اهميت نشست مسكو براي ايران و اوباما/رضا گرمابدري

الف- چند روز پيش از مذاكرات بغداد «يعكوف آميدور» رئيس شوراي امنيت ملي رژيم صهيونيستي براي رايزني درباره قضيه هسته اي ايران به لندن، برلين و بروكسل سفر كرد و متعاقب آن كاترين اشتون مسئوليت سياست خارجي اتحاديه اروپا به عنوان نماينده گروه 1+5 به سرزمين هاي اشغالي سفر كرد تا نظر صهيونيست ها را براي برگزاري نشست بغداد جلب كند. در همين سفر بود كه بنيامين نتانياهو، نخست وزير رژيم صهيونيستي، براي نشست بغداد خط مشي تعيين كرد و گفت: «براي موفقيت آميز بودن مذاكرات بغداد، ايران بايد همه فعاليت هاي غني سازي را تعليق كند، همه اورانيوم غني شده خود را به بيرون از كشور انتقال دهد و تأسيسات هسته اي فردو را نيز تعطيل كند.» هر سه درخواست نتانياهو بدون كم و كاست از سوي غربي ها در نشست بغداد مطرح شد.

ب- يك هفته پس از نشست بغداد، بنيامين نتانياهو، نخست وزير رژيم صهيونيستي در كنفرانسي امنيتي در دانشگاه تل آويو با انتقاد از 1+5 گفت: «1+5 در برابر ايران خيلي ملاطفت به خرج مي دهد. پس از چند دور گفت وگو فقط از ايراني ها درخواست شده، غني ساز در سطح پايين را متوقف كنند. غرب بايد درخواست هايش از ايران جدي تر باشد و ايران بايد كليه (فعاليت هاي) غني سازي را متوقف و كليه موادي كه تاكنون غني سازي شده اند، از سرزمينش خارج و تأسيسات زيرزميني فردو را تخريب كند.» نارضايتي نتانياهو از نتيجه مذاكرات بغداد به حدي بود كه حاضر نشد با هيئت آمريكايي به سرپرستي«وندي شرمن» نماينده آمريكا در مذاكرات با ايران كه بلافاصله پس از پايان مذاكرات بغداد، راهي تل آويو شد، ديدار كند. در آن زمان يكي از مقامات آمريكايي درباره اين سفر گفته بود: «ما پيش از آنكه دولت خود را از جزئيات مذاكرات بغداد، مطلع كنيم؛ اسرائيلي ها را به طور كامل در جريان مذاكرات قرار داديم.»

ج- علي باقري، معاون دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران، پنج روز، پس از گفت وگوهاي بغداد، با ارسال نامه اي به «هلگا اشميت» معاون كاترين اشتون ضمن اعلام آمادگي براي نشست كارشناسان تصريح كرد: «موفقيت مذاكرات مسكو در گرو تمهيد مقدمات لازم و تدوين دستور كار جامع توافق شده است.» پس از اينكه طرف مقابل پاسخ اين نامه را نداد و براي برگزاري چنين نشستي اعلام آمادگي نكرد، باقري در نامه ديگري كه رونوشت آن را براي نمايندگان شش كشور حاضر در گفت وگوها ارسال شد، با اشاره به نزديك بودن زمان مذاكرات مسكو، خطاب به اشميت، بر ضرورت برگزاري نشست مذكور در فرصت اندك باقي مانده تأكيد كرد تا زمينه پيشرفت مورد انتظار در انجام توافق هاي مذاكرات استانبول 2 و بغداد فراهم آيد. اشميت پس از دريافت نامه دوم خطاب به باقري نوشت: «اجازه دهيد بگويم از موضوعاتي كه در نامه هاي اخيرتان مطرح كرده ايد، قدري متعجب شدم. تمايل دارم خاطرنشان كنم كه در خلال مذاكرات مان در بغداد، گروه 3+3، طرح مشخصي ارائه كرد كه در آن از يك سو نگراني هاي اصلي ما از فعاليت هاي غني سازي 20 درصدي شما مشخص شده بود و از سوي ديگر فرصت هاي جالبي براي همكاري ايران، هم در زمينه مسائل هسته اي هم در حوزه هاي ديگري كه به نفع ايران خواهد بود، ارائه شده بود... متأسفانه در بغداد، ايران حاضر نبود پيشنهاد ما براي بحث در مورد اصل اين طرح را بپذيرد... ما در خلال مذاكرات استانبول و پس از آن، چارچوب مشخص و مثبتي براي ادامه فرايند مذاكره مشخص كرده ايم. من و شما گفت وگوهاي تلفني متعدد و جلسات طولاني مدتي براي حركت به سمت اين هدف داشته ايم. اكنون نياز به تعهد جدي در موضوعات اصلي است تا بتوانيم در مورد گام هاي اعتمادساز ملموسي كه بايد سريعاً اجرا شوند، توافق كنيم.بسيار اميدواريم شاهد تعهدات سياسي از جانب شما باشيم.» اشميت در پايان نامه تصريح كرد: «هدف عيني و مشترك ما بايد دستيابي به نتايج ملموس باشد.» برخي درباره نامه اشميت به باقري، نوشته اند: اشميت به باقري نوشته 1+5 در مذاكرات مسكو از ايران خواهد خواست كه غني سازي 20 درصدي اورانيوم را متوقف كند.

د- هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكا در آستانه گفت وگوهاي مسكو در سخناني در اسلو، پايتخت نروژ گفت: «مايليم گام هاي عملي ايران براي حل مسئله هسته اي ايران را شاهد باشيم؛ چراكه گفت وگوها هيچ گاه بر سر نشان دادن نيات و صداقت نبوده؛ بلكه بر سر اقدام عملي و نتايج آن بوده است.»پس از مرور روند پيش گفته، در پاسخ به اين پرسش كه چرا غربي ها در آستانه مذاكرات مسكو از توافقات استانبول 2 و نشست بغداد سر باز مي زنند و با طرح ادبيات گذشته، عقبگرد مي كنند؟ به اختصار مي توان گفت حداقل يكي از عوامل اصلي آن فشار سنگين رژيم صهيونيستي است كه به غير از يك مورد در مقطعي كوتاه و لحظه اي، از آن دست برنداشته است؛ اما براي كامل كردن اين پاسخ بايد به موارد زير اشاره كرد:1- پس كشيدن از مذاكره مقدماتي با باقري؛ همانطور كه از دو نامه باقري به اشميت و از پاسخ اشميت به باقري برمي آيد، طرف مقابل قصد دارد، در روند مذاكرات استانبول 2 و بغداد تجديدنظر كند و مسير و محتواي مذاكرات را تغيير دهد. اين امر از پاسخ اشميت و نيز سخنان كلينتون در اسلو به وضوح برمي آيد.

2- سوزاندن برگ مسكو؛ طرف غربي برگزاري مذاكرات هسته اي در استانبول، بغداد و مسكو را موفقيت قرار گرفتن مذاكرات در مسير پيروزي ايران به حساب مي آورد و در واقع تا حدودي نيز همين طور است به ويژه درباره مسكو، كه كشور روسيه با كليه ديدگاه ها و تصميمات طرف غربي عليه ايران موافق نيست و بارها علناً با آن مخالفت كرده است. از اين رو غرب تلاش مي كند با نشان دادن موضعي سخت از جنس مناقشات سختگيرانه گذشته، هم ايران را از توافق برد : برد كه اميدهاي حصول به آن در استانبول2 و بغداد تقويت شد محروم كند و هم اجازه ندهد روس ها از امتياز ميزباني به نفع ايران و به سود موقعيت منطقه اي و بين المللي خودشان استفاده كنند. غربي ها با اين موضعگيري قصد دارند برگ مسكو را براي روسيه و ايران بسوزانند تا اگر در پايان نشست قرار شد مذاكرات ادامه پيدا كند، آن را به يك كشور اروپايي بكشانند، هر چند كه هنوز گزينه هايي مانند چين و برخي كشورهاي ديگر براي ايران وجود دارد.

3- نزديك بودن زمان آغاز تحريم ها؛ كاهش قيمت جهاني نفت و افزايش توليد نفت عربستان و نيز تطبيق نسبي كشورهايي كه مشتري نفت ايرانند و زيرفشار آمريكا مجبور شده اند خريد نفت از ايران را كاهش دهند، با وضعيت جديد، غربي ها را به اين تصور دچار كرده كه ايران در تنگنا قرار گرفته و مي داند چنانچه در نشست مسكو كوتاه نيايد، تحريم هاي اصلي بانك مركزي ايران و تحريم نفتي، چند روز پس از نشست مسكو در تيرماه آغاز مي شود و با افزايش مشكلات ايران توان تحمل آن را از دست مي دهد و بنابراين اگر موضع غرب را جدي بداند تمكين مي كند، غربي ها با اين تصور به زعم خود فرصت طلبي كرده اند تا بتوانند مسير و نتيجه مذاكرات را تغيير دهند.

