محوربندي بيانات مقام معظم رهبري
بيانات در ديدار هزاران نفر از كارگران سراسركشور
كارو كارگر در اسلام و منطق عقلائي
در منطق عقلائى، اگر انسان ملاحظه كند در سلسلهى نيازهاى حياتى خود، حلقهى مربوط به كار، يك حلقهى اساسى و تعيين كننده است. يعنى اگر همهى پولهاى عالم را هم جمع كنند، عنصر كار و كارگر در كنار آن نباشد، همهى نيازهاى انسان بر زمين ميماند. پول را نه ميشود خورد، نه ميشود پوشيد، نه ميشود استفاده كرد. آن چيزى كه از ثروت انسانها و نعمتهاى روى زمين، نيازهاى انسان را تأمين ميكند، عنصر كار است. كار هم متكى به كارگر است. بنابراين نقش بازوى توانا و سرپنجهى ماهر و ذهن و ذوق و سليقهى كارگر در حيات انسان - چه حيات فردىاش، چه حيات اجتماعىاش - يك امر واضحِ عقلائى است.
اسلام همين كارى را كه ما ميكنيم، سرپنجهى كارگر انجام ميدهد و نانى براى خود و ديگران فراهم مىآورد، عبادت و عمل صالح ميداند. يعنى مسئلهى كارگر و كارى كه انجام ميدهد، محدود و محصور نيست به زندگى اين دنيا؛ بلكه خداى متعال در نقشهي جامع زندگىِ طولانى بشر در دنيا و آخرت، براى اين حقيقت، براى اين پديده – يعنى پديدهي كار – يك جايگاه والائى درست كرده است. پيغمبر اكرم فرمود: «هذه يد لا تمسّها النّار». وقتى پيغمبر دست كارگر را گرفت و بوسيد، همه تعجب كردند. حضرت فرمود: اين دستى است كه آتش آن را لمس نميكند؛ اين دستى است كه به آتش نميرسد.
جامعه كارگري در ايران
- اولاً كارگرها در به ثمر رسيدن مبارزات ملت ايران، يك نقش مهمى ايفاء كردند. اگر جامعهى كارگرى - عمدتاً در نفت و در برخى از جاهاى حساس و مهم ديگر - وارد ميدان نميشدند، مشكلاتى بر سر راه پيروزى انقلاب باقى ميماند.
قبل از دفاع مقدس، همين مسائلِ اوائل انقلاب پيش آمد - كه خيلى از شما جوانها يا نبوديد، يا يادتان نيست؛ ما از نزديك شاهد بوديم – و كارگران و جامعهي كارگرى كشور نقش ايفاء كردند. خود من در روزهاى بيست و يك و بيست و دوى بهمن توى يكى از همين كارخانجات نزديك تهران در بين كارگرها بودم و از نزديك شاهد بودم كه چطور عوامل و عناصر تحريك شدهي چپِ آن روز – يعنى كمونيستها و دنبالههاشان – ميخواهند از يك جا يك حركتِ به اصطلاح كارگرى را شروع كنند و انقلاب اسلامى را تبديل كنند به يك انقلاب كمونيستى و ماركسيستى. اين كار داشت در تهران انجام ميگرفت. آن كه در مقابل اينها ايستاد، كارگرها بودند. … يعنى آن كسانى كه ميخواستند جامعهي كارگرى را در مقابل اسلام و جمهورى اسلامى علم كنند، به دست خود كارگرها سيلى و تودهنى خوردند. در طول اين سالها هميشه همين جور بوده، تا امروز هم همين جور است.
بيانات در ديدار هزاران نفر از كارگران سراسركشور
كارو كارگر در اسلام و منطق عقلائي
در منطق عقلائى، اگر انسان ملاحظه كند در سلسلهى نيازهاى حياتى خود، حلقهى مربوط به كار، يك حلقهى اساسى و تعيين كننده است. يعنى اگر همهى پولهاى عالم را هم جمع كنند، عنصر كار و كارگر در كنار آن نباشد، همهى نيازهاى انسان بر زمين ميماند. پول را نه ميشود خورد، نه ميشود پوشيد، نه ميشود استفاده كرد. آن چيزى كه از ثروت انسانها و نعمتهاى روى زمين، نيازهاى انسان را تأمين ميكند، عنصر كار است. كار هم متكى به كارگر است. بنابراين نقش بازوى توانا و سرپنجهى ماهر و ذهن و ذوق و سليقهى كارگر در حيات انسان - چه حيات فردىاش، چه حيات اجتماعىاش - يك امر واضحِ عقلائى است.
