سفر اوایل هفته نخست وزیر انگلیس به افغانستان و پاکستان و دیدار وی با مقامات دولتی این کشورها از سوی بسیاری از رسانه ها مورد توجه قرار گرفته است. دیوید کامرون در سفر غیر منتظره خود به افغانستان با حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان دیدار کرد. نخست وزیر انگلیس در این سفر سعی کرد الگوهای رفتاری و سیاسی خاصی را مدنظر قرار دهد. وی از کشته شدن 444 نیروی انگلیسی طی سال های حضور کشورش در افغانستان خبر داد و در عین حال از انتقال مسئولیت های امنیتی به پلیس افغانستان استقبال کرد.

با این حال مهم ترین شاخصه سفر اخیر دیوید کامرون به افغانستان پیام هایی بود که از سوی وی به طالبان مخابره شد. کامرون نه تنها صلح با طالبان را تقبیح نکرد، بلکه از این که چنین فرآیندی به تأخیر افتاده است ابراز نگرانی کرد! او با لحنی کاملا آرام از مقامات طالبان خواست تا بدون استناد به خشونت و ترور در آینده سیاسی افغانستان سهیم باشند. به عبارت بهتر، نخست وزیر انگلیس حامل پیام صلح غرب با طالبان بود؛ پیامی که چندین بار در جریان کنفرانس های مطبوعاتی و دیدارهای رسمی کامرون به افکار عمومی افغانستان منتقل شد.

استقبال دیوید کامرون  از صلح با طالبان و مشارکت این گروه افراطی در آینده سیاسی افغانستان  در حالی صورت می گیرد که در سال 2001 میلادی، تونی بلر نخست وزیر اسبق انگلیس نقش غیر قابل انکاری در سرنگونی موقت طالبان داشت. شاید برخی استدلال کنند که تعلق خاطر تونی بلر به حزب کارگر منجر به اتخاذ چنین تصمیمی از سوی وی شد، اما این استدلال با واقعیات جاری در سیاست خارجی انگلیس منطبق نیست. بدون شک اگر محافظه کاران انگلیسی و حزب متبوع دیوید کامرون نیز در سال 2001 در قدرت حضور داشتند در جنگ با افغانستان با ایالات متحده همراهی می کردند. لندن دهه هاست که خود را به متغیری وابسته به سیاست های آمریکا در عرصه بین الملل تبدیل کرده است . در حال حاضر نیز کامرون و باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا هر دو یک راهبرد مشترک را در قبال افغانستان دنبال می کنند. این راهبرد مشترک "کاهش هزینه های شکست در افغانستان" است. لندن و واشنگتن و اعضای پیمان آتلانتیک شمالی جملگی به این نتیجه رسیده اند بیش از این نمی توانند توان خود را صرف نبردی فرسایشی در افغانستان کنند. از سوی دیگر، اقناع افکار عمومی غرب نیز در خصوص استمرار حضور ناتو در افغانستان غیر ممکن است. در چنین شرایطی واشنگتن و لندن خروج خودخواسته و کم هزینه از افغانستان را در دستور کار خود قرار داده اند. از دید کاخ سفید و لندن اصلی ترین پیش شرط در این خصوص اعطای نوعی حق السکوت سیاسی به طالبان است.

در حال حاضر 7900 نیروی انگلیسی در افغانستان حضور دارند که تا پایان سال جاری میلادی این رقم به 5200 نیرو خواهد رسید و تعداد پایگاه‌های انگلیسی در افغانستان از 11 عدد به 4 یا 5 عدد کاهش می‌یابد. اگرچه برخی از نیروهای انگلیسی پس از سال 2014 میلادی در افغانستان خواهند ماند، اما عملا بخش عمده ای از نیروهای انگلیسی تا سال آینده میلادی خاک افغانستان را ترک خواهند کرد. در این خصوص اختلافات عمده ای میان ارتش و دولت انگلیس وجود دارد. جمعی از فرماندهان نظامی انگلیس در تلاشند تا موافقت مقامات افغان جهت حضور نیروهای بین‌المللی در این کشور تا سال 2020 و ارائه مشاوره لجستیکی به نیروهای افغان را جلب کنند. این در حالی است که «دیویدکامرون» نخست‌وزیر انگلیس دو روز قبل در اظهارنظری کاملا متفاوت با نظامیان این کشور، حضور گسترده نیروهای انگلیسی در افغانستان پس از سال 2014 را رد کرده است. اختلاف نظر میان مقامات ارتش و دولت انگلیس بر سر نحوه حضور در افغانستان مسئله تازه ای نیست. این اختلافات در دوران نخست وزیری تونی بلر و حتی گوردون براون نیز وجود داشته است. با این حال اختلاف اخیر ایجاد شده میان دولت کامرون و برخی فرماندهان ارشد نظامی انگلیس در نوع خود قابل تامل است. این اختلاف دقیقا در برهه ای هویدا شده است که انگلیس مشغول طراحی نقشه خروج خود از افغانستان و بازگشتی نسبی به دوران قبل از سال 2001 میلادی است. از این حیث تقابل دیدگاههای موجود میان ارتش و دولت نسبت به گذشته حساس تر خواهد بود.

نکته دیگر اینکه نخست وزیر انگلیس مأموریت تنظیم رفتار سیاسی پاکستان در قبال  طالبان را نیز بر عهده گرفته است. بی دلیل نیست که مقامات پاکستانی درست در بازه زمانی سفر  کامرون، پیشنهاد مشارکت سیاسی طالبان و دولت افغانستان را مطرح کرده اند. دولت نواز شریف، شراکت قدرت در افغانستان میان طالبان و کابل را به عنوان بخشی از مذاکرات صلح به دولت حامد کرزای پیشنهاد داده است. این پیشنهاد در نشست سرتاج عزیز، مشاور امنیت ملی پاکستان و عمر داوودزای، سفیر افغانستان مطرح شد.

