اخبار ويژه روزنامه هاي 30آبان89
وكيل مرتبط با مهدي هاشمي دستگير شد
خبر اول اين كه گفته ميشود يکي از وکلاي با سابقه به اتهام جمعآوري اخبار درباره محتواي پرونده مهدي هاشمي و انتقال اين اطلاعات به خارج کشور دستگير شده است. به گزارش سايت «مشرق»، اين وکيل متهم است ضمن برقراري ارتباط با برخي قضات و وکلا، درصدد جمعآوري اسناد و مدارک پرونده مهدي هاشمي برآمده و توسط نيروهاي امنيتي شناسايي و دستگير شد. وکيل دستگير شده در سالهاي اخير وکالت پروندههاي مهم مفاسد مالي و همچنين برخي چهرههاي اصلاحطلب همچون شهردار اسبق تهران را برعهده داشته است. وي همچنين در جريان وکالت چند پرونده به دليل رانت خواري و سوءاستفاده از موقعيت شغلي به زندان نيز افتاده است. با اين حال، اين وکيل با وجود محکوميتهاي متعدد هنوز پرونده وکالت دارد.
وقتي رسانه ملي، تلويزيون دولتي انگليس را مات کرد
خبر ديگر اين كه پيروزيهاي پي در پي اعضاي تيم بانوان جمهوري اسلامي ايران و حمايت گسترده مردم و نشريات عمومي از اين موفقيتها باعث شده تا بيبيسي، پيکان خود را به سمت رسانه ملي بگيرد و در مطلبي به بهانه عدم پخش برخي مسابقات بانوان از تلويزيون کشور، اين مسئله را نشانه عدم احقاق حقوق زنان در ايران بخواند! بيبيسي که پيش از اين، ناراحتي رسمي خود از موفقيتهاي گوناگون دختران ايراني در رشتههاي مختلف و مسابقات متنوع ورزشي را ابراز کرده بود، پس از كسب مدالهاي درخشان توسط بانوان ايران در مسابقات آسيايي چين هم تلاش كرد تا اين موفقيت بزرگ را تحتالشعاع مسائل سياسي قرار دهد؛ البته اين مطلب که روز گذشته روي سايت رسمي تلويزيون دولتي انگليس قرار گرفته، نشان از عدم اطلاع گردانندگان اين شبکه انگليسي از اوضاع داخلي ايران دارد؛ چرا که روز جمعه رسانه ملي به پخش مستقيم مسابقات تيم تکواندوي زنان کشورمان پرداخت.
امريكا با مشتي اطلاعات تقلبي با ايران مقابله ميكند
شنيديم كهيک تحليلگر سرشناس امريكايي تأکيد کرده است: امريكاييها جز مشتي اطلاعات تقلبي، مستمسک ديگري ندارند تا به واسطه آن از ايران بخواهند دست از غنيسازي اورانيوم بردارد. «گرت پورتر»، تحليلگر، روزنامهنگار و مورخ سرشناس امريكايي در مقالهاي که در پايگاه اطلاعرساني «تروث اوت» منتشر شد، تصريح کرد: تمام اطلاعات مورد ادعاي امريكاييها در خصوص انحراف برنامه صلحآميز هستهاي ايران، دروغين و جعلي است. به نوشته پورتر، اين اطلاعات که از يک لپتاپ به سرقت رفته معلوم نيست چگونه به دست سازمانهاي جاسوسي امريكايي افتاده و سالهاست که مستمسک امريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي براي تحت فشار قرار دادن ايران بودهاند.
صهيونيزم با دموكراسي فاصله زيادي دارد
دست آخر اين كه يك روزنامه صهيونيستي در مطلبي ضمن بررسي ديدگاههاي راستگراي صهيونيستي حاكم بر اسرائيل، تلويحاً اذعان كرده كه رژيمي كه صهيونيستها از آن به عنوان «كشور يهود» ياد ميكنند، با مدلهاي دموكراتيك فاصله زيادي دارد. روزنامه صهيونيستي هاآرتص ادامه داد: راستگرايان صهيونيست اكنون بيش از هر زمان ديگري بر اين باورند كه به جاي تن دادن به حقوق بشر به عنوان گفتمان حاكم بر جامعه بينالملل، بايد تنها بر التزام خود به آنچه حقوق قوميتي مي خوانند، (حق تسلط قوم بنياسرائيل بر ارض موعود، به عنوان يكي از اصول بنيادين صهيونيسم) تأكيد كنند.
جمهوري اسلامي
*** مركز دفاع از حقوق بشر بحرين، از بازداشت و شكنجه و آزار جنسي كودكان در اين كشور خبر ميدهد. به گزارش شيعه آنلاين، اخبار و اطلاعات موجود نشان ميدهد كه در درگيريهاي اخير پيش از انتخابات پارلماني بحرين، در مجموع 355 نفر بازداشت روانه زندان شدند.76 تن يعني 21 درصد از مجموع بازداشتيها را كودكان تشكيل ميدادند. 100 درصد كودكان بازداشت شده از شيعيان بودند. اين اخبار و اطلاعات كه بخشي ازآن در گزارش "مركز دفاع از حقوق بشر بحرين" منتشر شد، نشان ميدهد تمام اين كودكان مورد ضرب و شتم، آزار و اذيت جنسي و ديگر انواع شكنجه قرار گرفتند. اين گزارش ميافزايد: نيروهاي امنيتي و پليس بحرين گاهي به بهانههاي مختلف به مناطق مختلف شيعي و نيز روستاهاي دور افتاده حمله ميبرند و به طور وحشيانه نه تنها افراد بزرگسال بلكه كودكان بي گناه را نيز بازداشت ميكنند.
*** دولت آمريكا به اجراي يك طرح جديد در كشورهاي اسلامي با عنوان "بله خارج" روي آورده است. به گزارش آتي نيوز، وزارت خارجه آمريكا در طرح "بله خارج" خود، دانش آموزان 15 الي 18 ساله دبيرستاني را با بهانه تحصيل و به منظور چهره خود به كشورهاي اسلامي اعزام ميكند. "بله خارج" برنامهاي است كه با حمايت مالي وزارت امور خارجه آمريكا تدارك ديده شده و در آن، 50 بورس تحصيلي كامل به دانش آموزان دبيرستاني آمريكا به منظور ادامه تحصيل در سال تحصيلي 92 - 1390 در كشورهاي مسلمان مانند مصر، غنا، هند، اندونزي، مالزي، مراكش، عمان، تايلند و تركيه ارائه ميكند. برنامه "بله خارج" جديدترين بخش از يك تلاش ديپلماسي عمومي است كه پس ازحملات 20 شهريور 80 به منظور ايجاد تفاهم بيشتر با كشورهاي مسلمان اجرا شده است. براساس اين برنامه در 8 سال گذشته جوانان و پژوهشگراني از كشورهاي مسلمان براي زندگي با خانوادههاي آمريكايي و شركت در يك سال از دبيرستان به آمريكا آمدهاند
كيهان
دستگيري يك خبرچين كه اطلاعات پرونده مهدي هاشمي را به خارج مي فرستاد (خبر ويژه)
يك وكيل زنجيره اي كه مأموريت داشت از محتواي پرونده مهدي هاشمي اخبار و اطلاعات جمع آوري كند و به خارج كشور منتقل نمايد دستگير شده است.
به گزارش «مشرق»، اين وكيل ضمن برقراري ارتباط با برخي قضات و وكلا، درصدد جمع آوري اسناد و مدارك پرونده مهدي هاشمي برآمده بود كه توسط نيروهاي امنيتي شناسايي و دستگير شد. وي در سال هاي اخير وكالت پرونده هاي مهم مفاسد مالي و همچنين برخي چهره هاي اصلاح طلب همچون شهردار اسبق تهران را بر عهده داشته و در جريان وكالت چند پرونده به دليل رانت خواري و سوءاستفاده از موقعيت شغلي به زندان نيز افتاده است. وي با وجود محكوميت هاي متعدد هنوز پرونده وكالت دارد.
در همين حال سايت «پارسينه» كه به برخي طيف هاي مدعي اصلاحات نزديك است، با انتشار خبر ياد شده، «محمود عليزاده طباطبايي» عضو شوراي شهر اول تهران را به عنوان وكيل بازداشت شده معرفي كرد.
انتشار خبر دستگيري اين وكيل در حالي است كه مهدي هاشمي تحت تعقيب قرار دارد و به خاطر اتهامات مالي و غيرمالي- از جمله پول شويي، نقش آفريني در فتنه 88 و فعاليت عليه نظام- احضار شده است.
شكايت سلطنت طلبان از كيهان به دادگاه فدرال آمريكا (خبر ويژه)
«آقاي شريعتمداري بايد بدانيد كه اينجا آمريكاست و نه ايران، و بايد مطمئن باشيد كه تمامي رفتار شما در آمريكا زير ذره بين پليس فدرال آمريكا (اف.بي .آي) قرار داشته و دارد و بالاخره به حساب شما خواهند رسيد.»
منوچهر محمدي از عوامل مرتبط با سرپل هاي آمريكا در آشوب هاي تيرماه 78 و چند عضو ديگر دفتر رضا پهلوي در آمريكا با تسليم شكوائيه اي به پليس فدرال آمريكا از مدير مسئول روزنامه كيهان شكايت كرده و در بخشي از شكوائيه خود آورده اند:
«مدتهاست كه آقاي حسين شريعتمداري مدير مسئول روزنامه كيهان از طريق روزنامه تحت مسئوليت خود و عواملي كه در آمريكا دارد، عرصه را بر مبارزان آزادي كه به آمريكا مهاجرت كرده اند تنگ كرده و با شيوه هاي مختلف امنيت ما را به خطر انداخته است.»