اسلام همين كارى را كه ما ميكنيم، سرپنجهى كارگر انجام ميدهد و نانى براى خود و ديگران فراهم مىآورد، عبادت و عمل صالح ميداند. يعنى مسئلهى كارگر و كارى كه انجام ميدهد، محدود و محصور نيست به زندگى اين دنيا؛ بلكه خداى متعال در نقشهي جامع زندگىِ طولانى بشر در دنيا و آخرت، براى اين حقيقت، براى اين پديده – يعنى پديدهي كار – يك جايگاه والائى درست كرده است. پيغمبر اكرم فرمود: «هذه يد لا تمسّها النّار». وقتى پيغمبر دست كارگر را گرفت و بوسيد، همه تعجب كردند. حضرت فرمود: اين دستى است كه آتش آن را لمس نميكند؛ اين دستى است كه به آتش نميرسد.
جامعه كارگري در ايران
- اولاً كارگرها در به ثمر رسيدن مبارزات ملت ايران، يك نقش مهمى ايفاء كردند. اگر جامعهى كارگرى - عمدتاً در نفت و در برخى از جاهاى حساس و مهم ديگر - وارد ميدان نميشدند، مشكلاتى بر سر راه پيروزى انقلاب باقى ميماند.
عرصهى كار، عرصهى پيكار
كارگر ايرانىِ باغيرت و باشرف، كار را پيكار خود ميداند، مبارزهى خود ميداند. شما با كارتان داريد مبارزه ميكنيد با آن كسانى كه ميخواهند كشور را به ورطهى سقوط اقتصادى و ركود اقتصادى و شكست اقتصادى بكشانند. جامعهى كارگرى عزيز ما در سرتاسر كشور بداند؛ امروز كارى كه شما انجام ميدهيد – كار مجدّانه، كار مبتكرانه، كار مبتنى بر ذوق و سليقه و شيوائى ذهن ايرانى – يك پيكار است، يك مبارزه است. شما با كارتان داريد با دنياى استكبار مبارزه ميكنيد؛ اين را همه بايد توجه داشته باشند.
مديريت كشور در گرو جهاد اقتصادي
جهاد اقتصادى متوجه يك نكتهى اساسى است در مسئلهى ادارهى كشور و مديريت كشور؛ و آن اين است كه امروز دشمن براى مبارزهي با اسلام و جمهورى اسلامى، بر روى مسئلهي اقتصاد متمركز شده است.
براى اينكه مردم را از دولت جدا كنند، از نظام جدا كنند، فاصله و شكاف ايجاد كنند، دنبال اين هستند كه در مسئلهى اقتصادى كشور مشكل ايجاد كنند. پس جهاد اقتصادى لازم است؛ يعنى همين مبارزه، همين پيكار، منتها جهادگونه، با همهي توان، با همهي وجود، با قصد خالص، با فهم و بصيرتِ اينكه داريم چه كار ميكنيم.
توصيه به جامعهى كارگرى: محكمكارى
آنچه كه من به جامعهى كارگرى سفارش ميكنم، اتقان و محكمكارى است. اين حديث را من مكرر خواندهام كه فرمود: «رحم اللَّه امرء عمل عملا فأتقنه». پيغمبر ميفرمايد: كار را محكم بايد انجام داد، درست بايد انجام داد؛ رحمت خدا بر چنين كسى.
ما بايد كارى كنيم كه كالاى ايرانى به عنوان يك كالاى محكم، مطلوب، زيبا، همراه با سليقه و بادوام در ذهن مصرف كنندهي ايرانى و غير ايرانى باقى بماند. اين بايد همت مجموعهي كارآفرينى و كارگرى و متصديان اين امر باشد.
مصرف توليدات بيگانه آفت اجتماعي
نكتهي ديگر كه خطاب به همهي مردم كشور است، مصرف كالاى داخلى است. يكى از آفات موجود اجتماعى ما كه ريشهي آن، ميراث دوران طاغوت و دوران ظلمانىِ گذشته است، همين است كه افراد، دلبستهي به توليدات بيگانه باشند.
