تبيين جايگاه بسيج از ديدگاه حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري در دهه چهارم انقلاب اسلامي-2
گفتار دوم:
بسيجي کيست؟
بازتعريف هويت بسيج و بسيجي و تعمق و تدبر در فهم آن يکي از ضروريترين نيازها و وظايف امروز نسل امروز بسيج در آستانه آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامي است. بيشک از آنجا که بسيج فرزند عزيز و صالح رهبر کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) و شاگرد خلف ايشان حضرت آيت الله خامنهاي است، براي رسيدن به شناختي حقيقي از معناي بسيجي و مولفهها و شاخصههاي هويت بسيجي، بايد به سراغ آراء و نظرات ايشان رفت و کلام اين دو بزرگوار را مرور نمود.
در اين گفتار در پاسخ به سوال بسيجي کيست، مولفه هايي از رهنمودهاي حضرت آيت الله خامنه اي استخراج شده و در ذيل چهار سرفصل: الف- ماهيتو مشخصات بسيج؛ ب- مولفههاي هويتبخش بسيجي اسوه؛ ج- عرصههاي حضور بسيج؛ د- مظهر يک بسيجي کامل؛ طبقه بندي گرديده است.
الف- معناي بسيج
1-
حركت عظيم ملت ايران، همراه با آگاهي؛2-
احساس آميختهي با عقلانيت؛3-
حركت و عمل آميختهي با مبناي فكري؛4-
عملگرايي همراه با آرمانگرايي؛5-
ديدن افقهاي دوردست؛ اينها مجموعهيي است كه ذهنيت و هويت بسيج را تشكيل ميدهد.(6 )6-
اگر بخواهيم بسيج را در يك تعريف كوتاه معرفي كنيم، بايد بگوييم: بسيج، عبارت است از مجموعهاي كه در آن، پاكترين انسانها، فداكارترين و آماده به كارترين جوانان كشور، در راه اهداف عالي اين ملت و براي به كمال رساندن و به خوشبختي نائل كردن اين كشور، جمع شدهاند.7-
بسيج، عبارت است از تشكيلاتي كه در آن، افراد متفرق و تنها، به يك مجموعهي عظيم و منسجم و به يك گروه آگاه، متعهد، بصير و بيناي به مسائل كشور و به نياز ملت، تبديل ميشوند؛8-
مجموعهاي كه دشمن را بيمناك و دوستان را اميدوار و خاطرجمع ميكند. معناي بسيج، اين است.9-
بسيج در حقيقت، مظهر يك وحدت مقدس، ميان افراد ملت است.10-
بسيج در واقع، مظهر عشق و ايمان و آگاهي و مجاهدت و آمادگي كامل، براي سربلند كردن كشور و ملت است. همهي انسانهايي كه اين خصوصيات را دارند، در واقع جزو بسيجند.(7 )11-
بسيج حرکتي خردمندانه؛ حركت بسيج هم، از روز اول تا امروز، يك حركت خردمندانه بوده است. به تبليغات دشمنان، كه بهترين جوانان ما و فداكارترين و با صفاترين و نورانيترين عناصر اين ملت را، به تعصب و تحجر رمي ميكنند، كاري نداريم.(8 )12-
بسيج حرکتي عميق و منطبق بر نيازهاي دنياي اسلام: بسيج يک حرکت بي ريشه و سطحي و صرفاً ازروي احساسات نيست، بسيج يک حرکت منطقي و عميق و اسلامي و منطبق بر نيازهاي دنياي اسلام – و به طريق اولي – جامعه اسلامي است. قرآن کريم مي فرمايد: «هو الذي ايدک بنصره و بالمؤمنين» اي پيامبر، خداي متعال تو را، هم به وسيله نصرت خودش و هم از طريق مؤمنين مؤيد قرار داد و کمک کرد. اين خيل عظيم مؤمنيني که در اينجا مورد اشاره آيه قران قرار گرفته اند، عبارت ديگري است از آنچه که امروز به نام بسيج در جامعه ما قرار دارد.(9 )13-
