گفتم: چه عرض کنم؟! معلمی از دانش‌آموزش پرسید؛ بزرگ شدی می‌خواهی چه‌کار کنی؟ گفت؛ عروسی می‌کنم. معلم پرسید؛ منظورم این است که چه می‌شوی؟ گفت؛ داماد. پرسید؛ منظورم این است که چه به دست می‌آوری؟ گفت؛ همسر! پرسید؛ منظورم این است که برای جامعه چه می‌کنی؟ گفت؛ عروسی می‌گیرم. معلم که عصبانی شده بود گفت؛ فلان‌فلان‌شده، برای پدر و مادرت چه خواهی آورد؟ گفت؛ نوه!

کار

گفت: مگر دولت قول نداده بود که با گرانی و تورم مقابله کند؟
گفتم: هم دولت کنونی و هم دولت قبلی قول مبارزه با گرانی و تورم را داده بودند.
گفت: ولی هیچکدامشان این قول و قرارها را جدی نگرفتند.
گفتم: حاشیه‌سازان دولت قبلی در 2 سال آخر عمر دولت، بیشترین وقت و امکانات را صرف بحث درباره مکتب ایرانی و همایش‌های آنچنانی کردند و حاشیه‌سازان دولت کنونی هم بیشترین وقت و امکانات خود را صرف جابه‌جایی نیروها و جایگزینی هواداران حزبی خود کرده‌اند.
گفت: پس انتظارات مردم چه می‌شود؟!
گفتم: طرف می‌گفت؛ می‌دانید چرا بنده حافظ را بیشتر‌از سعدی دوست دارم؟ چون سعدی می‌گوید «برو کار می‌کن مگو چیست کار» ولی حافظ می‌فرماید «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین».