «لأقطعنّ امل كلّ ءامل غيرى»؛ اين حديث قدسى است، كه در ذهنم اينجور است كه با سند معتبرى از قول خداى متعال نقل شده كه فرموده: من قطعاً اميد آن كسى را كه به غير من اميد ببندد، قطع خواهم كرد. ما بايد اميدمان به خدا باشد، براى خدا كار كنيم؛ منتها ميدانيم كه كار براى خدا جاذبه دارد.

و)در صورت كم شدن تقيد به شعارهاي الهي،توفيقات الهي هم سلب خواهد شد،پس بايد همان شور و نشاط و تلاش و خدمت صادقانه و بدون توقع مزد و منت ادامه پيدا كند.

اين شعارها، شعارهاى الهى است. اگر چنانچه اين پايبندى‌ها سست شود، اگر نسبت به اين شعارها تقيد و پايبندى كم شود، توفيقات الهى هم سلب خواهد شد. بسيارى از اين موفقيتهائى كه شما در ميدان عمل داريد، و از اول انقلاب تا امروز هرچه كه موفقيت بوده، به خاطر اين است كه توفيقات الهى شامل حال بوده و اين كمكِ الهى است. اگر كار براى خدا نباشد، اين موفقيتها از ما گرفته خواهد شد. همان شور و نشاط و تلاش و خدمت صادقانه و بدون توقع مزد و منت بايد ادامه پيدا كند. اين يك نكته‌ى اصلى است.

2-گفتن صريح نقاط ضعف ،چرا كه كسي بر اساس نتوانستن كسي را مؤاخذه نخواهد كرد.

 نكته‌ى دوم: آن روز هم من در مجموعه‌ى مسئولين كشور گفتم نقاط قوّت را براى مردم بيان كنيد، نقاط ضعف خودتان را هم بيان كنيد؛ اين مهم است، اين تأثير ميگذارد. امروز مثلاً در بين گزارشهاى دوستان، من مواردى را ديدم كه به نقطه‌ى ضعف اشاره كردند؛ منتها با اين بيان كه «اين كارها بايد انجام بگيرد». اين «بايد» نشان دهنده‌ى نياز به كارى است كه بايد بشود و نشده. اين را صريح بگوئيد. بگوئيد اين كار را بايد ميكرديم، تا حالا نتوانستيم بكنيم. كسى بر اساس نتوانستن، كسى را مؤاخذه نخواهد كرد. ميگويد خب، در قبال اين ده تا كارى كه انجام گرفته، اين دو تا، سه تا، پنج تا كار هم انجام نگرفته؛ بنا داريم اينها را هم انجام بدهيم. اين را بيان كنيد، اين را صريحاً بگوئيد؛ اشكالى ندارد. ترس از اين نداشته باشيد كه فلان منتقدى كه احياناً ممكن است مغرض هم باشد، حرفش با حرف شما تطبيق كند؛ خب بكند، چه اشكالى دارد؟ بگوئيد بله، اين انتقادى كه به ما ميكنند، وارد است. اين را مطرح كنيد، منتها بگوئيد ما تصميم داريم اين را برطرف كنيم. بگوئيد اين كارها را كرده‌ايم، اين كارها را هم خواهيم كرد. اين توصيه‌ى من است.

الف)در برخورد با انتقادهايي كه به دولت انجام مي گيرد دو رويكرد ميشود داشت :

۱-رويكرد توجيه و تبيين كننده،كه اين خوب است،راهش بيان و روشن كردن در جلسات عمومي مردم وپخش در رسانه ها،تا غرض ورزيِ غرض ورزان به جايي نرسد.

۲-رويكرد مخاصمه

 البته در برخورد با انتقادهائى كه احياناً در رسانه‌ها و روزنامه‌ها يا بعضى از مراكز قانونى نسبت به دولت انجام ميگيرد، دو جور رويكرد ميشود داشت: يك رويكردِ توجيه و تبيين كننده است، اين خوب است؛ يك رويكردِ مخاصمه است، اين خوب نيست. اينجور نباشد كه شما بگوئيد چون به دولت حمله ميكنند، چون انتقاد مغرضانه ميكنند، پس ما هم بايستى اينجورى برخورد كنيم؛ نه، تبيين كنيد. بله، تبيين كار لازمى است. راه تبيين هم همين است كه در جلسات عمومى با مردم، بيان كنيد، روشن كنيد؛ سؤالات را مطرح كنند، شما جواب بدهيد، اينها تبيين ميشود؛ در رسانه‌ها هم پخش شود. اگر چنانچه تبيينِ خوب انجام بگيرد، غرض‌ورزىِ غرض‌ورزان به جائى نخواهد رسيد.


ب)اولويت بندي طرحهاي نيمه تمام و مقدم كردن آن بر طرحهاي جديد،چرا كه عملي نشدن وعده هاي داده شده به مردم ،ايجاد مشكلات خواهد كرد نه فقط نسبت به دولت بلكه به نظام،پس نديدن اولويتها در كارها يكي از ضعفها است.

 يك نكته‌ى ديگر هم كه ذيل اين مسئله‌ى توجه به ضعفها ميخواهم عرض بكنم، اين است: يكى از ضعفها اين است كه ما در كارها اولويتها را نبينيم. يكى از آقايان اشاره كردند - كه اشاره‌ى درستى است - به اين كه طرحهاى نيمه‌تمام را بايد دنبال كنيم. اين خيلى خوب است؛ اين كار، كار لازمى است؛ من هميشه تأكيدم بر اين است؛ منتها مشخص كنيد، يك مجموعه‌ى كارى درست كنيد، بنشينند واقعاً طرحهاى نيمه‌تمام را - حالا يك رقمى هم ذكر كردند كه فلان تعداد طرحهاى نيمه‌تمام داريم - اولويت‌بندى كنند؛ كدامهايش اولويت‌دار هستند، كدامهايش وعده‌ى بيشترى داده شده يا توقع بيشترى از سوى مردم وجود دارد؛ اينها را مشخص كنيد، به آنها بپردازيد. اين را مقدم كنيد بر طرحهاى جديد. چقدر خوب است كه همه‌ى وعده‌هائى كه دولت به مردم داده، عمل بشود. اگر چنانچه وعده‌اى به مردم داده بشود و عمل نشود، اين مشكلات درست خواهد كرد؛ نه فقط نسبت به دولت، بلكه به نظام.

ج)با لارفتن توقع مردم، با دادن وعده ها است نه گفتن نواقص،با عمل به وعده هاتوقعات مردم به ايمان و اعتقاد تبديل مي شود

 آقاى رئيس جمهور اشاره كردند كه به ما ميگويند شما سطح توقعات مردم را بالا برديد. اين بالا بردن سطح توقعات، ناشى از اين نيست كه شما نواقص خودتان را گفته‌ايد، مردم توقعاتشان بالا رفته؛ نه، توقعات با دادن وعده‌ها بالا ميرود. اگر ما بتوانيم به اين وعده‌ها عمل كنيم، توقعات مردم تبديل ميشود به ايمان و اعتقاد مردم؛ اين خوب است. كارى كنيم كه آنچه را كه گفته‌ايم انجام ميدهيم، انجام بدهيم و مردم ببينند كه انجام گرفته. امروز ديدم آمارهاى شما آمارهاى مقايسه‌اى است - كه خيلى هم خوب و بجاست - يكى از مقايسه‌ها اين باشد: مقايسه‌ى بين آنچه كه گفته‌ايم انجام ميدهيم و آنچه كه تا حالا توانسته‌ايم انجام بدهيم. يك درصد در بياوريد، ببينيم چه جورى است. اين خيلى چيز مهمى است.

3-جهاد اقتصادي

الف)جهاد اقتصادي يك ضرورت ونياز قطعي است نه صرفاً يك اولويت چرا كه:  

 يك نكته‌ى ديگر، همين مسئله‌ى جهاد اقتصادى است كه مكرر مطرح شده، امروز هم دوستان مطرح كرديد. مبانى و استدلالهاى اعلام «سال جهاد اقتصادى» براى شماها كه دولتى هستيد، معلوم است. يعنى ما جهاد اقتصادى را يك ضرورت براى كشور ميدانيم، نه صرفاً يك اولويت؛ يك نياز قطعى است.

۱-ارتباط مستقيمِ اقتصاد،پيشرفت اقتصادي و رونق اقتصادي با معيشت مردم

 اولاً اقتصاد، پيشرفت اقتصادى، رونق اقتصادى ارتباط مستقيم دارد با معيشت مردم. معيشت مردم جزو اولين اهداف همه‌ى دولتهاست در همه جاى دنيا و در همه‌ى دوران تاريخ؛ البته دولتهاى علاقه‌مند به مردم؛ آن دولتهاى مستأثر و زورگو و جبار، مورد نظرمان نيستند. هر دولتى كه بخواهد به مردمِ خودش خدمت كند، اولين مسئله‌اش، مسئله‌ى معيشت مردم است، كه بتواند مردم را اداره كند. خب، اين به اقتصاد وابسته است. يك اقتصاد خوب، سالم، وافر و پيشرو ميتواند وضع زندگى مردم را خوب كند. خب، اين يك دليل است مبنى بر اينكه لازم است ما در كار اقتصاد مجاهدت كنيم.

