+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 11:26 توسط عمار
|
رهبر نشوی تنها، من يار تو میگردم وز جرگه عشاقت، سردار تو ميگردم گر لشگر سفيانها، از غرب به پا خيزد در قحطی انسانها، عمار تو می گردم از طعنه اشعث ها،خون است دلت مولا تبدار غمت هستم، بيمار تو ميگردم با جرم ولای تو، گر بر سردار آيم مدح تو کنم بردار، تمار تو ميگردم اين من نه منم تنها،آيد ز بسيج آوا رهبر نشوی تنها، من يار تو ميگردم