تلاش استكبار در منزوي نمودن ايران
امروز دستگاههاى استكبار، دستگاههاى ظلم، دستگاههاى ضد بشر، دستگاههائى كه در دنيا پيش ملتها رسوا شدند، همه در مقابل جمهورى اسلامى صف بستهاند، بلكه بتوانند به اين نماد عظمت و شرف اسلامىِ انسانى ضربهاى بزنند؛ نگذارند الهامبخش به ديگران باشد. همهي تلاششان را دارند ميكنند، نتيجه هم اين است كه هيچ فايدهاى از اين تلاششان نميگيرند. خواستند ملت ايران را منزوى كنند، بعكس شد.
دولت آمريكا كه خود جزو محكومترين دولتها و دستگاههائى است كه عليه بشر و عليه حقوق بشر كار كرده است، خواست براى منزوى كردن جمهورى اسلامى اقدام كند.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بيانات در ديدار هزاران نفر از مردم استان فارس
ما به مردم استان فارس و مردم شيراز اظهار اخلاص ميكنيم، دليلش اينهاست.
- حقاً و انصافاً استان فارس و شهر شيراز يكى از قلههاى برجستهى كشور ما و ملت ماست؛ قلهي برجستهي نيروهاى انسانىِ ممتاز، در علم، در ادب، در پيشرفتهاى گوناگون امور حيات اجتماعى، در مبارزات، در جهاد، در تدين.
- قضيهى تاريخى تحريم تنباكو، كه سرآغاز يك مبارزهى مردمى و آگاهانه بر عليه تسلط غرب بود، نام ميرزاى شيرازى مطرح است؛ در قضيهي جنگهاى مردم عراق با استعمار انگليس و دخالت انگليسها، باز آنجا هم اسم شيراز مطرح است. رهبر اين حركت عظيم، مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى – معروف به ميرزاى دوم شيرازى – اين مرد بزرگ و عالم و مرجع تقليد بود.
- در حركت علمىِ ممتاز بعد از دوران انقلاب - بخصوص در سالهاى اخير - شيراز يكى از پيشروان است. در مسائل سياسى، در مسائل اجتماعى- در اين حوادث دشوار و لُغَزگونه - مردم شيراز جزو آگاهترينها و بابصيرتترينها به حساب مىآيند.
- استان فارس و شيراز مركز ادب است ديگر؛ استان هنر و شعر و انواع و اقسام فنون هنرى است، كه نشاندهندهي روحيهي مردم آنجا هم هست؛ مردمى هنرشناس، هنرپرور، اهل ذوق و اهل دل. رژيم طاغوت خواست از اين خصوصيت مردم استفاده كند، آنجا را مركز گسترش فساد قرار دهد. همان روز هم مردم زدند تو دهن رژيم.
- خب، حالا هم چهارده هزار و ششصد شهيد، كه پنج هزار نفرشان فقط از خود شهر شيرازند؛ اين خيلى رقم بزرگى است. محاسبه كنيد چهارده هزار و ششصد شهيد يعنى چه؟ يعنى استان، يكپارچه شور و حركت و عشق به فداكارى، از خود نشان داده است.
ايستادگي پاي حرف، كليد اصلي پيشرفت ملتها
اينكه يك ملتى پاى حرف خود - كه حرف حقى است و براى دنيا و آخرت او اهميت دارد - اينجور بايستد، اين همان چيزى است كه كليد اصلى پيشرفت ملتها محسوب ميشود؛ درست نقطهى مقابل هدف زراندوزان و زورگويان و زورمداران و قدرتمداران عالم است كه بهغصب ميخواهند ملتها را تحت سيطره بكشند و انسانها را اسير و بردهى خودشان كنند.