۲-بدون جهاد اقتصادي به جشم انداز نخواهيم رسيد،در اين صورت ضربات مهلكي به ما وارد خواهد آمد

 يك مسئله‌ى ديگر، مسئله‌ى رسيدن به چشم‌انداز است. اين چشم‌انداز هدفگذارى شده است، يك سند بالادستى است؛ بايد ما اين را حتماً رعايت كنيم. بدون جهاد اقتصادى، به چشم‌انداز نخواهيم رسيد. در چشم‌انداز، قدرت اول اقتصادى منطقه هم مطرح شده. در اين ميدان - كه ميدان مسابقه است - اگر چنانچه عقب مانديم، ضربه خواهيم خورد. آن روز در آن جلسه هم مطرح شد كه مسئله‌ى چشم و همچشمى مطرح نيست؛ مسئله اين است كه در اين چالش عمومى و ميدان تحركات عمومىِ دولتها در اين برهه‌ى از زمان، اگر كسى عقب ماند، پامال خواهد شد. پيشرفت اقتصادى ما و رسيدن به اهداف چشم‌انداز، به خاطر اين است كه اگر چنانچه به آنجا نرسيديم، ملت ما و كشور ما دچار ضربات سختى خواهد شد؛ احياناً ضربات مهلكى به ما وارد خواهد آمد. بايد به آنجا برسيم؛ اين نياز ماست. با شعارى كه ما داريم ميدهيم، با اهداف انقلاب اسلامى، جز اين چاره‌اى وجود ندارد. حقيقت اين است كه نظام اسلامى، امروز نظام استكبار و سلطه و الحاد را به چالش گرفته؛ اين يك حركتى است كه آغاز شده. شكست خوردن در اين ميدان، خسارتهايش غير قابل توصيف است و مخصوص به ملت ما هم نخواهد شد؛ لذا بايد در اين ميدان قطعاً پيروز شد. اين پيروزى با اين ابزار ممكن نيست؛ ابزارهاى گوناگون ديگرى هم لازم است؛ از جمله‌ى اينها، پيشرفت اقتصادى است.

۳-خنثي كردن تحريمها و تدبيرِ دشمنِ هيكلمند و در واقع كم زور

 يك مسئله‌ى ديگر هم اين است كه امروز دشمنان نظام اسلامى و دشمنان ملت ايران از ابزار اقتصادى دارند عليه ما استفاده ميكنند، كه نمونه‌اش همين تحريمهائى است كه گفته شد. البته لازم است من تشكر كنم از اين مجموعه‌اى كه در مقابل تحريمها كار ميكنند. از همه‌ى روشهاى درست و منطقى و زيركانه و عاقلانه بايد استفاده كرد و استفاده كنيد. تحريمها را خنثى كنيد. تدبير دشمنِ هيكلمند و ليكن در واقع كم‌زور را خنثى كنيد. وقتى كه ما اين حجم عظيمِ ظاهرىِ نظامى و اقتصادى استكبار را در مقابل خودمان مشاهده ميكنيم، انسان به ياد گربه‌ى كارتون «تام و جرى» مى‌افتد! تحركش زياد و هاى و هويش زياد و حجمش بزرگ، اما نتيجه‌ى كارش نه آنچنان كه خودش انتظار دارد يا بينندگان انتظار دارند. واقعاً همين جورى است. اين به زيركى شما بستگى دارد.

* تحريمهاي دشمن نه آنچنان هوشمند بود نه فلج كننده

 آنها گفتند تحريمهاى هوشمند يا تحريمهاى فلج‌كننده؛ اما مى‌بينيم كه اين تحريمها نه آنچنان هوشمند بود، نه فلج‌كننده بود. خب، همين تحريمها موجب شد كه در بسيارى از چيزهائى كه خودكفائى نداشتيم، به خودكفائى برسيم؛ تحرك خوبى را در زمينه‌هاى علمى به وجود بياوريم؛ كارهائى بزرگى را در زمينه‌ى توليدات صنعتى و نظامى و غيرنظامى در كشورمان شاهد باشيم؛ و به راه‌هاى گوناگونى براى اينكه اين تحريم را خنثى كنيم، برسيم.

*  اين تحريمها خنثى خواهد شد وادامه طولاني مدت تحريمها امكان پذير نيست

 اين تحريمها خنثى خواهد شد؛ شما بدانيد. اينجور نيست كه اينها بتوانند و طاقت بياورند كه اين حركت و اين رفتار را مدت طولانى ادامه بدهند؛ اين امكان‌پذير نيست؛ يعنى دنيا اين را نميپذيرد. امروز دنيا، دنيائى نيست كه به حرف آمريكا گوش كنند؛ ولو حالا نماينده‌ى ويژه‌ى او به فلان كشور برود، مؤاخذه كند، چه كند. حالا يك چند وقتى اين ادامه خواهد داشت، اما اين قابل ادامه نيست. البته من چند ماه قبل هم گفتم، امروز هم شما مشاهده ميكنيد؛ آن چيزى كه اينها در اول امسال گفتند فلج‌كننده، توقع خودشان اين بود كه در ظرف سه چهار ماه واقعاً به فلج برسد. اين سه چهار ماه، بيشتر هم گذشت، به فلج كه نرسيد، هيچى، بحمداللَّه به تحرك بهتر ما انجاميده. پس جهاد اقتصادى براى اين است. يعنى بايستى ان‌شاءاللَّه يك مجاهدت، يك حركت هدفمند و هوشمندانه و با توكل به خداى متعال و با اعتماد به حمايت الهى انجام بگيرد.

ب) هدفمندي يارانه ها يك بند از تحول اقتصادي وطرح تحول اقتصادي يك مصداق از جهاد اقتصادي است         

 *كمك به بخش توليد در هدفمندي يارانه ها

خب، يك مصداق از اين جهاد اقتصادى، همين طرح تحول اقتصادى است كه دولت دو سه سالى است اين را مطرح كرده. يك بند از طرح تحول اقتصادى، هدفمندى يارانه‌ها بود؛ كه خب، بحمداللَّه قانونش تصويب شد و عملياتى شده. البته من در زمينه‌ى كمك به توليد سؤال دارم. حالا آقايان در گزارش گفتند؛ ليكن آن چيزى كه مصوبه‌ى قانونى بود براى كمك به توليد، تحقق پيدا نكرده. بايد به توليد كمك كنيد. البته در بلندمدت خود اين دستگاه‌هاى توليدكننده روى پاى خودشان خواهند ايستاد و ان‌شاءاللَّه خودشان خواهند توانست روزبه‌روز قوى بشوند و جواب بدهند؛ اما در كوتاه‌مدت حتماً بايد به اينها در موارد لازم تزريق منابع بشود. البته در آنجائى كه كسى تقلب ميكند، در آنجائى كه كسى پول را براى توليد از بانك ميگيرد، ولى در غير توليد صرف ميكند، بشدت برخورد كنيد و ترحم بر پلنگهاى تيزدندان نكنيد؛ اما در آنجائى كه نياز هست، واقعاً بايستى برويد كمك كنيد. پس در طرح هدفمندى، اين بخش حتماً بايستى مورد توجه قرار بگيرد.

*انجام همه بندهاي طرح تحول در مدت باقي مانده دولت

 بخشهاى ديگر طرح تحول هم بايد مورد توجه قرار بگيرد؛ يكى‌اش مسئله‌ى گمرك است - كه امروز يكى از آقايان در گزارش خود گفتند لايحه‌اش به مجلس رفته - يكى‌اش مسئله‌ى سياستهاى نظام پولى و بانكى كشور است. اين پنج شش موردى كه در طرح تحول وجود داشت، همه‌اش بايد انجام بگيرد. كارى كنيد كه در ظرف مدت باقيمانده‌ى دولت، اين كارها سر بيفتد، تا اينكه بتواند ادامه پيدا كند. يعنى نگذاريد كار، نيمه‌كاره بماند.  اين كارها در طول دو سال تمام نميشود. همين هدفمندى هم مراحل گوناگونى دارد؛ شما شروع كرديد، پيش رفتيد. همان پيش رفتن، در واقع به يك معنا تمام كردن است. خود شروع كردن، به يك معنا تمام كردن است؛ اگر چنانچه خوب و صحيح و بر مبنا شروع شود.

*لزو م صنعتي سازي صادرات كشاورزي و پرهيز از واردات در زمينه هاي زراعي و باغي،و بازنگري جدي در سياستهاي واردات،به خصوص كالاهايي كه مزيت توليدي دارند چه صنعتي چه كشاورزي و پرهيز از نگاه بخشي به واردات

 مسئله‌ى واردات را هم كه گزارش دادند، البته جزو نگرانى‌هاى من است. حالا اين گزارش هم هست؛ ليكن آنچه كه انسان مشاهده ميكند، يك قدرى نگرانى‌آور است. درست است؛ ممكن است رشدِ نسبت واردات به صادرات غير نفتى ما كاهش پيدا كرده، اين رشد كم شده - اين خودش چيز مثبتى است - اما به اين اكتفاء نكنيد. بخصوص در همين زمينه‌هاى زراعى و باغى و اينها كه ذكر كردند، اينها چيزهائى است كه بايستى هرچه ميتوانيم، از واردات اينها پرهيز كنيم. برويد سراغ همان صنعتى‌سازى صادرات كشاورزى؛ همين چيزى كه در گزارشها هم بود. اينها چيزهاى مهمى است؛ ان‌شاءاللَّه روى اينها تكيه شود. مردم هم تحمل ميكنند و ميپذيرند.
 بنابراين در زمينه‌ى سياستهاى واردات، يك بازنگرى جدى بكنيد؛ بخصوص در كالاهائى كه ما مزيت توليدى داريم؛ چه صنعتى، چه كشاورزى. از نگاه بخشى به واردات - كه حالا هر بخش دولتى طبق نيازهاى خودش دنبال واردات برود - حتماً پرهيز شود.

4-جدي گرفتن مسئله فرهنگ

 مسئله‌ى ديگر - كه حالا البته اين مربوط به مسائل اقتصادى نيست - مربوط به فرهنگ است؛ كه امروز گزارشى داده نشد، موكول شد به بعد. آنچه كه من لازم ميدانم به دوستان دولت توصيه كنم، اين است كه مسئله‌ى فرهنگ را خيلى جدى بگيريد. اگر چنانچه ما كارهاى اقتصادى را - همچنان كه در برنامه هست و آرزوهاى ما متوجه به آن است - انجام بدهيم، اما در زمينه‌ى كار فرهنگى عقب بمانيم، بدانيد كشور لطمه خواهد ديد.

*يكي از چشمه هاي دشمنيِ دشمن علاوه بر كار اقتصادي كار فرهنگي است

دشمنان ما يكى از چشمه‌هاى دشمنى‌شان كار اقتصادى است؛ يك چشمه‌ى مهم ديگر، كار فرهنگى است. البته نه وقت و نه ظرفيت جلسه اجازه نميدهد كه انسان در اين زمينه وارد بشود؛ ليكن فى‌الجمله دوستان توجه داشته باشند كه كار فرهنگ، كار بسيار مهمى است؛

*در همه شعبه هاي فرهنگي جهتگيريها انقلابي و اسلامي باشد،دچار رودربايستي نشويد،اولويتها را با توجه به محدوديت منابع در نظر بگيريد.

 با ملاحظه‌ى جهتگيرى‌هاى انقلابى و اسلامى. در زمينه‌ى فرهنگ، دچار رودربايستى نشويد. در همه‌ى شعبه‌هاى فرهنگى - چه در موضوع كتاب، چه در كارهاى هنرى، چه در مؤسسات فرهنگى - جهتگيرى‌ها را انقلابى و اسلامى قرار بدهيد. اولويتها را در اينجا هم ملاحظه كنيد، چون منابع بالاخره محدود است. البته مصوبه‌ى دولت در زمينه‌ى بودجه‌ى فرهنگى، مصوبه‌ى خوبى است؛ اگرچه حالا شنيدم كه خيلى از مبالغ اين مصوبه تخصيص داده نشده؛ حتّى اگر همه‌اش هم تخصيص داده شود، باز براى همه‌ى فعاليتهاى فرهنگى كافى نيست. بنابراين منابع دچار محدوديت است. با توجه به محدوديت منابع، نگاه كنيد ببينيد اولويتها چيست. البته من يك مجموعه‌اى را به نحو پيشنهاد به دولت ارائه كردم؛ كه اگر اين چيزها در كار فرهنگ مورد توجه قرار بگيرد، با توجه به نگاهى كه ما در زمينه‌ى فرهنگ داريم، اينها اولويت خواهد داشت؛ يعنى اينها تأثيراتش بيشتر خواهد بود. بله، اينها را بايد دنبال كنيد تا ان‌شاءاللَّه تحقق پيدا كند.

5- سعى كنيد دچار حاشيه‌سازى‌هاى مسئله‌دار نشويد،چه حواشي كه خود شما گاهي اوقات بي توجه بوجود مي آوريد چه حاشيه هايي كه ديگران بوجود ميآورند و شما تسليم انها مي شويد

 مسئله‌ى ديگرى هم كه باز مطرح ميشود و من به طور كلى عرض ميكنم، اين است: با اين همه كارى كه دولت دارد، سعى كنيد دچار حاشيه‌سازى‌هاى مسئله‌دار نشويد. دولت دارد كار ميكند، تلاش ميكند، ميدان هم براى كار بحمداللَّه هست، نياز هم به كار هست. خب، يك ميدان كارى وجود دارد، نياز فراوانى هم وجود دارد، دولت هم نشان داده كه اهل خطرپذيرى و وارد شدن در ميدانهاى كار و با همه‌ى وجود كار كردن و وارد ميدان شدن است؛ خيلى خوب، با اين اوضاع و احوال، واقعاً شايسته و سزاوار نيست كه حواشى‌اى به وجود بيايد؛ حالا چه حواشى‌اى كه خود شما گاهى اوقات بى‌توجه به وجود مى‌آوريد، چه آنهائى كه ديگران به وجود مى‌آورند و شما هم تسليم آنها ميشويد؛ از اين حواشى بايد پرهيز كرد. نگذاريد در فضاى كشور، در فضاى بين دولت و مردم، درگيرى‌ها و دلهره‌هائى به وجود بيايد كه شماها را از كار باز بدارد.

6-توجه به چند نكته در مورد علاقه و گرايش به ايران:

مهمترين بخش مربوط به كشور، زبان و ادبيات است،(زبان فارسى نماد مليت ايران)

 مسائل گوناگونى مطرح ميشود. توصيه‌ى من  اين است كه در زمينه‌ى علاقه‌ى به ايران، علاقه‌ى به كشور و گرايش به ايران، چند نكته را توجه داشته باشيد. يكى اينكه مهمترين بخش مربوط به كشور، زبان و ادبيات است. علاقه‌ى به ايران، اينجورى تحقق پيدا ميكند. ما در كشور زبانهاى مختلفى داريم؛ اما زبان ملى، فارسى است. آن كسانى كه زبانهاى مختلف دارند، خودشان جزو مروّجين درجه‌ى يك زبان فارسى هستند. بهترين مقالات را در زمينه‌ى زبان فارسى، ترك‌زبانها نوشتند؛ اين را من از روى اطلاع دارم عرض ميكنم. ...(1) ان‌شاءاللَّه كردها هم مينويسند؛ حرفى نيست، ما استقبال ميكنيم. محققين برجسته‌ى ترك‌زبان كشور، در طول دهه‌هاى گذشته، بهترين و قوى‌ترين مقالات را در زمينه‌ى زبان فارسى نوشتند. بنابراين نبايد تصور شود كه زبان فارسى نماد مليت ايران نيست؛ چرا، هست. روى اين موضوع تكيه شود.

*تكيه بر ايران بعد از اسلام:چرا كه گسترش كشور ،پيروزيهاي بزرگ نظامي،پيشرفتهاي عظيم علمي در زمينه هاي گوناگون ،همه اش مال دوره هاي بعد از اسلام است،و ايرانِ دوران اسلامي، مدون تر، مستندتر و قابل قبولتر و جلوي چشم ماست.

 يا روى ايرانِ بعد از اسلام تكيه شود. افتخاراتى كه ايرانِ دوره‌ى اسلامى دارد، در هيچ دوره‌ى ديگرى از دوره‌هاى تاريخىِ ما اين افتخارات وجود ندارد؛ من اين را با استدلال به شما عرض ميكنم و اين قابل اثبات است. گسترش كشور، پيروزى‌هاى بزرگ نظامى كشور، پيشرفتهاى عظيم علمى كشور در زمينه‌هاى گوناگون، همه‌اش مال دوره‌هاى بعد از اسلام است. نه اينكه قبل از اسلام از اين چيزها ندارد؛ چرا، اما نسبت به دوره‌ى اسلامى، آنها ناقص است، كم است. البته يك چيزهائى به عنوان گفته‌ها مطرح ميشود، اما چيزهائى نيست كه مستند باشد و كسى بتواند آنها را اثبات كند؛ اينها قابل اثبات نيست. اما آنچه كه در دوره‌ى اسلامى واقع شده، قابل اثبات است؛ روشن است. شما نگاه كنيد ببينيد پيشرفت نظامى و علمى و فرهنگى ايران در دوره‌ى ديلمى‌ها، در دوره‌ى سلجوقى‌ها، بعدها در دوره‌ى صفويه، و حتّى در اين وسط، در بخشى از دوره‌ى حاكميت مغول چگونه است. مغولها به ايران كه آمدند، ايرانى شدند و تحت تأثير فرهنگ ايران قرار گرفتند؛ كمااينكه به هند كه رفتند، هندى شدند. چه كارهاى برجسته و عظيم علمى و فرهنگى و هنرى در اين دوره انجام گرفته. اگر كسى ميخواهد از ايران و ايرانى‌گرى حمايت كند، خب، ايران دوران اسلامى، هم مدون‌تر است، هم مستندتر است، هم قابل قبول‌تر است، هم جلوى چشم است؛ كتابش جلوى چشم است، معمارى‌اش جلوى چشم است، نشانه‌هاى علمى‌اش جلوى چشم است؛ تاريخش تدوين‌شده و روشن است.