منوچهر محمدي در جريان آشوب هاي تيرماه 78 بازداشت شده و به ارتباط با سرپل هاي آمريكا در يكي از كشورهاي همسايه و ماموريتي كه برعهده داشت اعتراف كرده بود. وي بعد از مدتي به عنوان مرخصي از زندان خارج شده و با هماهنگي مشترك دفتر رضا پهلوي و گروهك هاي تروريستي «حزب دموكرات كردستان» و «كوموله» ابتدا به كردستان عراق و سپس به تركيه و از آنجا به آمريكا مي رود. اين سرپل سرويس اطلاعاتي آمريكا كه كيهان پيش از اين اسناد متعددي از وابستگي هاي وي را منتشر كرده بود، ماجراي فرار خود را اينگونه شرح مي دهد؛
«چند روز پس از مرخصي با هماهنگي نمايندگان حزب دموكرات كردستان ايران مستقر در آمريكا و عراق موفق شدم به كمك آن حزب پس از طي نمودن راههاي صعب العبور كوهها و قله ها در ابتدا به خاك كردستان عراق و سپس به پايگاه نظامي حزب دموكرات كردستان ايران مستقر در عراق منتقل شوم و روزها ميهمان آن حزب در آن پايگاه باشم و از آنجا هم با كمك آن حزب و دوستان اكراد تركيه اي آنان با عبور از كوههاي تركيه وارد خاك كردستان تركيه شده و سپس اكراد در تركيه با هماهنگي قبلي حزب دموكرات كردستان ايران، مهر جعلي ايران را بر روي پاسپورتم نصب نمايند و سفارت آمريكا در تركيه هم با ارتباطي كه بسياري از اپوزيسيون از چپ تا راست از جمله دفتر شاهزاده رضا پهلوي و نيز چند نهاد مدني و حقوق بشري آمريكايي با وزارت امور خارجه و با دفتر رياست جمهوري آمريكا به عمل آورده بودند مجبور گشت كه به صدور ويزا براي من و يكي ديگر از اعضاي خانواده سيمين در همان روزهاي اولي كه وارد آن سفارتخانه شده بود اقدام ورزد.
دفتر شاهزاده رضا پهلوي هم در يك حركت حقوق بشري اقدام به خريد بليط هواپيما از تركيه به آمريكا نمود.»
در اين شكوائيه كه با امضاي خانواده اكبر و منوچهر محمدي به دادگاه فدرال تسليم گرديده است، ادعا شده عوامل مدير مسئول كيهان كه «هكر»هاي چيره دستي هستند با بهره گيري از ترفندهاي پيچيده اينترنتي وارد سايت ها و وبلاگ هاي گروههاي اپوزيسيون در آمريكا و اروپا مي شوند و ضمن ربايش اطلاعات و خواندن ايميل هاي اپوزيسيون، هر وقت اراده كنند، سايت ها و وبلاگ ها را هك مي كنند و اطلاعاتي كه به دست آورده اند را در روزنامه كيهان چاپ مي كنند!! و...
اين شكوائيه خنده دار را چند نفر از جمله كوروش صحتي، رضا اشرف پور، درويش رنجبر، رضا شاهيني، امين موحدي، فرزاد حميدي و... امضا كرده اند و در متن شكوائيه آمده است «دهها نفر ديگر از اپوزيسيون در آمريكا، كانادا و اروپا وجود دارند كه ايميل ها و فيس بوك هاي آنان توسط عوامل تبهكار حسين شريعتمداري هك شده و اطلاعات آنها به سرقت رفته است ولي از ترس كيهان جرات شكايت علني و افشاي نام خود را ندارند»!
شكوائيه مضحك اعضاي دفتر رضا پهلوي از مدير مسئول كيهان كه طي هفته گذشته در سايت هاي اينترنتي اپوزيسيون بازتاب نسبتا گسترده اي داشته است، اگرچه قابل اعتنا نيست ولي در اين ميان گفتني است كه؛ برخي از ضدانقلابيون فراري مدتي بعد از فرار و پناهندگي با بي توجهي و بي اعتنايي سرويس هاي اطلاعاتي كه به آنها پناهندگي داده اند، روبرو مي شوند. اين حالت بيش از همه متوجه پناهندگاني است كه فاقد شخصيت علمي قابل توجه و يا توانمندي هاي سياسي هستند و تنها در يك مقطع زماني به عنوان يك مهره به كارگرفته شده و پس از آن به مهره اي بي فايده و به قول سرويس هاي اطلاعاتي «اضافه بار» تبديل شده اند. افرادي از اين دست هر از چند گاه براي مطرح شدن به اقداماتي نظير آنچه در اين خبر آمده است دست مي زنند. گروههاي اپوزيسيون خارج از كشور از «بني صدر» به عنوان نمونه به قول خودشان «تيپيك» اينگونه افراد از مصرف افتاده ياد مي كنند.
از سوي ديگر، جريان سلطنت طلب مورد اشاره بي آن كه متوجه باشد به صحت اخبار كيهان درباره گروههاي اپوزيسيون اعتراف مي كند ولي در يك اقدام ناشيانه اصرار دارد كه كيهان اين اطلاعات را از طريق ورود به سايت ها و وبلاگ هاي اپوزيسيون و دسترسي به ايميل ها و اطلاعات مندرج در آن سايت ها و وبلاگ ها به دست مي آورد! و حال آن كه به لطف خداي منان، نيروهاي وفادار به اسلام و انقلاب همه جا و در همه زاويه ها حضور دارند و...