ايستادگى پاى اين حرف، هم او را به هدف ميرساند، هم براى ديگرانى كه دارند از اطراف تماشا ميكنند، ميشود يك الگو؛ كمااينكه شما ملت ايران الگو شديد. جان، عزم و ايمان مردم در مقابل مستكبرين
… جنگ بين يك معدودى از طمعورزان و قدرتطلبان و زراندوزان و مستكبرين عالم، و تودهي مردم و ملتها. در تمام تاريخ، اين جنگ وجود داشته است. آن مستكبرين سلاح داشتند، پول داشتند، صداى بلند داشتند؛ و چيزهائى را هم نداشتند: اصلاً رحم نداشتند، اصلاً انصاف نداشتند؛ حاضر بودند فجايع بزرگ و فجيعترين جنايتها را انجام دهند، براى مقاصد خودشان. ملتها فقط جانشان، عزمشان و ايمانشان را داشتند. ملتها هر جا اين ابزارهاى بزرگ را به ميدان آوردند و ايستادگى كردند، طرف مقابل شكست خورده است.
مشكل دوران استعمار
قدرتهاى مستكبر دنيا - يعنى قدرتهاى غربى، قدرت آمريكا، قدرت صهيونيستها - حد يقف ندارند؛ ميخواهند بر همهى دنيا، بر همهى منابع مالى عالم، بر همهى نيروهاى انسانى تسلط پيدا كنند. ... از جنس خودشان كسانى را در رأس ملتها ميگمارند تا منافع آنها را تأمين كنند و هرچه ميتوانند، عليه منافع مردم كار كنند و به مردم فشار بياورند.
ملتها ديگر در اين دوران مشكلشان فقط اين نيست كه با يك ديكتاتور مواجهاند، با يك آدم مستبد مواجهاند؛ مشكلشان اين است كه اين ديكتاتور عقبهاى از قدرتهاى بينالمللى دارد؛ آنها هستند كه دارند منافع اين كشور و اين ملت را پايمال و نابود ميكنند. مشكل دوران استعمار اين است.
ترس استكبار از ايستادگي مردم در بيداري اسلامي
عزم مردم، ايمان مردم، آمادگى مردم براى فداكارى، هرچه بيشتر ادامه پيدا كند، احتمال پيروزى آنها بيشتر خواهد شد. اين، آن چيزى است كه استكبار، آمريكا و صهيونيستها نميخواهند اتفاق بيفتد؛ نميخواهند مردم ايستادگى كنند. آمريكا در اين قضايا غافلگير شد، ضربه به او ناگهانى وارد شد؛ صهيونيستها همين جور، دولتهاى مستعمرِ پرمدعاى اروپائى همين جور - اينها غافلگير شدند - اما ميخواهند هر جور ممكن است، بر صحنه مسلط شوند.
البته ملتها بايد بهوش باشند، بدانند كه دشمن كمينكرده است.
حملات تبليغاتي به طرف نظام جمهورى اسلامى در بيداري اسلاميچون جمهورى اسلامى موضع حق را انتخاب ميكند، حرفش را صريح ميزند، همهى حملات تبليغاتى را برميگردانند به طرف نظام جمهورى اسلامى. دلشان ميخواست جمهورى اسلامى يك تماشاگر بىتفاوت باشد؛ چنين چيزى ممكن نيست، اين طبيعت جمهورى اسلامى نيست. نه ملت، نه مسئولين، نه دولت، نه نخبگان سياسى، معلوم است كه در اين درگيرى ظالمانهاى كه از سوى مستكبرين با مردم به وجود آمده است، نميتوانند بىتفاوت و تماشاگر بمانند.
بله، دخالت همين است كه ما نظرمان را صريح گفتهايم؛ ما از اخم قدرتهاى پوشالى دنيا هرگز نترسيديم، ملاحظه نكرديم و نخواهيم كرد. ما حرف حق و موضع حق را صريح بيان ميكنيم. موضع حق اين است كه مردم بحرين حق دارند؛ معترضند، اعتراضشان هم بجاست.
مجرم اصلي در بيداري اسلامي
مجرم اصلى در اين حوادث، بلاشك مستكبرين عالم، دستگاه استكبار بينالمللى و شبكهي صهيونيستى بينالمللى است كه الان هم از همين هياهوها و سر و صداها صهيونيستها دارند استفاده ميكنند؛ روى مردم غزه فشار مىآورند، روزانه از آنها شهيد ميگيرند. جا دارد ملتهاى منطقه، دولتهاى منطقه، آنهائى كه دلشان براى حقايق ميتپد، از عملكرد رژيم صهيونيستى غفلت نكنند.