7-حل مسئله همكاري قوا با:

 *كوتاه آمدن در جايي كه ميشود كوتاه آمد

*تبيين كردن 

*ارتباطات دوستانه

*در صورت نپسنديدن رفتاري ازآن طرف ديگر،يك مراجعه هم به خودمان بكنيم ،اگر در ايجاد فضاي سنگين تأثير داشته ايم آن را برداريم

 نكته‌ى آخر هم - كه ديگر ظاهراً به اذان داريم نزديك ميشويم - اين است كه مسئله‌ى همكارى قوا را حل كنيد. من هم غالباً به قوا سفارش ميكنم؛ اما حالا شما كه قوه‌ى مجريه هستيد و اينجا حضور داريد، به شما بايد سفارش كنم. هرچه ميتوانيد، در آن جاهائى كه ميشود كوتاه آمد، كوتاه بيائيد؛ چه اشكالى دارد؟ آنجائى كه ميشود تبيين كرد، تبيين كنيد. آنجائى كه ميشود با ايجاد ارتباطات دوستانه، مسئله را حل كرد، اينجورى حل كنيد. چرا من اينقدر بر تشكيل جلسه‌ى رؤساى قوا اصرار ميكنم؟ وقتى كه جلسه‌ى رؤساى قوا تشكيل بشود، خيلى از اين مشكلات حل ميشود. در جلساتِ روبه‌رو، با همديگر مى‌نشينند حرف ميزنند؛ اين كار خيلى از مشكلات را حل ميكند؛ اين تجربه‌ى ماست از گذشته. گيرم كه حالا برخى از راه‌هاى گوناگونى هم كه دوستان رفتند، به نتيجه نرسيده باشد؛ اما خب، راه‌هاى ديگرى وجود دارد. بالاخره اختلاف سليقه‌ها يا اختلاف برداشتهاى از قانون را اينجورى بايد حل كرد. كارى كنيد كه اين ارتباط، ارتباط صميمانه‌اى بشود. اگر چنانچه يك رفتارى را مشاهده ميكنيد كه اين رفتار را از آن طرف ديگر نمى‌پسنديد، يك مراجعه هم به خودمان بكنيم، ببينيم آيا ما در آن فضاى سنگينى كه اشاره ميشود، مثلاً تأثيرى داشته‌ايم يا نداشته‌ايم. مراقبت بكنيم؛ اگر ما تأثير داشتيم، آن را برداريم.
من مسئولين محترم را، شماها را، رؤساى قوا را و يكايك فعالان مسائل كشور را دعا ميكنم. ان‌شاءاللَّه خداى متعال توفيقاتش را بر شماها زياد كند تا بتوانيد كارهائى را كه انجام دادن آنها از شما توقع ميرود، به بهترين وجهى انجام بدهيد. نيتها را خالص كنيد، با صميميت و صفا وارد ميدان كار باشيد و نگذاريد اين تلاش و كوششى كه الحمدللَّه به آن شناخته شديد، اندكى كاهش پيدا كند.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

1) يكى از مسئولين: كردها هم همين طورند.

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com/

محورهايي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار جمعی از اساتيد دانشگاه‌ها(2/6/90)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

* رسيدن  يك كلمه خوب به ذهن و جاري شدن آن به زبان ،مظهري از بارش رحمت  حق

خداى متعال را بسيار سپاسگزارم از توفيق تشكيل اين جلسه و حضور شما برادران و خواهران، و بيانات بسيار مفيد و پرمغز از سوى سخنرانان محترم؛ همه‌ى اينها نعمتهاى خداست، و همه - بخصوص بنده شخصاً - بايد از خداى متعال به خاطر يكايك اين نعمتها متشكر باشيم و ببينيم بارش رحمت حق را. هر يك كلمه‌ى خوبى كه شما به ذهنتان ميرسد و بر زبان جارى ميكنيد، مظهرى از بارش رحمت حق است؛ و خدا را بر اين همه سپاس. من اين روزها با مشاهده‌ى اوضاع و احوال كشور و جامعه‌مان، لحظه‌به‌لحظه خدا را به خاطر اين نعمتهاى بزرگ شكرگزارى ميكنم.
 خب، ماه رمضان است و امروز بيست و سوم ماه، و ديشب شب عبادت و ذكر و مناجات، و دلها قاعدتاً برخوردار از نورانيت ناشى از شب قدر است. از خداى متعال بخواهيم كه اين ماه رمضان را براى ما، براى ملتمان و كشورمان و براى ملتهاى مسلمان، بخصوص ملتهاى به‌پاخاسته‌ى منطقه، مبارك قرار بدهد.

*اين پيشنهادها همان چيزهائى است كه حقير آرزو ميكردم اينها را از زبان نخبگان و زبدگان علمى و دانشگاهى‌مان بشنوم و حالا اين آرزو برآورده شده.
 

انصافاً وقت دوستان كم بود. من دو سه جمله راجع به بيانات آقايان و خانمهائى كه صحبت كردند، عرض بكنم. پنج دقيقه‌اى كه مجرى محترم فرمودند، بعد هم دوستان مراعات نكردند و مكرراً به وسيله‌ى مجرى محترم مؤاخذه شدند، واقعاً كم است. آقايان و خانمها خيلى حرف داشتند و من بدون هيچگونه مبالغه و تعارف دوست ميداشتم كه اى كاش هم وقت بود، هم حال و نشاط، تا انسان ميتوانست لااقل نيم ساعت از حرفهاى هر يك از اين دوستان را بشنود؛ چون خيلى حرفهاى خوب زده شد. مطالبى كه دوستان گفتند، مطالب سنجيده‌اى بود، مطالب پخته‌اى بود. در بين مطالب دوستان حرف نو وجود داشت، كه براى من جالب و جديد بود؛ اينها انسان را خيلى خوشحال ميكند. پيشنهادهاى جالبى در زمينه‌ى صنعت، در زمينه‌ى علم، در زمينه‌ى دانشگاه، در زمينه‌ى معمارى، شهرسازى، هنر و علوم انسانى مطرح شد. اين پيشنهادها همان چيزهائى است كه حقير آرزو ميكردم اينها را از زبان نخبگان و زبدگان علمى و دانشگاهى‌مان بشنوم و حالا اين آرزو برآورده شده.

*نياز به فكرِ ،  قبل از علم

  نكته‌اى كه من در جلسه‌ى امسال بوضوح احساس كردم، اين است كه گرايش بيانات دوستان، بيشتر به سمت ارائه‌ى فكر و انديشه بود تا صِرف پيشنهادهاى اجرائى و عملى - كه البته آن هم به جاى خود چيز لازم و خوبى است - اين، پشتوانه‌ى هر حركت علمى است. همچنان كه بعضى از دوستان هم اشاره كردند و كاملاً درست است، ما احتياج داريم به فكر، احتياج داريم به فلسفه، تا بتوانيم علم را، فناورى را، مديريت كشور را، مسائل گوناگون جامعه را به پيش ببريم و حل كنيم. فكر قبل از علم مورد نياز است، و من اين گرايش را مشاهده كردم. برخى از مطالبى كه دوستان گفتند، خوشبختانه در مراكز فكرى و تصميم‌گيرى مورد ملاحظه قرار گرفته و كارهائى هم انجام شده و بمرور ان‌شاءاللَّه آثار آن ديده خواهد شد و همچنان كه يك روزى مسئله‌ى توليد علم، توليد فكر، نهضت علمى، نهضت نرم‌افزارى، غريبانه در جامعه مطرح ميشد و امروز گفتمان غالب را تشكيل ميدهد، ان‌شاءاللَّه يك روزى باز همين مطالبى كه حالا گوشه و كنار گفته ميشود يا خيلى مورد توجه نيست، بتدريج به گفتمان غالب جامعه تبديل خواهد شد.

*نشستهاي انديشه راهبردي، پر كننده خلأ نهادي است كه بايد به آينده به شكل كلان نگاه كند.

 يكى از دوستان اشاره كردند كه خلأ نهادى را داريم كه به آينده به شكل كلان نگاه كند. خب، همين نشستهاى انديشه‌هاى راهبردى دارد همين خلأ را پر ميكند. ان‌شاءاللَّه بايستى با همكارى همه‌ى اهل فكر، بتدريج كارهاى بزرگى بر اساس اين انجام بگيرد.

*طرحِ محصول فكر و تجربه ي جمعي صاحب فكر،موجب خروج افكار از حوزه شخصي ،رسيدن آن به حوزه جمعي وتبديل آن به گفتمان عمومي جامعه ميشود

 برخى نكات ديگر هم در زمينه‌ى فرمايشات دوستان هست، كه چون وقت كم است، من ميگذرم؛ منتها توصيه ميكنم، هم به دفتر خودمان، هم به مسئولين محترمى كه اينجا تشريف دارند، كه اين پيشنهادها را جمع كنند. يكى از بركات اين جلسه، همين نظراتى است كه دوستان ابراز ميكنند. يكى از نيازهاى جامعه‌ى ما همين است كه جمعى صاحب فكر بنشينند، در ميان آنها هم افرادى بيايند و محصول فكر و تجربه‌ى خودشان را كه بعضاً متكى به عقبه‌هاى انسانى و فكرىِ طولانى و عميقى هم هست، مطرح كنند. اين افكار بتدريج از حوزه‌ى شخصى خارج ميشود و به حوزه‌ى جمعى ميرسد و بتدريج به گفتمان عمومى جامعه تبديل ميشود. اين پيشنهادها را جمع كنند؛ اينها افكار خوبى است، حرفهاى جالبى است. بعضى از اين پيشنهادها همين حالا قابل اجرائى شدن است، قابل عملياتى شدن است؛ بعضى هم به پيشرفتها كمك ميكند. آنچه كه من ميخواهم عرض بكنم، چند نكته‌ى كوتاه است.