بسيج يعني حضور در صحنه؛ بسيج، يعني حضور در ميدانهايي كه نظام اسلامي، وظيفهي انساني و الهي و نيازهاي كشور، حضور او را در آن ميدانها لازم ميداند و او را به آنها فرا ميخواند. بسيجي، هر يك از آحاد ملت است كه در هرجايي كه به حضور او نياز هست، آماده باشد. (10)14-
بسيج يعني حضور با ايمانترينها براي دفاع از کشور: بسيج، يعني حضور بهترين و با نشاطترين و باايمانترين نيروهاي عظيم ملت در ميدانهايي كه براي منافع ملي و براي اهداف بالا، كشورشان به آنها نياز دارد. هميشه بهترين و خالصترين و شرافتمندترين و پرافتخارترين انسانها، اين خصوصيات را دارند. بسيج در يك كشور، معنايش آن زمرهاي است كه حاضرند اين پرچم افتخار را بر دوش بكشند و برايش سرمايهگذاري كنند؛ كه آسان هم نيست.( 11)15-
امروز همه جوانان ما، پيران ما، دانشجويان ما، روحانيون ما، بزرگان ما، كوچكان ما و قشرهاي مختلف مافهميدهاند كه سعادتشان در اين است كه اسلام را با بصيرت و با روشنبيني و خردمندي بفهمند و آن را بهكار گيرند تا بتوانند از دشمنيها بكاهند، دشمنيها را دفع كنند. اين همان بسيج است؛ حقيقت بسيج يعني اين. ارتش بيست ميليوني كه امام فرمودند، يعني اين(.12)16-
بسيج به اين معناست كه جوانان ملت و عناصر كاري ملت، در ميدانهاي سخت، احساس كنند كه به اميد خدا و با توكل بر او، داراي چنان قدرت و توانايي هستند كه ميتوانند در مقابل دشمنان بايستند. اين، معناي بسيج است.(13)17-
بعضي خيال ميكنند بسيج يك سازمان دولتي است؛ اما اينطور نيست.(14) بسيج مجموعهاي غير رسمي در خدمت انقلاب: بسيج معنايش اين است كه آن روزي كه ميدان دفاع از مرزهاي كشور يا از استقلال كشور يا از سربلندي كشور مطرح باشد و باز بشود، اين فقط سازمانهاي رسمي نيستند كه وارد ميدان ميشوند؛ بلكه آحاد ملت به اينها كمك ميكنند و وارد ميدان ميشوند؛ همچنان كه در طول اين بيست سال در دوران جنگ و قبل از جنگ و بعد از جنگ وارد شدند. اين معناي بسيج است.( 15)اگر هر كدام از دستگاههاي گوناگون كشور روحيهي بسيجي پيدا كنند، توفيقاتشان بيشتر ميشود... فرهنگ بسيجي است كه ميتواند بر همهي تحولات اين كشور فايق بيايد و حركت اين كشور را تضمين كند. (16)
ب) مؤلفههاي هويت بخش بسيج
1-
معنويت؛ 2- شجاعت؛ 3 –غيرت؛ 4- استقلال؛ 5- آزادگي؛ 6- اسير خواستهاي حقير نشدن.( 17 )7- بيدار شدن؛ 8- حساس بودن؛9-
انگيزه داشتن؛10- اميد؛ 11- تكيه به هدايت الهي و اعتماد به كمك الهي.(18)12-
ايمان عميق؛تلاش مخلصانه؛هشياري در شناخت دشمن؛گذشت و ايثار در برابر دوست؛و ايستادگي و مقاومت شجاعانه و خستگيناپذير؛ اين آن حقيقت والايي كه امام بزرگوار ما به خاطر آن، بسيجي بودن را افتخار خود ميدانست. (19)13-
روشنبيني؛ حركت منطقي و خردمندانه؛ محاسبات دقيق، كار دقيق و نتايج علمي جزو خصوصياتي بوده كه از روز اول تا امروز، در بسيج مردمي محسوس بوده است.(20 )14-
عنصر مؤمن انقلابي علاقهمند به سرنوشت ميهن؛ 15- علاقهمند به سرنوشت كشور؛ 16- يك فرد فداكار.( 21)17-
بسيج همچنين يعني: انسان باهمتي كه غيرت ديني و دانايي فكري و نيازشناسي و ابتكار و جوشش ذهني و خلاقيت دارد ووارد ميدان ميشود.(22 )18-