از اختلاف بپرهيزيدو من ميخواهم بگويم اين حالت صخرهگون را ملت و دولت عزيز ما حفظ كنند. نگذاريد اختلاف به وجود بيايد. نگذاريد شكاف به وجود بيايد. نگذاريد آنچه را كه دشمن در تبليغات و در خباثتهاى سياسى و تفتينهاى سياسى ميخواهد در مورد كشور ما انجام بدهد، انجام دهد.
شما ببينيد در همين پنج شش روز گذشته سر يك قضيهاى كه آنچنان هم از اهميت بالائى برخوردار نبود - سر مسئلهى اطلاعات و امثال اينها - چه جنجالى در دنيا راه انداختند. تحليلها را بردند به اين سمت كه بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شكاف ايجاد شده است، حاكميت دوگانه شده است، رئيس جمهور حرف رهبرى را گوش نكرده است! دستگاههاى تبليغاتىِ خودشان را از اين حرفهاى سست و بىپايه پر كردند. ببينيد چطور منتظر بهانهاند. ببينيد چطور مثل گرگ در كمين نشستهاند كه يك بهانهاى پيدا كنند، هر جور ميتوانند، حمله كنند. دولت مشغول تلاش و فعاليت و خدمت
خب، واقعاً در كشور دارد خدمت انجام ميگيرد. هر جا خدمت باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما كه راجع به شخص قضاوت نميكنيم؛ ما كار را، خط را، جهتگيرى را ملاك و معيار قرار ميدهيم. آنجائى كه كار و خدمت و تلاش هست، حمايت ما هست، حمايت مردم هست. و بحمداللَّه امروز كار دارد انجام ميگيرد. مسئولين دولتى هم حقاً و انصافاً دارند تلاش ميكنند؛ هم اعضاى دولت، هم بخصوص خود رئيس جمهور. اينها شب و روز ندارند؛ من مىبينم، من از نزديك شاهدم. اينها دائم مشغول كارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اينها براى كشور خيلى باارزش است. مسئوليتها در قانون اساسى مشخص است
بندهى حقير هم طبق اصول بنا ندارم در كارها و تصميمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئوليتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر كس مسئوليتى دارد؛ مگر آنجائى كه احساس كنم يك مصلحتى دارد تفويت ميشود؛ مثل اينكه در همين قضيهي اخير اينجورى بود؛ انسان احساس ميكند يك مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار ميگيرد، تفويت ميشود؛ خب، انسان وارد ميشود كه جلوى اين تفويت مصلحت را بگيرد. اين، مسئلهى مهمى نيست، نظائرش هم اتفاق مىافتد؛ اما مخالفين، دشمنان بيرونى، تريبوندارهاى بينالمللى، بوقهاى تبليغاتى، از همين مسئله استفاده ميكنند براى اينكه فضاى تبليغاتى را شلوغ كنند.
به آشفتگيها كمك نكنيد
عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى كه در داخل با مسائل تبليغاتى سر و كار دارند، اين است كه سعى كنند به اين آشفتگى كمك نكنند. اين كه تحليل بگذارند، يكى از آن طرف، يكى از اين طرف، اين عليه آن، آن عليه اين، براى هيچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ ما در مواضع صحيحِ خودمان محكم ايستادهايم
دستگاه بحمداللَّه دستگاه مقتدرى است، مسئولين مشغول كارشان هستند، رهبرى هم كه بندهى حقير هستم با همهى حقارت، خداى متعال كمك كرده، ما در مواضع صحيحِ خودمان محكم ايستادهايم. تا من زنده هستم، تا من مسئوليت دارم، به حول و قوهى الهى نخواهم گذاشت اين حركت عظيم ملت به سوى آرمانها ذرهاى منحرف شود. تا مردم عزيزمان اينجور با شور، با شعور، با بصيرت، با عزم راسخ در ميدان هستند، لطف الهى شامل است؛ اين را بدانيد. تا ما توى ميدان هستيم، سايهي لطف الهى هست.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------- بيانات در ديدار هزاران نفر از معلمان سراسر كشور
نقش معلم
معلم كسى است كه دارد نيروى انسانى را آماده ميكند براى اداره و گذران زندگى كشور و زندگى جامعه در آيندهى نه چندان دورى. چشم به هم بزنيم، همين جوانهاى شما، همين محصلين شما، مردانى هستند كه كارهاى اين جامعه بر دوش آنهاست؛ در هر رتبهاى كه باشند، در هر سطحى كه باشند.