4- زنگ خطر انتخاباتي براي اوباما؛ آخرين نظرسنجي در آمريكا حاكي از آن است كه «ميت رامني» رقيب اوباما موفق شده به ميزان يك درصد از اوباما جلو بزند و امكان افزايش اين درصد نيز وجود دارد. ياران دولتي اوباما و اتاق فكر تبليغات وي براي جلب نظر افكار عمومي مردم آمريكا، بر موفقيت هاي جنگ با تروريسم متمركز شده اند و نيويورك تايمز گزارش هايي را درباره حملات هواپيماهاي بدون سرنشين و حملات ويروسي به برنامه اتمي ايران منتشر كرد كه اطلاعات تازه اي درباره نقش باراك اوباما رئيس جمهوري آمريكا در آنها را فاش مي كرد. اين افشاگري سر و صداي نمايندگان سنا و كنگره را بلند كرد و اين دو مجلس درز اين اطلاعات را تهديدي براي امنيت ملي آمريكا دانسته و نگراني عميق خود را نسبت به اين حوادث با كاخ سفيد در ميان گذاشته اند. حال بايد با در نظر گرفتن اين وضعيت كه رئيس جمهور آمريكا را براي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري واداشته است در برابر ديدگان مردم آمريكا و نمايندگان قوه مقننه به موضوعات امنيتي دست اندازي كند، پرسيد اوباما با چه قصد و انگيزه اي، مذاكرات هسته اي را دنبال مي كند. اگر اوباما به اين نتيجه برسد كه بختي براي پيروزي در انتخابات ندارد، مذاكرات هسته اي ارزشش را براي وي از دست مي دهد و فاقد اولويت مي شود و وي سعي مي كند با آن در حد يك موضوع معمولي برخورد كند و تعيين تكليف آن را به عهده رئيس جمهور بعدي بگذارد.

حال اگر اوباما احساس كند فاصله اش با رقيبش اندك است و با يك شوك و يا شتاب سياسي مي تواند از وي پيشي بگيرد، نگاهش به مذاكرات هسته اي عوض مي شود و آن را يك فرصت، ابزار و امكان مي بيند. در حال حاضر كه فاصله اوباما با رقيبش يك درصد است، اوباما به وضعيت دوم نزديك تر است و با شواهد موجود، معلوم مي شود بر روي نتيجه مذاكرات هسته اي براي پيروزي در انتخابات حساب ويژه اي باز كرده است و شايد زميني كه بايد در آن به دنبال نتيجه برد- برد، بود همين جا باشد. يعني اوباما بتواند براي بار دوم در كاخ سفيد را به روي خود گشوده شده ببيند و جمهوري اسلامي ايران نيز بتواند به حقوق هسته اي اش برسد. تنها راهي كه مي تواند به اين نقطه ختم شود، اين است كه ايران بدون توجه به بهانه جويي هاي جديد غرب كه براي اين دوره جديد است و پيش از اين در دوره هاي پيش مسبوق به سابقه بوده، مسير قاطع و مستحكمش را ادامه دهد و به طرف مقابل تفهيم كند كه به هيچ وجه نگران بازي جديد غرب و بازگشت به نقطه صفر و سوختن برگ مسكو و تشديد تحريم ها نيست و اينكه براي استقبال از اين مسائل آمادگي كامل دارد. با اينكه غربي ها بارها تكرار كرده اند زمان براي ايران رو به پايان است، بايد دو طرفي كه خواهان بازي برد- برد هستند دقيقاً اين واقعيت را درك كنند كه اين بار زمان براي اوباما در حال پايان يافتن است و مرحله جبراني هم ندارد. در اين ميان آنچه كه براي پايان دادن به اين ماراتن طاقت فرسا باقي مي ماند انتخاب شخص اوباماست، زيرا اوباما در وضعيتي قرار دارد كه بايد از دو گزينه موجود يكي را انتخاب كند كه از دو حالت خارج نيست يا رضايت خودش و خشم مقامات صهيونيسم را به دنبال دارد و يا خشنودي مقامات صهيونيسم و ناكامي و شكست خودش را. مشكل بعدي اوباما هم زمان به سرعت سپري شونده است. يعني اوباما نمي تواند دست دست و تعلل كند، زيرا هر لحظه ممكن است فرصت انتخاب را نيز از دست بدهد و جمهموري اسلامي با صلابت و اقتدارش در انتظار فردي بماند كه جايگزين اوباما خواهد شد.