بسيجي، يعني: دلِ با ايمان،مغزِ متفكّر، داراي آمادگي براي همه ميدانهايي كه وظيفهاي انسان را به آن ميدانها فرا ميخواند. اين معناي بسيجي است.(23)19-
از همهي قشرها يك بسيجي، آن كسي است كه مقدورات و امكان خود را در راه هدفهاي عظيم اين ملت به ميدان ميآورد؛ خود را سهيم ميكند؛ خود را مسؤول ميداند و مايل نيست كنار بنشيند، تا ديگران تلاش كنند، او هم نگاه كند؛ يا آنجايي كه سودمند است، سودش را ببرد؛ و يا تا يك گوشهاش ساييده شد، بنا كند به ايراد گرفتن و اعتراض كردن؛ اينجور انسان هم در جامعه داريم؛ بسيجي آن كسي است كه اينگونه نيست. (24)20-
روحيهي بسيجي يك روحيهيي است كه اگر در هر نقطهيي و در هر قشري بهوجود بيايد، در آنجا فعاليت و نشاط و حركت و حيات را مضاعف و چند برابر ميكند؛ اين معناي بسيج است. (25)21-
شرط ديگر اين است كه در مقابل اين حركت و كار، از كسي مزد نخواهد. مزد، مربوط به جايي است كه كسي از بيرون به ما انگيزه ميدهد - اين كار را بكن، اين پول را بگير - وقتي ما از درون و عمق جان و از عشقمان انگيزه ميگيريم، از چه كسي ميخواهيم مزد بگيريم؟ مزد دادن، تحقير ماست؛ تحقير انساني است كه از درون دارد ميجوشد. اينها خصوصيات يك انسان بسيجي است؛ فرهنگ بسيج يعني اين. هيچ ملت باشرفي از وجود مجموعه بسيجي در درون خود بينياز نيست. (26)22-
جهاد و شهادت، دو فصل بزرگ حرکت بسيج: مكتب بسيج، مكتب مجاهدت معنوي و مخلصانه است. اين مجاهدت، براي ملت و كشور و بالاتر از همه براي دين خدا و سرافرازي پرچم آزادگي اسلامي در همهي دنياست. اين مجاهدت خطراتي دارد. بالاترين خطر براي انسان، جان باختن است. در مكتب بسيج، نام اين جان باختن «شهادت» است. جهاد و شهادت، دو فصل بزرگ حركت بسيجي است. (27)مولفههاي دانشجوي بسيجي
حضرت امام خميني(ره) در پيام خويش به مناسبت هفته بسيج در سال 1367 در ضرورت و هويت تشكل بسيج دانشجويي مي فرمايند:« بسيج بايد مثل گذشته و با قدرت و اطمينان خاطر به كار خود ادامه دهد و امروز يكي از ضروري ترين تشكلها بسيج دانشجو و طلبه است.»
1-
دانشجوي بسيجي، آن عنصر نوراني و پاكنهادي است كه در حال فراگرفتن دانش و آمادهسازي علمي و فكري خود براي شركت در پيشرفت مادي ملت و كشورش، چراغ ايمان و هدايت را نيز در دل خود و در محيط دانشگاه فروزان ميكند و فضا را با صلاح و صفا و نورانيت خود نوراني ميسازد.2-
دانشجوي بسيجي كسي است كه دشمن كمينگرفته را از ياد نميبرد و غافلانه، خود و دانشگاه و كشورش را به دست تطاول دشمن نميسپرد.3-
دانشجوي بسيجي، جواني خود را مغتنم ميشمرد و از لحظههاي گرانبهاي آن براي خودسازي علمي و فكري و روحي بهره ميگيرد.4-
دانشجوي بسيجي، پيكار فرهنگي و فكري و عقلاني را نيز مانند حضور در ميدانهاي جنگ، با تكيه بر هوشمندي و تلاش و توكل به پيش ميبرد و خود را در همه حال، سرباز اسلام و انقلاب و فرزند خميني كبير ميشمرد.5-
بسيج دانشجويي در عين آنكه يك تشكل نظميافته و برخوردار از سازماندهي است، نه در جناحهاي سياسي، هضم و حل ميشود و نه خود را رقيب سازمانهاي دانشجويي متعارف ميشمرد.6-
هر دانشجويي با هر سليقهي سياسي، اگر پايبند به ارزشهاي انقلاب و آمادهي حضور در عرصهي مبارزهي فرهنگي و سياسي با استكبار و ايادي آشكار و نقابدار آن است، ميتواند در خيل بسيجيان دانشگاه و عضوي از بسيج دانشجويي باشد.(27)ج) بسيج شامل چه كساني است؟
1-
آن كسي كه با ايمان است، دنبال اهداف والاست، حاضر است از وجود خود براي كشورش، براي اسلامش، براي نظام اسلامي و براي آحاد ملتش، با وجود خود، با استعداد خود، با جان و تن خود سرمايهگذاري كند،او بسيجي است؛ در هر كجا كه باشد.(28 )2-
در حقيقت همه انسانهاي مؤمن، آگاه، بصير، عاشق، متعهد، علاقهمند و آماده به كار،در هر ميداني از ميدانها كه براي ملت مفيد است، حضور دارند، جزو بسيجند.(29)3-
همهي جوانان، همهي انسانها و همهي مردان و زناني كه در اين كشور، دلشان با نور ايمان، منوّر است، در قبال مسؤوليت عظيمي كه بر دوش ملت ايران نهاده شده است، احساس وظيفه ميكنند. اين پرچم پرافتخاري كه دست ملت ايران سپرده شده است، يعني پرچم سربلندي اسلام، پرچم عزّت اسلام، پرچم نامآوري و شكست ناپذيري اسلام؛ اينها امروز دست ملت ايران است. همهي كساني كه نسبت به اين وظيفهي بزرگ، احساس مسؤوليت ميكنند، در حقيقت بسيجي هستند. هرجا وظيفهاي باشد، انسان بسيجي در ميدان آن وظيفه، حاضر است.(30)4-
در ميان جوانان هركس كه اين احساس مسؤوليت و اين احساس علاقهي به اهداف را، همراه با اخلاص در وجود خود حس ميكند، او بسيجي است. چه در نيروي مقاومت باشد، چه نباشد؛ چه رسما كارت بسيج گرفته باشد، چه نگرفته باشد.(31 )5-
هر کس که در دل براي سرنوشت خود، سرنوشت اين ملت و آينده ايران اسلامي ارزش قائل است، براي استقلال و هويت ملت خود ارزشي قائل است، آن کسي که از تسلط قدرتهاي بيگانه بيزار است، برايش آينده اين کشور و اين ملت و آينده دنياي اسلام يک هدف بزرگ محسوب مي شود؛ آن کسي که از رنجهاي ملت فلسطين دلش خون است؛ آن کسي که مايل است بيش از يک ميليارد مسلمان دنيا قدرت عجيبي را تشکيل بدهند که بشريت را به سمت کمال هدايت کنند و خودشان در قله کمال قرار بگيرند، آن کسي که اين احساسات و اين درکها را دارد و حاضر است در اين راه قدمي بردارد،او بسيجي است.(32 )6-
آن مادري كه با عشق به فرزند خود - كه عشق مادران به فرزندانشان، چيزي شبيه افسانههاست؛ افسانهيي كه هر روز در زندگي ما، هزاران و هزاران بار واقعيت و تجسم پيدا ميكند - با طوع و رغبت، او را راهي جبههي دفاع ميكند و بعد كه جنازهي فرزند شهيدش را تحويل ميگيرد، به جاي اظهار پشيماني، به جاي اظهار گله، اظهار سرافرازي و افتخار ميكند، مظهر يك بسيجي كامل است.(33)7-
آن خانوادههايي كه در دوران سخت اين كشور، در همهي مشكلاتي كه بر سر راه اين ملت وجود داشت، خود را سهيم دانستند؛ با زبانشان، با پولشان، با كار دستيشان، با حضورشان، همان كاري را كه ميتوانستند انجام بدهند، آن را به ميدان آوردند، اينها بسيجياند. (34)ح) عرصههاي حضور بسيج
بسيج يعني به صحنه آمدن و به ميدان آمدن. چه ميداني؟ ميدان چالشهاي حياتي و اساسي. ميدانها و چالشهاي اساسي زندگي چيست؟ فقط آن وقتي است كه به كشوري حمله شود و مردم آن كشور به صحنه بيايند تا از مرزهاي خودشان دفاع كنند؟ البته كه نه؛ اين فقط يكي از موارد به ميدان آمدن است.