این پیشنهاد شامل نوعی فدرالیسم و واگذاری قدرت برخی از ولایت‌های افغان به شبه‌نظامیان طالبان بود. کلیت طرح این پیشنهاد از سوی اسلام آباد نشان می دهد که میان دولت های نوازشریف در اسلام آباد و دیوید کامرون در لندن همپوشانی آَشکاری در خصوص مسائل افغانستان به وجود آمده است. بدیهی است که ادامه این روند منجر به تیره شدن روابط کابل و اسلام آباد خواهد شد. انگلیس و ایالات متحده آمریکا قصد دارند از نواز شریف نخست وزیر جدید پاکستان به عنوان یک سپر سیاسی استفاده کنند و بازگشت طالبان به معادلات سیاسی در افغانستان را به نام وی تمام کنند. هدف اوباما و کامرون از این اقدام کاملا مشخص است: در صورتی که امضای دولت های آمریکا و انگلیس پای سند بازگشت طالبان به قدرت به ثبت برسد، این امر مترادف با اعلام شکست علنی ناتو در افغانستان و شبه قاره هند خواهد بود. اما در صورتی که نواز شریف عهده دار این ماموریت تلخ شود افکار عمومی بیشتر بر روی اسلام آباد و حزب مسلم لیگ(شاخه نواز) متمرکز خواهد شد.

 بدیهی است که اگر نواز شریف به این بازی خطرناک تن دهد آینده سیاسی خوبی در انتظار وی نخواهد بود. در این خصوص بهتر است رئیس جمهور جدید پاکستان نیم نگاهی به سرنوشت و وضعیت ژنرال مشرف داشته باشد. مشرف نیز در دوران حضور خود در قدرت، مخصوصا پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی تسلیم محض خواسته های بوش و جمهوریخواهان آمریکا شد . زمانی که کالین پاول وزیر امور خارجه دولت بوش از مشرف خواست میان سقوط از قدرت و همکاری مستقیم با واشنگتن یک گزینه را انتخاب کند ، ژنرال نگون بخت بلافاصله گزینه دوم را برگزید. با این حال هم اکنون مشرف پس از مدت ها سرگردانی در انگلیس دوباره به کشورش بازگشته و البته این بار به اتهام مشارکت عامدانه در ماجرای ترور بی نظیر بوتو در ایالت راولپندی در یک قدمی محاکمه و حتی اعدام قرار گرفته است!

معمای افغانستان برای دیوید کامرون بسیار پیچیده است. او ناچار است در یک بازه زمانی محدود رفتارهای طالبان، دولت کابل و دولت اسلام آباد را تنظیم کند. در صورتی که به هر دلیلی این هارمونی به هم بخورد هزینه های شکست انگلیس در افغانستان به صورتی تصاعدی افزایش پیدا خواهد کرد. بر اساس نتایج یک نظرسنجی 73 درصد مردم انگلیس بر این باور هستند که جنگ افغانستان غیرقابل پیروزی است. بنابراین شکست انگلیس در افغانستان و عدم مدیریت با گذشت زمان و افزایش تلفات نیروهای اشغالگر درافغانستان، افکار عمومی غرب خواستار پایان این جنگ هستند. این در حالی است که سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی نیز نسبت به شکست در افغانستان اذعان دارند. در چنین شرایطی افزایش هزینه های سیاسی لندن در افغانستان می تواند حکم پاشنه آشیل دولت ائتلافی کامرون و نیک کلگ، معاون وی، را پیدا کند. سفر اخیر دیوید کامرون به افغانستان از ماموریت تازه دولت انگلیس در خصوص تسریع ورود طالبان به معادلات سیاسی کابل پرده برداشته است. دولت های لندن  واشنگتن که در گذشته ای نه چندان دور بر لزوم نابودی طالبان و القاعده به عنوان نمادهای تروریسم تاکید داشتند، هم اکنون به کاتالیزور و تسریع کننده ای جهت ورود دوباره طالبان به قدرت تبدیل شده اند!

در نهایت اینکه دولت های دیوید کامرون و اوباما نمی توانند بازی فعلی خود  در کابل و اسلام آباد  را تا زمان خروج نیروهای ناتو از افغانستان ادامه دهند زیرا در این میان متغیراتی وجود دارد که هر یک می تواند منجر به تخریب بنای تاکتیکی ساخته شده از سوی آمریکا و انگلیس شود. مفروضاتی که کامرون و اوباما برای تنظیم راهبردهای خود در قبال افغانستان در نظر گرفته اند به شدت تغییر پذیر هستند. به عنوان مثال واشنگتن و لندن نمی توانند بر روی تعهدات نواز شریف در خصوص حمایت از طالبان حسابی ویژه باز کنند، زیرا رفتار سیاسی مقامات اسلام آباد تحت تاثیر مخالفت های مردمی یا حتی دخالت های نظامیان می تواند تغییر یابد. همچنین شهروندان افغان نیز زیر بار تقسیم قدرت سیاسی( به صورت فدرالی و ...)میان دولت خود و طالبان نمی روند و همین موضوع منجر به محدودیت قدرت مانور غرب در تنظیم رفتار دولت افغانستان خواهد شد. نکته مهم تر اینکه بدون شک با گذشت زمان و افشاگری های بیشتر رسانه های در خصوص امتیازدهی های غرب به طالبان، شاهد ایجاد موجی از مخالفت های مردمی و عمومی در آمریکا و انگلیس علیه دولت های کامرون و اوباما خواهیم شد. ابراز گسترده این مخالفت های عمومی بر شدت استیصال غرب در افغانستان خواهد افزود.