از اول هم به حجاب اعتقادي نداشتم! (خبر ويژه)
يكي از ارادتمندان ميرحسين موسوي كه در بحبوحه فتنه 88 از كشور گريخت و اخيراً با حضور در برنامه تلويزيوني صداي آمريكا كشف حجاب كرد، اعلام كرده كه اساساً از اول اعتقادي به حجاب نداشته است.به نوشته پايگاه اينترنتي ايران گلوبال، فريبا داوودي مهاجر در مورد علت كشف حجابش گفت: «دوست من شايد انتقاد شما مبني بر اينكه چرا در مقابل دوربين تا مدت ها حجاب داشتم و در پشت دوربين نداشتم صحيح باشد. اما هر انساني در زندگي شخصي مشكلات و مسايل مخصوص به خود را دارد كه نمي تواند آن را علناً بيان كند. من نزديك به 27 سال چادري بودم و برداشتن آن بعد از اين مدت حتماً مي توانست تبعات مختلفي را در خانواده ايجاد كند يا حتي موجب بروز مشكلاتي براي اطرافيان شود. اما زماني رسيد كه ديدم زمان آن رسيده است كه بايد با خودم و مخاطب شفاف باشم. و خوب همين سوال شما را در برنامه پارازيت از من پرسيدند. من بايد تصميم مي گرفتم. پارازيت طنز است ولي برنامه جدي است. همه برنامه هاي طنز جدي هستند اگر مرز خود را با لودگي حفظ كنند».
داوودي مهاجر كه اخيراً به جمع حقوق بگيران صداي آمريكا پيوسته ادامه داد: «من اعتقاد خود را مدت ها بود به حجاب به دلايل مختلف از دست داده بودم و نمي توانستم به دلايل شرايط سياسي و يا موقعيت سياسي ام دروغ بگويم و تظاهر كنم. اما قبل از اين برنامه تصميم داشتم به عنوان اعتراض به حجاب اجباري در ايران و اعتراض به خشونت عليه زنان حجابم را در ملأ عام بردارم. همانگونه كه زنها در ملأ عام تحت خشونت قرار مي گيرند و تحقير مي شوند. يك نفر مقابل دوربين روسري اش را بعد از سالها كه چادري بوده بردارد. ضمن آنكه به همه زناني كه حجاب را خود انتخاب كرده اند احترام مي گذارم. من سالها بود كه مي ديدم از حجاب اجباري براي خشونت علني عليه زنان استفاده مي كنند و به همين دليل تصميم گرفتم مقابل دوربين حجابم را بردارم. ولي بايد اعتراف كنم ضمن آنكه نقد شما را مي پذيرم ولي در شرايطي قرار داشتم كه مجبور بودم مقابل دوربين محجبه حاضر شوم».
گفتني است داوودي مهاجر داراي پرونده هاي مالي سنگيني در داخل كشور است و برخي تحليلگران علت اصلي گريختن او از كشور را ناتواني برگرداندن پول هاي بالا كشيده شده مي دانند. داوودي مهاجر مدت هاست آرزومند دريافت يكي از جوايز سرويس هاي اطلاعاتي غربي است و اخيراً به او گوشزد كرده اند كه «حجاب» وي يكي از موانع اصلي اعطاي جايزه به ايشان است!
در اين مرتع سبز بايد چريد! (خبر ويژه)
يكي از حاميان سينه چاك و معمولاً عصباني جريان فتنه كه مدتي است به زندگي مخفي در اروپا مشغول است، از دوستان سبز خود خواست يكديگر را به لجن نكشند!
بابك داد كه در دولت اصلاحات به مجيزنويسي برخي دولتيان اشتغال داشت در مقاله اي روي سايت شخصي اش، بي اخلاقي هاي صحنه گردانان خارجي فتنه سبز را به باد انتقاد گرفت. داد نوشت: «قرارمان اين نبود! مدتي است بدجوري داريم شبيه دشمنان مي شويم. ماشين كشاورزي ما، مدتي است به طرز جنون آميزي به جان اين كشتزار افتاده و به جاي داشت و كاشت و برداشت محصول سبز، دارد ريشه هاي اين كشتزار را از بيخ و بن مي سوزاند و كاه نفرت و كينه جويي و انتقام توليد مي كند.
بابك داد كه به «كاتب خاتمي» معروف است و بدجوري از نوازش هاي دوستان سبزش عصباني است، به هم پريدن هاي اهل فتنه را «پروژه جمهوري اسلامي» خوانده و نوشته است: «مدتي است فراموش كرده ايم دشمنان و حاكمان، آنقدرها امكانات و نيرو و مكر و حيله دارند كه در ميان جامعه هاي حقيقي و مجازي ما رخنه كنند، از ما انقلابي تر بنمايند و جلودار صف بشوند و لحن ما را به مرور از سبزي به سياهي تغيير دهند. فراموش كرديم ما مردماني بوديم كه نمي خواستيم به زور به بهشت ببرندمان، آن وقت خودمان تبديل شده ايم به جماعتي كه مي خواهيم به زور ديگران را سبز كنيم و اگر هم سبز نشدند؛ با بي طاقتي آنها را به لجن مي كشيم!»