*اركان مهم ايستادگي ملت ايران:

1-پيشرفتهاي علمي

 يكى از اركان و ستونهاى اصلىِ ايستادگى كنونى ملت ايران عبارت است از پيشرفتهاى علمى كشور؛ كه به دنبال اين پيشرفتهاى علمى، پيشرفتهاى عملى و اجرائى هم در موارد بسيارى بوده. ايستادگى ملت ايران، در دنيا يك حادثه‌ى باشكوه است. ما توى قضيه قرار داريم. آن كسانى كه از بيرون نگاه ميكنند، عظمت اين ايستادگى را بيشتر احساس ميكنند.

*«نه» ي جمهوري اسلامي و ملت ايران به سلطه طلبي ،زياده خواهي ، استعباد و به زير مهميز كشيدن ملتهاست .

 شما ملاحظه كنيد؛ قدرتهاى اقتصادى اول دنيا، قدرتهاى علمى درجه‌ى يك دنيا، قدرتهاى نظامى و امنيتى رديف اول دنيا، امروز يك جبهه‌ى وسيعى را در مقابل اين ملت تشكيل دادند. اينجور نيست؟ هر كارى هم از دستشان برمى‌آيد، دارند ميكنند. تهديد امنيتى ميكنند، تهديد اجتماعى ميكنند، تهديد سياسى ميكنند، دانشمند ما را ترور ميكنند، تحريم ميكنند، فشارهاى سياسى فراوان وارد ميكنند، دائم تهديد به تحرك نظامى ميكنند، در داخل تا هر جا دستشان برسد، فتنه‌انگيزى و آشوب‌آفرينى ميكنند؛ اما ملت ايران و جمهورى اسلامى با كمال قدرت و استقامت در مقابل همه‌ى اينها ايستاده؛ آن «بله»اى را كه به‌زور ميخواهند از او بگيرند، آن «بله» را نميدهد. آن «بله» عبارت است از تعظيم در مقابل قدرت مسلط جهانى - نظام سلطه - اين كار را نميكند. ما كه در مقابل نظام سلطه‌ى جهانى «نه» ميگوئيم، اين نه، «نه»ى به علم نيست، «نه»ى به تمدن نيست، «نه»ى به پيشرفت نيست، «نه»ى به تجربه‌هاى متراكم بشرى نيست؛ «نه» به سلطه‌طلبى و زياده‌خواهى و استعباد و به زير مهميز كشيدن ملتهاست؛ اين «نه» را ما گفتيم، پايش هم ايستاديم؛ «انّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا».(1) ايستادگى ملت ايران، خيلى ايستادگى باشكوهى است.
 

2-علم

 يك ركن مهم اين ايستادگى، علم است. اين علم است كه به ما اعتماد به نفس داده. اگر امروز نفت ما را شركتهاى خارجى بايد مى‌آمدند استخراج و پالايش ميكردند، گاز ما را بايد آنها لوله‌كشى ميكردند، اگر نظام سلامت ما وابسته‌ى به متخصصين خارجى و عمدتاً فرنگى بود، اگر تغذيه‌ى ما دست آنها بود، اگر كشت و صنعت ما دست اسرائيلى‌ها بود، اگر صنعت هسته‌اى ما در صورتى كه بنا نبود در آرزوى آن بميريم و يك چيزى وجود ميداشت، در اختيار فرانسه و آلمان و ديگران بود، ما امروز اين اعتماد به نفس را نداشتيم، قدرت اين ايستادگى نبود، اين عزت و اين شرف وجود نميداشت. اگر ما براى ساختن يك سد، براى ساختن يك نيروگاه، براى ساختن يك بزرگراه، براى ساختن يك تونل، براى ساختن سيلوهاى گندم، دستمان به سمت صنعتگران و دانشمندان شرق و غرب دنيا دراز بود، ملت ما احساس عزت نميكرد؛ مسئولين كشور هم آبروى اظهار وجود در قبال استكبار جهانى را نداشتند؛ نه چنين اعتماد به نفسى وجود داشت، نه چنين قوت اراده‌اى وجود داشت، نه چنين عزمى وجود داشت. كى براى ما جاده ساخت و تونل ساخت و نيروگاه ساخت و سد و پل و بزرگراه و سلولهاى بنيادى و انرژى هسته‌اى را درست كرد؟ دانشگاه. اين دانشگاه بود كه به ملت ايران كمك كرد تا بتواند عزت نفس خودش را حفظ كند، آبروى خودش را حفظ كند و در مقابل زياده‌خواهى دشمنان سينه سپر كند. مسئولين كشور هم از اين جهت مديون دانشگاهند.

*غافل نبودن دشمن از دانشگاه ومورد آماج قرار دادن آن  

 خب، من قصدم اين نيست كه مناقب دانشگاه را در جمع دانشگاهى‌ها بگويم؛ من از اين ميخواهم يك نتيجه‌اى بگيرم. دشمن ما از اين مركز قدرت‌افزائى غافل نيست و غافل نخواهد بود؛ اين را همه بدانيم. هر چيزى كه مايه‌ى عزت كشور و عزت ملت و ايستادگى ملت و استقامت ملت است، بدون شك آماجى از آماجهاى دشمن است. احساس دينى، احساس انقلابى، استقلال‌طلبى و هرچه كه در اين زمينه هست - از جمله با اين بيانى كه عرض شد، دانشگاه - آماج دشمن است.

 *كار دشمن در دانشگاه:

 1-علم زدايي:

الف)ترور دانشمندان

ب)سرگرم كردن دانشگاه،استاد و دانشجوي ما به كار غير علمي

 

در دانشگاه چه كار ميخواهند بكنند؟ دشمن على‌القاعده دو تا كار را براى دانشگاه ما برنامه‌ريزى ميكند: يكى علم‌زدائى، يكى دين‌زدائى؛ از دانشگاه علم‌زدائى بشود، از دانشگاه دين‌زدائى بشود. علم‌زدائى از دانشگاه چگونه است؟ يكى از كارهاى كوچكش همين ترور دانشمندان است؛ كه آخرى‌اش همين دو سه تا دانشمند عزيز هسته‌اى ما بودند كه در اين يك سال اخير از دست ما گرفته شدند. برنامه، وسيع‌تر از اينهاست؛ اين يكى از آسانترينهايش است. پيچيده‌تر از اين، اين است كه دانشگاه ما را، استاد ما را و دانشجوى ما را به كار غير علمى سرگرم كنند؛ نگذارند اين شكوفائى علمى كه آرزوى ماست، تحقق پيدا كند.
بله، شتاب پيشرفت علمى ما - همين طور كه دوستان گفتند و بنده هم اين آمارها را دارم و مكرر هم گفتم و ميگويم و افتخار هم ميكنيم - شتاب خيلى خوبى است؛ ليكن نقطه‌ى شروع ما عقب است. بله، فلان كشورى كه اسم مى‌آورند، شتابش از ما كمتر است؛ منتها نقطه‌ى شروعش در آن مقطعى كه ما شروع كرديم، خيلى جلوتر از ماست. ما بايد اين فاصله را جبران كنيم. ما بايد بدويم، ما بايد در اين ميدان بتازيم؛ جهش لازم است. اين يك - كه بعد من دو سه نكته را در ذيل اين مطلب عرض خواهم كرد - يكى هم مسئله‌ى دين‌زدائى است.
 

2- دين زدايي

 اگر دانشگاه ما يك دانشگاه علمىِ محض باشد، اما تويش دين و اخلاق نباشد، همان بلائى بر سر جامعه‌ى ما و كشور ما و آينده‌ى ما خواهد آمد كه بر سر جامعه‌ى دانشمند غرب آمد. غرب جامعه‌ى دانشمندى است، اما جامعه‌ى خوشبختى نيست. در آنجا امنيت اخلاقى نيست، امنيت روانى نيست، انسجام خانوادگى نيست، اخلاق نيست، معنويت نيست. خلأهاى عمده‌ى بشر اينهاست. اينها خوشبختى نيست؛ ما اين را نميخواهيم. ما خوشبختى ميخواهيم، ما امنيت حقيقى و معنوى ميخواهيم. بدون علم نميشود، با علم بدون دين هم نميشود؛ دين لازم است. جامعه بايد جامعه‌ى دينى باشد؛ در رأس آن هم دانشگاه است. دانشگاه بايد دانشگاه متدين باشد.

 *تدين : يعني معرفت عميق ديني،ايمان عميق و باور ژرف به دين و معارف ديني

 در مفهوم «متدين» از عرايض من تلقى غلط نشود. تدين به معناى معرفت عميق دينى، ايمان عميق و باور ژرف به دين و معارف دينى است، كه طبعاً عمل به دنبالش مى‌آيد؛ بايد دنبال اين باشيم. اين وظيفه‌ى همه است، از جمله شما اساتيد محترم. يك كلمه‌ى شما در كلاس درس، گاهى اوقات از يك ساعت يا دو ساعت سخنرانى حقيرِ روحانى تأثيرش بيشتر است. فرق نميكند معلم، معلم چه درسى باشد. استاد در كلاس ميتواند تأثير عميق بگذارد در شكل‌دهى فكر جوان و ذهن جوان و عمل جوان و دل جوان و ايمان جوان. به اين بينديشيد، به اين فكر كنيد؛ اين خيلى مهم است.

*لزوم تشكيل جلسه اي ويژه اساتيد علوم انساني جهت تلقي نادرست نكردن از مسئله علوم انساني

  البته من در زمينه‌ى علوم انسانى بحث دارم. اينجا يكى از دوستان پيشنهادى كردند، در ذهن خود من هم اتفاقاً همين بود، كه ما ان‌شاءاللَّه يك جلسه‌اى ويژه‌ى اساتيد علوم انسانى تشكيل بدهيم و تشكيل خواهيم داد كه بحث كلاً در زمينه‌ى مسائل علوم انسانى باشد. ما سال گذشته يك مطلب مهمى را در اين زمينه مطرح كرديم؛ اين احتياج دارد به تعميق و توضيح. آدم از بازخوردها ميفهمد كه خيلى لازم است در اين زمينه صحبت بشود، بحث بشود، توضيح داده شود، تا بتوانيم پيش برويم و به آن نقطه‌ى اصلى برسيم و تلقى نادرست از مسئله نداشته باشيم.

*اهميت پيشرفت در مسئله ي پزشكي زنان،از لحاظ عدم نياز زنان به مراجعه به پزشك غير زن

 من اينجا يك فهرستى از پيشرفتهاى علمى كشور يادداشت كردم؛ كه خب، شماها ميدانيد، بارها هم گفتيم، در رسانه‌ها هم تكرار شده. حالا چون يكى از خانمها اينجا مطرح كردند و براى من اين قضيه خيلى مهم است، فقط يك مورد از اين پيشرفتها را ذكر ميكنم: مسئله‌ى پزشكى زنان. اين خيلى مهم است. ما امروز پيشرفتهاى پزشكىِ فراوانى داريم كه در يك سطحى، تقريباً يك جايگاه بين‌المللى در كشور ما پيدا كرده. مهمتر از اين، اين است كه امروز بانوان در كشور ما براى مراجعه‌ى به طبيب، در هيچ بيمارى‌اى نياز ندارند كه به غير زن مراجعه كنند. زنى كه ميخواهد پزشك زن داشته باشد و به پزشك زن مراجعه كند، امروز اين در همه‌ى زمينه‌ها در كشور ما فراهم است. شايد شما جوانها كه پيش از انقلاب را نديديد و اطلاع نداريد، ندانيد اين قضيه چقدر مهم است. نه فقط براى افراد متدين، حتّى براى آدمهائى هم كه خيلى از لحاظ تدين در سطوح آنچنانى نيستند، اين قضيه مهم است. من الان نمونه‌هائى در ذهن دارم كه لزومى ندارد آنها را مطرح كنم. اين امروز در كشور ما تحقق پيدا كرده؛ اين خيلى باارزش است. از اين قبيل پيشرفتهاى علمى در كشور ما فراوان است.


* از كارهاي دشمن سوق دادن جوانِ ما به سمت ولنگاري عقيدتي،بي ايماني،هرزه پوئي ذهني و اهميت نقش اساتيد در همراهي علم با ايمان در دانشگاه  


 پس يك نكته اين بود كه ما علم را به همراه ايمان در دانشگاه حفظ كنيم. در اين زمينه، اساتيد نقش دارند؛ با گفتارشان، با رفتارشان. دشمن ميخواهد جوان ما را - بخصوص دانشجوى ما را كه زمامدار فكر و علم و مديريت آينده‌ى ما در اين كشور است - به بى‌ايمانى و ولنگارى عقيدتى سوق بدهد؛ نبايد بگذاريم. امروز بخصوص دارد روى اين مسئله كار ميشود. سوق دادن جوان ما - بخصوص جوان علمى و فكرى ما - به سمت ولنگارى عقيدتى، به سمت بى‌ايمانى، به سمت هرزه‌پوئى ذهنى، يكى از كارهاى دشمن است. وقتى كسى ايمان دارد، يك خط مستقيمى دارد، دنبال اين ايمانِ خودش حركت ميكند. وقتى ايمان نيست، مثل كاهى كه همين طور به اين سو و آن سو كشيده ميشود، هرزه‌پوئى دارد.


*نقش جوان هاي متدين و دانشمندان جوان ديني ما در صفوف مقدم پيشرفت هاي علمي و شكستن بن بستها


 البته جوانهاى متدين در محيط علمى درخشيدند؛ اين هم معلوم باشد و عرض كرده باشيم. اطلاعى كه ما داريم، در زمينه‌ى صنايع دفاعى، در زمينه‌ى همين مسائل نابارورى كه گفته شد و سلولهاى بنيادى و آن مؤسسه‌ى رويان، در زمينه‌ى انرژى هسته‌اى، در زمينه‌ى هوافضا، در زمينه‌ى همين ابررايانه‌ها كه مطرح شد، در زمينه‌هاى گوناگون علمى و پيشرفتهاى علمى، بن‌بست‌شكن‌ها، بچه‌هاى متدين و مذهبى بودند؛ لااقل آنهائى كه در صفوف مقدم رفتند بن‌بست‌ها را شكستند و جلو رفتند؛ اگرچه بعد ديگران هم ملحق شدند. پس جوانهاى متدين ما، دانشمندان جوان دينى ما نقش ايفاء كردند.

 *لزوم آشنايي معلمين حوزوي و دانشگاهي ،با واقعيات و حقايق كشور وجهان، تا دچار تحليل خطا و اشتباه نشوند .

 يك نكته‌ى ديگر اين است كه اساتيد عزيز دانشگاه، هم با واقعيات و حقايق كشور، و هم با حقايق جهان بايد آشنا باشند؛ اين يك تلاشى را ميطلبد. در همه‌ى حوزه‌هاى علمى، همين جور است. عالمِ معلمى كه جماعتى از او استفاده ميكنند، اگر به زمان خود عالم نباشد، دچار مشكلات خواهد شد. «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس»؛(2) كسى كه زمانه را ميشناسد، يعنى وقتى اوضاع و احوال محيط خود و محيط پيرامونى‌اش و محيط جهان را ميداند و ميفهمد جريانهاى گوناگون جهانى كى‌هايند، كجايند، اهدافشان چيست، چه جور با هم مواجه ميشوند، دچار اشتباه نميشود؛ در قضاياى گوناگون، قضاوت اشتباه نميكند و دچار اشتباه نميشود. اين آشنائى، براى همه لازم است؛ براى روحانى هم لازم است، براى دانشگاهى هم لازم است؛ براى معلم حوزه هم لازم است، براى معلم دانشگاه هم لازم است؛ اين يك چيز مهمى است. وقتى انسان جريانات گوناگون را ميشناسد، ميتواند پديده‌ها را استنتاج كند، كه اين پديده چيست، چه شد كه اين اتفاق افتاد، در تحليل، دچار خطا و اشتباه نميشود.

  *تحليل هاي سرسام آور دشمن با هدف مقابله با نظام اسلامي و ملت ايران و مخلوط كردن حق و باطل، براي اثر گذاري بر روي ذهن ها

  البته دشمن مرتب دارد تحليل‌باران ميكند. اين تعداد رسانه‌هائى كه آمارش را چندى پيش اينجا آوردند و به ما دادند، اصلاً دهشت‌آور است. اينها غير از رسانه‌هاى اينترنتى است - اينترنت كه ديگر يك دنياى بى‌مرز و خارج از محدوده‌اى است - منظور، همين ماهواره‌ها و راديوها و تلويزيونهاست. تحليلهائى كه در اين رسانه‌ها مرتباً با هدف مقابله با جمهورى اسلامى و نظام اسلامى و ملت ايران داده ميشود، سرسام‌آور است. حالا آنهائى كه انبوه توليد ميكنند، ميدانند هم كه مردم به همه‌ى اينها گوش نميدهند. ميگويند هر مقدارى كه ميشود، بايد تلاش كرد. راست را با دروغ مخلوط ميكنند، مى‌آيند يك تحليل غلط و معيوب از اين در مى‌آورند؛ «و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان». اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر حق به طور خالص و بى‌شائبه خودش را نشان بدهد، كسى دچار اشتباه نميشود؛ اگر باطل بدون آميختگى با حق، خودش را نشان بدهد، كسى دچار باطل نميشود؛ «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لم يخف على المرتادين و لو انّ الحقّ خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان».(3) يك لقمه از حق، يك لقمه از باطل را مخلوط ميكنند، يك غذائى كه ظاهرش نشان نميدهد مسموم است، در اختيار كسى كه بى‌اطلاع است، ميگذارند؛ اين تحليل در ذهنها اثر ميكند. گاهى اوقات تحليلهائى كه در بعضى از محافل دانشگاهى، دانشجوئى و استادى از بعضى از مسائل ميشود، آدم مى‌بيند اين بر اثر بى‌اطلاعى است؛ كسى هيچ تقصيرى هم ندارد. بنابراين اساتيد بايد در جريان مسائل قرار بگيرند.

*لزوم تشكيل جلسات پرسش و پاسخ ميان مسئولين و دانشگاهيان،جهت بهره مندي مسئولين از نظرات صاحب‌نظران و نخبگان و كمك به فضاي علمِ دانشگاه 

  لازم است جلسات نقد و پرسش و پاسخ ميان مسئولين و دانشگاهيان تشكيل شود. بنده از سالها پيش هميشه به مسئولين و به رؤساى جمهورى كه در اين مدت بودند، سفارش ميكردم كه برويد دانشگاه، برويد با دانشجوها حرف بزنيد. خود من كه هميشه ميرفتم. بنده از اول انقلاب و از پيش از انقلاب با دانشجوها ارتباط داشتم و سفارش هم ميكردم. حالا هم عرض ميكنم كه مسئولين بنشينند با اساتيد محترم جلسه‌ى پرسش و پاسخ داشته باشند. اين پرسش و پاسخ خيلى باارزش است، خيلى كمك ميكند؛ هم به مسئولين كمك ميكند، هم به استاد دانشگاه كمك ميكند، هم به فضاى علم دانشگاه كمك ميكند. مسئولان حضور را در ميان مجامع دانشگاهى بپذيرند، انتقاد دلسوزانه را بپذيرند. خيلى از اين حرفهائى كه اينجا گفته شد يا در جلسات شبيه اين گفته ميشود، ميتواند مسئولان را راهنمائى كند.

 *پذيرش انتقادهاي سازنده از جانب دانشگاه توسط مسئولين و  لزوم توجه اساتيد به تفاوت ميان بيان انتقادي و تخريبي

 مسئولان در هر رتبه‌اى از علم و معرفت و تجربه باشند، يقيناً بى‌نياز نيستند از اين كه نظرات صاحب‌نظران و نخبگان را بشنوند و از آنها بهره ببرند و استفاده كنند. انسان واقعاً از اين نظرات استفاده ميكند. مسئولان از اين كار ابا نداشته باشند؛ انتقاد عالمانه را، انتقاد سازنده را بپذيرند. هر كسى يك حرف انتقادى زد، فوراً نگوئيم او با نظام مخالف است، او چنين است؛ نه، خيلى از نظرات انتقادىِ گزنده از روى دلسوزى است. انسان بايد ببوسد آن دهنى را كه از روى دلسوزى انتقاد ميكند. اين از ناحيه‌ى مسئولان، كه مسئولان اين وظيفه را دارند. البته استادان محترم هم بايد بدانند كه تخريب نشود. بيان انتقادى با تخريب فرق ميكند؛ بيان انتقادى با كامل كردن پازل دشمن فرق ميكند؛ با بدبين كردن مردم يا گستردن بدبينى در فضاى عمومى كشور فرق ميكند؛ بايد اينجورى نباشد؛ بايد واقعاً دلسوزانه باشد.

* مسائل منطقه ي ما دو طرف دارد :

  1)احتمال ضعيفتر:  استفاده ي دستگاه هاي استكباري از يك فرصت و توان تبليغاتي براي تسلط بر منطقه  (از همه جا هم دلهره‌آورتر، ليبى است.)

  آشنائى با مسائل منطقه هم همين جور، با مسائل جهان هم همين جور. اين مسائلى كه امروز در اطراف ما در جريان است، خيلى مسائل مهمى است؛ خيلى تأثيرگذار است. يك حادثه‌ى عظيمى در شرف اتفاق است. اين حادثه، دو طرف دارد؛ البته دو طرف احتمالى: يك طرف، احتمالش قوى‌تر است؛ يك طرف، احتمالش ضعيف‌تر است. آن احتمال ضعيف‌تر اين است كه دستگاه‌هاى استكبارى از يك فرصت و توان تبليغاتى استفاده كنند، باز بيايند يك پنجاه شصت سال ديگر زمينه‌ى تسلط خودشان را بر اين كشورها و بر اين منطقه فراهم كنند - احتمال ضعيفى است، اما اين احتمال هست - كمااينكه الان شروع كردند و شما مى‌بينيد. به نظر من از همه جا هم دلهره‌آورتر، ليبى است ؛ كه آنجا از يك خلأيى دارند استفاده ميكنند و همين طور هجوم آورده‌اند و ميخواهند پايشان را آنجا قرص و محكم كنند. البته اين احتمالِ ضعيف‌تر است.

  2)احتمال قويتر: غلبه ي اراده و بصيرت ملت ها و تشكيل حكومت هاي مردميِ اسلامي و اينكه جريان منطقه، جريان حركت به سمت يك بلوك اسلامىِ قوىِ روشنِ پرجمعيتِ داراى نخبگان فراوان است

 احتمال قوى‌تر اين است كه نه، اراده‌ى ملتها و بصيرت ملتها غلبه پيدا كند و بتوانند حكومتهاى مردمى را تشكيل بدهند و اين حكومتها، على‌رغم استكبار و صهيونيسم و آمريكا و غيره، حكومتهاى مردمىِ اسلامى خواهد بود؛ حالا با شكلهاى مختلف، اما روح همه‌ى اينها اسلامى خواهد بود؛ چون اين مردم، مردم مسلمانى‌اند. چندى پيش، افراد مطلع به من اينجور گزارش دادند كه تعداد كسانى كه در همين كشور ليبى حافظ قرآنند، يك تعداد عجيبى است؛ كه اگر آدم اين آمار را بگويد، ممكن است خيلى‌ها باور نكنند؛ من هم نميگويم، چون خيلى هم مطمئن نيستم. خب، اين نشان‌دهنده‌ى گرايش دينى اين مردم است. اين مردم وقتى كه بخواهند انتخاب كنند، اگر انتخاب بابصيرتى باشد، معلوم است چگونه انتخاب ميكنند؛ همانى است كه دو سه سال پيش آمريكائى‌ها گفتند كه در منطقه‌ى خاورميانه و شمال آفريقا، هر انتخابى انجام بگيرد، به نفع مسلمانهاست، به نفع گرايش اسلامى است. راست گفتند؛ امروز در هر كدام از اين كشورها انتخابات انجام بگيرد، به نفع گرايشهاى اسلامى است؛ اگرچه ظاهر قضيه نشان ندهد. كى خيال ميكرد در مصر اينجور جوشش اسلامى قوى باشد؟ نميگذاشتند نشان داده بشود. به هر حال اين اتفاق بزرگى است كه در اين منطقه افتاده. يا اين است كه جريان منطقه، جريان حركت به سمت يك بلوك اسلامىِ قوىِ روشنِ پرجمعيتِ داراى نخبگان فراوان است - كه اين احتمالِ بيشتر است - يا اينكه خداى نكرده يك تسلط استعمارى ديگر است كه باز پنجاه سال، شصت سال، صد سال حركت ملتها را عقب بيندازد، تا باز كى ملتها بفهمند و تجربه كنند كه به آنها خيانت شده و باز بيدار بشوند. به هر حال حادثه‌ى مهمى است. ما نميتوانيم نسبت به اين حادثه بى‌تفاوت بمانيم، نميتوانيم تحليل نكنيم، نميتوانيم درست نشناسيم. بايد در اين زمينه‌ها هم اساتيد محترم تلاش كنند.

* از نتايج حوادث منطقه ي ما غلط از آب درآمدن تئورى‌هاى غربى در زمينه اقتصاد،سياست و مديريت سياسي


 يكى از نتائج يا حواشى حوادث منطقه‌ى ما - كه بالاتر از حواشى است - غلط از آب درآمدن تئورى‌هاى غربى است. همه‌ى تئورى‌هاى اينها در زمينه‌ى اقتصاد - كه حالا وضع اقتصادى‌شان را داريد مشاهده ميكنيد - در زمينه‌ى سياست، اداره‌ى سياسى آنها، مديريت سياسى آنها، اينجور دارد در اين منطقه به گل مى‌نشيند. بعد از اين همه كارى كه در اين منطقه كردند و نفوذى كه پيدا كردند، حضور سياسى و اقتدار سياسى آنها اينجور دارد نابود ميشود. اينها نشان ميدهد كه تئورى‌پردازى‌هاى غربى در زمينه‌ى سياست، در زمينه‌ى اقتصاد، تئورى‌هاى ناقص و عقيم و بى‌خاصيتى است؛ ما را بيشتر تشويق ميكند كه برويم به درون خودمان مراجعه كنيم و فكر اسلامى و انديشه‌ى اسلامى را پيدا كنيم.

* لزوم دميدن روح تازه به نهضت علمىِ عميق و سريع و درگير شدن همه ظرفيت دانشگاهي در بحث پيشرفت علم(علم نافع)

  مطلب ديگر، لزوم دميدن روح تازه به نهضت علمىِ عميق و سريع است. حركت خوب است - قبلاً هم عرض كردم - ليكن بايد يك روح تازه‌اى دميده شود. بخش مهمى از ظرفيت دانشگاهى كشور ما هنوز درگير پيشرفت علمى نيستند. همه‌ى ظرفيت دانشگاهى بايد درگير بحث پيشرفت علم بشود. دانشگاه‌هاى گوناگون، اساتيد در همه جا، دانشجوها - بخصوص دانشجوهاى نخبه و خوشفكر كه در بينشان نابغه هم پيدا ميشوند - همه بايد درگير پيشرفت علم باشند. يكى اين. يكى هم همان چيزى است كه امروز يكى دو نفر از دوستان اشاره كردند و بنده هم مكرر توصيه كرده‌ام: علم نافع؛ علمى كه به نفع كشور باشد.

*لزوم كامل و صحيح بودن منظومه علمي كشور   

 بايد منظومه‌ى علمى ما يك منظومه‌ى درست و صحيحى باشد؛ كه حالا اين نقشه‌ى جامع علمى، متعهد و متكفل اين كار است. منظومه‌ى علمى كشور بايد يك منظومه‌ى كامل باشد؛ معلوم بشود ما چه نياز داريم، به چه اندازه نياز داريم، تناسب بين بخشهاى مختلف علمى چگونه است. پيشرفت ما حالت كاريكاتورى پيدا نكند؛ يك نقشه‌ى منسجم، پيشرفت منسجم و صحيح باشد. فرهنگ نوآورى در دانشگاه بايد گسترش پيدا كند. همه‌ى اين ظرفيت چند ميليونى استاد و دانشجوى ما بايد وارد ميدان نوآورى علمى بشوند؛ اين بايد بشود فرهنگ. دانشجوى ما از اول بايد به فكر فراگرفتن براى توليد كردن دانش باشد، نه فراگرفتن براى تقليد كردن و همين طور يك چيزى را پذيرفتن كه ديگر قابل تغيير هم نيست. موانع هم بايد برطرف شود.