من عرض كردم؛ تأثير شما كه معلم هستيد، در موارد بسيارى حتّى از تأثير وراثتها بيشتر است. خصال وراثتى و ارثى چيزهائى است كه با انسان همراه است، اما با تمرين و با عادتهاى ثانوى ميتوان بر همين خصال فائق آمد. اين تمرين عادت ثانوى را معلم ميتواند به دانشآموز خودش، به شاگرد خودش ببخشد و بدهد. يعنى شما ميتوانيد به معناي حقيقى كلمه، انسان طراز اسلام را به وجود بياوريد؛ ميتوانيد نيروى انسانى طراز جمهورى اسلامى را به وجود بياوريد؛ اين نقش معلم است. اينها تعارف نيست؛ اينها حقايقى است كه وجود دارد.
شناخت قدر و منزلت معلم
يكى از كارهاى واجب ما اين است كه آحاد ملت ما، از كوچك و بزرگ، از مقامات عالى تا آحاد مردم، قدر معلم را بدانند، اهميت معلم را درك كنند، حرمت معلم را بشناسند؛ اين از كارهاى بسيار اساسى است.
البته خود معلم هم اين نقش را بدرستى درك كند و اهميت آن را بفهمد. اين از كارهاى اساسى و مهم ماست. بنابراين ارزش معلم، هفتهى معلم، روز معلم، چيزهاى بسيار برجسته و بزرگى است.
نياز تحول در آموزش و پرورش
خب، اصلاً دليل اين تحول چيست؟
دليل سادهاش اين است كه نظام كنونى آموزش و پرورش ما توانائى لازم را براى تربيت نسلهاى گوناگون ما نشان نداده است. علت هم در درجهي اول اين است كه اين نظام و اين تشكيلات، وارداتى است؛ برخاستهي از نيازهاى درونى ما نيست. اين، يكى از مشكلات بزرگ ماست.هدف تحول: تربيت نيروى انسانىِ طراز جمهورى اسلامى
اين تحول بايد بر اساس ايجاد يك الگوى مستقل ايرانى و برخاستهى از معنويات و نياز اين كشور باشد؛ يعنى در واقع برخاستهي از اسلام ناب، اسلامِ مورد اعتقاد ما باشد.
هدف، تربيت نيروى انسانىِ طراز جمهورى اسلامى است. اگر جمهورى اسلامى ميخواهد پرچم اسلام را در دست بگيرد، ميخواهد خودش به سعادت برسد، دنيا و آخرت خود را آباد كند – همچنان كه قرآن به ما ياد ميدهد كه ميتوان دنيا و آخرت را با هم آباد كرد و بايد اين كار انجام بگيرد – اگر ميخواهد به ملتهاى ديگر كمك برساند، كه »كنتم خير امّة اخرجت للنّاس«،(آلعمران: 110) شاهد و مبشر ملتهاى ديگر باشد، خب، طبيعتاً نيازهائى دارد: بايد انسانهاى شريف، دانا، با استعدادهاى جوشان، داراى ابتكار، داراى اخلاق نيك انسانى، داراى شجاعت، قوّت خطرپذيرى، ورود در ميدانهاى جديد، بدون هيچگونه عقدهي خودكمبينى يا خودبرتربينى، انسانهاى دلدادهي به خداى متعال و متكى به قدرت الهى و داراى توكل كامل، انسانهاى صبور، انسانهاى بردبار و حليم، انسانهاى خوشبين و انسانهاى اميدوار تربيت كنيد. اسلام همهي اينها را به صورت بستهي كامل در اختيار همهي معتقدين و مؤمنين خود قرار داده. اين بسته را باز كنيم، دانهدانه از اين مواد استفاده كنيم، بهرهمند شويم، آنها را بچشيم و درون وجود خودمان ذخيره كنيم. خروجى آموزش و پرورش بايد اينجور انسانى باشد.
نقشهي جامع شرط اول تحولنقشهى جامع براى تحول، در دستمان باشد. بر اساس اين نقشهى جامع، اجزاى گوناگون را، يكى زودتر، يكى ديرتر، به وجود مىآوريم.