گفتني است كه برخي نوشته هاي بابك داد با تمسخر فراواني از جانب كاربران سايت هايي مانند بالاترين مواجه شده است و از جمله خطاب به وي نوشته اند «در دولت خاتمي كه بودي با برخورداري از حمايت اصلاح طلبان به زمين و زمان بد مي گفتي و با چاپلوسي درباره «صد روز با خاتمي» سفرنامه مي نوشتي و حالا كه كفگيرها به ته ديگ خورده معلم اخلاق شده اي؟! يكي ديگر از كاربران در فيس بوك خطاب به او نوشته است؛ همه ما متوجه شده ايم كه جنبش سبز! چيزي جز «مرتع سبز» نبوده و موسوي و خاتمي و كروبي ما را به جاي تغيير رژيم براي چريدن به مرتع سبز فرستاده اند، پس درس اخلاق نده! و مانند بقيه ما، به چرا مشغول باش!»
رفتن توي شكم اسب تروا و زدن اتو به برق هم شد جنگ سايبري؟! (خبر ويژه)
ابراز همدلي و همدردي محافل فعال در پروژه براندازي و آشوب با آنگ سان سوچي(مخالف برمه اي كه تازه از زندان آزاد شده)، باعث طنز و تمسخر از جانب يكي از رسانه هاي وابسته به سازمان «سيا» شد.
گويا نيوز خطاب به آنگ سان سوچي مي نويسد: روشنفكران مخالف در ايران موقع دستگير شدن يك فرد بايد ابراز تاسف كنند، بعد او را از ياد ببرند، بعد وقتي آزاد شد، آزادي اش را با هيجان بسيار تبريك بگويند و از او اسطوره بسازند و در پايان بعد از اين كه آن مبارز شروع به فعاليت كرد، با ركيك ترين كلمات و بي ادبانه ترين نوشته ها به او ضربه بزنند. ما هم به همين خاطر آزادي شما را تبريك مي گوييم. شايد از اين همه ابراز احساسات ما شگفت زده شوي. بعد با كمال شگفتي خواهي ديد كه يك دانه نامه هم از ايران دريافت نكردي چون اصلا نامه اي برايت فرستاده نشده.
«سيا نيوز» كه از بي عرضگي گروهك هاي اپوزيسيون از جمله نفاق جديد عصباني به نظر مي رسيد، با اشاره به اين كه ديگر كسي در خيابان نمانده تا آن شعارهاي تغيير حكومت از بيخ و بن را تكرار كند، مي نويسد: بعد نوبت جنگ سايبري شد. ما پشت كامپيوتر نشستيم، ماموران حكومت هم پشت دستگاه هاي مانيتورينگي كه از زيمنس و نوكيا خريده بودند نشستند. ما وب لاگ و وب سايت نوشتيم، ماموران حكومت ما را فيلتر كردند. ما ضد فيلتر زديم، آنها ما را ردگيري كردند. پايگاه ما در اين مبارزه سايت، سايت بالاترين شد. يكي گفت، امشب الله اكبر مي گوييم. يكي ديگر گفت امشب ساعت نه شب اتوها را به پريز برق مي زنيم. يكي ديگر گفت قيافه مان را شبيه حزب اللهي ها مي كنيم و توي شكم اسب تروا قايم مي شويم و وسط ميدان آزادي، تظاهرات دولتي را مال خود مي كنيم. خلاصه.... روز حادثه، كه قرار بود همگي توي خيابان باشيم و حكومت را شگفت زده كنيم، اكثرا پشت كامپيوتر نشسته بوديم! به نظر مي آمد همه منتظرند ديگران انقلاب كنند بعد آنها براي گرفتن پست حكومتي از خانه خارج شوند.
نويسنده گويا نيوز مي افزايد: چند كلمه هم از رهبران جنبش سبز بگويم و حرفم را تمام كنم. ما هرچه به رهبران جنبش كه آقايان موسوي و كروبي باشند مي گوييم رهبر جنبش، آنها مي گويند، نه اختيار داريد، شماها رهبر جنبش ايد! ما مي گوييم قربان! جنبش بدون رهبر نمي شود! آنها مي گويند اين حرف ها مال دوران پيشامدرن است و در دوران پسامدرن هر سرباز يك فرمانده و هر فرمانده يك سرباز است. خلاصه از ما اصرار، از آنها انكار. حالا يكي نيست به اين آقايان بگويد مگر جنبش بدون رهبر و رهبري مي شود؟ روشنفكران اپوزيسيون هم نااميد و دلخور پشت كامپيوترها نشسته اند و به سايت بالاترين مراجعه مي كنند. اين شيوه مبارزه ماست.
گل يا پوچ كه بازي مي كرديم مراقب بوديم كروبي جزو تيم ما نباشد (خبر ويژه)
كروبي چه گونه گل يا پوچ بازي مي كرد؟ يكي از عناصر چپ نما كه در روزگار پهلوي پس از بازداشت جذب سلطنت طلبان شد، در اين باره توضيح داده است.