* اهميت دخالت دانشگاه ها در حل مسائل علمي كشور

 يك نكته‌ى ديگر هم كه به نظرم مهم است، دخالت دادن دانشگاه‌ها در حل مسائل علمى كشور است. خب، امروز شما ببينيد از رشته‌هاى مختلف علمى، اساتيد محترمى اينجا صحبت كردند. در هر رشته‌اى، آدم يك كلمه حرف نو ميشنود؛ اين خيلى قابل اهتمام است. دستگاه‌هاى مديريتى كشور چقدر ميتوانند از دانشگاه‌ها، از محصولات و نتائج ذهنى و فكرى نخبگان كشور استفاده كنند. برخورد شكلى و تشريفاتى كافى نيست؛ بايستى تعامل، تعامل حقيقى باشد. بايد جورى باشد كه مقالات علمى ما متوجه به نيازهاى كشور باشد. اينجا يك آمارى را از مقالات علمى در زمينه‌ى بهداشت و سلامت دادند. در كل مسائل علمى كشور، مقالاتى كه نوشته ميشود، نود درصد آنها بايد ناظر باشد به مسائل داخلى كشور و نيازهاى كشور. نود درصد پايان‌نامه‌ها بايد متوجه به حل مشكلات كشور باشد.

 *ضرورت در گيري مستقيم و غير مستقيم دستگاه هاي علمي كشور براي ملاحظه ابعاد جهاد اقتصادي

 خب، حالا مثلاً فرض كنيد ما گفتيم جهاد اقتصادى. اين يك مسئله است ديگر؛ همه هم تصديق كردند كه امسال واقعاً سال جهاد اقتصادى است؛ يعنى بايد جهاد اقتصادى صورت بگيرد. حالا من سؤالم اين است: امسال چند تا نشست علمى، چند تا مقاله‌ى تحقيقى، چند تا پروژه‌ى عملياتى در زمينه‌ى جهاد اقتصادى در كشور تحقق پيدا كرده؟ جهاد اقتصادى ابعادى دارد. جهاد اقتصادى به دانشكده‌ى حقوق هم مربوط ميشود، به دانشكده‌ى اقتصاد هم مربوط ميشود، به دانشكده‌هاى فنى هم مربوط ميشود، به دانشكده‌هاى علوم پايه هم مربوط ميشود. اگر ما بخواهيم ابعاد جهاد اقتصادى را ملاحظه كنيم، همه‌ى دستگاه‌هاى علمى كشور به نحوى ميتوانند مستقيم و غير مستقيم درگير مسئله‌ى جهاد اقتصادى باشند. پس هر كدام يك مسئله‌اى دارند براى اينكه در قضيه‌ى جهاد اقتصادى آن را مطرح و دنبال كنند؛ اما نشده. دانشگاه‌ها بايد درگير مسائل كشور باشند. هدف از علم اين است كه نفع برساند. بايد علم براى مردم نافع باشد؛ از بركات آن علم بايستى استفاده كنند.
البته حركت علمى كشور، نقاط قوت و ضعفى دارد. دوستان در دفتر زحمت كشيدند كار كردند، مواردى را يادداشت كردند، كه ديگر مجال نبود من درست يادداشت‌بردارى كنم؛ اگر هم يادداشت ميكردم، حالا مجال گفتنش هم نبود.

*  اجراى نقشه‌ى جامع علمى مهمتر از تهيه‌ى نقشه است.

 دو تا عنوان نبايد فراموش بشود: يكى همين مسئله‌ى منظومه‌ى كامل علمى است - كه منظومه‌ى علمى كشور بايد يك منظومه‌ى كاملى باشد - كه نقشه‌ى جامع علمى همين است. البته اجراى نقشه‌ى جامع علمى مهمتر از تهيه‌ى نقشه است. در تهيه‌ى نقشه، كار مهمى انجام گرفت. دوستان در شوراى عالى انقلاب فرهنگى تلاش كردند، دستگاه‌هاى مسئول همكارى كردند، بخصوص اساتيد دانشگاه در طول اين چند سال خيلى كمك كردند، و نقشه‌ى جامع را درآوردند؛ خيلى خوب، اما اين بايد اجرائى بشود. راه اجرائى شدن هم در خود نقشه ديده شده. چندين برابر تلاشى كه براى تهيه‌ى نقشه شده، بايد براى اجرائى شدنش به كار برود. اين كارِ اساسى و مهمى است كه اگر اين شد، آن وقت منظومه‌ى كامل علمى در كشور تهيه خواهد شد. فلان رشته را افزايش بدهيم، فلان رشته را كم كنيم، فلان رشته را حذف كنيم، فلان رشته را ايجاد كنيم؛ اينها همه بر طبق همين منظومه‌ى كامل شكل خواهد گرفت.

*اهميت چرخه‌ى ايده‌ى علمى تا مصرف:

(شكل گيري ايده كار علمي در ذهن نخبه، تبديل به علم ،تبديل به فناوري،تبديل به صنعت، ورود به بازار مصرف،بازخورد آن در بازار مصرف، توليد ايده ميكند)

   يكى هم مسئله‌ى چرخه‌ى ايده‌ى علمى تا مصرف است؛ اين هم خيلى مهم است. البته اين مربوط به دولت و همكارى دولت و دانشگاه‌هاست، كه حالا يك نمونه‌اش همين پاركهاست كه بعضى دوستان اشاره كردند و نمونه‌هاى ديگرى هم دارد. ايده‌ى كار علمى در ذهن نخبه شكل ميگيرد، بعد تبديل ميشود به علم، بعد تبديل ميشود به فناورى، بعد مى‌آيد ميشود صنعت، بعد مى‌آيد توى بازار مصرف. بازخورد آن در بازار مصرف، باز توليد ايده ميكند. اين چرخه بايد همين طور استمرار پيدا كند. اين، همكارى دولت و دستگاه‌هاى صنعتى و دستگاه‌هاى مديريتى و دستگاه‌هاى دانشگاهى را لازم دارد و بايستى انجام بگيرد.

*ايجاد نظام جمهوري اسلامي ، اعلان روز قدس و تبديل سفارت رژيم غاصب به سفارت فلسطين در تهران ، حركت هشداردهنده و متوقف كننده  ومهاجمي بود كه در مقابل نقشه ي استكباريِ حذف فلسطين از نقشه ي جغرافياي جهاني ،ايستاد .

  خب، روز قدس در پيش است. روز قدس، يك روزِ به معناى حقيقى كلمه، بين‌المللىِ اسلامى است؛ روزى است كه ملت ايران ميتواند با كمك ملتهاى مشتاق ديگر، كه امروز خوشبختانه تعدادشان هم متعدد و زياد شده، يك حرف حقى را فرياد كند كه براى پنهان كردن آن حرف حق و خاموش كردن آن فرياد، شصت سال است كه دستگاه استكبار دارد سرمايه‌گذارى ميكند - البته حداقل شصت سال است، يعنى از زمان تشكيل دولت غاصب؛ والّا از مقدماتش شايد صد سال هم بيشتر است - شصت سال است كه دارند سعى ميكنند فلسطين را از نقشه‌ى جغرافياى جهانى حذف كنند. البته تا حدود زيادى هم موفق شده بودند. انقلاب اسلامى زد توى دهن اينها. ايجاد نظام جمهورى اسلامى و اعلان روز قدس و تبديل سفارت رژيم غاصب به سفارت فلسطين در تهران، حركت هشدار دهنده و متوقف كننده و مهاجمى بود كه در مقابل اين نقشه‌ى استكبارى ايستاد. امروز خوشبختانه اين حركت، روزبه‌روز توسعه پيدا كرده.

* روز قدس پشتوانه‌ى امنيت كشور ما هم هست.

 روز قدس پشتوانه‌ى امنيت كشور ما هم هست. اين را همه‌ى آحاد مردم عزيز ما بدانند؛ هر يك نفرى كه روز قدس توى خيابان مى‌آيد، به سهم خود دارد به امنيت كشور و امنيت ملت و حفظ دستاوردهاى انقلابش كمك ميكند. روز قدس روز بزرگى است، روز مهمى است. ان‌شاءاللَّه امسال، هم در كشور ما و هم در كشورهاى اسلامى ديگر، اين روز، باعظمت‌تر از هميشه برگزار خواهد شد.
 پروردگارا! آنچه گفتيم، آنچه شنيديم، آنچه عمل كرديم، آنچه نيت كرديم، براى خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا! به همه‌ى اينها بركت عنايت كن. پروردگارا! ما را در راه خودت ثابت‌قدم بدار. اعمال ما را مرضى امام زمان (عليه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) و مورد خشنودى روح مطهر شهدامان و روح مطهر امام بزرگوارمان قرار بده. ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده.
  والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌
1) فصلت: 30
2) كافى، ج 1، ص 27
3) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 50

منبع: http://www.moghtadaamin.blogfa.com