1-
آن وقتي هم كه هويت ملي و سياسي يك ملت مورد مناقشه قرار ميگيرد، جاي به ميدان آمدن است.2-
آن وقتي هم كه به فرهنگ و اعتقادات و باورهاي ريشهدار يك ملت اهانت ميشود و آن را تحقير ميكنند، جاي به ميدان آمدن است.3-
آن وقتي هم كه نسل برگزيدهي يك ملت احساس ميكنند از غافلهي دانش عقب ماندهاند و بايد علاجي بكنند، جاي به ميدان آمدن است.4-
آن وقتي هم كه احساس بشود پايههاي يك زندگي مطلوب و عادلانه در كشور احتياج به تلاش دارد تا ترميم و يا استوار شود، جاي به ميدان آمدن است.5-
آن وقتي هم كه جبهههاي فكري و فرهنگي دنيا براي تسخير ملتها با ابزارهاي فوق مدرن ميآيند تا ملتي را از سابقه و فرهنگ و ريشهي خود جدا كنند و براحتي آن را زير دامن خودشان بگيرند، جاي به ميدان آمدن است.همهي اينها انسانهايي را ميطلبد كه نياز را احساس كنند؛ آدمهاي گيج و غافل و سرگرم نيازهاي حقير اصلا اين نيازها را احساس نميكنند. (35)
6-
عدم محدود نمودن بسيج به ميدان جنگ: وقتي كه بسيج را با نظر تحليلي و دقيق نگاه ميكنيم، ميبينيم كه ميدان نبرد نظامي، تنها ميدان حضور بسيج نبود. اين، كار خدا بود كه بسيج ملت ايران بتواند در سختترين ميدانها كه همان ميدان جنگ است، چنان قدرتي از خود نشان دهد كه ديرباورترين افراد هم قبول كنند كه ملت ايران داراي توانايي است.(36)7-
بسيج مرد همه ميدانهاي ملي: همهي ميدانهايي كه بسيج در آن حضور پيدا كرده است، ميدانهاي ملي است؛ ميدانهاي مربوط به همهي ملت - مثل ميدان دفاع مقدس، ميدان سازندگي و خدمات عمومي - است. هيچوقت كشور، از يك مجموعهي عظيمي كه از بهترين فرزندان كشور و با اين خصوصيات تشكيل شده است، بينياز نيست.(37)آنجايي كه نيازمند رفتن به عرصهي نظامي است، او پيشاهنگ است؛ جوان و پير هم نميشناسد؛ دور و نزديك هم نميشناسد؛ آن جايي كه جاي حضور در عرصهي سياسي و ميدان سياست است، او فعال و پرنشاط است؛ آن جايي كه در عرصههاي بينالمللي بايد حضور پيدا كرد - عرصههاي گوناگون بينالمللي؛ عرصهي سياسي، عرصهي فرهنگي، عرصهي ورزشي - او در آنجا، مظهر عزت ملت و كشور خود است. با اين روحيه، با اين احساس، در آنجا حاضر ميشود؛آن جايي كه جاي علم است، جاي تحقيق است، جاي صبر كردن بر مشكلات نوآوري علمي است، از جان و ذهن خودش مايه ميگذارد؛ آن جايي كه جاي پول خرج كردن است، اگر پولي دارد، پول خرج ميكند. اين، بسيجي است.(38)8-
بسيج يعني نيروي كارآمد كشور براي همه ميدانها: بسيج، يعني نيروي كارآمد كشور براي همهي ميدانها. ميدان جنگ مطرح بود، بسيج كارآمدي خود را ثابت كرد. ميدانهاي ديگر هم كه پيش بيايد - و تا بهحال خيلي از آنها پيش آمده است - باز بسيج كارآمدي خود را اثبات ميكند. همان جوان دلباخته و عاشقي كه در ميدان جنگ، چشم به دهان فرمانده داشت و فرماندهاش را از شدت اخلاص و فداكاري و شيفتگي خود متحير ميكرد، همان جوان وارد دانشگاه هم كه ميشود، استاد خود را متحير ميكند؛ وارد آزمايشگاه علمي هم كه ميشود، همينطور است؛ در ميدان تحليل سياسي هم كه وارد ميشود، همينگونه است. (39)9-