«هوشنگ - الف» با اشاره به هم بندي اش با كروبي در زندان به الشرق الاوسط گفت: زندانيان در يكي از بازي هاي خود كه براي گذران وقت مي كردند، سعي مي كردند كروبي جزو گروهشان نباشد زيرا باعث باخت آنها مي شد. آن بازي گل يا پوچ بود. بارها به او توضيح داديم كه نبايد دستي را كه گل در آن پنهان است، باز كند مگر آن كه سردسته گروه مقابل آن را بگيرد و به تو بگويد كه گل را بده.
وي همچنين گفته است: كروبي سرخود را به معني فهميدن تكان مي داد اما هنگامي كه گل دستش بود اگر گروه مقابل از او مي پرسيدند گل دست تو است؟ دست خود را به سرعت باز مي كرد. و اگر دست او نبود مي گفت چرا گل را به من نمي دهند؟!
يادآور مي شود همين ساده دلي كروبي - در كنار جاه طلبي- باعث شد تا افراطي ترين عناصر حزب مشاركت و نهضت آزادي و ... طي سال هاي اخير دور كروبي جمع شوند و او را قدم به قدم به سمت انتحار سياسي و قمار سراسر باخت بر سر آبرو و حيثيت خويش سوق دهند. اين در حالي است كه وي اواخر به خيال زرنگ شدن، وارد بازي القاي تقلب و تدارك آشوبي شد كه موسوي و باند منافقين هدايتگر وي طراحي كرده بودند با اين توهم كه ورشكستگي خود را جبران كند اما همين خود باعث سوءاستفاده هاي جديد از كروبي شد تا اينكه سرانجام محافل ضد انقلابي با مشاهده رفتار پر تناقض و بي ثبات، از وي به عنوان عمر سعدي كه به گندم ري نرسيد ياد كنند.
جوان
سایت مهاجرانی به گدایی افتاد
سایت جرس متعلق به عطاء الله مهاجرانی اخیرا دست گدایی به سوی ایرانیان دراز کرده است.
به گزارش «جوان آنلاین»، سایت جرس متعلق به عطاءالله مهاجرانی که مهمترین سایت حامی جریان فتنه سال گذشته در داخل و خارج کشور محسوب شده و تیم اتاق فکر لندن آن را اداره میکنند پس از آنکه با ریزش شدید مخاطب مواجه شد، به یکباره حمایت کشورهای غربی از این سایت به شدت کاهش یافت به گونه ای که برای گذران مخارج روزمره سایت با مشکل شدید مالی روبرو شده است. این گزارش حاکی است طی چند روز اخیر این سایت در فلش آگهیگونه ضمن درخواست کمک مالی از ایرانیان 6 روش را برای ارسال کمک به این سایت اعلام داشته است.بدیهی است هنگامی که وضعیت سایت جرس که مدعی بیشترین مخاطب بین سایتها بود تکلیف دیگر سایتها از جرس نیز وخیمتراست
کروبی باز هم قرار است دروغ بگوید!
ما دراین مدت بیکار نبوده ایم و کارهای خوبی هم شده و ساعتها مصاحبه وتحقیق واسناد جدی که جای بهانه نخواهند داشت! به گزارش افشا نیوز شنیده شده رقیب آرای باطله قفل سکوت را شکسته و در یک محفل خودمانی مرکب از ضد انقلاب قسم خورده و برخی عوامل کف خیابانی نزدیک به خود که فقط برای آشوب وفتنه انگیزی در دانشگاه ها سازماندهی شده اند و با حضور تنی چند از ملی گراهای ورشکسته که پل ارتباطی اصحاب فتنه با خارج از کشور می باشند، گفته است " افشاگری های من مبتنی بر اطلاعات بسیار دقیقی بود که خودم هم نسبت به آنها وسواس داشته ام ، واینکه می گویند که مثلا اینجوری نبوده و مرده زنده شده ویا از همین چیزها ، درواقع چاره ای ندارند چرا که اسناد بسیار معتبر و رسواکننده بوده است ، اما بدانید ما دراین مدت بیکار نبوده ایم و کارهای خوبی هم شده و ساعتها مصاحبه وتحقیق واسناد جدی که جای بهانه نخواهند داشت وخلاصه این بار با دست پر واسناد جدید حرف می زنم و حالا یک جمعبندی داریم وبزودی افشاء خواهم کرد" .
گفتنی است کروبی پس از انتخابات ۸۸ و شکست فاحش در این انتخابات با رایی کمتر از آرای باطله هنگامی که در رقابت با آرای باطله به مقام پنجم رسید! عنان از کف داد و با فحاشی و بازی در نقش شعبان بی مخ اصلاحات دروغهای فاحشی را به نظام نسبت داد که البته با تشکیل کمیته حقیقت یاب از سوی نظام دروغهای نامبرده افشا و کروبی بیش ازگذشته رسوا گردید . امروز هم نامبرده پس از دوره ای سکوت بازهم دهان گشوده و از دروغهایی که قرار است بگوید سخن می گوید!