اگر نقشهى جامع وجود نداشت، اگر در اين تحول، نگاه كلان وجود نداشته باشد، كارها ممكن است متناقض از آب در بيايد؛ تكرارى باشد، زائد باشد، كمبودهاى بزرگى به وجود بيايد. پس نگاه كلان و نقشهي جامع، شرط اول است.
معلم، محورنقشه جامع
يكى از چيزهائى كه در اين نقشهي جامع حتماً بايد رعايت شود، مسئلهي معلم است.
اگر معلم، دانا، دلسوز، اهل فكر و اهل ابتكار بود، چنانچه آن كتاب ناقص هم باشد، او مطلب را تكميل ميكند. اگر معلم، ناتوان، نااميد، بىانگيزه و بىحوصله بود و براى از سر وا كردن تدريس كرد، آن وقت اگر كتابِ خوب هم باشد، معلوم نيست چيز درستى گير دانشآموز بيايد. پس معلم مهم است. محور، معلم است.
فرداى ما متوقف به امروزِ آموزش و پرورش است. فرداى ما متوقف به امروزِ آموزش و پرورش است. هرچه اينجا سرمايهگذارى شود، مسلّماً بازدههاى آن در زمان خود، در وقت خود، بمراتب بيش از آن مقدارى كه سرمايهگذارى مادى و معنوى شده است، ارزش خواهد داشت. كشور ما نياز دارد به يك آموزش و پرورش خوب. چرا؟ چون كارى كه اين ملت به عهده گرفته و شروع كرده است، كار بزرگى است.
عظمت انقلاب اسلامي
عزيزان من! باور كنيم آن حركتى كه اين ملت قوى و شجاع و مؤمن به رهبرى امام بزرگوار و عزيز ما به وجود آورد و انجام داد، در طول تاريخ – نه اينكه در زمان ما – كمنظير است. كار عظيمى شد، كار بزرگى شد.
حركت يك ملت براى احياء ارزشهاى اسلامى - كه اصيلترين ارزشهاى انسانى هم همين ارزشهاى اسلامى است - در دنيائى كه همهى عوامل زور و قدرت عليه اين ارزشها به كار گرفته شده است، خيلى كار بزرگى بود، خيلى كار عظيمى بود.
درست است كه يك ملت با همهى قدرت وارد ميدان شد و كار بزرگى انجام داد و پيروز شد و نظام تشكيل داد، اما غريب هم بود. اين ملت هنوز هم غريب است. اين ملت با غربت اين كار را انجام داد، غريبانه اين راه دشوار را پيمود؛ خسته نشد، دلزده نشد، افسرده نشد، نااميد نشد، ترسيده نشد؛ پيش رفت.پيشرفت بيداري اسلامي تا قلب اروپافقط اين نيست كه در كشورهاى شمال آفريقا و منطقهى غرب آسيا كه امروز ما در آنجا قرار داريم، حركات بيدارىاى به وجود آمده باشد؛ اين حركت بيدارى تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزى پيش خواهد آمد كه همين ملتهاى اروپائى عليه سياستمداران و زمامداران و قدرتمندانى كه آنها را يكسره تسليم سياستهاى فرهنگى و اقتصادى آمريكا و صهيونيسم كردند، قيام خواهند كرد. اين بيدارى، حتمى است.
لزوم تداوم حركت انقلاب
خب، اگر بخواهيد اين حركت با همين شتاب و با همين رفتار تداوم پيدا كند و اثربخش باشد، بايستى خودمان را بسازيم. ما بايد »كزبر الحديد« باشيم؛ مثل پارههاى فولاد. ايمانمان را تقويت كنيم؛ بصيرتمان را زياد كنيم؛ آگاهىمان را بيشتر كنيم؛ دانشمان را روزبهروز پيش ببريم؛ استعدادهائى را كه خداى متعال در درون ما قرار داده، شكوفا كنيم؛ دست اتحاد و وحدتى كه به هم داديم، محكم نگه داريم، بفشريم؛ اينها لازم است.
مطمئن باشيد جمهورى اسلامى ايران به بركت همتهاى بلند، به بركت ايمانهاى قوى، به بركت انسانهاى خوب و مؤمن و با اخلاصى كه بحمداللَّه در كشور ما فراان وجود دارند، خواهد توانست قلهها را يكى پس از ديگرى فتح كند.