بسيج مرد همه ميدانهاي سخت: در ميان آحاد عظيم ملت شصت و پنج ميليوني ما، كساني كه اگر جان لازم باشد، ميدهند؛ اگر مال لازم باشد، ميدهند؛ اگر حضور به تن و جسمشان لازم باشد، آن را حاضر ميكنند؛ اگر بحث سازندگي باشد، پا وسط ميدان ميگذارند؛ اگر بحث دفاع باشد، در وسط ميدان ميآيند؛ اگر لازم باشد براي هدفهاي كشور، خود را از لحاظ علمي آماده كنند، اين كار را ميكنند؛ هرچه هدفهاي والا از آنها بخواهند، حاضرند آن را تقديم بكنند؛ آن جمعي كه اين خصوصيت را دارند، اسمشان بسيج است.(40)10-
توان بسيجي در خدمت جهاد عمومي کشور: بسيج، يعني مجموعه انسانهايي كه نيروي خودشان را به ميدان ميآورند تا در جهاد عمومي كشور و ملتشان، در جهت رسيدن به قلهها، فعال باشند و با آنها همكاري كنند و در كارشان سهيم باشند؛ اين، معناي بسيج است.(41)11-
بسيج دلسوز انقلاب در همه عرصهها: امروز هم، بسيجي براي کشور دل مي سوزاند براي آباداني کشور تلاش مي کند، براي حفظ استقلال ملي، هرچه بتواند کار مي کند و از جان خود هم مي گذرد، امروز هم اگر احساس کند دشمن مي خواهد از روزنهاي، چه اقتصادي و سياسي و چه فرهنگي – به داخل کشور نفوذ کند در مقابل او ميايستد و با مشت به صورتش ميکوبد.(42)12-
بسيج مرد عرصه ايستادگي در برابر دشمن: اگر روزي دشمني به كشوري حمله نظامي كند. چه كسي در مقابلش ميايستد؟ كسي كه از همه به سرزمين خود علاقهمندتر است؛ به ملت خود علاقهمندتر است؛ به زخارف دنيوي بيعلاقهتر است؛ احساس مسؤوليت بيشتري ميكند و متعهدتر است. چنين كسي ميرود دفاع ميكند. شما ديديد كه در دوران جنگ، چه كساني رفتند دفاع كردند. عمده ميدان ما را، بسيج پر كرد.(43)د- مظهر يک بسيجي کامل
عليبنابيطالب مصداق كامل يك بسيجي فداكار انقلاب است. بسيجي يعني اين. يعني همهي وجودش وقف اسلام است. وقف است براي آنچه پيغمبر ميخواهد و خدا را خشنود ميكند. اميرالمؤمنين عليهالصلاه و السلام هيچ مايهاي براي شخص خود نگذاشت. در آن ده سال - ده سال حيات پيغمبر - اميرالمؤمنين عليهالصلاه والسلام هر كاري كه كرد، براي پيشرفت اسلام بود. اينكه ميبينيد ميگفتند فاطمهي زهرا و اميرالمؤمنين و فرزندانشان گرسنه ماندند، علتش همين است. والا اين جوان اگر به فكر كاسبي بود، ميتوانست بهتر از هر كاسبي، به كسب بپردازد. اين همان علي است كه بعدها در دوران پيرياش چاه ميكند؛ چاهي كه مثل گردن شتر، آب از آن بيرون ميزد. آنوقت، هنوز دست و رويش را از گرد و غبار كار نشسته، مينشست و وقف نامهي چاه را مينوشت! آن حضرت از اين كارها زياد كرده است. چقدر نخلستانها آباد كرده بود. چرا بايد اميرالمؤمنين عليهالصلاه و السلام، در جواني گرسنه بماند؟ در روايت است كه فاطمهي زهرا سلاماللهعليها خدمت پيغمبر رفت. آنقدر گرسنگي كشيده بود كه پيغمبر زردي گرسنگي را در صورت او مشاهده كرد؛ دل پيغمبر سوخت و براي دخترش دعا فرمود. همهي تلاش اميرالمؤمنين عليهالصلاه والسلام در راه خدا و براي پيشرفت اسلام بود. آن حضرت براي خودش كاري نميكرد. اين، همان مصداق كامل بسيجي است.
من به بسيجيانِ عزيزِ فعّالِ اين كشورِ علوي و فاطمي عرض ميكنم: اميرالمؤمنين عليهالصّلاةوالسّلام را الگوي خودتان قرار دهيد كه بهترين و بزرگترين الگو براي بسيجيان مسلمان در همهي عالم، عليبنابيطالب عليهالسّلام است.(44)
ادامه دارد.....