خوئینیها درباره ولایت فقیه چه مینویسد؟
محمدموسوی خوئینیها درتاریخ سه دهه انقلاب چهرهای مرموز است.
محمدپورغلامی | محمدموسوی خوئینیها درتاریخ سه دهه انقلاب چهرهای مرموز است. از همان سیاسیونی كه در رمانها و فیلمهای سیاسی و پلیسی داستانها درحول وحوش آنها میگردند و ما عاشق كشف نقش واقعی آنها هستیم. فردی كه به رغم موقعیت پر رنگ خود در جبهه اصلاحات، هیچگاه برای كسب قدرت وارد میدان نشده است.
این در حالی است كه در تمام موقعیتهای خطیر سه دهه گذشته جمهوری اسلامی میتوان ردپای او را دید. او اما هیچگاه فراتر از نقش نجاتبخش برای دوستانش ظاهر نشده است. او بر آن است كه تنها به شكلی لحظهای حاضر شود و مسیر بازی را تغییر دهد. خوئینیها فرزندان دیروز و سربازان امروز را به زمین بازی میفرستد و بیآنكه هزینه اضافی بدهد از قدرت بهرمند میشود. آنچه در پی میآید تحلیلی است از اقدام او برای روزهای آینده كه از قضای روزگار پیش از موقع افشا شد.
چند روز پیش خبری منتشر شد با این مضمون:
«موسوی خوئینیها که به مرد خاکستری و پشت پرده اصلاحات معروف است، در حال نوشتن رسالهای درباب ولایت فقیه است. وی در این کتاب ضمن بررسی مبانی ولایت فقیه تلاش دارد تا قرائت جریان اصلاحات از بحث ولایت مطلقه فقیه را تدوین و منتشر کند. در همین حال گفته میشود در این کتاب به مصداق ولایت فقیه نیز پرداخته است. وی تلاش کرده است در خصوص مصداق، تنها حضرت امام(ره) را به عنوان مصداق ولایت داشتن بر جامعه معرفی کند.»
صرف نظر از اینکه ایشان قرار است چه مهملاتی را به نام نظریه ولایت فقیه به خورد ملت بدهد، این سؤال مهمتر و کلیدیتر است که بپرسیم چرا و به چه دلیل سه دهه پس از انقلاب، این جناب فیلشان یاد هندوستان کرده و تازه یاد ولایت فقیه افتادهاند و میخواهند در این باب قلمفرسایی کنند؟ چرا در این مقطع و در این شرایط؟ (حتماً خاطرتان هم هست که چند وقت پیش همین جناب بود که گفت ما از اول هم با ولایت فقیهی که امام میگفت مخالف بودیم اما جرأت گفتنش را نداشتیم.)
این سؤال کلیدی نیازمند این مقدمه است که بگوییم متأسفانه یکی از اشکالات و شاید هم مظلومیتهای نظام مقدس جمهوری اسلامی در طول این سه دهه از عمر شریفش، نپرداختن به عملکرد مسئولان نظام و سیاستمداران و افراد حکومتی بوده است. هر چند میتوان برای این امر چنین استدلال کرد که انقلاب اسلامی در طول این 32 سال با انواع و اقسام تهدیدها و بحرانهای داخلی و البته خارجی روبهرو بوده و آن قدر شتاب و سرعت تغییر و تحولات زیاد بوده که فرصت چندانی برای پرداختن به این امر باقی نگذاشته است، اما با همه اینها امروز، تازه متوجه پیامدهای غفلت از این موضوع شدهایم. شاید اگر به جای آنکه آبروی بعضی از افراد را با آبروی نظام پیوند زده و آنها را مصون و بری از هرگونه خطایی فرض کنیم، دست به نقد و مطالبه مؤمنانه و منصفانه آنها میزدیم، امروز در حوزه اجتماعی و سیاسی با مشکلات کمتری روبهرو میشدیم. برای مثال تصور کنید که اگر هویت و ماهیت شخصی چون میرحسین موسوی به درستی برای جوان نسل دوم و سوم انقلاب مشخص میشد و جوانان میدانستند که موسوی نه تنها سابقه انقلابی و مبارزاتی ندارد که عضو جبهه ملی و جنبش مسلمانان مبارز هم بوده، آیا در انتخابات سال 88 شاهد چنین حوادث و رخدادهای ناگواری بودیم؟ آیا باز هم این تعداد از مردم به او رأی میدادند؟ حتماً تصدیق میفرمایید که اکثر قریب به اتفاق معترضین پس از انتخابات از معاندین نظام نبوده و تنها فریب رفتارها و گفتارهای تبلیغاتی امثال او قرار گرفتهاند. کما اینکه دیدیم تنها بعد از گذشت چند ماه، از بدنه جنبش سبز (بخوانید موج سبز) جدا شده و به خیل عظیم «نُه دَهی»ها پیوستند.
در مورد موسوی خوئینیها هم همین طور. چرا ما هیچگاه عملکرد او را با این توجیه که یکی از مسئولان نظام است مورد بررسی قرار ندادیم؟ چرا ما هیچوقت به نسل دوم و سوم انقلاب نگفتیم که اشخاص بزرگی چون شهید مطهری و شهید بهشتی با تفکرات و منبرهای موسوی خوئینیها که از آن بوی اندیشههای مارکسیستی به مشام میرسید و منافقپرور بود مخالف بودند؟ چرا نگفتیم موسوی خوئینیها به عنوان عامل اصلی در تسخیر لانه جاسوسی و انتقال بخش عمدهای از اسناد و مدارک آن به جایی نامعلوم است؟ مدارکی که هرگز پیدا نشد! چرا نباید جوان ما بداند که خود ایشان اعتراف میکند که ما از عمد طرح تسخیر سفارت امریكا را به امام نگفتیم چون میدانستیم که امام مخالفت میکند؟ چرا با اینکه مخالفت امام را میدانست باز هم اصرار بر این کار کرد؟ که اگر نبود درایت و هوشمندی و مدیریت بحران حضرت روحالله معلوم نبود به خاطر همین حادثه چه ماجراهایی که پیش نمیآمد. چرا نقش کلیدی او در جریان اصلاحات و پدرخواندگی او هیچگاه مورد مداقه قرار نگرفت؟ به دلیل پاسخ ندادن به این «چرا»ها و هزاران چرایی از این دست است که حادثهای چون فتنه 88 اتفاق میافتد. شاید عدهای بگویند که این مسائل تازه روشن شده و تا قبل از این خبری از این داستانها نبود که در جواب باید بگوییم دقیقاً بر عکس. طراحی فتنه 88 از سالها پیش اتفاق افتاد و ما غافل از آن و در خواب زمستانی بودیم. فیالمثل به متن زیر که حدود 10 سال پیش «امیر محبیان» در روزنامه «رسالت» نوشته است، نگاه کنید. محبیان در باب مسئلهای به نام «عبور از خاتمی» و پروژه انتقال قدرت به شخص یا گروه دیگر که اصلاحطلبان رادیکال مطرح كردند، مینویسد:
«دوگام عبور از خاتمی عبارت است از:
الف: مطرح نمودن ظریف آلترناتیوی جدی برای خاتمی نظیر مهندس میرحسین موسوی، تا این آلترناتیو چرخش جناح دوم خرداد به سوی نوعی مرکزیت و سازمان محوری را تسهیل نماید و از گسیختگی و مرکزگریزی طیف دوم خرداد بکاهد، در این حالت تصفیه جناحی سادهتر و اقتدار ستاد جدید تثبیت میگردد و در عین حال هشداری است به آقای خاتمی برای سازمانپذیرتر کردن وی.
ب: تغییر مرکز ثقل یا گرانیگاه اصلاحات از خاتمی به فرد یا تشکیلاتی دیگر که در صورت ناهماهنگی خاتمی کمترین صدمه به «مردان پشت پرده» و تشکیلات نامرئی آنها وارد آید و در عین حال به هنگام انتقال قدرت از خاتمی به دیگری، پسزمینه ذهنی مناسبی در میان هواداران احساسی خاتمی وجود داشته باشد و مقاومت را به حداقل رساند.
برای اجرای پروژه انتقال قدرت با رهبری دوم خرداد، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ظرافت بسیار پا به میدان گذاشت و در مقاله مهم تحت عنوان «گرانیگاه اصلاحات کجاست؟» ضمن خلع ید از مجلس (کروبی)، دولت (خاتمی)، مطبوعات دوم خردادی (چهرههای جنجالی) و جنبش دانشجویی (دفتر تحکیم وحدت) از پیشتازی و سمن راهبری اصلاحات، مجموعهای مبهم از احزاب را مستحق به دوشگیری این «بار امانت» دانسته و این احزاب را هم تحت رهبری ستادی هماهنگکننده به ریاست عالیه حجتالاسلام والمسلمین خوئینیها قرار داده است. به عبارت بهتر، «رجال الغیب» جریان دولتی اکنون با خلع ید از خاتمی، کروبی، مطبوعات دوم خرداد و حتی نیروهای عملیاتی پرکاری چون تحکیم وحدت، حجتالاسلام خوئینیها را به جای خاتمی قرار دادهاند.» میبینید! حضرات از چه زمانی به فکر این روزها بودند! از کی نقشه برای این ایام کشیده بودند! هر چند حساب همه چیز را کرده بودند جز یک چیز: اینکه انقلاب اسلامی جلوهای از «نورالله» است در این عصر ظلمت. و وعده خداوند بر دوام نورش «صدق» است که فرمود: «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون».
به نظر میرسد بازخوانی عملکرد مسئولان نظام و سیاستمداران و مجریان حکومتی و دولتی به عنوان یک ضرورت اساسی و مهم در این مقطع از عمر انقلاب اسلامی به شمار میآید که اگر چنین نشود تعجب نکنید اگر روزی خبری شنیدیم که «موسوی خوئینیها قصد نوشتن کتابی در باب انقلاب اسلامی یا مثلاً انتخابات سال 88 دارد.»